پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 19
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-22 06:31:002024-08-04 11:31:14پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای بخشنده ی مهربان
سلام دارم خدمت استادان عزیزیزم وخانواده ی دوست داشتنیم.
استاد عزیزم یکی از الگو هایی که این چند روزه در خودم پیدا کردم تنبلی هست تنبلی در مورد کارهای که مربوط به خو دم هست.وگر نه در مورد کارهایی که مربوط به خونه و دیگران می شه رو خیلی با برنامه ودقیق انجام میدم ولی تا می خوام بیام روی خودم کار کنم یا یه کامنتی بنویسم اینقدر دست دست میکنم که آخرش هم اونو نمی نویسم.
یا می خوام تمرین ستاره ی قطبیم رو شب ها هم که میشه بنویسم اما هی اون دست اون دست میکنم که در آخر هم اونو نمی نویسم.
خیلی موقع ها شده که با خودم یه تعهد جدید می بندم ولی اون هم به دو روز نمی کشه که شکسته میشه وبهش عمل نمی کنم.
کامنت های دوستان رو هر روز میخونم واز اینکه انقدر متعهدانه دارن رو خودشون کار میکنن بعضی وقتها غبطه می خورم.
از خدا می خواهم هر روز بیشتر وبیشتر هدایتم کنه
وایمان وانگیزه ای در من به وجود بیاره که ثابت قدم باشم در این مسیر.
در پناه خدای مهربان شاد و سربلند باشید
بنام خداوند عزیز مهربانم که مرا هدایت کرد
سلام استاد عزیزم و مریم جان خانم مهربان
من در آستانه سی سالگیقراردارم تازه صاحب فرزندی شدم از بابت این از خداوند سپاس گزارم
باوجودیکه در بهترین کشور و در شمال اروپاهستم
خانه مندر آپارتمان که نزدیک به قصر ودر شهر سیاحتی است با وصف همه اینها مناسیر و زندانی ذهنم هستم
الگو های تکراری ذهنم
که مرا اسیر کرده میخواهم رها شوم
و روابط ام تحت شعاع خود قرارداده
بعداز رفتن به هر محفل بحثو دعوا با همسر
باوجودیکه شکل موضوع هر بار فرق میکند
همین شب و شب گزشته ام بحث شدید ما شدهکه همسرم کاملا بی تفاوت نسبت به رفتارم شده
دوم مدتدوسالمیشه که همیشه سر وقت به قرار ملاقات نمیریم
سوم از سن پانزده سالگی هرچیز که هرجای میگزاشتم فراموشم میشود تا همین حالا البته نسبت به سابق کم شده
چهارم
اولویت بندی ندارم کارهای مهم عقب میندازم در آخر انجام میدهم
پنجم یک کار شروع میکنم پایان نمیرسانم
ششم حرف مردم زیاد سرم تاثیردارد
توجه تمرکزم روی نکات منفی است اکثرباخود صحبت میکنم گاهی بلند گاهی پخش ترس از خیانت شوهرم دارم
که این موضوع اذیتم دارد این بنده خدا هنوز چیزی ندیدیم
واقعین میدانم که اشتباه است
اما تکرار میکنم
به همین دلیل دوره کشف قانون زندگی تهیه کردم
و خداوندهدایتم کرد انشالله دلایل این رفتارم و راح حل آن را بیابم
به نام رب تنها کسی که تمام کس و کارم شده
آنقدری که که شبا خوابش رو میبینم همش دارم میگم خدای من بزرگه
خدای من تنها فرمانروای کل کیهانه
خدای من تنها منبع رزق و روزی
خدایا شکرت نمیدونم چی باید بنویسم چون دوست دارم حرفم از مغذم من بیرون نیاد حرفی که میزنم از درون قلب من بیرون بیاد
مدتی هست که دارم تصمیم پشت تصمیم میگیرم انقدر که توی این چند روز اخیر تصمیم گرفتم و با هدایت خدا پیش رفتم احساس می کنم ی کوچولو بیشتر شدم
احساسم خوبه خیلی خوبه
وقتی یکی از جمله های استاد شیرین تر از شیرن عسلم رو هی با خودم مرور می کنم که در تمام دورها به گفته خودشون ایشون تکرار کردن که احساس خوب = با اتفاقات خوب
هی می گم خوب اوکی این احساس خوب چطوری میشه درستش کرد
انوقت استاد تو صحبت هاشون می گن ببین اینجا چقدر زیباست ببین اون آسمون رو نگاه کن این اسب چه زیباست خدای من نگاه کن آروی عکسش افتاده روی دریاچه وووو… می گم با خودم قربون معرفتت استاد
چقدر با زبان راحت داری به ماقرآن رو که من حتی بلد نبودم و در مدارش نبودم بسم الله الرحمن الرحیم رو درست بخونم و تلفظ کنم الان با شما دست توحیدی و پاک خدا کلی چیز از توش یادگرفتم که خداوند می فرمایند افرادی که تصدیق میکنند زیبای ها رو آسان میشوند برای آسانی ها که در دوره دوازده قدم به این سوره اشاره کردین و با خودم راه میرم هی تحسین می کنم هر چیزی که میبینم زیباست و یا جالب هست البته بماند که ذهن شیطانی ساکت نیست و گاها میاد می گه بسته بابا هی مثل احمق ها این قشنگِ اون قشنگِ راه انداختی و شده از دستم در رفته و دونبال شیطان رفتم اما زود صدای اربابم رو شنیدم و برگشتم به مسیر درست.
شیرین عسل استاد قشنگم وقتی اینجوری یکی رو صدا میزدم توو زندگیم که خیلی کم پیش آمده یعنی خیلی دوسش دارم
سوال شما رو چند روزی هست بهش فکر می کنم امشب در مسیر قدم دوم مهاجرتم آمدم خانه پدر مادرم در یک مکان بینظیر زیبا و خوش آب و هوا الان صدای شغال ها بلند شد و در سکوت شب پیچید و خیلی زود خاموش شدن مصداق این بود برای من این اتفاق که
حتی در حال آرام کردن و خاموش کردن نجواهای ذهنم که هستم شیطان بیکار نمیشینه و کارش رو انجام میده
نمیدونم چطوری دارم مینویسم اما هرچی میاد رو مینویسم خدایاشکرت.
جواب سوال استاد برای من امشب با خوندن کامنت عزیزان دلم خیلی واضح تر شد و هیچ تصمیمی نداشتم برای نوشتن ولی آمد دیگه و من هم سهم خودم رو ادا می کنم.
مشکل من اشتباه من که تکرار میشه بارها و بارها که البته کمتر از قبل هم شده این هست .
رها کردن ذهنم حتی زمانی که دارم فایل های استادم رو بخصوص دوازده قدم که این ماه در قدم هفتم هستم که یکی از قدم های رویایی من شده برام که جسارت حرکت به من داد رو گوش می کنم همان موقع ها میبینم که البته با این سوال از خودم میپرسم .
مهدی داری به چی فکر می کنی الان
اگر چیزی ناجالب باشه که میفهمم و موچ گیری می کنم اگر چیزی جالب باشه که موچگیری نمیخواد احساس آنقدرها ناب هست که با همون جریان دارم میریم و حرکت می کنیم
پاشنه آشیل من کنترل دهنم هست که سعی می کنم با حرف زدن با خودم راجب هر چیزی که حالم رو بهتر می کنه و یا توجه ام رو به سمت خواسته هام میبره یا راجب کارم صحبت می کنم چطوری بهتر پیش برم و یا با خدا شروع می کنم حرف میزنم.
اینطوری بهتر جلوش رو میگیرم که خیلی تلاش می کنم توش موفق بشم سخته اما میشه.
یکی از صحبت های استاد توی دوره ها و تمام فایل ها که میگن افکار شما و کانون توجه شما اتفاقات آینده شما رو میسازه این حرف نیست این کلید خوشبختی که خیلی از ما مسائل رو انقدر سخت کردیم که همین مهم ترین و اساسی ترین و شاه کلید همان احساس خوب = با اتفاقات خوب رو فراموش می کنیم خودم رو می گم جسارت به کسی نمی کنم.
کنترل ذهن = کنترل زندگی و تمام
ذهن من در روز شاید بیش از 95 درصد اتفاقات زیبا و جذاب رو تجربه کرده باشه اما تمام تمرکز رو هدایت می کنه به همون 5 درصد ناخواسته به طوری که زندگی برامون میشه جهنم.
و بعد میگم خدایا این همه اتفاق خوب چرا من یک دفع حالم بد شد
خدایا چرا نعمت های بیشتری وارد زندگیم نمیشه
ی مثال میزنم برای خودم
وقتی هوا گرد و خاک میشه کمی داخل بینی مون گرد و غبار بسیار کوچیک میشینه نفس کشیدن رو برامون سخت می کنه
حالا فکرش رو بکن آقا مهدی سی و چندین سال افکار غلط باورهای اشتباه در تمام جنبه های زندگیت به خوردت دادن حالا میخوای آگاهانه با کمک خدا و این سایت و استاد و بچه های نابی که هیچ کجای دنیا لنگه اش رو پیدا نمی کنی با باورهای درست جایگزین اون آشغال های ذهنیت کنی چطور باز هم نعمت وارد زندگیم داره میشه با این همه ناشکری و شرک و باور خراب و حال بدی ها
علت فضل پروردگارته پسر
بیا خداوکیلیش قدم هات رو آروم بردار و اجازه بده تکامل طی کنیم و آگاهانه در هر لحظه میتونی با این سوال از خودت که الان داری به چی فکر می کنی ذهنت رو کنترل کن زندگیت رو کنترل کردی
5/1 که دیروز بود تولدم بود خواهر گفت چند روز قبلش که داداش پیشاپیش تولدت مبارکت حرف استاد آمد تو ذهنم و در جواب به خواهرم گفتم عشقم من هر روز تولدم هست و ایشون گفت اینکه صد در صد هست و خلاصه اینکه امروز زنده بودم هر گلی زدم به سر زندگی خودم زدم
فرشته های مرگ زمان قبض روح نمیگن الهی بمیریم برات فلانی اذیتت کرد و یا چه حرف بدی به تو زدن که حالت خرابه بیا بریم پیش خدا تا ی جای بهتر باشی قربونت برم من.
نه می گن بدبخت بودی بدبخت تر خواهی بود در آخرت . خوشبخت بودی خوشبخت تر خواهی بود.
از خدا آرزو می کنم توانای کنترل ذهن هممون رو با کمک خودش بالاتر ببره تا شادتر ثروتمند تر سالم تر آرام تر در دنیا و آخرتش زندگی کنیم.
سلام استاد عزیزم وسرکار خانم شایسته خوش گفتار زیبات کلام ممنونم بابت این همه آگاهی ناب کجا میتونیم اینجوری گفتار زیبات وطلای پیدا کنیم؟بخدا توی هیچ کتابی هیچ سمیناری نمیتونیم چنین آگاهیها ی بینظیر پیدا کنیم ممنون ممنون استاد جان من ی الگوی تکرار شونده داشتم اون تصادف بود باور من این بود که وقتی توی تهران خیابان های شلوغ کار میکنی تصادف ی امر طبیعی است اجتناب ناپذیر است اما بااین فایل عالی تسمیم گرفت که باورمو عوض کنم توی ماه گذشته 2 تصادف داشتم فکر میکردم که طبیعیه دگه آدمی که توی تهران با ماشین کاری می کنه تصادف ی امر طبیعی اما از این لحظه این باور گذاشتم کنار این باور رو جایگزین میکنم که تصادف ی انتخاب است نه اتفاق چون من اتفاق خلق میکنم من دعوتش میکنم این باور توی این ماه امتهان میکنم ببینم چطور جواب میده البته الگوهای زیادی هست که از این لحظه باید در ذهنم جستوجو کنم آدما آنقدر درگیر جزییات هستیم که اصل رو فراموش کردیم نمیدانم که ی زندگی دیگری هم هست که باید به خودمان بپردازیم به درون سفر کنیم کند کاو کنیم خدا رو بینهایت سپاسگزارم که لیاقت دریافت این آگاهیها رو پیدا کردم بخدا که این با ارزشمندترین اتفاق زندگی کسانی هستند که در این سایتی که از طرف خداوند هدایت میشود هست تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش واقعا همه گوشی این پیغام ها رو نمی شنوه هر چشمی نمی بینه باید لایق شوی تا خریدار شوی نمی دانم که چگونه از خدای خودم تشکر کنم که مرا به این سایت هدایت کرد هزار ابر انایت در آسمان رضاست اگر ببارم از ان ابر بر سرت بارم با سپاس فراوان از استاد عزیزم ارادتمند شما (محمد صادق اسکندری)
سلام به همه امیدوارم عالی باشید
قبل از هر چیزی ایو بگم که
مثل همیشه میگم اینا برداشت های با علم الان من و قرار نیس الزاما درست باشه
سوره ی هود آیه 108
وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّهِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّکَ ۖ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ﴿١٠٨﴾
و اما کسانی که نیکبخت شدهاند، تا آسمانها و زمین برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [که این] بخششی است که بریدنی نیست. (108)
خیلی ساده نمیدونم دیگه خدا باید چه جوری بگه که ما انسان ها باور کنیم
قشنگ گفته اونی که خوشبخته توی این دنیا اون دنیا هم جاش توی بهشته
قبل از اینکه بیام اینجا اینو بنویسم گفتم بذار برم ببینم مفسر ها هم همین برداشت منو از این آیه داشتن؟
اینقدر چرند کردن توی ذهن ما که این قرآن فقط میخاد بگه
بیچاره تون میکنم ال میکنم بل میکنم که
اصن این همه توش خوب گفته
این همه توش از پیشرفت سعادتمندی ثروتمندی گفته
چون داریم قرآن با عینک منفی میخونیم اینا رو اصن نمیبینیم
رفتم سراغ تفسیرها
به خودم گفتم اگه یه تاییدیه بگیرم حله
هرچند خیلی هم برام مهم نبود ولی فوضولیم گل کرده بود
رفتم خوردم به یه حدیث خفن از پیامبر
ببین پیامبر چی گفته حالا:
چهار چیز از اسباب سعادت و چهار چیز از اسباب شقاوت است اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته و مرکب خوب است.
و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است
وای خدا من اصن خندم گرفته
ببین من استناد هیچ وقت به حدیث نمیکنم
ولی این حدیث با قرآن تطابق داره
خیلی قشنگ پیامبر گفته که
چهار تا چیز که باعث سعادت میشه
اول خونه بزرگ و مرک خوبه یعنی ثروت
بعد همسر صالح یعنی روابط خوب
و بعد همسایه خوبه بازم یعنی روابط خوب
یعنی قشنگ تطابق داره با انعمت علیهم شدن
خییییییلیییی حال کردم
این همه من قرآنو میخوندم
به این آیه که قبلا میرسیدم میگفتم ک خدا اینجوری گفته برای اینکه مثلا اونا با نکبت توی این دنیا زندگی کردن داره اون دنیا رو میگه که خوشبخت شدن
یه بار فک نکردم نکنه من دارم قرآنو با دید بد میخونم
و ثمره اشم شد آیه امشب
این همون مصداق انعمت علیهم شدن
چیز عجیب و غریبی نیس
ما دو تا قرآن نداریم
توی قرآن تضاد و حرف متضادی نداریم
همه چیز عین آینه شفافه
و خیلی خوشگل خدا گفته که این دنیا اگه توی خوشبختی زندگی کنی اون دنیا هم میترکونی
این دنیات اگه جهنم باشه آخرتتم قطعا جهنمه
فقط از لقظ سعی و شقی استفاده کرده
خیلی شیک و مجلسی
آیه نوزده سوره یوسف
وَجَاءَتْ سَیَّارَهٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَىٰ دَلْوَهُ ۖ قَالَ یَا بُشْرَىٰ هَٰذَا غُلَامٌ ۚ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَهً ۚ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَعْمَلُونَ ﴿١٩﴾
و کاروانی آمد. پس آبآور خود را فرستادند. و دلوش را انداخت. گفت: «مژده! این یک پسر است!» و او را چون کالایی پنهان داشتند. و خدا به آنچه میکردند دانا بود. (19)
این آیه خیییلیی خوب بود
ببین اینجا یه عملی اتفاق افتاده
و خیلی خوشگل اصن انگار این سوره یوسف رو اگه بخام یه ویژگی از خدا رو توش بیان کنم میگم قدرت خدا
چنتا موضوع
اول
حال دل یوسف حال خوبیه
ببین زمانی که آدم تا یه حدی موفق میشه
یه احساسی توی دلش شکل میگیره که انگار با خدا آشتی میکنه
خیلی از ماها که زندگی معمولی داریم ممکن درآمد خوبی هم داشته باشیم
ولی به موفقیت گیم چنجر نرسیدیم خیلی هامون
یعنی موفقیت که چشماهاتو تا یه حدی گرد کنه
مثلا فک کن بهترین شدن توی شهر خودت جوری که مثلا به درآمد ماهانه 50 هزار دلار برسی در ماه
و همین باعث شده که احساس کنیم خدا انگار خدای خیلی خوبی نیس
لااقل برای من که بچه به شدت مذهبی بودم که انواع اقسام نماز شب و روز میخوندم
به شیوه های مختلف سعی میکردم به خدا وصل بشم از سن هیجده سالگی به بعد
احساس کردم منم یه آدم معمولی ام
خدا لطف ویژه ای به من نداشته
و همین باعث شد که با خدا قهر کنم
انگار ازش دلخور باشم
که منی که بنده ی خوبی بودم برات چرا باهام در افتادی؟
میدونم همه ی اینا اشتباهه
ولی توی ذهن خیلی از ماها خدا این شکلیه
تا موفقیت چشم گیر پیدا نکنی انگار این خدا توی ذهنت خیلی خودشو نشون نمیده
مثلا برای من به لطف خدا روابط خوبی دارم
زندگی خوبی دارم
درآمد عالی نه
ولی پیشرفت کردم نسبت به قبل
ولی هنوزم اون احساس که با خدا آشتی کنم توی دلم نمیتونم شکل بدم
چون اون احساس خیلی سنگینه
و جالبیش اینجاس برای مایی که بچه مذهبی بودیم اگه این احساس شکل بگیره
دیگه اصن توی سراشیبی میوفتیما
یعنی میشیم عباس برزگر
اونم دقیقا با همین حال بوده
تا اینکه ششصدتا توریست رو میبره گردش
و بعدش رییس جمهور بهش جایزه میده
به رییس جمهور میگه من بفرس برم آلمان میخام ازشون چیز یاد بگیرم
اونم به جای هفده سکه اینو میفرسته آلمان
و اونجا باز هدایت میشه به یه دهکده گردشگری که خیلی پیش روستاهای ما آپشن خاصی نداشته
یعنی ساده بود
چهار تا خوک داشتنا
گربه و الاغ
و از سرتاسر دنیا میومدن برای دیدن اینا
عباس برزگر میگه من دیدم ما هزاریم ولی از هزار بودنمون استفاده نکردیم
ولی اینا پیش ما یک هستن ولی از همون یک بودنشون کامل استفاده کردن
اینجاس ک دلش میشکنه
اینجاس که میبینه در مورد خدا بد قضاوت کرده
به خدا تهمت ناروا زده
اینجاس که با خدا آشتی میکنه
میگه خدایا تو این همه کنار من نعمت گذاشته بودی ولی من ندیدمشون
تو وسایل ثروتمند شدنو کنار دستم گذاشته بودی ولی من ندیدمشون
دیگه بنده ی خوبی میشه
دیگه خدا رو خوب میبینه
کی تونس دیدشو نسبت به خدا عوض کنه
زمانی تونس که به موفقیت رسیده بود
هنوز عباس میلیارد دلاری ثروت نداشت
هنوز عباسو همه دنیا نمیشناختن
هنوز نمیتونس برای یه مستند یک میلیون دلار از رسانه های خارجی پول بگیره
ولی به اندازه ی خودش موفق شده بود
و اونجاس که تازه دلش میشکنه
و معلوم اون حال خوب الان تبدیلش کرده به میلیاردر دلاری
و از اونجاس که عباس برزگر دیگه پرت میشه به سمت خواسته هاش
در حدی که اگه الان سیاه چادرهای عشایریش راه بیوفته
همون ایده ماشین زمانش
بنا به پیش بینی اقتصاد دانهای ایران
درآمدش از درآمد نفت ایران هم بیشتر میشه
یعنی سالانه بیش از 54 میلیارد دلار میتونه درآمد داشته باشه اونم توی ایران
اینو من نمیگم سایت های اقتصادی کلان نوشتن میتونید برید بخونید
اما سوره یوسف
دلیل اینکه این آیه رو دوس داشتم
اینه که جای جای این آیه انگار خدا همه چیو چیده
اصن عجیب و غریب
ببین اونجایی که مادر موسی بچه اشو میندازه توی آب قبول کن خیلیییی قدرت خدا بوده که اینجوری اونو میبره توی قصر فرعون
فک کن تو از ترس یه ستمگری بچه اتو میندازی توی رودخونه
بعد آب صاف میبره بچه اتو تازه توی دل فرعون
یعنی همونی که اگه بچه اتو ببینه درجا سرشو میبره
یعنی تو اومدی یه کاری کنی که گوشتو از جلو گربه دور کنی
خدا صاف میبره گوشتو میندازه جلو گربه
ببین چه قدر ایمان میخاد که هیچی نگی
یعنی همه فک میکنن کار اصلی رو اونجایی مادر موسی کرد که
بچه رو انداخت توی آب
اتفاقا برعکس
کار اصلی اونجایی بود که بچه میاد زیر دست فرعون و مادرش اگه اشتباه نکنم میبینتش
و از وحشت نزدیکه که بندازه خودشو وسط
ولی خدا دلشو آروم میکنه
ببین چه قدر این خدا قدرت داره
مث این میمونه که مرغ ماهی خوار
یه ماهی رو ببره خودش بزرگش کنه
فک کن
اونی که زاتش کشت و کشتاره
و همه ی بچه ها رو سر به نیس میکنه
مهر این بچه رو خدا به دلش میندازه
اینجوری خدا زور داره
چه قدر ما خدا رو کوچیک میبینیم آخه
هرچی میخام برم سراغ داستان حضرت یوسف نمیشه!!!
چیزی که توی این آیه دوس داشتم این بود که توی این آیه
اینا میندازن اون ظرف آبشونو توی چاه
و یوسفو میکشن بیرون
به ولله هرکی جای یوسف بود میگفت دیگه تموم شدددد
بیچاره شدم
ببین دیگه بدترین اتفاق ممکن افتاد
یعنی ما فک میکنیم که حفظ شرایط موجود برای ما بهترین حالته
در صورتی که اگه یوسف نمیرفت مصر نهایتا جای پدرشو میگرفت
میشد یه گوسفند چرون احتمالا یه زنم بهش میدادن تا آخر عمر باید اینجوری سر میکرد
در صورتی که اعتماد میکنه به جریان
به خدا اگه یوسف یه درصد میدونسه که قراره چی بشه!
نمیدونس
و ثمره اش چی میشه
میره مصر میشه عزیز مصر
مگه داشتیم اون موقع از این بالاتر
مثل این میمونه یکی توی روستاهای فقیر نشین افغانستان باشه
بعد یهو سر از لسانجلس در بیاره و تازه بشه یکی از ثروتمندترین های اونجا
اینجوری بترکونه
باز اینجا یه استپ بکنیم
به نظرتون اگه همین امشب یکی بیاد ما رو بندازه توی چاه
بعد یه سری آدم ناشناس بیان دنبالمون و یه گونی بکشن سرمون بندازن مارو عقب ماشین
اون تایمی که عقب ماشینی چه واکنشی نشون میدی؟
وحشت نمیکنی؟ داد نمیزنی؟
فک کن یک درصد یه نفر بگه عزیزان راحت باشین گونی رو بکشین سرم
اصن گونی من کو
من میخام برم توش
یالا
به خدا اگه اصن بتونیم یه درصد ریلکس باشیم
چرا
چون چسبیدیم به اینجایی که هستیم
چون ایمان نداریم
ولی یوسف این شکلی نبود
نمیگفت بابامو میخام ننه مو میخام
بذارید برم پیش اونا
اشک نمیریخت که ممکن منو ببرید یه جایی که وقتی برگردم دیگه مامان و بابام زنده نباشن
اینجوری فک نمیکرد
ببین چه قدر ماها بی ایمانیم
خودمو میگم به ولله تک به تک این حرفا میومد توی ذهنم که کاش بیشتر از وجود بابا مامانم لذت برده بودم
ولی یوسف اینجوری نبود
با اینکه باباش پیامبر بود
با اینک سوگولی قوم شون بود
حالا
آخر این آیه چی میگه
میگه خدا میدونس دارن چی کار میکننن
واییییی خدایا
چی میگه این آخر کار خدا
دیوانم میکنه
خدا دانا بود به کاری که دارن انجام میدن
یعنی خودش این داستانا رو چیده
فک کن اومدن تو رو از تو چاه بردن دارن از مرز خارجت میکنن
بعد خدا بهت بگه آروم باش من میدونم دارن اینا چی کار میکنن
به خدا اگه آروم باشیم ماها
یه درصد فک کن اعتماد کنیم
حتی اگه پامون به آمریکا که هیچی
پامون به مریخم برسه بازم میگیم جا قبلی بهتر بود
دلم برای مامان و بابام تنگ شده
باز بیا یه جور دیگه قصه رو بریم جلو
فک کن
الان یه مشکلی برات پیش میاد
که تو فک میکنی ناخواسته اس
مثلا من امروز با یکی از مشتری های اصلیم یه نیمچه جر و بحثم شد
چه قدر اینجوری میتوم فک کنم که این خیره آ
این باعث میشه که تو از این خرده نونا دست برداری
برسی به اون نونهای اصلی
برسی به اون رزق های ب غیر الحساب
اینا باعث میشه که تهش به اونجا برسه آآ
خداییش من میتونم اینجوری فک کنم؟
اونم مشتری که نصف درآمدم از اونه؟
اگه اینقدر مرد باشم که اینجوری فک کنم
خیلی کارم درسته
اگه خیر ببینم این تضادها رو خیلییی کارم درسته
برای همه ام همینجوری میتونه باشه
خییلی خوب بود این آیه
یکی از بهترین آنالیز هام از قرآن بود
الان بعد از چن روز دارم میخونمش که نهاییش کنم به اسم دل نوشته پول با خدا بذارم روی سایتم
بازم که خوندم اصن واقعا کیف کردم واقعا لذت بردم که چی نوشتم
یعنی اگه از بچگی یکی اومده بود اینجوری قرآنو برای من توضیح داده بود شاید خیلی از بد فهمی ها ساده تر حل میشد شاید خیلی نتایج بزرگتر ساده تر رخ میداد
خدایا شکرت
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست
دوستون دارم
ممنون دوست عزیزم
خیلی خوب نوشتی مخصوصا که طنز هم چاشنیش کرده بودی هم خندیدم هم استفاده کردم، مخصوصا اون نکته ای که درمورد مادر حضرت موسی گفتی خیلی عالی بود، ممنونم ازت که نوشتی،
از استاد هم ممنونم که این فضا رو فراهم کردن تا ما با مطالعه کامنت بچه ها کلی بهمون اضافه بشه و رشد کنیم
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام آقا مجید عزیز و توحیدی و ثروتمند و خداجو
عاااااااااااااالی بود عااااااااااااالی حرف نداشت.
خدا راشکر که توفیق خواندن کامنت شما را داشتم، خیلی جذاب و دلنشین داستان حضرت موسی و یوسف را از زاویه ها مختلف نگاه کردید، هم آگاه تر شدم و هم اینکه شارژ ایمانی شدم. سپاس گذارم بخاطر یادآوری زیبای این مطالب گرانبها.
ان شاءالله خدا در موقعیتی قرارت بده که هر کس شما ببینه بگه شیرینی میخوام.
آقا مجید خیلی عالی دارید به تعهدی که دادید عمل می کنید و آیه ها را از زاویه ها مختلف بررسی می کنید.
اون مطلب هم که در مورد آقای برزگر گفتید بسیار آموزنده و باور ساز بود.
یه دنیا سپاس
سلام مجید آقا
لذت بردم از خوندن کامنتتون
یک ساعت تفکر از 70 سال عبادت بالاتر است .
کاری که شما کردید تفکر عمیق راجع به آیات قرآن و زندگی عباس برزگر و تطبیقش با شرایط کنونی ما بسیار تحسین برانگیز بود .
اونجایی که راجع به قرآن گفتید اگر کسی اینطور برای ما واضح و شفاف و عمیق قرآن رو یح داده بود شاید خیلی از بدفهمیهای ما و کج فهمیهای ما اصلاح شده بود،عمیقاً درک میکنم چون من کلاسهای حفظ قرآن شرکت میکردم و قبلاً حتی ماهی یک بار حرفی جز قرآن رو ختم میکردم به مدت یک سال ختم قرآن داشتم و چند ختم گروهی و تکی شرکت کردم،اما هیچ کدوم از این مفاهیم که در کامنت دوستان با تفکر عمیق از آیات بیان میکنند درک نکرده بودم چون فقط به خاطر ثوابش تند تند میخوندم بدون هیچ فهمی.
اونجایی که داستان مادر موسی را بیان کردید وقتی فرزندش را در دامان فرعون دید دقیقاً آیات قرآن است وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا ۖ إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.
همان جایی که داستان یوسف را بیان کردید و مثال زدید از خودمان که چطور عکسالعملی نشان میدادیم اگر جای یوسف بودیم،یاد خودم افتادم که بعد چندین سال تلاش برای مهاجرت وقتی موفق شدم دو سه ماه اول بسیار پریشان و آشفته بودم تازه این چیزی بود که سالیان سال درخواستش را داشتم و بعد از موفق شدن نگران بودم کاملا سرسپرده نبودم این از تفاوت درک عمیق قرآن با خواندن سرسری آن.
بسیار سپاسگزار خدا باشید به خاطر این نوع تفکرتان ممنون که ما را مهمان این درک عمیق گردید و من بسیار سپاسگزار خداوندم به عددی که خودش احاطه دارد سپاسگزارم که مرا در مدار دریافت این آگاهی قرار داد. خدایا مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصلهای بین حرف و عملشون نیست
سلام به آقا مجید عزیز
برادر خوبم من خیلی لذت بردم از این کامنت و این تحلیل .
واقعا دستمریزاد .
چقدر داستان یوسف قشنگه
چه اعتمادی ،چه توکلی ،چجوری یه بچه ده دوازده ساله اینقدر آروم بوده ،اینقدر وصل بوده به منبع که هیچ شکایتی نمیکنه .
وقتی داشتم کامنتتونو می خوندم یاد اون لحظه ای افتادم که حضرت یوسف رو گذاشتن برای بردگی ،برای فروش .
فک کن الان یک پسر از یک آدم پولدار و نسبتا موجه از نظر قوم و فامیل رو بخوای همچین کاری باهاش بکنی .
آیا واقعا اجازه میده .
زمین و زمان رو بهم میدوزه.
حالا یوسف بقول شما پسر بزرگ خاندان بوده .
ولی ارام بوده و توکل داشته .و صبر کرده .
چقدر درس داره این سوره .
بیخود نیست که خدا بهش گفته احسن القصص
اینقدر که میشه از توی ایه هاش توکل و خداپرستی رو در بیاری .
اینقدر که حضرت یوسف با خودش در صلح بوده .
خدایا شکرت برای داشتن همچین دوستانی.
خدایا شکرت که هر کامنت اینقدر تو دلش درس داره .
ممنونم ازت برادر عزیزم برای این حال قشنگی که برام ساختی .
در پناه رب العالمین باشی .
سلام مجید جان
دوست عزیزم
ممنونم که به هدایتت عمل کردی و کامنت نوشتی
من دقیقا توی شرایطی بودم که خواستم و نوشتم که خدایا من میخوام جور دیگه ای، جدا از اینی که الان ذهنم داره بهم فشار میاره فکر کنم و عمل کنم قدرت چیره شدن بهم بده
تو قدرتمندتری
من ایمان فقط لازم دارم
و هدایت شدم به این کامنت شما
بذار اول بگم چیه قضیه، من باید توی صف نوبت دهی یه سایت وابسته به سفارت میموندم که نوبت بگیرم برای تایید مدارکم، مدارکی که یکماه بیشتر اعتبار نداره تا تایید و بعد از اون باید دوباره میرفت برای ترجمه
صف نشدنیاااا، همه میگفتن نشدنیه، یا اینکه ده میلیون بدی به دلال برات شاید بتونه نوبت بگیره، بعد من گفتم چیه این استرس من نمیخوامش
من میخوام کارهام راحت خدا انجام بده
چی شد؟ ببین چند روز پیش منو بیدار کرد خدا گفت بیا توی این کانال یکی رو گذاشتم بهت یه لینک بده، رفتم و نتیجه این شد که همون روز صبح ساعت 9 سفارت خودش نوبت دهی رو دست گرفته بود، و اصلا سیستم کلااا تغییر کرد و منم همون اوایل صف بودم، چون بعدش که همه خبردار شدن تصاعدی صف شلوغ شد
ببین! من با چشم دیدم که خدا قانون رو برای من تغییر داد
حالا
صبح بیدار شدم، ذهنم میگفت نکنه گزینه اشتباهی رو تیک زده باشی، بعد بری اونجا و اینهمه هزینه! ( باور کمبود) بگن خانم برو رد کارت از اول نوبت بگیر اشتباه زدی
حالا درست هم زده باشی پول این سفر و ارز و اینا کو؟ مشتری داری؟ راه چاره داری؟؟؟
ببین من گفتم خدایا من میدونم که چی میخوام و از خودتم میخوام، اول بیا ذهنمو راه بیار من و قلبم دست تنهاییم دارم براش مثال هم میزنم ولی زورم بهش نمیرسه
خدا گفت بیا این کامنت رو بخون.
آخه نیست شما توی همه کامنت ها از قرآن استفاده میکنید، من میخوام هرروز یکی رو بخونم
و به این زیبایی خدا چهار ماه پیش به شما گفت مجید اینا رو بنویس، آیه هایی که من سالها پیش نوشتم درباره اتفاقاتی که هزاران سال پیش خودم برنامه ریختم و اجرا کردم، چون توی آذر ماه فلان سال شیرین به من اعتماد میکنه و من میخوام کمکش کنم
اصلا نمیدونم چی بگم چرا چیزی بگم
خدا همه رو گفت
من میتونم فقط سوت زنان. پیش برم و مطمئن پیش برم
خدایا ازت ممنونم
باور فراوانی رو باید مدام مرور کنم، فراوانی، هر چیزی که لازم دارم
هر چیزی، راه، پول، موقعیت، ایده اسایش رفاه آسونی
باید یادم بمونه
مرسی از شما، واقعا زیبا مینویسی و واقعا درامد 75 میلیونیت رو بهت تبریک میگم
خیلی خوشحال شدم خیلی، ایشالا به هر چی میخوای سوت زنان و بشکن زنان برسی
با درود و سلام خدمت شما آقای مرادی عزیز
امروز توسط یکی از دوستان در قسمت ایمیل ها به این کامنت شما دوست عزیز هدایت شدم .با اینکه من همیشه کامنت های زیبا و پر محتوای شما رو می خوندم نمیدونم چطور شد این کامنت فوق العاده عالی شما رو ندیده بودم جا داره اول از همه بخاطر این آیه های قرآن که سرچ می کنید و آنالیز می کنید تشکر و قدردانی کنم واقعا ممنون و سپاسگذارم برای این کار ارزشمندتون سپاس..
اینکه در مورد آقای عباس برزگر اینقدر قشنگ توضیح دادید و اینکه در مورد مادر موسی و حضرت یوسف مسایل رو آنقدر دقیق توضیح دادید واقعا جای تعقل و تفکر داشت و باید چندین بار این کامنت شما رو بخونم ..واقعا از چه ایمان و یقین باید صحبت کرد که با اون شرایط اصلا تصور کردنش هم غیر ممکنه یعنی واقعا کسی می تونه در اون شرایط بحرانی در زمان فرعون بچه اش رو بندازه توی رود نیل و تازه دقیقا آب بچه رو ببره دقیقا توی دهان شیر یا همون فرعونی که دستور قتل تمام نوزادان پسر رو صادر کرده بود؟؟؟ واقعا با هیچ منطقی جور در نمیاد فقط یک قلب با ایمان و یک قلب خدایی می تونه چنین کاری رو بکنه تازه اون هم یک مادر .. که دیگه اصلا غیره ممکنه یک مادر چنین حرکتی رو بکنه ..
نکته ی دیگه در مورد حضرت یوسف .. اینکه چند روز پیش به یک پیجی برخوردم که فیلمی از آن چاهی که حضرت یوسف در آن بود رو دیدم . جایی در فلسطین بنام جلیل که یک دشت سرسبز وسیع و بزرگی بود که حالا نمیدونم آن زمان ها هم سرسبز بوده یا بیابان خشکی بوده ؟؟ .. و روی آن چاه یک دریچه ی فلزی میله ای روی آن گذاشته بودند و یک چهار چوب آلاچیق مانند بالای سر این چاه بود و بالای دیواره ی آن اسم یوسف رو نوشته بودند . قطر و طول این چاه رو نوشته بودند فکر کنم حدودا 4 متر عمقش بود . خلاصه خیلی کنجکاو شدم ببینم این چاه چطوری بوده ؟؟ و یا مثلاً چطور ی یوسف در اون قرار گرفته بود… آهنگ فیلم یوزارسیف رو هم دام داراممممممم دام داراممم هم روی این فیلم با تصاویری از فیلم یوزارسیف روش ادیت کرده بودند!!! خلاصه از روی کنجکاوی رفتم کامنت های اونجا خوندم که ببینم تفکر مردم در مورد این فیلم چیع .. آنقدر خنده ام گرفته بود که حد نداشت .. یکی نوشته بود خب از کجا معلوم که این همون چاهی بوده که یوسف توش بوده؟؟؟؟. اون یکی جواب میداد !! خب از آهنگش دیگه!!!!
یکی دیگه می گفت .. وووواااای اون که توی مصر بود توی فلسطین چی کار می کرد !!!؟
یکی می گفت این چاه اگر توی ایران بود کلی نامه توش می انداختن و ازش پول در می آوردند .. خلاصه هر چی گشتم ندیدم که کسی ی چیز درست و حسابی و یا آگاهی راجب این داستان نوشته باشه. .. خلاصه آقای مرادی عزیز می خواستم بگم همین فیلم کوتاه کلی منو بفکر فرو برد .. اینکه واقعا قدرت خداوند چقدر فهمیدنش سخته ..یعنی با این مغز محدود خودم مقایسه کردم … یعنی توی اون دشت وسیع و یا بیابانی که هیچ پرنده ای پر نمیزنه و هیچ نور امیدی نیست که شاید گذر آدمی به اونجا بیوفته. که با فاصله ی زمانی خیلی زیاد شاید !!! و یا ماهی و یا سالی کسی اونورا گذر کنه … و یا چطوری میشه که یک کاروان از اونجا بگذره و بخواد از اون چاه آب برداره و آونوقت یوسف در دل اون تاریکی چاه زنده بمونه و بعدش نجات پیدا کنه؟؟?
واقعا وقتی به این قدرت خداوند فکر می کنم مغزم سوت می کشه .. که بقول استاد پس می شود یعنی همه چیز از قدرت خداوند می تواند بشود فقط باید آنقدر ایمان داشته باشیم که از طرف خداوند هدایت شویم و یا ما را بسمت خواسته هایمان هدایت کند . پس همه چی شدنی است .. بخدا الان یکی بیاد به من بگه ی اتفاق غیرممکن انجام شده و و یا هر چیزی رو بگه باورم میشه واقعا همه چی شدنی است و ای کاش در مورد خودمون هم چنین تصوری رو داشته باشیم و به این درک برسیم که همه چی انجام می شود و بقول استاد پس می شود … الهی آمین
آقای مرادی عزیز یک نکته ی جالب دیگری که اینجا مطرح کردید این بود که چهار چیز از اسباب سعادت و چهار چیز از اسباب شقاوت است اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته و مرکب خوب است.
و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است
این نکته ای که گفتید یعنی واقعا کسی که اینها رو داره چقدر باورهای قدرتمند فوق العاده عالی وفور و فراوانی و و ثروت و باورهای توحیدیش می تونیه قوی باشه مثل استاد عباسمنش که همه چیرو با هم در یک پکیچ داشته باشه .. خدایا خودت ما رو به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت و برکت و ثروت و روابط خوب و عشق و سلامتی و تندرستی کامل رو دادی .
خدایاااا خودت ظرف وجودمون رو عمیقتر و وسیع تر ش کن
ممنون و سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
با سلام خدمت استاد عزیزم من مدت 2-3ساله که بای کانال اشنا شدم بنام گنج حضور که اشعار مولانا رو تفسیر مکنه توی کل شبکههای ماهوارهای تنها شبکه ای هستند که من تماشا میکنم وکل مباهسی که گفته میشود تسلیم و فضا گشای است تمام مباهس با برنامه های شما یکیه استاد جان حقیقت چون من هنوز ازلحاز مالی نتیجه خواستی نگرفتم فقط یک دوره تونستم بخرم وشرایت خرید نداشتم خیلی احساس بدی داشتم که از مسیر خارج نشم خیلی بطور هدایتی به این کانال هدایت شدم الان اگه امکان داره میخوام بدانم که اشکال نداره که از این برنامه استفاده میکنم تمرکز منو دوتیکه نمیکنه ستاد عزیز اگه براتون مقدوره بای وسی پیامی منو راهنمایی کنید که ازشک وتردید رها بشم استاد جان نمی دانم شاید انتظار بی جایه اگه این لطفو درحق این پیر شاگردتان بکنید خیلی ممنون میشم اگه نکنیدهم ممنون میشم چون شما عزیزترین شخصیت در زندگی من هستید اگه جوابی از شما دریافت کنم زوق مرگ میشم بخدا قسم سپاسگزارم استاد عزیزم,, (ارادتمند شما محمد صادق اسکندری)
دقیقا
برنامه گنج حضور و استاد شهبازی چقدر زیبا کلام استاد عباس منش رو درباره ذهن از یه زاویه دیگه و از تفسیر اشعار مولانا بیان میکنه منم در کنار سایت استاد و محصولات تنها برنامه ای که از یوتویوب پیگیری میکنم برنامه گنج حضور هست
سلام و صد سلام به استاد بزرگوار و خانم شایسته و تمامی عزیزان کشتی نوح
واما در مورد سوال.
درکامنت های دوستان شاهد این بودم که تقریبا همه یه جورایی دچار تکرار اگاهانه عادت های قبلی هستند از جمله من خودم
من خیلی ازاشتباهاتم کم شده اما هنوز این ذهن نجوا گرم کر از گاهی پچپچ میکنه و
فرق آدم ها در تکرار همین عادت های بد تکرار شونده است
مثلآ
من تصمیم گرفتم تحت هیچ شرایطی قرض نکنم وتقریبا نیازی هم ندارم اما از روی عادت نا خودآگاه بعضی وقتا انجام میدم یا اینک خانمم میگه اینو بخریم با اینکه میدونم یه ما صبر کنم نقدی میخرم اما تحت تاثیر خانم تعهدم یادم میره و قرض میکنم .
اما نسبت به قبل خیلی کم شده وبشدت تلاش میکنم این عادت بدو ریشه کن کنم وتقریبا نفسشو بریدم.
آخ آخ امان از دست تعویق، که من استادم
فردا انجامش میدهم وهیچ وقت این فردا نمیرسد
این بزرگترین مسئله من است که تصمیم دارم رگباری روش کار کنم وعلت اصلی عقب ماندگی من تو دوره عزت نفس همین پاشنه آشیل منه با توجه به اینکه خیلی از برنامه های ب تعویق افتادم انجام دادم و خیلی هم مانده واین باعث شده که ذهنم یه مقداری درگیر همین مسئله هست
مدیریت پول خوبم اما متونه عالی بشه.
تو جاهای که باید حرفمو میزدم نمی زدم بعد این باعث میشد نجوا های ذهنم بیشتر بشه و بیشتر مواقع همین حرف نزدن ها بیشترین نوش خور ذهنم میشد وخیلی منو آزار میداد و هنوزم کم اما هست
مثلا یکی یه حرف یا قضاوت نا درستی می کرد ملاحظه ش میکردم وهچی بهش نمی گفتم وبعدش خود خوری میکردم وتو خودم بودم واین منو داغون کرده بود وتقریبا 80 درصد روز وشبم فکر کردن وحرس و جوش خوردن درونی بودم
واین بر میگرده به عدم عزت نفس
اما خدا را هزاران مرتبه شکر به لطف استاد ودوره عزت نفس دیگه اون مرتضی قبلی نیستم وبشدت حاضر جوابم البته با ادبیات خوبم
ودر بعضی جاهابا اقتدار حرفم را میزنم وبرام مهم نیست طرف مقابلم کی هست .جون ازاستاد یاد گرفتم ک هیچ کس ذره ای در خوشبختی و بدبختی من تاثیر گذار نیست وتنها خداونده که با توجه به احساس و رفتار من همان را درزندگی من قرار میدهد و من نیز در زندگی هیچ کس تاثیر گذار نیستم.
از استاد عباس منش بزرگوار خیلی ممنون و متشکرم که با طرح این سوالات منو متوجه اشتباهاتم میکنن و توجه و درک سوال ونوشتن در جواب سوالات خودش خیلی به من کمک می کند تا رفع مشکل کنم.
پروردگارا من از استاد عباس منش بزرگوار و خانم شایسته توحیدی زندگی کردن را یاد میگیرم و عهد و پیمان من هم همین بوده که به این سایت هدایت شدم.
خدایا همچنان طول عمر با عزت را بری ایشان آرزو میکنم
پروردگارا این امن گاه واین کشتی نجات ما هست حافظ ونگهدارش باش چون فقط تو می توانی
چون تو قادر و فرزانه
چون تو عالم ودانایی
چون تو منبع و منش خیر و برکت هستی
وهمه کسانی که اینجا هستن دوستشان داریم و به خدای استاد میسپارم
در پناه اللّه
خدا نگهدار همه مون
به نام خدا
ردپای 85
سلام استاد جان و دوستای عزیزم
رسیدیم به صدمین روز !به همین سرعت:)
جدا به خودم افتخار میکنم !حالا که اول این راهم ولی میتونم درک کنم استاد وقتی از ترضی بودن حرف میزنه یعنی چی
همین الان با یه مکث و نفس عمیق و لبخند رو لب ،ادامه پیام مینویسم،لبخند که حاصل درست بودن جاته! لبخند رضایت
امروز حتی بیش از این به خودم افتخار کردم ،یه چالشی دیروز شروع کردم که یه بخش تغذیه ای هم داره ،اولین بار بود که تو مهمونی ها و شرایطی که فراوانی خوراکی و شیرینی هست، پایبند به قواعد موندم
بدون چیت !هدف هم حذف شکر سفید و به دنبال اون پاکسازی تغذیه ام از فست فود و تنقلات و البته بخش مورد علاقه من ،فستینگ
حتی امروز فست طولانی تری نسبت قبل تجربه کردم 18 ساعت !
خداروشکر که میتونم خودم رو به چالش بکشم البته با این باور که من برای جسمی که خدا در اختیارم قرار داده ارزش قائلم و سعی میکنم بهترین شرایط براش رقم بزنم
بخش دیگه روز که به خودم افتخار کردم ،شروع کسب و کارمه ،واسش چندتا قدم برداشتم
از اون مهم تر چند باور مناسب و الگو پیدا کردم ،حتی از اون مهمتر با ایده استاد که چطور از این راحت تر چطور سریع تر ،ترمز هارو کمتر کردم
مثلا با استفاده از هوش مصنوعی، خیلی از کارهارو سریع تر انجام دادم
البته برای تشکر از خودم کتاب های سایت خریدم ،البته که تعهد داشتم ابتدا فایل های ارزشمند دانلودی خوب یادبگیرم و بعد دوره تهیه کنم
اما توی چالشم ،کتاب خوانی هم داشت و نمیخواستم تو این مدت آگاهی های متفرق وارد ذهنم کنم درنتیجه یک تیر و دو نشان زدم
سپاسگزارم که بهم آموختید چطور روز هامو قشنگ بسازم استاد عزیز
از خود عزیزم هم سپاسگزارم مرسی که پس از سال ها تحمل ،هنوز بهم فرصت میدی
خداروشکر
در پناه خدا باشید
بنام خداوند مینو سرشت
سلام و هزار سلام بر فاطمه ی خوش سخن و بی نظیر
مگه آدم خسته میشه کامنت های شما رو بخونه؟
مگه میشه فاطمه بنویسه و بگذری؟ الله اکبر
چقدر بهتون افتخار میکنم دوستان فوق العاده ام.
انشاءالله همیشه خندون باشی .
انشاءالله تمام دوره های استاد رو با عشق و علاقه تهیه کنی ؟
خداوند بهتون سلامتی بده ای فرشته ی عاشق
ای دختر بی نهایت
شما لایق بهترینها هستید .
کامنت های خوبتون رو پیگیریم ای دختر خوش سخن
و لذت میبرم و کلی حال خوب انتقال میدی .
سلامتی و موفقیت
ثروت
و کلی حال خوب .رفیق همیشگیت.
از روی شما باید نوشت
و نوشت
و تکرار و تکرار کرد.
قلب نازنیت از غصه دور .
سایتون مستدام
سلام سید عزیز ممنونم از لطفتون
خیلی ممنونم که همیشه بهم لطف دارید و انگیزه میدید برای نوشتن
باعث افتخار منه که کامنت ها براتون حس خوب به همراه داره
خداروشکر بابت دوستای خوبی مثل شما که برای دیگران آرزوهای خوب میکنن
شاد و سلامت باشید
در پناه خدای مهربون
به نام خدا
سلام به دوستان عزیز و استاد وخانم شایسته
وقتی دوستان از قران مینویسن،به خوذم میگم من چقدر عقبم،ولی واقعا درک میکنم که چقدر آرامش بخش هست حتی خوندن کامنت های دوستان از قران
جالبه قدم11استاد در مورد الگو تکرار شونده صحبت کرده بود اما من پارسال اصلا نشنیده بودمش،جالبه مصادف شده با این فایل های ارزشمند،من دلیل اشتباه تکرار شونده خودمو واقعا ورودی خودم به خودم میبینم،مثلا همیشه دنبال کار دیگه ای هستم و فکر میکنم تو کار دیگه موفق ترم،بخاطر همین باور 3سالی یکبار شغلمو عوض کردم که بی ربط بوده با شغل های قبلیم،اما الان به این نتیجه رسیدم بابا اگر دارم تو تین کاری که دارم حتی 1درصد هم موفق تر میشم نشونه اینکه تو همین کاراستعداد دارم حالا یا علاقش میاد یا هدایت میشم به شغل دیگه،واقعا که خدا هواسش بهم هست به شرطی که اینو تکرار کنم و باور کنم که هدایت میشم
سلام احمد آقا خیلی از شما سپاس بابت این پیام برای من بود ، قلبم آروم شد ، اینگار جوابم رو گرفتم ، من نزدیک به 9سال سابقه کارمندی دارم ، از اون موقع که با این قوانین آشنا شدم ،خیلی دوست نداشتم کاری رو بکنم که اصلا دوست نداشتم کارکم خیلی راحت بود ، تا این که گفتم از یه جایی باید شروع کنم ،اصلانم کاری که استاد میگه عاشقش باشین نبود ، یک ماهی که از کارمندی اومدم بیرون این ذهن نجوا گر یه سره دارم میگه کو چی شد این کاری که انجام میدی که عاشقش نیستی ، چرا از کارمندی بیرون اومدی کارت راحت بود ، تا اینجا به کامنت شما رسیدم
یا علاقه اش میاد یا هدایت میشم ، قلبم آروم شد ، من واقعا دوست دارم دارم تاثیر گذار و مفید باشم برای جهان ، باز اگه راه حلی داشتین در اختیار ام قرار بدین ، سپاسگزارم ازت دوست هم مسیر
سلام اقا سلیمان عزیز،منم از شما سپاسگذارم که پیام منو خوندید،اتفاقا آقا سلیمان منم کارمندم و امروز ظهر پیش دوستانی بودم که میگفتن،گویا عموشون با28سال سابقه کار 35تومن حقوق میگیره با مدرک دکترا،میگفت پسر عمو تو نیروگاه اتمی هست 28تومن میگیره،دامادمون رییس شعبه بانک شهر هست 18تومن میگیره،بعد با سابقه 8سال،با مدرک بالای فوق لیسانس،خودم فوق لیسانس ابزار دقیق هستم تو شهرداری سرپرستم 15تومن میگیرم
بهش گفتم من خودمم کارمندم اما دوستای دارم که تو شغل های مختلف آزاد کبابی،یا سوپری یا ویزیتوری دارن یا استاد جلوبندی هستن با مدرک دیپلم هر ماه 15تا 20تومن تا 40میلیون درامد دارن،
بعد خودش گفت اره کار کارمندی ادم به هیچ جا نمیرسه،
راستش من خودمم مثل شما الان کارمندم و به خدا سپردم که تا 1سال آینده برای خودم کار کنم،اما وقتی میگم کجا چجوری با چه سرمایه ای حالا اجارشو از کجا جور کنم و سرکایشو اولین چیزی که میاد سراغم ترس هست
،مدت ها بهش فکر میکردم،تا همین 1ساعت قبل از اینکه پیام شما رو بخونم،یاد یک صحبتی از استاد افتادم که میگفت همه بدبختی ما انسان ها میکشیم از این هست که توحید رو درک نکردیم، فقط رو خودمون حساب میکنیم،روی کسی که جهان رو داره مدیریت میکنه حساب نمیکنیم و غافل هستیم چه قدرتی داره چه توانای های داره و همه کار میتونه برامون انجام بده،
به خودم گفتم آره همینه،چرا رو هر چیزه بیرونی حساب وا میکنم جز رو خدا،من رو توحساب باز مردم،دست میازم له سمت تو هست،هر خیری از طرف تو به من برسه من میگم چشم،نحتاجم سرورم،فقیرم به امر تو،نیازمندم،چشم هر چی تو گفتی
من میخوام کار خودمو داشته باشم از کجا شروع کنم،خودم برام بساز،حالا که بی نهایت هست
،بابا بخدا هر چیزی ممکنه اتفاق بیفته برام که مسیرمو هموار کنه برای درامد بیشتر،آرامش بیشتر،خداوند میتونه درهارو برام باز کنه،توانایشو داره،هر دری از هر طریقی،به هر شیوه ای،به هر شکلی،میتونه راه گشای من باش،ما که هیچی نمیدونم از اینده قراره چی پیش بیاد برامون،پس تنها کاری که ازمون بر میاد توکل کردن هست و ایمان به اینکه کمکش در حال رسیدن،من منتظرجوابم هستم،یالا بهم بگو،بزار سر راهم،چه کسی ارزشمند تر از خودم تو این دنیا،چه کسی لایق تر از خودم تو این دنیا،
من به خودم یاد آور کردم گذشتمو هوون جاهای که خداوند هدایتم کرد رو بیاد اوردم،گفتم تا احمد تو نمیدونی ولی خدا که میدونه چجوری باید چکار کنم،من بک روزی تصمیم گرفتم از کار شرکتی بیام بیرون نمیدونستم واقعا کجا باید برم فقط به دلم شده بود بیام بیرون،لحظه اخر خداوند با توجه به شرایط زندگیم هدایتم کرد به موقعیت بهتر تو همون شرکت،و موندم باز به کارمندیم ادامه دادم،و شرایط برام بهتر شد اما من کار خودمو دوست داشتم الان که6ماه گذشت میفهمم خدا داره کار خودشو میکنه و من تکاملمو اینجا میگذرونم هنوز برام زود بود بیام بیرون از کارمندی،الان وقتی به سال آیندم فکر میکنم که قراره از شرکت بیام بیرون کجا برم چکار کنم ،میگم بابا همونجوری که خدا یه کاری کرد من از اون جایگاه قبلیم بیام بیرون،به وقتش بهم میگه چکار کنم کجا برم،تازه میفهمم استاد میگه من هر کاری نمیفهمم باید چکار کنم میگم ادامه میدیم میریم جلو خدا خودش هدایتمون میکنه
به نام رَبِّ قشنگم
سلام به استاد عزیزم
از شما سپاسگزارم که این سلسله فایل هارو در اختیار ما میگذارید تا بهتر و بیشتر خودمون رو بشناسیم و زندگی رو برای خودمون بهشت کنیم چقدر از وجود نازنین شما در این دنیا و این زمان از الله مهربانم سپاسگزارم
که وادی عشق و آگاهی هستید
واقعا این سوال ها میتونه همه مدل مسائل رو حل کنه
این قسمت رو که داشتم گوش میدادم به مورد آخری که رسیدم دیدم آره من همیشه این مشکل، و تکرار اشتباه رو دارم
حالا اون تکرار اشتباه این بود
دلیل اینکه اون اشتباه رو تو کامنت مینویسم اینکه وقتی دارم کامنت مینویسم خیلی از باگ ها و ترمز ها خود به خود نمایان میشه به این دلیل هم به خودم قول دادم هر فایلی که میبینم کامنت بزارم و از یار مهربانم یاری میخواهم کمکم کنه همیشه کامنت بنویسیم فرا از اینکه ترمز هامو پیدا میکنم کانون توجه و تمرکزم تغییر میکنه و همش به اصل فکر میکنم
خب بریم تکرار اشتباه
من تکرار اشتباهم اینکه چون رشته تحصیلم زبان و ادبیات عربی هست تو سوالات چهار گزینه بخش های هستن از بلاغت و قواعد که سوال های طولانی دارند و من بخاطر اینکه اونا طولانی هستن من بلد نیستم به اونا پاسخ بدم همیشه ازشون فراری بودم با اینکه میدونستم این کارم اشتباهه و ضربش رو خوردم
ولی بعد از گوش کردن به این فایل زیبا رفتم سراغ همون سوال ها که چندین ساله ازشون فراری بودم
از خدا کمک خواستم و با یک جهاد اکبری شروع کردم به پاسخ دادن دیدم خدای من چقدر این سوال هارو بلد بودم و فقط بخاطر اینکه تو دل کار نمیرفتم برای خودم از اون سوال غول ساخته بودم و این چقدر به من کمک کرد و اعتماد به نفس من رو بیشتر کرد
واقعا از شما ممنونم که با سوال ارزشمندتان هر جنبه از زندگیمون رو داریم بهتر و بهتر میکنیم سپاسگزارم