پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 25
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-22 06:31:002024-08-04 11:31:14پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد
من با اینکه اراده خوبی دارم برایم انجام دادن تکالیفم ولی هیچی وقت نتونستم برای مدت طولانی از فست فود دست بکشم و هر سریعی که میگم دیگه نمی نیستم یه اتفاقی میوفته که همون روز سه وعده غذا میخورم و این حس رو اصلا حس خوبی بهم نمیده از اینکه نمیتونم خودم رو سر این قضیه کنترل کنم
در صورتی که من قبلاً فقط روز های پنجشنبه و جمعه نکته برداری و یا کلا توی سایت و روی خودم کار نمیکردم ولی الان شده که وقتم رو آزاد میکنم که بشینم حتی یک ساعت تمرین هام رو انجام بدم منی که انگار آخر هفته ها جنازه بودم و فقط میخوابیدم در حدی که بیدار میشدم از بدن درد و شکم درد نمیتونستم بلند بشم ولی با این وجود آمدم خوایم رو پارت پارت کردم و هم به تمرین هام میرسم و هم به کارم
من خیلی به دیدن تیکه های از فیلم و سریال بد معتاد شدم طوری که اخیرا به درک کامل این رسیدم که این دیگه بدرد من نمیخوره و هیچ چیزی به من اضافه نمیکنه هیچ باورهام روهم خراب میکنه و این رو هم میدونم که مثل اوایل دیگه به من اون هیجان و تازگی بودن رو انتقال نمیده و دارم روی این موضوع کار میکنم شده رفتم توی یوتیوب و همون موقع گوشیم خاموش کردم دیگه کامل این رو حس میکنم که اگر من بخوام به برخی از خواسته هام برسم باید این روند رو قطع کنم
تایم های که مشغول نکته برداری هستم و بعضی مواقع برام پیش میاد که هم اتاقی هام دارن باهم سر یک موضوعی که با باور های من متضاد و یا هر بحث دیگه ای باعث شده تمرکزم رو روی فایل ها بردارم و همش یک حس فضولی در من به وجود میاد که برم شرکت کنم در صورتی که من زمانی که خونه بودم این اتفاق پیش نمیومد برام و الان هر وقت این حس در من به وجود میاد سریعی دلم میخواد اون محیط رو ترک کنم
من یه عادتی که دارم اصلا دلم نمیخواد با دیگران بحث کنم و حتی نمیدونم چطوری باید حقم رو بگیرم ولی این رو میتونم بگم که اگر از اون محیط ناراضی باشم میتونم بیانش کنم ولی چون نمیخوام فکرم رو درگیری کنم فراموشش میکنم و یادم هم نمیاد که موقعیتی بوده باشه که بخواد حقم خورده بشه چون خدا منو هدایت میکنه به مسیر های که همچین چیزی توی وجودم نباشه که اذیت بشم
و خداروشکر میکنم که بشدت به من خونسرد بودن رو یاد داده و منی که مامان و بابام هی میگفتم هواست باشه و یا در روی کسی باز نکن سرت کلاه نره خیلی گارد میگرفتم و عصبانی میشدم از این حرف هاشون اما الان واقع هیچ احساسی در من به وجود نمیاره و با لبخند تموم میشه وحتی ذهنم نمیتونه که بخواد لحظه ای روش قفلی بزنه
و مدت طولانی که از فضای مجازی دور شدم منی که کل زندگیم شده بود اینستا و اتفاقاتی که به من مربوط نیست الان طوری شدم که تمرکزم روی پیشرفت خودمه
سلام بر عزیزای دل
من متوجه یه موضوعی شدم اونم اینه که تو این سری فایل های الگوها من یسری مواردی مشابه دارم که زنجیره وار به هم وصلن و تکرار میشن و خب چون چند ساعت پیش هم فایل قلبی که به سوی خداوند باز میشود و دیدم و اونجا مریم جون گفتن یسری شاخه های مهم و تو ذهنت شناسایی کنی که میشه همون باورها یا ترمزهای مخرب بعد حلشون کنی خود به خود شاخ و برگهای اضافی حذف میشن مثلا تو تمام جواب ب سوالا من این موضوع به شکل های مختلف برام تکرار میشه با تغییر شکل های مختلف
الان اشتباهی که هربار تکرار میکنم همونیه که تو الگوی نقش بود اونجا تغییر شکل داده بود
اشتباهم اینه هربار منتظرم یه شخص دیگه ای هم اضافه بشه تا ما باهم خوش بگذرونیم حالا میخواد خانواده باشه میخواد دوستام باشن میخواد پارنترم باشه بهرحال همیشه میگم بچه ها پایه این فلان کار وکنیم یا همیشه منتظر خبر اونام ک در هشتاد درصد مواقع میپیچونن و من درس نمیگیرم یا مثلا میخوام برم تا فروشگاهی جایی اول میبینم خواهرمم میاد یا نه اگه نیاد راضیش میکنم میگم فلان چیز و مگه نمیخواستی خب بیا باهم بریم توام بخر یا پاشو یه حال و هوایی عوض میکنی خلاصه هربار با یه حقه که تنها نرم یا نهایت میگه بزار فردا بزار فلان روز باهم بریم اگه هیچ کدوم ازین گزینه ها نبود و هیچ جوره نیومد دیگه خودم میرم قبلا اینطوری نبودما الان وابسته به شخص دیگه ای برای انجام کارها دارم و اینو متوجه ش شدم یا مثلا اخر هفته ها اگه برنامه ای نریزیم حالا یا با دوستام یا خواهرم حرص میخورم بعد میگم تو ذهنم( جهنم اصلا میشینم خونه رو فایل ها کار میکنم) بعد دوباره اروم نمیشم میرم زورشون میکنم ک حتما یه جا بریم بعد که تصمیم میگیرم اصلا خودم برم یا ب درک و اینا یهو هزارتا موقعیت جور میشه و من کانون توجه رو بیشتر درک میکنم این اشتباهاتیه ک با اینکه میدونم هی پاسش میدم تو ذهنم
یا منم خیلی ادم دقیقه نود هستم اینقدر یه کاری ک فرصتش زیاده رو انجام نمیدم و با همین جمله ک حالا وقت زیاده تنبلی میکنم و یا فراموش میکنم یا فرصتش پیش نمیاد
خیلی موارد هست مثل نوشیدنی های مختلف و چرت و پرت خوردن کلکل با ادمهای نامناسب خواب بیش از اندازه و…
پیدا کردن این موارد هم کلی مقاومت ذهنی داشت و ازم انرژی گرفت ولی خوشحالم که پیداشون کردم و مقاومت ذهنمو شکوندم که ازون تنبلی بیجا در بیاد
همش مدیون شمااام استاد عزیزم برای بار ده هزارم ازتون ممنونم ️
سلام خدمت همه ی دوستای عزیز و دو استاد مهربان.
واقعا یکی از الگوهای تکرار شونده که هرگز یادم نمیره یکی از اقوام سببی بود که غالبا هربار با من صحبت می کرد حرفاش در خاتمه من رو آزار میداد صدها بار پیش آمد و بعد با خودم تصمیم گرفتم از همون ابتدای صحبت ،حواسم رو جمع کنم تا صحبتهام اصلا ذره ای طولانی نشه و یه جور سریع و مودبانه پاشم از اون فضا برم دیگه دچار درگیری ذهنی نشم. خداروشکر خیلی نتیجه داد. همچنین بعضی آدم ها با اینکه نسبت نزدیک دارن اصلا در فرکانس ما نیستن و نباید بهشون چیزی رو اثبات کرد چون نتیجه اش افسرده شدن خودمون میشه پس بهتره همچنان فاصله تعادلی و کم حرفی رو با خیلی ها در نظر داشته باشیم.
باید یادمون باشه به بهانه احترام به آدم هایی که از ما بزرگترن و صله رحم با سببی و نسبی و …. هرگز اجازه ندیم هیچ کس ما رو تبدیل به یه آدم ضعیف و درمانده کنه. میگن صله رحم میتونه در حد یه سلامم باشه.
از آدم هایی که صداقت ندارن یا زیاد سیاست به خرج میدن و زرنگ بازی مخفیانه درمیارن واقعا باید فاصله گرفت چون مجبور میشی جلوشون آنقدر محافظه کارانه برخورد کنی تا ازت سوءاستفاده نشه که اون وقت یهو میبینی انگار زندگی خیلی برات شیرین نیست و انگار دیگه اون مدل آرامش رو که یه خانم میتونه در کنار دوستای خیلی صمیمی یا معمولا مادریا خواهر داشته باشه رو نداری.
من یکی از مسائلی که دارم اینه که خیلی خلاقیت هنری بالایی دارم ولی اغلب کارهای هنریم رو ده درصد انتها رو نیمه کاره میزارم .
انگار مانعی هست شاید یه چیزی ته ذهنم میگه نه نمیشه و پولسازی راحت نیست .مثلا پدرم بچه بودم گاهی میگفت باماشین نرفتم و خواستم پول جمع کنم و ….. یا وقتی میگفتم یکی توی اینستا از فروش عروسک خیلی پول درمیاره و رشته ی غیرمرتبط با عروسک داشته باور نمیکرد.
یکی از چیزای دیگه اینکه تو ذهنم همش این بود درس بخون تا خوشبخت شی اما تنها راه خوشبختی لذت بردن از مسیریه که درست انتخابش کردیم .برای ثروتمند بودن و خوشبخت بودن هیچ نیازی نیست پزشک یا معلم باشیم و من دوست دارم تولیدکننده ی موفقی باشم و از خلق اثر لذت فراوان می برم چه گیره مو چه عروسک و هرچیز که اسمش هنر باشد.
من از لذت هایم بیشترین ثروت را میسازم.
من برای کارهایم ارزش قائل هستم حتی اگر بعضی ها به دیده کم ارزشی نگاه می کنند.
همه چیز در جهان ارزشمندو لازم است. چه بخواهیم و چه نخواهیم.
خداوند ما را بیهوده نیافرید ما ارزشمند و ارزش ساز هستیم.
ارزش های ما با لذت های حلال ما همسویی دارد.
پولسازی آسان است.
پول به یقین ارزشمند و مورد توجه خداوند است.
خداوند ثروتمندترین است.
خداوند راستگو ترین و دلسوزترین و مهربان ترین است و نه هیچ فردی.
و رسانه ها هم که واقعا بعضی چیزا رو یه جور دیگه نشون دادن مثل همون قاچاقچی بودن پولدارا و ….
چقدر ریز ریز باید پاکسازی کرد گاهی بعضی قسمتای ذهن رو هم باید کلنگ زد و یه فروپاشی اساسی انجام داد. سخته ولی میشه.
این جا باید روی باور احساس لیاقت کار کرد.
خدایا به همه ی ما که به دنبال بهبود دنیا و اخرت هستیم بهترین هدایت ها و روشن ترین و کوتاه ترین راه ها رو نشان بده و سرافرازمون کن. خدایا شکرت.
خدایایاریمان کن آنقدر از خودمان شخصیت زیبایی بسازیم که فقط با شخصیت های زیبا و باصفا در مسیرهای طولانی هم گام و همراه شویم.
سربلند و شادو پر روزی باشید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام بر استاد عزیزم استاد بی نظیرم
استاد داری چکار مکنی اصلا انگار این فایل رو مختص من گذاشتی
یعنی این تکرار اشتباه یکی ار پاشنه های آشیل منه
یکی از باورهای است که باید بصورت بنیادی در من تغییر کنه
تقریبا همه مثال های استاد شامل حال من میشه هههه
1- اعتماد کردن بی جا
تا الان خیلی از اعتماد کردن ضربه خوردم هم مالی و هم روحی وبازم دوباره اعتماد میکنم به حرف دیگران و کاری رو انجام میدم یا پولی رو پرداخت میکنم بدون اینکه مکتوب کنم
مکتوب کردن خودش یه اشتباهی که بارها ازش ضربه خوردم ولی بازم تکرار کردم
به تعویق انداختن کارها یه اشتباهی که بارها انجام دادم و ضربه خوردم و بازم انجام دادم
مدیریت مالی خیلی هزینه های الکی میکنم یا یکاری انجام میدم که باعث میشه کلی هزینه کنم یا میام یه خریدی میکنم کلی براش هزینه میکنم هیچ استفاده ای هم ازش نمیکنم
عصبانی شدن و کوره در رفتن اینم اشتباهی است که هی تکرار میکنم و خیلی ضربه خوردم ازش
البته بگم به لطف خدا و آموزه های استاد توی مورد عصبانیت خیلی خیلی از قبلم بهتر شدم و کمتر عصبانی میشم خیلی خیلی بیشتر از قبلم خشمم رو کنترل میکنم و گفتارم رو در زمان عصبانیت کنترل میکنن
در مورد خوردن هم گاهی اشتباه رو تکرار میکنم مخصوصا از وقتی دارم با قانون سلامتی پیش میرم خیلی کمتر شده ولی هست و متوجه میشم و دوباره تکرار میکنم
در مورد قول هم هست البته بارها به خودم قولی دادم ولی بعدش انجام ندادم و باعث شده ضربه بخورم
استاد سپاسگزارم ازتون بابت این فایلها ارزشمند بابت این آگاهی های ناب و بی نظیرو من هر روز با عمل به این آگاهی ها زندگی ام زیباتر راحتر و توحیدی تر میشه
خداروشکر
شاد و پیروز باشید
با سلام و تشکر از پست های عالی تون
من با اینکه از ادمها شناخت پیدا می کنم ولی باز کارهاشونو ندید می گیرم و رابطه های اشتباه رو اینقد ادامه می دم تا دیگه واقعا نشه ادامه داد،اصلا نمی تونم پول پس انداز کنم حتی وقتی هم با خودم قرار می ذارم از این به بعد هر ماه یه مبلغی رو می ذارم کنار،یه اتفاقی می افته مثل تصادف که کل پول پس اندازم و بقیه لولم می ره،اینو دیگه واقعا نمی دونم چرا…مسئله دیگه زیاد حرف زدنمه که خیلی از اطلاعاتی که نباید رو می دم و بعد پشیمون می شم که چرا اینقد حرف زدم و خیلی چیزهایی رو که نباید بگم گفتم
سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته
ادامه کامنت قبلی یادم امد یه مورد دیگه براتون مینویسم
مثلا هربار که مشروبات الکلی میخورم متوجه میشم بهم نمیسازه ، سردرد میگیرم حالم بد میشه تا یک روز بعدش حالم اصن خوب نیست تا یک روز بعدش و همش سرگیجه های بد و ضعف بدنی دارم که فک میکنم همش دارم بالا میارم ولی هربار که بهم تعارف میشه تکرارش میکنم و هر بار میگم اندفعه دیگه نمیخورم و تکرار نمیکنم این کارو البته
به لطف خدا چند ماهی هست که توی این موضوع
یکی دوباری دست رد به سینه دوستام زدم و اصن به لون مجلس نرفتم و دوری کردم اصن به بحث اعتقادیش کاری ندارم که خوبه یا بد ولی مدتی اصن به جسم من نمیسازه و به محض خودنش بدنم تا یک روز بعد ری اکشن های بد از خودش نشون میده که بدترینش ضعف بدنی ، سرگیجه و چشم درد و سردرد عجیب غریب و حالت تهوه هستش که تا یک روز بعد از مصرفش بهم دست میده توی اینم مشکل داشتم ولی حس میکنم درست شده باورم توی این موضوع چون سلامتی و حالم اصن دوس ندارم فدای یه شب حال خوب گذرا وموقت بکنم که تا فرداش از دماغم در بیاد
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته
در جواب سوال چه اشتباهاتی هست که شما زیاد تکرارش میکنید بریم به ترتیب درموردش صحبت کنیم
1_ توی بحث عقب انداختن کار ها من خیلی عجیب این عادت دارم سر یسری مسائل خواص
یعنی هیچ وقت سر وقت نمیرم دانشگاه ثبت نام نمیکنم هی عقب میندازم مثلا برای کارای اداری دانشگاه هر بار میدونم اگر نرم و عقب بیفته دردسرش بیشتر و غر غز میشونم ولی الان هفت ترم داره این موضوع تکرار میشه و هی هر ترم کارا های انتخاب واحد بیمه و کار های اداری ثبت نام تر ترم عقب میندازم و حتی پیگیری نمیکنم استادام چه کتاب هایی رو برای امتحان ها معرفی کردن و هر سال و هر ترم موقع امتحان وقتی از استاد ها میپرسم همشون غر میزنند که چرا زودتر نیامدی چرا گذاشتی ترم تموم شد الان یادت افتاده و واقعا هم دارم رنج میبرم
توی مثلا کار های اداری که مربوط به خودمه هم مثه بانک یا هر اداره ای که نیاز برم و کارمو انجام بدم هی عقب میندازم
و کلا میتونم بگم این بحث عقب انداختن کار ها در من خیلی ریشه ای هستش و در همه ابعاد زندگیم همیشه کار های مختلفم رو با تاخیر انجام میدم و کم پیش امد به کار سر وقت انجام بدم و چون انقد کار های زیادی در ابعاد مختلف رو عقب میندازم زیاده که واقعا نمیشه همشو کامنت کرد فقط اینو میدونم که کلا عقب انداختن کار ها توی من هست
2_ در بحث خوراکی و غذا خوردن مواقعی میشه که میدونم این خوراکی رو نخورم بهتر حس خوبی بهش ندارم یا برای سلامتی ضرر داره یا مثلا چاق میکنه ولی اشتباه تکرار میکنم و میخورم
یا مثلا میدونم که باید به اندازه ای بخورم که سیر شم ولی حرص میزنم میگم همین یه باز از وعده بعدی دیگه کم و به اندازه میخورم ولی هی این اشتباه تکرار میشه و همین باعث میشه زیاد بخوردم و بعد خوردن عذاب وجدان میگیرم که چاق شدم وزنم رفت بالا ، تناسب اندامم به خطر افتاد یا مثلا حس سنگینی و نا فرمی توی بدنم بهم دست میده و همش با خودم در جنگ و عذابم و از هیکلم بدم میاد میدونم باید کم بخورم تا حس خوب داشته باشم ولی هی تکرار میکنم عادت زیاد خوردن
3_ توی بحث خواب و استراحت میدونم اگر شب یکم زودتر بخواب صبح میتونم زودتر بیدار شم و کامل به کارهام برسم و بعد برم دفتر ولی بازم سعی میکنم بیدار بمونم و هی میگم از امشب دیگه سر وقت میخوابم ولی هی باز میگم از فردا و هی میخوام بیدار بمونم میدونم که اگر زودتر بخواب راس 8بیدار میشم تا 9به همه کار ها میرسم و 9دیگه توی دفترمم ولی باز هرشب این عادت بد تکرارش میکنم
4_ در مواقعی میدونم که تقصیر کسی نیست یا واقعا اتفاقی نیفتاده که بخواب خودم یا بقیه رو دعوا کنم ولی با هر حرف کوچیک و اتفاق کوچیک سریع ناراحت عصبی میشم و میگم دیگه از دفعه بعد درستش میکنم ولی هر بار این اتفاقا رخ میده و با هر اتفاق به ظاهر بدی که کوچیکه سریع عصبی میشم و از کوره در میرم و پرخاشگری میکنم نسبت به خودم و دیگران
5_در بحث شبکه های اجتماعی مثلا میدونم که دیگه نباید بیش از یه مقدرا توی اون فضا باشم و نشینم ناخواسته هامو اونجا ببینم و وقتمو تلف نکن جاش بیام سایت کامنت بخونم دوره کار کنم بنویسم و با خودم صحبت کنم ولی هر بار غرق در فضای مجازی میشم و ساعت بیشتری جای کار کردن روی خودم سرگرم این فضای مجازی میشم
و این مورد هم داره آزام میده خودم میدونم اگر بیشتر توی فضای اموزش باشم نتیجه هام بیشتر
قوی تر میشو باور هام قوی تر و بهتر میشه ولی بازم لامصب گرایش پیدا میکنم به وقت گذروندن توی فضای مجازی و دیدن مطالب بی ارزش
6_ یا مثلا هربار که مشتری میخواد بیاد قرارداد براش بنویسم میدونم باید با ارامش و خیال راحت صبر و حوصله کارمو بکنم و راحت بگیرم ولی هربار دچار استرس میشم و هربار یه جا ستوی میدم هول میشو و نمیتونم خودمو کنترل کنم
میدونم همه چی دست منه و اون مشتری ها هیچ تسلطی ندارند ولی باز هم هر دفعه این اشتباه میکنم به جای این که به چیز های مولت و خوب در باره اون لحظه که میخوام قرارداد بنویسم فکر کنم و برای خودم سناریو مثبت بچینم نگرانم میترسم و استرس دارم هر بار میگم از دفعه بعدی ولی هربار این داستان تکرارش میکنم یا مثلا مشتری میگه یه نشست بذار. صحبت کنیم استرس میگیرم که من نمیتونم شاید از پس برنیام یا اگر ندونم چی بگم چی و هر بار همون فکر های منفی اون نشست رو کنسل میکنه و هر بار میگم از دفعه بعدی دیگه هدایت میخوام ، و آرامم ، به نکته های موبت توجه میکنم ، نمیدونم از خداوند میخواهم انچه که باید از دهانم مشتری بشنوه و من نیاز که بگم همون لحظه بهم الهام کنه ولی باز هربار این روند رو تکرارش میکنم
درصورت پیدا شدن مطالب دیگه حتما باهاتون به اشتراک میذارم
سلام به استادای عزیز و نازنینم و همه اعضای دوست داشتنی خانواده عباسمنش
بریم سراغ قسمت هفتم به امید خدا(خدا خودت در من جاری شو و کمکم کن که بتونم تموم اون رفتارهای تکرار شوندم رو شناسایی کنم و بهتر خودمو بشناسم)
1- من با اینکه دوره سلامتی رو دارم و خیلیییی سریع هم ازش نتیجه گرفتم بازم هربار رهاش میکنم و میدونم بخاطر باورنادرستی ک در مورد پول دارم این اتفاق هربار میفته یه ترمز ذهنی خیلییی قوی که دارم در این زمینه که بذار پولدار که شدی طبق قانون پیش برو! تا اینکه چند وقت پیش بعد از گفتگو با دوستم در این زمینه، خیلییی زود مچ باور نادرستم رو گرفت و گفت تو چرا منتظری پولدار شی که هی اینو به تعویق میندازی؟ میدونی که با انجام دادن تمرینهای استاد هرچند کوچیک و قدم به قدم چ نعمت و ثروتی خودش به زندگیت وارد میکنه؟ و من با اینکه حرفشو پذیرفته بودم اما بااازم ذهنم عجیییب مقاومت میکنه اما امروز با دیدن این فایل و در حین نوشتن کامنت دوباره بهم یاداوی شد. پس همینجا تعهد میدم که شروع کنم از همین امروز، نه فردا و نه هفته بعد ونه زمانیکه پولدار شدم فایل ها رو از قسمت یک شروع میکنم و فردا اولین کاری که میکنم اینه که میرم دکتر و خودمو چکاب میکنم و در مسیر زیبای سلامتی و نعمت ها قدم برمیدارم.
2- تو جمع هایی که درحال غیبت هستن یا درحال نالیدن از زمین و زمان هستن زیاد میمونم با اینکه بارها وبارها نتایجش رو دیدم اما بازم ی مقاومت عجیبی دارم و هی فراموش میکنم و هربارم چک و لگدشو میخورم که از وقتی با فایل های الگوهای تکرارشونده همراه شدم دیگه خیلییی کمتر شده ولی خب هنوز هست و دارم سعی میکنم آگاهانه یا سکوت کنم و یا اون محل رو ترک کنم چون آثار وحشتناکش رو در زندگیم بارها و بارها دیدم.
3- من با اینکه هربار میگم نباید پول قرض کنم برای رسیدن به خواستهام اما تا الان دو بار تو شرایطی قرار گرفتم از سمت بقیه بهم اصرار شده که بیا ما پولشو پرداخت میکنیم و هر وقت تونستی به ما پس بده با اینکه اوایل فکر میکردم این لطف خدا که بندگانش رو میفرسته که من به خواستم برسم اما بعد از دوبار تجربه این رفتار از سمت بقیه متوجه شدم که نه اشتباه فکر میکردم، چون بار فشار روانی و فکری که باید هر چه زودتر پول طرف مقابلم رو پس بدم برام وحشتناک بوده، من همیشه از اینکه مقروض کسی باشم تحت فشار قرار میگرفتم و شب و روزم درگیری فکری پیدا میکنم بخاطر همین باید این روند قرض گرفتن رو برای همیشه قطع کنم بقول استاد هر اشتباهی رو نهایتا دو بار تکرار کن دیگه بار سوم باید برات درس شده اشه و سمتش نری.
3- تا الان هرچی درامد داشتم رو سریع خرج کردم و اصلا مدیریت مالی خوبی روی پولهایی که خلق میکنم ندارم و انگار همیشه ی چیز اضافیه که باید سریع خرج بشه و از دسش راحت شم و نهایت زمانی که تونستم ی مبلغ خوبی رو تو کارتم نگه دارم و بهش دست نزنم دو ماه بوده و بعد از اون سریع خرجش کردم و خودمو به صفر رسوندم و وقتی هم حسابت خالی باشه دیگه احساسمم بد میشه. با اینکه این حس بی پولی رو بارها کشیدم اما بازم تکرار کردم که ی فایلی رو دیدم از استاد که گفتن یک هزارم درامدشون هم خرج خودشون نمیشه! و اونجا بود که انگار یکی تو گوشم زد و اولین کاری ک کردم تو همین یکماه از همون 50 هزارتومن شروع کردم به کنار گذاشتن و انشالله که هرروز به این مبلغ افزوده بشه چون در حال حاضر حسابم که صفر هست، هیچ! تازه مقروض هم هستم و باید این روند معیوب اصلاح بشه.
4- جدیدا کارایی که میدونم مهمه و باید حتما انجام بدم به تعویق میندازم و بعدش هم کلییی احساسم بد میشه و ی مدت دوباره درست میشم و سر تایم کارامو پیش میبرم اما باز انگار فراموش میکنم و به چرخه معیوبم برمیگردم.
5- به ادم های زندگیم بارها و بارها فرصت دادم و هربارم با ضربه های محکم تر و عمیق تری بهم ضربه زدن که میدونم از وابستگی و عدم وجود عزت نفس و عدم احساس لیاقت بوده و خدا رو شکر امسال بخاطر ضربهای شدیدی که خوردم از این روند، بهتر شدم و وابستگیم خیلللیییی کمتر شده و الان بیشتر خودمو دوست دارم و حالم بیشتر با خودم و زمانی که دارم خوشتره.
5- ی اخلاق و رفتار مخربی که دارم زیاد از حد کسایی که دوسشون دارم رو نصیحت میکنم و یا سرزنش میکنم بخاطر اشتباهاتشون و خیلیییی باهاشون بحث میکنم که دیگه الان دو روزه دارم تمرین میکنم که سکوت کنم و چقققد سخته اما مطمعنا اگه ادامه بدم دیگه میشه جزیی از شخصیتم و برام راحت میشه
خداااایاااا شکرت برای درک و اگاهی و بینشی که امروز بهم دادی
مرررسیییی استادای عزیزم برای تهیه و تدوین این سری از فایل های فوق العاده هرچقققد ازتون تشکر کنم کمهه بینهایت ارزشمند هستن
عاااشقتونم
سلام امروز این فایل نشانه همسرم بود
بعد از یک الگو تکرار شونده که بعد از 257 روز تولدم در سایت رسیده به ی4 ماه یکبار دیشب اتفاق افتاد
انهم سر مسایل خیلی کوچک ولی عمیق که از همه چیز ادعای پشیمانی میکیم که با هم هستیم
وبعد شب جدا میخوابیم و صبح دوباره با هم درسها رو ادامه میدیم وکارهای روزانه
قبلا خیلی زیاد بود ولی داریم کار میکنیم اینه{ البته بگم زندگی ما برای خیلی ها الگوست بخاطر محبت و هم دلی که تاکنون با هم داشتیم
هرچند سالی ی بار دوست داریم تحولات بزرگی به زندگیمان بدهیم مثل مهاجرت وکلا هر دو تنوع طلب هستیم در کار در محیط زندگی و..
هرچند وقت ی بار دوست دارم حتمن ی مسافرت برم واگر نشه سیستم زندگی واعصابم به میریزه
قبل ازدواجم کار میکردم هر دو سه سالی ی بار شغل عوض میکردم والان گرایش وعلاقه ام رو هنوز نتونستم بفهمم چی هست و مدت چند ساله بیکارم وهیچ کاری نمکیم که رضایتم جلب شه وقتی کاری میخوام شروع کنم زده میشم و رها مینکم
در ارتباطاتم خیلی سخت میگیرم و هر رابطه چه دوستانه وچه عاطفی به یک دلیلی که برای خودم منطقی اش میکنم میدارم کنار و یا دوری میکنم روابط رو خیلی اسان وراحت میگدارم کنار
هر چند ماه ی بار مثلا سه یا 4 ماه انقدر همه چیز میخورم که تمام بدنم علایم حیاتی اش به مشکل میخوره چون از خوردن لذت میبرم ویک مدت سه ماه نمیخورم و دوباره از اول
وتقریبا همه ان الگوهای تکرار شونده که استاد در فایل فرمودن رو هم داریم هر دو
و صد البته درصد انها از وقتی که با هم شروع کردیم از 100 درصد رسیده به 50 درصد از نظر خودمون
به نام خالق هدایتگرم
سلام استاد عزیزم
جواب سوال هفتم
تکرار یک اشتباه:
این مورد چیزی که هم خودم هم عشقم خیلی جلوی چشممون
که منننن چرا یسری مواردو بااینکه میدونم باعث تنش تو رابطمون میشه بازهممم تکرار میکنم
یعنی کارهایی که من دیدم برای پارتنرم مهم اصلا حرف زدیم و برای خودمم ارزش مهمی بوده بعد کاری میکنم از همون جنس
هربار اشتباهی میکنم که اعتماد از رابطمون میره
هربار به حرف هایی که میزنم تو رابطمون عمل نمیکنم
هربار پای تصمیم گیری که میرسه کلا هنگ میکنم و خراب میکنم
هربار اعتماد میکنم به هر ادمی
هربار دردو دل میکنم
هربار رازهامو میگم
هربار عصبی میشم
هربار از کوره در میرم
هربار بها دادن برای خواسته هام و انجام نمیدم
هربار چشم میگم و عمل نمیکنم
هربار یه موضوعی و مثلا میفهمم اشتباه میزارم کنار باز تکرارش میکنم
این موضوع واقعا واقعا ازارم میده
هم منو هم عشقمو
اصلا بهمم ریخته