پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا یکتاپرست گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    بنام خداوند قلبها..سلام به استاد عزیز وبانو شایسته جان وهمه ی دوستان گل..خدایا سپاسگزارم که در کنارمی وبا منی تا بتوانم یک رد پای بسیار حساس در اینجا به جا بگذارم..خدایاشکرت که این فایل استاد چن روزیست که مرا به تفکر واداشت وهر لحظه که اشتباهی میکنم که میدانم ان کار اشتباه است به یاد این فایل از استاد میفتم

    خدایا برا الان این ساعت از عمرم که دارم این متن را تایپ میکنم سپاسگزارم..

    1)یکی از کارهایی که من میکنم ومیدانم اشتباه است وباز هم تکرار میکنم مقایسه خودم وزندگیم از لحاظ مالی با خانواده برادر شوهرمه چرا ایشان شریک مالی و کاری همسرمه..هر زمان که چیزی میخرند یا کاری میکنند من در ذهنم اشفته میشم و میگم وقتی شریکیم چرا ما نتونیم این کارو بکنیم و الان میدانم و خودم واقفم که این یک فکر و باور اشتباه هست باید این را در ذهنم بگنجانم که خدا روزی رسان است و هیچ وقت چشمم به زندگی انها نباشد و در این جور مواقع اگر از ته دلم بتونم تحسین کنم اونهارو ان وقت من میتوانم بگم یه قدم پیش رفته ام.

    2)یکی دیگه از کارتی اشتباه و مدام تکرای ام عصبانیت و بد رفتاری باهمسر وفرزندمه همیشه باکوچکترین کار و اشتباه اونها عصبانی میشم وغر میزنم میدونم این کار اشتباه حتی بعدش عذاب وجدان میگیرم و خیلی ناراحت میشم باید بتونم خودم رو کنترل کنم وعزت نفسم را بازسازی کنم..3)یه مورد دیگهدر مورد قوانین و اموزه هام هستش که تا یه مدتی کوتاه عمل نیکنم و خودم را کنترل و ذهنم را مراقبت میکنم ولی باز رها میکنم و اوضاع بدتر از قبل میشه..این یعنی باید در این اوزه ها وعمل به قوانین واین که خودم میوول زندگیم هستم مداومت داشته باشم و هیچ وقت تا لخظه ی مرگ رها نکنم این کار رو.

    4)با اینکه خیلی از وابستگی هامو کم کردم در این مدت وای تازه دیروز متوجه شدم نه هنوز م برای حال خوبم به دیگران به رضایت همسر و فرزندم از خودم گره خورده بودم واقعا چه پاشنه اشیل هایی دارم و چه ترمز های پنهانی هستن میدونم باید روی عزت نفسم خیلی کار کنم

    5)ارتباطم با خدا خدایی که واقعا روزهایی که ارامم و حالم و احساسم خوبه لخظه به لحظه کنارمه گاهی اینقدر ازش دور میشم که حتی فقط میگم مرگ راه چارمه یعنی خیلی حالم بد میشه وقتی پرودی های ذهنم منفی میشه و از روحم وخدای درونم دور میفتم..

    خدایا شکرت که هدایتم کردی وبه دستانم قدرت بخشیدی تا صادقانه به چن مورد اشاره کنم که واقعا برام سخت بود نوشتن در مورد اشاباه هایم امیدوارم که من وتمام دوستانم بتوانیم روزی از نتایج عالی بنویسیم..

    استاد گلم بینهایت سپاسگزارم از شما وعزیز دلتون️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نیما احمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 1220 روز

    سلام استاد

    من با اینکه اراده خوبی دارم برایم انجام دادن تکالیفم ولی هیچی وقت نتونستم برای مدت طولانی از فست فود دست بکشم و هر سریعی که میگم دیگه نمی نیستم یه اتفاقی میوفته که همون روز سه وعده غذا میخورم و این حس رو اصلا حس خوبی بهم نمیده از اینکه نمیتونم خودم رو سر این قضیه کنترل کنم

    در صورتی که من قبلاً فقط روز های پنجشنبه و جمعه نکته برداری و یا کلا توی سایت و روی خودم کار نمی‌کردم ولی الان شده که وقتم رو آزاد میکنم که بشینم حتی یک ساعت تمرین هام رو انجام بدم منی که انگار آخر هفته ها جنازه بودم و فقط می‌خوابیدم در حدی که بیدار میشدم از بدن درد و شکم درد نمی‌تونستم بلند بشم ولی با این وجود آمدم خوایم رو پارت پارت کردم و هم به تمرین هام میرسم و هم به کارم

    من خیلی به دیدن تیکه های از فیلم و سریال بد معتاد شدم طوری که اخیرا به درک کامل این رسیدم که این دیگه بدرد من نمیخوره و هیچ چیزی به من اضافه نمیکنه هیچ باورهام روهم خراب می‌کنه و این رو هم می‌دونم که مثل اوایل دیگه به من اون هیجان و تازگی بودن رو انتقال نمیده و دارم روی این موضوع کار میکنم شده رفتم توی یوتیوب و همون موقع گوشیم خاموش کردم دیگه کامل این رو حس میکنم که اگر من بخوام به برخی از خواسته هام برسم باید این روند رو قطع کنم

    تایم های که مشغول نکته برداری هستم و بعضی مواقع برام پیش میاد که هم اتاقی هام دارن باهم سر یک موضوعی که با باور های من متضاد و یا هر بحث دیگه ای باعث شده تمرکزم رو روی فایل ها بردارم و همش یک حس فضولی در من به وجود میاد که برم شرکت کنم در صورتی که من زمانی که خونه بودم این اتفاق پیش نمیومد برام و الان هر وقت این حس در من به وجود میاد سریعی دلم میخواد اون محیط رو ترک کنم

    من یه عادتی که دارم اصلا دلم نمی‌خواد با دیگران بحث کنم و حتی نمیدونم چطوری باید حقم رو بگیرم ولی این رو میتونم بگم که اگر از اون محیط ناراضی باشم میتونم بیانش کنم ولی چون نمی‌خوام فکرم رو درگیری کنم فراموشش میکنم و یادم هم نمیاد که موقعیتی بوده باشه که بخواد حقم خورده بشه چون خدا منو هدایت می‌کنه به مسیر های که همچین چیزی توی وجودم نباشه که اذیت بشم

    و خداروشکر میکنم که بشدت به من خونسرد بودن رو یاد داده و منی که مامان و بابام هی میگفتم هواست باشه و یا در روی کسی باز نکن سرت کلاه نره خیلی گارد می‌گرفتم و عصبانی میشدم از این حرف هاشون اما الان واقع هیچ احساسی در من به وجود نمیاره و با لبخند تموم میشه وحتی ذهنم نمیتونه که بخواد لحظه ای روش قفلی بزنه

    و مدت طولانی که از فضای مجازی دور شدم منی که کل زندگیم شده بود اینستا و اتفاقاتی که به من مربوط نیست الان طوری شدم که تمرکزم روی پیشرفت خودمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 584 روز

    سلام استاد عزیز من الگوهای تکرار شوند زیاری دارم که امیدارم این ترمز ها تو دوره احساحس لیاقت برداشته بشن هر چند وقت یک کارم عوض میکنم یعنی اول یک شغل رو انتخاب می‌کنم بعد کلی هدف میزارم براش دوباره میرم سراغ یک شغل دیگه البته که اون شغلی که من مهارت دارم یا دوستش دارم مو شرایطش ندارم به این خاطر است تو بس شخصتم یک سریع افکار منفی مدام توذهنم تکرار میشه که می خوان تبدیل به اشتباهات گذشته بشن که ذهنم متمرکز شده بهشون و واقعا وقتی به خودم نگاه میکنم به خودم وکسی که خداوند هدایتش کرده میگم مهدی فکرت توگذاشتی روی چه چیزهای اینا اصلن به شخصت تو نمی خورن توبحث پول ساختن مدام افکار در ذهنم تکرار میشه که چه راه نادرستی پول بسازی خدا وکلی خودم موندم فقط،هر روز این افکار دارم پشت به خورشید حرکت میکنم احساحس میکنم این حداز. فشار روحی خودم رو با این افکار بیمار کردم ولی باز خدایا شکرت خداوند دری باز میکنه من هیچ وقت ناامید نشدم ایمان درونی شده بیشتر رو خودم کار کنم وجایگاه خودم روپیدا کنم واینقدر،سخت،نگیرم به خودم به آسانی،از خداوند بخوام که هدایت کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ساجده اکبری گفته:
    مدت عضویت: 424 روز

    سلام به همه دوستان گل و استاد عزیز

    امیدوارم هرجای دنیا هستید عالی باشید.

    در رابطه به این‌ سوال که چه اشتباهاتی را مدام تکرار میکنیم باید بگم که از وقتی با استاد و این صفحه آشنا شده‌ام و آموزه‌های استاد را جدی گرفتم و به آن عمل میکنم، رفتار و عملکردم خیلی بهتر از قبل شده. اما بعضی مسائل هستند که نیاز به کار کردن بیشتر و زمان بیشتر دارند و یا پنهان و ریز اند و به آسانی متوجه ان نمیشیم.

    در این شکی نیست که همیشه جا برای یادگیری و پیشرفت و بهتر شدن داریم و هیچوقت کامل نیستیم، بنابراین تا جایی که یادم بیاید و ذهنم شناسایی‌اش کند موضوعاتی که در آن الگوی تکرار شونده دارم و آن اشتباه و رفتار را تکرار میکنم یادآور میشم:

    من در مورد خواب و رژیم غذایی‌ام مدام دچار لغزش و زیگ زاگی رفتن هستم. یعنی یک مدت هم خوابم را تنظیم میکنم و هم غذای مناسب میخورم، اما بعد یک مدت دوباره برمیگردم به حالت قبل با اینکه میدانم اشتباه است و نتایج قبلی را میگیرم.

    چون فکر میکنم من همینم که هستم و ژنتیکی اضافه وزن دارم و قرار نیست به لاغری کامل و هیکل مناسب و دلخواهم برسم.

    این لغزش و به چپ و راست رفتن در مورد نیاز به محبت و توجه دیگران هم در وجودم صدق میکند‌. وقتی تنها هستم و دور از اجتماع حالم خوب است و رو به پیشرفتم، اما وقتی وارد جمع دوست‌ها یا دورهمی‌ها میشوم انگار حافظه‌ام تا وقتی انجا هستم پاک میشه و خودکار عمل میکنه. بعدش وقتی به رفتارم در آنجا فکر میکنم میبینم بعضی رفتارهایم مثل قبل است و تغییر زیادی نکرده‌. هرچند که نسبت به قبل خیلی بهتر شدم ولی بازهم جا برای بهتر شدن دارم و همیشه جا داریم.

    اشتباه دیگر من این است که در مقابل انتقاد دیگران ناراحت میشم. عصبی نه اما ناراحت میشم و احساس بی‌ارزشی و طرد شدگی برم دست میده. در این مواقع با خودم حرف میزنم و هی تکرار میکنم حرفهای استاد را و بعدش بهتر میشم. اما به صورت کلی این رفتار و حس هنوز هم با من هست و گاهی تکرار میشود.

    اشتباه بعدیم این هست که سعی میکنم از صفحات مجازی مخصوصا انستاگرام دور باشم و درگیرش نشم، یک مدت کاملا پابند هستم و حالمم خیلی خوب است، اما بعدش وقتی یک فرصت مثل نت زیاد یا وای فای پیدا میکنم دوباره میرم سراغش و یک عالمه موضوعات مختلف و نازیبا وارد مغزم میکنم.

    در مورد احساس لیاقت که دروناً احساس لیاقت و ارزشمندی‌ام کم است و سعی در بهتر کردنش دارم.

    به خودم تکرار میکنم که با ارزش هستم و لیاقت بهترین ها را دارم، اما از درون به حرفهایی که میزنم باور کامل ندارم و ذهنم مقاومت نشان میدهد.

    مثلا بقیه را از خودم سر تر میبینم، مخصوصا انهایی که سر و وضع یا چهره‌ی خوبی دارند و تحصیلات بیشتر.

    یا چیزی که خلق میکنم یا کاری که انجام میدهم را ارزشمند و مهم نمیدانم و فکر میکنم عادی و معمولی‌ست.

    البته موارد بیشتری هم هست که نیاز به فکر و توجه دارند تا آن‌ها را پیدا و رویش کار کنم.

    از خدا میخواهم هدایتم کند و یاری‌ام دهد تا بهتر و خوبتر عمل کنم و به آرامش بیشتر برسم و بهترین ها را وارد زندگیم کنم.

    البته لازم به ذکر است که هر روز درحال بهتر شدم هستم و در تمام موارد زندگیم حواسم هست که به چی فکر میکنم و چه عملی را با چه فکری و چرا انجام میدهم. اینکه ایا این کاری که میکنم مفید است یا نه. ایا به افکار و باورهایی که سعی در نهادینه کردنش دارم اسیب میزند یا در تقویتش میکند‌

    به صورت کلی به لطف استاد در بیشتر موارد زندگیم پیشرفت زیادی داشتم و دست از کار کردن روی خودم بر نمیدارم.

    خدایا سپاسگذارتم برای تمامی هدایات و رهنمایی هایی که کردی. برای نوری که به زندگی و ذهنم انداختی و هدایتم میکنی.

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    وحید جان گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    با سلام به همگی

    من هر چند وقت یکبار کمر درد میشم که احساس میکنم از نوع نشستن یا سبک ورزشی ام هست

    یا اینکه هر وقت شرایط مالی ام اوکی میشه و بقول معروف روی قلتک میافتم یک اتفاقی می افته که باز صفر میشم

    ممنون میشم دوستان تجربه بدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    لیلی کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2119 روز

    سلام به استاد عزیم و بانو مریم خانم

    استاد عزیزم این سلسله فایلها چقدر باعث شده بیشتر خودمون رو بشناسیم

    بعضی وقتا آدم خودش غرق در همون اعمال و رفتارها و تکرر اونها هستش در حالی که خودشم خبر نداره و یه عمر اینجوری زندگی میکنه

    ولی چقدر خوب میشه استاد جون بیشتر در مورد راه چاره و تمرینهایی از این دست که البته شاه تمرین و دوای همه این سلسله اعمال عزت نفس است چه خوب میشه بیشتر بهمون در مورد درمانش تمرین بدین

    به نظر من یکی از این تکرارها تکرار ترس هستش

    یه وقتایی میترسی یه چیزی پیش بیاد و بعدش میبینی هیچی نبود به قول شما توهم بود ولی بعدش اگر باز هم تکرار بشه همون مسئله بازم یهو ترسه میاد

    یکی دیگه در مورد توکل و اعتماد به خدا هستش وقتی دلت آرومه و با خدا حرف میزنی موقعی که یه مسئله پیش میاد بعدش خدا حلش میکنه در حالی که اگه بازم تکرار بشه یادت میره اعتماد و توکل به خدا رو

    یه وقتایی در مورد حرف مردم بیخیال میشی بعدش میبینی چقدر همه چیز برات راحت شد و از یادت رفت یه وقتایی یادت میره اگه بیخیال بشی مثل اون دفه همه چی میگذره

    یه وقتایی با تمام قوا مسئولیت همه چیزو میپذیری میبینی که چقدر راحت اون مسئله پیش آمده حل میشه ولی برای دفه بعدی دیگران رو مقصر میدونی و میری تو فاز دیگه ای

    و……

    حالا استاد جون لطفا بهمون بگین چکار کنیم زندگی روانتر بشه یادمون بمونه مسئولت پذیری رو توکل رو اعتماد و…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1073 روز

    سلام

    تکرار اشتباه،

    اولین مثال شما به من خورد،دقیقا

    اولویت بندی ندارم خیلی مواقع

    کارهایی رو عقب میندازم و میزارم دقیقه نود و اکثریت به مشکل بر میخورم،

    یه جایی که گیر میکنم توی رودربایستی، اونجا از حقم دفاع نمیکنم،و گیر میکنم توی داستان نون و نمک و رابطه دوستانه و حقم از دست میدم اونجا،

    قول دادن،خیلی دوست دارم سر قولم بایستم که به دیگران لطف و کمک کنم،اما اکثرا به موفقیت ختم نمیشه،خیلی دوست دارم انجامش بدم اما یا شرایطش ندارم یا واقعا توانایی ندارم،اما به یارو میگم انجام میدم برات،

    قرض کردن،اکثرا از قرض و بدهی ضربه میخورم،اما تا از لحاظ مالی گیر میکنم سریع به فکر قرض کردن میوفتم،میدونم هم به مشکل بر میخورم بعدا اما باز این کار تا تقریبا یک ماه پیش تکرار میشد،اما خداروشکر با توجه بر نکات مثبت و توجه به فرکانس هام،شرایط مطلوب برای پول ساختن مهیا شد و دیگه قرض نکردم،

    شلوغ کردن سر خودم،

    میدونم که اذیت میشم،میدونم که درد میکشم بعدش،

    اما اکثرا سر خودم رو به چیزی الکی شلوغ میکنم،مثلا سر کارم و باید فردا برم کارمو انجام بدم،یهو میبینی یکی یه تماس میگیره و یه خواسته داره،من میگم فردا ردیقش میکنم،در صورتی که فردا کل زمان رو باید صرف کارم بکنم اما قول به یارو هم میدم

    در کل باید یه برنامه ریزی و اولویت بندی از خواسته هام و وظایفم و مسئولیت هام داشته باشم و بقیه داستان ها رو حذف کنم

    دمت گرم استاد که به این شکل مو شکافته داری ما رو آگاه میکنی و به لطف خداوند و دانش شما،ما هم مطلع میشیم از درون خودمون

    عاشقتونم

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مرضیه اکبری گفته:
    مدت عضویت: 798 روز

    به نام خداوندمهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار

    و سلام بر خانواده خوب و دوست داشتی

    من از زمانی که با سایت شما آشنا شدم به خیلی از باورهای اشتباهی که در زندگی من وجود داشت پی بردم بعضی از این باورهای اشتباه به قدری قوی هستند که تو روی خودت کار می‌کنی و چند روز بی توجه میشی به این مسیر مثل علف هرز دوباره شروع به رشد میکنند وبر میکردی سر جای اول

    یکی از الگوهای تکرار شونده من به دلیل وسواس

    و توجه به یکسری چیزهای بی اهمیت هست

    دلیلش هم بیشتر در عدم کنترل ذهن توجه بیش از حد به یک موضوع که باعث ناراحتی من میشه و جز پشیمانی چیزی نداشته برای من البته تا حدودی با توجه کردن به نکات مثبت و نوشتن نعمتها و سپاسگزاری از خداوند تاثیر مثبتی داشته و بیشتر باید کار بشه

    یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده من به تعویق انداختند هرکاری بود و همیشه لحظه آخری انجام شده

    با تشکر از شما استاد که مسیر درست زندگی کردن رو آموزش میدید و سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه در حال هدایت کردن من هست ومن هر لحظه از خداوند هدایت میخواهم از خداوند میخواهم که من رو در این مسیر نگه داره خدارو هر لحظه شکر شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2148 روز

    سلام به استد عزیزم

    چندباری سعی کردم تمرین رو بنویشم اما خب، هربار کاری پیش میومد که حتما باید نیرفتم سراغش و اولویت میدادم بهش، اما خب هرچی هست خیره، الان و در این لحظه میخوام که تمدین رو انجام بدم با ذهنی رهاتر و حسی خوب.

    خب خواستم‌بگم که خیلی قوتا میدونم که سرزنش کردن خودم برای اشتباهات مختلف کارزیاد مناسبی نیست اما خب بازم‌گاهی وقتا این‌ کارانجام‌میشه.

    خیلی وقتا میدونم باید کنترل ذهن کنم و اگر کسی چیزی گفت یا اتفاقی افتاد سعی کنم اگرم بهم ریختم واکنش ندم ،باید بتونم آرامشم رو حفظ کنم و صبر کنم، اما خب واکنش میدم و احساسم بدمیشه و حالا کلی وقت نیازه که این سحو بهتر کرد، این عواطف رو تغییرداد تا بشه بخیال ماجرا شد.

    شاید یک مورد دیگه این باشه که تیلی وقتا میدونم‌که دست و ماز دن فایده نداره و باید توکل کرد و ایمان داشت اما شاید این باورهنوز مستحکم نشده و تیاز به کار بیشتر داره تا بشه به مرحله ای رسدید که بشه هدایتپذیرتر شد.

    مورد دیگه اینه که خیلی وقتا میدونم که درست نیست راجب مسائل مختلف مثل سیاسی و یا وضعیت نامناسب اقتصادی کشوری مثل ایران صحتب کرد اما خیلی وقتا شده که با افراد خارمی خیلی مسائل اینجوری رو درمیون بذازم که خب همیشه میگفتم‌شادی بهتر بود که راجب چیز بهتری حزف میزدیم، نه این مسائل سیاسی که برای ما هیچ سودی نمیشه، شاید هنوزم تو اعماق ذهنم‌اینکه زندگی دست خودمونه کامل به باور تبدیل ند

    شده!

    مثال دیگه اینه که خیلی وقتا میدونم‌که غر زدن، توجه کردنب ه ناخواسته ها، ترسیدن و نگرانی از یک موضوع خاص هیچ فایده ای نداره بلام و باید آرام‌بود که طبق قانون احساس خوب=اتفاق خوب،اتفاقات خوب رو تجربه کنم اما هنوزم پیش میاد خیلی وقتا بجای تغییر کانون توجه ناتودآگاه سعی کنم که شیرجه بزنم تو خود مسئله و بهش توجه کنم ، شاید هنوزم نیازه کارکنم‌رو یاینکه کانون توجه ما زندگی مارو یا بهتره بگم خودم به شخصه رو رقم میزنه..استا عزیز،ممنون از اینکه فایلاتونو مثل دوره ها تمرین محور کردید تاب یشور پی ببریم زع با راای نافکه.

    شاد و سلامت و میروز باشید.

    راستی نگم براتون از نتایج خیلی خاص و عالی دوره کشف قوانین زندگی که واقعو زندگی عوض کنه، به تمام دوستان میشنهاد میکنم که اگر گیرو دارس در زندگیتون دارید،تو هرمورد که باشه و به هردری که زدسد با جیایی زیاد نرسیددی،حتما خرید کنید که 10ها برابر ارزش داره نتایجی که میگیرید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سارا سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    سلام به استاد نازنینم،مریم قند عسل،دوستان عزیزم…

    من ده سال پیش ازدواج کردم و فقط همسرم و تحمل می کردم بخاطر ترس ها،باورهای اشتباه،حرف مردم ،و صدها باور اشتباه که منو مجبور به ادامه زندگی با همسرم می کرد.ولی به لطف خدا و استاد نازنینم به صورت خیلی راحت و یک طلاق آسون از همسرم جدا شدم…

    در مورد این فایل اینکه همسرم به شدت بدقول بود..یعنی ی چیزی میگم ی چیزی می شنوین…

    در مورد مسایل مالی،در مورد تایم که مثلاً می گفت ظهر میام یا ظهر کجا بریم می رفت شب به زور و دعوا و هزارتا زنگ میومد.

    صدها بار باهم دعوا کردیم ولی درست نشد .غافل از اینکه مشکل از منه ،و وقتی الآن فکر می کنم می بینم ریشه این باور که مردا بدقولن که باعث شد همسرم رو جذب کنم از داداشم گرفتم که چون بدقول بوده قبل ازدواجم،این باور کردم که همه مردا بدقولن.وجالبش اینه این بدقولی ها یه باور فولادی در من ساخته که مردها همه بدقولن…حتی استادم تو حرفه ایی که فعالیت می کنم آقاست…جلسه اول کلاس ساعت 9ونیم صبح بود‌،ساعت10زنگ زد گفت 11وربع میام،منم بهش گفتم 11و ربع شما مردا یعنی 12وربع…جالبه من باور کردم که مردا بدقولن.

    جلسه بعدش باز دیرتر از جلسه قبل..چند بار تایم کلاس جابجا کرد در صورتی که قرار بود سر کلاس بیاد.و خودش پیام داد که من آدم بدقولی نیستم و از بدقولی بدم میاد ولی نمی‌دونم چرا اینجوری میشه…

    مورد دیگه اینکه با ی شخصی آشنا شدم به شدت بدقول…بهش گفتم دقیقاً رفتارای همسر سابقم تکرار می کنی…اون موقع هنوز این فایل گوش نکرده بودم و باهاش درگیر بودم،چند روزه خیلی دارم رو خودم کار می کنم و باورتون نمیشه خیلی تغییر کرده رفتاراش.. عاشقتم خدایا که اینقدر جهانت قانونمنده‌..هر کی هر کی نیست… مرسی بخاطر این آگاهی های جدید…خیلی خوشحالم سپاسگزارم از خدا و استاد نازنینم…مرسی خدا منو تو مسیر این آگاهی ها قرار دادی..‌‌..پذیرفتم که مشکل از منه…یعنی نجوای ذهن هست ولی خیلی خیلی بهتر شدم.دارم می پذیرم که من ایراد دارم.. مرررررسی خدا جونم… مرررررسی استاد نفسی..مرسی دوستان کامنت ها عالیه بی نظیره…کلی الگو می گیرم…عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: