پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-22 06:31:002024-08-04 11:31:14پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد عزیزم
من توی این سلسله فایلهای الگوهای تکرار شونده که چند وقت پیش گوش کردم
وبهش عمیقأ فکر کردم واینجا نوشتم که الگوی تکرار شونده زندگی من گم کردن اشیا هرچند وقت یک باربود
میخام بگم من مدتهاست که دیگه چیزی رو گم نکردم وجا نذاشتم چون پیدا کردم دلیلشو
بیتوجهی عدم توجه وتمرکز من به اطرافم باعث شده بود این اتفاق مدام تکرار بشه
ازوقتی که فهمیدم حواسمو بیشتر جمع کنم وتوجه کنم این چرخه معیوب رو حداقل به تعویق انداختم نمیگم صددرصد خوب شدم ولی همین که تونستم پیدا کنم وروش کارکنم ،خیییلی خوشحالم استاد عاشقتم
من سر این موضوع خیلی اختلاف توزندگیم داشتم باهمسرم وهمش میگفتم شانس ندارم ونمیتونستم بفهمم ازکجا وچرا من باید این تجربه رو مدام تکرار کنم که با سوالاتی که اینجا جواب دادم وفکر کردن وکامنت دوستان تونستم راه حل مشکلمو پیدا کنم
برای همه دوستان گلم بهترینها رو ارزو میکنم
بنام خداوند بشخنده مهربان بنام خداوند هدایت گر درونم من خدایا شکرت بعد از سه سال که با این قوانین اشنا شدم ولی همیشه اتفاقاتی در زندگیم می افتد که همش دلیلوشو عوامل بیرونی می دونستم بعتی چیزی بر خلاف قوانین همش میگفتم خدایا من که دارم سپاسگزاری میکنم من که توانایی های درون خودم می بینم یک سریع الگوی تکرار شونده در ذهن تکرار نی شود که فقط با واکنش نشون دادن وبا وخیلی اشغال های زیادی رو در ذهنم داشته بودم که اصلن به شخصیت درونی هم خوانایی نداشتن ودلیل گردن عوانل بیروی بیدازم خدایا شکرت الگوهای تکرار شونده ترس الگوهای تکرار شوتد شرک هر چنر وقت یک بار ماشین خراب می شود هر چتد یک بار فکرعای عجیب غریب الکی می کردم وهیچ وقت نیومدم با حساحسیت بالا وباکرهای درست درونی این فکر ها تعغیر بدم وهمیشه عیب از قوانین می دونستم هر چند ناگفته نمونه از طریق همین قوانین دستاوردی های درونی به دست اوروم واگاهی به دست اکروم از طریق قران که سال مردم از ناگاهی از خداوند چطور شرک ورزیدن خیلی از چیزهای که بچگی تا الان به من گفتن به عدم اگاهی وشرک بوده خدایا شکرت ولی از بابت از خداوند سپاسگزارم که ته دلم روشن که هیچ چی عوامل بیرونی توان وقدرت این ندار که بخواد جلکی تعغیر من بگیره واین من که باید الگوهای ذهنیم رو تعغیر بدم ودیگه اشغال زیز مبل نزارم می دونم چه الگوهی باعث قطع ارتباط با اون انرژی منبع می شود می دونم که بدون هیچ شک وترید با توانایی های درون ایمان داشته باشم واولین چیری که هم پذیرفته خداووند هیچ شرطی برای تعغیر من نزاشته به محض اینکه بخوام تعغیر کنم انرژی منبع درونی همراهی میکنه بودن هیج شرطی این من بودم که شرطی بزرگ شدم خدایا من الان اینم تو از تمام شرایط من خبر دتری از روح وجسم ومی خوام اون چیزی کخ تو افریدا ای باشم خودت یارک یاور من باش،قول می دم به خودم به
ا جدیدت فایل ها رو گوش کنم بدون واکنش نشون به عوامل بیروی برعکس خیلی اتفاقات زندگی با خاطر این بود که من متمرکز بودم رکی چیزی نمی خواستم واولش اگاهی نداشتم وخیلی واکنش نشون می دادم وبه این خاطر این اتقاقات بیشتر ی
بیشتر می شود والی الان خداوند یکتا درونی خودم می خوام کمک کنه من باکراای تععیر کنه توجه بزارم روی چیری که می خوام روی نعمت ها روی سلامتی روی احساحس خوب روی رشد وپیشرفت خدایا شکرت
سلام خدمت استاد عزیز
من هم با اینکه میدونم چقدر از سکوتم در جایی که باید حرف میزدم و از حقم دفاع میکردم ، ضربه خوردم اما همچنان این اشتباه و ادامه میدم و به نظر و حرف خودم اهمیت نمیدم و سکوت میکنم ،
خودم رو ضعیف نشون میدم و با کسانی برخورد میکنم که حالت کنترل گری دارند و می خوان من و کنترل و مدیریت کنن ،
خیلی مشتاق و امیدوارم که تغییر کنم
به نام خالق هدایتگرم
سلام استاد عزیزم
جواب سوال هفتم
تکرار یک اشتباه:
این مورد چیزی که هم خودم هم عشقم خیلی جلوی چشممون
که منننن چرا یسری مواردو بااینکه میدونم باعث تنش تو رابطمون میشه بازهممم تکرار میکنم
یعنی کارهایی که من دیدم برای پارتنرم مهم اصلا حرف زدیم و برای خودمم ارزش مهمی بوده بعد کاری میکنم از همون جنس
هربار اشتباهی میکنم که اعتماد از رابطمون میره
هربار به حرف هایی که میزنم تو رابطمون عمل نمیکنم
هربار پای تصمیم گیری که میرسه کلا هنگ میکنم و خراب میکنم
هربار اعتماد میکنم به هر ادمی
هربار دردو دل میکنم
هربار رازهامو میگم
هربار عصبی میشم
هربار از کوره در میرم
هربار بها دادن برای خواسته هام و انجام نمیدم
هربار چشم میگم و عمل نمیکنم
هربار یه موضوعی و مثلا میفهمم اشتباه میزارم کنار باز تکرارش میکنم
این موضوع واقعا واقعا ازارم میده
هم منو هم عشقمو
اصلا بهمم ریخته
به نام خدا
سلام
1 بله وقت زیادی صرف برنامه ریزی و ذخیره ی پیام های اینترنتی ومرورشون میکنم با این که می دونم اگه بخواهم به همه جا برسم به هیچ جا نمیرسم
2 طبق موردی که استاد گفتن، دوری میکنم از یادگیری چیز هایی که در شروع سخته و ازشون سرم نمیشه مگه اینکه یادگرفتنش اجباری باشه ومیدونم که این پاشنه ی اشیلم هست
3طبق مثال استاد، عصبانیت من در بعضی شرایط خیلی بالاست البته از قبل خیلی بهتر شدم ولی در خیالاتم وافکارم در مواردی خیلی اصبانی میشوم ومیدونم که این اصلا جالب نیست و وسط کار در رویا به خودم میام وبا این منطق که این حس اسیب زاست خشم را کنترل وقطع میکنم ولی خب این فرایند تکرار دارد.
4 گوش دادن بعضی فیلم های هیجانی با اینکه میدنم تاثیر خوبی نداره اما مدام بهشون تمایل دارن مثل فیلم های کره ای
5 کمی احمالکاری دارم وکار های مهمی را عقب میندازم مثلا ورزش کردن، درست کردن اسناد و…
6 توقع از دیگران، با اینکه از توقع اسیب دیدم اما همچنان از کسانی که بهشون علاقه دارم در افکارم توقع صداقت و مهربانی ومثبت اندیشی دارم.
7 این مورد خیلی مهمه، مرور پیوسته ی برنامه های بلند مدت که موجب عدم ایجاد شرایط مطلوب و مناسب و کم شدن رغبت می شود. با فساد ذهنی یعنی لذت بردن بدون در نظر گرفتن سختی ان پروسه در ذهن از فرایندی که اتفاق نیفتاده است این مشکل را در بر دارد. و این میل در وجودم هست که موجب تکرار میشود میل به خیال وتصور فساد الود. و من از تنها قدرت کیهان فقر به هماهنگی جهان وارتباط درست با خودش را با اشتیاق در خواست میکنم که بتوانم درست تجسم کنم نه تجسم یا بهتره بگم تصور معکوس،یعنی فکری که بیشتر نشتی انرژی داره تا اعمال انرژی.
8مدیریت نادرست امور مالی از ویژگی های بارز پدرم هست که من هم این ویژگی را دارم البته نه به اندازه ی اون. همیشه سر بزنگاه که تصمیم خوبی را مد نظر دارد بدون سرمایه است و اصلا انسان اینده نگری نیست.
9 در مورد حرف زدن وحرف نزدن در جای مخصوص ودفاع از حق وحقوق من خودم را اماده تر کردم وشرایط حرف زدن را میشناسم و درک میکنم اما پدرمواصلا در این مورد خوب نیست وهمیشه احساساتی عمل میکنه البته خدا شکر بهتر از قبل هست.
10 در مورد خواب هم اشتباه تکراری دارن دوست دارم و به این نتیجه رسیدم که قبل از ساعت12 شب بخوابم ولی هیشه ساعت خوابم بعد از 12 هست
11 در مورد خوراک مطمهنم که نباید بعد از غذا چای بنوشم ولی این تعهدم همیشه یادم میرفت تا الان دیگه حواسم را جمع میکنم؛همچنین فهمیدم برای حیکلی شدن باید صبحانه غذای پختنی بخورم والگوی مصرفم را تغییر بدن که تا الان خوراکم را تنظیم نکردم.
12 این مورد خیلی مهمه: در ذهنم انسان های مخاطب اعمال وزندگی خود قرار میدهم با اینکه میدونم این مانع بزرگی برای عزتنفس هست وباید شدت مخاطبیت افراد را در ذهنم کم کنم وافراد را در ذهنم مخاطب قرار ندم اما… و به وضوع نتایج نامطلوب این سبک برام شروشن شده وتشخیص میدم اثار این فکر هارا؛ اما با اینکه از قبل خیلی بهتر شدم نتونستم این میل یا عادت را ترک کنم.
شاید دلیل عدم رسیدن به مقبولیت هست که ذهن داره در فضای کاملا ذهنی وغیر واقعی با این روش دنبال مقبولیت میگرده که در ان من کمالگرایانه دنبال نشان دادن اقتدار ورسیدن به رویا های خودم هستم که این رویا ها موجب شدن صلح بین دنیای درون و بیرون خچه دار بشه؛ البته این سبک می تونست خوبی هایی داشته باشه با توجه به اموزه های استاد برای توحیدی بودن تکامل همیشگی لازمه اما در ذهن باید همیشه بهترین حالت را از خود متصور شد تا خورد خورد وارام ارام در عمل به ان نقطه نزدیک کنیم،اما نمیدنم چرا ؟این تنظیم فکر و عمل اولاش خوب بود وبعدا کنترش از دستم خارج شد به طوری صلح بیرون و درون خشه دار شد و خیلی رویا پردازی، کلی نگری ، کمالگرایی واحمال کاری اومد سراغم؟! شاید به خواطر اینکه اون اوایط خیالات من ارامش محور بودن تا هیجان محور، و تجسم مانند بودن واینکه مخطبیت افراد در افکارم کم بود شاید و…
البته افکار وتجسمات وتصورات به من هم لذت وهم انگیزه میده(همچنین ازشون نکته هم ببیرون میکشم) وهمچنین من با هدفمندی این رویه را برای اصلاح عقایدم تکرار میکنم وصد البته که این افکار فقط هدف نیست میل هم هست اما مشکل اینجاست که از مدریت درست ذهن خارج شدم.
با سلام بهمه عزیز ان
در مورد این سوال با این که می دونم من نمی تونم کسی رو درست کنم باز یادم میر میام با هاش صحبت میکنم خوش حال که تونستم باری از دوش فردی بردارم وخودمو تو فرکانس بد اون طرف قرار میدم یا در مورد کاری که هنوز انجام ندادم با خواهرام یا دوستان صحبت می کنم وانرژ اونا رو من تاثیر میزاره با سپاس
من کلا چند ساله مسئلم همینه و خوبم میدونم مسئلم گجاست. همیشه کارهارو لحظه آخری انجام میدم .کلی هم استرس میگیرم ولی اصلا انگار پام نمیره که برم اولش سریع انجام بدم. از بچهگی اینطور بودم سر درس ها .الانم کارهام اینطور میشه. و همه جا هم دیر میرسم و معروف شدم.
سوالم اینجاست چیکار کنم این مسئله رو؟
شناختم خیلی خوبه از خودم دنبال راه حلم.
لطفا پیشنهاد و کمک کنید
به نام خداوند جان
سلام به همه دوستان
در این مرحله با قرار گرفتن در یکسری موقعیت ها فهمیدم که هنوز باید بیشتر کار کنم چون برخی رفتارها داره تکرار میشه و ریشه بزرگی تو ذهنم پیدا کرده و اینو وقتی متوجه میشم که میرم تو رینگ.
* اولی: تا مسئله ای پیش میاد ذهن من خودکار میره توی حالت ناامیدی و توجه کردم دیدم انگار روی این حالت تنظیم شده و داره ناخوداگاه عمل میکنه و انگار یه شخص جدا از من شده.
مورد دوم: خریدهای احساسی هست که انگار کنترلش دست من نیست یعنی ذهنم هرجا تخفیف ببینه منو میبره به سمت خرید کردن و این فقط برای خریدهای تخفیف دار صادق هست و دوست داره تند تند خرید کنه و فرصت تخفیف رو از دست نده . که این از باور کمبود و عدم خودباوریم هست و این اعمال اتفاق میوفته و باعث میشه نتونم پول رو مدیریت کنم . طوری که چهار ماه برای خودم تمرین گذاشتم و خرجی نداشتم اما با یه تخفیف همه چی بهم ریخت و میلیونی هزینه کردم و ناراحت شدم ولی خوب شد که حداقل بهتر خودم رو فهمیدم.
*سوم:هنوزم ذهنم میل شدید داره که بره روی منبر و سخرانی کنه و با اینکه برنامه گذاشتم و خوب عمل کردم ولی همچنان گاهی این عادت تکراری رو داره و دوست داره زیپ رو باز کنه و مشاوره بده.
چهارم:چیزی که هنوز نتونستم در موردش کار خاصی انجام بدم و منو درگیر میکنه احساس وابستگی به عوامل بیرونی مثل پول هست یعنی وقتی پول دارم خوبم ولی پولم کم میشه احساس غم و اندوه شدید میکنم و نتونستم این وابستگی به پول و عوامل بیرونی رو کم کنم .
شاد باشید
من همیشه میترسم ینی همیشه ترسیدم سر بزنگاه درست همون جا که صد خودمو گذاشتم خواستم نتیجه ش ببینیم اما از برداشتن اون قدم آخر ترسیدم
من همونم که همیشه از خیلی سال ها قبلترش میدونستم باید تغییر کنم میدونستم باید این کارو کنم اما همیشه ترسیدم از انجام دادنش
همیشه جهان هلم داده تا اون کاره بشه اره من همونم که اگه یه چن وقت قبل ترش خودم اون تغییر رو ایجاد میکردم اوووووه منجر به چه پیشرفت های بزرگی که نمیشد..من میترکوندم اما من همیشه در انزوا و تنهایی خودم داشتم با این ترس عرض اندام کردن خودم کلنجار میرفتم…
من همون که خیلی ساله میدونم باید از حرف زدن تو جمع نترسم و بزن ب دلش اما وقتش که میشه پا پس میکشم من همونم که خیلی وقته فهمیدم ثبات سم ه درد،آزاره برای روح من اما همیشه ترسیدم از تغییر..
من همونم که همه ب توانایی هاش ایمان دارن اما ترس خودش همیشه باعث شده خط بزنه خودشو که نه نه من کافی ؛من کافی،من کامل نیستم ..اگه این بشه چی اگه این نشه چی …
من
من
پر از ترسم
پر از تردید
پر از شک و دو دلی
پر از بی ایمانی
پر از شرک…خدای من.
راستی
چقد
این جمله اول این سری فایل ها کی هی تکرار میشه رو دوست دارم
چقد سلول سلول بدن منو بیدار میکنه
چقد ب من امید میده نشاط ..زندگی..
فکر کن؛
تموم اتفاقات زندگیمون رو با افکار و باور ها و کانون توجهمون خلق میکنیم هیچ عامل بیرونی رو زندگی ما تاثیر نداره..
این جمله حجت رو تمام کرد بر من..
وای خدای من..
فتبارک الله احسن الخالقین
سلام استاد عزیزم
من متاسفانه رو دور دور شدن از خواستهدها افتادم با اینکه قدوم دوم هستم و همزمان کشف قوانین رو هم دارم کار میکنم ولی نمیدونم چرا بیشتر دارم دور میشم،قبلا ورودی مالی عالی داشتم ولی الان یو یو شده،الان روابطم با همسرم با اینکه چند ماهی میشه قعر هستم ولی دوسه رو ارتباط دارم بعد قط میشه دوباره چند روز دیگه درحد اسمس!اصلا نمیتونم درک کنم و از خداوند با تمام وجود طلب هدایت رو دارم ،اگر کسی میتونه به من راهنمایی بده سپاسگزارم ،کار اشتباهی ک من انجام میدم زود عصبی شدن هست یعنی سریع واکنش نشون میدم این خصلت همش کم و زیاد میشه کلا ثبات ندارم با اینکه میخوام تغییر کنم و هدفم ازین دوره ها تغیر خودم هست ولی نمیدونم دلیل این عقبگرد چیه