پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    به نام خداوندی ک هر لحظه درحال هدایت ماست

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    خانم شایسته من تاقسمت دوم اصن متوجه نشدم ک اول فایل تکراریه توقسمت سوم متوجه شدم اما اصن هربارگوشش میدم برام تکراری نیست هردفه یه تیکه ازاول فایل انگار برش میخوره برام ومن اوتیکه رومتوجه میشم وبرام قابل درک میشه فایلای استاد برای من تکراری نیستن هیچکدوم بااینکه هرکدومشونو بی نهایت بارگوش دادم

    بریم سراغ سوال ارزشمنده فایل گرانبها

    چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار می‌کنید؟ یعنی با اینکه فهمیده‌اید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام می‌دهید؟

    درحال حاضراشتباهی ک همچنان درگیرشم ب تعویق انداختن کارهاس تردید توانجام کارها مثلا میگم این یکی رواول انجام بدم یااون یکی بعدانجام نمیدم ودیگ شرایط انجام هردوکارروازدست میدم قدرت تصمیم گیریم ضعیفه ینی اصن افتضاح بودم تازه ب لطف فایلا یکم بهترم ولی بازم خوب نیستم وخودم میدونم ودارم برای خوب شدنش تلاش میکنم

    یکی ازدلایلشم خودم میدونم ازباورکمبوده مثلا میگم خب پولم اینقدره یامیتونم اینکاروکنم یااونکار بعدهردوکارم دوست دارم بعدمیگم خب الان اینوانجام بدم دیگ پولم برااون نمیرسه تموم میشه درصورتی ک بارها بوده خدا ب محض خرج کردن چندبرابرشوبم داده ولی همچنان درگیرم بااین مسئله تویکی ازفایلاتونم راجب این موضوع خیلی قشنگ صحبت کردین ک باید بارهاگوشش بدم تابشینه توناخودآگاهم ک سرعت عملم بیشترشه

    درحاله حاضر این مسئله واشتباه برام بولدتراز سایراشتباهاتمه ک دارم روش کارمیکنم

    عاشقتونم منシ

    خانم شایسته قشنگم عاشقتم بالاخره دیدمتودلتنگیم رفع شد هروقت شمارومیبینم بیشتربرام باورپذیرمیشه ک میشه هرروز جوانترشادابتر وزیباترشد ◕ ‿ ◕  

    در پناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته عزیز و گرامی

    دوست داره همه شما انسان های دوست داشتنی هستم خدارو شکر که داریم با قدم برداشتن در این مسیر زیبا تک تک ترمز های مخرب و قوی مان را میشناسیم و با تلاش و گوش دادن و عمل کردن به اموزه های استاد عزیز زندگی را ، قدم برداشتن در مسیر زیبا را تجربه میکنیم ،

    با هر بار گوش دادن به این فایل ها با هر بار بررسی کردن الگو های تکراری در رفتار های مان بیشتر به خودشناسی میرسیم .بیشتر میفهمیم که باید خیلی بیشتر از این ها تلاشمان و عملکرد مان را بالا ببریم ،

    استاد عزیزم من میدونم که باید بنویسیم اما یه جاهایی ادم میترسه چیزی بگه .چون روم نمیشه که با این همه گوش دادن باز هم این الگو های رفتاری اشتباه هم رو تکرار میکنم

    چه اشتباهاتی رازیاد تکرار میکنم یعنی با هر بار تکرار فهمیده ام اشتباه است اما باز ان را انجام میدهم؟؟؟

    اشتباهات من رفت و امد با ادم های دوست داشتنی و با معرفت اما منفی نگر میدونم اون ادمها خیلی منفی بافند و باور های نسبتا درستی ندارند اما باز هم طاقت دوری از انها را ندارم

    البته من هنوز تغییر نکردم که این ادم ها جذب من میشوند، چون تمام ادم ها، شرایط، اتفاقات ،هم سنگ و هم فرکانس با باور های من نیز هستند که در زندگی من اند .

    ودومین اشتباه و باور من اینه که ادم به غیر از همسر باید یک رفیق و هم دم داشته باشه تا با اون حرف بزنه چت کنه ابراز عشق و محبت کنه میدونیدچرا چون خیلی مد شده اگه نداشته باشی یعنی خیلی بی کلاسی. چون با هر کسی میشینی پای صحبت از رلش صحبت میکنه بعد که من هم میترسم داشته باشم هم اینکه ندارم خیلی احساس بدی بهم دست میده که اره پس منم داشته باشم . صد در صد باور دارم که انجام این اشتباه از باور احساس عدم لیاقت میاد .از احساس پوچی ومیاد که من خوش حال نیستم یکی دیگه باشه که بهم عشق بورزه ، ابراز دوست داشتن کنه ،

    میدونید احساس میکنم با داشتن شوهر ازادی گرفته شده چون جا افتاده که وظیفه زن ابراز علاقه کردن و محبت کردنه حتی اگه مرد چنان عشقی نسبت به همسرش نداشته باشه الان هم که نوشتم خیلی بدم اومد اما اینا باور های اشتباهی اند که من باور کردم این روزا تو این روستای کوچیک حتی میبینی یک زوجی چقدر باهم خوبند و زندگی مرفحی دارند اما می‌شنوی که فلان زن با فلان پسر رابطه داره زندگیش رو خراب میکنه و میره اما بعد چند وقت دوباره با یکی دیگه

    میدونید انگار یه چیزی داعمی باشه خیلی خوب نیست اما بعد میبینم که هر چقدر این ادم ها این کار و انجام میدن باز راضی نیستند. پس ب این نتیجه میرسیم که این خود ماییم که مهم هستیم و نقش مهمی توی زندگی خودمون داریم .

    من از داشتن رابطه سالم و بی ریا و پر از عشق و محبت میخوام سیر بشم .

    یه رابطه ای که خیلی نیازی به مراقبت و بستن در ها نباشه . میخوام اونقدر پر بشم که بیشتر از خودم کسی رو دوست نداشته باشم . به خودم عشق بورزم

    عاشق خودم باشم

    استاد شما تو فایلاتون میگید که عاشق خودت باشی همه عاشقت میشن

    خیلی وقتها خودم رو به کل فراموش میکنم منتظرم که کسی ازم تعریف کنه

    چون وجودم بند به تعریف و تمجید شده خودم میدونم که چقدر رفتار های مثبت و دزست زیادی دارم اما تایید طلب شدم

    باورم اینه که اگه تو دنیای من چهار تا ادم حسابی نباشند که ازم تعریف کنندهمون بهتر که نباشم،

    گاهی وقت ها دنیا واسم خیلی بی‌معنی میشه

    از این که لدم حسابی دور و برم نیست .

    میدونم که این اشتباه اما شده باور من

    و صد در صد می‌دونم که شما این رفتار نمی‌پسندید

    مثلا وقتی میبینم که شما به کامنت من امتیاز دادین

    چقدر خوش حال میشم و احساس لیاقت اما چند وقته که تاییدتون رو نمیبینم میگم من برا کی مینویسم

    ولی باز دوباره به خودم میام و خودم رو پیدا میکنم که دنیای من بسته به ادم های خاص نیست بسته به خودمه.

    خودم هستم که با ارزشم و خودم باید راضی باشم از وجود خودم .

    اینا اشتباه هات من بود که میدونم اشتباه اما تکرار میشه

    در پناه حق

    خدایا هدایتم کن به راه کسانی که به انها نعمت دادی نه گمراهان عالم

    خدایا پرم کن از احساس لیاقت و احساس باارزشی حتی اگه کسی دوستم نداشته باشه چون خیلی ضعیفم و خودم رو تخریب میکنم

    واشتباه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2026 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    من از دوره فوق العاده کشف قوانین زندگی استفاده کردم و خوشحالم که این فایل یه تلنگری بود برای اینکه بیشتر سپاسگزار باشم از این همه تغییرات

    خیلی فکر کردم ببینم الگوی تکرار شونده نامناسبی دارم یا نه

    اما واقعا همش مثبته

    این یه تلنگر بود که به خودم بیام که این روند همیشه مثبت ، یه موضوعی همگانی و طبیعی نیست

    بلکه بخاطر قدرت ذهن خودمه و باورهای خوبم

    و اگه شل بگیرم باز بر میگردم به روند معیوب گذشته

    مثلا من هر دو ماه یه بار ، انگار کوک شده بودم با همکارم دعوای بدی کنیم

    هر چند وقت یه بار بحث و قهر و … توی خونه

    روند ثابت درآمد

    خوردن غذاهای ناسالم با وجودیکه ورزش میکردم و میدونستم بده

    الکی وقت گذروندن روزانه 4 ساعت در اینستاگرام که البته الان حذفش کردم و …..

    تمرکز میکنم روی دستاوردها و تغییراتم‌برای اوج گرفتن بیشتر

    عالی بود استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    مه سا گفته:
    مدت عضویت: 1946 روز

    سلام به عزیزانم همراهان دوست داشتنی

    من کلا آدم برنامه ریز و منظمی هستم ولی تنها وقتی میخوام از خونه برم بیرون همش فکر میکنم که خب کاری ندارم که یه لباسه که میپوشم اهل آرایشم که خیلی نیستم ولی در نهایت همیشه با عجله از خونه میرم بیرون منتها یا سر تایم میرسم یا اگرم دیر برسم یه جورایی به ضررم نیست و حالا اون برنامه دیر شروع میشه یا چی یه جورایی مشکلی پیش نمیاد و این باعث شده این موضوع برام عالی جلوه کنه

    منم یه جاهایی برای صحبت کردن واقعا مسئله دارم جایی که باید حرف بزنم و در واقع درست حرف بزنم بلد نیستم و در عوض جایی که باید خودمو مدیریت کنم ممکنه خشم زیاد باعث عصبانیتم بشه و همه چی رو خرابتر کنه یه جورایی واکنش نشون میدم به اتفاقات و نمیتونم مدیریتش کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    یک فایل عالی دیگر از استاد را در حالی در حال شنیدن هستم که می دانم همه و همه اتفاقات زندگی خودم را من خودم با دستهای خودم در حال رقم زدن هستم و می دانم که من خودم خالق زندگی خودم هستم

    و این الگوهای تکرار شونده همیشه و همیشه در زندگی من وجود دارد و من را به اتفاقات و شرایطی سوق می دهد که باورم نمی شود همه اینها بخاطر افکار و باورهای خودم است و انگار این جزیی از زندگی من می شود

    وقتی به خودم و افکار و کارهای خودم فکر می کنم می بینم که دقیقا بله این الگوهای تکرار شونده در زندگی من یکسان است و این من هستم که خودم این اتفاقات را رقم می زنم

    قبلا فکر می کردم که اگر این اتفاق برای من رخ داده بخاطر فلان شخص بوده است و باز به دنبال همان کار می رفتم و باز همان کار را ادامه می دادم

    اما اکنون می دانم که همه این اتفاقات و وارد شدن این افراد در زندگی من بخاطر خودم بوده است و از خودم منشا می گرفته است

    این من هستم که خودم با دستهای خودم و با افکار خودم زندگی خودم را رقم می زنم

    هر چیزی که است در دستهای من است و من هستم که زندگی خودم را خلق می کنم

    یکی از اشتباهات من این است که به افراد زیاد بها می دهم و این سبب می شود که بعد نتوانم آن شخص را جمع و جور کنم و دیگر از من حرف شنوی نخواهد داشت

    اشتباه دیگر من این است غذا خوردن خودم را درست رعایت نمی کنم

    بارهای بار به دوستان خودم بها می دهم و هرگز به این فکر نمی کنم که باید از آنها مسئولیت بخواهم

    قول می دهم ولی تا آخر شب آن قول را فراموش می کنم

    زیاد دور گوشی و موبایل هستم

    می خواهم صبح زود بیدار بشوم ولی باز می خوابم

    می خواهم یک کار را انجام بدهم ولی باز آنرا نیمه رها می کنم

    می خواهم خودم را همیشه در بهترین حال ممکن قرار بدهم و این به من کمک می کند تا بتوانم براحتی و آسانی به اهداف خودم برسم

    ممنونم استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل های ارزشمند

    سپاس از خدای خوب خودم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1413 روز

    سلام دوستان یه الگو با اینکه تازه دارم دوره ثروت رو شروع کرده ام اینکه اصلا من دارم از این لذت میبرم که آقا هر چقدر من دارم زور میزنم برای پول اون هم داره دور تر میشه و این زجر و بدبختی که دارم همین طور عرق ریزان دنبال پول می‌دوم این آنقدر داره به من حال میده و این نقش قربانی بازی کردن از این که آقا من هرچه دارم می‌دوم وای به پول نمی‌رسم من این سیکل رو آنقدر دوست دارم و خوشحالم از این نقش قربانی بازی کردن مثلاً نمونه های رو بگم وقتی مادرم جلوی جمع میگه این فردین رو میبینی همیشه سرکار ولی هرچی که در میاره پول هاش میرمن جای قرض و بدهکاری و اصلا پس اندازی نداره همین یه لحظه برای من کافی و آنقدر از اعماق وجودم خوشحالم که آقا این فردین رو میبینی که العان جلو شما نشسته این بعداز پنج سال کار کردن شبانه روزی در مغازه اش تاره تونسته یه ماشین بخره همین ترحم که از دیگران میگیرم این پنج سال من رو جبران می‌کنه و من اصلا احتیاجی به پول ندارم و اون چیزی رو که دوست دارم و دنبالش بودم رو به دست آوردم.ریشه اش هم بر میگرده به خانواده یادم بابام همیشه خدا می‌گفت چه فایده ما با این همه زجر و بدبختی که کشیدم توی شهرهای مختلف همه کارگر هامون به نون و نوا رسیدن به جز خودمون و این باور آنقدر ریشه داره که من دقیقا دارم احراش میکنم و می‌دونم که چقدر ترمز میتونم در موردش پیدا کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    میترا کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    سلام بر استاد بزرگوار و مریم بانوی عزیزم

    استاد فرار از تمام مواردی که دوستان نوشتن یک طرف، تکرار این الگوهای آزار دهنده طرف دیگر واقعا حالا که فرارها پیدا شده و الگوهای غلط شناسایی شده تغییر باورها تنها راهکار ماست و چه سخته اگه صبورانه منتظر نتیجه این تغییر ها نباشیم زیرا عجله داریم سریع نتیجه بده و مشکل ما از اونجایی شروع میشه که در زمان تغییر ذهن نجواگر شروع میکنه به گفتن اینکه شاید داری راه رو اشتباه میری اگه درسته چرا نتیجه نداد ، از کجا معلومه این باور جدید که داری میسازی درسته و خلاصه هزاران دلیل که باعث میشه ما دست از ادامه کار برداریم و یا نسبت به باور جدید بی‌تفاوت بشیم و رهاش کنیم من در موردشرایط مالی خیلی با مواردی که فرمودین موافق بودم و عینا برای من تکرار شد

    زمین خریدم ارزان شد بعد 7 سال پول شد و کمی سود داد

    طلا خریدم زمان نیاز فروختم ارزان شده بود و بعد گران شد و هرسال یه مبلغی پول دست و بالمون میاد و کار می‌کنیم و پول خوبی در مئ آید و باز بعد یک سال همون شرایط معمولی .

    واقعا این دیگه چه باوری پشت کار داره که ما باید روش کارکنیم ؟

    پول میاد اما نمی مونه چی باید به خودمون بگیم ؟ آیا باید خساست کرد و خرج نکرد تا این پول جمع بشه ؟ چه باوری باید تغییر کنه اگه بگیم پول در آوردن راحت ترین کار دنیاست باشه میگیم و باور میکنیم اما پول میاد پس چرا سریع میره اگه مشکل از ظرف ماست که شبیه آبکش میمونه ، چه باید کرد؟ من فکر میکنم علت همه این موارد من ترس از تمام شدن پول و برگشتن به شرایط قبل است که باز مارو به عقب میکشونه اگه دوستان در این مورد تجربه ای دارند سپاسگذار میشم که منو راهنمایی کنند که چه باوری در این مورد باید ایجاد کنم تا به عقب برنگردم ؟؟

    با سپاس فراوان از استاد و دوستان نازنینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    معید ماندگار گفته:
    مدت عضویت: 869 روز

    واو استاد چی بگم والا من تقریبا همشو داشتم

    اره واقعا من آدمی هستم که همیشه کارهامو عقب میندازم و بجای اینکه اول صبح مهم ترین کارهامو انجام بدم ، آخر شب شاید انجام بدم. و خیلی بدقولم. البته به خودم بدقولم. مثلا به خودم قول میدم که این ایده رو برای کارم انجام بده ، ولی هنوز انجامش ندادم

    یکی از اشتباهاتی که من زیاد تکرارش میکنم دقیقا همین بدقولیه ، مثلا به خودم قول میدم که صبح زود از خواب بیدار بشم و اینکارارو بکنم و مثلا شش صبح بلند هم میشم اما انقدر خسته ام که دوباره میگیرم میخوابم. بعضی مواقع شده که خسته هم نیستم اما چون میبینم خیلی ساکته و کسی بیدار نیست ، منم ناخودآگاه همرنگ جماعت میشم و دوباره میگیرم میخوابم و به خودم بدقولی میکنم دوباره و فرداش میگم به خودم که نه دوباره تکرار نمیکنی ، تو بیدار میشی و…

    بعضی مواقع هم سر صبح پرانرژی از خواب بلند میشم و فوق العاده انرژی دارم اما وقتی ساعتو نگاه میکنم ، میبینم که کلا 4 ساعت خوابیدم و بعد به خودم میگم اوووووه برو بخواب و این حرفا و متاسفانه میرم میخوابم سر اینکه کم خوابی اذیتم نکنه و کلی شاید بهانه های دیگه.

    باورم نمیشه استاد همیشه وقتی میگید که تو قسمت کامنتا تجربه هاتون رو بنویسید و باورهای مخربتون به ذهنتون میاد ، همیشه خودم یه ذره مقاومت داشتم و به خودم میگفتم چطوری بابا من خودم کلی تو ذهنم فکر میکنم سر باورهای مخرب الگو های فرار که دارم ولی چیزی به ذهنم نمیرسه اما الان متوجه دارم میشم که وقتی مینویسیم ، ورق کاملا برمیگرده و خیلی نوشتن قدرتمندتره.

    همین الان در حال نوشتن اینها داره باورهای مخرب تو ذهنم یادم میاد. بزارید براتون و برای دوستان تعریف کنم:

    یادمه مواقعی که سر صبح با کسی قرار داشتم یا باید میرفتم دکتر یا وقت مصاحبه داشتم یا هرچیز دیگه ، اصلا مقاومت نمیکردم سر بیدار شدن، مقاومت نمیکردم سر اینکه چند ساعت خوابیدم ، اصلا هیچ مقاومتی نداشتم و خیلی مسالمت آمیز صبح بلند میشدم و صبحونه میخوردم و به دکتر یا به قرار میرفتم. و الان داشتم به خودم میگفتم که چرا وقتی با یک شخص دیگه قرار داری ، مقاومت نداری اما وقتی میخوای خودت برای خودت صبح زود از خواب بلند بشی و ممکنه کارهایی رو بکنی که بعداز ظهرش هم میتونی بکنی ، سر بیدار شدن و بیدار موندن مقاومت داری؟؟؟؟

    آهاااااااا و من متوجه شدم که همش برمیگرده به ارزش قائل شدن برای خودت. چیزی که من امروز نیاز دارم روش کار کنم، باور لیاقته ، عزت نفسه . آدم اگر برای خودش ارزش قائل باشه ، به خودش بدقولی نمیکنه . فکر کنین به رییستون یا دکترتون یا به شخصی با جایگاه بالا قول بدین ، آیا اصلا جرعت اینو دارید که بدقولی کنید؟؟؟؟ به خودتون میگید بابا من اگه بدقولی کنم کلی آسیب میبینم ، آبروم میره یا اخراج میشم یا کلی از این حرفا. چرا برای دیگران بیشتر ارزش قائلیم تا به خودمون؟؟؟؟

    چرا من وقتی سر صبح اگه با کسی قرار میداشتم یا دکتر میخواستم برم، بدون هیچ مقاومتی ، به قولم عمل میکردم؟؟؟ چون برای اون شخص بیشتر ارزش قائل بودم تا به خودم.

    و استاد چقدر درمورد احساس لیاقت و مهم بودنش صحبت کردن و اینکه اگر درستش کنیم ، چقدررررررررر زندگیمون تغییر میکنه؟؟؟؟

    وایییییییییی الان دارم فکر میکنم که اگر همین باورو درستش کنم چقدر احساس لیاقتم بیشتر بشه و چقدر جهان نعمت های جدیدی وارد زندگیم کنه. خدایا شکرتتتتتت

    استاد متشکرم ازت چقدر نوشتن جادو میکنه

    امیدوارم بچه ها بهره برده باشید :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فاطمه ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 1634 روز

      سلام دوست عزیزم

      اشتباه تکرار شونده شما برای من هم خیلی تکرار شده است چه خوب گفتید که برای کار دیگران راحت از خواب بلند میشم .

      منم همینطور وقتی بچه ها مدرسه داشتند تحت هر شرایطی بیدار می شدم اما حالا که تابستان شده همان نجواهای ذهن شما برام تکرار میشه.

      درسته بر می گرده به عزت نفس و باور لیاقت.

      ممنون از نکته به ظاهر ساده اما مهمی که اشاره کردید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ناشناس گفته:
      مدت عضویت: 1874 روز

      بنام نامی یکتا

      سلام دوست عزیز خواستم ازتون تشکر کنم بابت این کامنت دقیقا چند مدتی هست که منم روی الگوهای تکرار شونده کار میکنم و این دیر از خواب بیدار شدنم پاشنه آشیلم بود و هی با خودم فکر میکردم چرا بعضی از روزا که مجبورم سر موقع باید اونجا باشم زود بیدار میشم به موقع میرسم ولی روزای دیگه که خودم می‌خوام زود بیدار شم به برنامه هام برسم هی به تعویق می‌اندازم و هر چی فک میکردم ریشه شو پیدا نمی‌کردم الان که به کامنت شما رسیدم و خوندم که شما هم سر این موضوع مشکل داشتید و تونستید باورش رو شناسایی کنید خیلی خوشحال شدم هم برای شما هم خودم و هم مابقی دوستان چون حتما جواب خیلی دوستان دیگه هم هست.واینکه قبل از هر چیز شکرگذار خداوند یکتام

      دست مریزاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    بنام رب

    سلام استاد عزیزم

    من چرا از دیدن شما سیر نمیشم؟؟

    استاد من تمام این الگوهایی که گفتین رو داشتم و البته الان بعد 3 ماه کار کردن خیلی بهتر شدم اما بازم جای کار دارم

    بریم یه مقایسه کنیم فاطمه قبل و بعد رو

    عکس قبل و بعد عمل ببینیم

    فاطمه قبل از تعهد و اشنایی عمیق با استاد ::

    من همیشه کارامو به تعویق مینداختم و هر وقت تصمیم میگرفتم کاری انجام بدم دقیقه نود براش یه بهانه میتراشیدم و میتونم بگم بیشتر کارهام یا دقیقه نودی بود یا انجام نمیشد

    توی مدریت پول واقعا ایرادهای عجیب و غریب داشتم هر وقت پولی میومد به حسابم سریعا براش نقشه میکشیدم که خرجش کنم یا حتی گاهی قبل اینکه پوله به حسابم واریز بشه میدونستم که قراره فلان مبلغ بیاد و نقشه شوم خودمو عملی میکردم

    غذای نامناسب تا دلتون بخواد البته من توی سلامتی خداروشکر مشکل نداشتم با اینکه خانواده ام خیلی زود مریض میشدن و خیلی حرف از مریضی تو خونه زده میشد و همیشه هر کاری میخواستیم انجام بدیم مادرم یا اعضای خانواده میگفتن نکن ؛ نرو ؛ نخور و….

    مریض میشی اما من بصورت ناخودآگاه همیشه میگفتم من سالمم مریض نمیشم و همیشه هم از همه سالم تر بودم اما خب غذاهای ناسالم هم میخوردم

    همیشه خجالتی بودم و موقع دفاع از خودم گریه میکردم مخصوصا تو روابط عاطفی و نمیتونستم حرفمو بزنم یا از خودم دفاع کنم بیش از اندازه ترس داشتم و اعتماد به نفسم خیلی خیلی پایین بود

    دلسوزی بیش از حد داشتم نسبت به همه ادم ها و همیشه ضربه میخوردم و کلی اذیت میشدم

    در مقابل حرف های ادم های غریبه خیلی زود عصبانی میشدم و بیش از اندازه به حرف دیگران اهمیت میدادم و تا مدت ها بهش فکر میکردم یعنی در مقابل دیگران اصلا یه ادم دیگه میشدم انگاری اون ادم مظلوم یهو تبدیل به یه ادم دیگه میشد

    در مواقع احساسی یهو تصمیم میگرفتم و سریعا پشیمون میشدم مخصوصا قول های پولی میدادم و بعدش کلی به خودم بد و بیراه میگفتم

    خواسته هامو نمیتونستم بیان کنم و خیلی اذیت میشدم

    خیلی رو ادم ها و حرف هاشون حساب میکردم و همیشه لطمه میخوردم

    وقت خیلی زیادی تو اینستا میگذروندم با اینکه چیز خاصی نمیدیدم اما انگاری معتاد به آنلاین بودن الکی بودم

    با یادگیری مشکل داشتم مخصوصا اگر تو نگاه اول سخت به نظر میومد دیگه اصلا شروع نمیکردم که به ادامه برسه

    خب حالا بریم جای خوب داستان

    عکس بعد از عمل

    فاطمه بعد از تعهد و آشنایی با استاد

    کارامو به تعویق نمیندازم البته صد نشدم اما به جرئت میتونم بگم از صفر به هفتاد رسیدم

    برای وقتم ارزش قائلم و کارامو تا جایی که بتونم انجام میدم و براش برنامه میریزم که تنبلی نکنم

    برای پولم ارزش قائلم دیگه اندازه مشخصی رو برای خرج کردن کنار میذارم و اگاهانه تصمیم گرفتم که هزینه ها رو کم کنم و خداروشکر این ماه بیشتر پولم سیو شد و تونستم اگاهانه خیلی خیلی کم خرج کنم

    هله هوله خوری رو خیلی کم کردم چون قبلا بیشتر پولم خرج خوراکیهای مضر میشد وقتی تصمیم گرفتم خرج الکی نکنم خوراکی مضر هم خیلی کمتر میخورم و الان 3 ماهه باشگاه میرم و ورزش میکنم اولین سالی بود که قرص حساسیت نخوردم(من هر سال باید تا دو هفته قرص با دوز بالا مصرف میکردم چون حساسیت شدیدی به گل و گیاه داشتم)

    خجالتی بودنم خیلی کم شده ؛ اعتماد به نفسم زیاد شده و راحت تر حرفامو میزنم دیگه موقع دفاع از خودم گریه نمیکنم اصلا منی که هر روز گریه جزئی از وجودم بود تا یکی میگفت بالای چشمت ابروئه خیلی وقته گریه نکردم

    خیلی صبورتر شدم و اگر حرفی بهم بزنن یا رفتار بدی ببینم به خودم میگم من دارم رو خودم کار میکنم نباید ناراحت بشم البته کمی اولش ناراحت میشما اما خیلی خیلی کم شده و مدت زمانش اصلا با قبل قابل مقایسه نیست

    هر وقت احساسی میشم میخوام حرفی بزنم چند ثانیه صبر میکنم به خودم میگم این حرف یا قول درسته یا نه

    بعد حرف میزنم و الان چند وقتیه قول پولی احساسی به کسی ندادم

    رو حرف ادم ها خیلی حساب نمیکنم نگفتم اصلا حساب نمیکنم چون هنوز باورهای توحیدیم قوی نشده و دارم تکاملمو طی میکنم و خب طبیعتا حالم بهتره آرامش دارم و از کسی توقعی ندارم و روابطم بهتر شده

    اینستامو پاک کردم و بیشتر وقتم دارم فایل گوش میدم یا میام تو سایت

    زندگی در بهشت میبینم

    کامنت میخونم

    و….

    مشکلم با یادگیری کمتر شده ولی تو این مورد خیلی نمیتونم بگم خوب شدم چون زیاد مانور نداشتم اما از امروز این مورد رو حتما میذارم تو اولویت

    استاد من تو خیلی زمینه ها هم تغییر کردما

    اما طولانی میشد و اینا الان تو ذهنم بود

    واقعا شما زندگی فاطمه رو تغییر دادین

    عاشقتونم

    هم شما

    هم مریم عزیزم

    خداروشکر میکنم بابت وجودتون

    راستی هر روز دارید جذاب تر میشید

    میدونید چرا عاشقتونم

    چون واقعا عملگرا هستید و به خودم افتخار میکنم که شما رو بعنوان استاد انتخاب کردم

    بازم میگم دوستتون دارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    Ramezani گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    به نام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی

    الگوهای تکرار شونده خیلی زیاد استاد توی زندگی من تکرارمیشه در موارد زیادی همیشه هم با خودم فکر میکردم چرا تصمیم میگیرم مثلا یک کاراشتباه رو که بارها تکرازش کردم رو انجام ندم …

    امااااا بازم تکرارمیشد و کلافه میشدمو دیگه ولش میکردم !

    با این سلسله فایلهای عالی خیلی به خودشناسی رسیدم و فهمیدم که این الگوها ریشه شون کجاست و ازکجا میاد و چرا نمیتونم تغیرشون بدم!

    ازتون سپاسگزارم استاد…

    1_یکی از بزرگترین الگوهایی که زیاد توی زندگیم تکرارمیشه و واقعا هم ازش ضربه خوردم و میخورم همین به تعویق انداختن کارهاست!!!!!

    تا مجبور نشم اون کار رو انجام نمیدم و همش امروز و فردا میکنم!

    2_ نمیدونم چرا با اینکه میدونم کدوم کارها ضروری تره باز هم کارهای ضروری رو که همون قورباغه های بزرگ و اساسی و مهم و همون اصل هست رو طفرهرمیرم برای انجامشون و کارهایی که فرع هست رو بیشتر راغبم انجامشون بدم!!!

    3_ درمورد مسائل مالی هم هیچوقت نتونستم مدیریت کنم و پس انداز داشته باشم و همیشه پولام خرج میشه الکی…!!

    4_ در مورد سلامتی هم تا وقتیکه مشکلی که برای جسمم بوجود اومده حاد نشه و بهم فشار نیاد دنبال درمانش نیستم!!

    بارها و بارها مسئله ی کوچیکی که راحت میشده حلش کرد رو نرفتم دنبالش تا اینکه بزرگ شده و درمانش طولانی تر!!

    5_ خیلی زود عصبانی میشم با کوچکترین مسئله ای و بارها و بارها ضربه خوردم اما بازهم تکرارش میکنم!!

    6_ تصمیمات اشتباه گرفتن و تکرار اشتباه هم زیاد دارم!یعنی توی موقعیت های مشابه مثلا یک تصمیم میگیرم نتیجه شو دیدم ها که اشتباه بوده ولی بازم اغلب تکرارش میکنم.

    مهمترین دلیلش هم احساسی تصمیم گرفتنه!!

    با اینکه میدونم اگه احساسی تصمیم بگیرم نتیجه ش چیه!

    اما بازم نمیتونم احساساتم رو کنترل کنم و درنهایت احساسات همیشه غلبه میکنه!

    7_ اعتماد کردن بیش از حد و حساب کردن روی دیگران!

    مثلا یکنفر بارها و بارها یک کاری رو گفته یا قولی رو داده اما انجامش نداده ،با اینکه دیدم نتیجه رو اما بازهم حرفش رو باور میکنم و روش حساب میکنم!!!

    8_ عجول بودن در مورد نتایج کارها…همون تکامل که دوست ندارم طی بشه و میخام سریع به خواسته م برسم

    بارها ازش ضربه خوردم و فهمیدم که اشتباهه امااااا باز هم تکرارش میکنم!

    9_وقتی با کسی صحبت میکنم و باید چیزی رو بگم که به نفع منه و دوست دارم که انجام بشه رو نمیتونم بیان کنم!

    تا جایکه ذهنم یاری میکرد نوشتم…

    اما حتما بازهم هنوز مواردی هست که باید بیشتر فکر کنم و به یاد بیارم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: