توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- من از طرد شدن در رابطه می ترسم
- من از شکست خوردن می ترسم.
- من از ناشناخته ها می ترسم
- من از تنها ماندن می ترسم
- من از انتقاد شنیدن می ترسم
- من از تغییر می ترسم
- و…
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8182MB22 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 821MB22 دقیقه
بنام رب یکتا
سلام به استاد عباسمنش، خانم شایسته عزیز و همراهان
استاد جان نمیدونید الان که دارم این دیدگاه رو مینویسم هدایت شدم به چه جای زیبایی
این کامنت رو از فراز قله های سنگچال و فیلبند آمل استان مازندران براتون مینویسم چه جای زیبایی:
از میان کوه های پر از سرسبزی و جنگلهای طبیعی
از تو ابرها دارم این کامنت رو مینویسم
این قسمت که من نشستم پر از درخت و گیاهان سرسبز و جور واجور و پایین تر بر فراز یک قله یک تک درخت زیبا و تنومند که عروس داماد ها میان برای شروع زندگی شون و ثبت خاطره های زیبا در کنار این درخت عکس میگیرن فیلم میگیرن و برای آیندشون آرزوهای قشنگ میکنن، محلی ها به این درخت میگن درخت آرزوها
خب برم سر موضوع تمرین این فایل
صبح که از خواب بیدار شدم از روی یه تراس با چشم انداز رو به جنگل و رو به درخت آرزوها
اول از همه گفتم یه سر به سایت بزنم وقتی سایت رو باز کردم چشمم به این فایل و تمرین افتاد گفتم بزار اول کامنتها رو ببینم و اولین کامنت که به چشمم خورد کامنت عالی و تاثیر گذار دوست عزیزمون اسدالله زرگوشی بود چقدر این کامنت عالیه
استاد در مورد ترس بگم
وقتی که فکرشو میکنم چقدر این ترسها در گذشته جلو رشد و پیشرفت و همچنین دیدن جاهای قشنگ و تجربه های زیبای زیادی رو ازمون گرفته، ترس از فقر ، ترس از مریضی، ترس از تنهایی سفر کردن، ترس ضررهای مالی و ورشکستگی
در حال حاضر که من به این سفر اومدم و دارم جاهای به این زیبایی رو تجربه میکنم به خاطر اینه که پا روی یکی از ترسهام گذاشتم و همه چیز رو به رب سپردم و با خیالی راحت به این سفر اومدم و الان تنهای تنها در دل جنگل روی قله کوه نشستم و بدون هیچ ترسی از حمله حیوانات نشستم و دارم کامنت مینویسم.
همین طور که در کامنتهای گذشته توضیح دادم من شغلم ساخت و ساز هست در گذشته حتما باید ساختمانی که در حال ساخت داشتم رو تموم میکردم بعد سفر میکردم و اگه بین ساخت میخاستم سفر کنم نگرانیها نمیذاشت اما به لطف آموزه های شما استاد بزرگ الان در زمانی که حضورم بشدت سر ساختمان ها احساس میشه پا گذاشتم روی ترسها و اومدم سفر و مطمئنم که با یاری خداوند خیلی راحت کارها بدون حضور من انجام میشه
و این آغاز سفرهای من هست که در آینده بدون ترس وبیم انجام خواهم داد به یاری خداوند متعال
بهترین ها رو براتون آرزومندم
بنام پرودگار
درود و عرض ادب
بهتون تبریک میگم جناب زرگوشی
کامنتتون عالیه و نشون میده چقدر خوب روی خودتون کار کردین
چه زیبا و درست آیات قرآن رو برای درک موضوع ترس و غم مثال زدهاید:
إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (آل عمران،175)
در واقع این شیطان است که دوستانش را مى ترساند پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿یونس،62﴾
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى شوند
با توجه به این دو آیه میخواهم سوالی که به ذهنم اومد و پاسخی که بهم الهام شد رو در قالب یه مثال توضیح بدم.
چرا ما اصلآ باید بترسیم ؟ مگه غیر از اینه که ترس ریشه در شیطان داره؟ مگه با ترس میشه خدا رو دوست داشت؟
دقیقا یکی از بزرگترین ترمزهایی که جلو پیشرفتهای ما رو میگیره همین ترس و غمه که شیطان با نجواهایی که در ذهن ما میکنه جلو حرکت کردن ما رو میگیره.
چه هدایتی قشنگی بهتون گفته شد در مورد مثال معلم و شاگرد.
چه عالی که بعد یکسال که در موقعیتش قرار گرفتین تمرین استاد رو یادتون اومد و به تعهدتون عمل کردین.
دیدگاهتون برای من یه کلاس درسه و با اجازتون برای خودم سیو کردم تا با خواندن و یادآوری جلو نجواهای ذهنم رو بگیرم.
بهترین هارو براتون آرزومندم