پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.


و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “

سوال:

چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟

بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

  • من از طرد شدن در رابطه می ترسم
  • من از شکست خوردن می ترسم.
  • من از ناشناخته ها می ترسم
  • من از تنها ماندن می ترسم
  • من از انتقاد شنیدن می ترسم
  • من از تغییر می ترسم
  • و…
نکته: در فایل صوتی و تصویری، مثالهای بیشتر با جزئیات توضیح داده شده تا مفهوم سوال را بهتر درک کنید و پاسخ‌های دقیق‌تری برای این سوال بنویسید
توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید. سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8
    182MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

534 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسین و نرگس» در این صفحه: 3
  1. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1806 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته و خانواده عباسمنشی ام، در پاسخ به سوالتون باید عرض کنم بنده از بچگی بسیار تحت تاثیر نگرش پدرم قرار داشتم که باید درسهاتو خوب بخونی دانشگاه بری مدرک بگیری تا یه جایی یه شغلی دست و پا کنی… پدرم خودش بازنشتس و انصافا هم در کار خودش بسیار فعال بود و مثمرثمر، اما بخاطر اینکه پدربزرگم در نتیجه مشکلات مالی شدیدی که داشتن و از راه زراعت و … نتونسته بودن درآمد خوبی برای خانواده تامین بکنن این نگرش در پدرم شکل گرفته بود که نون تو کار دولتیه و با اینکه یه مدت تو کار آزاد و آهنگری بودن این کار رو رها میکنن و کارمند رسمی دولت میشن… خلاصه اینکه من با این باور بزرگ شدم (صد البته پدرم بهترین کاری که میتونست برام انجام داد و من خودم مقصر و مسئول صد در صد تمام امور زندگیم هستم) و الان بزرگترین ترسم که امید دارم به فضل خداوند این بت شکسته بشه ترس از کار آزاد و داشتن کسب و کار شخصی هستش. جالبه که به خاطر این باور شرک آلود علی رغم توانمندی در حوزه های مختلف هنوز نتونستم ازشو پول در بیارم درحالی که خدا شاهده که خیلی ها با داشتن یک سوم این توانمندی ها به خاطر ایمانشون به الله وضع مالی عالی دارن… امید اینکه توفیق پیدا کنیم این بت ها و ترس ها رو یک به یک بشکنیم و به ازادی مالی و زمانی و آرامش برسیم …وَکَذَلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿56﴾انصاریان: این گونه یوسف را در [آن] سرزمین مکانت و قدرت دادیم که هر جای آن بخواهد اقامت نماید. رحمت خود را به هر کس که بخواهیم می رسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمی کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1806 روز

    سلام، وقتتون بخیر. بنده کارمندی هستم که ترس راه اندازی یه کسب و کار ساده رو داره و افرادی مثل شما رو بارها و بارها تحسین میکنم و از خدا میخوام نگرش توحیدی شما رو به قلبم وارد کنه و از موحدان باشم. با آرزوی توفیق روز افزون برای شما دوست عزیز که مطالبتون چراغ هدایتیه برای امثال من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1806 روز

    سلام خواهر گلم وقتتون بخیر و ممنون از مطالب عالیتون… بحث بی توجهی به دیگران مبتلابه من هم بوده… ببینید باورها و پیوندهای نورونی که در مغز شما و در درجه بالاتر در ناخودآگاه و نفس شما شکل گرفته تعیین کننده نوع تعامل دنیا با شماست… موضوع اینه که اصلا دیگران به شما کم توجهی نمیکنن ولی چون شما بهش فکر میکنید و باور دارید اتفاق میفته… تا زمانی که تمرکزتون روی نقطه مقابلش نباشه مثل شعله ذغالی میمونه که بهش مدام میدمید و بیشترش میکنید… ذهن شما بخاطر الگوهایی که ریشش معمولا عدم اعتماد به نفس هست برای شما این چالش رو ایجاد کرده و تا زمانی که روش تمرکز کنید یا ازش ناراحت باشید تداوم پیدا میکنه… با ذهن نمیشه ذهنو اصلاح کرد و باید نور آگاهی بهش بتابونید.بهتون پیشنهاد میکنم تمرکزتون رو روی نقطه مقابلش بزارید.. یعنی اولا روی اعتماد به نفستون کار کنید و جلوی آینه هر روز خودتون رو تحسین کنید حتی اگه نجواهای ذهنی داشتید در این مورد تسلیم نشید و هر روز ادامه بدید تا این نجواها کم رنگ تر بشن…به مرور که این نجواها کم رنگ تر میشن رفتار دیگران هم با شما تغییر میکنه…ثانیا هر رفتار نامناسبی از دیگران دیدید با خودتون صحبت کنید و دلایلی بیارید برای ذهنتون که توجهش از نگاه منفی به قضیه برداشته بشه….رفتار ذهن دقیقا مثل کودکی میمونه که بهش میگید به این دست نزن و دست میزنه و شما مدام خودتو خسته میکنی که جلوشو بگیری اما اون از تلاش شما میفهمه که مورد توجه قرار گرفته و ادامه میده تا هر دو حسابی خسته میشید…به جاش میتونید حواس کودک رو پرت کنید و بدون اتلاف انرژی این موضوعو حل کنید. خلاصه اینکه به قول مولانا رو اول دفع شر موش کن وانگهی از بحر خرمن کوش کن… این باورها مثل موش داره خرمن احساس خوبمونو میخوره..هر روز خودتونو تحسین کنید و به نقاط قوتتون توجه کنید و نزارید ذهن قضاوت گرتون به نوع رابطه شما با اطرافیان توجه منفی نشون بده و فقط پرنده ذهنو ببرید روی نقاط مثبت شخصیتتون بنشونید. مثل همون کودکه.. آرام آرام همه چی درست میشه… حتی شما این رو از نوع ارتباط عزیزان و نزدیکانتون هم میتونید متوجه بشید…به قول استاد باورها وقتی به طور ریشه ای تغییر میکنن که رفتارها رو تغییر بدن.موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: