توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- من از طرد شدن در رابطه می ترسم
- من از شکست خوردن می ترسم.
- من از ناشناخته ها می ترسم
- من از تنها ماندن می ترسم
- من از انتقاد شنیدن می ترسم
- من از تغییر می ترسم
- و…
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8182MB22 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 821MB22 دقیقه
سلام به همه و استاد عزیزم
من کلا ادم اهل تجربه ناشناخته ها هستم و واقعا از این ویژگیم خوشم میاد چون باعث شده چیزهایی رو تجربه کنم که چون ترمزی نداشتم راحت و در بهترین زمانش برام پیش اومده و حالشو بردم.من چندبن بار اونم تو یک سال مجردی و به تنهایی سفر رفتم ؛ حتی دوبارش سفر خارج از کشور بوده و واقعا هیچ ترسی نداشتم و هیجان زده بودم(در صورتیکه خیلی ها دور و برم میگفتن تو چطور نمیترسی.چطور میخوای بری و تو کشور غریب از پسش بر بیای؛ما فاصله سیصد کیلومتری شهرمون تنهابی سفر نمیریم!تو میخوای کلا بری به کشور دیگه!)،این رو هم باید اضاف کنم که من دختری هستم که در شهرستان بزرگ شده و خانواده بازی ندارم تا جایی که منو در سن 18 سالگی عروس کردن که از بار مسئولیت فرار کنن. و صد البته که حرف های زیادی از جانب اونها زده میشد بخصوص مادرم و من انقد رو هدفم فکوس کرده بودم که حقیقتا حرفاشون اذیتم میکرد گاهی ولی تاثیری روی کارم نداشت.چون من به لطف قوانین خدا، شاگرد استاد هستم و واقعا هر لحظه دارم تقوا پبشه میکنم و از ناخواسته ها اعراض میکنم و تا وقتی این دو کار رو خوب انجام دادم واقعا نتایج بزرگ و معجزه واری گرفتم و حالا با این ویژگی ام و تجربه های خوبم جالبه الان که در یک قدمی هدفم هستم و میخوام در کشور جدید کار جدیدم رو شروع کنم دچار ترس شدم و حتی داشتم با خودم فک میکردم اصلا چرا میخوام مهاجرت کنم و ذهنم داشت توجیه ام میکرد تو همینجا فکوس کن روی کارت و پول خوب دربیار به هر چی میخواب میرسی،اصلا چرا میخوای خانوادتو تنها بزاری و بری یه جای غریب!همه ی این ها قبل از تصمیم به مهاجرت وجود داشت پس چرا اونموقع این چیزا برام مهم نبود و الان یادم اومده که خانواده و اقوامی دارم،منی که ششماهی یه بار قوم و خویشامو نمیبینم،سابقه زندگی تو شهر دورتر و دوری از خانوادمو چندسال داشتم و خوب باهاش راحت کنار اومدم!
انگار تمام دلیل هایی که بخاطرش این تصمیم رو گرفتم فراموش کردم بخاطر این ترسی که تو وجودم افتاده و پشت هم ترمز های مختلف که الان دارم شناساییشون میکنم.
تو کامنتا چندتا از دوستان دیگه هم گفته بود ترس از مهاجرت داره،و برام جالب بود که واقعا چه یه فرد بی تجربه باشی و چه یه فردی مثل من که عاشق تجربه کردن و سفر کردن و تجربه چیزهای ناشناخته باز هم دچار ترس میشیه و قرار نیست هیچ چالش و ترسی نباشه و همینکه یه تصمیم و گرفتی فقط تشویق و نجوای مثبت درونی باشه.نه هر چقد هم که تجربه های قوی ای داشته باشی این نجواهای گمراه کننده ترس و غم وشک همیشه سر و کلش پیدا میشه و نمیشه که نباشه چون ماهیت این جهان همینه و نمیتونه صفر و یک باشه و این خیلی کمال طلبیه که چنین انتظاری از خودمون داشته باشیم. این نجواها همیشه هست حتی برای بیل گیتس وقتی میخواد یه تصمیم و هدف جدید بگیره! اینجا تصمیم با تویه که به کدوم نجواها گوش بدی و باور کنی.هر چقدر ترس هات بیشتر شد بدون تمرکرت رفته روی نجواهای شیطانی! یکم اروم باش و توحید و توکل رو به یاد بیار کمکم کلام ارام بخش خدا رو میشنوی و اونجاست که میگه دخترم من به تو نعمت این یه بار زندگی رو تجربه کردن رو دادم و تو گفتی دوست داری که دنیا رو ببینی و بگردی،این جهان متعلق به نژاد و قشر خاصی نیست تمام این سرزمین ها برای زیستن تمام بنده های من هست ،از هر قشر و نژادی،با هر زبان و رنگ پوستی!این مرز هایی که وجود داره و این تقسیم انسانها به ملیت های مختلف ،تقسیم بندی هست که خودتون انجام دادین و بزای من مرزی وجود نداره وگرنه همه ی شما از یک نسل و ریشه هستین و قوانین من برای تمام مخلوقاتم ثابت و بدون تغییر هست.چه اونیکه در آفریقا به دنیا اومده چه ایران چه امریکا و چه چین!و هر کس هر جایی که دلش بخواد میتونه زندگی کنه به اندازه ی بینهایت برای تمام سلیقه ها و خواسته ها سرزمین و مردمی وجود دارن که میتونی خودت انتخاب کنی کجا باشی.میتونی حتی تجربه کنی و بعد انتخاب کنی!قوانین من در تمامی جهان حکمفرماست و تا الان هر چی که خواستی و به دست اوردی بخاطر عمل به این قوانین هست و هر جا که باشی و هر چیز که بخوای کافیه دوباره همین مسیر رو تکرار کنی و لاجرم بهت داده میشه.تنها ترسی که باید داشته باشی ترس فراموش کردن این قوانین هست و باید هر روز و هر ساعت به خودت یاداوری کنی:
وقتی که به این دنیا امدی توانایی خلق زندگی خودت بهت داده شد و از همان ابتدا با این توانایی زاده شدی.همه ی ما در همان بدو ورودمان به این جهان همه ی این آگاهی را داشتیم در واقع دلیل جرات و شوق وافر ما برای ورود به این کره خاکی و حضور در این کالبد جسمانی، اتصال به منبع قدرت و انرژی بوده که جهان از اون خلق شده است….وقتی به این باور رسیدی که خدا یک انرژی است که توانایی تبدیل به هر چیزی را دارد که تو بخواهی؛البته منظور از تو بخواهی،کلماتت نیست بلکه فرکانس ها و باورهایت است.
خداوند یک انرژی است که تو با ذهنت(افکار غالب ذهنت-توجه های غالب ذهنت)به آن شکل میدهی. و اذا ساءلک عنی،انه قریب ! من نزدیکم، من از رگ کردن به تو نزدیکترم،آخر چه چیزی جز خودما و فرکانس هایمان میتواند از رگ گردن ما به ما نزدیک تر باشد؟!
باور به این اصل قدرت و آرامشی میدهد که از هیچ ناشناخته ای در زندگیت هراس نداری و به قول خداوند که میگوید:
“مومنان نه ترسی دارند و نه غمی”
به چنین درجه ای میرسی
پس به یاد بیارررر به دلایلی روزی تصمیم گرفتی که مهاجرت کنی و امروز بخاطر ترس هایی،ترمز هایی رو با افکار خودت برای خودت ساختی.با یاد اوری این اصل به وضوح میفهمی که این ترس هات بودن که به شکل خانواده،احساس عذاب وجدان و تعهد و چندین غلب زیبا و خشگل خودشو میخواست نشون بده…..و این رو هم بدون که تو لیاقت بهترین هارو داری و این حقه تو هست که قدر نعمت زندگی که بهت داده شده رو بدونی و در جایی زندگی کنی که حس بهتر ،ارامش بیشتر،اب و هوای مطبوع تر و مورد علاقت ، مردم شادتر،باهوش تر، با ایمان تر و مهربان تر هستن زندگی کنی و هر چقد بیشتر این اصل رو به خودت یاداوری کنی و ایمان و توحید و تقوا و عمل و اعراض از ناخواسته داشته باشی بیشتر به این سمت هدایت میشی….و به خدا و هدایتش ایمان داشته باش و بدون اگه این تصمیم رو گرفتی چون به این تصمیم هدایت شدی. به هدایت خدا ایمان داشته باش و توکل کن و ادامه بده….
اینا رو نوشتم تا روزی که میدونم به زودی تجربش میکنم و تمام این ترس هارو پشت سر گذاشتم و فک نکنم این روزها و این ترس ها رو، اون روز به یاد بیارم!نوشتم که سندی بشه که بهم یادراوری کنه که اصل رو فراموش نکنم