توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- من از طرد شدن در رابطه می ترسم
- من از شکست خوردن می ترسم.
- من از ناشناخته ها می ترسم
- من از تنها ماندن می ترسم
- من از انتقاد شنیدن می ترسم
- من از تغییر می ترسم
- و…
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8182MB22 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 821MB22 دقیقه
به نام خدای مهربان. سلام به همه عزیزان.
راستش من کم پیش میاد که کامنت بنویسم.
نمیدونم باید از کجا شروع کنم ولی درخصوص این تمرین حس کردم که باید دست به قلم بشم. درحین گوش دادن فایل خیلی از ترسام اومدن جلوی چشمام.
من میترسم از اینکه فامیل تفکراتم و عقایدمو بدونن. خیلی میترسم. من الان 18 سالمه و تفکرم در رابطه با زندگی مشترک دقیقا یه زندگی شبیه به استاده که با دوستت زندگی کنی و لذت ببری و بدون تعهد شناسنامه ای( عقد محضری ) باشه. ولی به شدت می ترسم که نباید کسی از فامیل این عقیده منو بفهمه.
نمیدونم هم چرا اینقدر از این میترسم اما خیلی ترسناکه برام. یا اینکه مثلا برگردن بگن محمد رو با دوست دخترش فلان جا دیدیم …
شاید همین ریشه این هست که من تاحالا رابطه عاطفی واقعی رو تجربه نکردم و هرچی بوده مجازی بوده…
نمیدونم ممکنه از این باشه.
ولی حتی فکر کردن بهش هم منو میترسونه.
فامیل پدریم مذهبین و خیلی فامیل بزرگ و صمیمی ای هستن و این تفکرات من اصلا منطقی نیست براشون.
خیلی هم با خودم کلنجار میرم که محمد بالاخره که چی. ترس نداره که . تو وقتی رابطت شکل بگیره میفهمن دیگه …
اما رابطه !
ترس دیگم در رابطه با ارتباط با دخترای همسن و سالمه به شکل حضوری.
تو دنیای مجازی خیلی خوب و اوکیم ولی حضوری که میشه بازی فرق میکنه برام.
نمیدونم چرا ولی خیلی میترسم از اینکه برم جلو با یه نفر صحبت کنم و سعی کنم کانکشن بزنم باهاش و بیشتر ترسم از اینه که نکنه اون منو ریجکت کنه.
هرچند که اینم بگم من چند بار شده که رفتم و صحبت کردم و تونستم ارتباط برقرار کنم با دخترا به شکل حضوری و شماره بگیرم و رفیق شم.
اما باز هم میترسم.
از طرفی خیلی هم دوست دارم یه رابطه عاطفی داشته باشم مثل همسن و سالام. اما باز انگار یه سری ترمز ها درونمه که نمیذاره این آرزو اتفاق بیفته.
این ترس از ریجکت شدنه انگار نمیذاره قدمی بردارم.
ته ذهنم میگم تو مدارش باشی رابطه برات پیش میاد اما نمیتونم بفهمم چجوری باید برم تو مدارش. نمیتونم درکش کنم. حس میکنم دارم خودمو بازی میدم که پا رو ترسم نذارم.
ولی خب نکته ای که خیلی واسم تعجب داره اینه که من چندبار رفتم جلو حضوری با دخترا ارتباط گرفتم و اوکی بوده اما باز هم این ترسه نریخته…
نمیدونم واقن…
خیلی جاها ترسیدم و عمل کردم اما باز هم از خودم گله میکنم.
نمیدونم واقعا باید چیکار کنم.
حتی از این هم میترسم که نکنه ینفر از اشناها این کامنت منو بخونه
درد داره واقعا.
دوستون دارم