توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- من از طرد شدن در رابطه می ترسم
- من از شکست خوردن می ترسم.
- من از ناشناخته ها می ترسم
- من از تنها ماندن می ترسم
- من از انتقاد شنیدن می ترسم
- من از تغییر می ترسم
- و…
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8182MB22 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 821MB22 دقیقه
به نام خدا
سلام به همه دوستان بزرگوار
من بزرگترین ترسم ترس از زنبوره این ترس رو چندین ساله که دارم میتونم بگم از دوران کودکی ریشه این ترس رو نمیدونستم تا اینکه چند وقت پیش از خواهر بزرگترم شنیدم که وقتی خیلی بچه بودم دستشویی که میرفتم هربار با نیش زنبور و با گریه و داد و بیداد از دستشویی بیرون میومدم
الان که دارم مینویسم مو رو تنم سیخ شده از ترس
خلاصه که ریشه این ترس بسیاااار زیاد رو به تازگی فهمیدم
چندین بار خواستم که به ترسم غلبه کنم من تو این مورد نمیتونم توانایی خودمو بشناسم چندین بار به خودم گفتم ببین دختر اون یه موجود واقعا کوچیکه تو میتونی با یه حرکت ساده دست اونو یا بکشی یا از خودت دورش کنی
ولی هنوزم اون ترس رو دارم چند وقت پیش تو پارک نشسته بودم و میخواستم مثلا به ترس از زنبور غلبه کنم یه زنبور اومد حدودا تو یه متری من نشست من هی خواستم مقاومت کنم و بهش توجه نکنم ولی چنان ترسی وجود منو فراگرفته بود که پا شدم و از اون صحنه بسیار زیبا که داشتم لذت میبرم فرار کردم
ترس از زنبور انقدر مشکلات کوچیک و بزرگی در من ایجاد کرده که خدا میدونه یه طبیعت هایی رو از دست دادم که بعدا حسرتشو خوردم
از دوستان عزیزم میخوام بگم چطوری میتونم کم کم رو ترسام غلبه کنم
ممنونم ازت استاد بزرگوارم
در پناه خدا باشید
سلام به تو مهراد عزیز
نمیخوام در مورد کامنتت صحبتی بکنم فقط میخوام یه نکته رو بگم که خیلی جالب بود برام
من تو روابط عاطفیم خیلی خوب نبودم و همش به دنبال این بود یکی رو خودم پیدا کنم بعد از اخرین رابطم که برمیگرده به دو سه ماه پیش همه چیزو سپردم دست خدا و گفتم خدا خودش همه کارارو میکنه و ادم مناسب رو سر راهم قرار میده
طوری شده که رفتم تو اینترنت عکس یه پسری رو که شاده و داره میخنده دانلود کردم و عکس خودمو گذاشتم کنارش انگار که واقعا من اون آدم کنار هم هستیم تو خونه هی تصور میکنم با یه پسری ازدواج کردم گاهی هم باهاش حرف میزنم و تو دهن خودم به خودم جواب میدم شبها قبل خواب باهاش حرف میزنم بهش فکر میکنم اسم این ادم خیالی مهراد هم اسم شما
وقتی اسمتو دیدم فهمیدم که من دارم نزدیک میشم به اون ادم خیالیم البته تو دهنم نگفتم اون ادم حتما اسمش مهرداد باشه ولی در حد اینکه یه اسم انتخاب کردم بود
چند روز پیش هم وقتی خونه داداشم بودم اسم مهرداد رو تو دیوار یه خونه ای دیدم
استاد همیشه میگن میخوایید بدونید چقدر رو افکارتون کار کردید به نتایجتون نگاه کنید
من خیییلی اتفاقی اومدم این صفحه و کامنتتو خوندم که خدا بهم نشون بده به اون فرد مورد علاقم نزدیک تر شدم
مرسی ازت خدایا مرسی ازت استاد و مرسی اقا مهرداد عزیز
سلام به تو مریم جون عزیز
چقدر از کامنتت انرژی گرفتم چقدر عالی بود به قول لستاد که میگن ادم وقتی کامنت هارو میخونه انرژی افزون بر گوش دادن به فایل ها کسب میکنه
خداروشکر که بر ترس هات غلبه کردی خداروشکر که توکلت زیاده خداروشکر
از خدا میخوام منم با طی کردن تکاملم همینقدر توکلم به خدا بیشتر و بیشتر بشه
خیلی دوستت دارم دوست عزیزم
تو دوره 12 قدم من و شما داریم قدم به قدم جلو میریم و کامنت های بسیار زیبای تورو تو اون قدم ها خوندم و خیلی لذت میلرم از اون همه انرژیت عزیزم
دوستت دارم
در پناه الله یکتا باشی
سلام به شما دوست عزیز
توضیحاتتون واقعا خوب بود مخصوصا وقتی که گفتی اون اومده خریدای خودشو بکنه و وقت اینو نداره که بیاد منو نیش بزنه
میدونید دوست عزیز من تو بچگی شاید از نیش زنبور ترس هام شروع شده ولی الان ترس از نیش زدنشون نیست بلکه کلا وجود زنبور که منو میترسونه حتی زنبوری که تو تلوزیون ببینم یا عکسشو ببینم وحشتی تو دلم ایجاد میشه که حد نداره
البته برای غلبه به این ترس هام باید کم کم سعی کنم اول یه زنبور مرده رو تو شیشه بندازم و دستم بگیرمش بعد زنده و حس میکنم با این طور کم کم پیش رفتن میتونم به ترس هام روبرو بشم ایشالله خدا کمکم میکنه و راهنمایی های شما دوستان عزیز
در پناه الله یکتا باشید و ممنون که وقت گذاشتید کامنت منو خونید و جواب دادید
سلام به تو رضای عزیز
همش فکرم مشغول بود چطوری کم کم به این ترسم غلبه کنم راهنماییت واقعا کمکم کرد من میتونم با خوندن نطالب در موردشون و تحقیق درباره اونا بتونم کم کم ارتباط برقرار کنم
منی که حتی با دیدن تصویر یه زنبور موهای تنم از ترس سیخ میشه باید بتونم اول به تصاویر زنبورا نگاه کنم دربارشون بخونم و اونارو مثل موجودات دیگه ببینم
الان که دارم فکر میکنم میبینم من قبلا از حیوانات یه ترس کمی داشتم ولی چند وقتیه با بفضی از حیونا مث سگ و پرنده ها ارتباط برقرار کردم تا جایی که سگهارو بغل میکنم نوازششون میکنم و حتی امروز یه طوطی رو تو دستم گرفتم نازش کردم هرچند که پشت دستمو گاز گرفت ولی نترسیدم ازش و دوباره تو دستم گرفتم باید رو خودم و ایمانم به خدا کار کنم تا بتونم به ترسام غلبه کنم
مرسی ازت رضا جان
خدایا شکرت