پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.


و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “

سوال:

چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟

بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

  • من از طرد شدن در رابطه می ترسم
  • من از شکست خوردن می ترسم.
  • من از ناشناخته ها می ترسم
  • من از تنها ماندن می ترسم
  • من از انتقاد شنیدن می ترسم
  • من از تغییر می ترسم
  • و…
نکته: در فایل صوتی و تصویری، مثالهای بیشتر با جزئیات توضیح داده شده تا مفهوم سوال را بهتر درک کنید و پاسخ‌های دقیق‌تری برای این سوال بنویسید
توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید. سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8
    182MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

534 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا کریمی» در این صفحه: 1
  1. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    سلام استاد عزیزم

    ترس هایی که برای من تکرار میشن و من فرار میکنم

    اینو نمی دونم دقیقا درست باشه یا نه . من از سوسک و زنبور میترسم ولی اگه بیاد تو خونم سریع میکشمشون بعضی وقتا مثل همین دیشب خوابشون رو میبینم . از سگ هم بشدت میترسم ولی دوسدارم این ترس رو ازبین ببرم . وقتی میریم روستا یه عالمه سگ میبینم سگ های نگهبان که تقریبا وحشی هستن و سگ های ولگرد و سگ های همسایه . همیشه بخوام یه مسیر کوتاه از خونه تا دسشویی برم باید یکی از اهالی خونه بیاد مواظبم باشه ولی من میگم نمیخواد با خودم چوب میبرم . ولی خداروشکر تابحال سگ بهم حمله نکرده . ولی زنبور قبلا حسابی منو نیش زده برای همونم میترسم . سوسک هم چون خونمون ویلایی و قدیمی زیاد داره . و ما هر چند وقت سم میزنیم. و کلا نسبت به تابستون حساسم دوسدارم زودتر تموم بشه که شر این جانوران موزی هم کم‌ بشه .

    ازینکه تو چشمای گربه نگاه کنم میترسم چون تا صبح هم نگا کنم اونم نگاه میکنه یجور بدی . ولی تازگی فهمیدم اون حیوونی هم از روی ترس نگاه میکنه که من بهش حمله نکنم .

    ترس دیگه ای که دارم و همیشه ازش فرار میکنم اینه که ب بیرون و تنها باشم و کسی بخواد ازم دزدی کنه یا مزاحم بشه و همیشه با همسرم یا کسی میرم . البته تابحال همچین اتفاقی نیوفتاده . مزاحمت هم برای دوران مجردی بوده ولی نه در اون حد که چیزی بشه .

    قبلا از زلزله و طوفان و بارون و آتیش هم میترسیدم و وقتی بارون می‌آمد حس نا امنی داشتم ولی جدیدا فهمیدم همه اینا در طبیعت لازمه . و مرگ هم بالاخره جزوی از مسیر انسان . و الان خیلی بارون دوسدارم .

    از فضای بسته میترسم از شلوغی و خفگی از غرق شدن

    از اینکه کسی باهام تند برخورد کنه

    از شکست هم میترسم و خیلی سخت دست به کاری میزنم . ولی اینم دارم تمرین میکنم که از بین ببرم.

    از گم شدن بچم میترسم و یکبار گم شد وقتی توی مسافرت بودیم و الحمدالله من با استفاده از آموزش های استاد خودم رو آروم کردم و زود پیداش کردم . با اینکه فوق‌العاده شلوغ بود تو باغ فین کاشان .

    از چیز های جدید و ناشناخته هم میترسم حتی ارتباط های جدید . همیشه سعی میکنم وارد همچین شرایطی نشم و فرار کنم ولی از وقتی با استاد آشنا شدم فهمیدم عاشق سفر و مهاجرت هستم .

    من از آدم هایی که تو خیابون ها ولگرد هستن و سر و وضع نا زیبا دارن هم میترسم . بعضی‌ها شون هم معتادن بعضی گدایی می‌کنند. بعضی‌ها حالت دیوانگی دارن . احساس می‌کنم اینا چیزی برای از دست دادن ندارن و هرکاری ازشون بر میاد . بعضی‌ها شون تقریبا شبیه زامبی شدن . و این ترس از همون بچگی بود که میگفتن سر ظهر نرو بیرون بچه دزد میاد میندازدت تو گونی می‌میبردت.

    مطمئن هستم هزارتا ترس های ریز و درشت دیگه هست که الان یادم نمیاد. ولی مهم اینه بر اونها پیروز بشم .

    فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: