توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
اهدافی مثل: رسیدن به وزن دلخواه؛ رسیدن به وضعیت مالی دلخواه و …
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- فکر می کنم به خاطر اینکه مرتبا قدم هایی که باید برای هدفم بردارم را به تعویق می اندازم
- چون من در شروع کار، انگیزه دارم اما خیلی زود انگیزه هایم را از دست می دهم
- چون من هدف هایم را خیلی بزرگ و غیر واقع بینانه انتخاب می کنم
- چون من از شکست خوردن می ترسم به همین دلیل خیلی پیگیر هدف هایی که انتخاب می کنم نیستم
- چون من خیلی زود با برخورد با اولین مانع ناامید می شوم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9172MB21 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 920MB21 دقیقه
به نام رب هدایتگرم.
سلام استاد عزیزم خیلی ممنونم بابت ارائه فایلهای عالی و ارزشمندی که گنج های واقعی هستن.
چندروزی خیلی فکرم درگیر بود برای همین سوالات،میگفتم چرا جواب اکثر سوالاتو بعد از کمی فکرکردن میفهمم ولی همچنان نمیتونم خیلی خوب به راهکارها عمل کنم؟
مثلا من میدونم برای بحث ترسها باید وارد چالشهای زندگیم بشم، حضور خدا رو حس کنم ،روی هدایتش حساب کنم و و و…. ولی شاید چندبار اینجوری فکر کنم چندبار عمل کنم و بعدش برمیگردم به شیوه قبلیم!چرا اینجوریه؟
یا تو موارد دیگه چرا به این مسیر پایبند نمیمونم با وجود اینکه قانون رو میدونم؟؟؟؟
در همین فکرها و درگیری ها بودم که تو لبتابم چندتا فایل قدیمی پیدا کردم که قبلا تو سایت جز دانلودی ها بوده ولی الان بنابر دلایلی حذف شده،اونها رو به گوشیم انتقال دادم و تو فرصت مناسب گوش کردم، خدای من جواب سوالم داخل همین سه تا فایل قدیمی بود و تلنگر شدیدی بهم زد .
چکیده ای از صحبتهای ارزشمند استاد و برداشت خودم رو مینویسم تا بیادم بمونه :
استاد میپرسه چرا باوجود اینکه قوانین رو میدونیم ولی بهش عمل نمیکنیم؟
و تو سه تا فایل ارزشمند در مورد این موضوع صحبت میکنه .
از دیروز بارها و بارها گوش دادم و دقیقا فهمیدم مشکل من و امثال من کجاس.
ضعف در ایمان
وقتی به خودم و عملکردم نگاه کردم متوجه شدم بله همینه،من فقط قانون رو میدونم! یعنی مثل مطالب کتابهای درسیم فقط خوندمش که همچین قانونی هم هست ولی بهش ایمان ندارم! ایمان ندارم که همین قانون ،باعث پیشرفتم میشه! ایمان ندارم که قدم اولو بردارم! ایمان ندارم که دست از هرچی عامل خارجیه بکشم!
در یک کلام ایمان ندارم همه چیز فقط و فقط و فقط همین قانونه و لاغیر!
یعنی میدونم یکسری قوانین هست که حتی تو قرآن بهش اشاره شده،تمام پیامبران در جریانش بودن ،خیلی از عارفان و شاعران بزرگ ازش استفاده میکردن ،هر آدمموفقی ازشون استفاده کرده،اون قانونها اصل جهانه، همه چیزی برای همه میتونه فراهم کنه ولی ولی ولی اینها فقط دانسته های منه!!
شنیدم که قانون جواب میده اما با چشم خودم ندیدم،البته گاهی نتایج کوچکشو دیدما ولی بهش مطمعن نیستم! گاهی توجه نکردم به نتایج کوچیک، گاهیم ربطش دادم به عوامل دیگه ….
مثلا
آیا من ایمان دارم کشورم هیچ تاثیری تاکید میکنم هیچ تاثیری در موفقیتم نداره؟
آیا من ایمان دارم جنگ و درگیری هیچ تاثیری در زندگیم و آرامشم نداره؟
آیا من ایمان دارم وضعیت دلار و طلا وارزش پول کشورم وَ وَ وَ هیچ تاثیری در موفق شدنم نداره؟
آیا من ایمان دارم دوستم،پدرم،مادرم،همکارم که تو موقعیتی ناراحتم کرد و فلان کرد ،خودم اون رفتارشو خلق
کردم و اون شخص مقصر نیست؟
آیامن ایمان دارم فلانی که باهاش تو رابطه بودم ،خودم تعیین کردم کدوم مدل رفتارو بروز بده؟؟
.
یا فقط الکی حرف قانونو میزنم که من خالق زندگیمم،فرکانسام مهمه ؟؟؟ ولی درونم پر از این افکاره ؟که اوندفعه به هدف کوچیکم رسیدم درست،ولی دلیل نمیشه ایندفعه هم برسم! چون هدفم بزرگتره!
حالا اوندفعه شدا ولی از کجا معلوم همیشه برام جواب بده؟
شاید اصلا برای من جواب نده؟!
یا شاید فلان قانون کشورم و فلان تصمیم غلطشون منو از اهدافم دور میکنه؟؟
بلاخره کشوری که داخلش هستم مهمه چون سیاستهاش فلانه؟؟؟
یا فلانی که ناراحتم کرد اصلا اونکه آدم نیست همیشه بداخلاقه و من بدشانسم که به پستش خوردم؟
یا فلانی که باهاش رفتم تو رابطه عاطفی ،تقصیر من نبود کلا آدم بدیه یدونه اخلاق خوبم نداره همیشه همینه من چقدر بدشانسم که این آدم به تورم خورد؟
کدوم نمونه از موارد بالا در مورد من صدق میکنه؟؟؟
این سوالا مثل بازجوییه یعنی استرس جواب دادن بهش در مقابل خودم رو داشتم .
کرک و پرم ریخت آقا ،من تصمیم گرفتم با خودم روراست باشم .
من ایمانم ضعیفه خیلیم ضعیفه
هر چقدرم کمالگرایی نذاره افشاگری کنم ولی سر خودمو نمیتونم کلاه بذارم به خودم که نمیتونم دروغ بگم ،شاید تو حرفام بگم فقط فرکانسام مهمه فقط قانون جهان مهمه و ال و بل,ولی ته ته ذهنم اینه که بلاخره من تو این جامعه زندگی میکنم دیگه، سیاستهای دولت تو زندگی مردم تاثیر داره دیگه، بلاخره رئیس جمهور مهمه دیگه، اصلا بازار جهانی ک دست من نیس!! آقا تحریم پس چی یکمی مهمه دیگه! اصن ژنتیک ! جنسیت! خانوادم !!!مهمن دیگه وووووووو
مغزم داره منفجر میشه بچه ها.
« من جایی زندگی میکنم که مقاومت در برابر قانون جهان زیاده،یعنی هرلحظه هزاران باورمخرب و حرف منفی از طریق اطرافیان و رسانه هاو… میشنوم که میگن کشور مهمه،قانون اساسی مهمه،دلار مهمه،تحریم مهمه،پول نیس،همه چی شانسیه، خدا برایکی خاسته برا یکی نخاسته، اشک بریز برا حسینش تا بری بهشت، زندگی رو به خودت حروم کن تا بخشیده بشی و خدا دلش بسوزه،جهان سومی هستیم، خانوادم فقیرن، شهرم پتانسیل نداره، رئیس جمهور فلانه،پدرم مادرم همسرم اجازه نمیده وَ وَ هزارتا ازاین وَ ها…. تمام قدرت رو به عوامل خارجی میدن ،حالا منی که ایمانم ضعیفه و ته ذهنم هنوز همچین افکاری دارم آیا میتونم اونجوری که باید و شاید به قوانین خداوند عمل کنم تا نتیجه مطلوب رو بگیرم؟؟؟
معلومه که نمیتونم، با اینهمه حرف و هجمه ای که هست با کوچیکترین اتفاق ناجالبی از مسیرم برمیگردم وکافر میشم،چون اولا شیطان درونم که بیکار نمیشینه ! و دوما قوانین فرّار هستن اگه یکذره ازش فاصله بگیرم میاد با باورهای منفی ،اخبار منفی و مردمی که مدام بر خلاف قانون صحبت میکنند خیلی زود باورها و ایمانم رو ضعیف و ضعیفتر میکنه! و نتیجه میشه همینی ک هست !
یعنی یکروز خوب یکروز بد!
یکروز عمل به قانون،یکروز کلا ولش کن!
یکسال درآمد بالا و خوب،در عرض یکماه سقوط به ته دره بی پولی و صفر مطلق!
یکروز پر از انگیزه و امید ،یکروز افسرده و ناامید!
وَ وَ وَ هزارتا مسئله دیگه که خودم میدونم.
من باید چیکار کنم که ایمانم رو تقویت کنم؟؟؟
اولین کارم مهمترین کارم واجبتر از هرچیز دیگه ای برای منه نجمه تقویت ایمانه و فهمیدم مهم نیست چقدر قانونو میدونم مهم اینه ایمانم بهش چقدره.
من ایمان دارم اگه آب بخورم تشنگیم رفع میشه حالا هزار نفر بگن نه اینطور نیست فکرت غلطه ،مثلا بگن تشنگی رو قورمه سبزی برطرف میکنه کلی دلیل ومنطق بیارن مقاله علمی بیارن مگه من حرفشونو باورم میکنم ؟؟؟
خب معلومه که اهمیت نمیدم به حرفاشون اتفاقا تو دلم میخندم چون میدونم و
باور کردم و
ایمان دارم که آب تشنگیمو برطرف میکنه
چون اولا دیدم وبعدم بارها و بارها وقتی تشنه بودم آب خوردم و گفتم آخیشششش! تشنم بودا …… هیچوقت نگفتم حالا بیام قورمه سبزی رو امتحان کنم شاید بقیه یک درصد درست بگن !
به نظر من نقش قانون جهان در زندگیمون و نقش چیزهای دیگه ای که خودمون الکی بهش قدرت دادیم شبیه همین داستان مسخره و خنده داره که فکر میکنیم با قورمه سبزی تشگیمون رفع میشه!
خدای عزیزم ممنونم که هرلحظه هدایتگرم هستی و ضعف بزرگمو فهمیدم نمیدونم اشک بریزم بخندم چیکار کنم؟
مات ومبهوتم !!
کامنتم طولانی شد انشاالله خداوند فرصت بده در کامنت های بعدی در مورد تقویت ایمان و راهکارهایی که استاد دادند،بنویسم.
دوستون دارم انشاالله در پناه الله باشید.
به نام خدای بخشاینده
سلام به تمامی دوستان و استاد مهربانم
قبلا هیچ هدف و چشم اندازی نداشتم ولی از چند سال پیش که کمی قانون رو شناختم هدف میذارم برای رشد مالی و افزایش درآمد ولی به حد انتظارم نمیرسم.
هرسال به روشهای مختلف شروع میکنم به کارکردن روی باورهام ولی ناکارآمده بوده، چون چندین روز خوب عمل میکنم ولی چندین روز بیخیال میشم و این قضیه تا آخر سال ادامه پیدا میکنه و یک حالت سینوسی داره.
…مثلا پرقدرت در حال باورسازی میشم مینویسم میخونم تمرین میکنم منطق میسازم ولی وقتی مهمون میاد خونمون دوسه روز بمونه یا جایی بریم چندین روز بمونیم همه چی رو بیخیال میشم !
…من دوست دارم شرایط خوب و عالی باشه تا بتونم روی باورهام کار کنم و فایل گوش بدم وقتی مهمون داریم و پیششون نباشم یا برا نوشتن و فایل گوش دادن از پیششون برم حس بدی بهم میده چون فکر میکنم وظیفه منه کنارشون باشم تا بهشون خوش بگذره!
…دلیل بعدی عجله کردنه، انتظارم دارم با وقت و انرژی کمی که میذارم نتایج بزرگ بگیرم وتکامل رو زیرپا بذارم ولی چون این اتفاق نمیوفته ناامید میشم و قید باورسازی وادامه دادنو میزنم!
…دلیل بعدی حسادت برای نتایج بقیه س،ی چیزی که کشف کردم وجود حسادت زیاد برای آشناها و دوستامه وقتی میبینم با کار کم و راحت به نتایج خوبی میرسن ناامید میشم چرا نسبت به اونها کمتر نتیجه میگیرم درصورتیکه بهتر عمل کردم مثلا اونها اخبار میبینن،سریال میبینن،پای هرحرفی مینشینن، اکثرا غر میزنن،دوستای منفی زیادی دارن ولی در کمال تعجب میبینم نتایج خوبی گرفتن و هربار بهتر میشن ! همین مورد خیلی ناامیدم میکنه و تمام برنامه هامو بیخیال میشم!
…دلیل بعدی وارد نشدن به حوزه مورد علاقمه، من انتظار دارم وارد چالش شغل جدید ومورد علاقم نشم ولی نتایج بزرگ بگیرم! باور ندارم میشه از صفر وارد حوزه مورد علاقم بشم و ورودی مالی داشته باشم!توقع دارم قبل از شروع همه فوت و فنش رو بدونم .
سلام سید عظیم مهرربان دوست ارزشمندم
همین اول بگم این کامنتو درحالی مینویسم که تو حیاط روستاییمون رختخواب پهن کردمو نور ماه مستقیم میزنه تو چشمم دقیقا عین ی چراق قوه هههه شاید بگین وای و ای داد !!! ولی نه واقعا خیلی قشنگه .
ممنونم بابت لطفی که داری و برام مینویسی
خدا میدونه از همین نوشته ها هدایتمو چقدر واضح دریافت میکنم
برای موضوعی تردیدها سراغم اومده بود ولی این قسمت از کامنتت ، ضربان قلبمو بالا برد
وقتی استاد رو به صورت کلی تو مغزم میبینم واقعا جسور بوده و حرفش حرف بوده و عمل کرده، و ایمان داشته
استاد زمانی که بدهکار شد می تونست ول کنه بره ، ولی چی باعث شد نره. ..و ادامه داد ؟
سپاسگزارم که نوشتی و منظور خدا رو بهم رسوندی.
امیدوارم در پناه الله در آرامش زندگی کنی.
این سایت بهترین مکان جهانه با وجود دوستانی با این کیفیت.
خدایاشکرت.