توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
اهدافی مثل: رسیدن به وزن دلخواه؛ رسیدن به وضعیت مالی دلخواه و …
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- فکر می کنم به خاطر اینکه مرتبا قدم هایی که باید برای هدفم بردارم را به تعویق می اندازم
- چون من در شروع کار، انگیزه دارم اما خیلی زود انگیزه هایم را از دست می دهم
- چون من هدف هایم را خیلی بزرگ و غیر واقع بینانه انتخاب می کنم
- چون من از شکست خوردن می ترسم به همین دلیل خیلی پیگیر هدف هایی که انتخاب می کنم نیستم
- چون من خیلی زود با برخورد با اولین مانع ناامید می شوم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9172MB21 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 920MB21 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که بخشنده عام و بخشنده خاص هست
سلام و درود بی انتها به سرزمین پاک سایت عباس منش که نه مکان داره نه زمان ….
خداوند به واسطه دستان پر مهر و ایمان بی انتها شما کعبه ایی بنا کرد در این سایت که عاشقان کویش ، شبانه روز به گِردش بچرخند و عاشقی کنند و پیدا کنند اصل زندگی رو ….. در قدیم الایام بنده پاکی به نام ابراهیم که خدایش را از لابه لای شرک هایش یافت ،از خورشید ستارگان ،از دیدن بت هایی سنگ گونه که توان جابجایی خودشون رو نداشتند ،از دشت و دمنی
و پرنده و چرنده ایی که هر کدومشون قدرت اداره خودشون رو نداشتن ، بعد از ایمان آوردنش با الهام از ربش کعبه ایی ساخت تا مکانی امن ،ایمن و پاکی باشد که مأمن دنج عاشقان ، دل خستگان ،ناامیدان و بندگانی باشد که بتوانند با خلوص دل و بدون هیچ مزاحمتی ربّ جلیل خودشون رو بخونن و در آن مکان آرامش بگیرند و ساعتها به ستایش خداوند بپردازند . سالیان سال گذشت ، پیامبران پاک و پیراسته ایی اومدن و مسیر ابراهیم رو ادامه دادن ، خلوص ابراهیم ، تسلیم بودن ابراهیم ، ایمان ابراهیم … تا به امروز که گشت و گشت و همگی مردم به خاطر (فراموش کردن اصل از فرع) یادشون رفت !!!!!!!
ربّ چیه؟
خودشون چی هستن ؟
دنیا برای چیه ؟
ابراهیم کی بود ؟و چه کرد ؟
کعبه برای چه بود ؟
و یه دنیا خرافه گویی مردم به خاطر فراموش کردن اصلشون ، به خاطر فراموش کردن زندگی شون ،به خاطر اینکه سالها خرافه روی خرافه چیده شد تا انبوهی از متدها ساخته شد ….
و اما خدایی که در این نزدیکیست ….
تا به این سالیان که از میان این همه انسان فردی با شک کردن درباره همه چیز مثل ابراهیم دوباره ربی رو یافت که قدمتش از ازل بوده تا ابد … ربی که از ازل تغییر نکرده و بوده و میان این همه تغییر مرئی ، اون با قوانینش نامرئی مونده و برای کسی نمایان شده که چشم دلش رو باز کرده … هر چند اندک ، هرچند کوتاه … ولی نه در زمان و نه در مکان
استادی که با تلاش های ابراهیم گونه و تلاش های محمد گونه تمام سعی تلاشش رو کرد که این قوانین نامرئی(فرکانس) رو درک کنه و به گوش آدم هایی برسونه که هراسان و ناآرام از زندگی شون به دنبال اصلی میگردن که آرامش تنها دستاورد پایدار این جهان را رو داشته باشن و همون قوانین کار خودش رو انجام داد و این آدم ها رو دور هم جمع کرد و استاد عزیزم دراین سرزمین کعبه ایی نهاد به نام سایت عباس منش که عاشقان کویش بتوانند شبانه روز او را طواف کنند …. نه در مکان و نه زمان سیر و سلوک کنند . هنوز کعبه پبشین پابرجاست … هنوز دلباختگان میگردنند به دورش … اما دلباخته چی ؟؟؟ دلباخته توهمات و فرعیاتی که فرسنگها با هدف ابراهیم فاصله گرفته و درگیر حواشی شده که دیگر بویی که ان همه تعهد و ایمان ندارد … دیگر رنگی از آن همه عشق و توحید ندارد … و خدایی که در سادگی یافت میشود در میان این همه هیاهو گم و از دید افتاد ….
امان از اینکه کعبه تو در میان قلبت جای دارد … تو هروز میتوانی ساعتها گِردش بچرخی و طواف کنی و به پاکی ستایشش کنی …
این کعبه کجا و آن کعبه کجا
جای گفتن ندارد که همه مخاطبانم میدونند که درباره چه هجمی از گمراهی حرف میزنم .
و اما کعبه ایی که استادم نهاد … تا دوباره مسیریابی شود . تا دوباره فکر شود … تا دوباره قوانین ازلی در گوشه گوشه این کعبه یاد شود و صدای موذن از بالای این کعبه شنیده شود الله اکبر .. الله اکبر
بشتابید به سوی خدایی که همواره درون شماست
همواره تحسین کن …. همواره تصدیق کن
تا آسان شوی برای آسانی ها
تا مثل ابراهیم ، و فرزندانش مسیر الهی رو بگذرونی و در آرامش و لحظه اکنون مسیرها به وسیله جهان قانونمند برات باز بشه ….
مثل ابراهیم و گلستانش
مثل مادر موسی و فرزندش
مثل مریم و کودکش
مثل یوسف و اسیری اش
مثل سلیمان و حاکمیتش
مثل محمد و آوازه اش
مثل عباس منش و سایتش
و هرکدام از اعضای سایت و دنیایی که شرک و توحید رو گذروندن تا به آرامش برسند
خدایا شکرت به خاطر اینکه چشم از خواب که باند میکنم درون این کعبه سیر میکنم و شبها درون این کعبه میخوابم …. روزها در جوار این کعبه کارهای روزمره ام رو انجام میدم و تو همواره در کنارم هستی و با نوای الا بذکر الله تطمئن القلوب آرامش رو برام ایجاد میکنی …
استاد سپاسگذارم ازتون برای این کعبه بی بدیل … برای این جمع دوستداشتنی …
برای این همه ایمان و مداومت شما
برای این همه اگاهی و تفکر
برای این جریان سعادتی که به راه انداختی
و هر چیزی که از این دریای موهبت نصیبت بشه گوارای وجودت
……………………………………………….
و اما هدف و واژه ایی که برامون آشناست
آشنا از این بابت که در حد واژه موند
واژه ایی که داخلش دنیا دنیا ایمان و تعهد هست ،ولی ما سطحی دیدیمش به قول قرآن در سوره صف میفرماید :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ! ﭼﺮﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻴﺪ؟ (٢)
کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻮﺟﺐ ﺧﺸﻢ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻴﺪ. (٣)
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺻﻒ ﺑﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﭘﻴﻜﺎﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻲ ﺑﻨﺎﻳﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﺍﺯ ﺳﺮﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ. (۴)
چقدر این آیه ها بهمون معنای تعهد و هدف گذاری رو تداعی میکنه
نفیسه چقدر اینجوری توی زندگیت عمل کردی ، چقدر تا این حد ایمان داشتی که مث سرب باشی و ادامه بدی ، چقدر عمل کردی به حرفی که زدی …
پس بعد از اینا چه انتظاری داری که خداوندت بهت عطا کنه …
اون موقع هایی که گفتی و عمل کردی نتیجه اش رو گرفتی به راحتی … چون براش مقاومتی نداشتی … توی مسائلی که برات بدیهی بود ، مسائلی که اگر شد شد ، اگر نشد هم برات مهم نبود خیلی
اما چرا یه سری از مسائل سست میکنه تو رو …. دلیل این سست شدنه خیلی مهمه ، همونیه که تو داری ازش آسیب میبینی …
همونی هست مه ریشه دوونده توی باورهات
همونی هست که جلوی تلاش هاتو گرفته که نتیجه نداشته باشی
همونی هست که شده پاشنه آشیلت … از هزاران موضوع داره بهت ضربه میزنه و داره این ریشه قطور میشه … هر چی بیخیالش بشی و فکر کنی داری ازش اعراض میکنی در واقع داری بهش آب میدی که عظیم تر بشه … اصل رو پیدا کن و اونو از ریشه بخشکون
نذار از این بزرگتر بشه ….
نذار تلاش هات بی ثمر بمونه
حیف این همه انرژی نیست
این همه فشار دادن پا روی گاز ….
چرا پاتو از روی ترمز برنمیداری
چرا اعتماد نمیکنی
چرا مث کودکی که از بلندی خودشو پرت میکنه تو بغل پدرش، خودت رو پرت نمیکنی تو بغل پروردگارت
بابا مرگ یه بار شیون یه بار … چرا اینقدر مقاومت
خسته نشدی ، پات درد نگرفت ، عضله های پات بست ، پدر گاز در اومد ، داری موتور رو از جا میکنی … داره سخت میشه ، سخت
این همه هدف، نا سرانجام
اینا داره رزومه ایی میشه از عدم توانایی هات …
داره برات اینجوری میچینه که یه جایی سرکوبت کنه ……………………………………………………
بیا بشین با قلب باز پاشنه آشیلت رو پیدا کن
فقط تمرکز کن روی همون
اگر عدم باور فراوونی هست
اگر عدم باور احساس لیاقت هست
اگر عدم باور ارزشمندی هست
اگر عدم باور نزدیکی به خداوند هست
اگر عدم باور سلامتی هست
اگر عدم باور عشق الهی هست
و هزاران اگر و اما
خداروهزاران بار شکر که بار دیگر تلنگری از این کعبه بهم وارد کرد تا نسخه بهتری از خودم بسازم ، تا موحد تر شوم ، تا بینا تر بشم ، تا ریز بین تر بشم در شناخت خودم … و در نهایت نتیجه عمل کردنم رو ببینم به گونه که مثل سرب باشم در اجراشون
خدایا توان این اقدام و عمل رو به ما بده تا در جوار رحمت خاص تو قرار بگیریم
استادم ، عزیز دلم ازت ممنونم بسیار بسیار زیاد
درپناه حق سربلند و پیروز باشید
سلام سهیلا عزیزم . خیلی ممنونم برای مطلب پر ارزشی که نوشتید .
وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم و گفتی که قصد مهاجرت داری از لابه لای حرفات متوجه شدم که با محیطی که زندگی میکنی به صلح نرسیدی ، در واقع به جای رفتن به جای زیبای جدید و تجربه های بینظیر قصدت فرار از شرایط موجوده … من خودم مهاجرت کردم و در مکان قبلی مشکلات زیادی با اطرافیانم داشتم و من یه جورایی فرار کردم.البته من احساسم خوب بود ،ولی مکان جدید برام شرایط بهتری نساخت چون از شرایط قبلی فرار کردم . باید دوباره قصد و نیتت رو بازبینی کنی چون اینطوری میتونی بفهمی که دلیل خواسته ات چیه ؟ ایا فراره که این موضوع باعث میشه احساست بد بشه و در شرایط بد قرار بگیری ، و موقعیت های نامناسب سرراهت قرار بگیره .یا تجربه زیبایی های بیشتر و نعمت های بیشتره که نتیجه احساسی اش باید حال خوب باشه … و لاجرم جهان شما رو وارد مدار خواسته تون میکنه .
عزیزم موفق و پیروز باشی
سلام به دوست عزیزم امیرحسین خواجوی ، شاگرد نمونه مدرسه عباس منش.
امیرحسین جان همیشه کامنت هاتو میخونم و همیشه تحسینت میکنم ، خیلی قشنگ نوشته بودی که کسی که عزت نفس نداره نمیتونه بره جایی و برای یه نفرصحبت کنه چه برسه 100نفر . یاد خودم افتادم که یه روزای یرای تعداد زیادی آدم جلسه میذاشتم و صحبت میکردم ، ولی الان چی شده که نمیتونم با یه نفر صحبت کنم . چرا نمیتونم تبلیغ کارمو بکنم ،…. چرا سختمه ؟؟؟ وفهمیدم که داره از عزت نفس پایینم و اینکه در واقع از دست دادمش ضربه میخورم ، ممنونم دوست عزیزم که با کامنتت چقدر راهنمایی ام کردی …. و ازت ممنونم به خاطر قلم زیبایی که داری و من لذت میبرم .
در پناه حق سربلند باشی و پیروز