پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.


و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “

سوال:

درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟

اهدافی مثل: رسیدن به وزن دلخواه؛ رسیدن به وضعیت مالی دلخواه و …

بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

  • فکر می کنم به خاطر اینکه مرتبا قدم هایی که باید برای هدفم بردارم را به تعویق می اندازم
  • چون من در شروع کار، انگیزه دارم اما خیلی زود انگیزه هایم را از دست می دهم
  • چون من هدف هایم را خیلی بزرگ و غیر واقع بینانه انتخاب می کنم
  • چون من از شکست خوردن می ترسم به همین دلیل خیلی پیگیر هدف هایی که انتخاب می کنم نیستم
  • چون من خیلی زود با برخورد با اولین مانع ناامید می شوم
نکته: در فایل صوتی و تصویری، مثالهای بیشتری با جزئیات توضیح داده شده تا مفهوم سوال را بهتر درک کنید و پاسخ‌های دقیق‌تری برای این سوال پیدا کنید.
توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید. سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9
    172MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9
    20MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

551 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Fatima» در این صفحه: 4
  1. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام خدا

    ردپای 96

    سلام استاد جان و دوستای خوبم

    با وجود اینکه هنوز یکمی از حرفام راجب این فایل مونده ،میخوام ردپای امروز اختصاص بدم به تحولات در این مدت

    وقتی وارد سایت شدم هدف مشخصی داشتم!میخواستم از سایت در راستای رسیدن به 3 تا هدف اصلی زندگیم و تغییر شخصیت، عادات،رفتار و باورهام استفاده کنم

    برخلاف اکثر آدما اول که شروع کردم به دو چیز اصلا فکر نمیکردم ،مهاجرت و افزایش درآمد!

    چرا؟مگه اینا چیز بدی بود که من نمیخواستم

    نه اما تضادی برای من ایجاد نشده بود که بخوام اقدام جدی بکنم

    پس هدف شد تغییر خودم

    به عملکرد خودم نمره خوبی میدم ،نه به معنا بی‌نظیر بودن بلکه به معنی بی نظیر بودن نسبت به من قبل

    خلاصه چرخید و چرخید ،روز ها شب شد و شب ها روز شد

    یواش یواش نیاز های جدید اندازه من جدید شکل گرفت !

    کم کم احساس لیاقت جوانه زد ،دیگه اصلا نمیتونستم بپذیرم با بعضی آدما بگردم یا تو بعضی مکان ها باشم یا حتی استفاده از گوشی و فیلم سریال هم برام سخت شده بود،حتی کارهای لذت بخش قبل برام جالب نبود

    حس عدم تعلق داشتم به اون رفتار به اون جنس از آدم ها و کارها

    فهمیدم دارم از این قبیله کوچ میکنم

    یکمی بعد فراوانی ها وارد زندگیم شد ،از خرید وسایلی که مدت ها بود میخواستم تهیه کنم تا کادوهای مختلف و عشق و محبت بی پایان و تعریف و تمجید های مختلف

    جنس فراوانی ها متفاوت بود اما همگی هدف مشخص داشتن ،آمده بودن که در من حس لیاقت و باور لیاقت دست یابی به فراوانی ایجاد کنن

    یواش یواش پاهای شکسته منِ درونم به واسطه چوب دستی باور لیاقت و عزت نفس ،توان ایستادن پیدا کرده بود ،با همون نیرو با همون باور ،با چه قدرتی رفتم تو دل همه ترس های کوچیک و متوسطم!

    یعنی اون آدمی که این همه راه آمد من بودم؟خدای من چقدر کم به خودم عشق ورزیدم ،کسی که آنقدر به دل ترس ها رفت،چقدر کم بغل کردم

    این بخش واقعا عاشقانه دوس دارم ،جسورترین ورژن تمام عمرم ساختم!انقدر که مورد توجه اطرافیان هم قرار گرفت

    یه خواسته شکل گرفت!یکمی همراه با چالش ،اولیش مالی تقریبا سه برابر بودجه نقد من

    پس در من خواسته ای ایجاد کرد که وقته ورود به ترس جدیده

    دوتا بازار کار ،یکی آنلاین و دیگری کار تو محیط پرچالش

    من نیاز دارم واس ساخته شدن شخصیت دوتاش تجربه کنم چرا؟برای شکست اهمیت حرف و نظر مردم،برای ارزش خلق کردن،برای نشون دادن توانایی هام اول از همه به خودم

    کم کم ایده ها آمد،یکی از یکی بهتر ،همگی پولساز و قابلیت مهاجرت پذیری

    (هیچ وقت رویای مهاجرت نداشتم، حتی 2 بار موقعیت ازدواج و مهاجرت به کانادا رو رد کردم،حتی تحصیل در خارج هم قبول نکردم آنقدر که مطمئن بودم نمیخوام از ایران برم،نمیدونستم چه تغییری باعث شده بود من به این ماجرا فکر کنم )

    حالا در حد یک شانس به مهاجرت فکر میکنم اما چیزی که باعث شد من امروز ردپا راجبش بنویسم همینه!

    دیشب برخلاف همیشه که قبل 12 خوابم ،بی دلیل خوابم نبرد تا ساعت 4 !و بدون اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه یا تضاد جدیدی رخ بده ،تو ذهنم راجب مهاجرت ایده می‌آمد پشت سر هم !حتی ایده هایی که نمونه اش هم نشنیده بودم ولی وقتی سرچ کردم دیدم شدنیه

    نمیدونم الهام بود یا نه اما حس عجیبی درون من ایجاد کرد

    من در ایران زندگی خوبی دارم اما نمیدونم چرا ایده مهاجرت به کشور اطراف خلیج فارس و بعد آمریکا در ذهنم نقش بسته،بخش آمریکا که تاثیر استاده احتمااااالا،بمونه به یادگار ،خدارو چه دیدی :)

    خلاصه ،ایده که انجام نشه مثل چای سرد دیگه فایده نداره!

    میخوام از گام بزرگ زندگیم حرف بزنم عملگرایی! هنوووز با منِ رویاهام فاصله دارم

    اما خودم همیشه بسیار ذوق میکنم که اصلا چطوری آنقدر خفن شدم؟

    چطور آنقدر راحت حرفام میزنم ،درخواست میکنم ،نه میگم ،مخالفت میکنم،حق طلبی میکنم ،محبت میکنم و….

    چطور تونستم به ترس های اجتماعی و عاطفی که مانع از خودمون بودن میشه ،مقابله کنم

    آموزه هارو عملی کنم و نترسم از حرف مردم ،جایگاه مردم

    می‌رسیم به اصل ،توحید یا شرک ؟خدا تنها قدر در ذهن منه یا فلانی و فلان کار و فلان کشور در ذهن من بت جدیدیه برای پرستش و مساوی خدا قرار دادن؟

    خداروشکر بابت همه چی ،بعضی وقتا کم حوصله ام عجولم مقایسه میکنم ،مسیر الهی گم میکنم اما خدا آنقدر مهربونه که دوباره دستم میگیره ،خاک روی لباسم تکون میده و میگه ،برو دختر مسیر اصلی اینه

    میدونم اتفاق خوبی در انتظار به قول استاد بریم هدایت میشیم

    خدایا مارا به راه راست هدایت کن

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام خدا

    ردپای 95

    سلام استاد عزیز و دوستای خوبم

    تو کامنت دیشب از دلایلی که تا الان مانع رسیدن به هدف هام شده بود گفتم

    اما الان با درک اندک از گفته های استاد میخوام به نرسیدن ها نگاه کنم

    تو انتخاب هدف ،اگه نگاه نکنیم که کجاییم و اون هدف کجاس ،ممکنه هدف نامناسب انتخاب کنیم و همین امر باعث میشه احساس خوبی تجربه نکنیم

    و احساس بد مساوی با اتفاقات بد !

    از اون مهم تر هم فرکانسی با هدفه !اگه هدف مناسب نباشه و تو مدار نباشه ،رسیدنی هم درکار نیس !حتی اگه برسی هم نتیجه پایدار نیست

    دلیل بعدی از نظر من احساس لیاقت،آیا من واقعا باور دارم که لایق اون هدف هستم؟

    دلیل دیگه باور فراوانی، من چقدر باور دارم که من هم میتونم اون فراوانی تجربه کنم

    دلیل دیگه نوع باور نسبت به خودمونه !من باور دارم که به این هدف میرسم یا نوع نگاهم حاصل نتایج قبلمه

    و باز هم دلیل دیگه تکامله! آیا من پله پله هدف های بزرگتر انتخاب می‌کنم یا توقع جهش معجزه وار دارم؟

    دلیل دیگه ،آیا من هدف مهم و مورد علاقه ام انتخاب کردم که بتونم تمام تمرکز و توجه ام بهش اختصاص بدم؟

    چقدر ایمان دارم به خودم و خدای خودم؟

    چقدر خودکنترولی و کنترول نجواها دارم ؟

    چقدر توان مدیریت احساسات دارم تا بتونم در طول مسیر ،احساس سرخوردگی ،ترس،ضعف،شک و… کنترول کنم

    چقدر توان مدیریت حسادت مقایسه سرزنش و کوچیک شمردن تلاش هام دارم

    چقدر توان ادامه دادن در شرایطی که همه اتفاقات و افراد خلاف مسیر دارم

    چقدر توان دارم که جایگاه و مسیری که تا به الان آمدم با بقیه مقایسه نکنم ؟

    چقدر اهداف به خودم یاد آوری میکنم و اهرم رنج و لذت مرور و تکمیل میکنم

    چقدر توان نه گفتن دارم و میتونم هدف رو اولویت قرار بدم

    این دو شب به دلایل که تا کنون مانع من در مسیر اهداف بود گفتم

    اتفاقا از این بابت خوشحالم که لیست جمع و جوری از دلایل برای خودم حداقل به جای گذاشتم

    تا دفعه دیگه در مسیر اهداف خودآگاهی به رفتار و احساساتم داشته باشم

    خداروشکر

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام خدا

    ردپای 94

    سلام به استاد عزیز و دوستای خوبم

    خب اگه مهم ترین دلیل برای خودم بخوام بگم!

    ●عدم تکامل !

    انتخاب چند هدف بزرگ که هر کدوم به تنهایی هم سخته!

    در حالی که اگه تکاملی پیش برم اول هدف انتخاب باید بکنم ،اون به عادت تبدیلش کنم ،جوری که برفم از آسمون بباره انجامش بدم و بعد اضافه کردن هدف بعدی

    تازه نه هر هدفی ،هدف هم راستا

    مثلا هدف تغییر ساعت خواب ،تغذیه ،ورزش،یوگا و مدیتیشن و…

    قابلیت وصل شدن دارن و خیلی راحت میشه سیکل درست ساخت ،اما من نوعی یهو صبح از خواب پا میشم فکر میکنم همه رو میتونم شروع کنم!

    بعد شکست میخورم و بعد سرخورده میشم و بعد فکر میکنم بی اراده ام

    ●دلیل دیگه کوچیک نکردن هدف تو هزاران قدمه !اولش که ذوق داری شاید به اندازه سه روز کار کنی رو هدف ولی یه دفعه بفهمی یک درصد هم پیشرفت نداشتی با اون همه زحمت!و به کل انگیزه از دست بدی

    اما اگه هر روز چند قدم تو چند بازه زمانی مختلف انجام بدی ، سختی زیادی متحمل نمیشی چون کم کم عادتت میشه و گوله برفی خودبه خود بزرگتر میشه

    ●دلیل دیگه ادامه دادن به شرط نتیجه!خودمونم میدونیم اشتباهه ولی انجامش میدیم!مثلا 30 سال طول کشیده تا ما بشیم 100 کیلو ولی توقع داریم هفته اول کلی تغییر کنیم!

    ●دلیل بعدی ترس از نگاه مردم، مثلا من نوعی با ذوق گفتم من از فردا 5 بیدار میشم ،اما دو بار خواب بمونم ،تصور می‌کنم همه از درون دارن می‌خندن!

    با بد تر مثلا هدف شروع کسب و کار ولی اولش خوب پیش نمیره ،اونوقت هر کی گوشه چشمشم بهت بخوره فکر میکنیداره راجب تو چه فکری میکنه

    ●دلیل بعدی نپذیرفتن انسان بودنه!تو به عنوان یک انسان شاید شرایط جوری برای خودت رقم بزنی که یکم افت کنی ،اینجا به جای جا زدن باید بیشتر هوای خودت داشته باشی

    خب عیبی نداره امروز خوب پیش نرفت ،یا عیبی نداره مهمان ناخوانده آمد یا هر علت و بهانه ای

    من می‌پذیرم بعضی روزا خسته بشم یا بی حوصله باشم !اما خستگی اون روز ربطی به این نداره که ناامید بشم از خودم و دیگه ادامه ندم،چون اینکار اوضاع بدتر میکنه!

    ●دلیل دیگه ناامیدی ،درک من از این حس اینکه ذهن و جسممون خودشو به هزار آب و آتیش میزنه و ما عین خیالمون نیس!چرا هر روز از خودمون تشکر نمی‌کنیم

    خب معلومه از یه جایی به بعد دیگه در اختیارمون نیس !

    به خودم میگم!لطفاااا از خودت تشکر کن ،لطفا از تک تک اعضایی که سخاوتمندانه برات شبانه روزی زحمت میکشن تشکر کن

    لطفا بنویس که چه قدم هایی برداشتی و بابتش شکر گزار باش

    من اگه بابت کارهام پاداشی دریافت نکنم ،حمایت خودم از خودم از دست میدم

    اونوقت از جنس ناامیدی ،خستگی ،بیماری یا هر حس دیگه ای جسم و روحم دنبال توجه جلب کردن از خودمه

    که حواست بهم هست؟

    ممنون استادم بابت فایل هایی که تا این اندازه باعث کاوش در درونمون میشه

    خداروشکر

    درپناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    سلام سید عزیز

    بازهم ازتون سپاسگزارم بابت لطفی که در پیام هاتون به من دارید

    خوشحالم که مورد توجهتون قرار گرفته

    ممنون که یادآوری کردی بیشتر به سراغ درونم برم و با خودم حرف بزنم و سوال بپرسم

    ناخودآگاه وقتی به جمله

    آنگاه دستان خداوند رو میبینی، قبل از تو دست بکار شده اند ؟

    رسیدم لبخند از روی آرامش زدم

    چقدر خوبه وقتی ایمان بیاری خدا قبل از ما خیلی از راه هارو هموار کرده ،خیلی از آدم هارو همراه کرده ،خیلی از کارهارو آسان کرده

    واقعا از بابت داشتن همچنین خدایی سپاسگزارم

    ممنون بابت اینکه برام نوشتید

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: