پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 13

551 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    به نام خداوندی که هرروز دارم بیشتر تو زندگیم احساسش میکنم. خداوندی که هر چه دارم از اوست

    سلام به استاد دوستداشتنی وبقیه دوستان. استاد چقد سوالاتون درست ودقیقا همون چیزیه که باید باشه چقد خوب وراحت انگار منتظر بودم یه نفراین سولاتو ازم بپرسه!!

    من به لطف شما استاد جانم فهمیدم اصلا هدف چیه و چرا اصلا باید هدف داشته باشم .چیزی که قبلا نمیدونستم

    برای امسال چنتا هدف انتخاب کردم که خداروشکر به دو ستاش رسیدم اما فک میکنم دلیل اینکه خیلی طول میکشه مسیر رسیدن به اهدافم اینکه اصلا زیاد کاری بهش ندارم اون تمرکزی که باید بذارم نمیذارم وفک میکنم حالا تاپایان سال خیلی موندهونیازی نیست عجله کنم. یکی از هدفایی که دارم واحساس میکنم تو ذهنم بزرگش کردم اینه..من همونجور که قبلا گفتم یه پسر بچه 5 ساله دارم که وقتی ِطلاق گرفتم حضانتش تا هفت سالگی به من سپرده شده وبعد قراره بره پیش پدرش اما تا اسم پدرشو میشنوه گریه می کنه ودوسنداره بره از اولی که میخواستم طلاق بگیرم خداشاهده انگار یکی بهم میگفت قصه نخور این بچه پیش خودت میمونه دوسدارم حضانتشو خودم بگیرم وتوکل به خدا میخوام برم دنبالش جزواهداف امسالمه با کمک الله.عاشقتونم در پناه الله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    فاطمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2618 روز

    باسلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیز

    ممنون استاد مهربان که باعث میشین ما خودمون رو به چالش بکشیم وشخصیتمون رو موشکافی کنیم.چند وقت پیش من یه پیام گذاشتم چون نماینده بیمه هستم وهر بار خسارت پیش مییاد من رو توی فاز منفی می بره ویا موقع صدور بیمه مجبورم همش در مورد اینکه اگر خسارت پیش بیاد چی صحبت میکنم وفهمیدم که کار خوبی نیست که همش تمرکز کنم در مورد ناخواسته ها.دیروز از طرف یکی از آشناها که سابقه کاری من رو میدونست معرفی شدم برای مدیریت یکی از شرکت های کارگزاری بیمه با چند نفر پرسنل وهمینطور یه آقایی که صاحب اونجا بود.اصلا از دیروز همینطور ذهنم درگیر هست هر چند دیروز که من با صاحب اونجا صحبت کردم وخوشم نیومد وگفتم نمیاد ولی همش ذهنم درگیر هست.چون تاحالا سابقه مدیریت نداشتم ومیتونم خودم رو به چالش بکشم وبعضی از مسیولیت های مالی وبیمه ای که الان به گردنم هست دیگه ازم برداشته میشه ومیافته گردن صاحب اونجا وبعدش دنیای بزرگتری برام باز میشه چون یه تیم بازاریابی توی این شرکت کارگزاری هست که دنبال گرفتن بیمه های بزرگ هستن ومن میتونم خودم رو گسترش بدم.اما از طرفی به این فکر می کنم که اگه از پس کار برنیام اونجا اخراج میشم وشرکت بیمه ای هم که الان دارم باهاش کار میکنم هم باید باطل کنم تا برم اونجا کار کنم واز اینجا مونده واز اونجا رونده میشم.از طرفی اون اقایی که صاحب شرکت کارگزاری هست باورهای بی اساسی در مورد گرفتن کار داره واینکه باید آدمها رو بخری تا بهت کار بدن که من از اول با این قضیه مشکل داشتم وکارهایی که خودم گرفتم بدون دادن پول بوده وهمچنین آدم بزرگنما ودروغگویی هست چون دیروز در مورد شرکت های طرف قرارداد وکارکرد پارسالش به من دروغ گفت واز طرفی هم آدم مغروری بود که همش من من میکردودر ظاهر میخواست خودشو با انعطاف نشون بده اما درباشن نمیزاشت من صحبت کنم ومن بین اینهمه تعارض موندم که چیکار کنم.چون من واقعا با رانت ورشوه دادن ودروغ ودغل بازی مشکل دارم .اگر از بچه های خوب سایت کسی میتونی به من با توجه به قوانین مشورت بده ممنون میشم چون من درحال حاظر هنگ کردم وحاظر نیستم به هیچ عنوان پا روی اعتقاداتم بزارم چون مطمینم ضرر واقعی وقتی هست که اصول رو نادیده بگیری از طرف دیگه همش ذهنم درگیره چون این کار با خیلی از آرزوهای من برای آیندم سازگار هست.بازه هم سپاسگذارم اگر کسی بتونه کمکم کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      رامین حاتمی گفته:
      مدت عضویت: 971 روز

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی

      سلام فاطمه جان

      شما اول از همه ب باور و شخصیت خودت احترام بزار

      ب نظر من مفهوم صحبت استاد عزیز اینکه چ باور های اشتباه باعث میشه ما از هدف و رویا ک تو ذهنم خودمون ساختیم دور بمونیم

      باور ک توی ذهنمون ساختیم چ ترمز های مخفی وجود داره باید اونا رو پیدا کنیم

      زمانی ما خودمون ب چالش میکشیم

      بتونیم الگو های موفق پیدا کنیم ک تونستن با شرایط خودش ب موفقیت بشن

      ما با تکرار رفتار و باور های ک توذهنمون داریم شرایط برای خودمون پیش میاریم از جنس همون ها وارد زندگی خودمون میکنیم

      باید خیلی حواسمون باشه ب چیز فکر میکنیم و ب چ چیزایی مخرب نیرو میدم

      شرایط دلخواه زندگی ما زمانی خوب پیش می‌ره ک ما دیدگاه نسبت به سایر موضوع عوض کنیم

      یک تضاد می‌تونه ما رو ب موفقیت برسونه و می تونه مارو ب تباهی ببره فقط ب خود ما بستگی داره ک بتونیم چ دیدگاه نسبت به موضوع داشته باشیم

      ب درون خودت نگاه کن ببین کجا شده حتی در حد فکر کردن ی تضاد با مشکل برات پیشاور ده اونو تغییر بده شما با ساخت فکر باور جدید میتونی همه چیو تغییر بدی از هر لحاظ ک باشه رابطه عاطفی یا مالی

      حتی مهم ترین باور ب خدا داریم

      کمک خواستن از خدا همه زندگی تغییر میده ذهن خالی کن از همه چون چرا ک شما رو اذیت می‌کنه توکل کن بخدا

      اون اعتماد و ایمان قلبی ک ب خدا داری

      بهترین راه نشون بده از خدا بخواه هدایت می‌کنه بهترین مسیر

      توحید عملی تو سایت گوش کن عالی فاطمه عزیز دو فایل جدید استاد

      اگه از لحاظ مالی میتونی دوره کشف قوانین زندگی تهیه کن

      کل زندگی شما تغییر میده و اگه شرایط تهیه نداری مقدمه دروه کشف قوانین زندگی گوش کن

      برای من ک شرایط نداشتم خیلی عالی عالی بود

      دیدگاه من نسبت ب شرایط من تغییر داد خداوند یکتا سپاسگزارم واسه وجود استاد عزیزم و دوستان گرامی ک باعث میشه ما بهم کمک کنیم

      امیدوارم زندگی شما پر عشق احساس لیاقت و شایستگی آرامش باشه زندگی ک بوی خدا بدهد

      صحبت های من بتونه کمک کنه بهت

      همه دوستان عزیز و استاد دوست داشتنی ب دستان ثروت مند خدا میسپارم ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    با سلام ووقت به خیر خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:

    اول از همه تشکر خیلی زیاد دارم از استاد گرامی که با فایلهای سریالی الگوهای تکرارشونده ،دارند بهمون کمک میکنن که به خودشناسی برسیم.

    یعنی این مجموعه خودش یه دوره بی نظیر هست که رایگان در اختیارمون قرار دادند و به خاطرش خیلی سپاسگزار استاد هستم.

    الگوهای تکراری هدف:

    منم زندگیم به دو بخش تقسیم میشه ،بخشی که با استاد آشنایی نداشتم و بخشی که آشنا شدم.

    در سالهایی که آشنایی نداشتم ،به صورت کاملا مرموز برای خودم آرزوهایی داشتم ،مثل: یادگیری زبان،خانه خوب داشتن ویادگرفتن نرم افزارهای گرافیکی و کلا ثروت داشتن.و حتی از به زبون آوردنشون هم میترسیدم .

    یعنی در تمام ارزوهام ،اول و اخرش به این نتیجه میرسیدم که من با این خانواده و با این شهر که به جایی نمیرسم.پس کلا بی خیال میشدم و درگیر روزمرگی بودم.

    اما بعداز آشنایی با استاد،ودر طی تکامل خود بعداز سالها،تازه با مفهوم هدفگذاری و رسیدن به اون رو درک میکنم.

    همینکه ما خالق تمام شرایط خودمون هستیم،خوب این جمله رو من اوایل که وارد سایت میشدم هم بارها میشنیدم و کلا بگم فایلها رو هم جسته و گریخته نگاه میکردم و کامنت که اصلا نمیزاشتم.

    خوب نتیجه اش این بود که با اولین تضاد ،دوباره برمیگشتم به همون حالت قبلی .

    یعنی هر وقت حالم خوب بود فایلی گوش میدادم و هروقت به چالش می افتادم دیگه کلا منکر همه چیز میشدم.

    و برای هدفگذاری هم همینطور بود ،یعنی میگفتم حالا من این موارد مثل یادگیری زبان،رانندگی،ماشین و خونه خریدن و یادگیری کلی نرم افزار رو میخوام.

    ولی با اولین چالش،مثل اینکه اصلا همسرم منو همراهی نکنه و تایید نکنه ،یا اینکه مثلا ایشون حالش خوب نباشه و درگیر یه مسئله ای میشد،دیگه بلکل اهداف خودم رو کنار میزاشتم تا مسئله همسرم حل بشه و باید کمکش میکردم.یعنی نقش حامی من خیلی پررنگ بوده است.یا اینکه یع کوچولو داشتم توی مسیر اهدافم میرفتم مثلا خواهرم با بچه اش مشکل پیدا میکرد ،دیگه من باید نقش مشاور رو براش اجرا میکردم،اونم در حالی بوده که نقش حامی بودن برای همسرم ونقش مشاور برای خواهرم فقط و فقط بهم انرژی منفی میداد و خودم رو از اهدافم دورمیکرد.

    فکر میکنم مغز من برنامه ریزی شده بود که فقط به همین کارهای روتین بپردازه و حالا اهداف فقط روی کاغذ بمونه ،یعنی تا حدود زیادی هم فکر میکردن با این شرایط من که به اهدافم نمیرسم پس زیاد پیگیر اهدافم نباشه.

    و اینکه خودم رو لایق نمیدونستم،یعنی میگفتم حالا همه از خودم مهمترن ،یا اینکه من حالا باید به فلانی کمک کنم.

    کلا تایید نشدن توسط دیگران،عدم اصولی برنامه ریزی برای اهداف ،عدم احساس لیاقت و… .

    باعث شده بود یا به اهدافم برسم اون نتیجه دلخواه رو نگیرم،یا اینکه اصلا وسط کار،کار رو رارها کنم.

    حالا خیلی خیلی جدی تر میگیرم که روی باورهام کارکنم.و هر چیزی که پیش میاد دیگه خیلی زود از کوره در نمیرم و یه نگاه به باورهام میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    ابراهیم ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1532 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم عزیز

    خیلی خوشحالم که دوباره خداوند متعال فرصتی داد تا دوباره بیام و کامنت بزارم و خودم رو بهتر بشناسم.

    تو این بحث هدفی که واقعا خواستم بهش برسم و هنوز درگیری هستم بحث خود ارضایی هست که سالها درگیری بودم ولی به امید از خداوند خیلی تو این مسئله بهتر شدم ولی هنوز پاشنه آشیل دارم توش،وبهانه هایی آوردم که نگو از خداکمکم نمیکنه گرفته تا توانایی کنترلش رو ندارم.

    بخاطر شرایط بزرگ شدنم

    برای اینکه نیازم هست

    استاد گفته خود ارضایی مشکل نداره

    این کار اصلا گناه نیست

    خواب رو آروم میکنه

    جلوگیری از سرطان پروستات

    و کلی باور های دیگه که برای این کار داشتم الان که دارم می‌نویسم میفهمم که چقدر باور هایی داشتم که نمیزاشت کنترلش کنم.

    تو بحث اینکه دروغ نگویم که کمتر از یکسال دوباره به عنوان هدف انتخابش میکنم.

    انصافاً خیلی بهتر شدم ولی اونجوری که میخواهم هنوز نشده و باورهایش مثل

    دروغ مصلحتی مشکلی نداره

    دروغ جزء گناهان با عذاب نیست

    نمیتونی همه چیز زندگیت رو فاحش کنی بخاطر همین مجبوری دروغ بگی.

    تو خانواده ما هر کاری که انجام می‌دادیم حتی کار های ساده مثل مسافرت رفتن رو نباید به فامیل می‌گفتیم چون اونها بفهمن ما مسافرت خوبی نخواهیم داشت و بد میگذره و با ناراحتی برمیگردیم(باور مخرب دیگران رو زندگی تاثیر دارند)و این باعث می‌شد هر کی بپرسه کجا میری چیکار داری یک دروغی سرهم کنیم که مردم نفهمن ما داریم چیکار میکنیم.

    سپاسگزار خداوند یکتا و آمرزنده مهربان هستم که مرا هر روز به سمت خوشبختی ابدی هدایت میکند و دمش گرم که نعماتش را همین طور ریزان میکند و واقعا ممنونم از استاد که به هدایت های خداوند گوش داد و عمل کرد و تجربیات عمل به هدایت های خداوند رو به ما داره میگه و واقعا ممنونم خدانگهدار تون باشه ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    مریم بانو گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان عشق و معجزه و ثروت

    سلام و عرض ادب به استاد بی نظیر و مهربان و دوست داشتنی و جذاب و خوشتیپ و با اراده و قوی و شجاع ….‌

    سلام به بانوی نمونه خانوم شایسته عزیزم

    سلام به دوستان عزیزم

    واله و شیدا دل من

    بی سر و بی پا دل من

    وقت سحرها دل من

    رفته به هر جا دل من

    مرده و زنده دل من

    گریه و خنده دل من

    خواجه و بنده دل من

    عهد چو دریا دل من

    بیخود و مجنون دل من

    خانه پر خون دل من

    ساکن و گردون دل من

    فوق ثریا دل من

    سوخته و لاغر تو در طلب گوهر تو

    آمده و خیمه زده بر لب دریا دل من

    دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی

    باغ و بهار من تویی. بهر تو بود ،بود من

    تلخ نکن امید من. ای شکر سپید من

    استاد عزیزم در مورد الگوهای تکرار شونده هدف که پرسیدید ،

    من تابه حال اصلا هدف گذاری نکرده بودم به این شکلی که بیام هدف‌ها رو بنویسم و با خودم بگم مثلاً باید حتما به فلان هدف برسم و برای هدف هام برنامه ریزی کنم و تمرین ستاره قطبی انجام بدم و هر روز فکر کنم ببینم برای نزدیک تر شدن به هدف هام چه کاری باید بکنم ،اصلا اینارو بلد نبودم .ولی مثلاً با خودم میگفتم این ماه فلان گوشی رو میخرم یا یه تیکه طلا میخرم یا مثلاً فلان اساس خونه رو میخرم یا مثلا ماشین عوض میکنم و این اهداف کوچولو رو که برای خودم انتخاب میکردم مطمئن بودم که بهشون میرسم و مثل آب خوردن بود برام و هست و سریع میرسم بهشون ،چون کلا تو همه چی پشت کار زیادی دارم و برای هدف هام تلاش میکنم و کلا خیلی سمج و پیگیر هستم برای رسیدن به هر چی که بخوام .ولی یسری هدفهای بزرگ تو ذهنم همیشه دارم که قبلاً فکر میکردم باید معجزه بشه تا بهش برسم یا مثلا من با این اندازه حقوق چطور میتونم فلان خونه رو توی فلان جای شهر بخرم ،کلا خیلی برام دست نیافتنی بود و میگفتم چیکار کنم خدایا ،چطور میشه ،اصلا میشه 0تجسم میکردم از خدا میخواستم دعا میکردم و…..ولی تازه فهمیدم اصلا من کلا راه و اشتباهی میرفتم .و با خرید دوره دوازده قدم با اینکه هنوز قدم اول هستم ،تازه دارم یاد میگیرم انگار چطور به هدف هام برسم ،تازه برای خودم هدف گذاری کردم .و با پیگیری که دارم همه سعی و تلاشم و میکنم که به خواسته ها آرزوهام برسم ،چون لحظه این نیست که از صدای شما فایل های شما یا کامنت ها غافل بشم ،عاشقانه و با امید و انگیزه فراوان مسیرم و ادامه میدم و هر روز شوق و ذوق و امید و انگیزم از روز قبل بیشتره .استاد بخاطر اینکه به منم خیلی گفتن و میگن که نمیتونی به فلان خواسته برسی یا وقتی از یه آرزو و یا هدفم قبلاً ،الان که اصلا نمیگم ،میگفتم من و مسخره میکردن و میگفتن خوابشو ببینی یا مگه شوخیه یا نمیشه بابا خجالت بکش یا هزار تا یای دیگه ،ولی همه این مسخره شدن ها انگار بیشتر و بیشتر به من انگیزه داده و میده انگار یه شعله تو وجودم روشنه که این تضادها و حرفا هی درجه رو بیشتر می‌کنه. و من بیشتر و بیشتر با خودم میگم میرسم ،میشه ،باید بشه و لحظه ای ناامید نشدم و نمیشم برای رسیدن به هدف هام

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

    آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    استاد عزیزم خیلی عاشقتم و دوستت دارم .بخاطر ما هم که شده خیلی مواظب خودتون باشید .

    مرسی که هستی

    از خدا ممنونم شما رو آفرید

    شما و مریم عزیزم و به خدای بزرگ و مهربان میسپارم

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    با سلام ووقت به خیر خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:

    اول از همه تشکر خیلی زیاد دارم از استاد گرامی که با فایلهای سریالی الگوهای تکرارشونده ،دارند بهمون کمک میکنن که به خودشناسی برسیم.

    یعنی این مجموعه خودش یه دوره بی نظیر هست که رایگان در اختیارمون قرار دادند و به خاطرش خیلی سپاسگزار استاد هستم.

    الگوهای تکراری هدف:

    منم زندگیم به دو بخش تقسیم میشه ،بخشی که با استاد آشنایی نداشتم و بخشی که آشنا شدم.

    در سالهایی که آشنایی نداشتم ،به صورت کاملا مرموز برای خودم آرزوهایی داشتم ،مثل: یادگیری زبان،خانه خوب داشتن ویادگرفتن نرم افزارهای گرافیکی و کلا ثروت داشتن.و حتی از به زبون آوردنشون هم میترسیدم .

    یعنی در تمام ارزوهام ،اول و اخرش به این نتیجه میرسیدم که من با این خانواده و با این شهر که به جایی نمیرسم.پس کلا بی خیال میشدم و درگیر روزمرگی بودم.

    اما بعداز آشنایی با استاد،ودر طی تکامل خود بعداز سالها،تازه با مفهوم هدفگذاری و رسیدن به اون رو درک میکنم.

    همینکه ما خالق تمام شرایط خودمون هستیم،خوب این جمله رو من اوایل که وارد سایت میشدم هم بارها میشنیدم و کلا بگم فایلها رو هم جسته و گریخته نگاه میکردم و کامنت که اصلا نمیزاشتم.

    خوب نتیجه اش این بود که با اولین تضاد ،دوباره برمیگشتم به همون حالت قبلی .

    یعنی هر وقت حالم خوب بود فایلی گوش میدادم و هروقت به چالش می افتادم دیگه کلا منکر همه چیز میشدم.

    و برای هدفگذاری هم همینطور بود ،یعنی میگفتم حالا من این موارد مثل یادگیری زبان،رانندگی،ماشین و خونه خریدن و یادگیری کلی نرم افزار رو میخوام.

    ولی با اولین چالش،مثل اینکه اصلا همسرم منو همراهی نکنه و تایید نکنه ،یا اینکه مثلا ایشون حالش خوب نباشه و درگیر یه مسئله ای میشد،دیگه بلکل اهداف خودم رو کنار میزاشتم تا مسئله همسرم حل بشه و باید کمکش میکردم.یعنی نقش حامی من خیلی پررنگ بوده است.یا اینکه یع کوچولو داشتم توی مسیر اهدافم میرفتم مثلا خواهرم با بچه اش مشکل پیدا میکرد ،دیگه من باید نقش مشاور رو براش اجرا میکردم،اونم در حالی بوده که نقش حامی بودن برای همسرم ونقش مشاور برای خواهرم فقط و فقط بهم انرژی منفی میداد و خودم رو از اهدافم دورمیکرد.

    فکر میکنم مغز من برنامه ریزی شده بود که فقط به همین کارهای روتین بپردازه و حالا اهداف فقط روی کاغذ بمونه ،یعنی تا حدود زیادی هم فکر میکردن با این شرایط من که به اهدافم نمیرسم پس زیاد پیگیر اهدافم نباشه.

    و اینکه خودم رو لایق نمیدونستم،یعنی میگفتم حالا همه از خودم مهمترن ،یا اینکه من حالا باید به فلانی کمک کنم.

    کلا تایید نشدن توسط دیگران،عدم اصولی برنامه ریزی برای اهداف ،عدم احساس لیاقت و… .

    باعث شده بود یا به اهدافم برسم اون نتیجه دلخواه رو نگیرم،یا اینکه اصلا وسط کار،کار رو رارها کنم.

    حالا خیلی خیلی جدی تر میگیرم که روی باورهام کارکنم.و هر چیزی که پیش میاد دیگه خیلی زود از کوره در نمیرم و یه نگاه به باورهام میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فاطمه و علی گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    درود فراوان به استاد عزیزم و مریم بانو

    درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟

    خیلی جالبه که من بر خلاف الگوهای تکرار شونده ای که موضوع جلسات قبل بود تو این جلسه بارها بارها این سوال رو از خودم کرده بودم که چرا من هدفهام رو مینویسم اما…..؟؟؟؟

    الگوهای تکراری من درمورد اهدافم به صورت تیتروار

    1-زمان مناسبش رو ندارم2- عجول بودم3-مطمئن نبودم از اینکه هدف درستیه یا بهتر از اون هم هست؟4-ترس از موفق شدن دقیقا برخلاف اینکه ارزوم بود موفق بشم و به هدفم برسم5-قدرت دادن به عوامل بیرونی6- محتاج بودن به اینکه یکی بیاد به من کمک کنه برای رسیدن به هدفم شاید یه جورایی تایید طلبی واینکه یه دست صدا نداره 7-نمیتونستم اولین قدم ها برای رسیدن به هدف ساده و کوچک باشن مثل یه سرچ ساده یا خوندن یک کتاب در مورد هدفت و …

    اما یک مورد رو میخوام بیشتر توضیح بدم…

    اینکه چرا من هدفهام رو مینویسم اما…..؟؟؟؟ جوابش رو با استمرار و ماندن در مسیر اگاهی یافتم درسته هدف من مشخص بود اما انتظارم این بود تکامل طی نکرده برسم البته در مورد تکامل به یک کج فهمی دچار شده بودم و از طرفی به خودم میفتم اگه خورد خورد بخوام هر روز یه قدمی بردارم خوب سالها طول میکشه که من به اون نتیجه ی دلخواه برسم… وقتی برای اولین بار در جلسه ی 12 دوازده قدم و فایل بررسی نتایج پگاه عزیز، شنیدم از استاد که تکامل و تصاعد رو کنار هم اوردن …کمی قلبم اروم شد و سعی کردم که بپذیرم قلبم اروم تر شد البته ئکه پذیرش تکامل و تصاعد هم تکاملی بود… …

    الان که دارم کامنت این جلسه رو مینویسم هر بار به خودم یاداورری میکنم که 1- هدفت رو مشخص و واضح بنویس کاملا مشخص2- فقط جانب خودت رو انجام بده کارهایی که باید بکنی و کارهایی که نباید بکنی در مورد رسیدن به هدفت3- زمان رو حذف کن که بتونی با لذت قدم هات رو برای رسیدن به هدفت برداری4-اخر داستان رو تجسم کن یعنی خودم رو در حالی ببینم که دارم جلوی اون هدف تو دفترم تیک رسیدن رو میزنم

    کامنت رو کوتاه میکنم با این جمله که یادمون بمونه که به هدف ها و ارزوهامون قول رسیدن بهشون رو بدیم.

    با ارزوی تیک خوردن اهدافتون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همگی

    این فایل دوست داشتنی هوشمو بازکرد و من الان متوجه شدم که چقدر من الگوهای تکرارشونده در مدار مثبت رو هم دیدم وبابی توجهی ازشون میگذشتم

    و فکر میکردم یه چیز طبیعیه درصورتی که از خواسته های من بود

    میدنید چرا؟ چون اون خواسته اصلیم هنوز بدست نیاوردم فکر میککردم باید حتما اون خواسته رو بدست بیارم تا بیام بگم اهان قانون جواب داد

    درصورتی که بله ما باید تکاملمونو باهمین توجه به نکات مثبت بگذرونیم و ایمان و امیدمون قوی تر بشه تا اوج احساس خوشبختی رو از ریشه توی درونممون بسازیم و زندگیش کنیم

    خواسته هامو تجسم میکردم و بعد الگوهای مشابهشو میدیدم خوشحال میشدم و سریعا به خودم میومدم میگفتم دختر تو ک هنوز روابط دلخواهتونداری و دوباره ذهنم شروع میکرد در گذشته رفتنو و توجه کردن به اتفاقات گذشته که اصلا دوستشون ندارم و حتی شب هایی بود که بخاطر توجه به خیانت یا توجه به اینکه کیس احساسیم الان داره چیکار میکنه و باکیه و از این فکر ها سردرد میگرفتم(و هراتفاقی توی رابطم بود خودم رقم زدم و بعد پشیمون شدم از اون فکرای منفی که داشتم) ک با قرص میخوابیدم و واقعا طول کشید تا فهمیدم بخاطر وابسته بودنه من چندسال که این خواستمو دارم تکرار میکنم

    طول کشید به این دلیل که من نمیدونستم وابسته شدم ونمیدونستم دلیل نرسیدن به خواسته ام همین وابستگی بود وقتی عضو سایت شدم و هرروز فایل هارو مبینم خداروشکر میکنم آگاهیام خیلی بیشتر شده و دارم تو زندگیم عملیشون میکنم به لطف الله

    اولش راحت نبود ولی بعد که به قدرت خداوند باورکردم و ایمان اوردم

    و بعد به لذت لحظه رسیدن به خواسته ام توجه کردم وتوی ذهنم ساختمش خداروشکر

    الان درحال طی کردن تکاملم هستم

    همین حالا که من راه و چاه را میدانم گاهی وقتا بازهم ذهن نجواگرم شروع میکنه منو از پادر بیاره ولی من میگم به من ربطی نداره خداوند منو در این مسیر قرار داد خودش گفت بخوانید مرا تااجات کنم شمارا

    با باورهای توحیدی که برای خودم ساختم

    مثل

    خدا از رگ گردن به من نزدیکتره

    خداوند هرگز زیر قولش نخواهد زد

    اگر خدا نخواد برگی از درخت نمی افته

    همه قدرت ها از آن خداست

    و اگر خدابخواهد غیرممکن ممکن میشود

    من بااین باورها دارم دوره تکاملمو در این مسیر طی میکنم

    و خداروشکر درحال به دست آوردن خواسته هایم هستم

    میخوام بگم این مسیر خیلی جذابه وقتی اول اون هدفت و ارزش هدف رو تعیین کنیم وقتی بدونیم آخرش قراره چی بشه و به چه آرامشی برسیم

    بها دادن خیلی راحت تر میشه

    خدایاشکرت

    خواسته ای که من دارم و در حال حاضر میخوام باکمک خدا قدم های بزرگتر بردارم

    1بهبود رابطه ام باشخصی که بانهایت عشق بتونم کنارش احساس آرامش داشته باشم نه یک شخص خاص(که به علت وابستگی به کیس احساسیم نتونستم تاالان آزادانه فکر کنم )درصورتی که شایدباخود این مرد رابطه دلخواهمو بدست بیارم یااون تغییر میکنه یا شخصی میاد ک باب میلمه

    2.ورزش کردن روزانه و متعهدانه تا به وزن دلخواهم برسم(بخاطر بهانه های اینکه سرکارم وقت ندارم و تنبلی کردن انجام نمیدادم)

    3.سپاسگزاری کردن روزانه و مراقبه کردن چون حالمو خیلی خوب میکنه(بازم‌بخاطر تنبلی )

    4کارکردن روی عذت نفسم توجه به نکات مثبت خودم(عدم عذت نفس و نایده گرفتن ویژگی های مثبتم )

    5.پنجمیش نتایجمه! من نتایجو درکامنت بعدی به اشتراک میزارم

    از خداوند منان از امروز و این لحظه درخواست دارم که زود زود زود و به راحتی منو در مسیر خواسته هام قرار بده و کمکم کنه آگاهانه بتونم توجه ام و ذهنمو کنترل کنم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    به نام خدای بخشاینده

    سلام به تمامی دوستان و استاد مهربانم

    قبلا هیچ هدف و چشم اندازی نداشتم ولی از چند سال پیش که کمی قانون رو شناختم هدف میذارم برای رشد مالی و افزایش درآمد ولی به حد انتظارم نمیرسم.

    هرسال به روشهای مختلف شروع میکنم به کارکردن روی باورهام ولی ناکارآمده بوده، چون چندین روز خوب عمل میکنم ولی چندین روز بیخیال میشم و این قضیه تا آخر سال ادامه پیدا میکنه و یک حالت سینوسی داره‌.

    …مثلا پرقدرت در حال باورسازی میشم مینویسم میخونم تمرین میکنم منطق میسازم ولی وقتی مهمون میاد خونمون دوسه روز بمونه یا جایی بریم چندین روز بمونیم همه چی رو بیخیال میشم !

    …من دوست دارم شرایط خوب و عالی باشه تا بتونم روی باورهام کار کنم و فایل گوش بدم وقتی مهمون داریم و پیششون نباشم یا برا نوشتن و فایل گوش دادن از پیششون برم حس بدی بهم میده چون فکر میکنم وظیفه منه کنارشون باشم تا بهشون خوش بگذره!

    …دلیل بعدی عجله کردنه، انتظارم دارم با وقت و انرژی کمی که میذارم نتایج بزرگ بگیرم و‌تکامل رو زیرپا بذارم ولی چون این اتفاق نمیوفته ناامید میشم و قید باورسازی و‌ادامه دادنو میزنم!

    …دلیل بعدی حسادت برای نتایج بقیه س،ی چیزی که کشف کردم وجود حسادت زیاد برای آشناها و دوستامه وقتی میبینم با کار کم و راحت به نتایج خوبی میرسن ناامید میشم چرا نسبت به اونها کمتر نتیجه میگیرم درصورتیکه بهتر عمل کردم مثلا اونها اخبار میبینن،سریال میبینن،پای هرحرفی مینشینن، اکثرا غر میزنن،دوستای منفی زیادی دارن ولی در کمال تعجب میبینم نتایج خوبی گرفتن و هربار بهتر میشن ! همین مورد خیلی ناامیدم میکنه و تمام برنامه هامو بیخیال میشم!

    …دلیل بعدی وارد نشدن به حوزه مورد علاقمه، من انتظار دارم وارد چالش شغل جدید و‌مورد علاقم نشم ولی نتایج بزرگ بگیرم! باور ندارم میشه از صفر وارد حوزه مورد علاقم بشم و ورودی مالی داشته باشم!توقع دارم قبل از شروع همه فوت و فنش رو بدونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 814 روز

      بنام خداوند مینو سرشت.

      سلام و عرض ادب

      و خسسسسته نباشید

      خدمت خواهر ارزشمندم

      جواهر بی نظیر نجمه دوست داشتنی ، حالتون عالی و متعالی

      زندگی به کام

      کامنت شما رو خوندم و چقدر خوب توضیح دادید.

      به هر حال کسی نیست بگه به فلان هدف رسیدم و تمرکز نذاشتم .و فکرم و حواسم به هدفم نبود و رسیدم. بعضی مواقع به یک هدف میرسی و با اون هدف به چند خواسته ی دیگه میرسی . و وقتی رسیدی اعتماد بنفست بیشتر و بیشتر میشه، و میری برای اهداف دیگه.

      وقتی هدفت بزرگ باشه باید یه سری کارها رو حذف و یا قربانی اون کنی …

      چون نمیشه به همه ی کارات برسی … باید یک سری رو حذف کرد …

      من همیشه این حرف ها رو با خودم زمزمه میکنم.

      مرد میدانی بسم الله

      جسارت داری .بسم الله

      جهان حرف مفت نمیخاد

      ایمان در هر لحظه رو میخاد ….

      بهانه نمیخاد

      هیچ دلیلی ، پذیرفته نیست.

      جای خوب و بهتری میخای؟

      منم آدم مناسب و خوب رو میخام؟

      این حرف ها رو نمیخام

      کره زمین بر عکس شد .

      موشک افتاد تو خونمون.

      ….

      وقتی استاد رو به صورت کلی تو مغزم میبینم واقعا جسور بوده و حرفش حرف بوده و عمل کرده، و ایمان داشته.

      استاد زمانی که بدهکار شد می تونست ول کنه بره ، ولی چی باعث شد نره. ..و ادامه داد ؟

      چقدر این شخص بی نظیره

      و چقدر با اراده…

      مرسی که نوشتی نجمه ی عزیز و گرامی

      خواهر و جواهر ارزشمند

      چقدر بچه های سایت رو دوست دارم و بهتون افتخار میکنم.

      و همیشه دعا گوی دوستان هستم.

      مرسی و متشکرم که نوشتید

      و نه خسته به قلم تون.

      از خصلت خوبتون که جواب دوستان رو میدید و وقت میذارید خیلی خوشم میاد .خانم رضایی.

      اینا ردپای شماست.

      اینا ارزش داره، مگه میشه خرید…

      از استادم عزیز این انسان بزرگ و با اراده

      سپاسگزارم که این فایل ها رو آماده میکنه. و باعث میشه پی به درون خودمون ببریم.

      زیاد گفتم ببخشید

      ای فرشته ی عاشق الله

      خیلی خیلی دوستون دارم

      سایتون همیشه باشه و

      لطفتون مستدام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نجمه رضائی گفته:
        مدت عضویت: 1915 روز

        سلام سید عظیم مهرربان دوست ارزشمندم

        همین اول بگم این کامنتو درحالی مینویسم که تو حیاط روستاییمون رختخواب پهن کردمو نور ماه مستقیم میزنه تو چشمم دقیقا عین ی چراق قوه هههه شاید بگین وای و ای داد !!! ولی نه واقعا خیلی قشنگه .

        ممنونم بابت لطفی که داری و برام مینویسی

        خدا میدونه از همین نوشته ها هدایتمو چقدر واضح دریافت میکنم

        برای موضوعی تردیدها سراغم اومده بود ولی این قسمت از کامنتت ، ضربان قلبمو بالا برد

        وقتی استاد رو به صورت کلی تو مغزم میبینم واقعا جسور بوده و حرفش حرف بوده و عمل کرده، و ایمان داشته

        استاد زمانی که بدهکار شد می تونست ول کنه بره ، ولی چی باعث شد نره. ..و ادامه داد ؟

        سپاسگزارم که نوشتی و منظور خدا رو بهم رسوندی.

        امیدوارم در پناه الله در آرامش زندگی کنی.

        این سایت بهترین مکان جهانه با وجود دوستانی با این کیفیت.

        خدایاشکرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 814 روز

          بنام الله مهربان

          نقطه آبی شما رو دریافت کردم و چقدر خسته بودم و کامنت شما رو خوندم و کلی انرژی گرفتم.

          حالتون عالی و متعالی باشه. انشاءالله

          وقتی پرو فایلتو نگاه میکنم (قبلا هم گفتم )

          منظره ی پشت سرتون خیلی با صفاست.

          و حال و هوای روستا یه چیز دیگه ست مخصوصا شبا …

          مرسی که نوشتی ..

          بهتون خوش بگذره. مواظب خودتون باشید

          ای دوستان شیرین تر از عسل من …

          انشالله که همیشه شما هم در صلح و آرامش باشی …

          آره دقیقا اینا ردو پاهای ماست…

          خود شما هم ستاره ای…

          خدایا شکرت به خاطر وجود شما…

          شما انرژی و بمب روحیه ی منید… ای دوستان عزیز

          شما سوخت منید برای رسیدن به هدف

          باورت میشه، اگر چند ساعتی تو روز توی سایت نباشم.

          من به شخصه روی در و دیوارم…

          گفتید از کامنت ها تون،

          چقدر راحت هدایتمو

          دریافت کردم .

          باورت میشه (قطعا که میشه )

          یه کامنتی از دوستی خوندم یه جمله نوشته بودن که خیلی خیلی روی من تاثیر گذاشت.

          وحشتناک …

          در پناه ، جان جانان

          باشید .

          امضای الله مهربان

          پای تمام خواسته هات

          ای ستاره ی عاشق

          ای دختر بی نهایت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امیر ارکان فر گفته:
    مدت عضویت: 3918 روز

    سلام روز خوش…

    چقدر برام سخته گفتن این داستان که: من برای هدفی که همین الان در ذهن دارم بیش از پنج سال هست که دارم قدم برمیدارم!!!!

    سخته گفتن اینکه ترمز های من سخت جلوی حرکت من و گرفته

    سخته گفتن اینکه من از پس این ترمزها برنیومدم

    سخته گفتن اینکه من وقت کافی برای حل این باورهای مخرب ام نذاشتم

    سخته گفتن این که مسیر هدف خودم رو با دستان خودم هی سخت تر کردم

    ولی همین کامنت میتونه شروع تازه ای باشه…

    چه باورهایی باعث شده به باورم نرسم؟

    1- جواب نمیده

    2-پول توی این کار نیست

    3-من لایق انجامش نیستم

    4-مشکلات زیادی داره

    5-من از پس مشکلات بر نمیام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: