توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
افراد معمولا به من می گویند:
- آدم خوبی هستی اما خیلی بدقول هستی و نمی توان روی حرف و قول شما حساب کرد؛
- آدم خوبی هستی اما نامنظم هستی یا به بهداشت فردی خود اهمیت نمی دهی؛
- آدم خوبی هستی اما در مراوده با دیگران، دوست داری فقط درباره خودت صحبت کنی و مجالی به دیگران برای صحبت کردن نمی دهی؛
- آدم خوبی هستی اما هر بار کارهایی که باید انجام دهی را فراموش می کنی و می گویی: “یادم رفت”
- و…
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10181MB22 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1021MB22 دقیقه
با سلام ووقت به خیر خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:
معمولا خیلی وقتها پیش میاد که افراد در برخورد با من ،به صورت کودکانه صحبت میکنن،چون من خودمم معمولا با همسر و خواهرشوهرم خیلی موقع ها به صورت بچه گانه حرف میزنیم و برام خیلی پیش میاد که از اقوام و ودوستان،بچه گانه باهام صحبت میکنن.در حالیکه شاید اون فرد به هیچ عنوان با کس دیگری این وجه شو نشون نده.
یعنی افرادی بودند کاملا جدی ،بر فرض مثال ،پدرشوهر خودم ،اما ایشون بیشتر موقعها با من کودکانه احوالپرسی میکنه.
واینکه همینطوری که یکی از دوستان اشاره کردند،منم در جمع فامیل که هر از چند گاهی دورهم جمع میشیم،اونها خیلی اشاره میکنن که مثلا مثل ستاره سهیل میمونی و اصلا کجا هستی و از این حرفها.
حالا در زمان مجردی هم ،به واسطه اینکه اولا اصلا بچه هم سن و سالم تو فامیل مادریم نبود و ثانیا اصلا محیطشون کاملا منفی بود،من به ندرت توی جمعشون میرفتم و از اونجا بود که بهم برچسب اینو زدن که تو اجتماعی نیستی و همیشه میخوای توی غارتنهایی خودت باشی.
حالا این در صورتی بود که من شرایط بالا رو داشتم و اینکه اصلا همسن من نبود و همیشه بحث منفی بود ،خوب عقل سلیم حکمش این بود که نروم.
ولی خداشاهده توی جمع دوستان مدرسه ام مخصوصا دوران راهنمایی ،اینقدر میگفتم و میخندیدیم که همه بهم میگفتن که تو هیچ وقت پیر نمیشی.و واقعا شاد شاد بودم.ولی در خانه و جمع اقوام کلا صدام در نمیومد.
در دوران متاهلی هم اوایل چون جمعشون غریبه بود برام ، خیلی راحت ارتباط برقرار میکردم ،اما همینکه یه ذره باهاشون آشنا شدم ،فهمیدم فقط پشت سرهم غیبت میکنن و دیگه نمتونم توی جمعشون باشم، ووقتی ازشون کناره گرفتم،همونهایی که دوران مجردیم برچسب غیر اجتماعی بودن رو بهم میزدند،وقتی این شرایط منو میدیدند،دوباره همون برچسبها را میزدند.
اوایل خیلی سعی داشتم به خانواده همسرم ثابت کنم که من دوست دارم ارتباطات داشته باشم،اما دیگه حاضر نیستم باهرکسی بچرخم،اما فهمیدم کارم بیهوده است و اصلا نیازی نیس،چیزی رو به کسی ثابت کنم.
فقط روی خودم باید کارکنم تا آدم بهتری بشم تا با آدمهای بالاتر ارتباط بگیرم.