پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.


و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “

سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟

بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

افراد معمولا به من می گویند:

  • آدم خوبی هستی اما خیلی بدقول هستی و نمی توان روی حرف و قول شما حساب کرد؛
  • آدم خوبی هستی اما نامنظم هستی یا به بهداشت فردی خود اهمیت نمی دهی؛
  • آدم خوبی هستی اما در مراوده با دیگران، دوست داری فقط درباره خودت صحبت کنی و مجالی به دیگران برای صحبت کردن نمی دهی؛
  • آدم خوبی هستی اما هر بار کارهایی که باید انجام دهی را فراموش می کنی و می گویی: “یادم رفت”
  • و…
نکته: در فایل صوتی و تصویری، مثالهای بیشتری با جزئیات توضیح داده شده تا مفهوم سوال را بهتر درک کنید و پاسخ‌های دقیق‌تری برای این سوال پیدا کنید و اینکه چطور تغییرات مثبت را در خود ایجاد کنید.
توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید. سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10
    181MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

426 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ارزو طلائی» در این صفحه: 1
  1. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    سلام استاد عزیزم

    بازخوردهایی که به تکراراز افراد میگرفتم

    * چراچیزی به ما نمی گویی چه کارهایی داری انجام میدهی

    *چقدرتو ادم تو داری هستی در مورد محیط کارت یااطرافیانت باماصحبتی نمیکنی .

    *چرا بامادرد دل نمیکنی درحالی که ماخیلی به تو اعتماد داریم و کلی مسائل زندگی مون را برات تعریف میکنیم

    گاهی اوقات ازاینکه چنین حرفهایی به من میزدند ناراحت میشدم و از شنیدنشون بشدت بهم می‌ریختیم

    خصوصاروزی دوستی که خیلی بهش لطف داشتم بایک حالت خیلی بدی بهم گفت توادم مرموزی هستی

    حتی گاهی از این نوع رفتارخودم بدم میآمد و دنبال دلیل بودم که واقعاچرا چنین رفتارهایی از من سر میزند

    یک روز روی برگه ای تک تک دلیلهامونوشتم واول

    خواستم خودمو قانع کنم که آیا کارم درسته یانادرست .

    اول اینو توضیح بدم توی جامعه و فرهنگ ما یک رسم یا فرهنگی که وجود داره آینه که اگر باکسی نسبت خونی،فامیلی،دوست آشنا،همکار،همسایه،همشهری ،یا هم وطن داشتی باید لحظه به لحظه زندگی خودت و حتی دیگرانی که به نوعی با هم در ارتباط هستیداز خوردن ،خوابیدن،کار ،سفر،روابط،تفکرات ،تصمیمات و… بهشون گزارش بدی و در جریان بگذاری در غیر این صورت آنچنان احساس گناهی بهت میدند که آخرین بارت باشه چنین کار بکنی و من از بچگی این فرهنگ ورسم یا هرچی که اسمشو بخواهیم بگذاریم دوست نداشتم خصوصا اگر صحبت کردن در مورد دیگران بود.

    دلیل های من

    من ضرورت نمی دیدم در مورد کارم با کسی صحبت کنم که اصلا هیچ اطلاع و تجربه ای ازان کار ندارد و نمیتونه کمکم کند

    دوست نداشتم به اجبار گزارشهای دم به دقیقه ای که هیچ فایده ای برام نداشت به طرق مختلف از کارم بدهم

    حالاچرا ؟چون دوستم دارن و دلسوز م هستند و هزاران دلیل به درد نخور که هر کسی یا گروهی داشت

    زمانهایی بوده که میخواستم کاری انجام بدهم هنوز به نتیجه یانتیجه نرسیدن آن کار آگاه نبودم همون آدم های که انتقاد کننده من بودند میخواستند بلافاصله عین کارمنو انجام بدهند از ترس اینکه باموفق شدنم، امتیازی بیشتر از آنها بگیرم و مورد توجه قرار گیرم حالا بعد از تقلید از من چند اتفاق میافتاد اگر موفق نمیشدند منو مقصر میدونستند که ما با اطمینان از تو این کارو شروع کردیم اگر من موفق میشدم علت را حمایت و تشویق فلان کس و فلان چیز دانسته می گفتند ما اجازه پیشرفت بیشتر به تو نمی‌دهیم

    و اگر من موفق نمیشدم ،سرزنشهای دیگرانی که هیچ کاری تو زندگی نکرده بودند برام آزار دهنده بود

    با این تجربیات بهتر می دیدم در سکوت و آرامش کارم رو

    انجام بدم و افرادی که ضرورت ندارد در جریان نباشند

    من دوست نداشتم ازاتفاقات محیط کارم خصوصا اگرنا جالب بود و یا از زندگی دیگران خبر بیارم یا خبر ببرم گرچه خیلی ها مشتاق شنیدن اتفاقات آنجا بودند

    اعتقاد داشتم با درد دل کردن حسم بدتر میشه در ضمن چرا مشکلم را به کسی بگویم که هیچ کاری برایم نمی تواندانجام بدهد فقط وقتی ازم گرفته شود

    این چنین که رفتارهامو بررسی کردم و دلیل هام رو دونستم بااطمینان از درستی آنهاحسم بهتر شد و آرام تر شدم .حالا باید دیگران را قانع میکردم که کارم درسته که نمیدونستم چه کاری باید انجام بدم چون همچنان آن حرفه های آزار دهنده رو می شنیدم و حس مو بد میکرد گاهی اوقات آن جوری که میخواستند رفتار میکردم اما دلم اصلا راضی نبود و حس بدی داشتم

    تا اینکه بااستاد آشنا شدم و درستی یا نادرستی رفتارهامو بهتر دونستم ،یک جاهایی آغشته به شرک، ترس از حرف و قضاوت مردم بود.باید این عیبها را رفع میکردم .دیگه در پی قانع کردن افراد برای درستی رفتار هام نبودم ،حساسیتم را کمتر کردم و…گوش دادن فایلها و محصولات استاد خیلی کمک کننده بود

    از این رفتار هام نتایج و موفقیتهای خوبی هم گرفته بودم و میگیرم که توجهی بهشون نداشتم ،غیبت نکردن و نشنیدن و یا درد دل نکردن و نشنیدن بود وهمچنین غر نزدن ،رعایت این موارد جزو تمریناتی است که استاد همیشه از ما میخواد انجام بدهیم،من گویاخود آگاه و ناخودآگاه سالها در حال انجام آنها بودم

    دوستی که بهم گفته بود توادم مرموزی هستی ،دلیلش این بود که توی محیط کار مشکلی پیش آمده بود و من سعی کردم به شیوه درست حل شودنه درد دل کردن و بازگو کردن به این و آن اما ایشون چون خیلی کنجکاو دونستن آن موضوع بود و توقع داشت من که دوستش هستم بهش بگم اما چون نگفتم با یک حالتی که شبیه حالتی که با یک آدم خطا کارو خلافکار حرف میزنن گفتش خیلی مرموزی،اول که ناراحت شدم و بعد تحسین کردم خودمو که به چیزی که اعتقاد داشتم عمل کردم،چند سالیه از مدار این فرد و افراد شبیهش خارج شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: