نمایشگاه Florida Flywheelers Antique Engine، نمایشگاه جالبی است که در آن وسایل آنتیک قدیمی از جمله، موتورهای بخار، تراکتورهای قدیمی و عتیقه، و سایر وسایل اولیه مثل:
ماشین لباسشویی اولیه، بستنی ساز اولیه، سیستم آب خانگی اولیه، بتونر اولیه که بشر برای تقلیل نیروی کار انسانی و راحتتر زندگی کردن -به مدد ساخته شدن ماشین بخار- ساخته، به نمایش گذاشته میشود.
دیدن آدمهای خوشذوقی که دست اندرکاران چنین برنامههایی هستند و بازدیدکنندگان خوشذوقی که از هر فرصتی برای لذت بردن، با هم بودن و لذت بخش کردن لحظاتشان استفاده میکنند، به ما یادآور میشود که هر لحظهای از زندگی که موجب:
به فراموشی سپردن و پشت سر گذاشتن نگرانیهای بیموردمان میشود و هر لحظهای که ما را به آرامش میرساند و مدت زمان بیشتری در احساس خوب نگه میدارد، سودمندترین لحظه ی زندگی مان است که صرف سرمایه گذاری روی تواناییمان برای کنترل ذهن میگردد و در نهایت کنترل زندگیمان را در دستمان قرار میدهد.
دیدن از این نمایشگاه و برنامهی خلاقانه و جالبی چون «انجام حرکات نمایشی با موتورسیکلتهایی با قدمت بیش از 100 سال»، «مسابقههایی برای نمایش قدرت ماشینها»، «نمایش وسایل و ابزار زندگی در بیش از 100 سال پیش»، «نمایش خانههای قدیمی و به نمایش گذاشتن بخشی از علاقهمندیهای مردمان 100 سال پیش، آنقدر برای ما جالب و لذت بخش بود که، تصمیم گرفتیم بخشی از این لحظات را با اعضای خانوادهمان نیز شریک شویم.
نکته جالب ماجرا، سلیقه، ذوق و اشتیاقی بود که این آدمها صرف تعمیر، تمیزکاری، ترمیم و نگهداری این وسایل عتیقه قدیمی کرده بودند و با عشق آن را تقدیم به این نمایشگاه کرده بودند تا، آدمهای بیشتری را در علاقه و ذوقشان شریک کنند.
منتظر نظرات ارزشمند شما و خواندن نکات مثبت و زیباییهایی هستیم که از دل این تصاویر بیرون میکشید و با اعضای خانوادهتان به اشتراک میگذارید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD378MB25 دقیقه
- فایل تصویری نمایشگاه Florida Flywheelers Antique Engine139MB25 دقیقه
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گُل شکفد از گِل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
———————————————————————-
سلام جان جانان، سلام استاد عزیزم، سلام خانم شایسته عزیز و سلام خدمت تمامی دوستانِ یکی از یکی گُل تر.
خیلی وقته بدنبال اینم که چطور میتونم هرلحظه احساسم رو عالی نگه دارم، چطور میتونم حال خوشی داشته باشم و این حال خوش رو مستمر ادامه بدم، خیلی وقته که میخوام از صبح که بیدار شدم تا شب موقع خواب هرلحظه لبخند رضایت برلب داشته باشم و چشمم فقط زیبایی ها رو ببینه.
واقعیتش من تقریبا سعی میکنم با ایمان توحیدی آرامشم رو حفظ کنم و بلطف خداوند رحمان آرامش، آسایش، رفاه و امنیتی روز افزون در زندگی دارم، بلطف خداوند مهربان و رئوف آزادی مالی، آزادی زمانی و آزادی مکانی نسبی دارم که هر روز در حال افزایش است، آبرو و اعتباری روز افزون دارم و در کل راضی ام به رضای خداوند و شاکر تمام داشته هایم هستم، هر روز نه فقط بنا به لیاقتی که دارم بلکه نسبت به کَرَم پروردگار وهابم درخواستهایم در حال افزایش است، و دریافتیهایم هم هر روز بیشتر از دیروز میشود، در کل احساس میکنم در مسیر کمال، رشد و ترقی در حال پیشرفت هستم، ولی سوالی ذهنم رو درگیر کرده بود و اون این بود که چطور احساسم را از اینکه هست بیشتر عالی تر کنم.
و سوالم رو پرسیدم و دکمه مرا به نشانه ام هدایت کن رو زدم، اللهُ اکبر، حمد و سپاس مخصوص خداوند رب العالمین است که هر لحظه پاسخ میدهد.
فایل زیبای استاد، کامنتهای زیبای دوستان، الهامات الهی به من فهموند که بیشتر چشمت رو تربیت کن برای شکار زیباییها.
خدایا شکر، الهی شکر. بخاطر هدایتهایت.
———————————————————————
چنان مستم چنان مستم من امروز
که از چنبر برون جستم من امروز
چنان چیزی که در خاطر نیابد
چنانستم چنانستم من امروز
به دستم داد آن یوسف ترنجی
که هر دو دست خود خستم من امروز
———————————————————————
مدیست که شیوه جدیدی برای تربیت ذهنم انتخاب کردم که در این شیوه ذهنم رو میخوام تربیت کنم برای همکاری کردن با من، برای رسیدن به اهداف و خواسته هایم،
با خودم فکر کردم که مگر نه این است که من ناظر بر ذهنم هستم، من باید افسار ذهنم رو در دست بگیرم؟
خب، این یعنی اینکه انگار یه اسب سرکشی به من دادن و میخوان که من ازش مراقبت کنم، و کار من شده همش سر و کله زدن با این دیوونه، این که خیلی خسته کننده اس؟
من تصمیم گرفتم با این اسب چموش سروکله نزنم، بلکه بیام رامش کنم، میدونم کار سختیه، ولی شدنیه، من فکر نکنم افرادی مثل حافظ، مولانا، محمد، ابراهیم، علامه جعفری، دکتر الهی قمشه ایی و خیلیهای دیگخ که به آرامش روح و روان رسیده اند با اسب سرکشی همچون اسب سرکش من سروکار داشته بودند، درسته ذاتش سرکشه ولی بهرحال اونا تونسته بودن که رامش کنن، من کاری به عقاید، باورها، موقعیت اجتماعی، سطح مالی، داراییهاشون ندارم، همینکه اونا ریلکس بودن نشان از تربیت دادن ذهنشون میده.
منم دیگه تصمیم گرفتم با ذهنم نجنگم، میخوام آدمش کنم، میدونی، راستیتش اول باید خودم آدم شم، بعد که آدم شدم میتونم ذهنمم آدم کنم.
من همونی هستم گه بدنبال مغازه بهتر ، ماشین لوکس تر، خونه لاکچری تر و … هستم، ولی در متن تمام این خواسته هام میخوام از غوغا و هیاهوی ذهنم هم غافل نباشم و تربیتش کنم که مودبانه بشینه سرجاش، برای این کار دفتری مجزا برای خودم باز کردم با عنوان، “چطور احساسم رو عالی تر نگه دارم”.
مدام این سوال رو میپرسم، هدایت میشم، یادداشت میکنم و دارم بهشون عمل میکنم.
تا حدودی جواب داده، و امید زیادی دارم که میشه، اگه شد خبرشو میدم :)
عاشقتونم
موفق و پیروز باشید