کمتر از ۱۰ سال پیش، وقتی قانون را فهمیدم، با برنامه پاور پوینت، آلبومی از رویاهایم درست کردم. روزهای زیادی از زندگیام با دیدن این آلبوم و تجسم آن رویاها شروع میشد. تا آنجا که باور کردم و ایمان آوردم همان خدایی که این رویاها را در وجودم رویانده، نه تنها توانایی رسیدن به آنها را به من داده، بلکه بزرگترین حامی من در راه رسیدن به این رویاهاست.
مزرعه بزرگ و بهشت گونهای که در آن زندگی میکنم، خانه زیبای روی آب، آرامش و خلوت بی نظیر اینجا، درختان سایه اندازش، نسیم صبحگاهیاش، باران پر نعمت اش، دریاچه رؤیاییاش، ماهیها، صدای پرندگان، بوقلمونهای وحشیای که گاهی در گوشه و کنار اینجا میبینم، جمع کردن تخم مرغها، دوشیدن شیر آهویی، صبحانه ارگانیکی که هر روز روی اسکله کوچک خانهام میخورم و طبیعت زیبایی که هر لحظه فضل خداوند و حمایت او از رویاهایم را به من یادآور می شود، هر روز برایم درسهای بزرگی دارد و میگوید:
این پاداش فردی است که فراوانی جهان و سخاوت خداوند را باور میکند و با شوق برای رویایش قدمی برمی دارد.
خداوند همواره با جهانش بیش از کتابها به من آموخته. آهویی یکی از درسهایی بود که از طبیعت آموختم:
آهویی نام یکی از بزهای مزرعهام است. به خاطر شباهتی شکلی و رفتاری که با آهو دارد، نامش را آهویی گذاشتهام. اولین روزی که او را خریدم، آنقدر چابک و تیزپا بود که حتی با یک نگاه هم، فرار میکرد.
به همین دلیل غذای محبوبش را تهیه کردم تا بتوانم به او نزدیکتر شده و شیرش را بدوشم.
غذا را در گوشه بالکن خانه گذاشته و مانعی بلند سر راهش قرار دادم. مطمئن بودم پریدن از روی این مانع، برای یک بز غیر ممکن است. روزها آن غذا آنجا بود و آهویی نیز کوچکترین تلاشی برای پریدن از روی این مانع نداشت.
یک روز مانع کمی کنار رفته بود، به گونهای که آهویی توانسته بود ظرف غذا را ببیند. لذا از روی مانع پریده، خودش را به ظرف غذا رسانده و موفق به خوردن آن شده بود.
برای پیشگیری، نیمکت بسیار سنگینی که دو مرد پر انرژی هم به سختی میتوانستند آن را بلند کنند، روی ظرف غذا گذاشته و در ظرف را محکم بستم تا مطمئن شوم که آهویی هرگز موفق به دستبرد به غذا نخواهد شد.
چند ساعت پس از این اتفاق، با صحنه عجیبی مواجه شدم: با کمال تعجب، آهویی نه تنها دوباره از مانع گذشته بود، بلکه میز را واژگون، در ظرف را باز و غذا را تا انتها خورده بود.
خداوند با این ماجرا، مهمترین عامل رسیدن به اهداف را به من یادآور شد.
اکثر ما در برابر اهدافمان چنین رفتاری داریم. یعنی اگر بتوانیم اهدافمان را ببینیم، آنها را باور و قابل دستیابی بدانیم، آنچنان انگیزهای در ما بیدار میشود و کارهایی انجام میدهیم که حتی در تاریخ بشر غیر ممکن بوده است.
اما وقتی هدف را رؤیایی دور و دراز ببینیم، نتوانیم آن را تجسم کنیم، الگویی مناسب پیدا نکنیم و باورهای قدرتمند کنندهای نسازیم، دیگر حتی جرأت فکر کردن به آن را نیز نخواهیم داشت. هیچ انگیزه و اشتیاقی در ما نمیروید تا قدمی برایش برداریم …
برای باور کردن هدفت، این دو قدم را بردار:
- اگر رؤیایی از وجودت شعله ور شده، آن را ممکن و شدنی ببین
- باور کن همان خدایی که این رؤیا را به تو داده، توانایی تحقق اش را نیز به تو بخشیده است.
هر کاری که لازم است انجام بده تا خواستهات برایت باور پذیر شود:
آنقدر آن را تجسم کن … آنقدر دربارهاش بنویس… آنقدر افرادی که آن رؤیا را دارند، را تحسین کن و آنقدر نشانههای فضل و برکت خداوند و پتانسیل این جهان ثروتمند برای حمایت از رویایت را ببین تا انگیزهی لازم برای حرکت، در تو رشد کند.
همین کارهای به ظاهر ساده، هدفت را جلوی چشمانت و در مرکز توجهات قرار میدهد. انگیزههایت را بیدار و وجودت را سرشار از چنان نیرویی میکند و قدمهایی را بر میداری که غیر ممکنها هم ممکن میشود.
سید حسین عباس منش
برای دیدن سایر قسمتهای سریال تمرکز بر نکات مثبت، کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD493MB12 دقیقه
- فایل صوتی سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 611MB12 دقیقه
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و تمامی همراهان فوق العاده سایت بی نظیر عباس منش
نشانه امروز من هدایت شدن به این فایل بی نظیر بود
چه یادآوری اعظیمی در من رخ داد
صحبت های استاد برای من مثل گُر گرفتن آتیش زیر خاکستر بود برای من یه احساس خاص رو رقم زد
عبارت های که قبلا شنیده بودم بهش ایمان داشتم ولی بصورت ناخودآگاه در من خاموش شده بود
بله استاد درست میگن به هر آنچیز که فکر کنیم و تصور کنیم میتوانیم دست پیدا بکنیم
علل خصوص مواردی که دیگران با افکارشون تصور میکردن رسیدن بهش غیر ممکن هست
لحظه به لحظه زندگی من پر است از نشانه های به نام معجزه که به لطف خداوند و به لطف ایجاد درخواست های در درون من شکل گرفت
از کودکی دنبال پول درآوردن بودم و میخواستم زندگی بسازم که نه 7 نسل قبلم ساختن و شاید نه 7 نسل بعدم بسازن
این رویا در هر لحظه در ذهنم همراه من بود تا جایی که اصلا مهم نبود از چه راهی فقط مهم شده بود که به سطح عالی از پولسازی برسم
و این نوع فکر چون مسیر اشتباه بود به بن بست ختم شد و هر آنچیز که ساخته شده بود بُمب و خراب شد
من بهم ریخته ، آشفته و شاکی از همه کس
در به در به دنبال درست کردنش بعضی وقتی ها هم خسته از درست کردنش
ولی اون اتفاقی که باید میفتاد ، افتاد و خدا پاسخ افکار من رو که در شرایط سوپر سخت مدیریت شده بود داد و همه چیز عوض شد
دقیقا عین صحبتی که استاد گفتن اگر ما بتوانیم تصور کنیم و بپذیریم همه چیز میشود مورد دلخواه ما
و اینجاست که میگن کار خوبه خدا درست کنه
خواستم بگم که بله میشود هر آنچیز که تصور و باور کنیم
موردی که از خاطر من داشت محو میشد و خدا و استاد عزیزم به من گوشزد کرد
الهی شکر ، الهی شکر ، الهی شکر
همگی در پناه الله مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید