سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 6 - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/03/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 08:36:442024-06-09 14:36:19سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 6شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام و درود به استاد عزیز
بسیار عالی ،بسیار تأثیر گذار
خیلی جالبه که یه حیوان برای رسیدن به خواسته اش چقدر تلاش میکنه و تمام سعی خودشو برای رسیدن بهش میکنه
وما آدم ها اگه امیدمون به بقیه آدمها نباشه صد در صد تلاش میکنیم که بهش برسیم
من به بیشتر خواسته های که داشتم رسیدم
هیچ وقت منتظر کسی نبودم که واسم کاری بکنه
اگه به خواسته ای هم نرسیدم چون که امیدم به دیگران بوده یا زیاد تصور رسیدن بهش رو نداشتم
و حالا که یک مسیر عالی رو شروع کردم
با انرژی بیشتر و امید واری کامل به خودم و خدای خودم رو به جلو برای هدف های بزرگی که دارم حرکت کردم،
چقدر این مسیر زیباست و پر از اتفاقات خوب
خدایا شکرت برای این جملات آموزنده و مفید
موفق و پیروز باشید
بنام خدای مهربان
سلام ب همگی عزیزانم
امروز5/4/1403بود و من دقیقا دوماه و دو روزه ک تو ی سالن زیبایی مشغول بودم
مدتیه ک احساس میکردم ک خواسته ی روحم نیست این کار و دلخواهم نیست
ذهنم اجازه نمیداد ک خارج بشم ومقاومت میکرد و دلیل میخواست ک چرا میخوایی بری
دو روز پیش ی آگاهی دریافت کردم ک مهم نیست چقد تو ی مسیر پیش رفتی
ک دلخواهت نیست
اون مسیر تو رو ب مقصد نمیرسونه باید برگردی و هدایت شدم ب کامنت یکی از دوستان ک کارشو ترک کرده بود دقیقا حس کردم این ی نشانه ش و روز بعدش نرفتم سرکار
و شبش پیام دادم ب مسئول سالن ک شرایط من اینه اگه موافقی بهم خبر بده بیام اگه ن خدافظ
گفتم خدایا من درخواستمو دادم اگه جواب داد برمیگردم اگه نه یعنی باید ازاین مسیر بیام بیرون
و خودت هدایتم کن بهم نشونه بده
من ب هر خیری از سمت شما فقیرم
خلاصه جواب نداد اول حسم خوب بود بعد ذهنم شروع کرد ب نجوا ک الان خوب شد بیکار شدی
میخوایی چطور هزینه هاتو بدی
جواب بقیه رو چی میدی
و..
کل رو سرم تو گوشی بود و تو سایت بودم وحتی ب دیوار هم سر زدم برای کار
ک دیگه دست ب دامن قرآن شدم تا بتونم ذهنم و آروم کنم
ک هدایت شدم ب آیه ای ک درمورد حضرت یونس بود:
زمانی ک یونس خشمناک رفت و گمان کرد ک ما براو تنگ نخواهیم گرفت
پس در تاریکی ها ندا داد
ک معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقص منزهی همانا من از ستمکارانم 87)انبیا
گفتم خدایا منو ببخش ک شرک ورزیدم و فک کردم ک تنها منبع روزی من این کاره و قدرت دادم ب صاحب سالن
اگه هدایتم نکنی گمراه میشم
و یادم اومد ک احساس بد آتیشه
مهم نیست تو با چ منطقی دست میکنی توش اون در هر صورت دستت و میسوزونه هزاری هم دلیل داشته باشی فرقی نداره
قانون ثابته برای حضرت یونس، پیامبر، نوح و محمد و آدم های معمولی یک جور عمل میکنه و هرگز هم تغییر نمیکنه
ک حسم گفت بیام بنویسم و برای ذهنم منطق بیارم ک آروم بگیره و سکوت کنه
خلاصه شروع کردم ب نوشتن
ک چرا من این تصمیم و گرفتم؟
چرا حالم بده؟
چرا گفتم نمیام اصن؟
من متوجه شدم ک چن روز پیش درخواست دادم ک خدایا منو هدایت کن ب کار راحت تر با درآمد بالاتر کاری ک ازش لذت ببرم و پول بسازم
همدارم کن با آدم های مناسب توحیدی
و دیدم ک جهان داره پاسخ میده
و شرایط ب ظاهر نادلخواه داره در جهت خواسته ی من تغییر میکنه
و حسم گفت ک بنویسم چون همزمان داشتم آهنگ تجسمی گوش میدادم
و همین جو راحت حرفها میومد و من مینوشتم و درآخر بهش گفتم فلانی من چ بمونم چ برم هیچی از احترامی ک برات قائلم کم نمیشه
مث همیشه بهت افتخار میکنم و دوستدارم
عاشقتم، مراقب خودت باش
یعنی باخودم در صلح بودم و حالم خوب بود موقع نوشتن پیام
و متوجه شدم ک مسبرم درسته و کاردرستی انجام دادم
و بعد حسم گفت بیام سریال تمرکز بر نکات مثبت و ببینم و تحسبن کنم ولذت ببرم تا برگردم ب مسبر
واقعا پاسخ سوالم و هم اینجا گرفتم ک من باید با تجسم خواسته ام و گذاشتنش جلو چشمم و نوشتن در موردش خلقش کنم
و تو کامنت ها هدایت شدم ب ی مثال ک بهم چشمک زد:
سرعت شیر خیلی کمتر از سرعت گوزن هست ولی شیر چون متمرکز هست رو هدفش و فقط ب جلو نگاه مبکنه
ب راحتی میتونه گوزن و ک هی برمیگرده و ب پشت سرش نگاه مبکنه شکار میکنه
این که من باید فقط ب هدفم بجلو نگاه کنم
و نباید برگردم ب عقب و پشت سرم و نگاه کنم چون از هدفم دور میشم و از مسبر خارج
الهی صدهزار بارشکرت
من تازه دارم ی کم درک میکنم خلق خواسته یعنی چی
تجسم کردن یعنی چی
چیزی ک بارها ازش استفاده کردم و نتیجه داده و باز هم میتونه اتفاق بیفته
الهی صدهزار بارشکرت
مرسی استاد خوشگلم
درود بر شما بانو لرستانی گرامی
چه خوب به نکتهی اساسی ایمان، شکیبایی و تجسم و بیان روشن خواستهها اشاره کردید.
متاسفانه من از مسئلهی تجسم دور افتادم و فکر میکنم که باید از همین امشب این کار را انجام دهم. یعنی که پیش از خواب، همهی کارهایی را میخواهم فردا انجام دهم را با بهترین نتیجه تجسم کنم. باید هر شب به هنگام بخوابم و بامداد زود از خواب بیدار شوم تا روز را با تمرین ستارهی قطبی، سپاسگزاری و توجه و تماشای متمرکز به تابلوی رویاهایم که در لپتاپ من است، آغاز کنم.
از خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان سپاسگزارم که ما را در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت گذاشته و دستانش( استاد بزرگوارمان، بانو شایستهی عزیز و عوامل این سایت الهی و شما عزیزان) را برای هدایت من گذاشته تا در راه بمانم و پیوسته در راه باشم و عملگرا باشم ومنظم.
ارادتمند شما
سلام ب شما دوست عزیزم
خداروصدهزار مرتبه شکر ک ب این مسیر زیبا هدایت شدیم
همین ک الان اینجاییم خودش نتیجه س
همین ک هربار برمیگردیم ب مسیر و از نو شروع میکنیم یعنی در مسیر درستیم
ب قول دوست عزیزمون
خدا خییلی مودبه
بدون اجازه ی ما تو زندگیمون دخالت نمیکنه
ماباید بهش اجازه بدیم
تا کارهارو برامون انجام بده
امروز روز10تمرکز بر نکات مثبت هست برای من
میخوام اینجا کامنتم و بنویسم
امروز روز خییلی عالی بود
و یکبار دیگه بهم ثابت شد ک قانون جواب میده
احساس خوب=اتفاقات خوب
یکی از آرزوهای من مهاجرت هست ک دوسدارم ب تهران باشه
قبلا ی رویا بود برام رفتن ب تهران ولی الان ک ی نمه دارم یاد میگیرم قانونو
انگار امکان پذیر ترشده
الان ک دارم این کامنت و مینویسم رو تخت بالایی کوپه 4نفره قطار اهواز ب تهران دراز کشیدم و زیر پتو دارم لذت میبرم ازاین اتفاق ک ی نشونه ش برام
چیزی ک باور نمیکردم یک روز اتفاق بیفته اونم ی مسافرت کاملا رایگان برای من ک فقط لذت ببرم و عشق کنم
الهی صدهزار مرتبه شکر
هم سفرهای من خداروشکر خییلی آدم های خوبی ان خداروشکر کاین نشون میده مدارم داره تغییر میکنه
و کلی باهم صحبت کردیم
یکی شون گفت من توی برج زندگی میکنم ک هرطبقه 5واحد داره ما طبقه ی10هستیم
اینقدر این همسایه ها آروم و ساکت ان ک باورت نمیشه
گفت خونه مون تو ی منطقه کوهستانی تو کوی ارتش تهرانه
و همه جا زیر پاته و جنگل هم ی سمت مونه
دخترم میره تو جنگل درس میخونه
گفتم خدااای من چقددد زیباست واقعا عالیه جایی ک زندگی میکنید
گفت برفم ک میاد میریم برف بازی جنگل خیلی قشنگ میشه
گفتم خدای من چقد خوشگله حتی تصورشم حس وحالمو خوب کرد
و منم دقیقا همچین جایی باهمچین ویو رویایی دوسدارم زندگی کنم
امروز ک نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم قبلش گفتم خدایا قبل شروع سفر ی نقطه ی آبی برام بفرست تا با انرژی بیشتر راهی بشم
و وقتی اومدم سایت دیدم نقطه ی آبی دارم
و کلییی انرژی گرفتم مرسی ک برام کامنت
نوشتین
و ی همزمانی جالب دیگه اینکه وقتی رفتم کامنت خودم و خوندم
دیدم مال تاریخی هست ک تازه از سالن اومدم بیرون
و امروز تو سالن انتظار
صاحب سالن و دیدم ک اونم میخواست بره مسافرت
اول حسم بدشد, بعد گفتم چرا من حالم بده
بعد متوجه شدم بخاطر قدرتیه ک بهش دادم تو ذهنم واین شرکه
بعد ک باهم حرف زدیم
بهم گفت چرا جوابمو نمیدی
من ک بهت گفتم بیا کارتو شروع کن
واقعا احساس من حال خوب من از همه چی واجب تره
خدایا شکرت امروز هدایتم کردی ب دیدن زیبایی های بیشتر
کوه های عظیم و باشکوه
رودخانه های خروشان پراز خیر وبرکت
درختان زیبا
پل های زیبا چهار پایانی ک مسخر و رام ما کردی
الان ساعت 00:47شبه و بچه های کوپه همسایه دارن تو راه رو باعشق بازی میکنن ووصدای خنده هاشون میاد واقعا دارن لذت میبرن و تو لحظه زندگی میکنن
الهی صدهزار بارشکرت بخاطر این قطار عالی و همسفرهای فوق العاده
الهی شکرت
دارم دفترهامو میندازم دور،
بخشهاییش رو اینجا بنویسم و بعداً میندازمشون تو بازیافت
.
بابت تمام اونچه که گذشت و آموختم و حالمو خوب کرد… از همه دنیا از جهان، از خدا، از شماها از سایت، از استاد… از همه… متشکرم
………
قسمت پنجم:
.
هرگاه به درون نگریستی و دریافتی
که هرچه لازم است، در اختیار داری
به رهایی دست پیدا خواهی کرد.
.
تو بینهااااایت زیبایی
.
دنبال خوشحالی و عشق
همونجایی نگرد که گمش کردی :)
.
هیچ رنجی همیشگی نیست
.
خدا خیلی مؤدبه،
تا بهش اجازه ندی و نخوای، نمیاد تو زندگیت دخالت کنه
ولی اگه اجازه بدی…. ببین چیکارا که نمیکنه!
.
نه همه آنچه شده تقصیر ماست
نه همه آنچه باید بشود به تدبیر ماست
.
حساب همه چی رو بکن
ولی روی هیچی حساب نکن
.
سلام ب شما دوست عزیزم
آرام گیان چقد اسم زیبایی دارین
چ آرامشی داشت کامنتت
قلبم لبریز از حس خوب شد
خدا ازطریق کامنت شما باهام حرف زد
هرگاه به درون نگریستی و دریافتی
که هرچه لازم است، در اختیار داری
به رهایی دست پیدا خواهی کرد.
.
تو بینهااااایت زیبایی
عجب آگاهی
خییلی تحسینت کردم واقعا ک اینقدر عالی روخودت کار کردی
چقد زیبا گفتی
خدا خییلی مودبه
بدون اجازه تو دست ب کار نمیشه
خدایا من اجازه میدم ک هدایتم کنی ب مسیر درست ک پراز خوشبختی، ثروت وآرامش وحال خوبه
من از سر راهت کنام میرم واجازه میدم دست ب کار بشه
تا کل هستی بسیج بشن برای رسیدن من ب خواسته هام
من هرآنچه لازم دارم از قبل بهم داده شده
فقط باید درمدارش قرار بگیرم و حسم وخوب نگه دارم
وبقیه ش و بسپرم ب خدای قشنگم
مرسی دوست عزیزم
آرام جانم
عاشقتمممم:)
بنام خدا ،
اوست نشسته درنظر من به کجا نظر کنم
سلام استاد عزیزم ،که با هر چیزی که در اطرافش اتفاق میفته رو یه آگاهی ناب ازش میگیره ،این نگاه یک انسان توحیدی که به کل خودش وصله،
واقعاً این کاری که آهویی انجام داد خیلی تأمل برانگیزه،
اینکه بعد دیدن هدف دست یابی بهش خیلی عالی وآسون اتفاق میفته اینو توی آدمها بهش انگیزه میگن ،
وقتی من تلاش میکنم که برام ملموس باشه اون موقع موانع زیادی رو پشت سرمیزارم ،
همین کاری که آهویی کرد ورفت تودل خطر،شاید این وسط جونشو ازدست میداد
میتونم اعتراف کنم تابه امروز به هیچ موضوعی اینجوری فکر نکردم وباورام راجب رسیدن به خواسته هام محدود ومنفی بود ،هدف باید جلوی چشمت باشه برای من این سایت وفایلهای زندگی دربهشت اون اشتیاق رو میتونم بدست بیارم ،چون وقتی میبینم کسی بهش رسیده پس من هم میتونم برسم ،اصل اساسی این که استاد این فایلها رو تهیه میکنه همینه هدف جلوی چشمامون باشه ببینیم باورکنیم من هیچ الگویی نداشتم یااگر ادم هایی رو میدیدم که این امکانات روداره ذهنم مقاومت میکرد ویه عالمه باورمنفی راجب ثروت داشتم اینکه اون ادمها اصلأ لذتی نمیبرن یا با دزدی به جایی رسیدن ولی حالا دارم میبینم بانگاه توحیدی میشه توبهشت زندگی کرد،اونجایی که استاد گفت مگه کم دست اورد داشتی به اون کارایی فکر کن که تاحالا انجام دادی واقعا یکی ازترمزهای بزرگ ذهنی من باور نداشتن خودم بود وکوچیک شمردن دست اوردهام ،حالا باید بشینم تمرکز کنم روی نکات مثبت خودم ،بعدزندگی وجهان اطرافم این الهامی بود که الان دریافت کردم چون این باگ بزرگ ذهنی من بود که اصلأ توانمندی های خودمو نمیدیدم ومدام اونارو پیش پا افتاده تصور میکردم استاد ازت ممنونم من هم باید مثل شما باشم وبتونم ازدل هرچیزی رازی بزرگ کشف کنم قرارنیست تکنیک های خیلی بزرگ انجام بدم ولی من با الهام از حرفهای استاد وپیام های هدایت درس وایده میگیرم استاد عاشقتم
بادورود به استاد عزیز وخانوم شایسته.
این فایل زیبا نشانه امروزم هستش من قبل از اینکه با استاد آشنا بشم چندان زندگیم و بخصوص حالم که خوب نبود ولی بعد آشنا شدن با خانواده عباس منش حالم تغییر کرد و هرچه قدر به فایلهای استاد گوش میدم خوبتر هم میشم .
به قول استاد هر چقدر افکارمون رو کنترل بکنیم میتوانیم ذهن خودمون رو کنترل بکنیم و بیشتر و بیشتر به زیبای های جهان توجه کنیم بیشتر روی اهدافمون که دوست داریم تمرکز بکنیم به زیبای ها بیشتر توجه بکنیم .
بنام خدای مهربان
سلام ب استاد عزیزم
خداروشکر ک تونستم این قسمت 6از, سریال تمرکز برنکات مثبت و ببینم
خداروشکر میکنم بخاطر همدار شدنم با این آگاهی ها
اگه بتونی هدفتو ببینی بهش میرسی
اگه نتونی هدفت و ببینی نمیتونی بهش برسی
ب عبارتی اگه امید داشته باشی تجسم کنی و خواسته ات همیشه جلو چشمت باشه و باور پذیر باشه برات
انگیزه داری
ادامه میدی
و بهش میرسی
چقد خوبه ک استاد اینقد زیبا توجه میکنن ب نشانه ها ب قول کتاب کیمیاگر
زبان نشانه ها، چ مثال جالبی
آهویی بادیدن غذای مور علاقه ش
پشت موانع
مصمم میشه ک از موانع بپره و اون جسم سنگین و ک استاد گذاشته رو غذاش
تا نتونه تکونش بده رو ب راحتی عرض 20دقیقه گذر میکنه ازش
موانع ک هیچ
حتی گیره ی ظرف غذاشو هم ب راحتی
باز میکنه الله اکبر
و غذاشو نوش جان میکنه و صحنه رو ترک خخخخخ
این جریان برای من درس مهمی داشت
ک زکیه ببین خداوند کل موجودات و داره هدایت میکنه
فرقی هم نداره انسان باشه یا آهویی
مورچه باشه یا پرنده ی مهاجر
زنبور عسل باشه یا مادر موسی
همه چی داره هدایت میشه
خدایی ک آهویی و برای غذاش هدایت میکنه
بهش قدرت میده ک اون جسم سنگین و کنار بزنه و ب هدفش برسه
منم هدایت میکنه
ب منم میگه چطوز از موانع بگذرم
چطور اون جسم سنگین
باور های محدود کننده رو کنار بزنم
خواسته ی من در یک قدمی من آماده س من میتونم با گذر از
باورهای محدود کننده ذهنم
از موانع رد شم
و بزرگتر بشم
و رشد کنم
و ب خواسته م برسم
خداوند همیشه داره هدایتمون میکنه
از ما مشتاق تره برای رسبدن ب خواسته هامون
برای رسیدن ب ثروت و خوشبختی وحال خوب الهی صدهزار بارشکرت
ببین زکی خداوند حتی آهویی و هدایت کرد ک خودش اومد تو تصویر تا ما ببینیمش و باور پذیر تر بشه برامون
استاد چقد تحسینتون میکنم بخاطر داشتن پردایس زیبا
این جریان جاری آب شیرین چقددد زیباست چ آرامشی داره
چقد این درختا زیبا هستن و بهم انرژی میدن الحمدلله الهی صدهزار بارشکرت
اگه استاد تونسته بادیدن و تجسم کردن خواسته هاش و باور کردنشون بهشون برسه
منم میتونم برای منم امکان پذیره
خداوند همیشه ب کسایی ک بهش ایمان دارن و امید پاداش میده
و چ پاداشی داده ب شما استاد قشنگم
باغی ک در زیر آن نهرها جاریه
آب گوارای شیرین ک پراز ماهی های خوشمزه س
مرغ و خروسهایخوشگل
گاو و گوسفند
و…
خداوند جهان رو، آسمانها و زمین و مسخر ما کرده
ب شرطی ک باور کنیمو قدم بر داریم در جهت خواسته هامون
خداوند هم هدایتمون میکنه
کل هستی همدست میشه برای رسبدن ما ب خواسته مون
الهی صدهزار بارشکرت
عاشقتممم
سپاسگزارم استادجانم
خدا بهتون عزت بده و سعادتمندی دنیا و آخرتو ان شاالله
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
طبیعت و الهاماتی که طبیعت برای ما دارد
زمانی که در طبیعت باشیم بیشتر به قوانین جهان هستی فکر می کنیم می توانیم رفتار حیوانات با یکدیگر اتفاقات رخ داده رشد گیاهان ……و شرایطی که در طبیعت وجود دارد را به قوانین جهان مرتبط کنیم تا بیشتر بر آنها تسلط یابیم.
چگونه می شود حیوانی مانند بز زمانی که هدف خود که غذا است را ببیند و به سمت آن با انگیزه حرکت کند؟
در زندگی ما انسان ها نیز همین اتفاق رخ می دهد شباهت های زیادی بین ما و موجودات زنده وجود دارد زمانی که هدف خود را ببینیم یعنی تجسم کنیم و آن را قابل دستیابی بدانیم آن را لمس و نزدیک بودنش را احساس کنیم تمام تلاش خود را برای رسیدن به هدف خواهیم کرد اما زمانی که اهداف خود را دور از دسترس بدانیم و نتوانیم آن را ببینیم تجسم یا احساسش کنیم و الگو و باورهای مناسبی نداشته باشیم سراغ هدفی نمی رویم که بخواهیم به آن دست یابیم و تلاشی برای رسیدن به آن و حرکتی نخواهیم داشت زمانی به اهداف خود دست می یابیم که اهداف خود را در ذهنمان با وضوح کامل ببینیم و بدانیم در زندگی ما وجود دارد.
اهدافی که نتوانیم آنها را قابل دستیابی بدانیم نمی توانیم در زندگی خود به دست آوریم تمام اهدافی که در زندگی ما وجود دارد آنهایی هستند که ما در ذهن خود ساخته و دیده ایم و با آنها زندگی کرده ایم اصلا احساس اینکه این هدف وجود ندارد را نداشته باشیم .
باید به اهداف و خواسته هایمان از زاویه ای نگاه کنیم که این احساس را به ما می دهد که قابل دسترس است و انگیزه اینگونه شکل می گیرد که باور کنیم هر آن چیزی که به ذهن ما می رسد و هر آن چیزی که رویای آن در وجود ما شعله ور می شود قابل دستیابی بوده و گرنه این رویا از همان ابتدا شکل نمی گرفت باور کنیم که می توانیم به آن دست یابیم و برای آن حرکت کنیم و قدم برداریم می توانیم با دریم برد نوشتن و تجسم کردن اهداف خود را همیشه جلوی چشم خود داشته باشیم زمانی که اهداف خود را ببینیم انگیزه ی زیادی برای پیشرفت و رسیدن به آن داریم وقتی اهداف ما برایمان قابل دستیابی است و آن را می بینیم همه ی راه ها را امتحان خواهیم کرد تا بالاخره به اهداف خود دست یابیم.
اگر خداوند به ما بگوید هزار کیلو طلا زیر فلان درخت و جاده است و به آن ایمان داشته باشیم چه اقدامی انجام می دهیم؟
اقدام به برداشتن آن خواهیم کرد تمام اهداف رویاها خواسته های ما همین گونه است تنها باید باور کنیم که رخ دادن آنها امکان پذیر است باید اهداف خود را ببینیم باید ثروت و نعمتی را که هر لحظه اطراف ما را فراگرفته و می خواهد وارد زندگی ما شود را باور کرده و ببینیم و اینگونه انگیزه ی زیادی برای دستیابی به آنها خواهیم داشت باید برای ذهن خود باور پذیر کنیم که دستیابی به اهداف امکان پذیر است .
باید اهداف خود را به قدری تجسم کنیم تا باور کنیم که هست و در ذهن خود با آنها زندگی کنیم تا بتوانیم به آن دست یابیم وقتی باور کنیم هست برای رسیدن به آن حرکت می کنیم طبیعت لحظه به لحظه برای ما درس و تجربیات گران قدری در پی دارد
بر روی باورهای خود کار کرده و اهداف خود را به اشکال مختلف باور پذیر کنیم با دیدن الگوهایی که به اهداف ما دست یافته اند و با به یاد آوردن موفقیت هایی که برایمان دور از دسترس بوده اما به آن دست یافته ایم .
اگر بتوانیم اهداف خود را ببینیم به آنها دست خواهیم یافت این یک قانون است خوب زندگی کنیم و کمک کنیم دنیا جای بهتری برای زندگی شود
خدایا شکرت
عا شقتونیم
سلام استاد جان و دوستانِ همفرکانسی
بچه هاااا بدانید و آگاه باشید که جهان به همه ی فرکانس های شما چه خوب چه بد پاسخ می ده.
هر آنچه که به زبان جاری می کنیم اتفاق میفته.
میخام از قصه گلابی براتون بگم.
گلابی گربه ی مادریه که نزدیک دوهفتس توی حیاط خونمون زایمان کرده و سه تا بچه ی خوشکل و سالم مثل قرص ماه بدنیا آورده.
منم چه در دوران بارداریش چه زمانی که بچه هاش بدنیا اومدند با عشق بهش غذا و آب دادم.حتی جای استراحتش رو پتوی گرمو نرمی انداختم ….
تا اینجا رو داشته باشین.
میایم سراغ گلی.
گلی هم یه گربس که 4 سال پیش از خیابون پیداش کردم خیلی بچه بود و مریض …
خلاصه کلی خرجش کردم و دکتر بردم و از مرگ حتمی نجاتش دادم.
گلی گربه ی خانگیه ماست و روی کاناپه داخل اتاق زندگی میکنه
گاهی میره تو حیاط و در خونه ولی درنهایت برمیگرده سرجاش توی خونه …چون عشق بسیار زیادی رو از ما دریافت میکنه و به نوعی سوگلی ماست.
دو روز پیش که گلی از توی اتاق اومده بود توی حیاط بازی کنه،صدای نی نی های گلابی رو از گوشه ی حیاط شنید(تا اونروز ندیده و نشنیده بودشون چون گلابی تمام مدت زیر شکمش پنهانشون کرده بود و از مأمنی که برای خودش و بچه هاش ساخته بود به ندرت بیرون میومد.گلی هم عقیم شده و حس مادری رو تجربه نکرده و تا همین چند روز پیش اصلا نوزاد گربه ندیده بود)
خلاصه گلی کنجکاو شد به صدای بچه های گلابی و کمی رفت جلوتر تا فقط تماشاشون کنه
اما گلابی احساس خطر کرد و دمشو پف کرد و به گلی حمله کرد و گلی از ترس گلابی از خونه رفت بیرون و حدود 4 ساعت حتی برای ناهارشم نیومد.
حالا گوش کنید از اینجا به بعدش داستان فرکانس شروع میشه.
من که ناراحت شده بودم که اینا باهم دعواشون شد،به همه گفتم این گلابی اگه بخاد هی با گلی دعوا کنه با بچه هاش از خونه یه جوری بیرونش میکنم .
زنگ میزنم حامی های حیوانات بیان ببرنش پناهگاه یا پانسیون گربه ها…
خلاصه من دو روز فقط دو روز این جمله رو فقط بازگو و تکرار کردم شاید بگم 3 دفعه.
باااورتون نمیشه
امروز صبح ساعت 5 همسایه مون اومد زنگو زد و گفت با تله گربه یه گربه ی خط مخالی گرفتم که میومد توی حیاط خونم دستشویی میکرد.و میخام ببرمش خارج از شهر رهاش کنم که دیگه نیاد تو حیاط ما کارخرابی بکنه…
من که متعجب شده بودم رفتم ببینم یه وقت گلابی نباشه اما از اونجایی که اون تله گربه کاملا چوبی بود و فقط چند تاروزنه ی کوچیک داشت نتونستم تشخیص بدم که اصلا گربه ای که این آقا گرفته چه شکلیه.
بهش گفتم ما با ماشین خودمون این تله رو میبریم و توی پارک گربه هه رو رها می کنیم.
گفت باشه خدا پدرومادرتم بیامرزه…
خلاصه بردیمش دم پارک در خونمون رهاش کنیم همینکه در تله رو باز کردیم ،ناباورانه دیدیم که خودِ گلابی بود .
ولی دیگه دیر شده بود و گلابی از اون قفس چوبی کذایی اومده بود بیرون و توی پارک به اون بزرگی رهاشده بود توسط کی؟همین مایی که تا دیروز توی حیاطمون به خودشو بچه هاش پناه داده بودیم؛
دیگه بهمون اعتماد نمی کرد و نزدیکمونم نمیشد و طفلکی مدام این ور اون ورو بو میکرد و دنبال بچه هاش میگشت…اونموقع بود که پشیمون شدیم از رها کردنش…
بچه هاش الان گوشه ی حیاطن و شیر میخان و گلابی آلاخون والاخون پارک نزدیک خونمونه…
گربه ها تا شعاع 1 تا 2 کیلومتری ،جای قبلی شون رو بو می کنن و پیدا میکنند…انشالله که برگرده اگرم دیر کنه من به بچه هاش شیرمیدم…
اما میخام بگم ببینید قدرت کلام و فرکانس چیکار میکنه که من فقط یه کلام گفتم اگه گلابی بخاد مدام با گلی دعوا کنه من میسپارمش به حامی ها و…
و جهان کاری کرد که بمن بگه مراقب حرف زدنت باش چون فورا عملی میشه و متعجبت می کنه.
اصلا چرا باید میرفت تو حیاط همسایه دستشویی کنه
من که تو حیاط خودمون خاک مخصوص گربه گذاشته بودم غذا و آب هم به حدی گذاشتم که حتی گربه های بیرون هم میان تو حیاط ما خودشونو سیر می کننو میرن.
چرا درست بعد از حرفی که دو روز قبل از زبان من جاری شد باید این اتفاق بیفته که همسایه تله گربه بذاره و بیاد به ما بگه و ما ناخواسته ببریم مادرِ بچه هایی که تو خونمون احتیاج به شیر مادر دارن رو رها کنیم توی پارک؟!!!!
بچه ها نمیدونم تا چه حد درک می کنید که چی میگم
اما دلم میخاد که گلابی برگرده پیش بچه هاش چون هنوز نوزادن و مستقل نیستن…
عاشقتونم.
این کامنت ادامه درد…
ما باید خاطرات خوب و حس های خوبمان را سنجاق کنیم به ذهنمان
باید میخ بکوبیم و ثابتشان کنیم روی در و دیوار زندگیمان تا هرموقع یادمان رفت، با نگاهی، دوباره بازآفرینی کنیم همان حسهای قشنگ را
.
.
دیشب ازون شبایی بود که گریه کردم و خوابیدم. تا صب از سردرد خوابم نمبرد،
این چندوقته یه سری مسائل پیش اومده که هنوز نتونستم حلشون کنم و تصمیمگیری برای تک تک موارد برام سخته
خسته ام
خیلی خسته
کارامونم خیلی زیاد بود… این چندماه روم فشار هم اومده بود
دیدم ذهنم همش میره سمت چیزای منفی
فقط غم و غصه ها و تجربیات ناخوشایند زندگیمو میاره جلو چشمم ردیف میکنه
دوباره داشتم غرق میشدم
که یادم افتاد باید به زور هم که شده یا شکرگزاری کنم یا تمرکز کنم روی چیزهای خوب و مثبت
و چون قبلا انجام داده بودم و نتیجه گرفته بودم، این بهم قدرت داد تا مصمم بشم به انجامش
و میدونستم که وقتی حالم بده تا چندساعت حتی شاید چیزهای خوبی برای شکرگزاری پیدا نکنم
بله
واقعا هیچی برای شکرگزاری پیدا نمیکردم
یادم افتاد از یک تکنیک من درآوردی که برای پرت کردن حواس برادر کوچیکم استفاده میکردم تا گریه ش بند بیاد و حالش عوض بشه
و یه تکنیک جالب که قبلنا انجام میدادم و نوشته هاشو نگه داشته بودم و میتونستم مراجعه کنم بهشون و کمک بگیرم از نوشته های قبلیم
انجامش دادم و الان حالم خوبه خوبه!
خداروشکر
میخوام به شما هم یاد بدم
اول اینکه یه سری کاغذ کوچیک مثل فلش کارت ساخته بودم و هرموقع چیزی برای شکرگزاری پیدا میکردم روش مینوشتم و مینداختم توی یه جعبه یا پلاستیک مثل قلک شکرگزاری
و هرموقع هیچی یادم نمیومد برای شکرگزاری، از روی اونا میخوندم و برای موارد تکراری فراموش شده شکر گزاری میکردم
گاهی لازمه اینو یک روز یا چند ساعت ادامه بدم تا حالم خوب بمونه
گاهی حتی فقط برای یک مورد که حس بهتری میداد چندین بار شکر گزاری میکردم و میگفتم عیبی نداره اگه چیز جدیدی نمیبینی، همون یه دونه چیز خوب رو صدبار ببین هی مثلا فقط برای یه چیز دوباره و چندباره شکرگزاری میکردم
و باورتون نمیشه که عین یک پروانه ی پنکه و یا هواکش که میفته روی دور تند و میچرخه و از حرکت وای نمیسته، ذهنم بعد چندساعت فوران میکرد از مواردی که برای شکرگزاری خوب بود و من سعی میکردم بنویسمشون تا برای دفعه بعد اگه یادم رفت یادم بیارم
چقدر زیاد بود!
من چه خوشبختم و نمیدونستم!
.
بعضی چیرها هم هست که به صورت جمله نمیشه براش شکرگزاری کرد
یه حسه
یه لحظه ست
نمیتونی بهش بگی شکرگزاری
بنابراین یه کانال و یه فلدر ساختم توی موبایلم و اون چیزهایی که به کلام نمیاد رو بصورت عکس یا آهنگ میذارم توش
یه رنگ یه کلمه (مثل هایکو)
ولی واقعا یادآوریشون به من آنچنان حس خوبی میده که از صدتا شکرگزاری بهتره
(یاد اون زمانی افتادم که توی فیسبوک مُد شده بود همه ازین چیزهای ریز و کوچیک پیدا کنن و بابتشون شکرگزاری کنن و عبارت تکرار شونده ش این بود؛ اگه سرچ کنید براتون کلی مطلب میاد:
آفریدگار خوشیهای کوچک متشکرم)
مثلا اینکارو کردم
عکس دونفر که همو درآغوش گرفتن منو یاد خاطره عشقی که تجربه کردم میندازه و آرامشی که اون لحظه در بغل یارم داشتم
پس عکسو میذارم تو لیست چیزای خوب (برای مرور و توجه دوباره)
یا مثلا عکس گل رازقی گذاشتم توی بانک چیزهای خوب خودم، چون یاد بوی این گل میفتم و اینکه تابستون وقتی میرفتم سرکار یه دونه درخت رازقی بود که بوی خوبش چندثانیه حالمو خوب میکرد
یا مثلا یه بار یه کاپشن فیروزهای دیدم توی فروشگاه برند، حس خوبی به من داد نگاه کردن و لمس کردنش، پس فقط برای یادآوری اون لحظه اگه یه عکس فیروزهای داشته باشم یا مداد رنگی اون رنگی ببینم کافیه…
اینو میذارم تو همون فلدر تا حس خوبش رو یاد آوری کنم هربار که لازم بود دوباره تمرکزمو بیارم رو چیزهای مثبت
.
…یه بازی ساخته بودم،
برادرم هرموقع حالش بد بود و هی یادش میفتاد دوباره گریه کنه سریع تکرار میکردم:
حس خوب، خاطره خوب… حس خوب خاطره خوب…. یالا… یه چیزی پیدا کن بگو.. حس خوب خاطره خوب… (یا مثلا حس خوب، خاطره خنده دار… حس خوب خاطره خنده دار)
گاهی میگفت اَه… هیچی یادم نمیاد… من اصلا خاطره خوب ندارم من بد بختم
بعد من کمکش میکردم
میگفتم
اون موقع که مسافرت رفتیم کیش، طوطی رو گذاشتی روی شونه ت و عکس گرفتی… من یادمه خندیدی، عکسش هم هست… یادته؟ فکر کنم حس خوبی داشتی اون لحظه نه؟
گفت آره
گفتم خب…. دیگه چی؟
بازم پیدا کن هست
توی کیش کدوم قسمت مسافرتش بهت حال داد
مثلا میگفت فلان رستوران که رفتیم و ماهی خوردیم حال داد
بعد همینطور دوباره
هی میگم خب توی مهدکودک… حس خوب خاطره خوب
چی یادته؟
میگفت فلان روز که بازی میکردیم… خیلی خوش گذشت
بعد یه دفعه ذهنش باز میره سمت چیزهای منفی! :
ولی وسطش فلانی اومد بازی رو خراب کرد اسباب بازیای منم شکست…
این یک خاطره ی بده نه خوب
اونجا مُچشو میگیرم.
میگم نه… این بازیِ حس خوب خاطره خوب ، اینجوریه که فقط قسمت خوب خاطره ها رو باید پیداکنی و بلند بگی، اون قسمت ناراحت کننده ش اگرم یادت اومد باید بهش نگاه نکنی یا بلند تعریف نکن برام
فقط بخشی که حس خوبه رو بلند بگو
.
یه بار از عصر تا شب اینکارو کردم باهاش و فرداش گفت تا نصفه شب همش خاطره خوب یادم میومد که بهت نگفته بودم، چه همه بود!
بیا امروزم چندتاشو تعریف کنم!
.
و خوشحالم که این بازی رو با دیگران هم انجام میده
.
منم امروز همین کارو کردم پیش از بلند شدن از رختخواب
هی اولش هیچی یادم نیومد
ولی لحظه های قشنگ عین این کلیپهای چند ثانیه ای لیست شدن و از جلوی چشمم و توی ذهنم رد میشدن فقط چند ثانیه بصورت یه حس آنی
مثلا لحظه ای که توی بچگی خمیربازی نو خریده بودن برام و باز کردم و شروع کردم به استفاده، حسش هنوز یادمه خیلی خوب بود
اولین باری که بوی بارون و خاک رو تجربه کردم یادمه
فلان غذای خوشمزه که توی فلان عروسی خوردیم یادمه
یه شلوار براق داشتم توی نوجَوانی که مُد شده بود و دوستش داشتم، میپوشیدم و با آهنگ شکیرا میرقصیدم… اون لحظه یادم اومد که خوشحالترین آدم کره زمین بودم
یا مثلا چندباری که توی تیم بسکتبال گل شده بود توپم و یه بار که با چرخش خاصی گل زده بودم، همش خودمو تحسین میکردم یادم اومد
چقدر احساس غرورِ قشنگی داشتم
موقعی که فرزانه خانم به من یک سبد گل هدیه داد چقددددررر شیرین بود برام
(عمدا دارم مینویسم که شما هم ببینید چقدر ساده میشه یادتون بیارید حالهای خوبی رو که تجربه کردین… شاید نوشته هام کمکتون کنه تا شماهم موارد مشابه رو پیدا کنید)
یا مثلا
یادمه رفته بودیم لرستان و پامو بدون کفش گذاشتم تو رودخونه خنک! لمس سنگها با کف پام چه حس عجیبی داشت
وقتی که دوستم بچه چهارماهه ش رو میگذاشت پیش من تا بره سرکار، اون روزا و بغل کردنش چه لذتی داشت….. عکساشو دارم… برم نگاه کنم یادم میاد بیشتر
…ووو
.
فقط.. نکتهای که وجود داشت این بود که وقتی یاد خاطرات عاشقانه و تجربه های دونفره خودم میفتادم، دچار پارادوکس میشدم. حس خوب و بد قاطی پاتی بود.
مثلا تا یاد لحظههای قشنگ و حرفهای قشنگمون میفتادم یه هو یادم میومد که وای! الان ندارمش!
وای، اون آدم منو ترک کرده و الان توی بغل یکی دیگه ست و با کسی دیگه ازدواج کرده
یا مثلا دوباره دلتنگ اون لحظه ها میشدم و دستم بهشون نمیرسید… میرفتم تو باتلاق حسها و خاطرات منفی گیر میکردم دوباره
اما
یه هو مچ خودمو میگرفتم
زیاد هم پیش میاد طبیعیه ها
(شماهم خودتون رو سرزنش نکنید بابت این اتفاق)
… ولی بعد به خودم گفتم بازی رو یادت بیاد
تو فقط حق داری به قسمتهای خوبش توجه کنی
اگر هم چیزی توی ذهنت اومد، مشاهده ش بکن اما به قولی براش چایی نریز که بمونه
بذار بیاد و بره
تحویلش نگیر
روش زوم نکن
توی حسش نمون
ولی خب میاد دیگه… خاطرات بد وجود دارن، بپذیر که بخشی از زندگی هستن
باهاش هم نباید بجنگی که نیاد تو ذهنت… چون میاد، زورش زیاد، چون حسهای عمیقی داشتی به خاطرشون
مثلا به خودم گفتم من میپذیرم که جدایی و شکست عشقی که تجربه کردم دردناک بود، حق دارم ناراحت باشم، به خودم گفتم
شاید هیشکی درکت نکنه ولی من میدونم جداییها و دلتنگیهایی که تو تجربه کرد از مرگ صدتا عزیز هم بدتر بوده
من کنارتم…
ولی شده دیگه، الان کاریش نمیشه کرد
تو باید بتونی ادامه بدی و نیاز داری به حس خوب و سلامتی
اجازه بده آروم بگیری تا زخمات بسته بشن و التیام پیدا کنن
روی اون بُرش های زیبای رابطه ت و دیتیل های خوبش تمرکز کن
تا ایشالا بعدا دوباره که تجربه ای داشتی بتونه صدبرابر بهتر باشه
…. و نمیدونید چقدر مؤثر بود
اینکه بپذیری یه چیزهای خوبی از بین رفته
ولی نمیشه انکار کرد که اون لحظه ی خوبش چقدر حال داده و کیف کردیم
پس متشکرم از خدا
و بهش سفارش میدم تا بهتر و بیشترش رو باز بده بمن یا اصلا تجربیات جدید و قشنگ و بیاد موندنی تازه و حتی متفاوت از اونها برام درست کنه
.
پیشنهاد میکنم شما هم این بازی رو انجام بدین
سلام ارامگیان
سپاسگذارم دوست قشنگم
سپاسگذارم هستی با بودنت در اینجا مارو خوشحال میکنی
سپاسگذارم مکتوب میکنی عزیزم
ممنون وسپاسگذارم از نوشته های زیبایت ..
و یه تکنیک جالب که قبلنا انجام میدادم و نوشته هاشو نگه داشته بودم و میتونستم مراجعه کنم بهشون و کمک بگیرم از نوشته های قبلیم
انجامش دادم و الان حالم خوبه خوبه!
خداروشکر
میخوام به شما هم یاد بدم
اول اینکه یه سری کاغذ کوچیک مثل فلش کارت ساخته بودم و هرموقع چیزی برای شکرگزاری پیدا میکردم روش مینوشتم و مینداختم توی یه جعبه یا پلاستیک مثل قلک شکرگزاری
و هرموقع هیچی یادم نمیومد برای شکرگزاری، از روی اونا میخوندم و برای موارد تکراری فراموش شده شکر گزاری میکردم
گاهی لازمه اینو یک روز یا چند ساعت ادامه بدم تا حالم خوب بمونه
گاهی حتی فقط
سپاسگذارم
به نام حی و قیوم به نام خدای سمیع و بصیر به نام خدای عظیم و بزرگ به نام خدای رزاق و وهاب
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته مهربان
دوستان عزیزم این سایت به نظر من بهترین جایی ست که ببینی چقدر رشد کردی اونم از نتایج فهمیده میشه بیای آرامشت و زیباییهایی که دیدی رو نتایج خوب رو و همه و همه خوبیها رو با دوستان به اشتراک بذاری و چقدر با نوشتنشون حال خودت دوصد چندان میشه من که اینطوریم
وقتی به زیباییها در روز آگاهانه توجه کنی و تحسین و صحبت کنی از جنس همونا بیشتر در زندگی میبینی و خداوند هر روز بیشتر و بیشتر تو رو به سمتشون هدایت میکنه و این بهترین و آسان ترین قانون است
وقتی قانون رو میپذیری و درک میکنی دیگه برای هر چیزی دست و پا نمیزنی و زندگیت به طور جادویی روان میشه همه کارهات آسون و راحت انجام میشه چون به قدرتش ایمان داری و طبق قانون میری جلو
و همین سایت اگه درست توجه کنیم نکته به نکته اش پر از زیباییست پر از فراوانی ست
پراز عشق ست عشق به خدا عشق به زندگی عشق به خانواده و این قانون زیبا
من زیباتر از این سایت جایی ندیدم این سایت خودش یک ثروت است تک تک نتایج دوستان ثروته
و ما هم با خوندنشون جا پای اونها میذاریم و در کنار هم پله های ترقی رو بالا میریم تا بهتر به خداوند وصل بشیم و دسترسی به امکانات برامون راحت تر و آسونتر بشه
آره من کبری مشتاقی لایق بهترین زندگی بهترین شخصیت
بهترین منش بهترین آرامش
بهترین خونه و بهترین ماشین و بهترین ثروت رو دارم چون دارم هر روز با افکار درست و باور درست اینها رو میسازم هر روز بهتر از روز قبل من میتوانم
به لطف الله ودرکنار استاد عزیز و این دوستان گلم میشه بهترینها رو ساخت
استاد ممنونتم سپاسگزارتم ای زیباترین خلقت خدا روی زمین