عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-03 03:57:242024-10-03 04:02:26عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
با سلامی دوباره به رب مهربانمان که ما را به این خانواده هدایت کرد. کلمات در مغزم می چرخد و نمی دانم چگونه آنها را جمله بندی کنم. در روانشناسی ثروت یک فایل شماره بیست و دو استاد که ما بارها در این دو سالی که تقریبا عضو هستیم گوش می کردیم واقعا این جمله ایشان را که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است را تازه با پوست واستخوانمان حس کرده ایم.
از زمانی که فروش حضوری محصولات خود را با شجاعت و هدایت و حمایت خداوند و دانسته هایی که از قوانین دست و پا شکسته بلد شده بودیم را شروع کردیم آن را فهمیده آیم.اکنون برای ما دنیایی دیگر آغاز شده تولدی دیگر صورت گرفته و احساساتی در ما زاده شده که دوست داشتیم سر به خاکش نهیم و تنها اشک بریزیم و شکرش کنیم. اتفاقات و هم زمانی هابی برای ما متولد شد که فکرش را هم نمی کردیم اگر معجزه واقعیت داشت حتما نام آن را می گرفت اما به گفته اسناد عزیزمان جهان و خداوند تو را به راهی که خودت انتخاب کرده ای سوق داده و هدایت می کند. هنوز برای ما باور پذیر نشده که این چنین ساده و بدیهی کارها می تواند انجام شود و ما به آن گروهی پیوسته آیم که به استاد گفته بودند اگر ما در چکاپ فرکانسی وضعیت خود را ننوشته بودیم جایگاه اکنون خود را حتی اگر خدا هم می گفت باور نمی کردیم و اشک های ما سرازیر می شود بر روی گونه هایمان که اکنون تنها کلمه رب را می گوید و جمله :من از هر حیری که از تو به من برسد فقیرم.
شبها با یک تیر دو نشان می زنیم هم پیاده روی می رویم و هم محصولاتمان را که روز به روز بر اثر تکرار و تمرین بهتر و بهتر می شود به فروش می رسانیم و در این بین کاملا بحث مدارها و ثابت شدن در آن و هم زمانی ها را بهتر درک می کنیم . ما انسانهایی را دیده آیم از گروه های مختلفی که سهراب در شعرهای خود نام می برد برخورد با انسانها باعث شده دید ما و رابطه بر قرار کردن نسبت به آنها شکل دیگری به خود بگیرد و در این دو روزی که فست هستیم فروش ما دو برابر می شود. مایی که هیچ گاه فکر نمی کردیم برای فروش با اتوبوسی که تا دم در آن پر است به محله های جدید برویم تا بتوانیم فروشی بیشتر داشته باشیم. یاد گرفتیم که پول را دوست داشته باشیم و ان را به خوبی و درستی نگهداری کنیم. لذتی که ما شبها به هنگام برگشتن به خانه می بریم بااین که اغلب خسته ایم لذتی فراوان به ما می دهد حتی اگر در همان مدار ثابت شبی صد هزار تومان فروش خود بودیم اما لذت بردن از طی کردن مسیر ما را برای فردا شب شارژ می کند به پتانسیل های درونی خود پی برده ایم، زمان و انرژی خود را بیشتر حساب شده مصرف می کنیم و تا جایی که امکان دارد برنامه فردا را همان شبی که با شادی به خانه می رسیم می ریزیم و با شادی و خستگی لذت بخشی به خواب می رویم یا این باور که فردا روزی است مثل همیشه و خدا حامی و هدایت گر ما است و ما را در بهترین مکان و بهترین زمان قرار می دهد.
در تمامی این مراحل استاد در کنار ما هستند با هندزفری هابی که در گوش خود داریم تنها سخنان ایشان را می شنویم و بس.
خدایا شکرت به خاطر قوانین بدون تغییر و دنیای زیبایت خدایا شکرت به خاطر همیشه با ما بودنت خدایا به اندازه خودت شکرت که همیشه با مایی، همیشه همراه مایی، همیشه در قلب مایی و مرا بیشتر از خودم دوست داری.
خدایا شکرت
سلام به شما استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته ی نازنینم، سلام به لیلای عملگرا و دوست داشتنی که با کامنت فوق العاده ای که نوشتی کمک کردی تا من به یاد بیارم مسیری که اومدم رو و به یاد بیارم و دوباره اشک شوق بریزم و بگم چه خدایی جانم، استادجانم بینهایت سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند که به حق رایگان نیست و قابل قیمت گذاری هم نیست، به شرط در مدار بودن، به شرط سپاسگزار بودن، به شرط جستجوگر بودن در مسیر حق، به شرط فراخوان منطق و شهود، استاد جانم من در شرایطی این فایل رو دریافت کردم که حال روحی مناسبی نداشتم، از یاد برده بودم که از کجا شروع کرده بودم و امروز کجام، داشتم غصه می خوردم و درگیر خشم و کینه از آدمایی بودم که از هیچ تلاشی برای آسیب به اعتبار و موجودیت من و زندگیم فرو گذار نکردن، و نمیدونین استاد که این فایل با قلب من چه کرد! منی که به واسطه ی یه مناسبت خروار خروار خاطره ی نامناسب رو داشتم مرور میکردم و خودمو آسون میکردم برای سختی ها به یادآوردم که بابا آخه مگه تو این چند سال کی کنارت بود، تو به کی تکیه کردی، اصلا شعار زندگیت یادت هست! استاد روزی که شروع کردیم هیچی نداشتیم، اینکه میگم هیچی یعنی هیچی استاد! یادم رفته بود از اون روزایی که صلوات شمار گذاشته بودم دستم و هر لحظه میگشتم دنبال یه چیزی که سپاسگزاری کنم براش، از ابر آسمون گرفته، تا جای نشستن توی اتوبوس، تا لبخند یه بچه و وزیدن یه نسیم! روزایی که آگاهانه لبخند میزدم و با قدرت میگفتم میشه، اگه بقیه تونستن مام میتونیم، کافیه باورهامونو درست کنیم، کافیه عمل کنیم و.. امروز که دارم مینویسم همه ی وسایلمون رو خودمون خریدیم، ماشین خودمونو داریم، همسایه و صاحب خونه ی عالی داریم، خونمون توی بهترین لوکیشن شهر مشهد، که فراوانی توش موج میزنه، درآمد مستقل برا خودم دارم، زندگی فوق العاده زیبا و عاشقانه با همسرم، خرید همه ی محصولات سایت استاد عباس منش جسورم، کلی حس خوب و رهایی، سکوت و آرامش، یه تراس پر از گل های زیبا که تو کوچه ی خونمون تکه از بس که سبز و قشنگه، مبل های که همه میگفتن دیوونه ای از کجا، تابلویی که عاشق زلالی و حس قشنگ طبیعتش بودم، لوازم و وسایلی آشپزخونه ای که یه روز صرفا یه رویا بود، همسایه های که احترام و عشق چاشنی وجودشونه، همکاری با کلینیکی که مدیریتش عشقه، استاد من هدایت شدم به مسیر علایقم، به کار با بچه ها، به بازی درمانی، من با عشق میرم تو اتاق کارم و از اونور خروجی شده معجزه، کلی تغییرات و کلی حس خوب برای خونواده هایی که اومدن تا نتیجه بگیرن، دیوار خونمون رو به جای دکوری جات با in God we trust زینت کردیم، کمد اتاق خواب، که طراحی و اجراش رو عزیز دلم انجام داده هم روی اون حک شده in God we trust، استاد همین آدما که اتفاقا از اقوام درجه یک همسرم هم هستن، سر جدایی من و همسرم شرط بستن، شرط بستن زیر یه سال ما جدا میشیم و الان بالغ بر پنج سال و دو ماه تمامه که با وجود تمام سنگ اندازی و دردها و زخم های که زدن نتونستن این رابطه رو خراب کنن، و رابطه ی ما هر روز توحیدی تر و قشنگ تر و زیباتر شده! تازه چند وقت پیش هم که پدر همسرم به ما دسترسی پیدا کردن گفتن هرآنچه شما دارین لطف خدا و دعای ماست! بله لطف خداست، قطعا همینطوره! اما خدا با هیچکس پارتی بازی یا دشمنی نداره! لطف خداست چون من و همسرم اینجوری باورش کردیم! خدا با ماست چون وقتی استاد تو فایلتون شنیدیم وام ممنوع! پول که اومد دستمون یه جا رفتیم همه ی واممون رو تسویه کردیم! شاید خیلیا بهمون خندیدن که جو گیرن، فکر میکنن چه خبره! حتی مادر همسرم بهشون گفته بودن انگار رو حرفاتون خیلی محکمین! وقتی قید مسکن ملی و وام و قرض و دراز کردن دستمون رو برای گرفتن پول از دیگران زدیم بهمون خندیدن و گفتن فک کردین چه خبره! پشیمون میشین! عزیزان لطف داشتن میگفتن بیاین قسطی برین وسایل خونتون رو بخرین، ولی استاد ما وایسادیم و نخریدیم و امروز با عشق با قدرت با ایمان کامل میگم استاد جانم ما وسایلمون رو خریدیم نه تنها با عشق، وسایلی که دوست داشتیم و ما رو صدا میزد با کیفیت عالی خریدیم که همه رو هم نقد خریدیم! استاد جانم درسته خونمون رو هنوز نخریدیم و هنوز یه سری از خواسته هامون تیک نخورده ولی به جرأت میگم اونم برمیگرده به باورهای محدود کننده و شرک آلودمون، و البته ضعف در عملگرایی و احساس لیاقتمون و عدم گذاشتن تمرکزمون روی اصل!!!
اول از همه برا خودم مینویسم این کامنت رو، که مگه هر کاری نکردن که عزت تو رو بشکنن، ولی الهه جان به یاد بیار که روی کی حساب کردی! کی قلبتو هر بار باز کرد به عشق! کی هر بار از در و دیوار برات نشونه رسوند که تو پای در راه بنه و هیچ مپرس، خود راه بگویدت که چون باید کرد!!!
استاد جانم خدا بهمون عزت داد؛ ثروت داد؛ عشق داد؛ آدمای بینظیر و فوق العاده فرستاد تو مسیرمون؛ بی نیازمون کرد از غیر خودش؛ و استاد جان ممنونم ممنونم که کمکم کردی تا دوباره به یاد بیارم مهم ترین رابطم، رابطم با پروردگارمه! رابطم با رب! کمکم کردی استادجانم تا دوباره به یاد بیارم که همه ی ما روح های مجردیم و اومدیم خودمون رو تجربه کنیم!! اون خدایی که هر لحظه هادی و حامی و حافظ و نگهدار من و عزیزان منه! حواسش به من هست! به وقتش میگه چیکار کنم! اون خدا آگاه و مدبره، بلده شورن کاتا رو، اون منو میرسونه به مسیری که شایسته اون مسیر باشم! استاد جونم شما داشتین از نتایج لیلا جان میخوندین، من ذوق میزدم و با صدای بلند میگفتم عزییییز من ایول، چقدر لذت میبرم از این آگاهی ها، از اینکه هربار که این جملات رو میشنوم قلبم باز میشه، روحم آروم میگیره و چقدر این جمله ی شما آدمو راحت میکنه که آقا جان به خدا هرکسی هرجایی هست جای درستشه! یه عده هم میگه الهه شانس آورده! الهه اگه امروز اینجاست، چون تمرکز گذاشته روی زیباییها، چون بارها و بارها فایل ها رو گوش کرده، چون دفترها پر کرده از جملات تاکیدی و جملات باورساز دوره ها و فایل های رایگان، حالا ببین تعهدش رو بیشتر کنه، چه شود!! استادجونم من عااااشقتونم، چقدر رابطه ی شیرین و منحصر به فرد شما و خانم شایسته نازنین و جسور کمک کرده به قشنگی رابطه ی من و عزیز دلم، چقدر لذت میبرم وقتی میبینم کامنت من توسط شما یا خانم شایسته ی نازنین مطالعه میشه و چقدر خوشحالم که به الهام قلبم گوش کردم و اومدم و نوشتم! استاد چقدر من تو این چند سالی که تو این سایت بودم بزرگتر شدم، چقدر جسورتر و عملگراتر شدم، چقدر جنس هدایت رو بهتر درک میکنم، چقدر توحیدی تر و بی نیاز تر از غیر خودش شدم! استاد جونم هر بار رفتین سفر به دور آمریکا، من و عشقم با ذوق فایل ها رو نگاه میکردیم، و خدا میدونه که چقدر هدایتی ما هم اون تصاویر و منظره و عشق انسانها رو تو سفرهامون تجربه میکردیم، استاد تنها راهی که میتونم در مقام عمل سپاسگزار این سایت و شما و خانم شایسته نازنین و خانم فرهادی و آقا ابراهیم باشم اینه که بیشتر گوش کنم، عمل کنم، بنویسم و نتایجم رو اهرمی کنم برای تلاش و نتایج بعدی، استاد جونم اون روزایی که گریه میکردم و خسته میشدم باز دوباره اشکامو پاک میکردم و میرفتم به سمت اصلاح و بهبود باورهایی که مثل سیمان چسبیده بودن؛ من بودم و فایل های شما و خانم شایسته. خوشحالم که توی مسیر زندگیم با استادی چون شما آشنا شدم، خوشحالم که افتخار شاگردی شما رو دارم، خوشحالم که امروز هر کس من رو میبینه میگه چه لبخند زیبایی، آخه اون نمیدونه که من آموختم که با سپاسگزاری ظرف وجودمو وسعت ببخشم، و لذت توجه به داشته ها همه جوره سود خلاصه! خلاصه استادجانم اون روزا این بهشتی که الان برا خودمون ساختیم نبود، اما ما سعی کردیم هر لحظمون رو بهتر و بهتر عمل کنیم و امروز شاکر نقطه ای هستیم که داریم لذت میبریم عشق میکنیم و سوت میزنیم و آنچه دوست داریم رو خلق میکنیم! دوباره به خودم میگم فارغ از اینکه دیگران دوست دارن یا ندارن، و چه بازخوردی بهت میدن، فقط روی خودت و خدای خودت حساب کن الهه ی عزیزم ! آخ استاد جانم که چقدر دوست داشتم بگم و بنویسم ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم…….
خیلی دوستون دارم و با عشق هر بار که فایلهاتون رو گوش میکنم جان دوباره میگیرم برای رشد، برای تغییر، برای حرکت، برای به یادآوردن و ادامه دادن و ادامه دادن و توحیدی تر شدن و عمل کردن به الهامات و عمل کردن به تمرین ها، به قول شما استاد بینظیرمدو خانم شایسته ی جسورم الهه جونم پیوسته به دنبال بهانه ای باش برای شاد بودن، برای رقصیدن، برای خندیدن ..
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 15 مهر رو با عشق مینویسم
خدا بهترین نگهدارنده است و او مهربان ترین مهربانان است
فَاللّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ»
این پیامِ اول صبح خدا برای من بود
من امروز صبح که بیدار شدم یکم کامواهارو مرتب کردم و هر چی که لازم بود با خودم خواستم ببرم برای ورکشاپ رایگان طراحی مدل زنده که تو پاساژ کلاسی که میرفتم بود ، برداشتم تا برم اونجا
قبلش گفتم اول برم حسن آباد تا کامواهایی که لازم داشتم بگیرم و برای خواهرمم کاموا بخرم ، بعد از اونجا برم تجریش
درسته بارم سنگین میشد، ولی باید میرفتم، چون برگشتنی دیر میومدم و مغازه های حسن آبا میبستن
وقتی از خونه بیرون اومدم و خواستم از مسیری که نزدیکتره با بی آرتی برم مترو و از اونجا میرم تجریش ،برم ،
ولی خدا بهم گفت از این مسیر نه برگرد
قشنگ این صدا رو شنیدم و سریع مسیرمو عوض کردم و از مسیر طولانی رفتم
پیش خودم گفتم خدا ،چرا گفتی از این مسیر طولانی برم ؟؟
جالبه الان خندم میگیره ،چون که من به کلی فراموش کرده بودم مسیری که من میخواستم برم اصلا پیچیده تر بود که بخوام برم حسن آباد
و خدا سریع یادم انداخت تا من مسیرمو عوض کنم و از مسیری که طولانیه به تجریش از اون مسیر برم که بعدش متوجه شدم من میخواستم برم حسن آباد و این مسیر طولانی به سمت تحریش امروز برای من مناسب بوده
و وقتی میخواستم از مسیر اول که به مترو و مسیر تجریش نزدیکتره برم حواسم به رفتن به تجریش بود نه حسن آباد
از خدا ممنونم که حواسش به همه چیز هست
وقتی رفتم، به درخت توتی که جریانشو در رد پاهام نوشتم که همیشه تو ایستگاه بی آر تی سلام میدم ،سلام دادم و نشستم
داشتم به خدا فکر میکردم که سرمو بلند کردم و رو برومو نگاه کردم مدرسه دخترونه که دیوارشو تازه رنگ کرده بودن دیدم و نوشته بود
خدا بهترین نگهدارنده است و او مهربان ترین مهربانان است
فَاللّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ»
وقتی معنیشو خوندم خندیدم و سپاسگزاری کردم
و سوار بی آر تی شدم رفتم
وقتی رسیدم حسن آباد یکی یکی کامواهارو خریدم
جالب بود سه نفر منو صدا کردن و گفتن خانم کمکمون میکنی؟؟ ما کاموا چی بخریم و یا میگفتن میخوایم رو تختی ببافیم چقدر باید کاموا بخریم یا میخوایم عروسک ببافیم چه کاموایی برای شروع وار مناسبه
منم میگفتم نمیدونم و تاحالا انجام ندادم که بهم گفتن از نایلونایی که دستته متوجه شدیم بافنده ای
من خندیدم و گفتم نه من کارای ریز میبافم روتختی نمیبافم
با یه دستم تخته شاسی نقاشیمو گرفته بودم و با یه دستم دو تا نایلون بزرگ کاموا
یکی از خانما پرسید کار نقاشی هم انجام میدی گفتم بله و آدرس پیجمو بهش دادم
وقتی کارم تموم شد وایساده بودم ، یهویی گوشیم زنگ زد و از خدمات ایرانسل بود
جریانشو تو رد پاهای چند روز پیشم، تو این 10 روزه نوشتم
چون دیروز گفته بودن، بهم زنگ میزنن تا خطم رو فعال کنن ، که دوستم بهم داده بود و به نام پدرش بود و پدرش سال 98 فوت کرده بود و جدیدا ایرانسل سیم کارتمو مسدود کرده بود و جریانات بعدش که همه رو نوشتم تو رد پاهای قبلیم
گوشیمو جواب دادم و یه خانم بهم گفت ساعت 12 تا 1 خط ایرانسلتون فعال میشه و برین خدمات ایرانسل و بگین که به نامتون بزنن
چی داشت رخ میداد ؟؟؟؟؟؟؟
خدای من
هنوزم باورم نمیشه
همه مولفه ها کنار هم قرار گرفته بودن و اون بوووووووم که استاد میگفت رو ، داشتم تجربه میکردم
خیلی خوشحال شدم و وقتی برگشتم تا با مترو برم تجریش داشتم به تک تک این روزا فکر میکردم
میگفتم طیبه ببین بدون اینکه نیازی باشه که به دوستت التماس کنی از شهرستان با مادر و خواهرش بره و سیم کارت رو به نام مادرش بزنه و بعد دوباره تو بری شهرستان و بگی سیم کارت رو به نامت بزنن
و همه اینا کلی زمانبر و هزینه بر بود برای تو
و زمانی که دیروز و توی این 1 هفته پیش، که شنبه هفته پیش حدود 8 روز پیش، تصمیم گرفتی که رها کنی و گفتی اصلا نمیخوام
من این سیم کارتو نمیخوام
و خدا خیلی قشنگ و راحت هدایتت کرد
حتی یادت نبود که باید بری خدمات ایرانسل و خدا دیروز یادآوری کرد و تو رفتی و کارت به سادگی و راحتی و طبیعی ترین حالت ممکن انجام شد
چی شد یهو ؟؟؟؟چی عوض شد ؟؟؟ چی داشت رخ میداد ؟؟؟
بازم باید امروز تاکید میکردم به خودم
چون من یه اصل رو آخر کار متوجه شدم و زمانی که عاجز بودنمو فهمیدم و گفتم اصلا نمیخوام همه چیز به یکباره عدض شد
یاد حرفای استاد عباس منش میفتم که کلی مثال میزد و حضرت موسی که عاجز بودنشو گفت و زندگیش تغییر کرد
دیروز برای من درس بزرگی بود تا سعی کنم اصل رو یادم باشه و بگم هرچی خدا بخواد ، و رها باشم
چقدر من خوشحالم خدایا شکرت
وقتی من رفتم مترو تا خط عوض کنم ، جا بود و نشستم و اصلا به کل فراموش کردم باید تو امام خمینی خط عوض کنم
به خیال خودم فکر میکردم که میره تجریش
کنارم یه دختر نشسته بود چند بار پرسید به ایستگاه سر سبز رسیده و خانما میگفتن نه
من یه لحظه گفتم چرا میگه سر سبز؟؟؟ این که تجریش میره !!!!
تو دلمم میگفتم حتما اشتباه سوار شده !!نگو خودم اشتباه داشتم میرفتم و خبر نداشتم
و وقتی رسید دانشگاه علم و صنعت سرمو بلند کردم دیدم خط آبی هست سریع پیاده شدم
انقدر تو مترو خندیدم
چون محو فکر کردن به اتفاقات و عجز خودم و تسلیم شدنم به خدا بودم و حواسم نبود کجام و به کجا میرم
چی شده بود ؟؟ من اگر طیبه قبل آگاهیم بودم مدام خودمو سرزنش میکردم که چرا حواست نیست و اشتباه رفتی و زمین و زمان رو مقصر میدونستم
ولی اینبار داشتم عمیقا میخندیدم و میگفتم درسته من توجه نکردم ولی خدا ،شاید تو میخواستی که من زود نرسم به تجریش
چون هنوز ساعت 12 نشده بود ومن باید 1 میرفتم خدمات ایرانسل تجریش
دوباره برگشتم و رفتم امام حسین پیاده شدم و از هفت تیر رفتم تجریش ، درسته راه طولانی شد ولی خب من داشتم تو اون بازه زمانی با خدا عشق میکردم و باهم حرف میزدیم و توجهم به نکات زیبا بود
وقتی رسیدم تجریش 1 بود و رفتم خدمات ایرانسل با دو تا نایلون بزرگ قلاب بافی ،
همین که من رفتم داخل، مشتری داشتن نشستم و منتظر موندم و بعد کار من رو آقایی که دیروز انجام داد ،اومد و پرسید که امروز از ایرانسل بهت زنگ زدن و من گفتم بله
و کارت ملی مو خواست تا سیم کارت بابای دوستمو که بیشتر از 12 سال دست من بود رو بدون نیاز به رضایت دوستم و یا کارای دیگه به راحتی انجام بشه و به نام من شد
خیلی ساده و راحتی و به سریعترین زمان ممکن
وای خدای من داشتم پرواز میکردم
و از طرفی حیرت زده بودم که من خواستم و وقتی مولفه ها کنار هم قرار گرفت
موجود شد
این من بودم که داشتم تمام اتفاقات زندگیم رو رقم میزدم
در صورتی که دو ماه پیش هر کاری میکردم و هی به دوستم زنگ میزدم به مادر دوستم زنگ میزدم تا برن و کارامو انجام بدن ولی نمیشد که نمیشد
در اصل من داشتم شرک میورزیدم و باید این مسیر هارو میومدم تا درس هامو بگیرم و بدونم که عاجزم
درسته زبانی میگفتم خدایا کارامو به تو سپردم ولی دلی شرک داشتم و لحظه ای که فهمیدم تصمیم گرفتم بگم نمیخوامش هرچی که تو صلاح بدونی همون بشه برای من خدا
یادمه چند وقت پیش که شروع کردم به تکرار باورایی که نوشته بودم و تکرار میکردم که من لیاقت داشتن سیم کارت ایرانسل رو دارم چون من ارزشمندم و سال هاست این سیم کارت دست منه و برای منه
یه لحظه گفتم خدا بهم باوری بده که بتونم راحت تر رها بشم از هر چیزی
و این برام خیلی بزرگتر بود
یادمه استاد میگفت : اول از چیزای کوچیک شروع کنید و از خدا بخواین که بهتون عطا کنه و کم کم میبینید که هرچی میخواین میشه، کم کم چیزای بزرگتر میخواین
و این درخواستم برای من در حد مدار الانم خیلی بزرگ بود
چون تقریبا این خواسته ام نشدنی بود تو ذهنم و همه شرایط به ضرر من بود و اصلا دوستم راضی نمیشد بره کاراشو انجام بده و همسرش مانعش میشد که حتی با من که دوستیمون 18 ساله بود قطع رابطه کرد
و الان که به راحتی به نامم شد
تاکید میکنم بر روی اصل
چون من تو این دوماهی که سیم کارتمو مسدود کرده بودن و باورای قوی رو تکرار میکردم هیچ اتفاقی نمی افتاد
وقتی هفته پیش متوجه شدم دارم تقلا میکنم و شرک میورزم و سعی دارم که از طریق دوستم این کار رو حل کنم و کاملا عاجز شدم و گفتم نمیخوام اصلا
و گفتم خدا هیچی نمیخوام ،هیچی ،اصلا این سیم کارتم نمیخوام برای خودت
میرم یه سیم کارت جدید میخرم
که خدا کم کم هدایتم کرد تا هفته بعدش برم دوباره به خدمات ایرانسل و همه چیز به نفع من شد
اصل
اصل
اصل
اصل
اصل
اصل
اصل
تازه میفهمم استاد عباس منش چی میگفت
اصل
همه چیز اصله
همه چیز خداست
وقتی تکاملت رو در ایمان آوردن به خدا طی میکنی ،رفته رفته معجزه ها رخ میده
یادمه اوایل، سوالم این بود، چجوری باید به خدا ایمان بیارم و اعتماد کنم و تسلیمش باشم
و اینو میشنیدم که استاد عباس منش میگفت
اصلا عجله نکنید حتی در تسلیم بودن هم، باید تکاملتون طی بشه و از قران تکامل پیامبر و باقی داستان های پیامبرارو بارها تو فایلا میشنیدم
و خدا قشنگ مرحله به مرحله بهم داره یاد میده چجوری تسلیم ترش باشم
منی که یک سال پیش تو خیلی از مسائل شرک داشتم
و الان خیلیاشون تبدیل به توحید در عمل شدن و دارم تسلیم میشم
خدایا سپاسگزارتم
و این رو یادم باشه که به اندازه ای که هر روز دارم تلاش میکنم و قدم برمیدارم به همون اندازه دارم رشد میکنم
خدایا بی نهایت شکرت
وقتی همه کارامو انجام دادن و الان سیم کارت به نام خود خودمه و حتی گفت دائمیش میکنم که دیگه هیچ مساله ای برای سیم کارتت پیش نیاد
همه چیز به نفع من رخ میده خیلی راحت
من ازشون سپاسگزاری کردم و رفتم بیرون کمی بلند تر گفتم خدای ماچ ماچی من ازت سپاسگزارم ربّ من
یه صدای ذوقی هم از خودم در آوردم
خندم میگیره چون من هیچ وقت از این رفتارا بیرون انجام نمیدادم ولی الان به راحتی بلند سپاسگزاری میکنم
و رفتم ورکشاپ و وقتی رسیدم با کاموا ها تو دستم ، چند تا از استادا به کامواها نگاه میکردن و من سلام کردم و رفتم به همکلاسیم که داشت کار میکرد سلام دادم و اومدم که بشینم
موضوع این هفته ورکشاپ این بود که تو تراس پاساژ که خیلی بزرگ بود همه هنرمندا نشسته بودن و داشتن محیط بیرون تجریش رو میکشیدن
منم نشستم و چون دیدم درست نبود زاویه دیدم ، دوستم جلوی من نشسته بود و من شروع کردم به کشیدن حالت کار کردن دوستم و بعد از پنجره ای که بیرون دیده میشد یه قسمتشو کشیدم
خیلی تجربه قشنگی بود
اولین بار بود همچین چیزی میکشیدم
وقتی کارم تموم شد بردم عکسشو استادم ببینه گفت پیشرفت داشتی ولی بیشتر تلاش کن و خوشحال بود از اینکه ما میریم ورکشاپ و به هنرجوهای دیگه اش که داشت کار میکرد باهاشون من و دوستم رو تعریف کرد که چقدر تو این 8 هفته تغییر کردیم
وقتی با کاموا ها برگشتم خونه تو راه پیراشکی شکلاتی خریده بودم به عنوان شیرینی برای سیم کارتم
وقتی داشتم رد میشدم یه آقایی دیدم که همیشه تو خیابون میشینه و شرایط جسمانیش از نظر سلامتی نامساعده وقتی رد شدم یه لحظه حس کردم باید بهش پول بدم
سریع از کیفم برداشتم و یه صد هزار تومانی بردم گذاشتم کنارش
قشنگ داشتم افکارم رو میشنیدم
اون لحظه گفتم خب خدا ، من برای تو میدم و بعد برای خودم ،
چون میدونم که از این بیشترشو بهم عطا میکنی و میاد به دستم و به حسابم و من همین الان که به تو وصلم بی نهایت ثروت و دارایی دارم
انقدر میاد که بی نهایته
الان که گفتم یاد حرفای چند روز پیشم افتادم
تو این چند هفته که کارتخوان رو سفارش دادیم تا بیاد برسه دستمون تو خلوت خودم و یا وقتی راه میرفتم تو خیابون و یا وقتی با خواهرم حرف میزدم
میگفتم وای خدا فکر کن من الان کارتخوان گرفتم و همه اینا کار خداست
یادم باشه که هیچی نیستم
و از این به بعد انقدر پول به حسابم میاد که نمیتونم صفراشو بشمرم
و انقدر میبخشم که میدونم بی نهایت ترش به حسابم میاد
وای خدایا سپاسگزارم ازت و همه اینارو که میگفتم میخندیدم و عمیقا اون صفرایی که میگفتم نمیتونم بشمرمشون رو تو تجسمم تو اون لحظه نمیتونستم بشمرم و حتی شمردنمم میومد جلو چشمم
جدیدا وقتی به خواسته هام فکر میکنم و درموردشون صحبت میکنم عمیقا حس سرور و شادی دارم و عمیقا حسشون میکنم جوری که واقعو احساس میکنم دارمشون
خدایا بی نهایت سپاسگزارم ازت
وقتی برگشتم خونه وسایلامو باز کردم و نشستم کامواهارو درست کردم و خواهرم رفته بود نون بخره اومد و چای گذاشتیم و پیراشکی شکلاتی رو خوردیم
و بعد کامواهامونو مرتب کردیم
یکم بعدش مادر بزرگم اینا اومدن و دیدیم عموم برای من 5 تا رول کاغذی کارتخوان آورده
خیلی خوشحال شدم و عموم گفت از زمان مغازه مون داشتیم ،دیدم کارتخوان دارین گفتم برای هر کدومتون 5 تا بیارم
هر موقع تموم شد بهم بگین بیارم
خداروبی نهایت سپاسگزارم که این همه لطف داشت بهمون
و همه جیز رو به راحتی بدست میارین
به راحتی
میگیم موجود باش موجود میشه
البته که اصل رو در راس همه چیز قرار بدم
وقتی رفتن من دوباره کارامو انجام دادم و خوابیدم
استاد جانم چقدر به شاگرد شما بودن افتخار می کنم انسانی که با عمل خودشالگو هست برای همه از اول فایل تا آخرش با چشمان اشکبار از خوشحالی فایل رو تماشا کردم ،چقدر تحسین کردم شما رو که حرف مردم پشیزی براتون اهمیت نداره به درستی مسیرتون با جان و دل ایمان دارید و با عزم راسخ فقط تمرکز رو خودتون هست فارغ از هر مسئله حاشیه ای و هیاهو دنیای بیرون ،من همیشه کامنت های لیلا بشارتی عزیز رو تو دوره 12 قدم ،کشف قوانین زندگی …می خوندم و چقدر زیبا و صادقانه و با جزئیات می نویسند واقعا این همه تعهد و بودن در مسیر قانون رو به لیلا جان تبریک میگم و تحسین می کنم .هر آدمی که عالی روی خودش با تعهد کار میکنه فارغ از حضور فیزیکی شما جلوی دوربین بازم تو مسیر می مونه مثل لیلا جان, سعیده جان شهریاری ، مثل آقای زر گوشی ،مهشید جان و شیرین عزیز و …. من همیشه تعهد این آدم ها رو با تمام وجود تحسین کردم .این مسیر قطع به یقین جواب میده مهم اینه که من چقدر به قوانین عمل می کنم و چقدر می تونم ذهن رو کنترل کنم و شخصیتم رو بنیادین عوض می کنم
استاد عزیز سلام
سلام به همه
خیلی خیلی از فایل لذت بردم باعث شد تمام اتفاقات این چند سال اخیر رو به یاد بیارم اینکه کجا بودم و الان کجام یادم بیاد چجوری در بازه زمانی کم نتیجه بزرگ گرفتم. اینکه یادم بیاد چقدر این آموزه ها بهم کمک کرد و چقدر باعث رشدم شد.
منِ الان از اون منی که وارد این مسیر شد خیلی خیلی فاصله گرفته رویاهای بزرگی داشتم و دارم ولی الان یه سریاشون دیگه رویا نیستن شدن خواسته هایی که رسیدم بهشون
من با دوره عزت نفس خودمو ارتقا دادم روحمو بزرگ کردم باعث شد با آدمایی آشنا بشم که اوناهم باعث بشن بیشتر خودمو دوست داشته باشم یه جورایی عاشق خودم بشم چه مسیر هایی که برام باز نشد.باعث شد روابطی رو تجربه کنم که همیشه دوست داشتم باشه.
من با 12قدم همون قدم اول صاحب درآمد شدم و این اتفاق خیلی بزرگی بود برام خیلی خیلی بزرگ برای منی که شنیده بودم رشته تحصیلیم در مقطع کارشناسی غیرممکنه بتونه کار کنه الان شغلی دارم مربوط به همون رشته اونم چجوری خیلی ساده و اتفاقی بدون ذره ای تلاش رسیدم بهش تنها تلاش زیادی که داشتم این بود جا نزدم و تمام تمرکزمو در جستوجوی شغلی گذاشتم که مربوط به رشته ام باشه و دقیقا بعداز گوش دادن به جلسه اول 12قدم دقیقا فردای اون من بالاخره تونستم در یه آزمایشگاه ژنتیک مشغول به کار بشم اونم نه به صورت آزمایشی بلکه من همون ماه اول حقوق گرفتم یعنی بلافاصله قرارداد بستم و این بزرگ ترین اتفاق زندگیم بود.
این بخش تک تک این روزهارو به یادم آورد که چجوری پیشرفت کردم آره وسط راه خسته شدم ناامید شدم ولی در آخر همونی که میخواستم شد و هنوزم جای پیشرفت دارم هنوز مونده هنوز کلی خواسته دارم که باید بهش برسم من تا بی نهایت توانایی رشد دارم رشد من نباید متوقف بشه این شروع کار منه.
عرض ادب و احترامات خدمت استاد محترم
جهان سپاس از شما استاد جان و خیلی متشکرم از خانم شایسته مهربان
سپاس از خانم لیلا که این کامنت را گذاشتن…الهی شکر که نتایج عالی در زندگی شان اتفاق افتاده است از خدا خواهان موفقعیت های بیشتر برای شان هستم.
استاد مهربان نکات خیلی مهم را به منی که در مسیر قرار گرفته ام گوش زد کردید و خدای هدایت گر خدای بینا و شنوا که ایمان دارم هر لحظه در هر مسله من را هدایت میکند را با تمام وجود سپاس گزارم که در مسیر حق و حقیقت یکتا پرستی در مسیر وفا به وعده که در ازل داده بودیم قرار داده است.
بعضی اوقات در مسیر میشه که آدم فقط اون شکر گزاری را ظاهرا انجام میده و دفتر پر میکنه و فراموش میکنه که اصل اون احساسه است. حال که خدا مرا در این مسیر هدایت کرده است با تمام سلول هایم باید این مسیر را ادامه بدم و میخواهم صدم را بزارم میخواهم که عمل کنم به آموزه ها و الهامات را دریافت کنم تشنه هستم بد جور هم تشنه هستم. تشنه داشتن احساس خوب شکرگزاری کار کردن روی باور ها چون بد ضربه های بهم زد این موانع که برای خودم ایجاد کرده بودم..
همین باور که خدا انرژیی است که شکل میگیره انسان درک کنه واقعا دست به عمل میشه برای ساختن باور ها برای شکرگزاری برای کار های که لازم است. نکات فوق العاده در این ویدیو بود…انشاالله با نتایج فوق العاده ام خواهم آمد و کامنت عالی خواهم نوشت.
خدایا تو اون قسمت های مسیر حقیقت که برای مون سوال پیدا میشه تو هستی که به بهترین شیوه جواب میدی…
خدا را هزاران مرتبه سپاسگزارم
استاد عباس منش! استاد جان قربون گفتارت ممنونم.
1 الهی شکرت که استاد در محیط آرام و عالی هستن تا تمرکز در بروی اهداف شان داشته باشن
2 الهی شکرت بابت این آر وی قشنگ که خیلی سهولت های لذت بخش داره و استاد ازش استفاده میکنه
3 خدا جانم! سپاس از تو بابت دوستان عالی استادم که داشتن دوستان نیک یک نعمت فوق العاده است
4 الهی سپاسگزارم بابت کامنت خانم لیلا
5 الهی شکرت بابت موفقعیت های خانم لیلا و درک درستش از سنت های تو که این سنت ها (قوانین) هرگز تغییر نمی کنند.
6 خدایا شکرت بابت 1 ساعت 15 دقیقه آگاهی های ناببببب.
7 خدایا شکرت بابت سایت/لپ تاپ که میتونم بنویسم/کیفیت عالی ویدیو و هزاران نعمت های تو که نمی تونم شناسایی کنم و حق شکرش را بجا بیاورم.
الهی شکرت!!!
به نام خدای مهربان
سلام به استاد و بانو شایسته و خانواده ی عزیزم
نکات مهم :
ـ من خالق زندگیم هستم و خداوند بهم آزادی داده که هرچه را بخواهم خلق کنم
ـ از خودم بپرسم و با خودم صحبت کنم؟هرچیزی که برام نامفهوم و به دنبال جواب هستم فقط از خودم بپرسم تا درونم جواب بده و بعدش کافیه عمل کنم
ـ هرچند روز باورها و افکارم مانیتور کنم و ببینم چه باور و افکاری دارم
ـ وقتی که آماده باشم برای پاسخ گرفتن درخواستهام، از بینهایت طریق هدایت میشم
ـ وقتی در مسیر درست هستم نگران هیچ چیز و هیچ کسی نباشم تنها رو خودم کار کنم و به کسی کاری نداشته باشم، قدرت تنها در دست خداوند و برگی بدون اجازه او بر زمین نمیفته (زمانی که استاد در ایران بود خیلی ها بر سر دیدگاه ایشون تهدیدش میکردن اما الان استاد کجا هستن ؟تمام اون افراد به استاد کمک کردن که بیشتر دیده بشن و رشد بیشتری بکنن و زمانی که در مسیر درست باشم کسی که بخواد بهم ضربه بزنه به نفع من
ـ هرچیزی که کنترلی روش ندارم کاری بهش نداشته باشم مثل :((کنترل کردن دیگران ))
ـ اگر واسه خودم ارزش قائل باشم هرگز تلاشی نمیکنم که بقیه واسم به به و چهچه بکنن و زمانی هم که مسیرم درست باشه اصلا دنبال قانع کردن دیگران نیستم و از هیچی و کسی هم ترسی ندارم و نگران نمیشم و فقط رو خودم تمرکز میکنم و پاشنه های آشیلم شناسایی میکنم و با تمام قوا تغییرش میدم و خداوند همواره هدایتم میکنه
ـ رو خودم تمرکز کنم توجهم بذارم رو نکات مثبت و باورهایی که احساس بهتری بهم میده به قانون عمل کنم و مواظب باشم که به چه چیزی توجه میکنم و همیشه اصل قانون یادم باشه که احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و احساس بد مساوی است با اتفاقات بد
ـ از کجا بفهمم که تغییر کردم ؟؟؟ اگر قبلاً در شرایطی و یا از صحبت فردی واکنش بدی نشون میدادم یا رفتار بدی ازم سر میزد اما الان در اون شرایط میتونم خودم کنترل کنم و احساسم بد نمیشه یعنی تغییر کردم مثلاً :چند وقت پیش که درخواست استعفا از کارم دادم صاحب کارم برعکس دیدگاه منو داشت و چند تا توهین هم کرد که اصلا برام مهم نبود و کلی میخندیدم و خدارا شکر میکردم که واکنشی به حرفش نداشتم و کلی احساسم نسبت به این موضوع خوب بود و خودم تحسین کردن که آنقدر تغییر کردم .
ـ من نمیتونم فکر دیگران در مورد خودم عوض کنم و یک آزادی که هر کسی هر طوری بخواد فکر کنه
ـ زمانی که احساسم خوب باشه و در مسیر درست باشم بدون شک اتفاقات خوب واسم میفته چون این یک قانون است و بعدش به الهامات گوش کنم و عمل کنم و سعی کنم که با فرکانسم کارهامو انجام بدم نه با حرف …
ـ یادم باشه زمانی که یک آگاهی بهم آرامش میده از سمت خداست ،و برعکس یک آگاهی بهم ترس و نگرانی بده از سمت شیطان
ـ کامنت خواندن باعث میشه باورام تثبیت بشه و فرکانسم تنظیم بشه و کامنت گذاشتن باعث میشه قوانین بهتر درک کنم و در مدار بالاتری قرار بگیرم و در زمان بیشتری احساس خوب داشته باشم
ـ خداوند یک انرژی که پاسخ میده به فرکانس های ما و هر فرکانسی که میفرستیم به شرایط و اتفاقات تبدیل میشه و وارد زندگیمون میشه پس دنبال نعمتهای حال حاظر زندگیم باشم تا فرکانس سپاس گذاری که بالاترین فرکانس هست را بفرستم پس نعمتهای دیگران را که میبینم تحسین کنم و خدارا شکر کنم که این نعمتها هست و منم میتونم داشته باشم تا فرکانس فراوانی بیاد تو زندگیم پس کاری به کسی نداشته باشم و رو خودم تمرکز کنم تا فرکانس باور توحیدی به جهان بفرستم
ـمن اگر کام روا گشتم و خوش دل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادن
وقتی خودم لایق و ارزشمند بدونم تعجبی نداره که همه چیز داشته باشم چون حق طبیعی من که این نعمتها را دریافت کنم و کافیه رو خودم تمرکز کنم و به علائق خودم بپردازم مجید عزیز به علائق خودت مشغول شو (تلاوت قرآن و استفاده از صداهای بهشتی که داری )
– نتایج زمانی پر رنگتر میشه و بهتر وارد زندگیم میشه که به فایل ها عمل کنم
ـ خیلی مهم که حواسمو به ورودی هام جمع کنم و الهامات متناسب با شرایطم انجام بدم و تکاملو طی کنم
ـ نتایج اشتباه از مسیر اشتباه میاد پس وقتی مسیر اشتباه باشه نتایج هم اشتباه میشه
ـ خیلی مهم که رد پا بذارم و چکاپ فرکانسی از خودم بگیرم مثل چکاپ فرکانسی دوره ی مقدس 12 قدم و دوره ی قانون سلامتی
ـ وقتی که با هرچی که دارم حالم خوب باشه زندگیم بهتر و بهتر میشه و شکر نعمت نعمتت افزون کند
ـ سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا تمرکز م خیلی زیاد میذاره روی زیبایی ها و نکات مثبت و نعمت و خواسته هامو واضح تر متوجه میشم
ـ قانون سلامتی :پایه سلامتی و انرژی برای بهتر کار کردن رو خودم و کیفیت درونیم افزایش میده و زمانم خیلی با کیفیت تر میشه و مطالب خیلی بهتر متوجه میشم و درک میکنم و سیستم مغزیم بهتر کار میکنه
ـ روابط قسمت مهمی از زندگیمون و اگر اون تغییر کنه خیلی شرایط زندگیمون بهتر میشه
ـ ستاره قطبی روتین زندگیم باشه که هر بار مهارتم در بهتر انجام دادن این تمرین بالاتر میره و با کیفیت تر انجامش میدم
ـ قدم هامو کوچک اما مستمر ادامه بدم و تکاملمو طی کنم و خداوند هدایتم میکنه و همواره قدم ها را بهم میگه و منم میشنوم و عمل میکنم و زندگیم میشه کن فیکون (( من لایق دریافت ایده ها و الهامات هستم ))
ـ در هر چیزی خیریتی برای من هست حتی درون تضادها چون خداوند عاشق من و دوست داره منو و میخواد که من پیشرفت کنم و به خواسته هام برسم و مسیر رسیدن به خواسته ها خیلی راحت
ـ شکر گذار باشم بابت هرچی که دارم و حتی مشکلات برای من نعمت و باعث رشد من میشه چون خداوند خیر مطلق و همه ی ما دستان خداوند هستیم برای پیشرفت جهان و همواره جهان در حال پیشرفت و فقط پیشرفت میکنه و هرچیزی که پیش میاد به رشد و پیشرفت جهان کمک میکنه
ـ سپاسگذارم استاد عزیزم و سپاسگذارم از لیلای عزیز که کامنتش باعث شد این فایل ضبط بشه و تحسینت میکنم که به این شرایط رسیدی
ـ خدایا شکر که تونستم کامنتی بنویسم و ردپایی بذارم که خیلی به خودم کم میکنه برای رشد
الهی شکر …
سلام بر استاد عزیزم
چقدر خوشحال و خرسندم که خداوند مهربان دیگر بار به من فرصت داد
استاد عباسمنش چقدر ما انسان های خوشبخت و سعادتمندی هستیم که به کم از بهترین خودمان قانع نبوده و نیستیم، گاهی آرام می شویم، شیطان ما را از این آرامش می ترساند اما او باید بداند یک آتشفشان همیشه آتشفشان است، گاهی خاموشی و یا بهتر است بگویم اختیار این خاموشی در این هیاهوهای دنیای امروز زیباست و نشان از عظمت روح متعالی در جسم ما دارد.
دلم می خواست اینها را برای خودم بنویسم، استاد روزگاری که قلب من با سایت استاد عباسمنش کوک شد، 26 ساله بودم، اما حالا 34 سال دارم. استاد من سرمایه گذاری بلند مدت را با سایت شما یاد گرفتم، من دنبال یک شبه ها، مسکن ها و خوشی های زود گذر نبودم، من به دنبال یافتن پاسخ بنیادی ترین های سوال های زندگی ام بوده و هستم.
من کسی بودم که تمام دارایی های علمی خود را با جرات کنار گذاشت چون حرف های شما را باور کرد، که می شود تغییر داد، می شود ساخت، وقتی به مسیری که پیموده ام می نگرم، زمانی که به تصویر کلی امروز خودم می نگرم که در این 8 سال از کجا به کجا رسید، به خودم میبالم و این استمرار در موفقیت به شما نیز باز می گردد، چون هر بار با دوره های فوق العاده شما همراه بودم، بی نهایت بار ولی آرام آرام رشد کردم.
استاد همین پارسال دقیقا در چنین روزهایی درگیر بدهی ناخواسته شدیم، اما من برای خدا در دفتر فانوس دریایی ام نوشتم پناهی جز تو ندارم، چاره ام باش، آخر من همواره بیچاره اویم.
استاد تنها در یکسال که خالی از لطف نیست این را هم بگویم، من پارسال با تنها باقیمانده حسابم دوره احساس لیاقت را خریدم و بعد در یک بحران مالی که من تنها موهبت می دانم گرفتار آمدیم، اما نتیجه موهبت پارسال که ظاهرش یک بدهی سنگین بود
1. امروز من به همراه خانواده ام در دبی ثبت شرکت کردیم، و کارت بانکی بین المللی داریم بدون یک ریال هزینه اضافی برای گرفتن کارت بانکی، تنها به قدرت قلبی که به سوی خداوند باز شد.
2. خداوند از داشته هایمان برای ما ثروت ساخت، آنچه که بود ولی ما نمی دیدیم، او به ما فقری بخشید تا چشم باز کنیم، آنچه نادیدنی است آن بینیم.
3. استاد مهربانم از شما درخواست می کنم باز هم با کلام فوق العاده تان جانی دوباره بخشید، روح را تازه تر کنید، دیگر جریان ما و شما تنها یک دوره نیست، یک بده بستان قلبی است، یک حمایت روحی و عاطفی دو طرفه، جریان فکری مکتبی که ما را سالهاست به این مسیر کشانده که تنها خدا می داند چه انسانهای پر افتخاری در این سایت تربیت شدند، استاد من هم به خودم و هم به شما و هم به تیم گروه تحقیقاتی عباسمنش میبالم.
4. استاد منتظر دوره فوق العاده بعدی شما هستم با هم دیگر بار در دوره جدید در پرادایس جمع شیم، در هر جلسه هم اندیشی کنیم، نظر بنویسیم، تفکر کنیم و این مسیر را ادامه بدهیم و یک نسخه عالی تر از قبل خودمان بسازیم.
دوستون دارم
با تمام قلبم در آغوشتون می گیرم و از راه دور برای مریم عزیزم هم آرزوی شدن هر آنچه که قلب نازنینش دوست می دارد را دارم.
سلام به استاد عزیز و همه دوستان پر از عشق…
ذهنم آروم تر شد با اینهمه آگاهی های زیبا ، استاد لحنتون در این فایل هایی که راجع به توحید و خداوند بیشتر صحبت میکنید ، انقدر به قلبم میشینه که حس میکنم قلبم نوازش میشه…
ممنون از لیلای عزیز که از نتایجش نوشته هرچند شما خودتون انقدر سرشار از نتیجه هستید که من یکی نتایج شما برام از کافی هم کافی تره ،
من پارسال با سایت شما آشنا شدم و همونموقع یه چندماهی رو تصمیم گرفتم سفت و سخت ورودی هام رو کنترل کنم و فقط روی آگاهی های سایت تمرکز کنم ، از زندگی روزمرهم فاصله گرفتم از آدمهای آشنا و حرف های تکراری فاصله گرفتم ، از هرآنچه ورودی های قبلی من بود و اون آدم قبلی نتیجه اون ورودی ها بود فاصله گرفتم و تمرکز کردم روی ساختن من جدید…
خداروشکر طبق قوانین ثابت الهی جوابم رو هم گرفتم و یکی یکی همه زمینه های زندگیم شروع به تغییر کرد و پله پله بهتر و بهتر شدم ، اونموقع اصلا شرایط خرید دوره هاتون رو نداشتم و فقط از فایل های رایگان استفاده میکردم ، اونموقع نتیجه خاصی ندیده بودم ولی قلبم میگفت شما درست میگید و ادامه دادم ،
هنوز خیلی راه دارم که برم ولی از نسبت به پارسال خیلی خیلی بهتر شدم و تغییر شخصیتم رو حس میکنم ، چه اشک ها که با فایل های شما ریختم ، چه ذوق ها که کردم ، چه شِرک ها که شسته شد و رفت ، آرامشی که حس میکنم از همه نتایجم برام بالاتر و بهتره.
حالا قدم سوم از دوره دوازده قدم هستم و دوباره مدتیه شروع کردم به کنترل ورودی هام و تنها بودنم و روی خودم کار کردن ، خیلی جالب بود برام که شما هم الان رفتید توی آروی و تمرکز گذاشتید روی خودتون ، شاید بعضیها درک نکنن ولی این تنهایی خود خواسته و خلوت با درون جزو لذت بخش ترین کارهای دنیاست…
چون گفتید کامنت هارو میخونید خواستم ازتون از صمیم قلبم تشکر کنم و خواستم بدونید تاثیرگذار ترین فرد در زندگی من هستید ، الانشم اونقدر نتیجه سلامتی و مالی و روابط گرفتم که بتونم چندصفحه بنویسم اما دلم میخواد اونقدر نتایجم بزرگ باشه که لایق نوشته شدن برای شما باشه ، عجله ای نیست پله پله میریم بالا ، همه باهم ، خانواده بزرگ و دوستداشتنی استاد عباسمنش…
سلام به کسانیکه در خانواده بزرگ استاد عباس منش هستند و به تمام کسانیکه به یکتایی خدا ایمان دارند.
آخ استاد چقدر منقلب شدم و گریه کردم با این فایل وقتی شکر گزاری های لیلای عزیز رو میخوندید، من نمیتونم بگم انسان بسیار شکر گزاری هستم اما تا جایی که در خاطرم هست و از اطرافم و داشته هام لذت میبرم شکر میکنم.
با خواندن پیام لیلای عزیز یادم افتاد که من و همسرم عامر، پارسال که به خونمون اومدیم آب داغ برای حمام نداشتیم و آب رو باید با قابلمه گرم میکردیم و داخل یه سطل بزرگ میریختیم و با یه سطل آب گرم سر وته کار رو هم میآوردیم.
بلطف خدا بعد چند ماه تونستیم آبگرمکن بخریم و الان میتونم بگم در بیشتر مواقع هرزمان میرم حمام بخاطر آب گرم که راحت میاد و بخاطر تمیزیش، بخاطر حمام تمیز، بخاطر تمام شوینده ها و تک تک چیزهایی که یادم میاد شکر میکنم. اون زمان که آبگرمکن هم نداشتیم من بازم شکر میکردم که میتونیم آب رو گرم کنیم و باهاش خودمون رو بشوریم.
یا وقتی لیلای عزیز راجع به کره داخل یخچال گفت: یادم افتاد چقدر من این یخچال و فریزر رو باز میکنم و از تمام محتویاتی که داخلش هست ذوق میکنم و بابت داشتنشون خوشحالم و شکر میکنم.
یا وقتی لیلای عزیز راجع به شکر گزاری های که در حق داشته های اطرافیانش داشت میگفت، منو یاد روزهایی انداخت که سوار ماشین دوستُ همسرم میشدیم و من به ایشون میگفتم: ممنونم که باعث شده من سوار مرسدس بنز بشم و بدونم سوار شدن داخل ماشین بنز چه حسی داره، هربار که این دوست ما ماشینش عوض شد و ما رو سوار کرد من خوشحال بودم از این که تجربه اش میکردم و انگار در تصویرسازیهام خیلی کمکم میکرد و میکنه و به خدای متعال ایمان دارم که من و عامر هم یه روزی به چیزایی که میخواستیم و میخوایم میرسیم.
آخ لیلا، لیلا، لیلای عزیز ازت ممنونم و بخاطر اینکه پیام گذاشتی خدارو شکر میکنم.
و استاد جان متشکرم بخاطرت بودنت، بخاطر هدایت کردنهات، بخاطر ایمانت، بخاطر وجود خانم شایسته عزیز، بخاطر این سایت، بخاطر فایلهای تصویری و صوتی، بخاطر این خواهر و برادرها و این خانواده بزرگِ در حال رشد و تکامل.
خدایا شکر
دوستون دارم
بازم سپاسگزارم لیلای عزیز