عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

743 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمیده اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2121 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان…

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته مهربان و سلام به تمام دوستان ارزشمندم در این سایت الهی…

    از خداوند سپاسگزارم که بهم این فرصت رو میده که هرروز چند ساعتی رو، روی بهبود شخصیتی خودم کار کنم با شنیدن، نوشتن و عمل کردن به این آگاهی های بسیار ناب و ارزشمند…

    خداوند رو سپاسگزارم برای این حال خوب، احساس عالی، رزق و روزی که هرروز وارد زندگیم میشه…اینکه جریان ثروت تو زندگیم هست خداوند رو شکر میکنم.

    لیلای عزیز، دوست ارزشمندم..

    از اینکه برامون نوشتی از چگونگی طی کردن روند تکاملتون، و لذت بردی از مسیر و توحید رو به معنای واقعی کلمه تو زندگیت بهش عمل کردی، بینهایت ازت سپاسگزارم.

    وقتی کامنتت به اون جایی رسید که داشتی نعمت های کوچیک زندگیتو میشمردی و از خداوند سپاسگزاری میکردی، اشکم در اومد.

    بسیار زیاد تحسینت میکنم این حد از کار کردن روی باورهاتو..این حد از توحید رو که تو وجودت ریشه دوانده…

    خداروشکر که دوستان نازنینی چون شما رو دارم…شماها بسیار برای من ارزشمندین و قابل احترام…

    تصمیم گرفتم سپاسگزاری هام بنویسم، چون تو این 12 گامی که روی سایت قرار داده شده وقتی همه آگاهی ها رو مینوشتم ، این نوشتن تاثیر بسیار زیادی برام داشت، هم درکم بهتر میشد از مطالب، هم سپاسگزارتر میشدم…

    این درس سپاسگزار بودن رو بابت نعمت های زندگیم از این آگاهی ها گرفتم و این فایل مهر تایید بود برام در انجام متعهدانه تر این کار..

    سپاسگزاری باعث آرامش میشه، باعث رها بودن، سپردن ، ایمان، توحید در عمل و کلی برکات مهم دیگه بهمراه داره…

    بینهایت سپاسگزارم برای به اشتراک گذاشتن این کامنت زیبا از دوست نازنینم لیلا جان…

    عاشقتووونم و بیصبرانه منتظر گام سیزدهم از پروژه گام به گام خانه تکانی ذهن هستم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 742 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 18 مهر رو با عشق مینویسم

    فقط روی خودت سرمایه گذاری کن

    نشانه من بود

    اومدم اینجا بنویسم چون مرتبط بود با این فایل و گام به گام خانه تکانی ذهن

    متعجب موندم

    نمیدونم چی بگم

    واقعا هیچی نمیدونم

    راستش یه بغض هم گلومو گرفت یهویی

    چرا یهویی این پیامو دریافت کردم؟

    ساعت 00:51 بامداد روز 18 مهر هست

    و من الان نزدیک نیم ساعته دارم فکر میکنم

    و به خدا میگم

    این همه کاموا خریدم

    این همه گل سر بافتم

    این همه به خانمایی که تازه شروع کردم و بهشون کار میدم کاموا دادم برام ببافن

    و حتی جوری شد که کارم سبک تر بشه و به نقاشی و طراحیم برسم

    این همه زمان گذاشتم برای بافتش ، تا جمعه برم جمعه بازار

    حالا بهم میگی جمعه نرم جمعه بازار ؟؟

    تازه من کارتخوان گرفتم

    فروشم هر هفته میانگین 7 میلیونه

    تازه من اگه نرم خواهرم ،مادرم ،برادرم میگن چی شد نرفتی این هفته هم قراره با خواهرم برم، اونم کلی گل سر بافته

    هنوزم مات و مبهوت این دریافتم

    نمیدونم چیکار کنم البته ته ته دلم میدونما

    باید چشم بگم

    اتاقم به غیر از وسایلای نقاشیم ، پر از کاموا شده و الان 100 تا گل سر بافتم

    خدایا کمکم کن که یادم بدی چجوری چشم بگم

    الان که از اینجا به بعد دارم مینویسم ساعت 6:8 صبح هست و من بیدار شدم و بازهم مات و مبهوتم و میپرسم یهویی چی شد گفتی نرو جمعه بازار ؟؟

    ته ته دلمم میدونم که باید چشم بگم

    من داشتم رد پامو مینوشتم رد پای روز 16 مهر و نمیدونستم تو کدوم فایل باید بذارمش

    دیشب از خدا پرسیدم ،تو بگو کجا باید بنویسمش و چه پیامی قراره بهم بگی تا بهش عمل کنم

    واول رفتم تو جستجوی سایت

    نوشتم ببخش چیزی نیاورد

    نوشتم کیفیت

    بازم چیزی نیاورد

    چون میخواستم ببینم که چیز مرتبطی اگر بود تو همون فایل بنویسم

    چون دو تا جمله در روزم پر رنگ بود

    یکی خدا بهم گفت از پولت ببخش

    یعنی وقتی که کمکی میکنی یا در هر جایی میبخش ،میگی که خدا من میدونم که بیشترشو بهم میدی

    پس میبخشم

    که تو یکی از فایلای تیکه ای استاد از اینستاگرام تو روز دوشنبه 16 مهر که میرفتیم دوشنبه بازار خرید ونیم ،دیدم

    و استاد تو فایل کوتاه اینستاگرام میگفت که

    اگر میخوای در عمل باورت رو نشون بدی

    باید بتونی پولتو ببخشی

    کسی که میبخشه ، داره به خدا اینو میگه

    من که میدونم پول زیاد میاد

    پس میبخشم

    انگار خدا با نشون دادن این تیکه از حرف استاد عباس منش رو بهم نشون داد تا تکاملی با فکر کردن بهش برسم به منظور نهایی خدا

    من تا دیشب فکر میکردم که منظور خدا این بوده که چون دارم یاد میگیرم کمک کنم و ببخشم از پولم ،اینو بهم نشونه داده

    و تو این چند روز در کنار این جمله که از پولت ببخش

    کیفیت هم بهم گفته میشد

    که تو بهترینی تو کارت و کیفیت رو باید داشته باشی

    ولی با درک دیشبم و قبل دیدن نشانه ام پیامش اون بود

    ولی بعدِ دیدن نشانه ام همه چی تغییر کرد

    وقتی داشتم فکر میکردم یهویی به دلم عین یه برق اومد که برو نشانه ات رو تو سایت بزن

    منم گفتم چشم و رفتم

    تو دلم گفتم حتما زندگی در بهشت یا چیز دیگه میاد و یعنی چی میتونه باشه؟؟؟

    همین که باز کرد نوشته بود

    روی خودت سرمایه‌گذاری کن

    من رد پای روز 16 مهرم رو اونجا گذاشتم و ذخیره کردم تو سایت

    و حتی نوشتم که :

    اومدم قسمت نشانه ام و این فایل اومد ، باید گوش بدم و میدونم‌ که صد در صد مربوط بوده به این رد پام که هدایت شدم به اینجا

    قطعا یه حرفی برای من داره

    وقتی شروع کردم به گوش دادن فایل ، استاد در مورد یه نفر صحبت میکرد و میگفت باید تصمیم بگیری

    منم پیش خودم گفتم چه تصمیمی آخه من که الان راضیم و فروشم خداروشکر خوبه و کلی گل سر بافتم که جمعه به جمعه میبرم میفروشم و حتی پول کلاس نقاشیم و رنگایی که خریدم جور شده و چند تا دنگم مونده فقط بخرم و بعدش پولی که دستم بیاد جمع میشه

    فقط یکم که نه ،بیشتر ته ته ته دلم میخواد که از طراحی ثروت مند تر بشم و سفارشاتم از طریق نقاشی باشه

    اولای فایل هیچ پیامی رو نه درک میکردم نه میفهمیدم

    استاد که داشت صحبت میکرد، میگفتم این فایل چه ربطی به موضوع رد پای من که از پولت ببخش و کیفیت بود داشت

    الان یادم اومد

    تصویر یه مرد نقاش اومد جلو چشمم که تو این یکی دو روزه تو اینستاگرام دیدم که داره نقاشی میکشه

    و نقاشیاش میلیارد دلاریه و ته دلم گفتم خدا من دلم میخواد نقاشیام مثل این به فروش برسن میلیارد دلاری

    وقتی برای این نقاش دیمین هرست شده برای منم میشه

    حتی تو آثار برجسته اش نقاشیش به عشق خدا بوده

    الان تازه یادم اومد از خدا درخواستشو کردم که بگه چیکار کنم

    چجوری نقاشیام و تابلوهایی که بهم الهام کرده رو به قیمتای بالا ازم بخره ؟ چه کارهایی باید انجام بدم

    وقتی یکم نوشتم دوباره خوابیدم و 8 صبح بیدار شدم

    الانم دارم مینویسم

    وقتی بیدار شدم و رفتم سر و صورتمو بشورم

    یهویی مثل برق اومد جلو چشمم که این هفته باید آینه دستی مشتری که تو جمعه بازار بهش تحویل دادم و بهم پیام داد که اشتباه رنگ کردم رو دوباره ازش بگیرم و بیارم درست کنم و دوباره بهش برگردونم

    به خدا گفتم اجازه دارم این هفته رو هم برم جمعه بازار ؟؟؟

    که هم آینه دستی شو بگیرم بیارم رنگ کنم و هم یه بارم برم گل سرایی که درست کردمو بفروشم

    اگر اجازه دارم بگو اگر اجازه ندارم نمیرم

    چون وقتی من این فایل رو تا آخر گوش دادم قشنگ دریافت کردم که دیگه نباید برم جمعه بازار وگل سر بافتنی بفروشم

    دیروز به اینم داشتم فکر میکردم

    من هی میخواستم برم تو گام سوم خانه تکانی و اونجا رد پامو بنویسم ،ولی بهم اجازه اش داده نمیشد

    و اصل خارپشتی موضوعش بود و بهم گفته میشد تو رعایتش نکردی نمیتونی بری گام سوم

    و باید روی نقاشیات تمرکز کنی و حرکت کنی و قدم برداری تا اصل خارپشتی رو اجرا کنی و در نقاشی پیشرفت کنی

    تو دو کار نمیتونی انجامش بدی چون تمرکزت یک ماه و نیمه که رفته روی قلاب بافی گل سر

    و تو فایل که استاد میگفت من یاد تک تک حرفای استاد عباس منش میفتادم

    که میگفت دوره های تند خوانی رو که ازش پول خوبی درمیاوردیم و عالی بود ،یهویی بهم گفته شد تند خوانی رو از سایت حذف کن و با توجه به مخالفت های اطرافیان ،تند خوانی رو حذف کرد استاد

    یادمه اون روزی که من ایده گل سر رو ار خدا گرفتم ،دقیقا به همین تند خوانی استاد فکر میکردم و میگفتم ببین برای منم عین استاد عباس منش شد

    قلاب بافی هیچ ربطی به نقاشی نداشت

    خدا ایده شو بهم داد تا من با پولی که از فروشش داشتم بتونم رنگای رنگ روغنم رو بخرم

    و کلی چیزای دیگه بخرم

    الانم امروز بهم گفته شد دیگه گل سر نفروشم و نقاشیمو ادامه بدم

    حتی این جمله استاد عباس منش به زبونم جاری شد که طیبه الان وقتشه

    اگر میخوای در عمل باورت رو نشون بدی

    باید بتونی پولتو ببخشی

    کسی که میبخشه ، داره به خدا اینو میگه

    من که میدونم پول زیاد میاد

    پس میبخشم

    و من تازه اینو درک کردم از این جملات بالا که

    باید بتونم از فروش 7 میلیونی در هفته رو بگذرم و با اینکه میدونم اگر ازش بگذرم هیچ خبری از بعدش که قراره چه اتفاقی بیفته ندارم ،ولی ببخشم و پولو رها کنم

    تو دلم همون صدای قشنگ میگفت که مگه دیروز نمیگفتی که من میدونم تو بی نهایتشو بهم عطا میکنی

    پس الان وقتشه باید در عمل نشون بدی

    و دیگه جمعه بازار برای فروش گل سر نری

    ایمانت رو در عمل بهم نشون بده تا ببینی چه کارهایی که برای تو انجام میدم

    تو قسمتی از فایل استاد گفت بنویس که چی برای من ارزش داره ؟ خواسته هاتو خوب بشناس تا زندگیت متحول بشه

    تصمیم بزرگ رو بگیر

    من از زندگی دقیقا چی میخوام

    من برای چی زنده ام

    هدف هام چیه

    رسالت من چیه

    چی منو خوشحال میکنه در این لحظه ؟

    چه ارزش و اولویت هایی دارن هر کدوم از این ارزش ها تو مغز ما ؟

    وقتی اینا رو میشنیدم فقط یه جواب میومد و میگفتم

    نقاشی

    نقاشی

    نقاشی

    و داشتم گل سر میبافتم و گوش میدادم که گفتم من فرصت نکردم درست بشینم پای نقاشیام

    و وقتی گل سر میبافتم همه اش فکرم پیش نقاشیام بود و میگفتم کاش بشه زمان بیشتری براش بذارم

    و انگار با وجود اینکه پول خوبی هم تو این یکماه دستم اومد ولی دلم جایی بود که نقاشی بود و با کشیدن نقاشیم حالم خوب میشد

    و انگار این فایل رو خدا بهم نشونه داد که من رو آگاه کنه و بگه که تصمیم بزرگت رو الان بگیر و یادت باشه

    وقتی تو این یک هفته رها و تسلیم شدی و عاجز بودی و گفتی من سیم کارت رو نمیخوام ،میرم یه سیم کارت دیگه میخرم

    چجوری ورق برگشت و سیم کارت که بیشتر از 10 سال داشتیش و مسدود شده بود ،در عرض یک روز فعال شد و به نامت شد

    به یاد بیار و الان وقتشه که از فروش هفتگی که جمعه به جمعه میری جمعه بازار و 7 میلیون تقریبا درآمد داری که در ماه 4 تا جمعه رو حساب کنی 28 میلیون میشه

    از این بگذر

    تصمیم بزرگ رو بگیر

    مگه نمیگی من که میدونم خدا تو بهم‌میدی بیشترشم بهم میدی پس دیگه نرو جمعه بازار پل طبیعت

    حتی وقتی بهم گفته شد دیشب دیگه نرو جگعه بازار

    یه لحظه ترسیدم گفتم چجوری پول کلاسامو بدم

    که به سرعت بهم گفته شد

    مگه از اولین روزی که رفتی کلاس تا الان چجوری جور شده ؟ یادت بیار که هر بار میگفتی به طرز شگفت انگیزی هزینه کلاس رنگ روغنت و بعد رنگات جور شد و خدا همه اینارو انجام داد

    قشنگ میشنیدم که خدا داشت دیشب باهام صحبت میکرد و این حرفا رو میگفت

    میگفت من که تا اینجا رسوندمت بالاتر از اینا رو هم میرسونمت به جاهایی که خودت خواستی حتی بالاتر از اون و بی نهایت تر ار اونم میرسونمت

    فقط کافیه که اینجا که بهت گفتم دیگه نرو برای فروش جمعه بازار و از 7 میلیون و 28 میلیون در ماه بگذر

    تصمیم بگیر و تسلیمم باش و بگذر تا قدم بعدی و حتی بی نهایت تر از 28 میلیون بهت عطا میکنم

    وقته دیگه بگذری

    استاد عباس منش در فایل روی خودت سرمایه گذاری کن که میگفت

    همین الان باید قطع بشه

    در یک شب تصمیم گرفتم

    فرداش من رفتم بندر عباس

    رفتم گفتم اشکالی نداره میرم تو شهر جدید ،یه کار جدید پیدا میکنم

    کاری هم نداشتم اونجا و تاحالا نرفته بودم بندرعباس

    فقط میدونستم این وضعیتی که توش هستم با اینکه درآمدش الان خوبه ،با اینکه کار خیلی راحتیه با اینکه همه فن و فنونشو بلدم ،راحت میتونم این کارو انجام بدم

    رفتم بندر عباس و از صفر شروع کردم

    و بعد به نتیجه رسیدم که باید برم تهران و در فضای بزرگ شروع کنم و وقتی به این نتیجه رسیدم تمام وسایلارو رایگان دادم رفت

    و گفتم از پسش بر میام

    و این ایمان رو در خودم داشتم که خداوند دست منو رها نخواهد کرد

    بار من بر روی زمین نمیمونه بالاخره درست میشه و به سرعت اومدم تهران

    و بعد که خواستم مهاجرت کنم هم به همین سرعت تصمیم گرفتم

    وقتی داشتم به این صحبتای استاد گوش میدادم

    قشنگ بهم گفته میشد که تو هم باید تصمیم بگیری و سریع باشی

    و درسته مات و مبهوت بودم دیشب ولی وقتی فکر کردم به این نشونه ها

    گفتم ببین خدا خوب بلده چجوری برات بچینه

    خدایی که این ایده رو بهت داد تا تو بتونی تو یه ماه چیزایی که نیاز داشتی رو بخری

    همون خدا خیلی بیشتر از اینارو هم بهت عطا خواهد کرد

    پس دیگه گل سر نباف

    وقتی سعی کردم که چشم بگم گفتم خدا ،پس خودت بهم‌بگو چطوری باید نقاشیام به قیمت بالا به فروش برسن

    و من جهش بالاتر از این ایده که از فروش گل سرا درآمد داشتم ،به درآمد بالا برسم از عشقم نقاشی

    و یه لحظه به زبونم جاری شد 70 تمنت میشه 700 میلیون

    نمیدونم منظور دقیقش چی بود از این 70 میشه 700

    درسته یه درکی کردم و اون اینه که 70 گل سر میفروختم

    و اگر تصمیم بزرگ رو بگیرم و ایمانم رو در عمل نشون بدم و از پول بگذرم

    همین 70 هزار تمن میشه 700 میلیون

    و بالاتر از اون

    نمیدونم چجوری ولی خدایی که این درک هارو بهم میده صد در صد بهم میگه بعدش چیکار کنم

    پس من سعی میکنم که چشم بگم و تسلیمش باشم

    و ازش میخوام که کمکم کنه تا تسلیمش باشم

    فقط تو یه چیز دو دل هستم و ازش میخوام نشونه بده که این هفته جمعه که باید از مشتریم آینه شو بگیرم و بیارم درستش کنم ایرادشو و هفته بعد ببرم و تحویلش بدم

    این دو هفته رو گل سر ببرم برای فروش یا نه ؟؟؟

    اگر بهم اجازه بده میبرم و اگر اجازه نده نمیبرم و فقط میرم تحویل میگیرم آینه دستی رو و برمیگردم خونه دوباره هفته بعد میبرم بهش میدم

    هرچی خدا بخواد همون خیره برای من

    منتظر نشونه اش هستم

    آخرای فایل استاد گفت خدا با شجاعانه

    جسارت تو نشون میده که چقدر خدا در واقع حمایتت خواهد کرد

    هرچقدر جسور تر باشی

    شجاع تر باشی

    به این معناست که با ایمان تری

    و هرچقدر که با ایمان تر و جسور تر باشی و شجاع تر باشی

    نتایج بهتری میگیری

    هدایت بیشتری دریافت میکنی از پروردگار

    هرچقدر ترسو تر باشی مردد تر و دودل باشی نشان دهنده بی ایمانیه

    به همین نسبت هم از دریافت نعمت ها و الهامات خداوند به دورید

    تصمیمتو بگیر بازخوردشو بگیر

    پاش وایسا

    حرکت کن

    الان وقتشه ایمانت رو نشون بدی و مطمئن باش که خدا نعمتش رو بی نهایت تر از الان که درآمدت تو یک ماه به یکباره 6 برابر شد در صورتی که هیچ پولی نداشتی

    مطمئن باش اگر الان عمل کنی و ایمانت رو در عمل نشون بدی

    بی نهایت ترش رو دریافت خواهی کرد

    مطمئن باش

    اینو از زندگی استاد عباس منش ببین و به خودت بگو که چه تصمیم هایی گرفته و الان در چه جایگاهی قرار گرفته

    پس عمل کن و در عمل ایمانت رو به خدا نشون بده طیبه

    خدا بهت عطا میکنه هر لحظه

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    شکر گزار اعظم گفته:
    مدت عضویت: 2300 روز

    سلام استاد

    بالاخره برام از اون اتفاق عجیبا افتاد که منتظرش بودم

    میخوام داستانشو براتون تعریف کنم که هم خوشحال بشید هم کمک کنه به باور بقیه ی دوستان

    پارسال من یه ایده ای به ذهنم رسید که برای افرادی که طبیعت گردی میکنن یا دست فروشا که شبا کار میکنن و نیاز به نور دارن یه موتور برق خیلی سبک بسازم یه مقدار تحقیق کردم و دیدم که شدنیه ولی برای اینکه مطمئن بشم رفتم مغازه های خیابون سعدی که مرکز فروش موتور برقه

    پرسیدم که اگه چنین چیزی بسازم فروش داره؟

    همه گفتن نه تا الان کسی چنین چیزی از ما نخواسته

    اما من باور نکردم. گفتم یه آگهی الکی تو دیوار میذارم ببینم کسی زنگ میزنه یا نه

    اما بعد از یه هفته کسی زنگ نزد

    بعد گفتم اینم فکر خوبی بودا

    چند تا آگهی الکی از ایده های مختلف میذارم ببینم کدوم مشتری داره همونو بسازم

    چند تا آگهی گذاشتم که همه بی نتیجه بودن به جز یکی

    و اون موتور برق 24 ساعته بود

    (موتور برق معمولی بیشتر از 4 ساعت نمیتونه کار کنه چون آسیب میبینه و ژاپنی ها 6 ساعت میتونن کار کنن اما برای حالت شبانه روزی باید از دیزل ژنراتور استفاده کرد یا اینکه دو تا موتور برق بنزینی رو به نوبت روشن و خاموش کنن)

    من میخواستم موتور برقی بسازم که باتری داشته باشه و برق رو تو خودش ذخیره کنه که موقع استراحت برق از طریق باتری تأمین بشه و هر وقت باتری خالی شد موتور روشن بشه و باتری رو شارژ کنه

    چون عملکردش مثل ماشین های هیبریدی بود اسمشو گذاشتم موتور برق هیبریدی (که هرگز ساخته نشد)

    این آگهی توی دو ساعت 4 تا سفارش گرفت!

    چیزی که هنوز وجود نداشت

    گفتم عالیه همینو میساز«ی»م

    به «شریک»م گفتم این آگهی خیلی مورد استقبال قرار گرفت

    اونم گفت باشه بسازیم

    رفتم موتور برق و موتور استارت خریدم و سایر ملزومات

    چون پولم به موتور برق استارتی نمیرسید هندلی خریدم که خودمون استارتی کنیمش

    اما نمیدونستم چجوری موتور استارت رو به دسته ی هندل ربط بدم و این باعث شد که یه کم طول بکشه

    به خاطر همین طول کشیدن شریکم گفت من دیگه برات هیچ کاری نمیکنم

    این شد که من موندم و پوست گردو

    تقریبا تموم پولم هم تموم شده بود

    تخصصی هم تو الکترونیک نداشتم

    چون همیشه بخش مکانیک ماجرا با من بود و الکترونیک با دوستم

    من گفتم اشکال نداره وارد الکترونیک میشم و کل موتور برق رو خودم میسازم در عوض کل سودش مال خودم میشه

    و شروع کردم به تحقیق

    اما پول نداشتم که لوازم مورد نیاز برای موتور برق هیبریدی رو بخرم به خاطر همین گفتم باتری و اینورتر رو حذف میکنم و موتور برق اضطراری میسازم

    یعنی موتور برقی که زمان قطع برق خودش روشن بشه

    البته این مدل تو بازار موجود بود و من فقط برای شروع میخواستم این کارو انجام بدم و اینکه ارزون ترش رو تولید کنم.

    بالاخره بعد از 40 روز تونستم بخش الکترونیک قضیه رو انجام بدم. از اونی که فکر میکردم آسون تر بود! چون خدا داشت کمک میکرد. که در ادامه چند تا مثالشو میگم:

    مثال 1: محافظ یخچالمون سوخت. رفتم بازش کردم دیدم یه مدار داره گفتم شاید مدارش به صورت آماده باشه

    گشتم دیدم مدارش حدودا یک سوم قیمته سفارش دادم دو تا بیارن که یکی هم زاپاس باشه

    یکیشو لحیم کردم تو محافظ یخچال و رفت

    ولی اون یکیشو یه کم بررسی کردم ببینم چجوری کار میکنه. متوجه شدم مدار محافظ وقتی خاموشه هم یه طرفش وصله

    یعنی رله دو تا پایه داره یکیش وقتی وصله که برق هست یکیش وقتی وصله که برق نیست.

    این دقیقا همون چیزی بود که برای روشن کردن موتور برق زمانی که برق نیست لازم داشتم! یعنی برق قطع میشه استارت موتور برق وصل بشه (البته به باتری)

    لازم به یاد آوریه که محافظ یخچال شاید هر ده سال بسوزه!

    مثال 2: بابام زمین کشاورزی داره تو روستا. گفت نمیتونی یه لامپی درست کنی که وصل بشه به باتری ماشین؟ چون اگه نور باشه شبا آبیاری میکنم که هوا خنک تره. گفتم چرا نمیشه لامپ شاخه ای 12 ولت میخواد دیگه. هر روز دارم از کنار مغازش رد میشم

    به خاطر همین رفتم یه شاخه ال ای دی هم خریدم

    بعد رفتم سراغ ادامه کار خودم یعنی موتور برق

    دیدم زمان قطع برق تا موتور برق روشن بشه و وصل بشه به مدار خونه حدود یک دقیقه زمان لازمه و تو این زمان خونه تاریک میمونه

    از طرفی باتری موتور برق هم ولتاژش همون ولتاژ باتری ماشینه و منم که ال ای دی شاخه ای رو خریده بودم

    به همین دلیل اومدم گفتم از همین سیستم محافظ یخچال استفاده کنم و علاوه بر استارت موتور برق یه لامپ کوچیک هم روشن کنم که خونه تا وصل شدن موتور برق تاریک نمونه

    یعنی بلافاصله یه چراغ 12 ولت روشن بشه بعد استارت بخوره و بقیه ی مراحل

    داشتم شدیدا رو این پروژه کار میکردم. یه روز خوابیده بودم که یه دفه از خواب پریدم گفتم اگه نصف شب برق بره چی؟

    چراغ موتور برق روشن میشه همه رو بیدار میکنه که

    این موضوع حدود دو سه روز فکر منو مشغول کرده بود که ایا واقعا راه حلی نداره؟

    یعنی مطمئن بودم که تا اینجاشو خیلی ها انجام دادن

    روشن شدن چراغ وقتی که برق قطعه برای من سخت بود

    برای من مهندس مکانیک نیاز به امداد غیبی داشت :)

    برای مهندسای الکترونیک که چیز مهمی نبود

    گفتم احتمالا گیر اصلی کار همین بخش مزاحمت خواب بوده که چنین چیزی برای خونه ها نداریم

    بالاخره راه حلش به ذهنم رسید:

    سنسور نور

    باید چراغی میساختم که یه سنسور نور داشته باشه که اگه چراغای خونه روشنه اونم با قطع برق روشن بشه و اگر چراغای خونه خاموشه یعنی اهل منزل خوابن و دیگه با قطع برق روشن نشه

    اما من که الکترونیک بلد نبودم

    و معمولا اینجور مواقع از کار کناره گیری میکردم و اسمشو میذاستم عقب نشینی استراتژیک :)

    این عبارت از کجا اومده بود تو ذهنم؟

    بماند

    این دفه با خودم گفتم گر جهنم میروی مردانه رو باید الکترونیک یاد بگیری

    کار رو تعطیل کردم و خودم رو آماده کردم که الکترونیک یاد بگیرم

    اما نذاشتن :)

    رفتم به صورت اینترنتی سنسور نور سفارش بدم دیدم سنسور نور 1000 تومنه و کنارش ماژول سنسور نور 15000 تومن

    رفتم تحقیق کردم که ماژول چیه

    دیدم هر کاری لازمه برای استفاده از سنسور رو انجام میدن و به صورت آماده میفروشن و بهش میگن ماژول

    مثلا ماژول سنسور نور یا ماژول سنسور حرکتی

    (حالا باز اگه کسی راحت ترشو خواست بهش میگن ماژول رله دار)

    یعنی اصلا آمادش تو بازار با قیمت کم بود و نزدیک بود به خاطر ترس هام کارو تعطیل کنم!

    ماژول رو خریدم و نصب کردم

    حالا چراغ تشخیص میداد که خوابیم یا بیدار. اما یه قدم تا تولید فاصله بود

    و اونم چاپ مدار الکترونیکی به صورت صنعتی بود

    مثال 3: همینجوری که داشتم دنبال قطعات میگشتم یهو چشمم خورد به یه ویدیوی بی ربط!

    ویدیو 5 دقیقه ای آموزش شروع کار با نرم افزار آلتیوم دیزاینر

    آلتیوم دیزاینر همون نرم افزار طراحی بردهای الکترونیکه

    فایل رو باز کردم اما دوباره بستم

    با خودم گفتم تو رو چه به آلتیوم؟

    از یه نرم افزار سبک تر شروع کن

    رفتم نرم افزار پروتئوس رو دانلود کردم و نصب کردم و شروع کردم به یادگیری

    تا طراحی اولین مدارم حدود یک ماه زمان برد

    مدار رو به «روش اتو کردن» توی خونه چاپ کردم و تست کردم

    همه چی درست بود

    بعد فایل مدار رو فرستادم برای شرکت های چاپ مدار که به صورت رنگ شده چاپ کنن

    فکر مکنید چه جوابی دادن؟

    گفتن ما نمیتونیم فایل پروتئوس چاپ کنیم باید تو آلتیوم دیزاینر طراحی کنی!

    یه ماه زمان سوخت شده بود برای یاد گیری یه نرم افزار بی مصرف

    دوباره رفتم سراغ همون هدایت الهی که نادیده گرفته بودم و ویدیوی 5 دقیقه ای رو دیدم

    آلتیوم رو دانلود کردم و نصب کردم

    راحت تر از اونی بود که فکر میکردم

    از همه مهم تر نسخه ی قدیمیشو اصلا تو کامپیوترم داشتم چون اون شریکم چند سال قبل داده بود که نصب کنم

    حدودا یه هفته ای مدارو از نو توی آلتیوم رسم کردم و دادم برای چاپ

    تا مدار حاضر بشه قطعات رو خریدم

    مثال 4: یه روز خوابیده بودم که با یه صدایی بیدار شدم دیدم صدای خودمه که تو حالت نیمه بیدار میشنوم

    با تکرار میگفتم اوپتوکوپلر اوپتوکوپلر اوپتوکوپلر …

    از قبل اسم این قطعه رو دیده بودم ولی نمیدونستم چیه

    رفتم تحقیق کردم دیدم باهاش میشه مدار رو از نوسان برق شهر ایزوله کرد

    مثال 5: وقتی که بهار شد هی ابر میومد تو آسمون و هوا تاریک میشد بعد ابرا میرفتن هوا روشن میشد

    با تاریک و روشن شدن هوا سنسور نور عمل میکرد و رله خاموش روشن میشد و تیک تیک صدا میداد

    (صدای تیک تیک راهنما و فلاشر ماشین همون صدای رله هست)

    و این صدا تو یه چراغ دیواری آزار دهنده بود

    خیلی فکر کردم که چطور این صدا رو حذف کنم شاید یک ماه از بهار فکرم درگیر بود

    آخرش اوردم مدارو باز کردم ریختم روی میز و بعد از چند روز راهشو پیدا کردم

    که موازی کردن دوتا ترانزیستور بود اما چون خیلی تخصصی میشه وقت شما رو نمیگیرم

    ولی نتیجش این شد که یک رله حذف شد منم چون صدای تیک تیک رله نبود برای اینکه بدونم کِی سنسور فعال میشه برای آزمایش یه ال ای دی لحیم کردم جاش

    اما موقع کندن ال ای دی گفتم چرا حذفش کنم؟

    وقتی چراغای خونه خاموش میشه این ال ای دی روشن میشه دیگه

    یعنی میتونه کار شب خواب رو انجام بده. اونم یه شب خواب اتوماتیک

    به این صورت صدای رله هم حذف شد و شبخواب هم اضافه شد

    اگه از اول به من میگفتن یه چنین چیزی بساز؟

    میگفتم اصلا در تخصص من نیست برید سراغ یکی دیگه «فارسل الی هارون»

    اما قدم به قدم تا کامل شدن دستگاه پیش رفتم

    چیزای کلیدی ای یاد دادید به ما

    مساله بعدی که دیگه تخصص خودم بود یعنی بدنه

    از اونجایی که پول برای ساخت قالب تزریق پلاستیک نداشتم چند تا طرح رو با نرم افزار سالیدورک کشیدم و دادم با لیزر روی ام دی اف بریدن و به هم چسبوندم و بدنه درست کردم و از بین اونا اونی که قشنگ تر و محکم تر بود انتخاب کردم و به تولید رسوندم

    الان خداروشکر پول دارم برای تزریق پلاستیک اما بعضی مشتری ها نظرشون اینه که این چراغ الان چون حالت دست ساز داره قشنگه

    پلاستیکی بشه خوب نیست! حالا موندم چکار کنم چون تولید این حالت زمان بره (که ان شاء الله الله هدایت میکنه)

    نمیدونن به علت کمبود بودجه بوده که

    اما اول این متن گفتم اتفاق عجیب

    شاید خیلیا براشون سوال باشه که کجای این داستان عجیب بود؟

    عجیب این بود که من پارسال زمانی که داشتم این مراحل رو طی میکردم تا برسم به چراغ اضطراری اصلا روحمم خبر نداشت که قراره امسال مشکل سراسری قطع برق پیش بیاد

    از اونجایی که اخبار هم دنبال نمیکنم در جریان نبودم

    فقط یه دفه دیدم دارن مردم سفارش میدن

    4 تایی 5 تایی 12 تایی

    یه مدت جوری شد که چراغ آماده نداشتم و از مشتری میخواستم بهم مهلت بده تا بسازم

    اما خدا همچنان داشت کمک میکرد

    مثال 6: چون از باتری بزرگ ترازویی تو چراغ استفاده کرده بودم باید شارژر باتری رو از بیرون میخریدم که یهو دیدم ناموجود شد!

    بدون شارژر هم این دستگاه به درد نمیخورد

    رفتم تو بازارا حضوری گشتم دیدم پیدا نمیشه

    حدود یک هفته فروش متوقف بود چون شارژر نداشتیم

    یاد اون آیه افتادم که حضرت ابراهیم گفت: «من افول کنندگان را دوست ندارم»

    به خودم گفتم چرا با قطعه ای کار کردی که فقط یه فروشگاه داره؟

    اما دیگه دیر شده بود

    چون سرگرم تولید شده بودم کار کردن رو خودم رو فراموش کرده بودم و داشت نتایج از دست میرفت

    دوباره شروع کردم به انجام تمرینات و کار کردن روی خودم

    دو روز بعد یهو چشمم افتاد به یه منبع تغذیه و یه ماژول کاهنده کنارش

    این دو تا رو برای موتور برق خریده بودم که آزمایش کنم و چون جواب نداده بود انداخته بودم یه گوشه و حدود یک سال هر روز جلوی چشمم بودن!

    در واقع ربطی به چراغ اضطراری نداشتن

    گفتم یعنی ممکنه اینا بتونن باتری رو شارژ کنن؟

    چون میدیدم روی باتری یه سری عدد نوشته اما نمیدونستم چی هستن

    رفتم با دقت خوندم دیدم میگه ولتاژ از 6.9 ولت بالاتر نره جریان از 1.35 آمپر

    اون دو تا قطعه یکیشون ولتاژو کنترل میکرد یکیشون جریان!

    جالبه که بعد از اون هم سه تا منبع تغذیه دیگه خریدم اما هیچ کدوم محدود کننده جریان نداشت

    و با اجبار جبّار من شارژر مورد نیازم هم با قطعات پایدار بازار ساختم. خدایا شکرت

    حالا فقط یک نکته مونده اونم اینه که محصول رو توی دیجی کالا میفروختم

    اونم خیلی دیر به دیر پول رو به فروشنده ها میده و بیشتر از یک ماه طول میکشه تا تسویه کنه

    احساس کردم دارم قسطی یا مدت دار میفروشم. هرچند فروش بالایی داشت اما گفتم با مرام استاد سازگار نیست و به همین دلیل فروش توی دیجی کالا رو متوقف کردم و به زودی فروش توی باسلام هم با اینکه زود پول میده متوقف میکنم چون دارم سایت فروشگاهی خودم رو راه اندازی میکنم

    جالبه وقتی فروش دیجی کالا رو متوقف کردم یه نفر پیام داد که 5 تا دستگاه پر نور میخوام

    گفتم کجای تهران هستید

    گفت کربلا هستیم!

    ایرانی مقیم کربلا بود

    به این ترتیب دستگاه من خارج از کشور هم رفت و نصب شد

    بدون اینکه اصلا به صادرات فکر کرده باشم

    البته هنوزم فکر نمیکنم بخواد بشه میشه

    یه اتفاق خیلی مهم هم تازگی افتاده

    چون چراغ اضطراری که ساختم نصف شب روشن نمیشه اسمشو گذاشتم هوشمند

    چند وقت پیش رفتم تو گوگل سرچ کردم دیدم یه شرکت بزرگ که یه کارخونه تو خراسان و یه کارخونه تو یزد داره تو سایتاش زده چراغ اضطراری هوشمند!

    درحالی که چراغاشون هوشمند نیست و نصف شب اگه برق بره روشن میشه

    و به همین سادگی منو از تو گوگل حذف کرده :)

    تا چند وقت پیش فقط من تو گوگل بودم

    با خودم گفتم یعنی من انقدر رقیب جدی ای شدم؟ خداروشکر

    حالا هم دیجی کالا رو از دست دادم هم گوگل :)

    اما چرا خوشحالم؟

    چون مهم نیست برام

    خدایی که تا اینجا منو اورده بقیشم میبره

    به قول سعدی « عجب ماندی ای پیر فرخنده رای / تو را کشتی آورد و ما را خدای»

    در عوض فرصتی شد که بیام یه تشکر کنم از شما که تقریبا کل زندگیتون رو گذاشتید و یک آزادراه درست کردید بدون محدودیت سرعت

    فقط مونده به کیفیت ماشین و مهارت رانندگی ما

    الان هم اومدم روی نشانه ی امروز من کلیک کردم گفتم هر فایلی اومد داستانم رو همونجا مینویسم و به خاطر اینکه به شک نیوفتم فایل رو گوش نکردم هنوز

    اول متنو میذارم بعد گوش میدم

    و هنوز نمیدونم چه ارتباطی به موضوع داره

    به هر حال امیدوارم همه ی اعضای این گروه بزرگ همیشه موفق باشن و عذر خواهی میکنم که بعضی قسمت ها تخصصی شد.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      معصومه گفته:
      مدت عضویت: 2302 روز

      بنام خدایی ک اسمونو بدونه هیچ ستونی افرید این خدا قدرت اینو داره منو ب تموم خواسته هام برسونه

      سلام ب روی ماهتون

      امیدوارم حین این همه شجاعت ایمان و عشق ب خودتون و توانایی هاتون غرق در نعمت های خداوند باشید

      این فایل نشونه من بود

      ک باتموم وجودم ب ناتوانی خودم در مقابل خداوند اعتراف کردم

      ک بهم بگووو بگو چیکار کنم ک اسون بشم برای اسونی ها

      گفتم خدایا تو که میدونی من جزتو کسی رو ندارم بگو بگو باید چیکار کنم

      چشمامو بستمو با احساس نیاز ب هدایت خدای محبوبم نشانه امروزمو زدم

      اومدم رسیدم ب کامنت پراز ایمان پراز شجاعت پراز عشق شما هرجا نمیفهمیدم بیشتر تحسینتون میکردم بیشتر قلبم باز میشد میگفتم ببین معصومه،ببین این پسر چقدر خودشو، خداشو باور کرده ک رفت تو دل ایده هاش ببین خدا چطوری هدایتش کرده

      اون جمله

      (این آگهی توی دو ساعت 4 تا سفارش گرفت!

      چیزی که هنوز وجود نداشت

      گفتم عالیه همینو میساز«ی»م )

      این جمله قلب منو باز کرد ک تموم هدایت های این یک ماه داره میگه شروع کن کسب و کارتو شروع کن دختر من برات دوره راهنمای عملی رو خریدم چرا داری حواستو پرت ی قرون دوزار کار کردن برای بقیه میکنی

      اونجا ک سفارش از خارج از ایران گرفته بودید هم قلب منو باز کرد چون این خواسته منه ک کارای منم مشتری خارج از کشور داشته باشه و ب دلار بفروشم کارامو

      خیلی ازت ممنونم ک اومدی نوشتی تا هدایت خداوند رو بیشتر بیشتر باور کنم ک باید برم تو دل کار خودم باید انجام بدم ایده هامو باید رشد کنم باید موفق بشم، چونکه چاره ای ندارم جز موفق شدن

      از خداوند براتون بهترین های خودشو میخوام نعمت نامحدود میخوام و تبدیل شدن ب ادمی ک کسی نتونه ب گرد پاش برسه :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2120 روز

    به نام افریننده زیبا

    به نام خالق بی‌همتا

    به نام بخشنده مهربان

    خدایا شکرت بابت تمامی نعمت ها و رحمت های فراوانی که با عشق به ما ارزانی داشتی

    بابت تمامی لحظات زیبایی که به بهترین شکل برامون رقم میزنی

    سلامی گرم و پر از مهر خدمت استاد عزیز و نازنینم و سلام و ظهر بخیر زیبا خدمت بانو شایسته گرامی و خدمت همه دوستان خوبم

    بخصوص لیلا خانم عزیز که این کامنت زیبا رو برامون نوشتن و مسیر زیبایی رو که طی کردن برای ما و ایندگان به یادگار گذاشتن

    استاد عزیزم بسیار ازتون سپاسگزارم زمان میذارین، کامنتهای ما رو میخوانین و با اون نگاه زیبابینتون این فایل های اموزشی کامل و بی‌نقص رو فراهم میکنین

    فایل های اموزشی که بسیار ارزشمند هست و شما به صورت هدیه بهمون تقدیم میکنین

    استاد کامنت لیلا خانم رو چند روز پیش بود که خواندم و بسیار ایشون رو تحسین کردم که چقدر عالی توی اون شرایط به کوچکترین نعمت ها و داشته هاشون توجه می کردن از خدا تشکر و قدردانی میکردن

    حس و حال خوب ایشون و دیدن نعمت هاشون و سپاسگزار بودن شون توی اون شرایط تحسین برانگیزه

    خدایا شکرت

    بسیار خوشحالم و خدا رو شکر میکنم در این سایت الهی از اموزش های شما استادم استفاده میکنم

    در کنار دوستان و عزیزانی همچون لیلا خانم عزیز هستم و از کامنت ها و تجربیات فوق‌العادشون استفاده میکنم و این مسیر زیبا رو طی میکنم

    مسیر زیبای رشد و تکامل

    استاد عزیزم بازم ازتون سپاسگزارم کامنت های ما رو میخوانین برامون وقت میذارین و این فایل های آموزشی عالی رو بهمون هدیه میدین

    خداوند خیر و برکت فراونش رو روز به روز تو زندگیتون بیشتر و بیشتر کنه

    در پناه خداوند یکتا سربلند و سعادتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    شایان گفته:
    مدت عضویت: 2830 روز

    سلام به استادعزیزم. با دیدن این فایل از ته دل اشک ریختم مخصوصا زمانی که گفتید دوست عزیزمون با وجود شرایط مالی بسیار بد و بدهی ، حتی به خاطر کره کوچیک توی یخچال یا حتی برای گلدونها، فرش و … شکرگزاری کرده واقعا دگرگون شدم و تلنگری بهم خورد که منم باید با وجود بدهی بانکی و قرضهام باید شکرگزار داشته هام حتی داشته های کوچیکم باشم درسته که کارمو از دست دادم درسته که پر از قرض و بدهی شدم درسته که به خاطر استرس و نگرانیه بیش از حد سلامتیم به خطر افتاده ولی وقتی خوب که نگاه میکنم منم چیزهایی دارم که بابتشون شکرگزار باشم سقف بالای سرم ، وجود پدر و مادرم که دلسوزانه هوامو دارند . موبایلی که همین الان توی دستم دارم و با همین موبایل تونستم این فایل ارزشمند رو ببینم و این کامنتو باهاش بزارم اره منم بابت اینها باید شکرگزار باشم

    چند سالی بود که به سایت سر نزده بودم اینقدر که غرق مشکلات مالیم شده بودم ولی امروز که ماشینم خراب شد و چهل میلیون هزینه تعمیرشه و منی که حتی یک میلیون هم توی حسابم نیست به شدت حالم بد شد و تنها چیزی که به ذهنم رسید تماشای یکی از فایلهای استاد عزیزم بود و احساس میکنم اون حلقه مفقوده رو پیدا کردم اونم شکرکزاری حتی در بدترین لحظاته. چقدر زیبا نقل قول کردید که آنهایی که در مسیر درست هستند آسان میشون برای آسانی ها و اگر در مسیر غلط باشن آسان میشوند برای سختیها . و من الان توی همین مرحله ام چون خیلی آسان، سختیها و مشکلات برام پیش میاد چون فرکانسم فرکانس درستی نیست و امروز تصمیم گرفتم که با شکرکزاری داشته های کوچیکم فرکانسم رو کم کم ارتقا بدم تا دیگه اتفاقات بد مثل خرابی وسایلم و … برام اتفاق نیفته و بعد ازون با ارتقای بیشتر فرکانسم اتفاقات خوب رو رقم بزنم و ممنون از دوست عزیزمون که تجربه زیباشون رو به اشتراک گذاشتن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    حمید سامیر گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    بنام خدای مهربان

    امروز صبح ازخواب بیدار شدم ، توی تمرین ستاره قطبیم نوشتم ، خدایا میخوام من امروز احساسم خیلی خیلی خوب بشه درحد گریه که اینقدر احساسم خوب بشه که همینجور اشککک بریزم

    خدایا چقدر زود جواب دادی ، چقدر زیبا جواب دادی ، کامنت قشنگ لیلا خانم

    واقعا تحسین میکنم

    واقعا چقدر ایمانم را قوی تر کردی

    چقدر احسام رو بهتر کردی ، همین الان دارم اشک میریزم و مینویسم، خیلی وقته از احساس خوب اشک نریختم

    چقدر فرکانس های قدرتمند داره ایجاد میشه همین الان ، الهی شکرت میکنم

    لیلا خانم چقدر فرکانستون نزدیک به خداوند ، معلومه حسابی روی خودتون کار کردید و این نتایج رو گرفتید و خداوند اومد توی خوابتون بهتون گفت که استاد براتون برنامه داره قبل از اینکه فایل رو ببینید

    چقدر این خدای من بزرگه ، ما چقدر راحت درگیر حواشی میشیم

    این مدت خیلی حالم خوبه ، بخدا نمیدونید چطور مشتری داره میاد سمتم ، از بی نهایت طریق ، همه هم استقبال که فقط میخوایم با تو کار کنیم ، این نتیجه فرکانس هامه

    فقط از خدا میخوام بتونم به احساس بهتری برسم ، بهم کمک کنه ، من رو هدایت کنه به فایل هایی از استاد که به احساس بهتر برسم و داره کارش رو عالی انجام میده

    وقتی هم که احساسم خوب میشه ، بقیه مسائل دیگه حله

    چه کاری توی کسب و کارم انجام بدم! چطور تبلیغ کنم! کدوم مسیر رو برم! چطور درآمد رو بیشتر کنم! چطور شرایطم بهتر بشه و… هزاران چطور چطور دیگه معنایی نداره دیگه

    وقتی من دارم فرکانس سپاسگذاری میفرستم ، اتفاقاتی رو جذب میکنم که به من سپاسگذاری بیشتری میده

    دیگه من چرا دنبال راهکار باشم؟ وقتی فرکانس من هست که داره شرایط رو رقم میزنه

    وقتی احساس لحظه ای من داره شرایط آینده من رو رقم میزنه

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت میکنم

    از خدا این درخواست رو داشتم که امروز اشکم دربیاد از حال خوب ، و خداوند از طریق این فایل من رو هدایت کرد

    خدا میدونه همین فایل چقدر به شکل های مختلف داره به درخواست تمام بچهایی که توی مدار هستند داره پاسخ داده میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    حسين روح نواز گفته:
    مدت عضویت: 1201 روز

    سلام استادعزیزم ودوستان گرامی

    مطالب این جلسه رو وقتی که شنیدم اولین چیزی که یادم افتاد تماس تلفنی همین امروزصبح ام بودکه بابرادرم داشتم وبرای تفریح وخوش گذرونی که رفتن به خونه باغی که دراردبیل داریم واتفاقی که افتاده این هستش که شیرآب ظرفشویی یک هفته بوده که بازبوده واب پرشده ودقیقانصف خونه روهمراه باکل فرش وهرچی که روزمین بوده روکلا غرق دراب کرده

    چیزی که من درمکالمه بابرادم گفتم واصلا حواسم نبوداینه که گفتم

    داداش اون مسیرخروجی اب ظرفشویی که سمت باغچه میره ویه نحربازکردیم حالا درطول این یه هفته که کلی آب بهش خورده وماکلی گل کاغذی صورتی رنگ وپونه کاشتیم چطوری رشدکردن!بنظرم که خیلی خشگل شدن مگه نه؟

    واین حرفم واقعاخنده داداشمو ازته دلش درآورد ومنم اصلا توجهی به اینانداشتم تا این فایل رو دیدم

    خیلی به فکرفرورفتم و دیدم همین اتفاق مثلا اگه این اتفاق تقریبا یک سال ونیم دوسال پیش میافتادمن رفتارم چطوری بود؟

    مگه میشدکه نصف خونه رواب ورداره ومن بازهم به دنبال دیدن زیبایی های این اتفاق باشم؟

    چشمام ازاشک پرشد وسپاسگذارخداوندشدم که این طوری منو هدایتم کرد وبا استفاده ازآگاهی های این سایت الهی این نوع نگرش رو نسبت به اتفاقات اطرافم دارم و واقعا وقتی فکرکردم که چطوری میشه که من اصلا در مکالمه با برادرم اصلا به جای نگرانی وعصبانیت وغر زدن که بله چرا شیراب رو چک نکردید قبلا و…

    اومدم وبدون فکر کردن راجع به رشدبیشترگل هایی که احتمال دادم به خاطراب خوردن بیشترشدن صحبت کردم

    خدایاسپاسگذارم که منو درمسیردرست هدایتم میکنی

    استاد واقعاتشکرمیکنم ازتون این فایل به تنهایی یک دوره هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    الناز و هانیه گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    با نام و یاد خدای مهربان

    خدایی که مهربانی بی حد و حصر دارد، خدایی که بغیر الحساب می دهد، خدایی که بغیر الحساب می بخشد، خدایی که بسیار عادل است .

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم عزیزم

    سلام خدمت دوستان عزیزم که بهترین محفل دوستان دنیا دور هم جمع شده اند

    چند روزه دارم این فایل رو بالا و پایین می کنم و بارها و بارها گوش می دهم. با اطمینان صد در صد می تونم بگم آگاهی این فایل خودش یک مینی دوره است که می تونم هزاران نکته از آن بکشم بیرونم و توی زندگیم عمل کنم.

    دارم ادیتش می کنم که بتونم هزاران بار گوش بدم. بخصوص مبحث شکرگزاری که واقعا از روزی که به فایل گوش دادم درونم دگرگون شده . نه که شکرگزاری نمی کردم به قول شهرزاد عزیز شکرگزاری نبود که به دل و جان بچسبه

    ممنونم لیلای عزیز به خاطر کامنتی که گذاشتی که منجر به تولید فایل توحیدی بشه.

    منتظر بودم یه بار دیگه تموم کنم اصلا به فکر نوشتن کامنت نبودم ولی صبح وقتی کامنت دوم شهرزاد جان را دیدم به خودم گفتم شهرزاد با اون همه مشغله میاد دو بار کامنت می نویسه چرا من ننویسم؟

    به قول یکی دیگه از دوستان شاید هم از عدم احساس لیاقت باشه. زمزمه های ذهنی مثل این که تو نتایج مالی درخشان و میلیونی نداره.

    وااای چی میگه این؟

    نتیجه. بخدا تا صبح می تونم از نتایج خودم اینجا بنویسم دقیقا از روزی که فقط شروع به گوش دادن فایل های استاد کردم خدا زندگیم رو کن فیکون کرده. بعضی وقتا وقتی واکنش و برخورد خودم را می بینم باور نمی کنم من همون الناز قبلی هستم. به قول استاد عزیزم بعضی چیزا دیگه در وجودم نهادینه شده نیازی نیست زور بزنم.

    انشالله از بحث نتایج در کامنت دیگه ای صحبت خواهم کرد.

    *

    استاد جان می دونین، حتی مثالهای شما هم درس زندگی و آگاهی است. الان در قسمتی از فایل می خواستین راجه به تسویه بدهی لیلا جان صحبت کنین در مورد خودتون و اشتباهاتی که انجام دادید صحبت کردید فقط این نکته که بارها و بارها من در فایلهای مختلف شنیدم چقدر باعث شده که من در کسب و کارم این اشتباه رو نکنم. خدارو شکر من استادی دارم که می تونم از تجربیاتش استفاده کنم و راهم را برای خودم سخت نکنم.

    باور کنید استاد بارها شده و حرص و طمع سراغم اومده برو این کارو بکن یعنی لقمه بزرگتر از دهنت بردار ولی شنیدن آگاهی های شما مانعم شده و بعد گذشت یه مدت با خودم گفتم خدایا اگر من اون کارو میکردم تو چه حچلی می افتادم.

    کلا عجول بودن توی خصلت انسان هست در شروع کسب و کار بخصوص چون مسیر خیلی بالا و پایین میشه وسوسه های زیادی سراغ آدم میاد ولی شنیدن صحبتهای شما جلوی خیلی ضررها رو می گیره.

    یادم میاد وقتی شروع به تولید محتوا کردم یه لب تاپ کوچیک دارم که با اون شروع کردم و مشکلی هم نداشتم ولی به محض اینکه یه فایل یه ساعتی رو ضبط و رندر کردم و خیلی طول کشید وسوسه ها شروع شده این سیستم به درد نمیخوره برو یه سیستم قوی بگیر. برو تجهیزات فیلمبرداری بگیر و حرفه ای فیلم ضبط کن. از این به بعد میخوایی چیکار کنی؟

    خیلی هم وسوسه شدم ولی با یادآوری صحبتهای شما گفتم بابا تو تازه شروع کدری بزار چند تا فایل تولید کنم ببینم چیکار می کنم؟ وقتی ادامه دادم، دیدم اصلا نیازی ندارم.

    * یکی از تغییرات اساسی که در من بوجود آومده و خیلی دوستش دارم اینه که: من قبل از اینکه با استاد و دوستان سایت آشنا بشم وقتی کسی از دارایی و نعمتش تعریف می کرد خیلی ناراحت می شدم و می گفتم طرف چقدر مغرور هست و میاد از داراییهاش تعریف می کنه و شاید هم حسودیم میشد البته کلا توی مداری بودم که حتی نمی تونستم فکر کنم که منم می تونم داشته باشم واسه همین نشنیدنش برام بهتر بود چون برام چیزی جز حسرت نداشت. ولی الان تنشنه اینم که بشنوم افراد چقدر نعمت و ثروت و فراوانی دارم یعنی اون قسمت درامد و وسایل خونه لیلا جان رو ده ها بار گوش دادم و واقعا حس می کنم خودم دارم و کامنتهایی که دوستان در مورد درآمدشون صحبت می کنند بارها می خونم و تحسین شون می کنم و حس خیلی خیلی خوبی می گیرم چون همه اینا نشون میدم که بیش از نیاز همه وجود داره یعنی یه سفره ای خدا پهن کرده هرکس هر چقدر که میخواد میاد برمیداره و میبره و این سفره دائم پر میشه و هیچ انتهایی برای نعمتهای این سفره وجود نداره.

    ——————————————

    این روزها از ته قلبم احساس خوشبختی عمیقی دارم می دونید چرا؟

    چون خدا گندمم را ریخت و زر داد رشته ام برد و گوهر داد

    اصلا مگه نعمتی بزرگتر از این وجود داره که به این نتیجه برسی که خودت خالق زندگی خودت هستی. اصلا فکر کردن به این موضوع که دیوانه ام میکنه. واقعا خدا چقدر منو دوست داشته که در بین این همه دوست و اشنا که حتی یکی شون از این مسیر خبر ندارند من مسیر خوشبختی سعادت، نه تنها دنیا بلکه آخرت رو هم پیدا کردم دیگه هیچ ناراحتی و نگرانی نیست در این مسیر میرم و لذت میبرم و بقیه چیزها هم از راه میرسه.

    ————————————————–

    * یه اتفاقی هم دیروز افتاد اینم بگم که واقعا مبهوت مونده بودم که قانون چقدر دقیق کار میکنه: کلا زندگی من همون زندگی که استاد میگه اتفاق غیرمنتظره معنی نداره هست. یعنی وقتی کسی از بیماری و تصادف و دعوا و … صحبت می کنه من می دونم که چرا این اتفاقات در زندگی اونا می افته و جالب قضیه اینه که فکر می کنن عادی هست ولی برای من برعکس هست یعنی زندگی باید برای من روی خوش داشته باشه. چند روز پیش قرار بود پسرم بیاد با هم بریم بیرون. من خودم هم بیرون بودم بهش گفتم من میرم دم در خونه بیا با هم بریم بیرون. اونم قرار بود با دوچرخه بیاد. پسرم چون خیلی آدم تخیلی هست اصلا به آدرسها توجه نمی کنه یهویی می بینی داره دوچرخه سواری می کنی اونقدر در تصوراتش غرقه که سر از یه جای دیگه درمیاره :) البته این موضوع کمی منو عصبی می کنه ولی یادمه زندگینامه ایلان ماسک رو میخونم اونم اینجوری بوده. بگذریم طبق معمول بازم بیراهه رفته بود و هر چقدر منتظر شدم نیومدم و حسم خیلی بد شد و گفت اینم شورش و درآورده و …

    گفتم بزار ماشین و ببرم تو پارکینگ و بیخیال بیرون رفتن بشم البته خیلی حسم بد بود. موقع رفتن تو پارکینگ جلوی ماشین گیر کرد به یه جایی و کمی رنگش رفت. باور کنید منی که چندین ساله روی این ماشین ماشین حتی یه خراش کوچیک نزدم، زدم به ستون :) ولی خیلی خوشحال بودم از این بابت که واقعا هیچ چیز هیچ چیز و هیچ چیز اتفاقی نیست. مگه داریم از این بهتر که خودت خالق اتفاقات زندگی خودت باشه. خدایا شکر خدایا شکر به خاطر این هدیه زیبا این نعمت زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    محمدسعید غالبی گفته:
    مدت عضویت: 1163 روز

    دررود

    چقدر قشنگ بود این فایل و نکاتی که داخلش بود چقدر آموزنده بود که تو اون شرایط سخت و رنج و بدهی; توجه اشو برداره و بزاره روی داشته های بدیهی و سلامتی و کم کم هدایت بشه(جوابها گفته میشه) اینجوری به پرداخت بدهی ها و افزایش شعبه و درآمد بالای500میلیونی و درهای رحمت خدا براش باز بشه و تبدیل بشه به یک زندگی رویایی و این حرف استاد رو تاییدمیکنه توجه کردن به زیبایی های اطراف و سپاسگذاری داشته ها

    اگر شرایط الان برامون سخته نگاه(توجه) و باورامون ایراد داره;کافیه اینارو تغییر بدیم تا همه چی تغییر کنه;شرایط فعلی ما بخاطر افکار وباورهای گذشته مونه و باید تمرکزمون رو بزاریم روی چیزهایی که فقط روشون کنترل داریم مثل توجه

    با احساس خشم،ترس،نگرانی وتوجه داریم به افکار منفی و افراد داریم به اونا قدرت میدیم که تاثیر بزارن تو زندگیمون،نه اینکه اونا بتونند کاری انجام بدن ما با احساس بد و توجه به اونا قدرت میدیم ولی اگر تو مسیر درستی باشیم اون کار و اون مسیر تهش به نفع ما تموم میشه

    خداروشاکرم که با شما و این لایوها و دوره دوازده قدم آشنا شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1205 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    خدا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی

    تحسین میکنم این همه آگاهی و شناخت رو

    استاد این لایو های که از چند سال قبل بوده وخانم شایسته دارن زحمت میکشن برای خانه تکانی ذهن آماده میکنن میذارن واقعاً فوق‌العاده هستن

    تحسین میکنم این همه عشق و محبت نسبت به بچه‌های سایت رو خدایا شکرت

    چقدر این کامنت دوست عزیزمون فوق‌العاده بود

    خیلی‌ زیبا و کامل من که لذت بردم از این کامنت

    من که از دیروز درگیر یه موضوع بودم واین فایل فوق‌العاده کلی درس بهم داد و بهم فهموند که ذهنم رو درگیر نکنم و کنترل روی افکارم رو از دست ندم

    من الان هیچ ربطی به گذشته ام ندارم

    اصلأ بهش فکر هم نمیکنم ،،چون اون اشتباهاتی که داشتم رو الان ندارم و خیلی تغییر کردم

    حرف مردم به هیچ وجه واسم مهم نیست

    وطوری شده که چون اهمیت نمیدم ،اصلا در موردش صحبتی هم نمیشه و کلا مسیرم عوض شده

    خیلی کم پیش میاد که درگیر افکار نازیبا بشم

    تقریباً به صفر رسیده و تمام وجودم شده حال خوب

    من با خودم خیلی راحتم ،اینقدر آرامش دارم

    که باعث اتفاقات خوب زیادی هم شده

    البته خیلی سپاسگزارم

    خیلی‌ با دوستان و اطرافیان در صلح هستم

    خیلی‌ موفقیت دیگران رو تحسین میکنم

    اصلا توی هیچ حاشیه نیستم همش زیبایی و آرامش وشکر گذاری میکنم

    قلب جایگاه خداوند است

    ذهن جایگاه شیطان

    پس به گفته های قلبم باید جواب بدم تا آرامش واقعی رو حس کنم

    چقدر زیبا میشه زندگی وقتی همیشه برای تمام نعمت های که داریم شکر گذاری کنیم

    هر چند نعمت های کوچک

    البته که کلی نعمت و فراوانی زیاد هست که میشه هزاران بار سپاسگزاری کرد برای هر کدومشون

    پس به لطف خدا با قدم‌های کوچک به موفقیت های بزرگی خواهیم رسید

    خدایا هزاران بار شکرت

    در پناه خدا شاد و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: