عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-03 03:57:242024-10-03 04:02:26عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم و دوستان ارزشمندم
توی این کامنتم می خوام در مورد این قسمت فایل بنویسم که استاد میگن : “اگه شرایط سخته بدونید یه سری باورها ایراد داره ! یه سری افکار ایراد داره ”
نگاهمون به یه سری مسائل ایراد داره و اگه اونها روتغییر بدیم همه چیز می تونه تغییر کنه
نشینید به حال خودتون غصه بخورید ، نگید که من چقد بدبختم !
بگید چطور می تونم شرایط رو تغییر بدم ، چه چیزی هست که نمی دونم !
چه قانونی هست توی جهان که من نمی دونم و دارم شرایط رو رقم میزنم !
شرایط فعلی ما به خاطر باورها و فرکانسهای گذشتمون هست
و شرایط آینده ما می تونه تغییر کنه اگه ما بتونیم در حال حاضر شروع کنیم به :
• تغییر باورها و افکارمون
• به تغییر کانون توجهمون
چقدر این قسمت امیدوار کنندس ، چقدر حس آدم رو خوب می کنه …
دقیقا نقطه مقابل این باور ریشه ای ذهن من هست که از قبل یه تقدیری برای تو در نظر گرفته شده !
اینکه قرار نیست همه توی این دنیا لذت ببرن و خواسته هاشون رو تجربه کنن
قرار نیست زندگی کردن راحت باشه ، اگه اینجا خیلی ضجر بکشی شاید در دنیای بعدی خداوند دلش بسوزه برات و یه کم در آسایش قرار بگیری !
اما خدارو شکر ، اینا همشون بی پایه و اساس هستن … تفکرات احمقانه یه سری آدم نادون بوده که نسلها منتقل شده و به ما رسیده . البته که قطعا این اتفاقات در راستای رشد آگاهی ماست و نباید کسی رو مقصر بدونم و حسرت بخورم .
خوشحالم که دارم متوجه میشم هیچ تفاوتی بین بندگان خدا نیست … همیشه فک می کردم یه سری از ما بهترون هستن که خدا برای اونا همه چیز خواسته ! اما الان با کار کردن روی فایلها دارم درک می کنم که در درگاه خداوند همه یکی هستیم با ظاهر متفاوت …
یعنی همه می تونن زیبا دیده بشن ! همه می تونن باهوش باشن ، همه می تونن ثروتمند بشن ! همه می تونن خوشبخت باشن و …
بخاطر این درک جدیدم واقعا هزاران بار خدا رو سپاس میگم ، البته که در عدالتش شک نداشتم اما ذهنم لذت می برد که نقش قربانی رو بگیره
با توجه به این آگاهی ها دیگه باید متمرکز شم رو کانون توجهم ، باید خودم رو بیشتر بشناسم که درونا دارم به چه چیزهایی توجه می کنم ، تا بعدش وارد مرحله بعد شم و واسشون راهکار پیدا کنم .
ببینم کجاها دارم می ترسم ، کجاها حسادت دارم ، کجاها بهم بر می خوره ، کجاها نگرانم ! اونوقت راحت تر ریشه باورهای محدود کنندم رو پیدا می کنم …
ضمن اینکه باید مثل لیلای عزیزم توجهم رو بذارم روی نعمت های فعلی و ازشون لذت ببرم ، یه جور در لحظه زندگی کردن که استاد همیشه ما رو بهش تشویق می کنن .
امیدوارم به لطف الله بتونم این برداشت ها رو به عمل و اقدام تبدیل کنم …
خدایا شکرت که جهان رو این مدلی خلق کردی … و خدایا شکرت که من رو در مسیر این آگاهی ها قراردادی
و استاد ، مرسی که هستید … خدا شما رو برای ما حفظ کنه
هممون در پناه خدا باشیم …
سلام استاد
ازتون ممنونم بابت فایل جدیدتون
واینکه داستان لیلی رو برای ما مرور کردین
استاد آرامشتون قابل تحسینه وشما بهترین الگو هستید برای اینکه مغز من باور کنه که میشه
وخداروشکر میکنم که خداوند با مرور داستان لیلی
مجدد قانون رو به صورت عملی باروند تکاملی نشونمون داد تا همواره ثابت قدم بمونیم واستمرار داشته باشیم وتمارین رو جدی بگیریم
احساس بی نیازی قبل بی نیازی
واون آرامش وشکرگزاری واسه کوچیک ترین داشته ها وهمیشه دردسترس بودن که چشمامون عادت کنند ببینند وشکر گزار باشند
اونم باتمام احساست وباتمام قلبت
استاد دوس دارم منم مثل شما وخانم شایسته عزیز عدم وابستگی رو تجربه کنم ولذت ببرم
منم درزمان مناسب بمب های مثبت زندگیمو مینویسم
الان دارم آروم آروم میرم جلو همه چیز آروم آروم روبه بهبود وپیشرفت
اتفاقات خوب رو میبینم وبه خودم یادآوری میکنم عاطی اینجا تو خلقش کردی وقانون داره عمل میکنه
هم آسونیها به آسونی رخ میده وهم سختیها به آسونی رخ میده
حالا بسته به فرکانس تو داره عزیزم
لیلی جان ممنونم که کامنت گذاشتی واین کامنت گذاشتن باعث شد استاد الهام بگیره وباشوروشوق وبا آرامش کامل روند قانون رو مجدد برامون تکرار کنه
ونتایج رو اعلام کنه وچقدر حالمون رو خوب کرد
ویادم ن دادین که حتی داشته های دیگران روتحسین کنیم ولبخند بزنیم وبگیم خدایا شکرت
خدایا شکرت بخاطر داشتن استادم وعزیز دلش وهمه دوستان همراه
متشکرم ودوستان دارم
به نام خداوند مهربان
سلام ب همگی دوستان گلم
واقعا لذت بردم بالای ده باره داره گوشش میدم این فایل رو ک حفظ شدم
و واقعا چقدر لذت بردم
الان داشتم به یه چیزی فکر میکردم و دیدم عه تو این فایل بهش اشاره شده
اینکه من کار مورد علاقم واینری هست (بازیگری ) که کارای طنز میکنه
و از همین الان دارم یه سری مهارت های پایه رو کم کم ب خودم اضافه میکنم ک موقع انجامش یه چیزایی بلد باشم
و یه لحظه ذهنم گفت یه فایل خنده داره دیگه این همه مهارت میخوای یاد بگیری بیکاریا
بعد من گفتم که میدونی میدونم ویدیو طنزه
ولی نمیخوام رو هوا باشه الکی باشه
برای این باشه ک ویو بگیرم واچ تایم بگیرم
خنده بگیرم
میخوام باهر ویدیو ک درست میکنم واقعا رشد کنم مهارت من رشد کنه و توی اون ویدیو نشون داده بشه که این ویدیو واقعا با عشق درست شده ن رو هوا ک یه ویدیو کوتاه بزاریم تموم بشه بره قشنگ از جون مایه بزاریم
یا حتی گفتم برای پرورش سناریو نویسی کتاب بخونم ک ی حسی گفت ن
بهت گفته میشه چی بنویسی و انقد قوی بود ک گفتم اوکی حله
سلام استاد عزیزم من تازه اومدم تو سایت ،سال 97همزمان با شما و استاد عرشیانفر آشناشدم ولی علنا از حرفای شما چیزی متوجه نمیشدم میفهمیدم سطح آگاهی فایل های شمابرام سنگینه ودرک اونها نیاز به طی کردن قانون تکاملم داره ،تو این سالها دوره های زیادی خریدم رو خودم کار کردم ولی تغییری حس نمیکردم همیشه منتظر روزی بودم که خداوند بهم اجازه بده بتونم از آگاهی های شما استفاده کنم حتی پارسال تقلب کردم عضو سایت شما شدم که مثلا زودتر از روند تکاملم بیام ولی گوشم پیچوند جهان هستی گوشیم عوض شد و کلا یادم رفت عضو سایت شدم تا اینکه بعد سالها انتظار مهر ماه امسال با شنیدن فایل باورهای توحیدی شما تو یه پیج آگاهی در روبیکا خداوند خیلیییییی واضح بهم اجازه داد و ازم دعوت کرد به صورت رسمی بیام تو سایت و من ممنون لطف خداوند هستم و تو این 22 روز که از ماه مهر میگذره مثل گمشده ای که پناهگاه امنی پیدا کرده منم فقط تو فایل های دانلودی دارم با تمام ذرات وجودم آگاهی دریافت میکنم اشکام همینجوری میریزن و نمیدونم چرا چهره ی شما رو میبینم یه تسکین وآرامشی به قلبم میاد به خودم قول دادم برای تغییر زندگیم متعهدانه تلاش کنم یه هفته است دارم رو تسلیم بودن کار میکنم من خیلی کنترل گری داشتم و خودم تلاش میکردم همه چی رو درست کنم ولی درست نشد که هیچ کلی گرفتاری اداری وقانونی جلوی پام افتاد ولی از جواب دادن قوانین الهی همین بگم که فقط یه هفته است بعد بیداری دستام میبرم بالا و میگم خدایا من هیچکاره ام خودت درست کن و خیلی ناباورانه داره یه مشکل اداری که پنج سال طول کشید حل میشه خیلی خوشحالم ،کامنت لیلا خانم خیلی زیبا بود خیلی ،خدا رو شکر برای این همه تغییر دوست عزیزمون
دوست دارم به عنوان اولین خریدم از سایت دوره ی قانون سلامتی رو تهیه کنم چون خودم برام جالب که چیکار کردید شما چقققققدر جوان شدید استاد عزیزم انشالله به زودی تو کامنتهای محصولات پیام منو بخونید استاد مهربانم فقط میتونم بگم تو لیست شکرگزاریهام به خاطر حضورتون تو مسیر زندگیم خدا رو شاکرم ️️️️
ریحانه خواهر پرندخت
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و همه بچههای سایت
از وقتی که این فایل رو دیدم و داستان لیلا خانم رو شنیدم مدام سعی میکردم که سپاسگزاری کنم از هر چیزی
از هر چیزی که تو زندگیم دارم سپاسگزاری میکنم گاهی وقتا موقع سپاسگزاری هیچ حس خاصی ندارم گاهی اوقات واقعا خوشحالم اما میگم عیبی نداره انقدر ادامه میدم تا حس سپاسگزاریم قوی بشه تا موقع سپاسگزاری قلبم باز بشه و اشک از چشمام بیاد
مدام فایلهای شما رو گوش میدم و سعی میکنم هم ورودیمو کنترل کنم هم حسمو مثبت نگه دارم
همیشه وقتی سپاسگزاری میکردم و نتایجشو علنا به چشم میدیدم بعدش میگفتم خب تا اینجا پول از جایی اومد که برام قابل باوره بعدش چی بعدش از کجا میخواد بیاد
دیروز داشتم سپاسگزاری میکردم و دیدم خواهرم به حسابم 500 تومن واریز کرده بهم پیام داد که 500 تومن باید بهم میداد
بعدش خیلی سریع این صدای ذهن اومد که خب حالا تو هم سپاسگزاری کردی پول بعدی دیگه از کجا میخواد بیاد؟
بهش گفتم نمیدونم من دیگه تو کار خدا دخالت نمیکنم خدا از 8 میلیارد طریق میتونه این پول رو به من بده من نمیدونم که چطوری این کار خداست کار من وظیفه من اینه که سپاسگزاری کنم
صبح که بیدار شدم گفتم باید امروز سپاسگزارتر نسبت به دیروز باشم گفتم از خونمون سپاسگزاری میکنم و میخوام در عمل نشون بدم
رفتم کابینتهای خونمون رو هی با مواد شوینده تمیز کردم که خیلی لک شده بودن و کثیف بودن تمیزشون میکردم و میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت که این کابینتهای mdf قشنگ رو داریم یک زمانی کابینتهای فلزی زنگ زده داشتیم اون موقع آرزو داشتم که یک روز کابینت mdf داشته باشیم و الان داریم خدایا شکرت خدایا شکرت که به خواستم پاسخ دادی
2 ساعت تموم اول صبحی هی فایل های شما رو گوش میدادم هی سپاسگزاری میکردم و کابینتها رو تمییز میکردم
دیدم مامانم از خواب بیدار شد اومد گفت که همسایه اون ساختمون اونوری به حسابم 300 تومن واریز کرده گفت که 4 سال پیش که دخترت یه دار قالی فروخت بهم الآن پولشو داده گفت این پول دخترته ببخشید دیر شد
اصلا من خشکم زده بود اصلا یادم نبود همچین چیزی گفتم خدایا چطور ممکنه خدایا چطور اگه هزار سال هم مینشستم فکر میکردم هرگز هرگز همچین چیزی به ذهنم نمیرسید هرگز
به نام خدای رحمان و رحیم.
سلام استاد عباس منش عزیز،خانوم شایسته ،لیلا جان و همه دوستان.
در دقیقه چهارده متوقف شدم و دیگر نتونستم ادامه بدم.همین چهارده دقیقه درک بشه و عمل بشه برای کل زندگیمون بسه. اینکه روی چیزی که کنترل نداریم تمرکز نکنیم. آره تو حرف گفتنش راحته من الان ادعا میکنم تمرکزی روی حرف بقیه ندارم ولی الآن که خونم کمی بهم ریخته شده همش تمرکزم روی اینکه نکنه یکی بیاد ببینه خونم شلوغه بره پشت سرم حرف بزنه. همین منو نگران میکنه حالمو بد میکنه. آره این عالیه خونه آدم همیشه دست گل باشه اما گاهی هم بهم ریخته میشه.ولی من بیشتر از اینکه خودمو لایق این بدونم که تو خونه مرتب باشم نگران اینک که کسی نیاد ببینه و چیزی بگه.
بعد هم استاد عزیز اینکه ما خالق شرایط خودمون هستیم هیچ کس باز هم تاکیید میکنم هیچ کس تو زندگی ما دخالتی نداره قدرتی نداره مگر اینکه خودمون قدرت بدیم. یه اصطلاحی هست میگن جمله سنگین بود کمرم شکست. این جمله به قدری سنگین که تک تک استخوانهای منو میشکونه. تو هر فایل تو هر مقاله تو هر مطلبی که تو این سایت هست اولین نکته همینه که ما خالق شرایط خودمون هستیم اما چقدر درک میکنم چقدر عمل میکنم چقدر قدرت دیگران کم شده خیلی مهم هست.منم قبلا همه را تو زندگیم مقصر میدونستم بجز خودم ولی الان بهتر شدم نمیگم صد شدم نه ولی از صفر تا صد ده به خودم میدم و دوست دارم هر روز شرایط بهتر و بهتر بشه.
من واقعا فایلو ادامه نمیدم و کمی میخوام به همین چهارده دقیقه مخصوصا این نکات آخر و جملات آخر فکر کنم تجزیه تحلیل کنم. البته قبلا یه دور کامل دیدم این فایلو ولی اینبار بهتر درکش کردم.
خدایا شکرت بابت همه چیز و همه کس
خدایا، هر چی دارم از خودته…
سلام به استاد عزیز، خانم شایستهی مهربون و همهی دوستان خوبم توی سایت
خواستم یه دلنوشتهی کوچیک باهاتون به اشتراک بذارم…
این روزا یه کم درگیرم… یه سری چیزا ذهنمو مشغول کرده که دقیقاً توی همین فایلی که گوش دادم حال و روز دلمو گفته. با اینکه شرایط سخته، ولی صد هزار بار شکر که از وقتی وارد این جمع صمیمی شدم، یه جورایی چشمهام بیشتر باز شده، آگاهیهام رفته بالا، و سعی کردم خیلی بیشتر از قبل، ذهنمو مدیریت کنم.
قبلاً، خیلی وقتا بهخاطر حرف مردم، کاری رو که دلم میخواست انجام نمیدادم… میترسیدم از قضاوتشون… ولی حالا به این نقطه رسیدم که فقط خودم مهمم! فقط آرامش روح و روان خودمه که برام ارزش داره. دیگه قضاوت بقیه برام رنگی نداره.
استاد همیشه میگفتن که سکوت توی روزای سخت یه جور هنر و ایمانه… سخته، اما بهترین کار همینه. سکوت کنم و دلمو بسپارم به خدا.
من واقعاً خودمو با تمام وجود به دستای خدا سپردم. با همهی وجود از خودش خواستم راه بعدی رو نشونم بده…
میدونم این سختیا فقط یه نقطهی عطفه توی مسیر رشدم، یه تضاد لازمه که باید لمسش کنم تا بتونم از درون قویتر بشم.
تمام سعیمو دارم میکنم که تمرکزم روی نکات مثبت باشه. شاید هنوز به اون جایی که میخوام نرسیدم، ولی دارم توی مسیر خدا حرکت میکنم. این یعنی نجات… یعنی امید…
خدایا شکرت من امیدم فقط به خودته و تمام……
درودوعرض ادب واحترام خدمت استادعزیزم وخانم شایسته نازنین.استادجان،میخواستم درقسمت خانه تکانی ذهن وفایل مربوط به”عمل به الهامات قلبی”کامنت بگذارم که امکانش نبود.این شدکه بااجازه شمااینجادرمورداون فایل یک مطلب میزارم.عرض به حضورتون که چون فایل درموردنگرش متفاوت نسبت به دوران کروناوقرنطینه بود،خواستم بگم،چندسال بودمیخواستم ادامه تحصیل بدم وازاونجایی که مرتب مدرسه بودم (بنده دبیرهستم)،هربارکه شرکت میکردم برای ارشدورتبه م هم میرسیدومیشدادامه داد،اماشرایط کاری وزندگی جوردرنمی آمد.این بودکه سال99هم شرکت کردم وبازرتبه رسوندم برای رشته ی دلخواهم.این بارانگاردرونم گفت،بروجلوواطمینان داشته باش همه چی ازقبل مرتب وآماده شده.بازبه خودم گفتم آخه چطوری خودموبرسونم سرکلاسها،مگه شوخیه،بایدحاضربودسرکلاسها،رشته راحتی نیست،آموزش زبان انگلیسیه ها،تولیسانس ادبیات انگلیسی هستی.خلاصه این نجواهاهم بودن،ولی تصمیم گرفتم به ندای قلبم اعتمادکنم.این بودکه رفتم وثبت نام کردم…همان هفته اول اعلام کردن کل کلاسهاغیرحضوری هستن.یعنی من هم کلاسهای مدرسه م برای تدریسم غیرحضوری شدن،هم کلاسهای دانشگاهم.واین برای من یک موهبت بود.باسپاس فراوان ازخدای مهربان،بااشتیاق تمام شروع کردم ودرسهاموباعشق میخوندم وتکالیفموباجدیت انجام میدادم ودائماسپاسگزارخداوندبودم.بعدکلاسهای خودم،تکالیفموانجام میدادم وهمیشه اولین نفربودم که سرکلاسهاحضورداشتم وحتی یک ثانیه ازکلاسهاروازدست ندادم ،هرگزبه ذهنم خطورنکردکلاس آنلاینه،یه استراحت کن،هرگز.همیشه ازتک تک لحظه هاکمال استفاده روبردم.برای امتحاناتم باجان ودل خواندم وبانمره های عالی قبول میشدم ودرسهاروپاس میکردم.وباجدیت،به خواسته قلبی باارزشم رسیدم.وباتمام وجودم خداوندروشاکرم که به من الهام کردواطمینان خاطردادومن روهدایت کرد.استادِجان،تمام قددرمقابل روح بلندتون که به من هزاران درس داد،تعظیم میکنم وسپاسگزارم وامیدکه دردانشگاه شماهم بتونم دانشجویی موفق باشم.
باسپاس فراوان
درپناه خدای مهربان باشید.
به نام خدواند بخشنده ومهربان
سلام با استادان عزیزم
من خیییلی کم کامنت مینویسم ولی این اتفاق اینقدر معجزه بزرگی توی زندگیم بود گفتم برای شما دوستان گلم هم بنویسم
مدتی بود(دو ماه) که پسرم یه بیماری بدی گرفت ،شبها به حالت خفگی از خواب میپرید وحالش بد میشد وکل شب هم اون استرس داشت بخوابه وهم ما استرس داشتیم که اتفاقی نیفته ،چندین جا بردیمش دکتر وهر دکتری یه سری داروها میداد که هیچ تاثیری نداشت ،خانواده ام میگفتند این چشم خورده باید دعا بگیری تا خوب شه ،اینقدر درمانده شده بودم ، من که دیگه اعتقادی به چشم زخم ودعا نداشتم،، داشتم به نجوای شیطان گوش میدادم که حالا برم دعا بگیرم بلکه بهتر شه ،اما هر دفعه مقاومت کردم وگفتم من اعتقادی ندارم،هیچ قدرتی بالاتر از خدا نیست ،فقط اینو میگفتم ویه شب ساعتای 2 شب که پسرم حالش بد شد ،شروع کردم گریه کردن واز خدا عاجزانه کمک خواستن ،بهش گفتم خدایا هیچ قدرتی از تو بالاتر نیست ،تو درد دادی باید درمانشم بدی ،وکلی باخدا حرف زدم واشک ریختم ،گفتم خدایا قدرتت رو بهم نشون بده ،من میخوام معجزت رو ببینم
باورت نمیشه از فردا شب اون روز پسرم حالش خوب شد ودیگه اون حالت بهش دست نداد ،همین الان که مینویسم اشکام داره جاری میشه
چقدر خوبه که باور کنیم وطبق قوانین وباایمان حرکت کنیم ،اتفاقات خوب خودش تو زندگیمون جاری میشه
خدایا سپاسگزارم، خدایا شکرت، خدایا عاشقتم ،خدایا مرسی که حواست به بنده هات هست
چقد گریم گرفته استاد
مریم عزیز بهت تبریک میگم
چقدر احتیاج داشتم به این فایل
کلی نعمت داریم و ناسپاسیم
اشکم بند نمیاد واقعا چه روزی این فایل رو گوش کردم که دوباره نعمتها رو نمیبینم استاد عزیزم ممنونم بابت وجودت و میخوام اینبار بیشتر از پیش ایمان داشته باشم و کار کنم با اینکه کلی نتیجه گرفتم قبلا