ثمره‌ی بروزرسانی بخش دانلودها در سایت

سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

من فهمیدم حسم محقق شده وقتی دیدم ایشون اومدن جلو دوربین

این نتیجه حس منه که از چند وقت پیش حس میکردم ایشون بزودی میان جلو دوربین

دلیل حسم رو نمیدونستم(اما حس می کردم که الان دیگه وقتشه و حس میکردم رشد رو در ایشون) اما یک حالتی که داشت حسم به این قوی و پر تکرار بود

مثل بعضی حس های دیگرم که تصمیم دارم بگم

گاهی آدم چیزی رو کم حس میکنه اما گاهی زیاد

مثلا کسی ثروت رو حس میکنه درباره خودش و عالم

و رشد کسی رو در جهتی طوری حس میکنه که نمیتونه بهش شک کنه

هرچند ممکنه اشتباه کنم (در درک الهامات) اما با قدرت و شجاعت خواهم گفت همانطور که در اولین پیام هام به استاد گفتم و منتظرم تا محقق بشه(درباره محصولات)

من تازگی خیلی خوب حس خودم رو با الهامات درک میکنم

که چی خواست منه(مثلادوست دارم بشه ) و چی الهامه (و محقق میشه و صلاح و خیر در اونه)

و خیلی خوش حال و سپاس گذارم از خداوند برای این توکل و توحید بیشتر

مثلا جایی میرفتیم با چند نفر

خداوند شفاف چند بار به قلبم گفت فلانی رو تنها نذار اینجا

منم تمام تلاشم رو کردم اما نشد و اتفاقی افتاد که بینمشون فاصله افتاد خدا بهم گفت تو دیگه تکلیفی نداری و تلاشت رو کردی

هیچی دیگه این رفیقم گم شد (به طرز عجیبی)تو یک جای خیلی خطرناک و اتش نشانی بعد از چند ساعت تلاش نصف شب نجاتش داد

و باهم از یک کوه خفن و باحال و عالی برگشتیم و یکی از بهترین تجربه های م و خاطرات ما شد و کلی دوست خوب پیدا کردیم

چون خیلی وقته دارم توی خودم کار میکنم(خیلی دوست دارم و از خدا میخوام و سعی میکنم نسبت به الهامات رشد کنم ) که ایمانم زیاد بشه تا شک هام نسبت به الهامات کم تر بشه و بیشتر و بیشتر دریافتشون کنم و در جهت این اگاهی ها قرار بگیرم و ظرفیتم بیشتر بشه و مدارم تغییر کند و رشد کنم

این هم از فایل هایی هست که دوست دارم ده ها بار بشنومش و لذت ببرم و به نکاتش توجه کنم و به اگاهی زیاد اون و برای من نشانه های مهمی داشت این فایل از طرف الله

دقیقا در فایل قبلی با خودم میگفتم کاش خود خانم شایسته توضیحش رو میداند

و اون حس قوی من از خیلی وقت پیش محقق شد و ایمانم نسبت به الهامات بیشتر و محکم تر شد

ما ادم ها خیلی با هم فرق میکنیم اما نسبت به تشابه ها و اون چیزهایی که با هم اشتراک داریم میتونیم تا حدی بهم نزدیک بشیم و بیشتر حالات هپمدیگرو درک کنیم و از جهاتی بهم نزدیک باشیم

که ایاتش خیلی توی قران هست از قریب و بعید و ندا از مکان ….

که زیاد ام الان بهش وارد نیستم اما مال فرکانس و مدار هاست که چی چی رو حذف میکنه و ممکنه فاصله دور هم دو تا هم ارتعاش …

اینکه ما اونی که فکر میکنیم نقطه قوت هست نقطه ضعفه علت های زیادی داره میشه ریشه این حالت کمی کم کرد و به طور خلاصه این هست که من از صفت بد خودم فرار میکنم و عملکرد میکنم اصلا اون رو ندارم و اگه اون صفت بد رو در کشی ببینم ازش خیلی بدم میاد (اینو به کسی گفتم دیروز داشت منفجر میشد از لذت و چشمش برق زد واقعا)

مثلا کسی دوست داره مورد محبت بقیه باشد

این ریشه رفتاری ممکنه با حس بی توجهی به بقیه همراه باشه (چون بی توجهی میکنه فکر میکنه توجه بقیه دیگه اصلا براش مهم نیست )

چه طوری این طوری که من به این نتیجه میرسم با اظهار بی محلی به بقیه

خیلی ادم بالایی هستم

یا اونا باید بهم بها بدهند فقط و غیره

و اینطور میشه که من نوعی از یک سری صفات بدم میاد

(یک تست روانشناسی بود که کلی صفات بد رو میگفت و از هر کدوم بدمون میومد میگفت که در ما هست )

برهمین اساس اگه من یک ادمی رو ببینم که نظر بقیه براش مهمه مثلا

بطور عجیبی ازش بدم میاد

و در اصل بخاطر تنفر از حالت خودم هست و از حالت خودم بدم میاد

مثالش خیلی زیاده اگه توجه کنیم

من خیلی توذهنم میاد ولی اشاره نمیکنم چون طولانی میشه

اگه خودم رو واقعا دوست نداشته باشم و در قبالش بخوام خودم رو گوش بزنم و قانع کنم که فلان خصلت بد رو ندارم

بیشتر دچار این میشم که بدیی که به من متوجه هست رو میگم در بقیه هست و باور میکنم این نقطه ضعف اصلا نقطه قوت منه به اشتباه

و در روانشناسی میگن فرافکنی و در منطق میگن فرار به جلو

و من دنبال آدم هایی هستم که مشکل منو ندارند (با اینکه من خودم اون مشکل رو دارم) و در این صورت چون خودم مشکل دارم اونهه رو کم جذب میکنم اگرم جذب کنم پایدار نیست و اونا با من زیاد همراه نمیمانند

و از اون طرف در نتیجه این حالت من ادم هایی رو جذب میکنم که مثل خودم هستند و اون مشکل رو دارند

و بیشتر و بیشتر از اطرافیانم بدم میاد به طرز عجیب و ازشون دور میشم.

دید ولی من به عالم تغییر میکنه اقا همه فلان مشکل رو دارند و ….

و این حالت قدرت جذب آدم ضعیف میشه

در نتیجه تضاد فرکانسی (فرکانس آدم طوری هستش که ازش بدش میاد و میخواد دور بشود اما نزدیک تر میشه )و بودن در شرایط زجر اور ایجاد میشه که من خیلی خوبم و در حقم داره ناعدالتی میشه

شرایط دارن به من بدی رو القا میکنند

شما نگاه کنید کسی که از یک نقطه اسیب میبینه

از همون جا بقیه رو مورد اذیت قرار میده گاها اگر ضعیف و کم بصیرت و کم فکر باشه و خودشناسیش خیلی ضعیف باشه

مثلا یک ادم توسری خور مثل سرباز

دوست داره بقیه رو اذیت کنه قاعدتا بطور نفسانی و هوی نفس مگر اینکه جلو آن حالت بایستد و جهاد اکبر بکنه البته خیلی راحت

کسی که خیلی بهش امر و نهی شده

دقیقا همون طوری بقیه رو …..

درحالی که خیلی ها اینطور نیستند چون زیاد فکر میکنند و به خود شناسی بالایی رسیدند

و کسی که دچار مشکلی بوده و بجای فریب دادن خودش اون رو رفع کرده و روش توجه میکنه که اصلا اینطور نباشد عالیه

ولی باز میشه که افراط کنیم از اون سر بام بیفتیم

مثلا کسی مغرور بوده و بعد یهو خیلی متواضع میشه و یا پول اصلا براش مهم نبوده و زمانی خیلی براش مهم میشه بطور بد

و وقتی خودمون رو اصلاح کردیم واقعا

که اصلش هم بر بی توجهی هست نه کانون توجه قرار دادن یک خصلت بد خودمون که بیشتر تو بقیه ببینیم و جذبش کنیم

میتونیم مدارمون رو تغییر بدیم و ادم های اطرافمون عوض بشوند و یا طرز نگاه ما و یا کلا زندگیمان عوض بشه و از افرادی دور بشیم چه دوری فرکانسی و چه دوری فیزیکی

که دوری فیزیکی نتیجه دوری فر کانسی هست…

میرسیم به حرف خداوند در قران که میفرماید نوح پسر تو از اهل تو نیست

انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح

با ریشه فرافکنی و فرار به جلو استکبار و غرور و استعلاء هست

کسی که خودش رو بزرگ ببینه و به خاطر این حالت خودش رو فریب میده و طلب بزرگی داره

تو این شرایط بد گیر میوفته که زیاد فرافکنی میکنه

و راهش هم درک فقر ما الی الله هستش و اینکه هر خیزی هست از طرف اوست و از علم من نیست

و به توکل و توحید میرسیم

که خانم شایسته خیلی خوب برامون توضیحش دادند

این راه ایجاد فرکانس درست هستش

کسی واقعا عضو خانواده استاد باشه(نمیگم فامیل شریف رو چون ریشه عبس در قران منفی اومده و منفی هست و به معنا شجاعت و ابهت و اینا نیست به نظرم و منفی داره استاد به این خندانی کجا پیدا میشه …کجا ایشون عبوس هستند اونم با مبالغه و ثبات و اینا و کجا منششون ….)

این فایل برای من خیلی خیلی درس داشت و خیلی خوش حالم به خاطر شنیدنش و خداوند منو هدایتم کرد که بهترین وقت گوشش بدهم

و این خیلی جالب بود که ما دیدیم که خانم شایسته جلو دوربین نمیومدند و بعد از مدتی تصمیم گرفتم بیایند

این خیلی ملموسه که تغییر کردند در جهت رشد و توحید و توکل

این حرکت خیلی باور سازه

مخصوصا برای افراد خجالتی و دارای همچین حالاتی

وقتی ما دیدیم کسی مدت زیادی رویه خاصی داشته و اون رو عوض کند خیلی رشد دهنده است

منتظر تغییرات بنیادی تر در فایل و محصولات استاد هستم

از ته قلب این اهل و خانواده صمیمی رو دوست دارم و دوست هم دارم صمیمی تر بشوند(حسم میگه کشش نفسانی نیست که بگم چه طور باشه اصلا من چرا نظر بدم خدا بهم جرئت گفتنش رو داد کلی مقاومت کردم که نظر بدم برای بها پولی و این چیز ها )

من شما رو تحسین میکنم

نه از روی تعجب

بلکه از نظر هم جهت بودن و هم مداری در یک سری چیز ها و دوست داشتن برای هم مدار شدم در چیزهایی

واقعا تحسین بر انگیزه شخصیتی که این همه وقت یک طور عمل کرده اونم بطور مشخص و علنی

و بعد بطور مشخص تغییر کند

اصلا الهام بخشه

تبریک میگم بهتون خانم شایسته مهربان و استاد خوش رویم

خیلی وقت پیش بهم الهام شد که نه از اشتباه بترسم نه از ابراز عقیده و نه از نشر اگاهی برای کسانی که از من بزرگ تر هستند

حتی حتی واضح بهم گفت الله مهربان که تو با حرف زدن میتونی رشد کنی و قدرت تعلم و بیشتر بشه و اشتباهاتت برطرف بشه

هرچی افراد بیشتری حرف تو رو بشنوند و تو بیان کن تو بهتر میشی

و اگرم اشتباه بگی نه اسیبی به تو میرسه و نه بقیه

اما وقتی تصمیم به تغییر عمل یا عقیده ای گرفتی انجام بده با قدرت و اطمینان و از هیچ چیز نترس

ادم باید تو مدار تغییر باشه والا تکامل پیدا نمیکنه

بعضی الهامات پر تکرار تر میباشند

حضرت ابراهیم میگن انی اری فی المنام

من همش در خواب میبینم که ….

وقتی الهام تکرارش زیاد شد درباره یک مورد ادم شک نمیکنه

از استاد هم میخوام درباره بها پولی محصولات بخواهند تا بهشون الهام بشه

من خیلی متن اماده کرده بودم درباره خیلی چیز ها

ولی چون واقعا حس میکنم اثری ندارم نه عجله دارم براش و نه بی توجهی میکنم بهش

اثر رو فقط خداوند دارد

فقط وقتی میتونیم به جایی برسیم که دستگیره محکمی داشته باشیم

و فقط و فقط به قدرت مند ترین عالم مطلق و خالق هستی و منبع سر حد خوبی ها توکل کنیم

برای من خیلی قشنگه این که خداوند میفرماید به من توکل کنید

اگه ما میخواستیم به غیر اون توکل کنیم نه تضمینی بود نه آرامشی و نه رشد بسزایی

به هیچ نیرویی نباید جز او وابسته بشیم

من یکفر الطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالاروه الوثقی لا انفصام لها

توکل به خدا و ایمان به او و کفر ورزیدن به طاغوت یعنی چنگ زدن به دستگیره ای که جدا ناشدنی هست

طاغوت به نظر من یعنی هرکسی که خودش رو در جایگاهی مثل الله بدونه

هر اسمی میخواد داشته باشه

قضاوت کردن بقیه و امتحان کردن مردم به شکل بد و حرف محکم زدن و حکم کردن برای مردم همش میشه شرک و از طاغوت میاد

اسمش باشه دین شناس و بزرگ دینی در هر دینی و به هر تعبیری و یا بگن ولی فقیه و …..

درک توکل کار راحتی هست اما درک عمیق اون خیلی تکامل میخواد و خیلی گنجایش و درک عمیق لازم داره

این درک عمیق رو خیلی حس کردم در سخنان خانم شایسته

من قبلا با خودم میگفتم بله همه چی از خداست اما به این حد نرسیده بودم که درک عمیقی ازش داشته باشم و چند وقت پیش داشتم فکر میکردم چه قدر مشرک بودم و چه قدر خوبه که الان در کم بالا تر رفته

وقتی خانم شایسته گفتند من برای تواضع نمی گم

و واقعا خدا بوده که ….

خیلی عالی بود

چون واقعا گاهی حس ما از هذا من فضل ربی ها

و مانند اون حس تواضع هست

که چه آدم خوبیم که اینو میگم و

حس طلب هست

اما حسی که این طور بگه که من واقعا کاره ای نیستم و خداوند بود که همش منو هدایت کرد

این واقعا حس شکر گذاری و سپاس هستش

گاهی افراد هستند وقتی تشکر میکنند توقع دارند طرف هم ازشون تشکر کنه و فکر میکنند چه هنری کردند از گفتن کلمه تشکر و مانند اون

حتی حس طلب کاری بهشون دست میده که از روحیه نا سپاسی هستش

و ایمان واقعی به خدا در مقابل کفر و نا سپاسی هست

اگه من واقعا اثر رو از الله بدونم و با تمام وجود حسش کنم

ما هم گاها وقتی کار خوبی بکنیم و بگیم مثلا خدا همه کاره بود و من هیچ کارم

با گفتن همین حرف حس تکبر و طلب از خدا بهمون دست میده

و همون حس استکبار که فریبنده و غرور هستش

وقتی شما گفتید من برای تواضع نمی گم و واقعا میگم

خیلی حس و اگاهی عمیقی درش داشت

این یعنی روی نیاز آوردن به الله

و نتیجه آن غنی شدن زیاد هست

اینکه آدم واقعا رشد میکنه

انه هو اغنی و اقنی

من قبلا سوالاتی می‌پرسیدم که از هوشمندی بالایی بود و بقیه را از ان متعجب میکرد و چیز هایی اساسی یاد میگرفتم

اما بعد از مدتی واقعا برای بعصی سوالاتم جواب پیدا نمی کردم که از بقیه بپرسم

و حتی گاهی سوالات من سوال خیلی از افراد خبره اون علم بود

گاهی هم الا به سؤالش نرسیده بودند و گاهی هم اصلا متوجه منظورم نمی شدند

از اون موقع به این نتیجه رسیدم که فقط خداوند هست که مستقیما باید بهم جواب هام رو بگه

فبای حدیث بعد الله وءایاته …..

تصمیم گرفتم فقط خداوند و آیاتش رو محور همه چیزم قرار بدم

و فقط به خداوند و فقط به قران او ایمان بالایی داشته باشم

که همچین تعبیری در قران بارها تکرار شده

آلیس الله بکاف عبده

و اینکه خداوند کافی هست و قران هم کافیست:

أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحْمَهً وَذِکْرَىٰ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

و من به جایی رسیدم که به عقل خودم شک میکردم اما به قران نه

حس تسلیم یعنی این

شکی در قران نیست

یا من نمیفهمم یا بد فهمیدم آیه رو

و الا قران خیلی حقه

و مثل عمل به الهاماتی که آدم خیرتش رو هم نمیبینه سعی داشتم به قران عمل کنم و جواب همه سوالاتم رو در اون بیابم

گاهی

چیزی کشف میکردم میگفتم اخرشه این و بهترش رو نمیتونستم تصور کنم واقعا

اما باران شدید اگاهی های الهی هربار منو مرحله های زیادی بالا میبرد که فکرشم نمی کردم از فضل و رحمت و رشد و چیزهایی هم ازم گرفته میشد در مسیر

و خدا بهم فهموند که برای اونا ناراحت نباشم که باید گرفته میشد

به طور خاصی کلا ذهنم به چیزی که قبلا درک میکردم نمی رسید دیگه

خدا میگفت فلان چیز رو دیگه ول کن

چیز خوبی بود اما دیگه بسه

و حس میکنم نسبت به اگاهی و علم باو های قویی دارم که خیلی فروان هستش

به خانم شایسته بشارت میدم که هربار نتایجشون ایشون رو بیشتر محکم و قوی میکند و باور های نامحدود پیدا میکنند

باور به اینکه نمیتوانند سر حدی تصور کند برای چیزی

مثلا نمیتوانند بزرگترین چیز ها رو بزرگ ببینند چون باور دارند به بهترش

چون به درک عمیق تری از توحید رسیدند

و بیشتر وصل شدن به منبع اصلی

خیلی وقت ها آدم حس های خاص و عالی با اگاهی های عمیق دارد و اگر در صدد بیانش باشه اونها شفاف میشوند و به زبان میان کم کم

و انقدر رشد میکنند که آدم علم پیدا میکند که واقعا نمیداند

و اونجا که درک کنیم حکمت ما نزد خداوند جهل هست (در انجیل امده)

اونجا وارد مدار ها و فرکانس های بالا تر میشیم

که قبلا تصوری ازش نداشتیم

و از نبودنش هم تصوری نداشتیم و فکر نمی کردیم اصلا همچین چیزهایی بتونه باشه

اگاهی ها و رشد اون بیشترین قدرت ها رو دارند برای ایجاد باور فراوانی و از بین بردن باور محدودیت و فقر که از شیطانه

سوال در عربی یعنی خواسته

چه خواستن جواب یک سوال باشه و چه برای مال و خیری باشد

دقیقا کلمه سوال. جواب بین علم و غیر اون یکسانه

من از این قضیه اینطور برداشت میکنم که وقتی آدم چیزی رو درک میکنه و به عمق اون نزدیک میشه و باور های محدودیتش نسبت به علم و ثروت محدود تر میشود

و به طرز عجیبی هر وقت بخواد میتونه هرچه قدر بخواد علم و ثروت به دست بیاورد

میخواد و میشه

کن فیکون

من چند روز پیش خواب بهشت رو دیدم

اینطور یادمه که من جایی یا کن بودم و خیلی از کسایی که میشناختم با فاصله زمانی میآوردند

و من میزبان بودم

و یک حوری (اصلا چیزی از چهره و حالاتش یادم نیست خواب خاصی بود)بهم گفت براشون شربت بریزم ؟

منم گفت اره حتما

و با یک پارچ فوق زیبا و کوچک توی یک جام های بزرگی شربت میریخت

من میگفتم این چرا تمام نمیشه پارچ به این کوچکی

اصلا فکر میکردم که کل پارچ از یک جامش هم کمتر گنجایش داره اما اصلا خالی نمی شد و در مدت کوتاهی چنان چیزهایی جلو اینها گذاشته شد که تا بمال در هیچ جایی ندیده بودم این همه نعمت رو واقعا

خوابش خیلی باحال بود

وقتی بود که چند روز تمرکزم رو گذاشته بودم روی جواب سوال

حدود روابط جنسی در قران

باور نمیکنید شاید یک هندوانه کوچک رو وقتی برای مهمانان گذاشت چند ده برابر شده بود

فضاش حس و حال خیلی عالیی داشت

شاید بتونم بگم بهترین خوابی بود که تا بحال دیدم

و خیلی هم درس برام داشت

جالبش اینه که وقتی بیدار شدم تا الان هرچی اون موقع یادم مونده الان هم یادمه و این خیلی کم اتفاق میافته

ار نظر علمی هم چون ناخوداگاه ذهن خواب رو کم کم پاک میکنه و آدم گاهی چند دقیقه بعد خیلی تز قسمت هاش خوابش که یادش بود یادش میره

و خیلی برام درس داشت

درباره چگونگی هدایت و اینکه حسن چه طور باشه و چه طور هدایت میکند خداوند و چه طور میشه

ابلاغ کرد کلام اون رو برای هدایت

بعدش فکر میکنم صفا میکنم جدا

و سعی میکنم فراوانی رو درک کنم و اون اتفاقاتی که درخوابم بود وحس حال و و فضاش رو

خیلی سخته

البته برای الان من سخته اما میشه

باید بشه و میشه

اصلا ثبات احساسی من در اونجا خیلی خاص بود

مهم تر از رشد نگه داشتن اون هست و رشد به مراحل بالا تر در زمان درستش نه با عجله

من تصمیم گرفتم بیشتر چیز یاد بگیرم

چون علم و خود فراوانی اون خیلی کمک میکنه به عمل و رشد و تعالی. و کدح به سوی الله

وقتی من نسبت به علم باور فراوانی ضعیفی داشته باشم

تبعا به پول و ثروت هم همین دید رو خواهم داشت

و حتی بیشتر

اما وقتی من تلاش کنم و چیزهای مفیدی یاد بگیرم و با زیاد اموختن تحلیل قوی تری پیدا کنم تا خوب و بد رو از هم جدا کنم وقت هایی که با هم قاطی میشن و راست و دروغ فتنه تشکیل دادند

و تشخیصشون سخت شده

و با درک و بصیرت بالا بتونم مشکلاتمان را حل کنیم

درباره کلمه علم و بصیرت و رای و نظر علوم مهمی نهفته هست

فرق انها خیلی قشنگه وواقعا راه گشا هست

یعلمون و یفقهون باهم فرق دارند

و الا چرا خداوند ار یک کلمه استفاده نکرده

چون حتما حکمت های مهمی دارد

من سعی کردم اول روی خودم اول سعی کنم بر اساس سیستم قران فک کنم

و فذکر بالقران رو عملی کنم

من خیلی سعی کردم و میکنم و باید بیشتر تلاش کنم

مثلا یک چیزی که مخالف فرهنگ ماست این که چیزی که ارزونه یا رایگانه بی ارزشه

مردم کتاب رایگان نمیخونن مثلا یا قدر نمیدونن

رایگان و بی ارزش هیچ ربطی بهم ندارند استاد عزیزم

هیچ ربطی ندارند بلکه برعکس

اگه الان من فایل ها رو خریده بودم رایگان ها برام ارزش بیشتری داشت

چون فکر میکنم قران بر این اصل استواره

بقول قران آدم از خدا سبقت نگیرد

همون تدبر قران رو علم رو آدم پولی کند تا ارزشمند بشوند

یک نکته دیگه به نظر من هیچ کدوم از ما حتی استاد بها چیز هایی که بهش رسیدند رو پرداخت نکردند در اصل

خداون وهاب هست

بسیار هدیه دهنده

در مقابل یک خوبی ده پاداش و تا هفتصد برابر و بیشتر پاداش میدهد

اصلا این پتانسیل

مگه ما برای قلب و روح. چشممون پولی پرداخت کردین

بها اگاهی هم پولی نیست بر اساس قران

که گفتم

قبلا در عقل کل

من کاملا به منطق استاد احترام میذارم اما حس میکنم خداوند بهم میگه که الان وقتشه و بهم امر میکند که اینها رو بگم

اونم زیاد

استاد من کاره از نیستم به جان خودم

اقا شما بگو من همرو رایگان میکنم جز روانشناسی ثروت سه اونم به قیمت هزار تومان

اخه کلا مبحث چیز دیگست

تو فایل های رایگان که نوشته به مدت محدودی رایگانه

انرژی منفی این حرف رو میفهمم

حدود یکسال پیش مشورت کردم و تصمیم گرفتم خیلی از تحقیقاتم رو که خیلی میشد رو در عقل کل وارد کنم اما اتفاقی افتاد که اینطور برداشت کردم که الان نه وبه مدت طولانی من کلا از سایت و شما کلا دور بودم

چند روز پیش قرار بود جایی بریم که مدت ها منتظرش بودم و خیلی براش شوق و شور داشتم اماالله بهم گفت نه با یک حالت مردد

استخاره کردم خداوند محکم بهم گفت نه حق داری بری و نه نری

منم خیلی فکر کردم

و هی آیات دیگری رو تفال زدم و به ابن نتیجه رسیدم

که الان نه

و بعدش برای بقیه آن خدا هدایتم میکنه

منم زنگ زدم و محکم و با اطمینان گفتم نمیام

اونا رفتند جای دیگه

و برنامه عوض شد

و از جای دیگه زنگ زدن بعدا و گفتند الان بیا دیگه

و اون موقع خداوند بهم گفت برو

و نمیدونی چه خیریتی داشت در آن

من اعتقاد دارم چیزی به عنوان صلاح وجود دارد

که خداون برای ما مشخص میکند

من بخوام برام جای خطرناک خدا میگه نرو

و منو هدایت میکند حتی اگه من خیلی بخواهم که برم

و این به نظرم خیلی مهمه که الهام شد بهم

برنامه من بهم ریخت و اون موقع که میخواستم بیام عقل کل نیامدم و الان بدون تحقیقات مکتوب اومدم که به نظرم خیر بوده

از چند جهت

و در اینده حتما اونها رو هم میفرستم

اونها شاید برا کلمه ظن پنجاه صفحه تحقیق کردم و خیلی وقت گذاشتم

اما به نظرم الان وقتش نیست

یعنی به نظرم اینطور بهم الهام میشه

و بر اساس قران میگم که گاهی اگه آدم تغییر و رشد نکنه ممکنه خوب نباشه

بعضی شرایط بعضی آدم ها …..

تکلیف مختلفه

تکلیف نماز و روزه که نیست فقط بلکه برای هرکس بر اساس ظرفیتش هست

خداوکد الان بمن تکلیف میکنه اینها رو بگم

و این ها برای همه نیست

بلکه به بعصی ها در موقعیت هایی چیزهایی گفته میشه

وقتی گوش محرم شد و پیغام سروش رو عمل نکرد شاید نامحرم بشه

و در پایان خیلب زیاد از استاد شایسته تشکر میکنم

خیلی از فایل ها رو من واو به واوش رو حفظ بودم و فایل های جدیدی که روی آیین اومده از ظلم به خود در قران و مانند اون خیلی عالی هستند

من منتظر همشم

در پناه الله و سوار بر هدایتی از جانب او

فعلا خدا حافظ