توجه:
فایل تصویری و صوتی توضیحات استاد عباس منش و مریم شایسته در انتهای توضیحات این صفحه قرار گرفته است که می توانید دانلود نمایید.
بالاترین دلگرمی و عظیمترین سپاسگزاری ما- یعنی موجوداتی که کمال یافتهتر شدن دربارهی آنها هرگز تمامی ندارد- قوانین بدون تغییری است که بر جهانمان حکمفرماست.
قوانینی که این جهان را با تمام تعلقاتش خلق کرده و به سمت گسترشی همیشگی هدایت میکند.
قوانینی که به هر موجود، ایده، راهکار یا علاقهای- که با رشد و گسترش هم-مدار بشود- نه تنها امکان رشد میدهد، بلکه در این مسیر، هدایت و حمایتِ ویژه از او را تضمین میکند.
زیرا رشد و گسترش، هدف این جهان است و کارآمدترین ایدهی این سیستم برای رشد و گسترش خودش، پاسخ به درخواستهای ما و حمایت و هدایتمان در مسیرِ کانون توجهمان است.
بنابراین درباره هماهنگی با قوانین این سیستم، 2 موضوع اهمیت حیاتی دارد:
قوانین همواره ثابت است، اما این درک ما از قوانین است که با هر بار «دست به عمل شدن» برای تجربهی آنچه درک کرده ایم_از طریقِ به اجرا گذاشتنِ آن آگاهیهای درک شده_ واضحتر می شود.
آنچه به فرایند تکاملیِ رشدمان در این «مسیرِ گسترش همیشگی» سرعت میبخشد، جهت دهیِ آگاهانه به کانون توجهمان و مراقبت و نظارت همیشگی بر نقطهی تمرکزمان در هر لحظه است.
قصدم از این یادآوری کوتاه درباره قوانین ثابت جهان و رابطهای ما با این قوانین این است که بگویم: همین اساس نیز، داستانِ پشتِ صحنهی فرایند «بروزرسانی بخش دانلودها در سایت» بوده است.
مهمترین انگیزهی من از به کار بستنِ تمام همتم و «تمرکزِ لیزریِ تقویت شدهام با عشق و اشتیاقی سوزان»، برای بروزرسانی فایلهای بخش دانلودها در سایت، همین اصلِ «بدون تغییر بودنِ قوانین خداوند» اما «متغیر بودنِ درک ما از این قوانین ثابت» بوده است.
زیرا هر بار که فایلی از استاد در بخش دانلودها را دوباره گوش دادم، گویی اولین بار است که اساس مهمی را در آنجا مییابم که گرانبهاتر از هر گنجی است.
اقرار میکنم که قبل از این پروسهی بروزرسانی و شروعِ این سفر اعجاب برانگیز به دل این آگاهیهای ناب و تعمق در آنها، هرگز تا این حدّ از ارزش و نقش فایلهای موجود در بخش دانلودها در «پرورشِ ظرف وجودم» و «شناختن خودم به خودم» از طریق:
افشاگری و پرده-برداری از ترمزهای مخفی ذهنم»
و «برملا ساختنِ پاشنههای آشیلی که مانع دریافت درخواستهایم شده بود»،
باخبر نبودم. به همین دلیل وقتی از ارزش این گنج گرانبها با خبر شدم، با عشق فرایندی چندماهه را برای بازچینی و بازآفرینی این آگاهیها آغاز کردم تا این آگاهیهای ناب، هدایتگر افرادی چون خودم باشد که به دنبال رشدِ بیشتر و درک عمیقتر از برکتهای جهان اطراف خود هستند و برای فاستجیبوالی شدن و اجابت کردن خداوند، کمر همت بستهاند و عهدی غیر قابل مذاکره با قلبشان بستهاند.
زیرا محتوایی که استاد عباسمنش در سایت- خواه در قالب فایلهای دانلودی و خواه در قالب محصول تولید میکند:
هرگز برای یک دورهی خاص از زندگی نیست
هرگز برای یک دین یا مذهب خاص نیست
هرگز مختصِ پیشرفت یک شغل یا کسب و کار خاص یا تحقق یک هدف خاص نیست
هرگز مشمول تاریخ یا تکنولوژی نمیشود که با تغییر تکنولوژی یا پیشرفت بشر قدیمی بشود یا با تغییر مسائل بشر، ناکارآمد بشود.
بلکه آنچه که تولید شده و در قالب فایل دانلودی یا محصول در اختیار شما قرار گرفته:
آگاهیهایی خالص و ناب درباره ی «اصل و اساسی بدون تغییر» است که جهان را خلق کرده و به سمت گسترشی دائمی هدایت میکند.
همان اصل و اساسی که جانمایه و عصارهی رشد و پیشرفت در هر جنبهای از وجودمان و زندگیمان است.
و برای همین است که از همه زمانها و همه تکنولوژیها عبور میکند و ردپای آن در هر پیشرفتی مشاهده میشود که در طول تاریخ بشریت انجام گرفته و خواهد گرفت.
بنابراین نه فقط ما اعضای این خانواده، بلکه همهی نسل بشر با هر دین و مذهب و عقیده و علاقهای، برای خلقِ زندگیِ مورد دلخواه خود در هر جنبهای، باید و قطعا باید این جنسِ ناب و خالص از آگاهی را درک کند و بتواند با آنها هماهنگ و هم-مسیر بشود. یعنی بتواند آنها در جزئیات مسائل زندگیاش به اجرا درآورد و جزئی جدایی ناپذیر از شخصیت و رفتارش نماید.
اولین روزی که با قصدِ سر و سامان دادنِ دوباره به بخش دانلودها در سایت، کار را شروع کردم، اصلا نمیدانستم که خداوند چه برنامهی بابرکتی برایمان چیده و مرا وارد چه سفر شگفت انگیز، شخصیت ساز و تعیینکنندهای گردانده و در این مسیر هدایتگرم شده است.
اما از آنجا که «هدایت»، همیشه کار خودش را میکند و خداوند همیشه سمت خودش را انجام میدهد، قصد من را از «یک ویرایشِ یک روزه در این بخش»، تبدیل به سفری زندگی ساز کرد که نقطهی عطف زندگیام شد. یعنی اول از همه به رشد خودم کمک کرده و میتوانم بگویم در این دوره از زندگیام به اندازهی دوباره ایمان آوردنم به آن آگاهیها، نسخهای جسورتر، متوکلتر، کممقاومتتر و پذیراتر از من ساخته است که آگاهانه تلاش میکند با همه چیز در صلح قرار بگیرد. یا شاید تمام این پروسه و تغییراتی که در طی این فرایند انجام شد، جوابی به فرکانسها و درخواستهای اعضای این خانواده بوده که خداوند آن را از طریقِ هدایت من برای بروزرسانی آگاهیهای ناب این بخش، اجابت کرده است.
زیرا بعید می دانم هیچ کسب و کاری در جهان، چنین تعهد و عشقی برای بروزرسانی محتوای قبلی- که آنهم به رایگان در اختیار کاربرانش گذاشته- به خرج دهد. اما کاری که دربارهی بروزرسانی بخش دانلودها در سایت انجام شده، فراتر از هر تکنیک یا اصل دربارهی یک کسب و کار موفق است.
اینجا بحث بحثِ گسترش جهان است. بحث بحثِ اصول زندگیِ صاحب این کسب و کار یعنی استاد عباسمنش- نه تنها دربارهی کسب و کار خود، بلکه دربارهی جزئیترین مسائل زندگیاش- است.اصلی که میگوید:
همیشه نقطهای در زندگیمان نیاز به بازبینی و تغییرات اساسی دارد؛
همیشه باید آمادهی استقبال از تغییرات باشیم؛
همیشه باید برنامهای برای بهبودِ هرچند کوچک-اما همیشگی، داشته باشیم؛
همیشه بخشی از وجود ما آمادهی رشد بیشتر است و بخشی از توانمندیهایمان آمادهی بیشتر خدمت کردن به ما از طریقِ «اجازه دادن به آن نیروی درونی برای قدم برداشتن در جهتِ ایجاد یک تغییر اساسیتر و تحققِ یک خواستهی دیگر» است.
و همانطور که در اول این متن اشاره شد، جهان حامیِ هر فرکانس و درخواستی میشود که نتیجهاش، گسترشِ بیشتر این جهان بشود. منظورم درخواستی که فقط حرف نیست، بلکه قدمهای عملی و ایمانی عمل آوردنده را نیز با خود دارد و البته که جهان بیشترین پاداشها را به افرادی میبخشد که بانی ایجادِ بیشترین رشد میشوند و تعهد بیشتری برای هماهنگتر شدن با قوانین بدون تغییر، به خرج میدهند.
دلیل اینکه طی این چندین ماهه اخیر با تمرکز بسیار بالا برای اینکار وقت گذاشتم – گاه در روز بیش از 15 ساعت کار مفید میرسید- آگاهیهای ناب و سرنوشت-سازی بود که احساس کردم در برخی از فایلها آنطور که باید، شنیده و دیده نشده است. آگاهیهای هدایتگری که میتواند نقطهی عطف زندگی فرد باشد و از او یک ایلان ماسک، بیل گیتس، پروفسور سمیعی، انوشه انصاری و… دیگری بسازد.
وقتی در حال بررسی فایلهای بخش دانلود بودم، متوجه شدم:
برخی از فایلهای قدیمی با وجودِ آگاهیهای ناب و هدایتگر، به دلایل متعددی از قبیل: طرح یک مسابقه یا …از سایت حذف شدهاند.
برخی از فایلهای حذف شده نیز هیچ پروژهای نداشتند
برخی از فایلها هیچ عنوانی نداشتند یا عنوانی کاملا غیر مرتبط با محتوای ارزشمند آن فایل داشتند که سبب شده بود آن فایل از سایت حذف شود یا دیده نشود.
و دلایل بسیار دیگری که نهایتا موجب شد تا این سفر عظیم به دل این آگاهیها را با عشق شروع کنم. البته باید تأکید کنم که تمام این فرایند را فقط و فقط و فقط جریان هدایت انجام داد و چقدر هدایت وار برخی از فایلهای گم-شده را پیدا میکردم. حتی همین حالا نیز که یادم میآید تمام وجودم از فرق سر تا انگشتان پا، به وجد میآید.
و اما کارهایی که انجام شده و اکنون ثمرهی آن در بخش دانلودها در سایت در اختیار شما قرارگرفته، به اختصار شامل:
تمام فایلهای بخش دانلود به جز سریالهای مستند (سفر به دور آمریکا- زندگی در بهشت و برخی از سریال تمرکز بر نکات مثبت) مجددا با دقت بالا بازبینی شد.
برای فایلهای بدون عنوان یا فایلهایی با عنوان غیر مرتبط با آگاهیهای آن فایل، عناوینی مرتبط با آن آگاهیها در نظر گرفته شد. البته من بسیار سعی کردم در این خصوص، به خداوند اجازهی هدایت شدنم را بدهم و نامها اکثرا هدایتی بودهاند.
اصلیترین خروجیِ این دقت بالا در بازبینی محتوای فایلها شامل 2 موضوع است:
- دسته بندی های جدید بر اساس محتوا
- اضافه شدن بخش کلیدها
دسته بندی تمام فایلها بر پایه «اصل و اساسی» است که نه فقط آموزشهای استاد عباسمنش بلکه زندگی ایشان بر آن استوار است.
من به منظور کمک به دوستان متعهدی که مشتاق تغییرات اساسی هستند، فایلها را در دسته بندی مرتبط با آگاهیهای آن فایل قرار دا دادهام. لذا ممکن است یک فایل یکسان در بیش از یک «دسته بندی» یا «کلید» حضور داشته باشد که دلیلش این است که:
استاد عباسمنش در هر فایل، چند موضوع اساسی را توضیح میدهد- به طوریکه اگر ما در هر فایل فقط یکی از آن نکات اساسی را درک کنیم و به کار ببندیم، زندگیمان یک معجزهی واقعی میشود- و من سعی کردم، اساسیترین موضوعات را به عنوان یک آیتم از دستهبندی در نظر بگیرم و سپس فایلهایی که آن اساس را توضیح میدهد را در آن دستهبندی یا کلید مربوطه بگنجانم
بنابراین هر آیتمی که در دسته بندی بخش دانلودها مشاهده میکنید، شامل فایلهایی است که آن اصل و اساس را از جنبههای مختلف و متفاوت توضیح میدهد که مثل یک دورهی آموزشی میتواند شما را درباره درک آن اصل به درجهی استادی برساند. آنها نه فقط در حرف زدن و اطلاعات جمع کردن، بلکه در عمل کردن و زندگیِ دلخواه را ساختن و تجربه کردن.
به عنوان مثال: دسته بندیِ «توانایی تشخیص اصل از فرع»:
فایلهای موجود در این دسته بندی به شما کمک میکند تا «مفهوم تشخیص اصل از فرع» را درک کنی. یعنی بدانی که:
بالاترین اولویت زندگیات چه باید باشد
و با کیفیتترین تمرکزت را با توجه به و مسائلی که با آنها روبرو شدهای و خواستههایی که داری، باید کجا و چگونه خرج کنی
و چگونه در اینباره از عهدهی مدیریت و نظارت بر کانون توجهات برآیی تا به قول قرآن مصداق ان سعیکم لشتی نشوی.
و بتوانی تمرکزی لیزری بر اولویتهای اساسی زندگیات بگماری بطوریکه منجر به تصمیمات اساسی و زندگی ساز بشود.
وقتی آگاهیهای تمام فایلهای موجود در این دسته بندی را با هم دربارهی آن موضوع لحاظ میکنی و از آگاهیها و برکات همهی آن فایلها بهره میبری، آنوقت است که این توانایی یعنی «توانایی تشخیص اصل از فرع» در شخصیتات شکل میگیرد:
همان فرایندی که آرام آرام پاشنههای آشیلات را به تو میشناساند
و نشتی های فرکانسیات را یکی پس از دیگری میبندد تا نتایج جمع شده پشت سدِّ آن نشتیها، رخصتِ ورود به زندگیات بیابد.
زیرا موفقیت- به معنای واقعیت دادن به خواستههایی که داری- ترکیبی است از :
انجام دادن یک سری کارها و ایجاد یک سری ویژگیها + انجام ندادن یک سری کارها و حذف یک سری ویژگیها
و لازمه ی این کار، «توانایی تشخیص اصل از فرع» هست.
و این فایلها به شما این موضوع را نه تنها می شناسانند بلکه فرایند ساختن این شخصیت رو در وجودت فراهم می کنه تا با توجه به خواسته ها و مسائلت اصل از فرع تشخصی و فرکانس هات رو در اون مسیر جهت دهی کنی.
هر فایل، این موضوع رو از جنبه ای متفاوت توضیح می ده که باعث میشه شما مفهوم این موضوع و چگونگی اجراش در مسائلت رو بفهممی و درک کنی.
درکی که منجر به تصمیمات و اقدامات عملی میشود و نتایج مدّ نظر را رقم میزند.
و به همین ترتیب این فرایند و این اصل را دربارهی سایر دسته بندیها در بخش دانلودها لحاظ کن.
- فایلهایی که از سایت حذف شده بود، مجددا بازبینی شد و آگاهیهای ارزشمند آن فایلها دوباره ویرایش شد و با کیفیت بالا در بخش دانلودها قرار داده شد و نام برخی از فایلها باز هم با توجه به آگاهیهای آن فایل در فرایند ویرایش، تغییر کرد.
یکی از اعجازهای این سفر برایم این بود که فیلمهای خامِ برخی از فایلهای بسیار تأثیرگزار اما بدون پروژه که از سایت حذف شده بودند را به صورت کاملا هدایتی پیدا کردم و از اول برای آنها پروژه تولید شد، ویرایش شد و با کیفیت بالا در سایت قرار گرفت. البته که همان نیرویی که این آگاهیها را بر زبان استاد عباسمنش جاری ساخته، همان نیرو نیز مسئولِ گسترش این آگاهی و مسئول هدایت افراد بسیاری از طریق این آگاهیهاست.
و اما دربارهی بخش کلیدها:
- به دلیل محدودیت حجمی که برای دسته-بندی فایلها در بخش دانلودها وجود داشت، بخشی بنام «کلیدها» به این بخش افزوده شد و به نوعی این بخش ادامهی دسته-بندی فایلها بر اساس محتواست.
در بخش کلیدها من سعی کردم تجربهی 5 سالهام از پاسخ به پرسشهای شما در بخش ایمیلهای سایت را لحاظ کنم. زیرا خیلی از ما خیلی وقتها آگاهیهایی را از زبان استاد عباسمنش شنیدهایم که هنوز قادر به درکِ مفهوم آنها نشدهایم، چه برسد به اینکه بخواهیم آن اصول را-آنطور که باید- در زندگیِ خود عملی کنیم و از ثمرهی آنها بهره ببریم.
زیرا تنها راه برای درک بهتر یک موضوع، رسیدن به شناختِ کاملتر درباره آن موضوع از طریقِ «دیدنِ آن موضوع از جنبهها و زاویههای متعدد و متفاوت» است. این تنها راهی است که در وجودمان هنرِ «از دیدِ وسیعتر دیدن» را ایجاد میکند
هر آیتم موجود دربخش کلیدها، همانطور که از نامش پیداست، حاوی فایلهایی است که آگاهیهای هر کدام، یک کلید در دستت میگذارد. کلیدی درباره:
درک یک اصل و اساس مشخص؛
نتیجهای که اجرای آن اصل در زندگیات دارد؛
و مهمتر از همه، چگونگیِ به کار بستن آن اصل در زندگیات و استفاده از موهبتها و برکتهایش برای حل مسائلات، اصلاح ضعفهای شخصیتیات، تحقق خواستههایت و رشد ظرف وجودت و به قول قرآن «لعک ترضی شدن» دربارهی کلّیت زندگیات؛
به عنوان مثال فایلهای موجود در کلیدی چون: «اجرای توکل در عمل»:
میتواند یک راهبر باشد برای شما در مواقعی که نزدیک است به خاطر ترسها و نجواهای ذهن از مسیر اصلی گمراه شوید و به جریان هدایت اعتماد نکنید.
در واقع آگاهیهای فایلهای موجود در این کلید، به شما «توانایی نگاه کردن از دیدِ وسیعتر» به مسائل و تضادهایی میبخشد که اکنون درگیرشان هستی و آنها را بزرگترین مشکل واصلی ترین دلیل نارضایتی و ناشادیمانی از زندگیات میدانی، تا بتوانی موهبتهای آن تضاد را ببینی و میوههایش را بچینی.
زیرا ما آدمها به دلیلِ دیدِ محدود انسانیمان و درک ناپختهمان از قوانین زندگی و فرایند تکاملی رشد، وقتی در تضادی گیر میافتیم، خصوصاً تضادی که اصلیترین ارزشهای زندگیمان را به مخاطره میاندازد، به اندازهی مهمبودنِ آن موضوع در زندگیمان و وصل بودنش به حیات و مماتمان، به خاطر دفاع از اعتبارِ آن ارزش یا حفظ آن، آنقدر به تقلا میافتیم و آنقدر روی وجه نادلخواه مسئله بزرگنمایی میکنیم و آنقدر کانون توجهمان درگیر وجه ناخواستهی آن مسئله میشود که گمراه میشویم و از مسیر رشد خارج میشویم. در نتیجه قادر به دیدن موهبتهای آن تضاد نمیشویم.
یعنی وقتی درون تضادی شدید گیر افتادهای که تنها راه خروج از آن، «توکل و جسارتی است که از ایمان میآید»،
یا وقتی در دوراهی تصمیمات سرنوشت ساز زندگیات قرار گرفتهای که پشتوانهی اخذ آن تصمیم و به اجرا گذاشتنش، «فقط و فقط توانایی اجرای توکل در عمل» است، آگاهیهای فایلهای این کلید (اجرای توکل در عمل) مثل یک کاتالیزور عمل میکند و حلقهی گم-شدهی ماجرا را در دستت قرار میدهد و ایمانت را به گونهای تغذیه میکند تا قادر شوی تمرکز خود را از آن تضاد برداری.منظورم از برداشتن تمرکز در این مواقع یعنی، زوم بک کردن و از دید وسیعتر به آن تضاد نگاه کردن است.
یا دیدِ وسیعتری که شما را قادر به دیدنِ ثمرهی آن تصمیم سرنوشت ساز و درک ضررهای بسیار بزرگتر و غیر قابل جبرانِ حاصل از نگرفتنِ آن تصمیم اساسی در زندگیات میکند و به این شکل:
ترسها و نگرانیهایت را کم
و بر توکل و جسارتات برای حمله به آن تضاد و اقدام برای حل آن مسئله یا اخذ آن تصمیم، فزونی میبخشد؛
زیرا به کمک آن آگاهیها به مرحلهای از درک میرسی و با آگاهیهای هم-فرکانس میشوی که دیگر مسائلت را آنقدرها بزرگتر از آنچه هست، نمیبینی. اما توانایی درونیات و حمایتی که خداوند از تو در طی این ماجرا دارد را به اندازهی واقعیاش میبینی:
و همین است که میتوانی بر این نیروی درونی توکل کنی و برای حل این مسئله رویش حساب کنی.
و با رسیدن به این درک، راه را برای توکل کردن و قدم برداشتن، بر خودت آسان کنی.
اینجاست که میتوانی به کمک درک مفهوم توکل، آن را در عمل اجرا کنی. آنوقت است که:
ترس از تغییر تبدیل به «استقبال از تغییر میشود». چون میتوانی «روی قدرت و توانایی توکل حساب کنی» و میفهمی که خداوند و سیستم تغییر نمی کند قوانین ثابت است و باید به این جسارت پاسخ دهد
نتایج وقتی میآید که قدرت این ترس ها کم میشود و به همان اندازه نتایج رشد می کند.
توکل یعنی حساب کردن روی جریان هدایت و اجازه دادن به خداوند و دستان او را برای قرار دادنِ تو در زمان مناسب در مکان مناسب. اما به دست آوردن این توانایی نیازمندِ، استقامت و مداومت بر تمرین و اجرای این آگاهیها در عمل است.
به اندازهای که بتوانی آگاهیهای این فایلها را جدّی بگیری و با آنها زندگی کنی که نشانه اش احساس امید، آرامش و دست به عمل شدن برای تغییر است، به همان اندازه توکل را در عمل اجرا میکنی و به همان اندازه از زندگیات و نتایجی که خلق میکنی، راضی میشوی.
ما برای بروزرسانی این فایلهای زندگی ساز، وقت و انرژی بسیاری خرج کردهایم آنهم با عشق.
اما بقیهاش دیگر با خودت است که چقدر از ثمرهی این کار میخواهی دریافت کنی؟!
چقدر مشتاقِ اجابتِ نعمتهایی هستی که خدوند در هر لحظه روانهی زندگیات کرده است؟!
بقیهاش با خودت است که چقدر مشتاقانه به استقبالِ برکتهایی میآیی که از طریق آگاهیهای این فایلها میتواند وارد زندگیات بشود.
بقیهاش با خودت است که برای چیدنِ میوههای این بخشها (بخش دانلودها و بخش کلیدها)تمرکز، زمان، انرژی و اولویت خرج میکنی.
اگر من جای شما باشم،فارغ از اینکه چند محصول از سایت خریدهام و چند دوره از استاد گذراندهام، بالاترین اولویت و خالصترین تمرکز و انرژیام را اختصاص میدهم تا حتی در کنار آگاهیهای محصولات، آگاهیهای هرکدام از این دسته-بندیها یا کلیدها را مثلی دورهای زندگیساز میبینم که هر یک ساعت زمان و انرژی گذاشتن برای درک آنها و اجرای آنها در زندگیام میتواند به اندازهی یک سال تلاش شدید فیزیکی با درک و باورهای فعلیام، نتیجهی قابل توجه برایم به ارمغان بیاورد.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
نکته:
فایلهای هر دسته بندی را میتوانید از طریق بخش دانلودها در منوی سایت مشاهده و استفاده نمایید.
برای دیدن فایلهای آگاهی بخش و زندگی ساز بخش «کلیدها»، کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD661MB81 دقیقه
- فایل صوتی ثمرهی بروزرسانی بخش دانلودها در سایت74MB81 دقیقه
سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم
و یه سلام گرم به بانو شایسته عزیز که بلاخره ما رو به آرزومون ینی دیدن صورت ماهشون رسوندن😍🥰
کل این فایل پر بود از هدایت و انرژی خداوند.
اولش گفتم حالا یه توضیح ساده هست درباره کلیدها و غیره و تموم میشه.
بعد دیدن نههه
خدایا چقدر آگاهی داره این فایل.
مخصوصا پاشنه آشیل خانم شایسته که تا اینکه شروع کرد به صحبت یه جورایی داشت منو و این نقص بزرگی که در مورد من هم صدق میکرد رو توضیح میداد. یک نوع غرور و دانایی و تکیه بر منطق و توهم من میدانم.
انگار یه نیرویی ویدیو رو پاز کرد.
دفترم رو باز کردم و روند ۵ ساله زندگی ام روشن شد.
نوشتم من هم چنین پاشنه آشیلی مثل خانم شایسته داشتم و دارم…
حدود پنج سال پیش زمانی که در این مسیر قدم برداشتم. و طلب هدایت کردم. خود به خود و به صورت هدایت گونه ای راهم از اطرافیانم جدا. شد. انگار توی صحرایی که همه در تقلای پیدا کردن مارمولک و خرگوش و گراز و… برای زنده بودن بودند. یه حسی یه هدایتی منو از راه اونا جدا کرد.
دقیقا مثل یک دوراهی که همه دارن از یک طرف میرند ولی یه حسی یه انرژی داره بهت تو بیا از این ور برو خیلی فراتر از خرگوش و مارمولک هایی که دیگران دنبالشن تا فقط زنده بمونند گیرت میاد
و من از اون جمع جدا شدم
و فقط یکی دونفر همراه من اومدند از اون مسیر.
با خودم میگفتم من هدایت شدم. میرم و علاوه بر این غذاهایی که ملت دنبالشن، هم عشق میکنم، هم لذت میبرم، هم طلا رو جمع میکنم.
و روزی میام به این افراد نشون میدم.
زندگی میتونه خیلی متفاوت باشه
و شماها هم میتونید روزی به جایگاه من برسید و علاوه بر غذا، هم لذت ببرید هم عشق کنید و هم طلا و الماس به ثروت بی نهایت برسید.
به شرط اینکه درخواست کنید و خدا شما رو اجابت میکنه.
خیلی به ذهنم و خودم مطمئن بودم. و به مسیر.
در امتداد اون مسیر رسیدن به یک دَر طلایی خیلی بزرگ رسیدم که
پوشیده شده بود از طلا و الماس و انگار پشت اون دَر، به مسیری ختم میشد که
تمام خوشبختی های من،
عشق من
ثروت های بینهایت بود.
چیزی که توی ذهنم بود…
دَری که طلایی باشه
معلومه دیگه…
پشتش کلی ثروت و نعمت و غذا و… هست.
البته شاید هم طلایی نبود.
چون به عینکی که به چشم داشتم که از جنس منطق و هوش بالام ، خیلی مطمئن بودم.
اینطور می دیدم که این دَر طلایی هست و راه خوشبختی عبور از این دَر هست.
دَرو هل دادم باز نشد…
با مشت زدم باز نشد.
با لگد زدم، دَر لعنتی باز نشد…
دیدم خستم نمیتونم..
گاهی فقط مینشستم و به در نگاه میکردم.
گاهی تجسم میکردم که یه روز درو باز کردم…
در طول مسیری که برسم به دَر طلایی خیلی چیزهای خوبی یاد گرفته بودم.
و حال و هوام خیلی عوض شده بود خیلی حس خوبی داشتم که
هرگز اگه توی مسیر عام مردم بودم تجربش نمیکردم.
انگار این مَسیر یه جورایی با وجودم یکی بود. حال خوب داشت، عشق داشت، لذت داشت. روابط فوق العاده ای داشتم.
و اون صدا و حسی که منو به این مسیر دعوت کرده بود درست میگفت.
ومن همه جوره راضی بودم از انتخابی که داشتم.
اما این دَر لعنتی خیلی اذیتم میکرد که باز نمیشد.
نه دلم میومد برگردم و نه این دَره باز میشد که حداقل امیدی باشه برام.
سه چهار سال پشت این دَر موندم.
گفتم تجسم میکنم. باورهامو عوض میکنم. تا بتونم محکم تر ضربه بزنم.
باورهامو که نسبت به توانایی هام عوض کردم که خودش روند تکاملی داشت میتونستم جای روزی دوتا پتک زدن، هفته ای سه چهار ساعت و حتی بیشتر پتک بزنم تا حتی شده یه حفره ایجاد کنم.
تا بتونم به مسیر آرزوهام و جایی که لیاقتش رو دارم، به جایی که ثروت و نعمت و عشق و همه چیزای خوب هست وارد بشم و در اون مسیر حرکت کنم.
توی همون سالهای اولی که پشت دَر طلایی بودم و برای اینکه از این همه چیزهای خوبی که در این مسیر یاد گرفته بودم بیشتر استفاده کنم. و از اگاهی کتابایی که به دستم رسیده بود استفاده کنم.
به خدا گفتم. خدایا راهی رو بهم نشون بده که من در کنار پتک زدن به اون دَر طلایی بتونم پول در بیارم، در ضمن میخوام لذت هم ببرم. فقط کم وقتمو بگیره چون من کار دارم باید به پتک زدن به دَر طلایی برسم.
بخدا تو همون روزهایی که درخواست کردم. در دو قدمی دَر طلایی و زیباهه
یه دَر بهم نشون داد…
اما من بخاطر عینکی که داشتم این درو زشت تر از اون میدیدم.
ولی خب این دَر چوبی بود اون طلایی…
به خودم حق میدم
دَر بایه هل کوچک باز شد…
راهی که پشتش بود خیلی تاریک بود. مثل قار میموند میترسیدم وارد بشم. کلا دَر طلاییمو فراموش کنم و راهمو گم کنم.
با اون آگاهی هایی که نصف و نیمه درک کرده بودم. در طول مسیر و یه خودشناسی که پتک زدن و کنارش کار کردن روی خودم داده بود.
تونستم یکم به دل اون تاریکی ها وارد بشم.
خیلی لذت بخش بود.
چیزهای جدیدی میدیدم که هرگز ندیده بودم.
از همه چیز اون مسیر لذت میبردم.
حس بزرگتر شدن بهم میداد. حس میکردم دنیام بزرگتر شده.
دوستای جدید آشنا شدم.
حتی قدرت و امید بیشتری بهم داده بود حرکت در این مسیر و عمل به آگاهی ها و دیدن نتایج ملموس.
اما نمیتونستم توی این مسیر ادامه بدم. ذهنم میگفت دَر طلایی تو فراموش نکن
مجبور میشدم برگردم و دوباره پتک بزنم به دَر،
و
چون نتیجه دیده بودم از عمل به اون آگاهی ها در مسیر پشت دَر چوبی…
سعی میکردم
هر روز چیزهایی که در اون مسیر یاد میگرفتم و تجربیاتم از حل مسائل در مسیر رو
در پتک زدن پیاده کنم.
خلاصه کارم در طول چهار سال سَرَک کشیدن به مسیر و لذت بردن از اون
حل مسائلی که پیش میومد
کسب قدرت و اعتماد به نفس و جمع آوری تیکه های زینتی و ارزشمند
و پتک زدن به دَر طلایی بود.
تازه مثلا روی خودم خیلی کار کرده بودم میخواستم تکاملم رو رعایت کنم. میگفتم یه حفره کوچیک بسته…
همینو بتونم ایجاد کنم تا به اون مسیر خوبه، پر از طلا برسم خوبه.
اغلب پتک زدن بهم لذت نمیداد. حس ناامیدی بهم میداد. (حالا که درک میکنم دَر عظیمتر و بزرگتر از اونی بود که بازشدنش برام منطقی باشه)
اما با تجسم مقصدم یه ذره انرژی میگرفتم برای پتک زدن…
و چون به خودم و یکی از دوستام (که اونم میگفت دَر طلایی پیدا کرده و دَر ه با تلاش باز شده براش) قول داده بودم و قسم خورده بودم تا دَر باز نشه never give up باشم.
به پتک زدن ادامه میدادم.
و وقتی از خدا درباره پتک زدن میپرسیدم. صدایی میومد
روی خودت کار کن…
خیلی کلی و مبهم بود.
یا بهتر بگم. من آمادگی شنیدنش رو نداشتم
اون مسیره که از در چوبی شروع میشد.
حالا بعد از چند سال که از انرژی مازاد پتک زدن تا جایی که میشد کشف و درک شده بود.
به چالش ها و دَر ها و تاریکی هایی ختم شده بود که انرژی کامل فیزیکی ذهنی، عصبی منو می طلبیدو من توان عبور از اونها رو نداشتم.
بعد از چند سال پتک زدن
که منو از لحاظ فیزیکی و ذهنی به نابودی کشید.
اون دوستم که بهش قول دادم. کلا به مسیر همون اکثریت بازگشت.
چون دیده بود دوستش مدت هاست داره از هدایت و قانون و… حرف میزنه، نتونسته یه در ساده رو باز کنه.
دنبال خرگوش و گراز و… رفت تا نکنه از قافله عقب بمونه.
دیگه ن خبری ازم گرفت، نه زنگ زد.
طول یک روند تکاملی باکار کردن مداوم روی خودم و دوره ها و فایل ها و تلاش برای تسلیم بودن. کم کم نقش اون دَر به ظاهر طلایی کم رنگ شد.
و دوره روانشناسی ثروت و قدم اول کلا مسیر زندگیمو عوض کرد یک دگرگونی در من بوجود آورد.
کمک کرد در مسیری که باز شده بود حرکت کنم از بتونم از جایی بالاتر مسیرها رو ببینم. و به این نتیجه برسم. که اون دَر پشتش دیوار بوده کوه بوده.
در واقع اصلا دَر نبوده.
دَر طلایی که روزی مایع غرورم بود.
حالا تبدیل شده به نقطه ضعفم
دَر طلایی هدف خیلی غیر منطقی و بزرگی بود که به دلیل نداشتن اعتماد به نفس و درک نکردن قانون تکامل و غرور بهش چسپیده بودم
هی که تسلیم تر شدم و خواستم که در مسیری که باز شده بود حرکت کنم.
هدایت ها و نشانه ها اومدند
هادی این مسیریه که دنبالش بودی.
این همون مسیری هست که سال ها برای قدم گذاشتن درونش پتک میزدی و کار بیهوده میکردی…
درسته این همون مسیری هست که سه سال پیش خدا منو درونش قرار داد.
ولی شرک من، باعث شد با غرور و حالت افتخار پتک بزنم.
با پتک زدن به دَر به ضعم خودم طلایی احساس ارزش کنم.
الان به درک عینک و ذهن و غرور درونم رسیدم. اونموقع از عینک روی چشم هام خبر نداشتم. خیلی روی ذهنم و دیده هام حساب میکردم.
الان هم میدونم هر روز روی خودم کار کنم و روی خدا حساب باز کنم جای ذهنم.
…………….
وسطای فایل بود یهو انگار زمان ایستاد و این آگاهی ها و مسیر زندگیمو
خداوند دقیقا به همین شکل برام در ذهنم باز کرد.
خداروشکر
همون خدایی که این اگاهی رو داد. هدایت کرد تا اینجا بنویسم. و نمیدونید چه حس فوق العاده ای بهم دست داد از این شهود و مکاشفه و هدایت الهی.
البته شاید من نتونستم به همون ظرافت و دقتی که درک کردم بنویسم.
اما اونایی که به دنبال این آگاهی ها هستن بهشون کمک خواهد کرد.
حرف اخرم اینه
پتک نزنید😃
تسلیم باشید تا هدایت بشید🙏🏻
عاشقتوووونم❤️
سپاسگزارم دوست خوبم
پرینسس مهربون
بخاطر وجودت در این خوانواده بهت افتخار میکنم.
آره کل داستان اینه…
به اندازه ای که پتک زدم، زجر کشیدم و به اندازه ای که تسلیم بودم.هدایت شدم و لذت بردم از زندگی.
امیدوارم که تسلیم بودن رو خوب تمرین کنی هر چقدر که در و پتک زیبا و دلفریب باشن.
برات زیباترین های دنیا رو میخوام
و هدایت
شادی و
عشق بی نهایت
سلام دوست خوبم
خداروشکر که براتون مفید بوده
سر بلند و ثروتمند باشید.