اصول اساسی خلق رویاها | قسمت دوم

آگاهی‌هایی که ‌،که در جلسه به جلسه‌ی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها در قالب توضیحات و تمرینات عملی طراحی و ارائه شده است‌، جسارتی  مولد‌، ارزش آفرین و هماهنگ با قوانین بدون تغییرِ خداوند ‌،در شخصیت‌ات می‌پرواندکه نه در تئوری و حرف‌های قشنگ زدن بلکه در قدم‌های سازنده‌ای که برای واقعیت دادن به رویایت برمی‌داری‌ ظهور یابد.
این «آگاهی‌های توضیح داده شده» و این« تمرینات واضح و قابل درک در تک تک جلسات این دوره» دستورالعملی مشخص و قابل اجرا در دستت می‌گذارد تا بتوانی به آروزها و خواسته‌هایی واقعیت ببخشی که سالها آنها را غیر ممکن و غیر قابل دسترس برای خودت پنداشته‌ای.
وقتی تصمیم می‌گیری شرایط کنونی ات را به عنوان سرنوشت غیر قابل تغییرت نپذیری‌ و این منطق را درک کنی که شرایط نابسامان کنونی ات حاصل باورهای محدودکننده و شرک آلود و بی‌ایمانی های قبلی است‌ و با ساختنِ باورهای قدرتمندکننده‌تر‌، تجربیات دلخواه‌تری وارد زندگی‌ات می‌شود‌، آنوقت از همان جایی که هستی- حتی اگر سخت‌ترین تضاد زندگی‌ات باشد- به سمت خواسته‌هایت هدایت می‌شوی؛
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    323MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی اصول اساسی خلق رویاها | قسمت دوم
    25MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا و صدیقه» در این صفحه: 1
  1. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم دوست داشتنی و عزیز و تمام دوستان همراهم

    بسیار تشکر میکنم بابت اگاهی های ارزشمند و مهمتون و خصوصا چند فایل اخیر و فایل امروز که فوق الهاده اند.امروز شاید ۱۰ بار این فایل رو گوش دادم و هنوز سیراب نشدم.انقدر باهاش ارتباط برقرار کردم که نتونستم تجربه خودم رو برای این تیکه از صحبتهای گران قدرتون که باعنوان “باور های هماهنگ با خواسته باورهایی که راهکارهای ساده تر و قابل دسترس تری رو پیش پات میزاره که با امکانات اون لحظه قابل اجراست” مطرح شد و انقدر من این جمله رو و صحبتهاتون در این ارتباط رو با تمام وجودم لمس و تجربه کردم که به خودم گفتم حتما باید بنویسم:)برای دوستانی که شاید تجربه من قراره یک نشانه باشه برای اینکه باورشون قویتر بشه و حرکت کنن و کلام ارزشمند استاد رو بیشتر درک کنن و مهمتر اینکه باور کنن و امیدوارم در همون حدی که این باور به من کمک کرده این تجربه برای دوستانم هم مثمر ثمر باشه. من روستا متولد شدم و بزرگ شدم یک روستای فوق العاده زیبا و پر از فراوانی و برکت خدا که به هر سمتش نگاه میکنم برکت میبینم و خدا و خدا و خدا….مزرعه هایی که تا خود زمستون کشت میشنو برای کشاورزا برکت دارن انقدر فراونیه این روستا زیباست که حتی از تو تراس خونه ما به هر سمتی ازش نگاه میکنم به هر دوردستی حتی فقط برکت و نعمت میبینم و مزرعه هایی پر از فراوانی که مثل فرش های هزار هزار شونه و پر از نقش و نگار خدا رو زمین گسترده شدن …تا قبل از دانشگاهم عاشق اینجا بودم ….به مرور با تضاد هایی رو به رو شدم که یکیش واکنش و حساسیت بی دلیل اون زمان من به همین کلمه دهاتی به هر چیز بد و کمبود امکانات محیط روستا و یه مساله دیگه که بازگو کردنش خوشایند نیست باعث شده بود روستا رو دوست نداشته باشم فکر میکردم که برای موفق شدن حتما باید تو محیط شهر باشم و شرایط عالی برام فراهم باشه . بعد از دوره اول دانشگاهم سالها دور از شهر و روستای خودم زندگی کردم .دوره اول دانشگاهم به لطف خدا و حانوادم تو رفاه خیلی عالی سپری شد تا اینکه بعد از دوره دانشگاه یه مقدار شرایط مالی خانواده به دلایلی تغییر کرد و باید برمیگشتم اما محکم سر باور و حساسیت بی موردم وایسادم و سالهای زیاد دور شدم به حدی که فقط برای دیدن خانوادم در حد چند روز میرفتم و باز برمیگشتم .سر کار میرفتم و تمام وقتم صرف کار میشد هم خانواده کمک مالی میکردن هم خودم کارمیکردم با این ذهنیت که استقلال مالی پیدا میکنم و با هزینه خودم دوباره میرم دانشگاهو رشته مورد علاقم رو ادامه میدم اما به دلیل مدار اشتباه و باورهای غلطی که داشتم سطلم سوراخ بود و نمیفهمیدم پول ها چی میشدن و سالها بین دوره اول دانشگاهم و دوره بعد فاصله افتاد تا اینکه بعد از حدود۵ سال فراخوان تکمیل ظرفیت دانشگاه ها رو دیدم و ثبت نام کردم و اهواز روزانه رشته دلخواهم قبول شدم اما خانوادم به شدت مخالف بودن به خاطر دور بودن و شرایط مالی و … امامن باز هم فکر میکردم که من استقلال مالی پیدا میکنم و میرم با اینکه زمان ثبت نام گذشته بود و ترم شروع شده بود شاید باورتون نشه کل ترم در حال ارسال فکس بودم به دانشگاه شهید چمران اهواز و ناله و شکوه و نوشتن مشکلات که دانشگاه برام انصراف ثبت نکنن و اجازه بدن ترم بعد با ورودیهای مهر برم با این ذهنیت که تا اون زمان همه چی درست شده اما چون مدارم و باورهام اشتباه بود تمام تلاشم نتیجه نداد و برام انصراف رو ثبت کردن و یک سال از کنکور مثلا محروم شدم:)) یادمه خیلی تاثیر ناجالبی رو روحیم گذاشته بود از طرفی دوست داشتم برم دانشگاه واز طرعی هم از کار کردن بی نتیجه خسته شده بودم چون پول خوب میساختم اما نمیموند و رو درامدم مدیریت مناسب رو نداشتم….خلاصه که شرایط داشت مجبورم میکرد برگردم روستا اما قلبم این رو قبول نمیکرد و باور نداشتم اینجا موفق بشم و به قول استاد از اون دسته ای بودم که همه چیز رو فراهم میخواستم که بعد تلاشم رو شروع کنم.تا اینکه یه روز که برای دیدن دوستم دانشگاهشون بودم با یکی از اساتیدش صحبت کردم که اگه امکانش باشه به شکل مجازی بهم اموزش بده بتونم تو خونه خودم ادامه بدم نمیدونم چی شد که اون لحظه این تو فکرم اومد و همون لحظه عملیش کردم و با دوستم رفتیم پیش استادش که در زمینه هدف من تدریس میکرد ولی باز هم به دلیل باور های اشتباه خودم ومدار نا مناسبی که داشتم نتیجه ندادو استادش گفت چنین چیزی امکان پذیر نیست و اینکه هیچکس با تو خونه تلاش کردن به جایی نرسیده “هر چند قطعا الان همون استاد تو شرایطیه که به همون شکل احتمالا داره به دانشجوهاش اموزش میده”اما نا امید نشدم دوباره کنکور شرکت کردم حتی کتابای منابع رو هم نداشتم ولی این بار یه مقدار قوی تر بودم و انگیزه بیشتری داشتم چون یه کار بهتر پیدا کرده بودم که معجزه زیبای خدا بود که شاید با نکته اصلی که میخوام بگم مرتبط نباشه اما اصلش یکیه.برای همین میگم:)

    با دوستم برای مصاحبه کاریش با یه شرکت رفته بودم که قبولش کردن و من همراهش بودم و هیچ تخصصی در اون زمینه نداشتم خلاصه که ریس شرکت پرسید منم برای مصاحبه اومدم؟، گفتم نه .پرسید جایی کار میکنی؟ در جواب گفتم نه ولی کار شرکت شما رو خیلی دوست دارم به عنوان کار اموز برام جالب شده یاد بگیرم.و اون لحظه خدا به زیبایی وارد عمل شد و البته اعتماد به نفس و باور بهترم .همون لحظه اقای رییس برگه قرارداد موقت رو به من هم داد و گفت مشروط هست به اینکه زود یاد بگیرم گفت هر دوتون به صورت ازمایشی دو هفته با قراداد موقت کار میکنید اگه انتخاب شدین قرارداد چند ماهه بسته میشه انقدر هیجان زده شدم که تمام تلاش و انرژیمو میزاشتم وقتای ناهار و استراحتم رو پای سیستم میشستم و با عشق تلاش میکردم و حتی گاهی اگه بچه ها بیشتر بودن تو شرکت یک ساعت اضافه تر از تایم کاریم میموندم و یک هفته ای یاد گرفتم و قرارداد چند ماهه با حقوقی برابر حقوق بقیه بچه های شرکت که حرفه ای تر بودن من هم استخدام شدم.چند ماه گذشت و نتایج دانشگاه اعلام شد من دانشگاه روزانه و یه شهر فوقا العاده و همون رشته دلخواهم قبول شدم بین کارم و علاقم به تحصیل بیشتر و رشته مورد علاقم مونده بودم و به دلیل تعهد کاری و پیشرفت خوبم توکارم رییسم تلاش میکرد منصرف بشم و نرم اما اونجا هم تصمیم درست رو گرفتمو با اینکه از نظر مالی وضعیت خوبی داشتم معجزه رخ داد و خانوادم خودشون پیش قدم شدن که برم دانشگاه و شرایط عالی رو برای تحصیلم فراهم کردن دوره تحصیلم که تموم شد به دلیل شرایط کاری خوبی که اونجا داشتم با این ذهنیت که نباید روستا برگردم مدتی دور بودم دوباره اما با یه نشانه های عجیبی خدا بهم گفت برگرد روستا و برگشتم الان دوسال میگذره و من بعد از این همه تلاش زیاد برای ادامه تحصیل اکادمیک به این نتیجه رسیدم که دانشگاه مسیر رسیدن من به خواسته و هدف اصلیم نیست با این که دوره پر از برکت و معجزات زیادی بود اما همونها برای من از تحصیلم شاید ارزشش بیشتر بود چون باز از هدفم دور بودم و به این نتیجه رسیدم که برگردم روستا اوایل بی برنامه بودم و یکی دو ماه هیچ کاری نمیکردم اما خدا دستانش رو معجزاتش رو برام فرستاد و بهم ثابت کرد ابزار من برای پیشرفتم و چیزهایی که میخوام رو همه رو همونجا هم دارم و اون ابزار “خودم و ایمانم ” هست.با خیلیا مشورت کردم و سعی کردن دلسردم کنن که سلف استادی نتیجه نمیده . اما خدا انقدر بهم ایمان داد که شروع کردم و معجزه رخ داد یک ماه بعد دستانی وارد مسیرم شدن و اتفاقات و معجزاتی پیش اومد که مسیرم شکوفا شد اساتید زیاد و اموزشهای انلاین وتلاش مستمر خودم چیزی که تو کل عمرم سابقه نداشت به این شکل برای هدفم تلاش کنم هیچوقت تصورش رو نمیکردم محیطی که سالها ازش گریزون بودم دقیقا محیط پیشرفت من باشه اینجا روزی حد اقل ۸ ساعت زمان برای هدفم تلاش درست رو شروع کردم و الان نزدیک به دوسال هست که اینجام و از وقتی شروع کردم همه چی عالی پبش رفت به طرزی که اگه محیط شهر بودم شاید به این شکل عالی اتفاقات رقم نمیخورد بزرگترین پیشرفتای من تو همین دوسال و مخصوصا این ۷ ماه اخیر که عضو سایت شدم پیش اومده . چه چیزی زیبا تر از طی کردن تکامل کاری و معنوی با هم هست که من اینجا تو این محیط با ازادی زمانی که دارم با عشق دارم طی میکنم انقدر تو هر دو زمینه کاری و معنوی که به لطف خدا و هدایتم به فایلهای استادو اگاهیهایی هایی هست که از این طریق کسب کردم تو همین مدت کم نتایج و پیشرفت هایی داشتم که تثورش رو هم نمیکردم و مهمترینش خداست و انسی که باهاش دارم که اینجا پیداش کردم و به لطف استاد عزیزم و درس هایی که ازشون یادگرفتم.اون عشقم به محیط زندگیم برگشت با هزاران افتخار .من الان یقین دارم که این تکامل و دوره هر چقدرم که طول بکشه لازمه و باید طی بشه و باعشق و با حال خوب و با احساس خوشبختی که قبل از این ۷ ماه هیچوقت تجربش رو نداشتم دارم مسیرم رو هر روز با برداشتن قدم های اروم و متوالی طی میکنم به حدی که با افتخار و قدرت موقعیت های کاری که شاید ۲ سال پیش اگه میشد قطعا قبول میکردم الان با قدرت رد میکنم و میخوام تکاملی که لازمه اینجا طی بشه همینجا طی بشه و به وقتش به لول های بالاتر هدایت میشم زمانی که تجربه و تکامل اینجا رو کسب کنم .این به لطف اگاهی هایی هست که تو این مدت کسب کردم و نتایج فوق العاده تری گرفتم که به وقتش با عشق راجبشون مینویسم .استاد و مریم عزیزم عاشقتونم .عذر خواهی میکنم که کامنتم طولانی شد واقعا هدایت شدم که بنویسم امیدوارم دوستانی که شرایط فکری قبل از دو سال پیش من رو دارن به کامنت من هدایت بشن وباور کنن که ابزار پیشرفت ما فقط ایمان ما و خودمونیم و کافیه باور کنیم و اون موقع هست که ایمانمون راهکارهای ساده تر وقابل دسترس تری رو پیش رومون میزاره که با امکانات همون لحظمون قابل اجراست”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: