اصول اساسی خلق رویاها | قسمت دوم

به نام خدای معجزه ها

سلام استاد عزیزم و مریم بانو

سلام همراهان این مسیر الهی

استاد اونقدرااااا خوشحالم که نگووو

استاد چه چیزی لذت بخش تر از اینکه آدم خودش متوجه میشه خدایاااااا چقدر رشد کرده چقدر تغییر کرده چقدر بزرگ و بهتر شده و چقدر اعتماد بنفس و عزت نفسش بالا رفته

امروز تولدمه

با اینکه از هفته پیش تقویم چک کرده بودم تولدم چه روزیه و میدونستم جمعه هستش هیچ برنامه ای تدارک ندیدم

اگر اون ساناز قبلی بود

قطعا تا الان هزارتا پست میزاشت که دیگرون بفهمن و بهش تبریک بگن

حتما زیر پست هاش متن هایی مینوشت که هر جور شده احساس قربانی بودن بگیره که مثلا دختر تنهایی که زیادی سختی کشیده و همه بهش ظلم کردن

قطعا به کل خانواده میگفت من اینقدر بهتون لطف کردم و محبت کردم شما حتی ی تبریک ساده نگفتین

قطعا هزاران حرکت های دیگههه

واما از دیروز دیدم خدایاااا چقدر رشد کردم بدون هیچ نیازی بدون هیچ خلا بدون هیچ کمبودی چقدر لذت بردم

حتی با اینکه دقیقا سال قبل شریک عاطفی من جشن تولدی برام گرفت که در حد ی جشن نامزدی بود چقدر هزینه کرد چقدر کادو گرون قیمت گرفته بود و با اینکه رابطمو از دست داده بودم اصلا خدا شاهده سر سوزنی به هم نریختم و به محضی که یادم اومد توی ذهنم کلی از اون شخص سپاس گذاری کردم و کلی هم برای دعای خیر کردم

هر سال موقع تولدم کلی حس غم وجودمو میگرفت که ی سال بزرگتر شدم و سنم بالا رفت

ولی انصافا این فکر حتی به ذهنمم خطور نکرد

حتی با اینکه هیچکدام از خانوادم تبریک نگفتن و یادشون نیس من هیچی به زبون نیووردم با اینکه دیشب دور همی خانوادگی داشتیم و تا دیروقت بیدار بودیم من ی کلمه هم حرف نزدم

هیچ تبریکی تا الان نگرفتم جز پیامک بانکی اما خدارو هزاران بار شکر سراسر وجودم آرامش و لذت هستش

دیشب موقع خوابیدن فقط خواسته قلبی مو برای خدا نوشتم و ایمان دارم به طرز فوق العاده بهم میده و گفتم خدایا این همه آرامش این همه رشد این همه عزت نفس و خود ارزشی رو فقط مدیون حضور تو در زندگیم هستم

الان که این همه رشد کردم میگم خدایا منو ببخش که چقدر در گذشته چشم و امیدم به بنده های ناچیزت بوده و همش منتظر بودم اونا حس و‌حال منو خوب کنن در صورتی که تو تنها منبع حال خوبی

وقتی به زندگیم در گذشته فکر میکنم تنها چیزی که میفهمم لحظه به لحظه در حال شرک بودم و بس

و چقدر این توکل و توحید من هر چقدر کم به زندگی من رنگ و لعاب داده

خدایا هزاران بار شکرت

خدایا هزاران بار شکرت

خدایا هزاران بار شکرت

مدت ها بود چقدر ذهنم درگیر ی مسئله بود و هر کاری میکردم ترمزو پیدا نمیکردم و هر روز میگفتم خدایا هدایتم کن

چند روز پیش فهمیدم باید قطع کنم باید به قول مریم بانو ببرم آقا ببر بنداز دور

به قول استاد باید تا علف های هرز ریشه کلفت نشده ببرم و قطع کنم

استاد میشه گفت تقریبا 3 الی 4 روزه انگاری رو زمینم

مث اسفند رو آتیش ارامش نداشتم ی روز خوب بودم چند روز به هم ریخته

از وقتی آگاهانه و عملی دارم ریشه ها رو قطع میکنم دارم سم میپاشم به علف هرزها دارم چوب باورهای منفی رو میسوزنم و زغالش میکنم دارم حس ریلکس بودن رو میچشم

و قول دادم روی همین زغال های باور منفی کباب لذت هامو بپزم و بخورم تا بفهمم لذت زندگی وقتی خدارو داری چیه

استاد عزیزم من اگه حتی ی نفس راحت میکشم مدیون این سایت الهی و گوهر های شما هستم

خدا هزاران برابر به زندگیتون برگردونه

اگه بخوام از دست آوردهام بگم تا زنده ام باید بنویسم

و تنها چیزی که برای من بهترین دست آورده همین توحیدی شدنم هست که منو از منجلاب تمام شرک ها نجات داده

هرچند الان دختری که داره این کامنت مینویسه حدود 6 الی 7 ماه قبل آرزو داشت سه تا جوراب بتونه همزمان بخره و خدارو هزاران بار شکر الان درآمد ماهانش بالای 90 میلیون تومان شده

و هزاران دست آورد طلایی دیگه

که تنها چیزی که این وسط برام با ارزش ترینه فقط رفاقت منو خداست که منو از تمام معصیت ها از تمام زشتی ها از تمام گناهان کثیف نجات داده

خدایا هزاران بار شکرت

خدایا هزاران بار شکرت

خدایا هزاران بار شکرت

به نام خدای معجزه ها

سلام دوست عزیزم

ممنون از شما که وقت گذاشتین کامنت منو خوندین و ممنونم از شما که وقت گذاشتین برام نوشتین

و خیلی خوشحالم تونستم با کامنتم مفید باشم و باوری در وجود شما زنده کنم

من خودم شخصا هر جا که دیدم کارم به طول می‌کشه و انجام نمیشه قشنگ ردپای ی شرک فوق العاده وسط بوده

همین چند شب پیش دیدم بابت خواسته جدیدی که دارم چقدر ملتمسانه دارم با خدا حرف میزنم و ی جورایی احساس نیاز دارم

دقیقا همون لحظه یهو یکی بهم گفت چرا التماس؟

چرا نیاز؟؟

مگه تا الان به هر چی که خواستی رسیدی با لذت و راحتی نبوده؟

مگه تا الان خدایی که داشتی جایی برات کم گذاشته؟

یکی گفت دختر همین فروردین ماه ببین کجا بودی و الان کجا هستی؟؟

مگه تو جور کردی؟

جز اینه که همه رو خدا به بهترین شکل برات چیده؟؟

پس کوفتن چیه داری التماس میکنی؟

وقتی داری التماس می‌کنی یعنی خودت ضعیفی و لایق چنین خواسته نمیدونی و اینکه خدارو هنوز قدرت محض نمیدونی

کلا ی حال عجیبی پیدا کردم

دقیقا از جام بلند شدم و گفتم خدایا شناختی که من از قدرت تو دارم اصلا برای چی من باید اینجوری خواستمو بگم؟؟؟

واقعا ی جورایی شرمم شد

دیروز عصر دیدم گوشی کاریم یهو هر کاری میکنم تاچش کار نمیکنه و نمیتونم جواب تلفن مشتری هارو بدم

یهو گفتم خدا تو زندگی من کن فیکون کرده من اصلا چرا جرات نمیکنم ی گوشی جدید بخرم؟

تو کسری از ثانیه با اینکه آخر شب بود رفتم ی گوشی جدید گرفتم و دقیقا همون لحظه با اولین تماس ی معامله توپی انجام دادم که من هنوز تو مغازه درگیر نصب برنامه ها بودم که مشتری بیعانشو پرداخت کرد

تو دلم گفتم ببین ساناز این هست جواب شهامتت

ببین جرات کردی گوشی بخری خدا چجوری روزی میرسونه؟؟

این دومین گوشی فوق العاده من هست که تو این سال خریدم

دقیقا دختری دوتا گوشی خریده

که فروردین ماه حتی از پس هزینه های صبحونش برنمی اومد

و اینا جز نعمت و موهبت خدا چیزی نیست

دقیقا زمانی که شرک ها رو سوزوندم و به تک تک سلول هام حالی کردم که فقط ی قدرت هست اونم قدرت محض جهان

لحظه به لحظه زندگیم سرشار از نعمت و موهبت شده

و خدارو هزاران بار شکرت که منو لایق این نعمت الهی دانسته

و دوست عزیز فقط کافیه شرک از بین بره و فقط خدا جایگزین بشه

اونوقت هر لحظه سرشار از نعمت و ثروت و خوشبختیه

اینو با تمام وجودم لمس کردم

خدایا هزاران بار شکرت

براتون تیک خدا جلو ارزوهاتون آرزومندم