خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مستانه عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:

با سلامی همراه با عشق خدمت استاد و خانم شایسته نازنینم و بهترین دوستان زندگیم❤❤❤❤❤

روز چهل و پنجم از تحول زندگی من..

این فایل بی نظیره استاد…این فایل عالیه..

این جزو فایل هایی هست که من خیلی وقت پیش شنیدم و شاید دهها بار گوش داده بودم ولی الان که دوباره شنیدم و کلمه به کلمه اش رو یادداشت کردم، خییلی بهتر متوجه شدم..خیلی قشنگتر واقعا.

یادمه زمان کودکیم خواهر و برادر بزرگترم سر به سرم میگذاشتن و داخل حیاط می ایستادن که دوتا درخت پرتقال و نارنگی بزرگ هم داخلش بود و بعد میگفتن که ما چون قدمون بلنده داریم خدا رو میبینیم. و اشاره میکردن به بالا و پشت درختا و منم میپریدم بالا و میگفتم منم میخوام ببینم یا میگفتم منم بغل کنین تا ببینم و اونا میگفتن باید خودت بزرگ بشی تا بتونی ببینیش…

خلاصه که این خاطره خیلی تو ذهنم مونده. و من انگار باورم شده بود و هر سال هم که بزرگتر میشدم باز میدیدم نمیتونم بیینمش و منتظر بودم باز بزرگتر بشم

در واقع این نگاه به خداوند که یه جورایی خدا شبیه ما هست..از کودکی و با باورهای غلط در ما شکل گرفته..

خدای من وقتی فکر میکنم که در طول دوران زندگیم چه باورهایی نسبت به خدا داشتم واقعا خنده ام میگیره یا شاید گریه…

چقدر من ذکر گفتم با تسبیح، تا حاجت بگیرمهزاران هزار ذکر که اصلا نه معنیش رو درست میفهمیدم نه احساس لذتی میبردم. فقط دلم میخواس زود تموم شه تا حاجت بگیرم…خخخخخ

چه نمازهای بی کیفیتی چه ناله ها و گریه هایی که من برای خدا نکردم…که شاید دلش رحم بیاد و اوضاعم رو درست کنه…

هر کی هر چی گفت قبول کردیم..چه کتابهای بیخودی که نخوندیم…واقعا من نمیدونم این حدیث های جعلی از کجا اومده بود چطور چاپ میشد و ذهن زودباور ما رو در بچگی شستشو میدادن. چقدر از خدا ترسیدیم همیشه…چقدر برای هرکاری احساس گناه داشتیم..که قراره چه شکلی مجازات بشیم..

فقط الان میتونم خداروشکر کنم بابت این مسیر و این آگاهیها…که بالاخره بزرگ شدم و تونستم خدای واقعی رو ببینم دیگه قدم بلند شده و میتونم خدا و قوانینش رو به طور کامل و واضح ببینم..خدارو شکر

خداروشکر که فهمیدم خداوند انسان نیست و احساسات بشری نداره…

خداروشکر که فهمیدم هر جور خدارو ببینی همون جور میشه برات. اگه خداوند رو رحمان ببینی رحمانه. اگه غفور ببینی غفوره. اگه جبار و ستمگر ببینی ستمگره…

خداروشکر که فهمیدم یه سری چیزا قانونه و هیچوقت تغییر نمیکنه و از بین نمیره مثل قانون جاذبه. و کاری به باور نداره.

خداروشکر که فهمیدم خدا در واقع انرژیه و انرژی همه چیزه. چیزی به غیر از انرژی در جهان وجود نداره و پایه هر چیزی در جهان انرژیه.

قانون پایستگی انرژی میگه انرژی نه به وجود میاد و نه از بین میره. فقط از شکلی به شکل دیگه تغییر میکنه و در قرآن هم اومده که لم یلد ولم یولد یعنی خدا نه زاییده شده نه می زاید.و دقیقا همون نگاهه که به انرژی داریم.

ما اینجا میخوایم قوانین حاکم بر جهان رو درک کنیم تا بتونیم زندگیمون رو بهتر کنیم. ما نمیخوایم وارد فلسفه بشیم. چون هیچ نتیجه ای نداره فقط یه زندگی پر از بحث و تشنج و نگرانی رو تجربه میکنیم..

خدایا هزاران هزار بار شکرت که قوانینی رو وضع کردی که تغییر نمیکنه. ازت ممنونم که نگران فردا نیستم. و آینده برام روشنه…

گفتی اگه این فرکانس رو ایجاد کنیم مطلقا این جوابو میگیریم.. این قانونه.✔

خدایا شکرت که زندگیم در دست خودمه که به چه شکلی رقمش بزنم.

ما زمانی میتونیم اتفاقات رو اونجوری که میخوایم رقم بزنیم، که در قدم اول باور کنیم جهان یا خداوند داره با یه سیستم بدون تغییر حرکت میکنه.

ما میتونیم فرکانس هایی رو ارسال کنیم به جهان و این انرژی هوشمند با توجه به فرکانس های دریافتی ما، انرژی اطراف ما رو رقم میزنه. که شامل اتفاقات، شرایط، آدمها، وضع مالی، سلامتی و…هست.

خداروشکر که دارم برخلاف 95درصد افراد جامعه حرکت میکنم که قطعه نتیجه اشتیاق و لیاقت خودمه. خدارو هزار بار شکررر.

تمام قرآن در مورد سیستمی بودن خداونده. و حتی رحمانیت خدا که هم رحمانیت عام داریم که شامل همه هست و هم رحمانیت خاص که شامل یه عده هست و اونم جزو سیستمه. مثل معلمی که درسش رو به همه میده و به اونایی که خیلی توجه میکنن و درس رو خوب گوش میدن، توجه ویژه ای داره.

خدارو هزار بار شکر که سیستم طوری عمل میکنه که هر فرکانسی رو بفرستی همون رو برمیگردونه. فارغ از اینکه ظاهرت، ملیتت، جنسیتت، سنت و دینت و حجابت چیه…

واای خدا چه احساس فوق العاده ای میگیرم وقتی اینا رو میشنوم..خدایا شکرت. فقط و فقط فرکانس مهمه…و این یعنی خودعدالت. دیگه نمیتونم بگم اگه ظاهرم جور دیگه بود زندگیم بهتر بود یا اگه تو کشور و خانواده دیگه ای بودم یا دین دیگه ای داشتم زندگیم فرق میکرد. واقعا خدایا شکرت.

خدایا شکرت که چیزی به نام احساس در وجود ما گذاشتی که به وسیله اون بفهمیم فرکانس های ارسالی مون هم راستا با خواسته هامون هست یا نه. راهمون درست هست یا نه.. و به محضی که ببینیم احساسمون بده این یه آلارم باشه که از اون راه برگردیم.خدایا شکرت.

هر چه بتونیم فرکانس های بهتری رو ارسال کنیم، اتفاقات بهتری تجربه میکنیم.

خدایا شکرت که به وسیله استاد عزیزم نگاه سیستمی قرآن رو نسبت به خداوند بهتر متوجه میشم. و همینطور نظریه تکامل که من قبلا ذهنم مقاومت داشت ولی الان خیلی راحت تر پذیرفتم که همه جهان از همون تک سلولی هایی که در فواصل بین آب و خاک(ساحل ) بودن، به وجود اومدن. و در این پروسه ای که ادامه داره همیشه قوی ها زنده میمونن و ضعیف ترها از بین میرن.

خدایا شکرت که از این به بعد که قرآن میخونم بهتر متوجه میشم که هر جا گفتی ما یا انا مثل انا انزلناه یا انا اوحینا، یعنی اون سیستم اون مجموعه. به خاطر این خداوند میگه ما و نمیگه من.

ولی اون جاهایی که باید نگاهمون توحیدی باشه میگه من هیچ جا در قرآن نیست که خداوند بگه ما رو بپرستید و شکرگزار باشید. گفته من رو بپرستید و سپاسگزار باشید.

هر جا خداوند از ما استفاده کرده نگاه، نگاهی سیستمی بوده. یک مجموعه اتفاق باید می افتاده تا اون شرایط به وجود میومده. اگه وحی بوده اگه بارون بوده اگه عذاب بوده یا…

و خداوند در آیه هایی گفته که خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که رو بخواهد نه. (یشاء به معنی خواستن نیست) یعنی هر کس در این قوانین باشه هدایت میشه و هر کس نباشه هدایت نمیشه. این که خدا برا یکی بخواد و برا یکی نخواد نیست.

اولین پاداش فهمیدن قانون آرامش هست. دیگه خیالمون راحته و اگه یه اتفاق بدی برامون بیفته میفهمیم که خودمون به وجودش آوردیم و خدا به وجود نیاورده.

استاد چقدر لذت بردم از این گفته تون و باور کنید ایمانم به شما خیلی بیشتر شد وقتی گفتین: نه نگران اینم که حرفای منو قبول نکنید نه خیلی خوشحال میشم اگه قبول کنید. شما حق دارید که تحقیق کنید. مطالعه و بررسی کنید.

یعنی عاشقتونم استاد

و در مورد عذاب برای اقوام مختلف هم این نبوده که خدا بگه من عصبانی شدم و بذار حال اینو بگیرم…اونام جزو قوانین و سیستم بوده چون نتیجه بی ایمانی احساس ترس و ناامیدیه و نتیجه اون احساس هم این اتفاقات و عذابی هست که به وجود میاد و این سیستم اینقدر هوشمند و دقیقه که تر و خشک رو با هم نمیسوزونه. و اون کسی که فرکانس مثبت فرستاده تو اون موقعیت قرار نمیگیره مثال کشتی نوح.

و وقتی قوانین حاکم بر جهان و این سیستم هوشمند رو درک کنیم نگاهمون در مورد معجزه هم عوض میشه و میفهمیم اینجوری نیست که خداوند قوانین جهان رو عوض کنه و مثلا قوانین چسبندگی مولکولی وقانون جاذبه رو از بین ببره و دریا رو بشکافه برای حضرت موسی. الان ثابت شده که اگه باد از یه زاویه خاصی از رود نیل حرکت کنه و رود نیل در حالت جزر باشه، راه رود باز میشه و میشه حرکت کرد. و مهم اینکه که اون لحظه مقارن شده با لحظه ای که موسی میرسه به رود نیل و هم زمانی اتفاق می افته.

واقعا جالبه من و شاید خیلی هامون بارها فکر کردیم که چرا این معجزات در زمان الان رخ نمیده و همش مال قدیم بوده. یعنی خدا نمیتونه الانم معجزاتش رو نشونمون بده… و الان کاملا متوجه میشیم که منظور از معجزه چی بوده.

خدایا شکرت به خاطر این قوانین بینظیر که هر بار میشنوم بهم آرامش و احساس قدرت میده.

من قبلا که قوانین را نمیدونستم خیلی افسرده بودم و خیلی روزا گریه میکردم و زاری به درگاه خدا که کمکم کنه و شاید خدا دلش رحم بیاد و معجزه ای رخ بده برام. ولی الان فهمیدم که نههه سیستم اینجوری جواب نمیده. با حال بد و ناراحت بودن هر روز حالم بدتر میشه و خداوند ذره ای به حالم دل نمیسوزونه. فقط باید حالم خوب باشه باید سپاسگزار باشم باید به نکات مثبت زندگیم نگاه کنم و فرکانس های خوب بفرستم. تا این سیستم هوشمند طبق فرکانس های من بهم جواب بده..مثل الان که تصمیم گرفتم با حال خوب فرکانس داشتن یه گوشی نو و عالی رو بفرستم. و بابت این گوشی که دستمه هم سپاسگزارم که سالها داشتم و چقدر باهاش کارام رو انجام دادم و وویس گوش دادم و کامنت گذاشتم و لذت بردم.. من شک ندارم به زودی نتیجه فرکانس های مثبتم رو میبینم.

و هر جایی در زندگیم ناراحتی بوده به خاطر خودم بوده(بما کانو یعملون) و خدا هیچوقت به بنده اش ظلم نمیکنه و در قرآن هم بارها گفته اینو.

و سیستم برای همه یکیه حتی اگه حضرت محمد باشی و از قوانین جنگی درست پیروی نکنی شکست میخوری. اینجوری نیست که خداوند نگاه ویژه ای به پیامبر داشته باشه.میگه اگه از قانون پیروی نکنی شکست میخوری. و این یعنی خود عدالت..✔

خدایا فقط میتونم بگم سپاس سپاس سپاس بابت این قوانینی که بر جهان قرار دادی که هر چی بیشتر درکش کنم بیشتر آرامش میگیرم.

ازت ممنونم استاد عزیزم ازت ممنونم مریم عزیزم که شما بهترین معجزات خدا برای من بودین. عاشقتونم❤

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    469MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2
    36MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

727 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمیدرضا صادقی» در این صفحه: 2
  1. -
    حمیدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4011 روز

    سلاااام ، بعد از یک ماه دوری از نوشتن کامنت در روز شمار تحول زندگی من

    یک ماه سراسر تجربه جدید و لذت و آرامش

    که یکی از نتایج و خواسته هام به شکل هدایتی و لذت بخش تیک خورد

    هر چند که همراه سایت و همراه سفر دور آمریکا بودم ولی چی بهتر از این که حالا که در ادامه راه روز شمار تحول زندگی هستم در جلسه روز 45 ام و این آگاهی که فکر کنم بیش از 4 بار گوش دادم ، از نتایجم بنویسم که چگونه این انرژی برتر من را هدایت کرد و به شکل خواسته ی من تبدیل شد

    داستان از این قراره که :

    از سال 95 که من برای 4 ماه در شمال کشور شهر رامسر زندگی کردم بخاطر یه پروژه کاری ، به شدت علاقه پیدا کردم که در شمال کشور باشم و زندگی کنم ، از بچگی که برای دیدن خانواده مادرم که به بندرعباس مهاجرت کرده بودند و ما هر سال عید میرفتیم خونشون ، عاشق شهری بودم که دریا داشته باشه

    ولی من متولد و بزرگ شده اصفهان هستم !

    گذشت تا سال 99 ازدواجم ، آخر سال 99 رفتن خدمت سربازی تا سال 1401 ، عروسی ، و بعد از یک سال خونه خودم زندگی کردن ، برای سفر و تفریح که به شمال اومدیم ، این خواسته دوباره و بیشتر و بیشتر درونم روشن شد که ” من میخوام در این طبیعت زیبا ، نزدیک دریا و جنگل زندگی کنم ”

    شهریور سال 1400 زمانی که سرباز بودم و در چند روز مرخصی با همسرم یه سفر بندر انزلی رفتیم ، ویدویی از خودم گرفتم دم موج شکن شهر انزلی و از خداوند درخواست کردم که من میخوام مهاجرت کنم و شبیه به این مکان زندگی کنم و گفتم توی ویدیو که این تاریخ من درخواستم را به جهان صادر کردم تا ببینم نتیجه کی حاصل میشه !

    ……….( البته که دنبال کردن هر روز سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا هم این اشتیاق درون منو هر روز و هروز بیشتر و بیشتر میکرد )………….

    امسال که سفر کردیم به شمال ( مرداد ماه ) دوباره در بلوار کازینو رامسر از خودم ویدیو گرفتم که حالا که یه سری موارد مثل سربازی و عروسی و … رد شده و آزادی ام بیشتر و بیشتر هست این خواسته مهاجرتم هم خیلی خیلی درونم پر رنگ شده و این فرکانس را خیلی قوی تر به جهان صادر میکنم ، در صورتی که من چند روز بود که خونه ای که اصفهان ساکن بودم را اجاره اش را برای سال بعد تمدید کرده بودم

    ( توی پرانتز بگم که من از خودم و زمان های مختلفم ویدیو گرفتم که مستند باشه ، به عشق اینکه بعد از رسیدن به قله ها این ویدیو ها را تدوین کنم و برای استاد عزیزم ارسال کنم )

    وقتی که از سفر برگشتیم به اصفهان ، این خواسته درونم بیشتر و بیشتر شده بود ، به خودم گفتم باید استارتش را بزنم تا مثلا سال دیگه جور بشه و نخوام تمدید کنم و بریم شمال زندگی کنیم ، چون کارم هم به صورت فریلنسر هست و به لطف خدا میتونم به صورت آزاد و بدون وابستگی به زمان و مکان انجام بدم این خواسته را با شدت بیشتری داشتم

    ولی یه مسئله ای که چند ساله هنوز برای من رفع نشده و به مرحله خوبی نرسیده ، وضعیت مالیه منه !

    به لطف خدا سال قبل صاحب خونه با مبلغ شاید کمی کمتر نصف مبلغ عرف املاکی به ما اجاره داد که به قولی کمکی در اول زندگی ما باشه و دستی از دستان خداوند بود ، امسال که باهاش تمدید کردیم ، اجاره را روی عرف گفت ولی بازم رهن خونه را پایین تر از عرف از ما دریافت کرد ( با اینکه حتی برای این رهن هم من سرویس طلای همسرم را فروختم )

    خلاصه خواستم از همون موقع استارتش را بزنم ، از سمت پدرم که داخل یک کارخانه کار میکنه یه سری آپارتمان برای کارکنان کارخانه در کمربندی شهر چالوس به عنوان ویلایی که در اختیارشون بزارند مثل خیلی از ارگان ها و کارخانه ها گذاشتند که ما هم سه روز به واسطه پدرم اونجا بودیم ، از اونجا شروع کردم که یه پدرم گفتم : از رئیس کارخانه بپرس ، یکی از واحد ها را به من اجاره نمیده ؟! پدرمم هم برخلاف موقع های دیگه که با من ساز مخالف میزد ، در یک فرصت که پیش اومده بود پرسیده بود و درخواست من رد شده بود ، ازش تشکر کردم و گفتم خوب اینکه نشد ، با همسرم با ذوقی که داشتیم شروع کردیم در گشتن داخل اینترنت و خونه هایی که برای اجاره گذاشتند ، جای خاصی مد نظرمون نبود ، همسرم گفت کدوم شهر را بزنم ، گفتم کلا شهر های خط ساحل شمال را انتخاب کن !

    ولی ما یه محدودیت داشتیم ، اونم نقدینگی و سرمایه من بود که نداشتم ! ، من خواستم این بود که همین مبلغ رهن و اجاره که بابت خونه اصفهان دادم ، با همین مبلغ یه خونه ی دیگه را بگیرم در شمال ، چون پولی نداشتم که روش بزارم و این مبلغ هم در حالت عرف جامعه مبلغ نسبتا پایینی بود و هست

    میگشتیم ، بعضی موارد خوب بود که تا میخواستیم تماس بگیریم اجاره رفته بود ( چون مبلغ های کم و مناسب سریع اجاره میرفت ) یا مواری هم بود که خوب بود ولی ما یه شرایط دیگه هم داشتیم ، اونم این بود که ما اصفهان بودیم اگر قرار داد را میبستیم فقط باید با یک بیعانه کم میبستیم و حدود یک ماه طول میکشید بیایم جمع کنیم و بریم ، پس هر کسی حاضر نبود که یک ماه صبر کنه !

    یه کم که جستجومون جدی تر شد و دیدیم انگار با این قیمت هم خونه هست و میتونیم چندتا را نشون کنیم و بریم ببینیم ، اول تماس گرفتم با صاحب خونه که واقعا انسان های شریفی بودند و هستند ، بهشون گفتم که من شرایطی برام پیش اومده که بخوام مهاجرت کنم ولی اول بستگی به نظر شما داره اگر موافق باشید من میرم دنبالش چون تازه تمدید کردیم ، اگر موافق نباشید که هیچی همینجا هنوز اتفاق نیافتاده کنسلش کنیم ، بازم دستان خدا ، صاحب خونه به فال نیک گرفت و قبول کرد و گفت : امید به خدا اگر برات بهتره که بری برو ببین چی میشه !

    آقا ما دیگه عزم را جزم کردیم که سه روز بیایم شمال یه سری موارد را که در نظر گرفتیم و تماس گرفتیم و شرایط خودمون را گفتیم بیایم ببینیم و مهمتر از همه که خیلی با همسرم تاکید میکردم اینکه :

    ” ما میخواهیم رها باشیم و لذت ببریم تا خداوند هدایتمون کنه ”

    یه پروژه دستم بود تا انجام دادنش سه چهار روز طول کشید و پروژه بعدی را یه کم انداختم عقب و با یه دوستی که سفر قبل را باهم بودیم و همیشه پایه هست و اونم بسیاری از مواقع دستی از خداوند بوده برای من ، قرار شد سه روز بریم خط دریای شمال را بگیریم ببینم چی میشه ( چون من خودم ماشین ندارم )

    خیلی سعی میکنم خلاصه اش کنم ولی یه سری موارد کلید کاره و باید گفته بشه مثل اینکه من این موارد را اول سفر در نوت گوشیم نوشتم :

    این دقیقا از نوت گوشیم کپی شده :

    ……………………………………………………………………………………………

    “سفر هدایتی ما به شمال برای هجرت ” :

    خدایا شمال را انتخاب کردم چون میخوام شکرگزار زیبایی های طبیعتت باشم

    و همینطور شجاعتم و ایمانم را در مهاجرت نشون بدم

    خودت ظرفم را بیافزا

    و هدایتم کن به ظرف و رزق و شکرگزاری بیشتر

    و ایمان دارم که من در بهترین زمان در بهترین مکان حضور دارم

    ” خدایا همواره ما را در مکان مناسب و در زمان مناسب با زیبایی های فراوان قرار بده ”

    ” هر اتفاقی که بیفته به نفع ماست و در مسیر هدایت ما به خواسته هامونه ”

    ( این دوتا دعا را مدام به همراه همسرم و دوستم در طول سفر به زبون میاوردیم ، و هم به خودم و هم به همسرم هم مدام یاد آوری میکردم که اگر بشه که خوشحال میشیم ولی اگر نشد سعی میکنیم ناراحت نشیم و نعمت هایی که همین الان داریم در اصفهان را بهش بیشتر و بیشتر توجه کنیم )

    .

    در ادامه نوت گوشیم این موارد را به شکل درخواست نوشتم ، به شکل باکس که تیک بخوره :

    .

    الهی

    ما را هدایت کن به فضا ، خونه و محلی که :

    + امن و دوست داشتنی باشه

    + خونه تمیز و نوساز و خوش نقشه

    + دسترسی آسان برای مایحتاج

    + نزدیک به باشگاه خوب

    + فضای دلچسب برای تمرین ورشی ام در محیط باز

    + زیبایی های شمال را داشته باشه (دریا یا جنگل و سرسبزی و رود)که با هر بار دیدنش و هر روز احساسم بهتر بشه و انرژیش را بگیرم و شکر گزار باشم

    + با قیمت مناسب

    + اینترنتش عالی باشه مثل خونه اصفهان

    + و صاحب خانه خوش انرژی و صالح و هم فرکانس

    …………………………………………………………………………………..

    این موارد نوت گوشیم بود ، که این درخواست های آخر را یادم نبود که نوشته بودم فقط با خودم دوتا دعایی که نوشتم را تکرار میکردم

    ما در از محمود آباد تا اطراف بابلسر را دیدیم ، یه سری موارد خود به خود خط میخورد و تا ما میخواستیم بریم ببینیم یا تماس میگیرفتیم اجاره رفته بود و یا مناسب نبودند ، یه سری خونه ها دیدم که واقعا هیچ چیزش مناسب نبود که من داشتم به نسبت نقدینگی ام نا امید میشدم ولی به خودم یاد آوری کردم که : من که الان خونه و شرایطم داخل اصفهان خوبه و مشکلی ندارم پس قرار نیست حسم بد بشه و هر اتفاقی به سود منه

    تا اینکه توی بابلسر یه خونه دیدیم که همه چیش خوب بود ، یه کم اجاره اش به نسبت خونه اصفهان بیشتر بود ، همه چی خوب ، همسرم هم راضی ، ولییییی ، من ته دلم یه دل نبود !!!

    همسرم اوکی بود ولی من با خودم در صلح نبودم ، از اون املاکی تشکر کردم و ازش یه روز وقت خواستم که آقا به کسی قول نده و من بهت خبر میدم ، از خداوند خواستم که خونه ای باشه که بیشتر حس شمال بهم دست بده ، طبیعتش بیشتر و نزدیک تر باشه که حسم گفت بریم سمت چالوس ، رفتیم چالوس شب موندیم و صبحش دوتا مورد بود که زنگ زدیم و اجاره رفته بود ، موردی توی چالوس نبود که بریم ببینیم و همسرم یه مورد دیگه سیو کرده بود چسبیده به منطقه زیبای نمک آبرود ، آگهی مال یه هفته پیش بود ، ما مواردی بود که زنگ میزدیم و به 24 ساعت نرسیده اجاره رفته بود ، همسرم گفت اینم حتما اجاره رفته و یادش رفته که آگهی را برداره ، من گفتم زنگ میزنیم دیگه ضرر که نداره ، تماس گرفتیم و در عین ناباوری گفتند نه اجاره نرفته تشریف بیارید گفتند کی میرسید گفتیم نهایتا تا یک ساعت دیگه گفت باشه

    رفتیم به آدرس و از اول ورودی محله محو زیبایی های خداوند بودیم ، رسیدیم ، خونه را دیدیم و از همون اول انرژی مثب خیلی خوبی دریافت کردیم ، اینجا دیگه دلم میگفت خودشه و درونم آروم بود و نکته جالبش اینکه صاحب خونه گفت :

    راستش قبل از شما تا حالا 5 یا 6 نفر دیگه هم اومدند و خونه را پسندیدند ولی حقیتش را بهت بگم که حس و انرژی خوبی ازشون دریافت نکردم و ردشون کردم ، گفتم خوب حستون نسبت به ما چطوره ؟ گفتند خوب !

    گفتم ما شرایطمون اینه : که 10 میلیون به شما بدم و قرارداد را بنویسیم و بریم تا یک ماه دیگه با اسباب و وسایل بیاسم و پول کامل و قرارداد کامل بشه ، گفتند قبول ، ما داخل خونه بدون واسطه و مشاور املاکی قرار داد را نوشتیم و اومدیم !!

    در یک فضا و طبیعت واقعا عالی و رویایی ، شاید بهتره بگم رویایی برای ما با شرایط مالی که ای که داشتیم ️️

    ما همون روز با ذوق و احساس عالی سریع اومدیم به سمت اصفهان چون خانواده همسرم هم مسافر کربلا بودند و میخواستیم برای خداحافظی و دادن این خبر خوب بهشون برسیم

    یادتونه گفتم از خودم ویدیو گرفتم توی سفر که درخواست مهاجرت و زندگی ام در شمال را به خداوند داخل ویدیو گفتم ؟!

    من 21 مرداد درخواستم را به خداوند دادم ، و در 7 شهریور ، یعنی کمتر از 20 روز بعد ، قرار داد خونه جدید در شهر جدید را نوشتم

    و یه نکته دیگه اینکه من در هدف گذاری امسالم ، هدف چهارمم را نوشتم : ” مهاجرت در نیمه دوم سال ” ولی واضح ننوشته بودم به کجا ، ایده هایی داشتم برای مهاجرت از کشور ولی نه شرایطش را داشتم و نه پولش رو ، فقط دلم میخواست این ایمان را در عمل بیارم و مهاجرت کنم

    و یه نکته جالبتر اینکه ، قسمت آخر نوت گوشیم که درخواست هامو قبل از پیدا کردن خونه به خداوند نوشته بودم را یادم نبود ، که نوشته بودم خونه و محلی که میخوام چطوری باشه !!

    فردا شب قرار داد یعنی 8 شهریور داشتم نوت گوشیم را چک میکردم و رسیدم به قسمت پایین اون صفحه که درخواستم های خودم را نوشته بودم و وقتی که خوندم اشکم در اومد ، چرا که همه اون خواسته ها و ویژگی ها را تیکش را زدم !!! چقدرررررر لذت بخش بود ، و همین الان که دارم تایپ میکنم بغض کردم ️

    حتی همسرم هم در جریان نوشتن این خواسته ها نبود و بعد براش خوندم که ببین ، همه اش تیک خورد !

    .

    خلاصه بعد از 29 سال زندگی در شهر زادگاهم ، اولین مهاجرت خودم را انجام دادم اونم دقیقا در دومین روز نیمه دوم سال ، با خانواده هامون اومدیم و یک اسباب کشی لذت بخش را تجربه کردم و در حال حاضر بیشتر از یک ماه هست که در یکی از زیباترین و خوش مکان ترین قسمت های شمال کشور در استان مازندران با همسرم ساکن هستیم که هر روز که از خواب بیدار میشم این زیبایی را میبینم لذت میبرم و خدا را شکر میکنم ️

    به خداوندی خدا که اگر بخوام زیبایی های اینجا را هر کدومو خیلی مختصر بنویسم ، بیشتر از همین کامنتی میشه که تا الان نوشتم !!!

    خیلی از موارد و زیبایی ها و هدایت ها را ننوشتم ، چرا که دیگه خیلی خیلی طولانی میشد و الان با اشک چشم و ساعت 4:30 صبح به این قسمت از کامنت رسیدم

    .

    با عشق این راه تغییر زندگی ام را دوست دارم و امیدوارم هر روز بهتر و بهتر بتونم ادامه بدم ، کلی اتفاق های خوب دیگه هم داره برام میفته که دوست دارم جمع بشه ، نهایی بشه و در آخر روزشمار این فصل یا فصل های آینده اش بنویسم

    دوستتون دارم و در پناه حق ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    حمیدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4011 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش.

    خییییلی ممنونم استاد بخاطر فایل های رایگانی که تا به امروز درون سایت گذاشتید و به زندگی ما خیلی کمک کردید و بهترین آرزو ها را براتون دارم، و طبق حدیثی از حضرت علی (ع) : ” هر کس به من کلمه ای بیاموزد مرا بنده خود کرده ” ، شما تا آخر عمر حکم استادی بر گردن ما داری.

    متاسفانه فعلا شرایط مالی من خوب نیست که جز اعضای vip بشم و امیدوارم هرچه زودتر و استفاده کامل از فایل های رایگان مشکلم حل بشه و جز اعضای vip بشم.

    به هرحال از صمیم قلب ازتون ممنونم.

    یه در خواست داشتم ، چون کلیپ های انگیزشی را من خیلی دوست داشتم گفتم اگه امکانش هست بتونید کلیپ انگیزشی باز هم درست کنید و به صورت دانلود رایگان بگذارید، البته اگه امکانش هست.

    باز هم ممنون و تشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: