خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-15.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2015-06-07 10:00:002021-11-09 08:03:38خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
part 1
متن کامل فایل ارزشمند “خدا را بهتر بشناسیم 2” تقدیم به دوستان عزیز هم فرکانسی:
به نام خدای مهربان
سلام خدمت شما دوست عزیز
میخوام امروز در مورد موضوعات مهمی صحبت کنم. اولا من تشکر میکنم از دوستانی که دارن فکر میکنن. اینکه ما داریم فکر میکنیم، اینکه ما به چالش میکشیم آنچه را که قبلا میدونستیم، آنچه را که قبلا بهمون گفتن، این خودش خبر خیلی خوبیه. یعنی به قول معروف برای اینکه به خدا یقین پیدا کرد اول باید به خدا شک کرد، یعنی نگران این موضوع نباشید انسان از طریق شک به یقین میرسه. داستان حضرت ابراهیم رو به یاد بیارید که در مورد خداوند اول فکر کرد ستاره خداست، بعد فکر کرد ماه ربش هست، بعد گفت خورشید ربمه و بعد از خدا خواست که هدایتش کنه. میخوام بگم که نگران این موضوع نباشید که ما شاید مثلا درست نفهمیم قضیه رو، نکنه مثلا شک کنیم، نکنه به یه سری مسائل و باورهای قبلی و اعتقادات قبلیمون ضربه بخوره و بشکنه، اصلا نگران نباشید، اعتقادی که بر پایه ی تقلید از گذشتگان باشه اصلا اعتقاد نیست. یعنی خدایی که بپرستیم و قبولش داشته باشیم و این پرستش و قبول داشتن بدون فکر باشه، بدون دلیل باشه، بدون منطق باشه طبق گفته ی قرآن اصلا اون ایمان واقعی نیست. ایمان واقعی ایمانیه که خودمون بهش برسیم نه اینکه از بچگی در گوشمون اذان گفته باشن و گفته باشن تو بچه مسلمونی، باید یه همچین خدایی رو بپرستی، یه همچین دیدگاهی داشته باشی و ما هم همون راه رو ادامه بدیم. پس خیلی خوبه، تا اینجای کار خیلی خوبه فقط ازتون میخوام که اجازه ندید که باورهای گذشته شما رو متعصب بار بیاره، نه در این مورد، در همه ی موارد تو زندگیتون. یعنی اجازه ندید که آنچه که از قبل پذیرفتید بدون دلیل، بدون مدرک، فقط به واسطه ی اینکه پدر و مادر و پیشینیانتون بهتون اینو گفتن نذارید که چشم شما رو ببنده بر روی حقایق، بر روی آنچه که دونستنش میتونه به شما خیلی کمک کنه.
من اومدم گفتم که نگاه سیستمی به خداوند نگاه خیلی خیلی بهتریه و به نظر بنده خداوند یک انسان نیست، یک موجود نیست که یه جایی باشه، یه سری کارهایی رو مثل ما انجام بده. من در مورد احساساتی عمل کردن خداوند خیلی صحبت کردم، گفتم خداوند احساسات بشری نداره. بعضیا اینو به رحمان بودن خداوند یا رحیم بودن خداوند ربط دادن، بعضیا در مورد مسائل مختلف صحبت کردن، بعضیا از بحث های فلسفی استفاده کردن. دوستان به هیچ عنوان من نه به فلسفه علاقه دارم نه خوشم میاد وارد بحث های فلسفی بشم چون باز به اعتقاد بنده این بحث های فلسفی نه سر داره نه ته داره! یعنی نتیجه ای نمی گیریم. ما میخوایم اینجا نتیجه بگیریم، یعنی ما میخوایم به یه نتیجه ای برسیم که آقا ما اگر خداوند رو چطور ببینیم زندگی بهتری داریم؟ اول یه قانون کلی رو با همدیگه مرور کنیم: هرجور که خداوند رو ببینی همون جور اتفاق میفته. خداوند رو رحمان ببینی رحمان دیده میشه، خداوند رو غفور ببینی غفور برات دیده میشه و تجربه ش میکنی، خداوند رو جبار ببینی، خداوند رو ستمگر ببینی ستمگر دیده میشه، خداوند رو خدایی ببینی که خدای عشقه خدای عشق برای تو دیده میشه. ممکنه بغل دستیت یا برادرت خدا رو یه جور دیگه ببینه، به همون نسبتی که خدا رو می بینه به همون نسبت نتایج متفاوتی رو دریافت میکنه از تو. آنچه را که ما در مورد خداوند باور میکنیم همون رو تجربه میکنیم.
باور ما نسبت به خداوند باعث میشه ما شرایط و اتفاقات رو تجربه کنیم اما یه سری چیزا قانونه یعنی اینجوری نیست که مثلا من فکر کنم بگم که خوب آقا من باورم اینه که نمیفتم زمین برم از یه ساختمون 100 طبقه خودمو بندازم پایین بگم نه من باورم اینه که جاذبه وجود نداره. یه سری چیزا هست قانونمندیه اصلا کاری به باور نداره یعنی بعضیا من تعجب میکنم اشتباه فرض میکنن میگن آقا نه من باورمو عوض میکنم مثلا میرم توی خلا بدون آب و بدون غذا و بدون اکسیژن مثلا یه سال زنده می مونم. من چون باورمو عوض کردم که بدن من نیاز به اکسیژن نداره! یه سری چیزا قانونمندیه، یه سری چیزا رو نمیشه تغییرش داد، یه سری قوانین حاکم بر جهان هستند که خداوند در قرآن از مشیت نام میبره.
بیاید یه چندتا موضوع رو با همدیگه مرور کنیم. به اینجا رسیدیم که هرجور خدا رو ببینیم همونجوری درکش میکنیم، همونجوری دریافت میکنیم، اگر با محبت ببینیم با محبت تجربه ش میکنیم، اگر ستمگر ببینیم ستمگر تجربه ش میکنیم. اما موضوعی که من خیلی علاقمندم بهش و دوست دارم که شما هم بهش فکر کنید اینه که بیایم ببینیم که قوانین جهان چطوره؟ یه بحثی بود آلبرت انیشتین دنبال یه موضوعی بود به نام Theory of everything یا تئوری همه چیز. میگفتش که به نظر من خدا تاس نمیندازه که مثلا اگر 6 اومد اینجوری جهان رو رهبری کنه، اگر 2 اومد مثلا یه جور دیگه جهان رو رهبری کنه. برای هر کارش بیاد یه تاسی بندازه بالا و طبق اون عددی که تاس نشون میده اتفاقات رو رهبری کنه. خداوند خداوند قانون هاست و طبق یک قانون کلی داره جهان رو رهبری میکنه و جهان داره طبق این قانون عمل میکنه. خیلی فکر کرد که بتونه این قانون کلی رو ببینه که هم فیزیک کوانتوم رو بتونه جواب بده و هم فیزیک سیارات رو بتونه جواب بده. یعنی در کوچکترین ذرات، در اتم، در الکترون همون قانونی باشه که در کهکشان راه شیری داره اتفاق میفته. خوب اون تا آخر عمرش نتونست به جواب درست برسه. یه فرد دیگه ای به نام پروفسور استیون هاوکینگ هم خیلی سعی کرد که به این موضوع برسه، یه سری اعتقادات متفاوتی هم داشت، یه فیلمی هم جدیدا ساختن به نام Theory of everything که نامزد جایزه ی اسکار هم بود توی اون فیلم یه نقل قولی میکنه و میگه که نه انیشتین اشتباه کرد، به نظر من خدا تاس رو میندازه ولی تاس رو انقدر دور میندازه که کسی پیداش نکنه اصلا یعنی کسی نفهمه به چه شکله و یه سری تغییرات تو عقاید داشت یه بار میگفت من خدا رو قبول دارم و یه بارم این اواخر میگفت نه من اصلا بعید میدونم که خدایی وجود داشته باشه و جهان برای خلقش نیاز به خدایی داشته باشه.
کاری ندارم به این صحبت ها اینا تئوریه، اینا فلسفه س، اینا نظریه س، اینا بحث های بی فایده س، ما میخوایم برسیم به یه موضوع خیلی مهم که بتونیم قوانین خداوند رو درک کنیم. خداوند بر طبق سیستم عمل میکنه. این که حالا خداوند چیه؟ بعضی از دوستان این موضوع رو گفتن که نه خداوند بالاتر از سیستمه، من گفته بودم خداوند انرژیه بعضیا گفته بودن نه بالاتر از انرژیه، مافوق انرژیه و… دوستان انرژی همه چیزه! من نمیدونم چرا بعضیا دوست دارن مقاومت کنن در مورد موضوع انرژی، اصلا چیزی غیر از انرژی در جهان وجود نداره. یعنی هرآنچه که شما می بینید، هرآنچه که شما نمی بینید، هرآنچه که سیاهچاله هست یا هرآنچه که درواقع دنیای شناخته شده یا به قول ستاره شناس ها دنیای قابل مشاهده یا دنیای غیرقابل مشاهده هست، هرآنچه که هست از Dark Matter (ماده ی سیاه) Dark Energy (انرژی سیاه) و هرچی که هست در جهان انرژیه، بیسش انرژیه، پایه ش انرژیه، پایه ش کوارکه، چیزیه که ما بهش میتونیم بگیم انرژی. اگر در فیزیک قانون پایستگی انرژی رو یادتون بیاد ما میگیم که انرژی نه به وجود میاد نه از بین میره فقط از شکلی به شکل دیگه تغییر حالت میده، بعد نگاهمون هم به خدا میگیم “لم یلد و لم یولد” ما میگیم خدا نه زاییده شده و نه میزاید. ما نگاهمون در مورد قرآن همون نگاهیه که در مورد انرژی داریم، در مورد خدا همون نگاهیه که در مورد انرژی داریم فقط یه ذره تفاوت داره یکی بهش میگه خدا یکی بهش میگه انرژی یکی بهش میگه نیروی حاکم بر جهان یکی میگه نیروی برتر، نیروی خیر هرچی که اسمشو میذاریم. من فکر میکنم بهترین کلمه ای که میتونیم براش بذاریم یک انرژیه، یعنی انرژی پایه، انرژی ای که همه ی جهان رو خلق کرده و داره گسترش میده. ما میخوایم قوانین حاکم بر این انرژی رو درک کنیم. نمیدونم به عمر ما جواب میده یا جواب نمیده، نمیدونم اصلا ما در نهایت میتونیم تمام قوانین رو درک کنیم و ازش استفاده کنیم یا نه ولی حداقل داریم شروع میکنیم به فکر کردن، شروع میکنیم به حرکت کردن و ما میخوایم قوانینی رو استفاده کنیم که به دردمون میخوره.
چرا من میگم وارد فلسفه نشینم، وارد بحث های فلسفی نشیم؟ چون بحث های فلسفی نتیجه ندارن آخر. یعنی من انقدر از فیلسوف های عزیز و دوستان خودم رو که دکترای فلسفه دارن میخونن سراغ دارم که اصلا سرشون درد میکنه برای بحث کردن ولی زندگیشو نگاه میکنی هیچی نداره تو زندگیش نون نداره برای خوردن. زندگیش همیشه پر از تشنجه، پر از نگرانیه، پر از ناراحتیه ولی ماشاالله فقط برای بحث این آدم رو ساختن بشینه فقط بحث کنه در مورد موضوعات مختلف. سوال من اینه که خوب تو انقدر بحث کردی چه زندگی داری الان؟ چقدر حالت خوبه؟ چقدر سلامتی؟ چقدر ارتباط های خوبی داری؟ چقدر وضع مالی خوبی داری؟ ما میخوایم به این برسیم که در این دنیا سعادتمند زندگی کنیم و در آخرت هم سعادتمند زندگی کنیم و برای این ما باید برسیم به قوانینی که حاکمه بر جهان.
اینکه من میگم نگاه سیستمی داشته باشیم برای اینکه نگاه سیستمی به ما آرامش میده من همیشه گفتم که بزرگترین سپاسگزاری من از خداوند اینه که خدایا ازت ممنونم که قوانینی رو وضع کردی که تغییر نمیکنه، ازت ممنونم که پامو محکم میذارم زمین، ازت ممنونم که نگرانی ها رو از وجود من کشیدی بیرون به من گفتی آقا قانون من اینه اگر این فرکانسو ارسال کنی مطلقا این جواب رو میگیری نه جواب دیگه. این قانون منه طبق این قانون دارم جهان رو رهبری میکنم. بزرگترین سپاسگزاری من به عنوان کسی که دارم تو این حوزه کار میکنم اینه که خدایا ازت ممنونم که جهان رو با قوانین بدون تغییر آفریدی، اینجوری نیست که شانسی باشه، اتفاقی باشه، من نتونم چیزی رو کنترل کنم، من تمام قسمت های زندگیمو میتونم کنترل کنم چون من میتونم افکارم رو کنترل کنم، چون من میتونم فرکانس هامو کنترل کنم، چون من میتونم احساساتمو کنترل کنم و مهم تر از همه چون من میتونم نگاهم رو به جهان کنترل کنم، دیدگاهمو کنترل کنم. به این دلیل که من میتونم نگاهمو کنترل کنم من میتونم اتفاقاتم رو هم کنترل کنم، شرایطمم کنترل کنم.
من میخوام به اینجا برسیم نمیخوام وارد بحث های حاشیه ای بشیم. من میخوام این نگاه رو داشته باشیم که چطور میتونیم اتفاقات رو برای خودمون اونجور که خودمون میخوایم رقم بزنیم؟ ما موقعی میتونیم این نتیجه رو برای خودمون به وجود بیاریم که باور کنیم که جهان یا خداوند داره با یک سیستم بدون تغییر حرکت میکنه. خداوند یک انرژی هست که تمام جهان از اون انرژی به وجود اومده، به قول فیزیکدان ها از شکلی به شکل دیگر تغییر حالت میده ولی نه به وجود اومده نه از بین میره، همیشه هست همیشه بوده و همیشه خواهد بود (همون تعریفی که ما از خداوند داریم) فقط در تمام اشکال خودشو تبدیل میکنه. حالا قوانین حاکم بر این انرژی رو ما میخوایم بدونیم چیه؟ ما میخوایم قوانین حاکم بر این انرژی ای که کهکشان ها رو خلق کرده و اتم رو هم خلق کرده بدونیم چجوریه؟
برای اینکه اینو درک کنیم یه نگاهی به حرف های من داشته باشید. ما میتونیم فرکانس هایی رو به جهان هستی ارسال کنیم و این انرژی هوشمند با توجه به فرکانس های دریافتی ما انرژی اطراف ما رو که اتفاقات، شرایط، روحیه ی آدمها، وضع مالی، سلامتی و…. همه ی اینام قسمتی از همون انرژیه رو رقم میزنه. مثل یه آب مایعی می مونه که توی ظرف مثلا شبیه یه لیوان بریزی، اون آب مایع بی شکله ولی شبیه اون ظرفی میشه که تو براش آماده کردی، شبیه لیوان میشه. اون انرژی به هر شکلی درمیاد اما اون شکل رو تو براش تعیین میکنی. البته 95% آدما ناآگاهانه ظرفشون رو شکل میدن، ناآگاهانه فرکانس هاشون رو به جهان هستی ارسال میکنن به خاطر همین اتفاقاتی که نمیخوان وارد زندگیشون میشه.
ما میخوایم یه کاری کنیم از این قوانین حاکم بر انرژی استفاده کنیم و اون چیزی که دوست داریم رو خلق کنیم. هدف من اینه به قول انیشتین بتونیم فکر خدا رو بخونیم. یه جمله ی خیلی معروفی داره آلبرت انیشتین میگه همه چیز جزئیاته من میخوام بتونم فکر خدا رو بخونم ما بقی چیزا همش جزئیاته. میخوایم ببینیم که این قوانین چطور عمل میکنه؟ باز هم من تاکید میکنم یه نگاهی به قرآن بندازید هرکجا دیدید که این نگاه من (نگاه سیستمی ب خداوند) نگاه اشتباهیه به من بگید که آقا نه ما تو قرآن آیه هایی رو آوردیم که نگاه سیستمی نداره. بعضیا گفتن که رحمانیت خداوند برای همه ی موجوداته، رحیم بودنش مثلا فقط برای مومنینه. اینم یک سیستمه، یعنی شما هرجوری که نگاه کنی سیستمه. سیستم اینجوری عمل میکنه طبق یه قانونی. اگر سیستم میگه که آقا رحمانیت، محبت، عشق برای همه ی موجوداته ولی یک عشق خاص برای مومنینه این سیستمه. مثل یه معلمی می مونه که به همه ی بچه های کلاس داره درس میده، عشقیه که داره به همه درس میده اما به افرادی که خیلی خیلی خوب گوش میکنند بیشتر توجه میکنه، بیشتر بهشون تمرین میده، بیشتر بهشون کلید میده، بیشتر بهشون کمک میکنه. اونایی که توجه نمیکنن دارن مسخره بازی میکنن ته کلاس معلم درسشو میده ولی به این بچه ای که داره خیلی خوب گوش میکنه توجه بیشتری میکنه، ازش تمرین بیشتری میخواد، بهش کتاب های بیشتری رو معرفی میکنه ولی درسشو داره به همه میده، اینم یه سیستمه. سیستم داره این کار رو انجام میده یعنی سیستم تعریف شده که آقا به این شکل عمل کن. ما میخوایم همینا رو بدونیم دیگه که این سیستم چطور کار میکنه؟
حالا من گفتم این سیستم به این شکل عمل میکنه که شما هر فرکانسی رو ارسال کنی همون رو برات برمیگردونه فارغ از اینکه ظاهرت چیه؟ ملیتت چیه؟ جنسیتت چیه؟ سنت چقدره؟ تحصیلاتت چیه؟ دینت چیه؟ فارغ از اینکه حجابت چیه؟ هرچی که فکر میکنید دیگه، این به این شکل عمل میکنه. در تمام طول دوران هم این اتفاق افتاده. هرکسی با هر دینی که داشته فرکانس مثبت اتفاقات مثبت رو به وجود میاورده و فرکانس منفی اتفاقات منفی. اصلا دین باید به شما آرامش بده اگر دین اگر یاد خداوند برای شما آرامش ایجاد نمیکنه که اصلا دینه کلا اشتباهه دیگه. دینی که برای شما آرامش ایجاد نکنه، دینی که در دل شما ترس بندازه احتمالا نگاهتون به اون دین اشتباهه. نمیگم اون دین اشتباهه ها، اون مذهب اشتباهه، نگاه شما به اون مذهب یا درک شما از اون دین یا از اون مذهب اشتباهه که به شما داره این احساس بد رو میده.
هر فرکانسی رو که ارسال میکنی میخوای بدونی فرکانس خوبی داری ارسال میکنی یا فرکانس بد؟ (بهتره که بگم فرکانس در زمینه ی خواسته هات یا در زمینه ی ناخواسته هات) نگاه کن به احساست، اگر احساس بدی داری داری اتفاقات بد رو برای خودت رقم میزنی، داری یه ظرف به درد نخور رو درست میکنی که اون انرژی به اون شکل درمیاد، اگر احساس خوبی داری، داری فرکانس های خوب به جهان هستی ارسال میکنی که همه ی این احساس بد یا خوب رو ما میتونیم با نگاهمون درست کنیم. یعنی میتونه یک اتفاق یکسان برای 2 نفر آدم بیفته این 2 نفر با توجه به اعتقادشون به خداوند یکیشون به آرامش برسه بگه “الخیر فی ما وقع” من مطمئنم یه خیریتی تو اینه و به آرامش برسه، یکی بگه نه خداوند منو دوست نداره اگه منو دوست داشت مثلا به من کمک میکرد، اگه خداوند بود که خدا منو می دید، خدایی وجود نداره که اینقدر بلا سر من اومده وگرنه اینقدر بلا سر من نمیومد! این نگاه نگاه اشتباهه دیگه، نگاهی که مثلا فکر میکنه که خدا وایساده اونجا که یه کاری برای تو بکنه نگاه اشتباهیه. خیلی از آدما دوست دارن که اینجوری فکر کنن، نگاه بکنن به خدا، آخرشم به همین کفره میرسن. هرچند که این کفر هم چیز بدی نیست بعدا یواش یواش این نقطه ی عطفی میشه برای اینکه خدا رو بهتر درک کنه البته شاید، نمیدونم شاید هم نشه. ولی در هر صورت اینکه ما فکر کنیم که آقا خدا یه گوشه ای وایساده یه کاری انجام بده این وسط این نگاه اشتباهیه.
این سیستم یه واکنشی نسبت به فرکانس های ما میده. این انرژی واکنشی نسبت به فرکانس های ما میده نه نسبت به ظاهر ما، نه نسبت به قیافه ی ما، به دین ما یا به هر چیز دیگه ای که فکر میکنیم. حالا هرچقدر که بتونی فرکانس هاتو بهتر ارسال کنی اتفاقات بهتری رو تجربه میکنی، هر چقدر که نتونی این کار رو بکنی، نه. حالا برای اینکه نگاه سیستمی رو به خداوند بهتر درک کنیم من یه چندتا آیه رو از سوره ی “نور” براتون بخونم، از آیه ی 42 با هم یه مرور کنیم:
فرمانروایی آسمان ها و زمین از آن خداست و بازگشت به سوی خداست. مگر ندیدی که خداوند ابرها را میپراکند و به هم میآورد و متراکم میکند و آنگاه می بینی قطرات باران را که از میان ابر فرو میریزد و از کوه های آسمان دانه های تگرگ نازل میکند
خدا رو داره میگه ها. خوب همه ی ما میدونیم که سیستم داره این کار رو انجام میده ولی تو قرآن هرکجا سیستم رو داره میگه درواقع داره میگه خدا این کار رو داره انجام میده.
و با آن هر که را بخواهد زیان میرساند و از هرکه بخواهد این زیان را برطرف میکند. نزدیک است درخشندگی برق آن حس بینایی را ببرد. (منظورش رعد و برقه)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم و استاد شایسته عزیزم و دوستان عزیزم
این فایل ،نشانه امروزم بود که دوره بود.دوره راهنمای عملی و جلسات 9 و 10
هر چیزی در جهان از انرژی تشکیل شده ،انرژی نه بوجود می آید نه از بین میرود بلکه از حالتی به حالت دیگه تغییر پیدا میکنه.
اگه ما اون انرژی اصل رو خدا بنامیم،همه چیز از خدا ساخته شده .انا لله و انا الله راجعون.همه چیز برمیگرده به اصل
وقتی اصل و قوانین ثابتش رو پیدا کنیم به همه چی میرسیم.اصل عدالت هم همینه که قوانین برای همه ثابته.
من با شکرگزاری،با توجه به نکات مثبت ،با باورهای درست چیزی رو جذب میکنم که تمرکز دارم.
خداوند یک سیستمه که تمام آفرینش مال اوست،الحمدلله رب العالمین
سیستم بر اساس قانون کار میکنه و قانون میگه خودتون فرکانس میفرستین و جواب میگیرین.
قبل از ورودم به سایت ،در مقابل شنیدن خیلی از حرفها از جمله همین سیستم بودن یا انرژی بودن خدا مقاومت داشتم.
خدا رو یک فرا انسان میدیدم که قدرتمنده و عذاب میکنه یا پاداش میده.تو قرآن هم وقتی آیه هایی که یشا داشت میخوندم تو معنیش نوشته بود اگر خدا بخواهد و همیشه در مورد خیلی از مواردی که بهش نمیرسیدم میگفتم خدا نخواسته،صلاح من نبوده و…
اما با توضیحات استاد البته با رعایت تکامل حتی در درک موضوع به درک استاد رسیدم و واقعا باری از دوش آدم برداشته میشه وقتی درک آدم بالا میره.
خداوند انرژی که کل جهان رو آفریده و مدیریت میکنه.تو آیه 186 سوره بقره میگه اگه کسی ازت سوال کرد خدا کیه بگو نزدیکه و اجابت میکنه درخواست درخواست کننده رو ……
چقدر راحته زندگی کردن با قانون.چقدر راحته اصل رو بفهمیم و بعد به خواسته هامون برسیم.چقدر خوبه این درک رو تبدیل به عمل کنیم .
برگی بدون اذن او بر زمین نمی افته.
خدای من شاکرم که به من منت نهادی و خلقم کردی و وارد بهشتم کردی و استاد بزرگی به من دادی.
خدایا شکرت از نور آگاهیت
سپاسگزارم استاد عزیزم
روز 45 سفر
استاد عزیزم سلام
چه کردید با این فایل
استاد عزیز من از وقتی با سایت شما اشنا شدم در مورد سیستمی بودن خداوند هم می شنیدم و هربار مطلب برام کامل تر میشد و چون فیزیک مطالعه داشتم درک این موضوع برام راحتتر بود ولی بازم تو ذهنم ناخوداگاه خدا را انسان می دیدم و ازش توقعات یا انتظار واکنش های انسانی داشتم و اصلا نمی تونستم تصور کنم خدا انرژیه با وجودیکه فکر می کنم حتی قبل از اومدن به سایت هم به خاطر مطالعات به فیزیک و سوره توحید همچین دیدگاهی داشتم اما صرفا یک اگاهی بود که روح نداشت. عمقی نداشت.
و گاهی هم احساس خداناباوری می کردم و نمی تونستم از ته قلب خودم را خداپرست بدونم چون از لحاظ منطق ذهنم وجود خدا منطقی نبود. وقتی این فایل را می دیدم هرجا برام گنگ بود یا سوال بود میگفتم خدا هدایتم می کنه و حتما یه روزی هم بهش می رسم
جواب بسیاری از سوالات و شبهه هام در طی دیدن این فایل داده شد و اون اگاهی ها خالص تر شد عمیق تر شد و انگار روح و جان گرفت.
در حیرتم که چرا من که این گاهی را بهش رسیده بودم مثلا اینکه خدا یک سیستمه ولی هنوز به خدا نگاه انسانی داشتم و حتی برام قابل باور نبود. الان می فهمم اون احساس خداناباوری درواقع احساس درستی بوده به خدای انسانگونه ذهنم. معلومه که وجود یک خدا با خصوصیات انسانی برای من که درباره جهان و فیزیک مطالعه داشتم منطقی نیست و در عجبم از خودم که تا به حال چطور خودم رو بی اعتقاد به خدای عظیم می دونستم. چون وقتی خداوند را سیستم و انرژی جهان بدونیم بی اعتقادی به این خدا دیگه معنا نداره و خنده داره مثل اینکه بگیم من به انرژی اعتقادی ندارم! خدای من این اگاهی هایی که تازه برام زنده شد مثل یک پتک بود شگفت زده شدم و در عین حال متعجب که چرا من که همیشه به سیستمی ودن خداوند درظاهر اگاه بودم اما عمیقا نه.
وقتی این نگاه را نسبت به خداوند داشته باشیم خیلی موضوعات دیگه هم درست میشه. حتی نحوه برخوردمون با جهان و سایر آدم ها انگار عزت نفس می گیریم که با نیرویی چنین عظیم درارتباطیم و اینکه انرژی قدرتمند و بی نهایت چطوری در تک تک ذرات و سلول های ما جریان داره و ما را به زیبایی هدایت میکنه. اینکه این سیستم اونقدر دقیقه که برگی بی اذنش از درخت نیم افته و مدیر و مدبر این جهانه.
ما با سیستمی دونستن خدا عزت نفس می گیریم ارزش خودمون و دیگر انسان ها و موجودات را می دونیم و در مقابل در برابر چنین خدایی سرکش و مغرور نمیشیم چون از قدرت و عظمتش اگاهیم. می دونیم خداوند انرژی کل جهان و سیستم طوری طراحی شده که مثل یک آب روان شکل باورهای ما را به خودش می گیره شبیه همون جمله ای که می گفتیم خداوند عظیمه اما به کوچکی خواسته تو میشود و شکل آرزوی تو را به خودش می گیرد. چیزی شبیه نظریات مربوط به جهان هولوگرافیک که اون موقع اصلا درکی نداشتم و مطالبش را هم نمی خوندم.
استاد عزیزم ممنونم بابت تمام اگاهی های نابی که به ما یاد دادی و از اینکه در اینجا متولد شدم به خودم می بالم کجا می توانستم به این زیبایی به قوانین هستی پی ببرم و از زندگی لذت ببرم. یه روزی برای کشف جهان می خواستم فیزیک بخونم اما نشد، در این مسیر هم علایق واقعیم را کشف کردم و هم به سوالات و جستجوی های درونم پاسخ داده شد. بسیار از شما و تمام اعضای این خانواده نازنین سپاسگزارم
آدم چی میتونه بگه در برابر این عظمت تو، توی اجابت کننده، تویی که من رو در این شب برفی زیبا، در این سکوت شب بی قرارم کردی، تویی که من رو کوبیدی و از نو ساختی، خدایا من چی میتونم بگم از احساسی که درونم رو آشوب کرده، از احساسی که چشمام رو مثل آسمون امشبت کرده، خدایا من چی میتونم بگم دربرابر تو، که حالا میفمم از رگ گردن نزدیک تر یعنی چی، عباس منش چیکار داری میکنی با ما.
خدایا چقدر زمان بندی تو دقیقِ که من باید الان تو رو بیشتر از هر زمان دیگری همه چیز ببینم.
خیلی شنیده بودم که میگفتن خدا یک انرژی و… ولی هیچ موقع به اندازه امروز نفهمیدم. زمانی که تو در زبان استاد گفتی، گفتی با زبانی که من بفهمم، گفتی به زبانی که برای من قابل درک باشه، تو تعریفی کردی که برای ما انسان های زمینی قابل درک باشه.
و انرژی نه به وجود میاد و نه از بین می ره و تو نه زاییده شدی و نه می زایی. وااااای رب من، واااااااااای همه وجودم تویی که در اشک من جاری هستی، توئی که در قلب من میتپی، و من از هر زمان دیگه ای تو رو به خودم نزدیک و نزدیک تر میبینم پروردگارم.
هر چی بیشتر فکر میکنم بیشتر رد پای اثبات انرژی بودن تو رو می فهمم، در شعر های عرفانی
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ.
دنیا همه تویی خداوندم و ما بدون تو هیچیم. توئی که به وجود ما معنا میدی.
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم، به دریا بنگرم، دریا تو بینم، به هرجا بنگرم، کوه و در و دشت، نشان از قامت رعنا تو بینم
چقدر حالا واضح تر میشن این شعر ها برام، چقدر شیرین تر میشه اثبات خدایی تو برام در هر ذره ای.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
اینها همه کی اند که در کارند؟! و اینها همه تویی که در کاری که شاید ما هدایت های همیشگی تو رو ببینیم و تفکر کنیم در اون
من ده سال که در جست و جوی توئم و تو امشب من رو آماده شنیدن الهامت کردی. هیچ وقت اون شب رو یادم نمیره که وقتی در رکوع بودم ازت عاجزانه خواستم که من رو کمک کنی طوری عبادتت کنم که لایقش هستی. همیشه یکی از دغدغه هام این بود که بشم بنده ای که برسم به عمق این معنا که خوشا آنان که دائم در نماز بی و تو پله به پله من رو هدایت کردی به اینجا، به این مکان مقدس ِ سرشار از آگاهی که در ابتدای راهی باشم که لحظه به لحظه، با رفتن به هر کجا، با نگاه به هر بندت، با انجام هر کاری، تو رو ببینم.
و ایمان دارم که دیگه اون آدم قبل نخواهم بود. من امشب مثل هر روز در حال پوست انداختنم از تو، از این آگاهی ها،.
خدا جونم نمیدونم چطور سپاس این آگاهی ات رو بگم، سپاس لایق بودنم رو، سپاس همنشینی با این جمع صمیمی، این خانواده دوست داشتنی،و سپاس شنیدن پیامت از وجود این موجود نازنینت، این داداش نازنینم
خدایا خیییلی حس خوبی دارم، خیلی حالم خوبه، از اون حال ها که قابل وصف نیستااااا، از اون حالا که دوست دارم سجده کنم در برابر بزرگی ات، در برابر همه چیز بودن تو و هیچ بودن تو. خدایا من معنایی ندارم بدون جریان داشتن تو در درونم، وای که چقدر این تعریف های جدید با گوشتم عجینِ، خدایا چگونه ستایش این عظمت تو رو من میتونم بکنم آخه.
خدایا جنس عشق ات قابل مقایسه با هیچ عشقی نیست. الان که خودم رو نوازش میکنم چقدر ارجمند شدم برای خودم. چقدر حس خوبی دارم که به این حد نزدیک تو رو میبینم به خودم، نزدیک چیه، تو رو خودم میبینم، اصلا خودم چیه، همش تو رو میبینم.
این دگر من نیستم، من نیستم، حیف از عمری که با من زیستم.
این حال خوب رو برای همتوووووون که برام ارزشمند ترینید آرزومندم. دوستون دارم
منم به رسم استاد هر شب و هر صبح با کامنتهای این سایت شب و صبح رو بهم میدوزم و از این مکتب درس میگیرم. بابت وجود تک تک تون سپاسگذار پروردگارم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
سلام به دوستان خوبم در این سایت الهی
این فایل رو که گوش میدادم خیلی این ایمان دوباره در من بیشتر تقویت شد که ، وقتی که جهان هستی بر اساس اون موج انرژی که از سمت من به هر کجایی که خودِ من با افکارم جهت میدمش که حالا میتونه نشأت گرفته باشه از باورهای من یا چیزها و موضوعات مختلفی که به شکل های جور واجور بهشون توجه میکنم
و داستان اینجاست وقتی من آگاهانه میام به این انرژی ها یا همون فرکانس هایی که هر لحظه از سمت من داره ارسال میشه ، به این فرکانس های ارسالی جهت بدم یعنی وقتی که آگاهانه میام توجه ام میذارم روی چیزهایی که دوست دارم توی زندگیم داشته باشم ، همین فرکانسی که از سمت من به صورت هدفمند ارسال میشه در زمانیکه من به سمت همون خواسته ام حرکت میکنم و قدم برمیدارم اون وقت رسیدن به اون خواسته آن برام خیلی خیلی راحت تر میشه چرا؟ چون از قبل من با فرستادن فرکانس های همون خواستم مسیر رو برای خودم مشخص کردم و دقیقاً همون موج انرژی ای که از سمت ارسال شده در زمان مناسبش من به همون سمتی که بهش جهت دادم من رو میکشونه این همون هدایتی هستش که استاد عباسمنش بارها بارها روش تاکید دارند
مثلاً یادمه 2 سال پیش قبل از اینکه با استاد عباسمنش آشنا بشم یک کتابی رو خونده بودم که اون کتاب توی ایران زیاد چاپ هم نشده بود خلاصه نویسنده کتاب هم یک دانشمندی بود که هم در زمینه علوم اعصاب تخصص داشت و هم در زمینه ی فیزیک کوانتوم
توی این کتاب گفته بود که فرض کنید شما صبح از خواب بیدار میشید به محض اینکه به مثلاً اولین جایی که فکر میکنی دستشویی هستش بعد دقیقاً همین که یک لحظه به دستشویی فکر میکنم انرژی من به سمت دستشویی که مثال الانم هست جهت پیدا میکنه و دقیقاً چند دقیقه بعد خودم رو توی دستشویی میبینم یا مثلاً بعدش فکر میکنی که یک قهوه درست کنی همون لحظه بخاطر توجه من به درست کردن قهوه و خوردنش باعث میشه زمانی که من حرکت میکنم همون انرژی ای که از قبل فرستاده شده من رو به سمت خودش بکشونه
یادمه بچه بودم خیلی به گیتار علاقه مند شده بودم بعد همیشه میرفتم مغازه های گیتار فروشی از پشت شیشه می ایستادم تا گیتارها رو ببینم فکر میکنم حدود یکماهی از روی شوق و علاقه ام به گیتار که اون زمان در من ایجاد شده بود میرفتم از نزدیک گیتار میدیدم همین باعث شد طی یک مدت کوتاهی من گیتار داشته باشم
خیلی خوبه آدم ارتباط بین اتفاقات و شرایطی که توی زندگیش میوفته رو اون چیزی که توی ذهنش بهش باور داره یا در موردش فکر کرده یا توجه کرده رو پیدا کنه
یادمه توی سریال سفر به دور آمریکا فصل اول مریم بانوی عزیزم توی یکی از فایل ها داشتن میگفتن که من وقتی که بل قانون آشنا شده بودم یکی از کارهایی که انجام میدادن این بود که میومدن ارتباط بین اتفاقاتی که توی زندگیشون میوفتاد با اون فکری که توی ذهنشون میچرخید رو پیدا می کردند
یا حتی یه مدت من قبل از اینکه درکم از قانون جهان هستی بیشتر بشه در زمینه ارزهای دیجیتال شروع به یادگیری و فعالیت کردم اون زمان هنوز مسیر علاقه خودم رو پیدا نکرده بودم یعنی نمیدونستم که به چی علاقه دارم بعد الان یادم نیست که من اون موقع به چه چیزهایی توجه میکردم که توی دایرکت اینستاگرامم که الان دیگه اینستاگرامم رو از توی موبایلم حذفش کردم افرادی به من پیام میدادن و پیشنهاد همکاری در زمینه ارزهای دیجیتال میدادن که از کشور آمریکا بودن حتی یادمه یکیشون که داشتم باهاشون صحبت میکردم یک مرد آمریکایی بود که توی کشور آمریکا صاحب یک شرکتی که در زمینه ارزهای دیجیتال کار می کردند بود
آهان الان یادم آمد فکر کنم اون موقع داشتم دنبال الگوهایی میگشتم که در این زمینه موفق شده بودن که احتمالاً اون الگوهایی که من میگشتم در اصل آمریکایی بودند که خداروشکر بعد از اینکه دوره عزت نفس رو شروع کردم جهان مت رو به مسیر علاقه هدایت کرد اونم بخاطر اینکه بد دوره عزت نفس خیلی خودم رو بهتر شناختم و از طرفی هم که فهمیدم بورس و ارزهای دیجیتال همش چرت و پرته
یا بعد از مدت ها کار کردن روی دوره ی روانشناسی ثروت اولین نشانه مالی که گرفتم این بود که من توی دفتر اهدافم نوشته بودم دوست دارم برای خودم یک کتونی با کیفیت و اورجینال داشته باشم اون موقع هم توی ذهنم کتونی نایکی بود خلاصه گذشت تا اینکه یه روز رفتم آرایشگاه که موهامو کوتاه کنم اون صاحب آرایشگاه از ترکیه بد خودش چندتا کتونی اصل از برندهای مختلفی با خودش آورده بود بعد هیچی همینجوری اصن هدایتی پرسیدم این کتونی ها چی اند چه جوری اند چندتاشون رو داد پام کرد و همون باعث با قیمت تقریبی اصلی خودِ کتونی من ازش کتونی اصل شرکت آدیداس رو بخرم دقیقاً همون چیزی که من توی دفترم نوشته بودم برام اتفاق افتاد اصلاً هم فکرش رو نمیکردم که من یک همچین کتونی رو بخوام از آرایشگاه مردانه بخرم !!!!
بخاطر همین هم هستش که استاد عباسمنش همیشه میگه به چه جوری رسیدن به خواسته هامون فکر نکنیم و همون چیزی که دوست داریم داشته باشیم ید تجربه اش کنیم فکر کنیم چون جهان طبق فرکانسی که از سمت من ارسال میشه من رو از بی نهایت طریق میتونه هدایتم کنم به خواسته ام
دوباره یادم آمد که من یه قسمتی از سریال سفر به دور آمریکا هستش که خیلی میدیدم یعنی تقریباً که همون قسمتی هستش استاد عباسمنش با مریم بانو دو تایی میرن رستوران برزیلی و اونجا کباب ها رو میوردن سر میز و هر چقدر دوست داشتن برمیداشتن و میرفتن این مثال برای من خیلی واضح هست چون خودم یک روز تصمیم گرفته بودم برای خودم برم برگردم ، بعد رفتم وارد یک رستورانی شدم که جلوی درب رستوران پرچم کشور برزیل رو زده بودند خلاصه من رفتم داخل رستوران و یک دخترم خانم زیبایی آمد سر میزی که من نشسته بودم شروع کرد به توضیح دادن که نحوه سِرو غذاشون به چه شکلیه ، اصن همون اول که خانم گارسون داشت برام توضیح میداد من اینقدر ذوق زده شده بودم از اینکه چقدر قانون درست و دقیق عمل میکنه که من با توجه کردنم به رستوران برزیلی که استاد عباسمنش رفته بودن خودم هم به رستورانی که مشابه ی همون رستوران بود هدایت شدم یعنی واقعاً همینه
اون انرژی ای که از سمت من ارسال میشه من رو به همون سمت میکشونه
اون زمان هایی که هدایت نشده بودم به اینکه کلاً حقیقت جهان هستی چی هستش بعضی وقت که اتفاقات خیلی واضح توی زندگیم میوفتاد احساس میکردم که انگار این نوع اتفاقات که هر دفعه هم داره تکرار میشه یک ارتباطی با چیزی که توی ذهن من داره میوفته ربط داره
مثلاً اون موقع هایی که مثل الان هیچ آرامشی نداشتم هر روز که میرفتم سرکار توی موقعیت هایی قرار میگرفتم که دو نفر آدم ایستادن و دارن با هم دیگه دعوا می کنند حالا این اتفاقات یا موقع رفتنی به سرکارم برام پیش میومد یا موقع برگشتنی خلاصه این الگو بیشتر موقع ها برام تکرار میشد که یه روز واقعاً من شک کردم به این موضوع که نکنه واقعاً اون چیزی که توی ذهن من داره میگذره این اتفاقات رو داره برام به وجود میاره یا من رو توی موقعیتش قرار میده چون اون موقع ها من توی ذهنم با همه داشتم دعوا میکردم حالا در واقعیت من اصلاً همچین آدمی نبودم ها ولی بخاطر اون ورودی های بدی که در اون سال ها وارد ذهنم شده بود این افکار بیماری زا توی ذهن من میچرخید
از بعد از اینکه با استاد عباسمنش آشنا شدم که استاد با توضیحات مفصلی که در تمام فایل ها و دوره هاشون گفتن و همچنان هم میگن متوجه شدم دقیقاً همه ی اون اتفاقاتی که توی زندگیم به وجود میومد فقط و فقط بخاطر افکار خودم بوده یعنی تمام اون شرایط و آدم هایی که باهاشون برخورد میکردم نتیجه فرکانس هایی بوده که از سمت من به جهان ارسال میشده که البته خداروشکر از همون موقعی که قانون جهان هستی رو فهمیدم و تمرکزم گذاشتم روی تغییر باورهام و تغییر شخصیتم خیلی خیلی خیلی کم پیش امده که من توی موقعیت های تنش زا قرار بگیرم خیلی کم واقعاً
دیگه یادم نمیاد که اتفاقاتی که توی ذهنم افتاده مربوط به کدوم فکر من بوده ولی از وقتی که قوانین حاکم بر جهان هستی رو فهمیدم دارم سعی میکنم که اتفاقات زندگی من اون جوری باشه که خودم آگاهانه بهش توجه کردم و در مسیرش حرکت کردم تا اون فرکانسی که خودم بهش جهت دادم من رو به همون شرایط و اتفاقاتی که دوست دارم بیوفته بکشونه به همون سمت
مرسی از استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم
سلام استاد عزیزم من قبلاً از خدا خیلی ترس داشتم ومثل آدم عصبانی و موچ گیر میدیدم من دو ماه عضو سایت شما شدم من تو این مدت مغذم هنگ کرده چرا آخه من سی سال خدا خودم را اشتباهی شناخته بودم من اصلاً میانه خوبی با خدا نداشتم چون خانواده و اخندا حرف اشتباه درباره خدا گفته بودن من همیشه با خانوادم بهس میگردم بابا خدا انقدر سخت گیر نیست ولی فایده نداشت من همیشه دوست داشتم خدا را بشناسم من از کفر به خدا رسیدم من هر روز خدا خودم را شکر میکنم که من را هدایت کرد که عضو سایت بشم من شب و روز فایلهای رایگان استاد گوش میکنم من از استاد عباس منش سپاسگزارم برای فایلهای رایگان.حرفهای استاد خیلی خیلی به دلم میشینه و عصابم آروم شده و میانه من با خدا خیلی خوب شده و حالم عالی شده . استاد عزیز سپاسگزارم
خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست وتو مالک وصاحب اختیار من هستی.
روز شمار تحول من روز چهل وپنجم
خداوند را بهتربشناسیم..
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی نازنین ودوستان عزیزم..
خدایا شکرت که تواین مسیر هستم وخداروشکر هنوز سرتعهدم هستم سرقولی که به خودم دادم سرعهدی که با خدا وخودم بستم که تو ای ن مسیر بمونم وادامه بدم.
خدایا کمکم کن تاهرروز به درک بهتری از خودشناسی وخداشناسی برسم..
خدایا مثل آب درمن جاری باش مثل خورشید برمن بتاب قلبم رو از نور وروشنایی خودت روشن گردان..
خدایا علم واگاهی مرا زیاد کن..
خدایا کمکم کن که اونجوری که شایسته پرستش وسپاسگزاری هستی شکرت رو بجا بیارم خدایا کمکم کن تا بنده ی توحیدی توباشم وفقط تورو باور کنم..
خدایا من از هرخیری که از تو بهم برسه فقیرم محتاجم خدایا من نااگاهم من هیچی نمیدونم خدایا تو بمن بگو تومنو هدایت کن که بیشتروبیشتر بشناسمت وباورت کنم..
خدایا شکرت که تو این مسیر هستم وخوشحالم بابت قوانین ساده وثابت وبدون تغییرت که خلق زندگیم رو فقط وفقط به دست خودم دادی تا هرطور که خودم میخام بسازمش باتغییر افکارم واحساس خوب…
خدایا صدهزارمرتبه شکرت بابت این سفرنامه بابرکت خدایا شکرت چقدر آسون گیر ترشدم چقدر احساسم خوبه چقدر آرامش دارم واین یعنی من به خداوند ایمان دارم که آرام هستم..
خدایا شکرت بابت غیر ممکن هایی که این روزا تو زندگیم به وجود میاد ومن فقط با گفتن هرچه پیش آید خوش آید وخوب نگه داشتن احساسم اتفاقات رو به طرز عجیبی ممکنش میکنم…
خدایا شکرت که هرروز که میگذره بیشتر وبیشتر حِست میکنم تو زندگیم خدایا شکرت که آسونم کردی برای آسونی ها..
خدایا شکرت که هرلحظه درمکان مناسب وزمان مناسب قرارم میدی.
خدایا شکرت که هرلحظه درحال جواب دادن به مسائل زندگیم هستی اصلا نیازی نیس ازت بپرسم چطور حلش کنم به محض اینکه به مسئله ای برمیخورم جوابش تو خود مسئله هس.. چقدر لذت بخشه وقتی اینجور زندگیت روغن کاری میشه وهمه چی روون میشه..
خداوند انرژی هس وجهان طبق سیستم عمل میکنه یه سیستم بدون تغییر یه سیستمی که قوانینش یکی هس.. ماهرجوری خدارو ببینیم خداوند همون شکلی برامون میشه..
دیشب تا ساعت دونیم بیداربودم وتوی سایت کامنتای بچه هارو میخوندم به آیه های قران فکر میکردم به اینکه خداوند همواره درحال اجابت کردن خاسته هاهس به اینکه برای خداهیچ چیزی غیر ممکن نیس.. به سیستمی بودن جهان.. به اینکه خداوندبه بنده ش ستم نمیکنه وما خودمون به خودمون ستم میکنیم به قانون تکامل،،، داشتم به اینا فکر میکردم که یهو رفتم سراغ دفترم وشروع کردم به نوشتن وباخدا حرف زدن آخر نوشته م که میخاستم تمومش کنم یاد حرف زکریا افتادم که گفت خدایا یه نشونه برای من بفرس که من بچه دار میشم وخداوند گفت نشونش اینه که تو به مدت سه روز نمیتونی حرف بزنی… بعدا به خدا گفتم خدایا سال 98وقتی که من دربدبختی وفلاکت وناامیدی وگریه وزاری های هرروزه بودم توبمن وعده دادی که من تورو به جاهای خوبی میرسونم نگران نباش.. ای حرف وسه بار بلندوواضح توی گوش من گفتی… خدایا میدونم که میدی ومنو به جاهای خوبی میرسونی اما منم میخام مث زکریا یه نشونه واضح از ثروت وفراوانی بهم بدی که من خیلی زود به خواسته م میرسم یه نشونه واضح بده.. ودفترمو بستم وخابیدم وخواب دیدم اونم چه خوابی الله اکبر.. خواب دیدم یه جایی بودم وتنهای تنها بودم که بارون شروع شد اومدم برم خودمو برسونم یه جایی که خیس نشم دیدم شدت بارون بیشترو بیشتروبیشتر شد بارون باوجود اینکه شدید بود اما اذیت کننده نبود اصلا خیلی لذت بخش بود ومن هم مدادم داشتم میگفتم خدایا شکرت چه بارونی خدایا شکرت.. دیدم بارون یه جهت خاص نداره
سرمو بالا بردم ودور تادور خودم چرخیدم دیدم بارون از همه طرف فقط داره بمن میباره.. یعنی مثلا جهت خاصی نداشت دیدید بارون مثلا از اسمون صاف میاد پایین یا اگر باد پشتش باشه یه جوری اُریب طور میزنه ولی این بارونه اینجوری نبود انگار بارون از اسمون به شکل مخروطی میومد واون نوک تیز مخروط ختم به من میشد یعنی از همه طرفم انگار فقط بارون داشت بمن میبارید اینقدر شدت پیدا کرد که احساس کردم هرلحظه دارم صداشو بلندتر میشنوم که یهو ازخواب پریدم ودیدم به یه شدت بارون داره میخوره به شبکه کولر ویه صدایی میده که نگو.. خدایا شکرت لامپ وروشن کردم دیدم ساعت حدود 5صبح بود ویه بارونی گرفته بود که چیزی کم از بارون تو خوابم نداشت.. خیلی سپاسگزاری کردم یه حس خیلی خوبی داشتم.. وصبح ساعت 7وربع بعد اینکه بچه مو بردم مدرسه اومدم که شکرگزاریمو بنویسم چشمم به نوشته های اخر شبم افتاد وگفتم خدایا شکرت من دیشب ازت درخواست کردم نشونه بفرست وچقدر واضح نشونه شو هم توخواب وهم تو بیداری برام فرستاد ی خدایا صدهزارمرتبه شکرت…
ازاینکه تواین مسیر هستم خیلی خوشحالم وراضی وهرروز متعهد تر ومطمئن تراز روز قبل میشم که مسیرم مسیر درستی هس.. استاد عزیزم ومریم نازنین بینهایت ازتون سپاسگزارم..
درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید
به نام خالق جهان هستی🌹
سلام به استاد خوبم و مریم نازنینم و دوستان هم مدارم در این بهشت زیبا❤️
خدایا شکرت که جواب تمام سؤالام و اینجا و از طریق استاد داری بهم میدی
خدایا شکرت که اگه تو گذشته بهت شک کردم هدایتم کردی تا بهتر درکت کنم
از وقتی به چشم انرژی که سر تا سر کیهان و فرا گرفته به خدا نگاه میکنم درک بهتری نسبت به خدا دارم و راحت تر میتونم تو تک تک لحظات زندگیم حسش کنم
بهترین تعریفی که میشه از خدا کرد همین انرژیه چون نه به وجود میاد و نه از بین میره فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه
از وقتی با این دید زیبا دارم به خدا نگاه میکنم همه چیز برام خدایه
وقتی پرواز پرنده ای و میبینم لذت میبرم دارم خدا رو میبینم
وقتی از صدای جیک جیک گنجشک ها لذت میبرم دارم خدا رو میبینم
وقتی غروب زیبا رو میبینم و لذت میبرم دارم خدا رو میبینم
وقتی نسیمی میاد و لذت میبرم دارم خدا رو میبینم
وقتی از تکان خوردن برگ سبز درختان لذت میبرم دارم خدا رو میبینم
وقتی دریا و با اون همه زیبایی و وسعت میبینم و لذت میبرم دارم خدا رو میبینم
وقتی گلی زیبا و رنگی میبینم و لذت میبرم دارم خدا رو میبینم
وقتی درختان زیبا و تنومند و میبینم که تو هر فصل به یه شکل ظاهر میشن لذت میبینم این یعنی دارم خدا رو میبینم
وقتی هر روز آسمون آبی و میبینم و لذت میبرم دارم خدا رو میبینم
و………
الان دیگه تو آسمونا دنبالش نمیگردم و برای حرف زدن با خدا دستامو رو به آسمون بالا نمیبرم چون خدا همین نزدیکیست و از رگ گردن بهمون نزدیک تره
همیشه همه بهم میگفتن خدا همه جا هست ولی میگفتم یعنی چی مگه میشه مگه خدا چه شکلیه که میتونه همه جا باشه و همه ی جهان و کنترل کنه
همینه که استاد میگه نباید با تقلید از گذشتگان زندگی کنیم هر فردی خودش باید خدای درونش و پیدا کنه خدایی که بهش آرامش بده
الا بذکر الله تطمئن القوب
یاد خدا آرامش بخش دلهاست
من خیلی کارا رو فقط به خاطر دین و رفع تکلیف انجام میدادم ولی اصلا خدا رو پیدا نمیکردم
چون داشتم کور کورانه از دیگران تقلید میکردم
چون میگفتن تو مسلمونی باید یه اصولی و رعایت کنی وگرنه مورد عذاب و خشم خدا قرار میگیری
ولی من اون زمان آرامش نداشتم و حال دلم خوب نبود
چون خدای واقعی و پیدا نکردم چون با کارایی که دیگران دستور میدان و انجام میدادم احساس خوبی نداشتم
خدای من الان برام بهترین یار و یاوره و من دارم تو بیشتر لحظه های زندگیم میبینمش و به آرامش میرسم
اصلام برام مهم نیست دیگران در مورد من چه فکری میکنن شاید چون تو خانواده ی تقریبا مذهبی هستم فکر کنن من بی دین و ایمانم ولی من دوست دارم این مسیر و ادامه بدم و عاشق این سفر هستم
قدیم خیلی این سؤال برام پیش میومد که چرا خیلی ها دارن تو مشقت و سختی زندگی میکنن خیلی ها تو بهترین مناطق دنیا با بهترین امکانات
و همیشه م همه بهم میگفتن خدا هر کس و دوست داشته باشه بیشتر عذابش میده تا اون بنده ش بیشتر به یادش باشه
این یکی از ترمزای من بود که هر اتفاق بدی رخ میداد شاید ته دلم خوشحال بودم که خدا چون من و دوست داشته این اتفاق برام پیش اومده
حالا دارم میفهمم هر کس هر جوری زندگی میکنه نتیجه باور و فرکانس های خودشه و منم اونجا بخاطر اون ترمز ذهنم و خیلی ترمزای دیگه اتفاقات بد و دعوت میکردم تا وارد زندگیم شم
چون خدا به هیچ کس ظلم نمیکنه این ماییم که داریم به خودمون ظلم میکنیم
خداوند قوانینی وضع کرده و گفته اگه آگاهانه یا نا آگاهانه به این قوانین عمل کنی اتفاقات خوب وارد زندگیت میشه
و این دقیقا بر میگرده به عدل خدا که جهان و جوری خلق کرده که هر بنده ای با توجه به فرکانسی که میفرسته اتفاقات و شرایط هماهنگ با همون فرکانس و وارد زندگیش میکنه
خدایا ازت ممنونم که دارم هر روز بیشتر و بهتر لمست میکنم و الان که ساعت سه نصفه شبه با تمام وجودم و انرژی کامل از تو میگم و خوشحالم که پیدات کردم🧡🧡
چقدر لذت بردم از نوشته های تو زهره عزیزم
وقتی نوشته ات رو خوندم دقیقا یه حس مشترک با حرفات داشتم، منم الان بیشتر از هر زمان دیگری خداوندمون رو در هرچیزی میبینم، میدونم که در ابتدای این درک هستم ولی نزدیکی من بیشتر از هر زمان دیگری هست، همیشه دنبال این احساس بودم، همیشه از خوندن این شعر لذت می بردم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم، به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم، به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعناتُ بینم و حالا دارم تجربه اش میکنم، خیلی عمیق تر، خیلی شیرین تر.
خدا رو شکر میکنم که همراه هم در این مسیر سرسبز هستیم
خدا رو شکر میکنم که از هر زمانی به تو نزدیک ترم
خدا رو شکر میکنم که در بند بند وجودم احساست میکنم،
خدا رو شکر میکنم که در دستانی که در حال تایپ هست تو رو میبینم
خدا رو شکر میکنم که در این زمان و این مکان هستم
خدا رو شکر میکنم که من رو به راه راست هدایت کرده و میکنی
خدا رو شکر میکنم برای چشمانی که منوّر به این همه آگاهی های زیبا میشه
خدارو شکر میکنم برای توئی که از چشمان من سرازیری برای سرازیر شدن احساساتم
خدایا شکرت، خدایا ممنونتم ،خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتری و در زندگی ام جریان داری
خدایا زبانم از سپاست قاصره
خدایا ممنونتم که در زبان زهره جانم جاری شدی
ممنون از وجودت زهره عزیز 🫂
سلام دوست عزیزم
صبح از خواب بیدار شدم و دیدم جواب کامنت من و دادی
به شدت خوشحالم کردی و کلی بهم انرژی دادی
منم از خدا بی نهایت سپاسگزارم برای این همزمانی و این حال خوب و فرکانس و انرژی مثبتی که بین من و تو مریم عزیز بود
و باز هم یه تشکر ویژه دارم از خدایی که من و هدایت کرد تا عضوی از این خانواده صمیمی باشم و زندگیم و بسازم و همچنین یه تشکر از استاد عزیزم که کاری کرد تا من و خیلی افراد دیگه بتونیم خدا رو بهتر درک کنیم و به همون نسبت زندگی خوبی و تجربه کنیم
عاشقتم مریم عزیزم که باعث شدی برگردم به دورانی که این کامنت و گذاشتم و نتایجی که تا به الان گرفتم و باقدرت بیشتر این مسیر و ادامه بدم
به نام خدای هدایتگرم…
سلام استاد عزیزم،استاد نمیدونی چه حالی دارم و باید بنویسم
اول توی دفترم نوشتم و تمرین ستاره قطبی ام رو انجام دادم و حالا تعهدم…
من دیشب به پیشنهاد دخترم کتاب کیمیاگر رو خوندم،کتابی که چندین ماهه داریمش،دخترمچند باری بهم گفت ولی تو مدارش نبودم
دیشب بازم با کلی مقاومت شروع کردم خوندمش
واااای خدای من چقدر زیبا و گیرا بود،تا ساعت ۲ نصف شب نشستم پاش و تمامش کردم و جاهای نا خود آگاه گریه کردم و یاد حرفهای شما میافتادم و تکرار قانون،مهاجرت کردن،راستی چند روزه به فکر مهاجرت خیلی هستم و احساسم الان گفت اون کتاب یه نشانه است برات و در مدارش قرار گرفتی
استاد بعد از ویرایش پروفایلم و پاک کردن همه محصولات که از دوستی بهم رسیده بود،احساس کردم مدارم عوض شده حالات روحیم تغییر کرده اینو میفهمم،به نظرم پاک کردن محصولات که بهایی براش نداده بودم و این مقاومت ذهنم دیگه وقت عمل بود و باید پاک میکردم اینو چند روز هی با نشانه ها بهم میگفت و منم هر چند مقاومت داشتم ولی با احساس خوب پاک کردم و حس سبکی در من جاری شد و یه آخیش بلند به خودم گفتم و یه تشکر و از اون روز و اون عمل حالم منقلب هست و الان خواندن کیمیاگر چنان شور و هیجانی در من ایجاد کرد که تا ساعت ۳ فقط گریه میکردم و نوشتم با احساسی عجیب خوابیدم،چند دقیقه گذشت صدایی بلند واضح گفت برو قران رو باز کن و بخوان،وااای استاد نمیدونی چه آیه ای آمد
سوره نحل ایه ۱۴
(و در زمین کوههایی استوار کرد تا شما را نجنباند و رودها و راهها تا شما راه خود را پیدا کنید و نشانه هایی دیگر و آنان به وسیله ی ستاره قطبی راه یابی میکنند)
استاد دیوانه شدم و فقط اشک ریختم،خدایا چقدر زیبا با من حرف زدی اول آمادهام کردی و قلبم رو باز کردی و پذیرای هدایتت،رفتم تفسیرش رو خوندم
و من اینو فهمیدم کوه نماد مقاومت و محکمی هست و به خودم گفتم خداوند اراده و تعهد منو میخواد برای آشکار شدن هدایت بعدی،بهم تقلبی رساند و گفت محکم و استوار و با اراده باش و بعد گفت راه بهت نشان میدم و راه نمیان میشه برات ولی به شرط تهعدت و کلمه نشانه که گفت به نشانه ها دقت کن،تمرین ستاره قطبی،خدای من قانون کار میکنه درسته بی نقص
اینمن بودم که نبودم خدا که همیشه هست
و حالا میخوام باشم و خدا داره راه بهم نشان میده
با اینکه من آدم خوشخوابی هستم یک ساعت اینور اونور شدن خوابم کسل میشم با اینکه ۴ ساعت خوابیدم امروز سرحال و پر انرژی بودم
شروع صبح از خدا هدایت خواستم نا خود آگاه سوره اخلاص رو شروع کردم خواندن،(قل هو الله و احد…)و وقتی دخترم رو میبردم مدرسه از مسیر تکراری هر روز مسجدی هست که درپشتیش یه حدیث برای بنای مسجد هست که هر روز میبینم ولی استا اینو 😭😭😭😭😭من تا حالا ندیده بودمش،سوررره اخلاص،پایینتر از اون بود قلبم هوری ریخت و احساس خوبی پیدا کردم،نشانه،نشانه ای که دیشب خداوند بهم گفت و امروز با شروع صبح نا خود آگاه خوندمش
و تا خونه فقط سپاسگزاری کردم و سوره اخلاص رو خوندم و آمدم زدم رو نشانه ام بازم وااای استاد میدونی چی آمد
چه طور خدا رو بهتر بشناسیم بازم قلبم باز شد،دیدی استاد احساسم درسته مدارم عوض شده
آمدم با جان دل گوش دادم فایل یک رو گوش دادم بازم دو رو و گفتم خدایا چقدر بزرگی،بزرگیت رو شکر
و الان یه شارژ اشتباهی به گوشیم ارسال شد🙂😍و همسرم پول اون شارژ اشتباهی رو پرداخت کرد بازم هدیه خداوند به من
بهترین زمان برای ساکت کردن ذهن منطقی ام
دیدی ذهن جان دیدی خدا چند هزار تا دست داره،دیدی از جاییکه فکرش رو نمیکردی بهت پول رساند دیگه چی میگی وااای خدایا من چقدر خوشبختم، دیدی از آسمان اونم ساعت۱۱ شب برات رسید،پاداشها همیشه هست این منم که نیستم در یافت کنم
خوشبختم که دارم مینویسم و اتفاقات داره بزگ میشه و من لایقتر خدایا شکرت
استاد اینتجربه یک روز من با توجه به ظرفم و درکم بود،عالی بود سپاسگزارم
تونستم باشم و دریافت کنم و حالا ذهنم ساکته و تا میخواد شروع کن میگم ببین شروع نکن ساکت باش و نون ماست رو بخور😄حرف نزن که امروز کلی نتیجه دارم نمیتونی چیزی بگی
راستی اینم بگم دیشب به خودم گفتم من چقدر در برابر ترسهام مقاومت دارم و بعد به خودم گفتم بذار اونا باشن تو ایمانت رو تقویت کن،ترسها خود بهخود میرن
بعد استاد من فایل خدا رو بهتر بشناسیم رو گوش داده بودم ولی اینبار حرفهای تازه میشنیدم برای بار سوم هم دوباره تازه بودن، خدایا شکرت باید حرکت کنم و متعهد باشم متعهد متعهد
خدایا شکرت
استاد عزیزم دوستت دارم
راستی استاد دنبال تفاوت یرید و یشا در قرآن هم گشتم و بازم فایل رو گوش دادم بازم دیدم باز تر شد
خدایا شکرت
شکرت که نوشتم و تمرین ستاره قطبی رو کامل کردم تا راه روشن و پیدا شود خدایا شکرت…
به نام خدا
روز چهل و پنجم
تا وقتی که به دین، خداوند و کلا همه چیز شک نکرده بودم احساس می کردم که یک جای کار مشکل دارد، مثلا میدیدم که قران به افراد با ایمان درست کار وعده ی ثروت فراوانی داده بود و وقتی افراد مذهبی را زیر نظر می گرفتم متوجه می شدم که از کمبود پول رنج می برند، از طرفی قران خدا را کسی معرفی کرده بود که اگر ما از آن چیزی بخواهیم او هم به ما عطا می کند ولی میدیدم که بسیاری از افراد مذهبی به آرزوهایشان نریسده اند، شک کردم و متوجه شدم که یک جای کار اشکال دارد. بعد از این سایت هدایت شدم و متوجه شدم که آنچه که ما از دین درک کرده ایم، با نوشته های قران خیلی خیلی فرق دارد، ما به اصل و اساس قران متوجه نیستیم و بیشتر درگیر حاشیه هستیم. خداوند را شاکرم که مرا به راه راست هدایت کرد. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
اخرین تعریف که برای فرد با سواد به کار برده می شود این است: فردی که بتواند با استفاده از دانسته های خویش در زندگی خودش تغییر مثبتی ایجاد کرده باشد و به رفاه برسد.
سال های سال کتاب های زیادی خوانده ام و بعد از مدتی دیدم که آن کتاب ها نتوانسته اند تغییر مثبتی در زندگی من ایجاد کنند، درباره فلسفه هم کتاب های زیادی خوانده ام، رشته من در دبیرستان ریاضی بود، کتاب فلسفه دوستانم که انسانی می خواندند را قرض می کردم و می خواندم، باور داشتم که ریشه قانون جذب به فلسفه بر می گردد و اگر بتوانم آن را یاد بگیرم یعنی قانون را از صفر درک کرده ام، فلسفه فقط به دنبال یافتن حقیقت است و صرفا فقط نظریه های فیلسوف های معروف را بررسی می کند و نمیتواند به یک نتیجه کلی برسد، مهم ترین و بهترین چیزی که در فلسفه از آن خواندم خودشناسی بود که البته اگر به ریشه آن برویم متوجه می شویم که ربطی به فلسفه ندارد.
فلسفه به دنبال یافتن حقیقت است ولی اگر حقیقت را هم بدانیم شاید نتوانیم از آن در جهت بهبود زندگی خودمان استفاده کنیم، مثل این است که بدانیم الکتریسیته چیست ولی نتوانیم با آن اختراعات مهمی مانند لامپ، کامپیوتر و…) را درست کنیم. خداوند را شاکرم که در حال حاضر روی مسائلی تمرکز می کنم که می توانند زندگی من را بهبود دهند، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
یکی از مسائلی که من خیلی خیلی به آن شک کردم این بود که افراد مذهبی باور داشتند که اگر خداوند بخواهد می تواند به کسی ثروت دهد و تمامی نعمت ها دست خداوند است، او به هر کسی که بخواهد می دهد و از هر کسی که بخواهد می گیرد. به خودم می گفتم این چه عدالتی است که خداوند دارد، به هر کسی هم می گفتم که می نمی توانم عدالت خداوند را درک کنم در جواب به من می گفت که ذهن انسان توانایی درک این گونه مسائل را ندارد یا مثلا همان آیه ی سوره نور را که استاد از ان در این فایل حرف زندند را به عنوان جواب به من می گفت و این جواب به هیچ وجه برای من قانع کننده نبود.
با کمک فایل های استاد متوجه شدم که صفر تا صد اتفاقاتی که رخ می دهند از خود ما نشات می گیرند و این به خاطر قوانینی است که خداوند عزیز بر این جهان مادی حاکم کرده. بعد از آن همیشه آرامش عجیبی را در درونم حس می کنم و خیالم از بابت همه چیز راحت است چون می دانم همه چیز از درون خود من شروع می شود. خداوند را شاکرم که قوانینی را برای این جهان حاکم کرده است که در آن عدالت به طور کامل اجرا شود و انسان ها مسئول سرنوشت خویش باشند، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
دقیقا از وقتی که درک کرده ام این جهان قانونمند است زندگی ام شروع به دگرگون شدن کرده است و هر روز هم سرعت آن بیشتر می شود، یک چیز عجیب که درباره آن رخ داده است این است که درس و نمرات من بر خلاف عامه مردم رفته رفته بهتر می شود و این مسئله خیلی خیلی برای دیگران عجیب است، ولی برای خودم عجیب نیست، چون من می دانم که سرنوشت خودم را خودم می سازم و هر روز هم در ساختن آن حرفه ای تر می شوم، به همین خاطر است که بر خلاف 90 درصد افراد نمره هایم روز به روز بهتر می شوند، خداوندا، بابت این اتفاق بسیار زیبا هزاران بار شاکرت هستم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
بزرگ ترین گناه اسلام ناامیدی است و روی گرداندن از خداوند است و وظیفه ما این است که هر گاه کوچکترین آثاری از ناامیدی را در خودمان حس کردیم زود آن را اصلاح کنیم و به خاطر داشته باشیم که خداوند هر لحظه در کنار ماست، در همین یک هفته که من از سایت دور بودم اتفاقات خوب تداوم داشتند ولی دیروز متوجه شدم که زندگی ام از روند مثبت خارج شده است، اتفاق جزئی رخ داده بود و ذهنم در مقابل گوش دادن به فایل های استاد مقاومت می کرد، سر ان اتفاق جزئی احساس ناامیدی می کردم و تمامی معجزاتی که در این دو ماه رخ داده بود برایم عادی به نظر می آمد. دیشب به خودم یاد آوری کردم که اگر خودم را در مدار درست قرار ندهم آن اتفاق جزئی اتفاقات بدتری را به دنبال خودش خواهد آورد، توانستم نجوا های ذهنم را از بین ببریم، به فایل های استاد گوش دادم و الان هم در حال کامنت نوشتن هستم، به طور قطع و یقین می دانم که اگر آن روند نا امیدی را ادامه می دادم شرایط خیلی خیلی بد تر می شد، خداوند را شاکرم که توانستم خودم را کنترل کنم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت. خدایا شکرت.