خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-15.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2015-06-07 10:00:002021-11-09 08:03:38خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
هوالاول و هوالاخر.
خدا بر بندگانش ظلم نمیکند….
سلام به دوستان خدا.
سلام به آنهایی که توانستند شرک خودشون رو کم تر و کمتر کنند و ایمان و توحید خوشون رو بیشتر و بیشتر کنن.
نکات این فایل رو باهم مرور کنیم:
☆دنیا همانند کلاس درسی است که در آن دانش آموزان پرتلاش مزد بیشتری دریافت میکنند. معلم به آنها توجه بیشتری میکند، برای موفقیت آنها منابع و تمرینهای بیشتری میدهد. فارغ از دین و مذهب، سن، نژاد و اصالت!!! جهان و کلاس درس فقط به توجه و فرکانس شما نگاه میکند، چرا که شما انسان و واجدشرایط ورود به این کلاس بوده اید! همکلاسی شما یک حیوان نیست چرا که واجد شرایط بودن در جایگاه انسانی نیست، پس در کلاس شما نمیتواند باشد.
☆دینی نباید به دل ترس بیاندازد که نگاهی پر از خوف داشته باشید، اساس و بنیان این نگاه شما اشتباه است و باید نگاه تان را عوض کنید.
☆اگر احساس خوبی داری، یعنی در حال ساختن ظرف خوبی برای فرکانس هایت هستی که بعدا این ظرف خوب همان مقدار اتفاقات خوب برایت بهمراه خواهد داشت.
طرز نگاهت مهم هست که آیا یک اتفاق خشم تورا بر می انگیزد یا تو را در مسیر توکل بیشتر قرار میدهد. الخیر فی ما وقع.
در کل این جهان و سیستم (که ما آن را خداوند در نظر میگیریم) به احساسات و فرکانس ما واکنش نشان میدهد.
و حالا نگاه سیستمی به جهان از قول قرآن کتاب هدایتگر خداوند:
☆☆☆فرمانروایی آسمان ها و زمین از آن خداست و بازگشت بسوی اوست!
مگر ندیدی که خدا ابرها را میپراکند و متراکم میسازد؟ و انگاه میبینی قطرات باران را که از میان ابر فرو میریزد و از کوه های آسمان دانه های تگرگ نازل میکند و با آن هرکه را بخواهد زیان میرساند و از هر انکه بخواهد این زیان را برطرف سازد. نزدیک است درخشندگی برق بینایی را از بین ببرد:
-در واقع عمل خداوند از روی احساس و تلافی کردن نیست، خدا بر بندگانش ظلم نمیکند. اگر بارون تگرگ بشه یک عده ای دچار خسران میشن و اگه بارون عادی ببارد مسلما نعمت و فراوانی بیشتر را برای عده ای در پیش خواهد داشت. آنهایی که در فرکانس نامناسب اند دچار تگرگ میشن و آنهایی که در فرکانس مناسب اند باران نصیب شان خواهد شد. الله اکبر: کلام قرآن از این ساده تر؟
ادامه آیه:
خداوند روز و شب را بر یکدیگر میگرداند و این عبرتی است برای تان .خداوند همه جنبندگان را از آب آفرید، گروهی بر شکم میخزند،گروهی بر دوپا و گروهی بر چهارپا و خداوند هرآنچه را بخواهد می آفریند.زیرا خداوند بر همه چیز قادر است.
نظریه داروین هم همین رو میگه:
همه چیز در این جهان تکامل خودش رو طی کرده تا به اینجا رسیده و این طور نیست که انسان یک لحضه خلق شده باشه. امروزه هم بر دانشمندان ثابت شده که همه چیز از آب آفریده شده.
آن مخلوقاتی که در مسیر تکامل نتوانستند رشد کنند، از میان رفتند و قوی تر ها ماندند.
ویژگی نگاه سیستمی به خدا و جهان این درک رو به ما میده که خدا یکی است:الله احد
همیشه بوده و همیشه خواهد بود: لم یلد و لم یولد
این درک رو به من میده که خدا خودش را این طور تعریف میکنه:
انا انزلنا
انا اعطینا
انا ارسلنا
انا اوحینا
ما
ما
ما
منظور از ”ما” همان سیستمی است که ما آن را خدا مینامیم! وگرنه بحث این نیست که خدا میخواهد احترام به خودش بگذارد. بین دوستانی که قصد داشتند از کتاب آسمانی خدا اشکال بگیرند این نکته رو عنوان میکردن که چرا خدا اینطور عنوان میکنه؟ در صورتی که کتاب، کتابی توحیدی است و نگاه، نگاهی توحیدی. و خداوند رو شاکرم که امروز جواب این ادعا رو گرفتم و میتونم قاطعانه پاسخی داشته باشم.
واقعیتش در پایان میخواستم از نگاه توحیدی که در این مدت به خدا و قوانینش داشتم، شما عزیزان را هم مطلع کنم.
من هربار که سراغ کتاب قرآن میروم به داستان حضرت یوسف بیشتر توجه میکنم و کلی سعی میکنم نگاه و باور های توحیدی یوسف را پیدا کنم و خودم رو هماهنگ کنم. چقدر خوشحالم که جذب این پیامبر خدا شدم، درست مثل استاد که جذب ابراهیم خلیل الله شدن.
الان که نگاه میکنم میبینم دوستان جهان با کسی جبر نداره، با پیامبرها هم طبق قانون عمل شده حتی از همون دوران کودکی! یوسف میگفت مرا با وجود یازده برادر چه ترسی هست؟ کسی یا چیزی بخواهد آسیب برساند این یازده تن مرا نجات میدهن! شرک!!! دوستان.
پیامبر هم میتونه در فرکانس اشتباه قرار بگیره، الله اکبر! آخر هم که توسط همون یازده نفر نزدیک بود کشته بشه و … به نظرم درک بهترش از کاری که صورت گرفته بود این آگاهی رو بهش داد که توکل فقط به رب!!!
همینطوری تونست تو چاه بمونه و الهامات رو دریافت کنه.
ولی چقدر عالی جهان همین اوایل دوران کودکی به پیامبر درس می آموزه! تو یکی از کامنت ها بود که دوستان نوشته بود، میگفت چقدر دوس داشتم از این سیلی ها بیشتر میخوردم تا قوانین رو یاد بگیرم.
یجورایی نگاه الخیر فی ما وقع هست. اینکه به هر خیری که از تو به من برسه من فقیرم! یا رب!!!
البته امیدوارم خدا آنقدر به ما آرامش بدهد که بتونیم این نگاه رو تو زندگی داشته باشیم.
در آخر تشکر کنم از مریم جان عزیز بابت این مسیر پر خیر و برکت. میدونم چند خط داستانی باهم دارن پیش میرن و هم شما و هم استاد عزیز تلاش و کوشش عظیمی در جهت بالا بردن آگاهی های ما بچه های خانواده میکنید و خب ماهم بچه های خانواده ایم و باید این آگاهی هارو دریافت کنیم.
ولی خدا وکیلی این وبسایت ماندگار ترین وبسایت جهان برای فارسی زبانان خواهد بود با اختلاف!!!قصدم تعریف بیهوده نیست. دیگه معلومه همه چیز. و استاد عباسمنش احتیاجی به این تعریف ها ندارن… ولی خدا برکتت بده استاد.
نمیدانی چه آرامشی دارم. دمت گرم. فرشته ای
خدا رو شاکرم بابت وجود شما دو عزیز و ابراهیم جان و خانم فرهادی عزیز! امیدوارم در پناه الله مهربان شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام دوست گرامی ممنون از دیدگاه
زیبا و خوبی که نوشتی کوتاه مختصر
ساده ولی با معنا بود
🙏🙏🌷🌷
ب نام خداوندبخشششنده مهربان
سلام ب استادجانم و عشقم خانم شایسته و همهی دوستان.
هنوز فایلو گوش نکرده اومدم کامنت بنویسم اینننقدر ک ذوق دارم،
روز شمار رو حدودا 2هفتس یا بیشتر ک دنبال نکردم و دیشب قرار گذاشتم ک متعهدتر از پیش باشم. البته فایلا رو گوش میکردم رندومی چون تمام گوشیم شده جلسات استاد.
اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم،استاد چند وقت پیش ک قدم اول رو خریداری کردم، رفتم دنبال اینکه چطور توخونه با شرایط فعلی کسب درامد کنم، رفتم تلگرام دیدم زده کار در منزل و…. منم خوشحال گفتم هدایت خداست بیا چ خوب شد ،گفتن 550واریز کن تا جنسا رو برا بسته بندی بفرستیم درب منزل،منم گفتم کار خداست و پولو واریز کردم، شوهرم اومدو گفتم بهش ک اینجوری… کلی گف ک چرا اعتماد کردی و… اقا دیدم دیگه جواب ما رو نمیده کسی ک پول واریز کردم براش،
دیگه گفتم خدایا مگه من توی مسیر الهی نیستم بجا اینکه پول بیا،پولمم رفت. باز رفتم توی دیوار دنبال کار، ب چند نفر پیام دادمو یکیشون زنگ زد ک کارتتونو بدید ما فروش مصالحیم برا اینکه مالیات ندیم شما شماره کارتتونو بدید ک ما بدیم دیگران و….. بعد ماهانه 2تومن میدیم شما، منم گفتم چکار کنم؟ شوهرم گف زنگ بزن پلیس فتا برا اون پول فعلا، زنگ زدمو گفتن اره کلاهبرداری و…
.شوهرم گف خدا رو شکر اونجا پولتو بردن،ک اینجا شماره کارتتو ندادی ک داستان درست بشه برات، و سپاسگذاری کردیم ک خدا اونجا اون پولو ازمون گرفت ک اینجا بفهمیم موضوع چیه و دردسر درست نکنیم براخودمونو، شکایتو ثبت کرد پلیس فتا و کلللا بیخیال پول شدیم،(حالا بریم موضوع بعد تا ادامه داستانو بعدا بگم)
شهریور عروسی برادرم بود ک بخاطر تداخل با عروسی یکی از اقوام کنسل شد،و ما چون موقعیت پرداخت کادو خرید لباسو… نداشتیم کلی سپاسگذاری کردیم ک هر اتفاقی میوفته ب نفع ماست،مهر شد و جشن داداشم قرار شد اخرش باشه،ک ی هفته قبل مراسم داداشم،پدربزرگم ک عاااشقانه دوستش داشتیم و ب دلیل فوت پدرم در20سال پیش،ما ب پدربزرگ، بابا میگفتیم ،عزیز دلمون بود،و من تو مراسم یادش میوفتادم گریه میکردم مدام میگفتم حواست باشه تو قوانینو میدونی …..و منی ک برا کرایه لباس هرجا میرفتم جور نمیشد و میگفتم حتما خدا میدونه ک لباس چی برام در نظر داره و اصصصلا استرس نداشتم، و با فوت پدربزرگم گفتم عروسی کنسل شد و فهمیدم چرا لباس برام جور نمیشد،خدا میگف تو موقعیت مالیت خوب نیس لباس فعلا نمیخای، و بخاطر بیعانه و مدت طولانی عقد و باردار بودن عروس، قرار شد عروسی با اقوام عروس برگزار بشه و اقوام داماد نباشن و منم همون لباسی ک از قبل داشتم رو پوشیدم چون هم شیک بود و هم کسی ندیده بودش از مهمونا، و حالا مسئله پول ک چون اقوام نبودن ک بخا کادو جمع کنیم، و فقط خانواده داماد بودیم، کادو رو گذاشتم چند روز بعد ببریم خونه عروس داماد،باز این اتفاقم ب نفع ما تموم شد، تا حقوق ک گرفتیم،
برا پول ارایشگاه بخداگفتم خدایا خودت کمکمون کن، بعد پیامک اومد ک اقساطتون عقب افتاده و برای پرداخت اقدام کنید،وللللی بجای اینکه من بزنم تو سرمو بگم خدایا چرا کمکم نمیکنی،ازینطرف عروسی و کادو و ارایشگاه و …. از اینطرف اقساط عقب افتاده و……..،گفتم من تو مسیرم هررررچی بشه برا اماده شدن من برا بزرگ شدن ظرفم برا تقویت ایمانم، خدایا من ب تو اعتماد دارم خودت درستش میکنی سپردمش ب خودت، و برنامه بام از بانک ملی رو باز کردم ببینم اقساط ب چ شکله، ک دیدم 5تا حساب تاحالا باز کردمو توی یکیش 600تومن پوله،رفتم بانک گفتن اره چند سال پیش باز کردی، و گرفتمش و شد برا پول ارایشگاهم،
و کسی ک ازش پول میخاستیم برامون پولو واریز کرد و ریختیم برا وام و اماااااااا، امروز ک روز بعد از عروسی بود، اول صب گوشیم زنگ خورد و دیدم از شیرازه گفتم خدایا کیه،برا تسلیت زنگ زدن اقوام از شیراز،خلاصه جواب دادم دیدم گفتن شما از ما شکایت کردید ب فتا و گفتم بله من برا شما پول زدم برا کار در منزل و….. خلاصه پولمو برام واریز کردنو گفتن شکایتتونو پس بگیرید،
طولانی نکنم کامنتو،چیزی ک من فهمیییییدم اینکه استاد اینققققدر میگه ب میزاااانی ک شما ایمانتونو نشون بدید،اوضاع تغییر میکنه ینی همین،ینی داری فایل گوش میدی و تایید میکنی، اگر در شرایط بد قرار بگیری چقققققدر با قدرت میگی اشکال نداره خدا برام درستش میکنه من ب خدا ایماااان دارم، و من هروز دارم ب خدا میگم من خودمو ب تو سپردم ،زندگیمو ب تو سپردم و داره زندگیم درست میشه ،هرچی پیش بیا تهش ب نفع منه ، من ایمانمو نشون بدم،خدا کارشو بلده فقططططط باید نشون بدم ایمانمو و نترسم، و اون لحظه شروع ب ناشکری نکنم ک چرا …..، بگم حتما ب نفع منه خدا درستش میکنه.
الان صاحب خونمون 10،15 روزه گفته میخا بشینید با کرایه بیشتر یا بلند میشید،و من ب خدا گفتم خدایا هررررجور ک تو میدونی، اگر توی شرایط الانمون لازمه شجاع بشیم و بلند بشیم و هدایتمون کنی ی جا بهتر با همین پولمون،پس شجاااعمون کن و ….. اگر ن دل صاحب خونه رو نرم کن باهمین پول یا خیییلی کمتر قبول کنه تا ما ایمانمون و شجاعتمون بیشتر بشه واماده جابجایی بشیم و بعد، هررررچی خدایا تو بگی بهترینه، من تسلیم توام و میدونم در مسیر تو بودن ینی اسان بشی برای اسانی، و باهمسرم این موضوع رو ی بازی گرفتیم ک ی طرف ایمان و شجاعت و نترسیدن و با خدا بودنه، ی طرف شیطانو نجواهاشو و ترسو و…… و منتظر شنیدن داستان پیروزیمون باشید
.
خب اذان دادن همینجا ب قول دوستمون نمازو بپا دارم
بنام خداوند بخشنده مهربان
ستایش خدایی را ک فرمانروای کل عالم هست
رحمان و رحیم است
مالک روز جزا است
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
مرا ب راه راست ب راه کسانی ک ب انها نعمت داده ای و ن گمراهان،و ن انان ک ب انها غضب کرده ای هدایت کن
من چند ماهه وارد سایت شدم و الان با قدرت تمام ب همه ی تازه واردا میگم،تو توی مسیر بمون استمرار و عمل داشته باشه کم کم نممومه چیز درست میشه،استمرار استمرار استمرار
میبوسمتون استاد عزیز و مریم جان
دوشب پیش در ادامه تلاشم برای خوب کردن احساسم بهم باورهایی الهام شد
که خدا منبع تمام راه حل ها و مسائل و راهکار ها و ایده هاست
خداوند تنها منبع احساس خوب و آرامش است
و….
سریع اومدم نوشتم و حس خیلی خوبی از این باورا داشتم چون به طبع اون فهمیده بودم که تنها راه اینکه بتونم مسیر اهدافم جلوتر برم باید مسئولیت احساس خوبمو و ارامش و مسائلم برعهده بگیرم
این الهام در طی اون تفکرها اون خلوت درونیم در مورد این موصوع بهم شد
چون برام واضح تر شد تنها راه قبول مسئولیت است
و اگر مسئولیت زندگیم به باورها و خودم ندم همش منتظر عوامل بیرونی ام این و اونم که حالم بپرسه، که بهم توجه و محبت کنه که منو راهنمایی کنه که مسائلم حل کنم
وقتی مسئولیت چیزی در زندگیت بر عهده خودت ندونی مدام منتظر فلان ادم فلان موقعیت بیاد و بهت کمک کنه
صدام ضبط کردم
و چندتا بزنامه ادیت دانلود کردم داشتم امتحانشون میکردم توی یکی از این برنامه بخاطر اینکه با طرز کارش آشناییتی نداشتم هی این دکمه اونو امتحان میکردم ببینم چیطوری میتونم اون چیزی کخ میخوام بسازم که نمیدونم چطوری ولی وقتی میخواستم از برنامه بیام بیرون، یهو این فایل استاد پخش شد بخدا نمیدونم
استاد شروع کرد صحبت کردن گفتم حالا که داره میگه بذار گوش بدم ببینم چی هست
عین هدایت بود هدایت
یادم میاد اخرین باری که این فایل و اون فایل نشستم گوش بدم هنوز خیلی خوب تکاملم طی نشده بود بخاطر همین درکم خیلی پایین و از شدت مقاومت ذهنم احساس خفگی میکردم
و همون دفعه گوش دادم و تمام
در ادامه تکاملم من فهمیدم که مهم ترین رابطه ، رابطه من با خدای خودم هست
یعنی اینو بهش رسیده بودم
تا اینکه وقتی این فایل گوش دادم به خودم قول دادم که این فایل هر روز گوش بدم
خداروشکر میکنم
و الان فهمیدم که باید خدای خودم بشناسم یعنی بهتر بشناسم
فهمیدم که باید این رابطه الان زمانش رسیده بهتر و بیشتر درک کنم
و ذهنم از غیر ضروری ها و جزئیات پاک کنم
خیلییی دوست دارم از این بعذ خیلی آگاهانه تر از خواسته های خودمو خلق کنم چون به این حس رسیدم که اصلا لذتی که خودت اگاهانه به خواستت میرسی خیلی بیشتر از ناگاهانه رسیدن
یه علاوه یه نکته ریزی فهمیدم که وقتی حرفای استاد عزیزم میشنوم یه چیزی درونم اونا رو تایید میکنه و اما درصد بیشتر ذهنم مقاومت میکنه
صدای اوندقلبم کم ولی من شنیدمش بخاطر همین فکر میکنم باید ادامه بدم و تا تهش برم باید به کل برسم بایذ جستجوگر باشم از این به یعذ بیشتر از قبل
این باورهای مذهبییی ما عین سیمان چسبیدن به ذهنمون که واقعا یه موقع هایی از کوره در میریم چون بیشترشون اصلا هیچ تفاهمی با خواسته هامون ندارن خواسته هایی که با عشق و شوررررررر میخوایمیشون
با چشمم میبینم قران میگه الا بذکرالله تطمئن القلوب
با چشمم میبینم که خدا به موسی میگه موسی به محمد میگه که تو نمیتونی حتی نزدیکترین به خودت هدایت کنی
با چشمم میبینم که میگه آهای اونایی که ایمان واقعی دارن بین پیام بر ها تفاوت قائل نیستن بین ابراهیم و یعقوب و موسی و عیسی و…. هیچ تفاوتی نیست
با چشمم میبینم که اهای بنده من اگر اشتباه کردی و اومدی اصلاح کردی خودت رو من توبت میپذیرم زیرا من توبه پذیر مهربانم
با چشم میبینم که بهم میگه ابراهیم شاه دردانه خدا نه یهودی بود نه نصرانی
با چشم میبینم که دست رد میزنه به مذاهب میگه یهودی ها فکر نکنین اگر یهودی باشه هدایت میشه
یا مسیحی ها فکر نکنین اگر فقط مسیحی باشی هدایت یافته ای
با چشم میبینم که میگه بهم ما محمد بردیم جایی خودش میخواست نه جایی که ما میخوایم چون مشرق و مغرب از ماست
بیت المقدس یا مکه نداریم..
با چشم میبینم که میگه اقا ما تر و خشک با هم نمیسوزونیم
امروز با خودم فکر کردم واقعا من به قران اعتقادی ندارم
قرآنی که من با ذکر خدا تنها آرام میشییی
احساس کردم واقعا من به حرفها ایمان ندارم
من نمیدونم ادمهایی که بشدت به قران ایمان دارند منظورشون از ایمان چیه
ولی خدا وکیلی اگر این کلام خداست پس نباید یه سری جملات امیدوارانه باشه
بگیمم آره و فلان رد شیم
واقعا من اینطوری بودم یعنی امروز اینو بهش رسیدم
مهم ترین دلیلی که منو آشنا کرد با گروه تحقیقاتی عباسمنش یادمه
موانع ذهنی
استاد جان من اسم اون خود خوری ها اون موقع گذاشته بودم موانع ذهنی
مامانم خالم میگفت چتههه
میگفتم باوو من موانع ذهنی دارم نمیدونستم چیه دقیقا ولی میفهمیدم اصلا توی ذهنم ارامش تسلطی ندارم
که بتونم برای کنکور بخونم
اون وسواس و جدیت من برای موفق شدن توی کنکور من 1000 در بخورم و رها کنم تا بالاخره به این سایت برسم
حالا که نگاه میکنم اون پایداری و مصمم شدن من برای فهمیدن خقیقت باعث شد که به این مسیر هدایت شدم درسته ایدهام برای افزایش یادگیریم برای بالا رفتن تراز آزمون
برای بالارفتن نمراتم توی بعضی درسام
توی تست زدن ها… خیلی کمک کننده نبود در یک کلام ثابت قدم نبودم اما برای پیدا کردن راه درست و برای فهمیدن ادامه دادم اینکه ادامه دادم یعنی منم جز ثابت قدم هام
یعنی میتونم خیلییییی بیشتر از این خیلییییی ثابت قدم باشمممممممممم
آخ خدا چی میخواستممم جز اینکه اینا رو به زبونم بیاریی
من به ایمان نیاز دارم و در تلاشم هستم که اونو بسازم
تا بتونم با قدرت بیشتری حرکت کنم و سرعتممممممممم توربووووو بشهه
💪👸😍💋😘💙💜💚💓
خدایا شکرت
باید تفکر ها کنم..
و باید خدای خودم بیشتر ببینم و دنبال کنم سرنخ هایی که بهم میده….
شاد و پیروز باشید
درجستجوی حقیقت😎
در مدار چهل و پنج “تحول زندگی” فصل دوم
////////////
سلام
(این مکالمه در شورای درونم است)
باورمان نمیشه حرفاتونو!
همه چیز، طبق قانون پیش نمیره!!!! اگه هیج نقصی در قوانین بدون تغییر الهی نیست پس احتمالا آقازاده تو شکم مامانش داره پله های تکامل ثروت رو طی میکنه!
میخای طبق قران واست ایه بیارم که خدا هم پارتی بازی میکنه؟؟
قصص ایه هفتم !
وَأَوْحَیْنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنْ أَرْضِعِیهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِیٓ ۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ
به مادر موسی الهام کردیم که او را شیر بده، چون [از ستم فرعونیان] بر او بترسی به دریایش انداز، و مترس و غمگین مباش که ما حتماً او را به تو باز میگردانیم، و او را از پیامبران قرار میدهیم
/
بگو ببینم موسی چه کار خوبی انجام داده بود که اصلا پیغمبر به دنیا اومد؟؟؟ میدونی بخاطرش چنتا نوزاد گوگولی پسر کشته شد؟؟؟
گویا فرعون خوابی دید که تعبیرش بر این بود به زودی طفلی به دنیا میاد که تاج و تختشو به فنا میبره، اون تصمیم میگیره صورت مسئله رو پاک کنه و در امتدادش کشتن نوزاد های پسر و حتی تو یک مقاله خوندم به حدی خفقان و حفاظت فیزیکی زیاد بوده که زنان رو از مردان تا مدتی دور کردن که حتی نطفه این بچه هم بسته نشه ! و جالب بود واسم که گویا عمران پدر موسی یکی از نیرویهای گارد سلطنتی بوده و تونسته ….
من عاشق موسی هستم! از خدا میخام بشم یکی مثه موسی!
میخام مشت محکمی به نفس خودم بزنم و بکشمش!
خدایا با تمام وجود ازت میخام و تشکر میکنم که وعده”فرقانا”رو در وجودم فعالتر میکنی…
اصلا همین ایه 29انفال جوابشو داده و قانع شده منتهی میخام بازم منطقی تر بشه سیستمی بودن جهان
راستی
هنوز نمیدونم کیه ! اسمی واسش انتخاب نکردم ! منظور صداییه که تو سرمه گاهی چیزایی مگه که از عجب شاخ درمیارم!
میخاد عادل بودن خدا رو زیر سوال ببره، یادم اومد از جدال اولیه ای که بینمون رخ داد! منظورم بعد نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین است!
فَسَجَدَ الْمَلَآئِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
پس همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند
إِلَّآ إِبْلِیسَ أَبَىٰٓ أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ
مگر ابلیس که نپذیرفت با سجده کنان باشد
قَالَ یَآ إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ
[خدا] گفت: ای ابلیس! تو را چه شده که با سجده کنان نیستی؟
قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
گفت: من آن نیستم که برای بشری که او را از گلی خشک و برگرفته از لجنی متعفّن و تیرهرنگ آفریدی سجده کنم!!
این مکالمه در سوره حجر از ایه 29به تصویر کشیده شده و درایه بالا یه حالتی پیش اومده مثه الان من!
چرا موسی تو شکم مامانش پیغمبر منتخب شد؟؟؟!؟!!؟!؟!!!
خدایا شکرت
یک کلمه تو سرم چرخید: وارث!
جواب بحث ارث بردنه! موسی پیامبری رو از پدرش ارث برد که اینو هم میشه نقض کرد و جوابشو هم پیش پیش خدا بهم گفت و خدا میدونه بحدی الان قانع شدم که…..خدایا شکرت
تسلیمم!
منو ببخش با این فکرای چرت و پرت وسوسه شیطان درونم بود تا منو گمراه کنه و گواهی میدهم اگه فضل و رحمت و هدایت تو نباشه من از گمراهانم.
مشتاق هر محبتی ام که در حقم داشته باشی…..
وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ
ما میخواستیم به آنان که در آن سرزمین به ناتوانی و زبونی گرفته شده بودند، نعمت های باارزش دهیم، و آنان را پیشوایان مردم و وارثان [اموال، ثروتها و سرزمینهای فرعونیان] گردانیم.
قصص – 5
از شمایل ایه معلومه اصلا که این دنیا بر مبنای خیر بنا شده- کافی یه نفر داوطلب واسط خیر بشه و سیستم در راستای گسترش زمین و خوبی ازش حمایت میکنه ، هم اون طرف لعلک ترضی میشه همم خشنودی خدا اتفاق میوفته. منظور از خشنودی خدا همون رسیدن به مقصود رشد و پیشرفت و تعالی هست…
واژگان در طول زمان از معنی اصلیشون فاصله یا در خور تغییرات میشن، مثه همین عبارت خشنودی خداوند!
همیشه فکر میکردم خشنودی خداوند ینی ذات باری تعالی تبسمی میکنه و شاید به افتخار فعلی که انجام شد پا میشه و از علی العرش الستوی واسه بنده هاش کف میزنه و میگه به به فتبارک الله الحسن الخالقین !!!!!
خدایا شکرت خدایا شکرت کم کم دارم میفهمم قاعده سیستم و این قبیل مباحث و موضوعاتی که گاهی تو قران اشاره میشه …. بعضی و آیات تصویر سازی ها مثل ماجرای سجده بر ادم جنبه تشریفاتی نداشته و چه زیبا اقای محسن قرائتی تو تفسیر نور به قلمش آمده :
مراد از دمیده شدن روح خداوند در انسان، جان داشتن و نفس کشیدن نیست، زیرا که حیوانات نیز نفس مىکشند، بلکه مراد اعطاى صفاتى چون خلّاقیّت، اراده و علم، از سوى خدا به انسان است و نسبت دادن روح به خداوند، براى شرافت روح است، نظیر بیتاللَّه و شهراللَّه.
/
در خصوص بحث وراثت و پیامبر برگزیدن شدن یادم اومد از مکالمه ابراهیم که گفت از ذریه یا بچه های من نسل پیامبران رو گسترش و ادامه بده که خدا بهش گفت نخیر! هرکی فعل شایسته انجام بده اکسپت میشه ….
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِیمَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَالْکِتَابَ ۖ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ
ترجمه ایه 26 حدید از اقای فولادوند :
و در حقیقت، نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندان آن دو، نبوت و کتاب را قرار دادیم: از آنها [برخى] راهیاب [شد]ند، و[لى] بسیارى از آنان بدکار بودند.
به نظر این مقاله به سر منزل مقصود نشست اما دلم میخاد بازم بنویسم حس خوبی بهم میده….
درخصوص ابنکه چرا موسی شد موسی یقینا بخاطر خواسته پدرش بوده که مشابهشو ذکریا برای فرزندش یحیی داشت که در سوره ال عمران یه 38 به بعد تصویر سازی زیبایی شده امااااا دلم میخاد برخلاف خط مش تحقیقاتیم که خیلی کم استناد میشه به احادیث و روایات این داستان رو بنویسم چووون خیلی حسم باهاش خوبه :)
روزی یکی از اصحاب جناب سلمان رو دید که مشغول عبادتی خالصانه است شاید از سرحسادت زد سرشونش و گفت
سلمااان بس کن ختم مرسلین انتخاب شدو کلا باب پیامبری بسته شده…
خلاصه پیامبر بدون در جریان قرار گرفتن ازین ماجرا پیش بسیاری از اصحاب گفت : سلمان منا
ینی سلمان از دودمان ما پیامبران است.
استدلال من اینه درسته پیامبر نمیتونم بشم اما سلمان که میتونم باشم!
و پیامبر ایشونو به خودش نسبت داده!
و این جایگاه فک کنم به جناب سلمان و بزرگ ازاد مردی بنام حسین پسر دوم خلیفه چهارم مسلمین یا امام اول شیعه نسبت داد.
سخت تصمیم گرفتم عینک تعصب رو بذارم کنار و خدا هم همه رو حمایت میکنه اما شکرا اما کفورا
سوره انسان ایه سه
/////////
وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوٓا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٍ مُسَمًّى وَیُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ
و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به سوی او بازگردید تا شما را تا پایان زندگی از بهره نیک و خوشی برخوردار کند، و هر که را صفات پسندیده و اعمال شایسته او افزونتر است، پاداش زیادتری عطا کند، و اگر روی از حق برگردانید، من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم
هود – 3
/
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ
خدا همه گذشته و آینده آنان را میداند، و جز برای کسی که خدا بپسندد شفاعت نمیکنند، و آنان به خاطر خشیت از [عظمت و جلال] او بیمناکند
انبیا – 28
پایان
ارادتمند
مهدی وثوق
الان از: مشهد/ایران
+168
سلام بر دوست و برادر عزیزم مهدی وثوق از مشهد.😘خیلی خیلی خیلی خوشحالم که کامنت شمارو خوندم؛این یک معجززززززسسسسسس. این باعث میشه بیشتر به قانون ایمان بیاریم این اتفاق خیلی عجیبه معجزس.👌همیشه میگیم که افراد هم مدار به هم برخورد دارن اینه ها!!!!! منو شما به واسطه یک سوال مشترک باهم هم مدار شدیم.اگر صفحه شخصی منو ببینید من یک کامنت خیلی پرو پیمون و تحقیقاتی راجع به ی قرآن گذاشتم توی قسمت ظلم به خود در قرآن!که همون اول گفتم که ی سوال دارم و سوالمم همین آیه ۷قصصه از استاد خانوم شایسته و دوستان پرسیدم کی جوابی داره؟فکر کنم استاد جواب نداد تا ارتباط من با خدای درونم بیشتر بشه و خودم هدایت بشم و استاد معمولا جواب نمیدن چون باورشون اینه که کسی که توی مدارش باشه خودش طبیعیه که جواب رو بگیره و میگیره و الان به گمونم همین طور شد و من هدایت شدم درعیییییننن ناباوری به کامنت شما و هرچی قبلش تو سایت گشتم و عقل کل جوابی برای این سوالم نبود من چهار پنج روز خیلی خیلی جدی فکر کردم به این سوال بی هیچ جوابی به ایمان نسبتا خوبی از قانون رسیدم و مطمعنم این سوالم از کج فهمی منه. رسیدم به کامنت شما فکر کنم این ی نشونس که چون تو مدار جواب این سوال قرار گرفتم برخورد کردم به کامنتی که خیلی معجززززه وااااررر😳دوتا پایین تر از کامنت خودم تو این صفحس ینی کامنت شما!!!!من متن شما رو خوندم فقط گفتید خدا جواب مو داد نگفتید چی گفت!!!👇👇
یک کلمه تو سرم چرخید: وارث!
جواب بحث ارث بردنه! موسی پیامبری رو از پدرش ارث برد که اینو هم میشه نقض کرد و جوابشو هم پیش پیش خدا بهم گفت و خدا میدونه بحدی الان قانع شدم که…..خدایا شکرت
تسلیمم!
نمیدونم اینکه از شما میپرسم شرکه یا نه اما احساس میکنم این ی نشانس که برخوردم به کامنت شما و از شما بپرسم🙇🤔🙄💡💡
خیییلللیی به این سوال فکر کردم ولی به جواب نرسیدم گویا در مدارش نبودم.
دوست عزیزم مهدی وثوق شما به چه جوابی رسیدید که قانع شدید؟؟؟؟!!!!
پیشاپیش ممنون از توجه شما.😊💟
سلام عزیزم
خیلی خوشحالم که افتخار پیدا کردم ابزار هدایت شدم …
خدایا شکرت
مسئله که مطرح کردی یکی از سوالات مهم خیلیاست… جوابش دقیقا همونجایی که اشاره کردی نوشنه شده !!! ندیدیش …
پیشنهاد من اینه اول باور کنی:
ان علینا للهدی …
به یقین هدایت کردن بر عهده خداست.
و سعی کن خودت به جواب برسی و متکی به سوال مستقیم پرسیدن از دیگران نباشی…
تو قران بارها گفته برای انان که اندیشه/فکر میکنند…
و بدون کلید جواب گرفتن ” وضوح خواسته یا سواله ”
الاایحال
از خوندن کامنتت لذت بردم
همین متن + ابهاماتی که داری همراه با حس خوبتو تو پروفایلم قسمت دیدگاه های خانواده قرار بده ، اونجا اگه خدا بخاد با هم در اتباط هستیم…
یادت باشه اول در سوال به وضوح برس بعد مطرح کن،همیشه ، با همه …
+۱۸۲
سلام به همه دوستای عزیزم . سلام به استاد عزیزم. سلام به مریم بانوی عزیزم
روز چهل و پنجم
” من تمام قسمت های زندگیم رو میتونم کنترل کنم، چون من میتونم افکارم رو کنترل کنم. چون من میتونم فرکانس هامو کنترل کنم. چون من میتونم احساساتم رو کنترل کنم. و مهمتر از همه “””چون من میتونم نگاهم به جهان رو کنترل کنم. دیدگاهم رو کنترل کنم””” من میتوانم اتفاقات و شرایطم رو کنترل کنم”
خلاصه عملکرد سیستم حاکم بر جهان(قانون حاکم بر جهان):
حس خوب(حال خوب)= اتفاقات خوب
حس بد(حال بد)= اتفاقات بد
حالا چطور دیدگاهم رو به سمتی کنترل کنم که تو هر لحظه حس خوب داشته باشم تا همواره تو زندگیم اتفاقات خوب جریان داشته باشه؟
به قول دوست عزیزم”باید سپاسگذار باشم، باید به نکات مثبت زندگیم نگاه کنم و فرکانس های خوب بفرستم تا این سیستم هوشمندانه طبق فرکانس های من بهم جواب بده”
فرکانس های خوب شامل حرفایی که با خودم میزنم، فایلایی که گوش میدم، حرفایی که با بقیه میزنم، تصاویری که توجه میکنم. کلا توجه باید جنسش حال خوب کن باشه، نبود، باید در جهت عکس یعنی، حال خوب کن، تغییر داده بشه. به چه صورت؟
این کلمه”به چه صورت؟” خیلی به ذهن میاد یه جورایی کلمه کلیدی ذهن برای گمراهی و دور شدن از مسیره. جواب این به چه صورت، رجوع به خداست. توکل به خدا و سپردن کار به دستای قدرتمند خداست و ادامه دادن به توجه به نکات مثبت تو اون لحظه ای که داری هستش. تو حین حال خوب، هدایت ها و الهام ها میاد. مهمترین درس این هست که اتفاقات ما تنها و تنها از طریق ارسال فرکانس و توجه هاتمون بوجود میاد. و اگر به سمت الگوهای موفق در آن خواسته هدایت شدیم، قراره باورها و فرکانس های ارسالی اون افراد رو کند و کاو کنیم نه تقلید از ظاهر امر اونا.
سیستم تنها یه قانون داره و اونم ثابت ثابته و من باید تنها روی باورهای خودم، احساسات خودم، توجهات خودم و مهمتر از همه کنترل ذهن خودم کار کنم. دنبال مسیرهایی برم که به من کمک میکنه تا بیشتر مراقب ذهن باشم. مثل مراقبه کردن. هر روز متعهدانه بیام یه سری عادت مثل نوازش گل و گیاه ها. تحسین خورشید. تحسین هوای عالی. تحسین صدای قشنگ پرنده ها. و سپاسگذاری از اونا رو در درون خودم ایجاد کنم و کم کم گسترشش بدم. جوری که حس مثبت حس غالب روزانه من باشه. و بتونم به طور واضح تری صدای الهامات و صدای خدا رو بشنوم.
خدا رو شکر میکنم که یه قانونی هست تا همه طبق اون قانون عمل کنن و نتیجه بگیرن. قانونی که هیچ پارتی بازی توش نیست و 100 در 100 عادلانه و مطمئنه. وقتی به این اطمینان فکر میکنم. حس آرامش فوق العاده ای میگیرم. نه احساس عقب موندگی دارن. نه احساس نا امیدی. بلکه میدونم میتونم صفر تا صد زندگیم رو خودم بسازم. فقط باید دنبال ایجاد باورهای همجهت با خواسته هام بگردم اونم از طریق الگوهایی که از ادم های موفق تو اون زمینه پیدا میکنم. سوالاتم رو یادداشت کنم. سوالات باوری. که از طریق یافتن ترمز ها به وجود میاد. و یا حتی ممکنه در مصاحبه با اونا ترمز هایی پیدا کنیم که اصلا تو هیچ جای مخمون هم نمیگنجید.
اما بزرگترین باور اینه که بدونی خدا وجود داره. هیچ باوری بدون وجود خدا قدرتمند نیست که عملی بشه. تمام باورها به قدرت و توانایی خدا وصله. وقتی میگی میخوام فلان کار رو انجام بدم، میگی خدا منو لایق آفرید و همراهمه و میری جلو. وقتی میگی اگه بقیه شدن منم میتونم چون خدا سیستم رو عادلانه برنامه ریزی کرد پس من هم در زمره ادم های موفق میتونم قرار بگیرم اگز بتونم مثل اونا توحیدی و قدرمتند به خدا نگا کنم.
به اندازه ای که ایمانم به قدرت خدا بیشتر باشه، میتونم قدرتمند تر بشم.
خداروشکر میکنم که امروز هم پای در سفر گذاشته و از دریای آگاهی بیکران این سفرنامه، چند قطره ای بهره بردم. یاد گرفتم وقتی حس بد دارم. فقط به خودم رجوع کنم و در جهت رفع اون حس فقط در درون خودم دس به کار بشم. یادمه قبلا برای اینکه حس خوب بگیرم همش فیلم دانلود میکردم و وقتم رو تلف میکردم تا یه ذره ذهنم پرت باشه از موضوع. ولی الان به کمک خدای بزرگ وقتی حس بد میاد، دیدگاهمو تغییر میدم اونم نهایت و حداکثر نیم ساعته این کار صورت میگیره. در صورتی که قبلا باور به این داشتم که هر چن تا خوشی یه غم داره که یکی دو روزت برای تحمل اون، تا کم رنگ شدنش باید بگذره! ولی الان نه. یاد گرفتم در دیدن تصاویر رو به رویم ریز بین باشم تا فقط نکات مثبت اون تصاویر رو به ذهن بسپارم و از دیدنشون سپاسگذار باشم. مثل امروز که از جلوی پنجره اتاقم یه اقایی داشت رد میشد که یه تیشرت بنفش کمرنگ خوشگل داشت. گفتم خدایا شکرت اول صبحی چه رنگ خوشگلی نشونم دادی. یا گربه ای که ماهرانه از بالای در همسایمون راه میرفت و گفتم خدایا شکرت که این مهارت فوق العاده رو بهم نشون دادی. یا صدای خیش خیش علف خوردن گوسفندا سر کوچمون. چقد صدای زنگولشونو دوس داشتم. تکون خوردن آرام بخش پرده پنحره با نسیم ملایم صبحگاهی و تصاویر معجره وار دیگه که به نظر من اون حرکت گربه، اون گوسفندا هیچ کدوم اتفاقی اون لحظه که دم پنجره بودم نیومده بودن، بلکه فرکانس های مثبتی که ارسال کرده بودم و تلاشم برای داشتن حس خوب اونا رو گذاشته بود. و الحق که همشون معجزه وار بودن چون باعث شدن بیشتر سپاسگذار تر باشم. و حس خوب بگیرم. الحق که اگر با دید زیبا و سپاسگذارانه به تصاویر ارسالی توسط جهان نگاه کنیم، تو هر لحظه زندگی، معجزات خدا رو دریافت میکنیم. و این بسیار زیباست. خداروشکر که تو این خانواده هستم شما رو دارم. استاد عزیزم. مریم عزیزم خیلی از شما و از وجود شما از خدا سپاسگذارم. همتون رو دوست دارم.
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام به همه ی هم کلاسی هاسی های عزیزم.
این فایلِ بی نظیر، نشانه ی امروز من در سایت ارزشمند عباس منش دات کام …
الهی الحمدالله
الهی الحمدالله
خدایا من به تو اعتماد دارم، با همه ی وجودم.
میدونم تو همیشه در بهترین زمان و مکان و شرایط منو هدایت میکنی به خواسته هام.
وقتی که آماده شده باشم، ظرف وجودم آماده شده باشه.
استاد جانم مرسی برای ایده ی جذابِ نشانه ی امروزِ من
الله نور السماوات و الارض
نور علی نور
یهدی الله لنوره من یشاء
سورپرایز شدم که من این روزها بیشتر دارم عاشق آیه 35 سوره نور میشم، بعد تو فایل نشانه ی امروز من صحبت از این آیه میشه.
نشانه ها میان که بگن: مسیر درسته، برو جلو، خبرهای خوب در راهه.
نشانه های هر کسی برای خودش قابل درک و فهمه، نشانه های آدمها با هم فرق میکنه.
در رابطه با فرق یرید و یشاء ایده اومد سرچ کنم تو عقل کل، جواب عالی بود، لذت بردم.
چقدر خوبه قوانین خدا ثابت و بدون تغییره، پارتی بازی و تفاوت قائل شدن داخلش وجود نداره، خدا رو شکر برای عدلِ مطلقِ خدا.
برای خدا هیچ فرقی وجود نداره بینِ بنده هاش، همه رو دوست داره، همه رو با نیت اشرفِ مخلوقات خلق کرده، حالا بسته به انتخاب خودمونه که بریم به سمت اشرف مخلوقات یا نه.
چقدر خوشم میاد از مبحثِ قوانین.
دارم تاتی تاتی میام جلو و بهتر درک میکنم.
خدایا شکرت که خریدِ دوره کشف قوانین زندگی رو، روزیِ من کردی، برکتِ من قرار دادی، ثروتِ من قرار دادی.
کامنت مستانه عزیز، کامنت برگزیده این فایل، خیلی خوبه، جمع بندیِ عالی، نوشتن نکات عالی.
مخصوصا قسمتی که در مورد هدایت نوشته بود خوشحالم کرد. و باعث شد هدایت شم به سمت تفاوت یرید و یشاء.
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلاااام ، بعد از یک ماه دوری از نوشتن کامنت در روز شمار تحول زندگی من
یک ماه سراسر تجربه جدید و لذت و آرامش
که یکی از نتایج و خواسته هام به شکل هدایتی و لذت بخش تیک خورد
هر چند که همراه سایت و همراه سفر دور آمریکا بودم ولی چی بهتر از این که حالا که در ادامه راه روز شمار تحول زندگی هستم در جلسه روز 45 ام و این آگاهی که فکر کنم بیش از 4 بار گوش دادم ، از نتایجم بنویسم که چگونه این انرژی برتر من را هدایت کرد و به شکل خواسته ی من تبدیل شد
داستان از این قراره که :
از سال 95 که من برای 4 ماه در شمال کشور شهر رامسر زندگی کردم بخاطر یه پروژه کاری ، به شدت علاقه پیدا کردم که در شمال کشور باشم و زندگی کنم ، از بچگی که برای دیدن خانواده مادرم که به بندرعباس مهاجرت کرده بودند و ما هر سال عید میرفتیم خونشون ، عاشق شهری بودم که دریا داشته باشه
ولی من متولد و بزرگ شده اصفهان هستم !
گذشت تا سال 99 ازدواجم ، آخر سال 99 رفتن خدمت سربازی تا سال 1401 ، عروسی ، و بعد از یک سال خونه خودم زندگی کردن ، برای سفر و تفریح که به شمال اومدیم ، این خواسته دوباره و بیشتر و بیشتر درونم روشن شد که ” من میخوام در این طبیعت زیبا ، نزدیک دریا و جنگل زندگی کنم ”
شهریور سال 1400 زمانی که سرباز بودم و در چند روز مرخصی با همسرم یه سفر بندر انزلی رفتیم ، ویدویی از خودم گرفتم دم موج شکن شهر انزلی و از خداوند درخواست کردم که من میخوام مهاجرت کنم و شبیه به این مکان زندگی کنم و گفتم توی ویدیو که این تاریخ من درخواستم را به جهان صادر کردم تا ببینم نتیجه کی حاصل میشه !
……….( البته که دنبال کردن هر روز سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا هم این اشتیاق درون منو هر روز و هروز بیشتر و بیشتر میکرد )………….
امسال که سفر کردیم به شمال ( مرداد ماه ) دوباره در بلوار کازینو رامسر از خودم ویدیو گرفتم که حالا که یه سری موارد مثل سربازی و عروسی و … رد شده و آزادی ام بیشتر و بیشتر هست این خواسته مهاجرتم هم خیلی خیلی درونم پر رنگ شده و این فرکانس را خیلی قوی تر به جهان صادر میکنم ، در صورتی که من چند روز بود که خونه ای که اصفهان ساکن بودم را اجاره اش را برای سال بعد تمدید کرده بودم
( توی پرانتز بگم که من از خودم و زمان های مختلفم ویدیو گرفتم که مستند باشه ، به عشق اینکه بعد از رسیدن به قله ها این ویدیو ها را تدوین کنم و برای استاد عزیزم ارسال کنم )
وقتی که از سفر برگشتیم به اصفهان ، این خواسته درونم بیشتر و بیشتر شده بود ، به خودم گفتم باید استارتش را بزنم تا مثلا سال دیگه جور بشه و نخوام تمدید کنم و بریم شمال زندگی کنیم ، چون کارم هم به صورت فریلنسر هست و به لطف خدا میتونم به صورت آزاد و بدون وابستگی به زمان و مکان انجام بدم این خواسته را با شدت بیشتری داشتم
ولی یه مسئله ای که چند ساله هنوز برای من رفع نشده و به مرحله خوبی نرسیده ، وضعیت مالیه منه !
به لطف خدا سال قبل صاحب خونه با مبلغ شاید کمی کمتر نصف مبلغ عرف املاکی به ما اجاره داد که به قولی کمکی در اول زندگی ما باشه و دستی از دستان خداوند بود ، امسال که باهاش تمدید کردیم ، اجاره را روی عرف گفت ولی بازم رهن خونه را پایین تر از عرف از ما دریافت کرد ( با اینکه حتی برای این رهن هم من سرویس طلای همسرم را فروختم )
خلاصه خواستم از همون موقع استارتش را بزنم ، از سمت پدرم که داخل یک کارخانه کار میکنه یه سری آپارتمان برای کارکنان کارخانه در کمربندی شهر چالوس به عنوان ویلایی که در اختیارشون بزارند مثل خیلی از ارگان ها و کارخانه ها گذاشتند که ما هم سه روز به واسطه پدرم اونجا بودیم ، از اونجا شروع کردم که یه پدرم گفتم : از رئیس کارخانه بپرس ، یکی از واحد ها را به من اجاره نمیده ؟! پدرمم هم برخلاف موقع های دیگه که با من ساز مخالف میزد ، در یک فرصت که پیش اومده بود پرسیده بود و درخواست من رد شده بود ، ازش تشکر کردم و گفتم خوب اینکه نشد ، با همسرم با ذوقی که داشتیم شروع کردیم در گشتن داخل اینترنت و خونه هایی که برای اجاره گذاشتند ، جای خاصی مد نظرمون نبود ، همسرم گفت کدوم شهر را بزنم ، گفتم کلا شهر های خط ساحل شمال را انتخاب کن !
ولی ما یه محدودیت داشتیم ، اونم نقدینگی و سرمایه من بود که نداشتم ! ، من خواستم این بود که همین مبلغ رهن و اجاره که بابت خونه اصفهان دادم ، با همین مبلغ یه خونه ی دیگه را بگیرم در شمال ، چون پولی نداشتم که روش بزارم و این مبلغ هم در حالت عرف جامعه مبلغ نسبتا پایینی بود و هست
میگشتیم ، بعضی موارد خوب بود که تا میخواستیم تماس بگیریم اجاره رفته بود ( چون مبلغ های کم و مناسب سریع اجاره میرفت ) یا مواری هم بود که خوب بود ولی ما یه شرایط دیگه هم داشتیم ، اونم این بود که ما اصفهان بودیم اگر قرار داد را میبستیم فقط باید با یک بیعانه کم میبستیم و حدود یک ماه طول میکشید بیایم جمع کنیم و بریم ، پس هر کسی حاضر نبود که یک ماه صبر کنه !
یه کم که جستجومون جدی تر شد و دیدیم انگار با این قیمت هم خونه هست و میتونیم چندتا را نشون کنیم و بریم ببینیم ، اول تماس گرفتم با صاحب خونه که واقعا انسان های شریفی بودند و هستند ، بهشون گفتم که من شرایطی برام پیش اومده که بخوام مهاجرت کنم ولی اول بستگی به نظر شما داره اگر موافق باشید من میرم دنبالش چون تازه تمدید کردیم ، اگر موافق نباشید که هیچی همینجا هنوز اتفاق نیافتاده کنسلش کنیم ، بازم دستان خدا ، صاحب خونه به فال نیک گرفت و قبول کرد و گفت : امید به خدا اگر برات بهتره که بری برو ببین چی میشه !
آقا ما دیگه عزم را جزم کردیم که سه روز بیایم شمال یه سری موارد را که در نظر گرفتیم و تماس گرفتیم و شرایط خودمون را گفتیم بیایم ببینیم و مهمتر از همه که خیلی با همسرم تاکید میکردم اینکه :
” ما میخواهیم رها باشیم و لذت ببریم تا خداوند هدایتمون کنه ”
یه پروژه دستم بود تا انجام دادنش سه چهار روز طول کشید و پروژه بعدی را یه کم انداختم عقب و با یه دوستی که سفر قبل را باهم بودیم و همیشه پایه هست و اونم بسیاری از مواقع دستی از خداوند بوده برای من ، قرار شد سه روز بریم خط دریای شمال را بگیریم ببینم چی میشه ( چون من خودم ماشین ندارم )
خیلی سعی میکنم خلاصه اش کنم ولی یه سری موارد کلید کاره و باید گفته بشه مثل اینکه من این موارد را اول سفر در نوت گوشیم نوشتم :
این دقیقا از نوت گوشیم کپی شده :
……………………………………………………………………………………………
“سفر هدایتی ما به شمال برای هجرت ” :
خدایا شمال را انتخاب کردم چون میخوام شکرگزار زیبایی های طبیعتت باشم
و همینطور شجاعتم و ایمانم را در مهاجرت نشون بدم
خودت ظرفم را بیافزا
و هدایتم کن به ظرف و رزق و شکرگزاری بیشتر
و ایمان دارم که من در بهترین زمان در بهترین مکان حضور دارم
” خدایا همواره ما را در مکان مناسب و در زمان مناسب با زیبایی های فراوان قرار بده ”
” هر اتفاقی که بیفته به نفع ماست و در مسیر هدایت ما به خواسته هامونه ”
( این دوتا دعا را مدام به همراه همسرم و دوستم در طول سفر به زبون میاوردیم ، و هم به خودم و هم به همسرم هم مدام یاد آوری میکردم که اگر بشه که خوشحال میشیم ولی اگر نشد سعی میکنیم ناراحت نشیم و نعمت هایی که همین الان داریم در اصفهان را بهش بیشتر و بیشتر توجه کنیم )
.
در ادامه نوت گوشیم این موارد را به شکل درخواست نوشتم ، به شکل باکس که تیک بخوره :
.
الهی
ما را هدایت کن به فضا ، خونه و محلی که :
+ امن و دوست داشتنی باشه
+ خونه تمیز و نوساز و خوش نقشه
+ دسترسی آسان برای مایحتاج
+ نزدیک به باشگاه خوب
+ فضای دلچسب برای تمرین ورشی ام در محیط باز
+ زیبایی های شمال را داشته باشه (دریا یا جنگل و سرسبزی و رود)که با هر بار دیدنش و هر روز احساسم بهتر بشه و انرژیش را بگیرم و شکر گزار باشم
+ با قیمت مناسب
+ اینترنتش عالی باشه مثل خونه اصفهان
+ و صاحب خانه خوش انرژی و صالح و هم فرکانس
…………………………………………………………………………………..
این موارد نوت گوشیم بود ، که این درخواست های آخر را یادم نبود که نوشته بودم فقط با خودم دوتا دعایی که نوشتم را تکرار میکردم
ما در از محمود آباد تا اطراف بابلسر را دیدیم ، یه سری موارد خود به خود خط میخورد و تا ما میخواستیم بریم ببینیم یا تماس میگیرفتیم اجاره رفته بود و یا مناسب نبودند ، یه سری خونه ها دیدم که واقعا هیچ چیزش مناسب نبود که من داشتم به نسبت نقدینگی ام نا امید میشدم ولی به خودم یاد آوری کردم که : من که الان خونه و شرایطم داخل اصفهان خوبه و مشکلی ندارم پس قرار نیست حسم بد بشه و هر اتفاقی به سود منه
تا اینکه توی بابلسر یه خونه دیدیم که همه چیش خوب بود ، یه کم اجاره اش به نسبت خونه اصفهان بیشتر بود ، همه چی خوب ، همسرم هم راضی ، ولییییی ، من ته دلم یه دل نبود !!!
همسرم اوکی بود ولی من با خودم در صلح نبودم ، از اون املاکی تشکر کردم و ازش یه روز وقت خواستم که آقا به کسی قول نده و من بهت خبر میدم ، از خداوند خواستم که خونه ای باشه که بیشتر حس شمال بهم دست بده ، طبیعتش بیشتر و نزدیک تر باشه که حسم گفت بریم سمت چالوس ، رفتیم چالوس شب موندیم و صبحش دوتا مورد بود که زنگ زدیم و اجاره رفته بود ، موردی توی چالوس نبود که بریم ببینیم و همسرم یه مورد دیگه سیو کرده بود چسبیده به منطقه زیبای نمک آبرود ، آگهی مال یه هفته پیش بود ، ما مواردی بود که زنگ میزدیم و به 24 ساعت نرسیده اجاره رفته بود ، همسرم گفت اینم حتما اجاره رفته و یادش رفته که آگهی را برداره ، من گفتم زنگ میزنیم دیگه ضرر که نداره ، تماس گرفتیم و در عین ناباوری گفتند نه اجاره نرفته تشریف بیارید گفتند کی میرسید گفتیم نهایتا تا یک ساعت دیگه گفت باشه
رفتیم به آدرس و از اول ورودی محله محو زیبایی های خداوند بودیم ، رسیدیم ، خونه را دیدیم و از همون اول انرژی مثب خیلی خوبی دریافت کردیم ، اینجا دیگه دلم میگفت خودشه و درونم آروم بود و نکته جالبش اینکه صاحب خونه گفت :
راستش قبل از شما تا حالا 5 یا 6 نفر دیگه هم اومدند و خونه را پسندیدند ولی حقیتش را بهت بگم که حس و انرژی خوبی ازشون دریافت نکردم و ردشون کردم ، گفتم خوب حستون نسبت به ما چطوره ؟ گفتند خوب !
گفتم ما شرایطمون اینه : که 10 میلیون به شما بدم و قرارداد را بنویسیم و بریم تا یک ماه دیگه با اسباب و وسایل بیاسم و پول کامل و قرارداد کامل بشه ، گفتند قبول ، ما داخل خونه بدون واسطه و مشاور املاکی قرار داد را نوشتیم و اومدیم !!
در یک فضا و طبیعت واقعا عالی و رویایی ، شاید بهتره بگم رویایی برای ما با شرایط مالی که ای که داشتیم ️️
ما همون روز با ذوق و احساس عالی سریع اومدیم به سمت اصفهان چون خانواده همسرم هم مسافر کربلا بودند و میخواستیم برای خداحافظی و دادن این خبر خوب بهشون برسیم
یادتونه گفتم از خودم ویدیو گرفتم توی سفر که درخواست مهاجرت و زندگی ام در شمال را به خداوند داخل ویدیو گفتم ؟!
من 21 مرداد درخواستم را به خداوند دادم ، و در 7 شهریور ، یعنی کمتر از 20 روز بعد ، قرار داد خونه جدید در شهر جدید را نوشتم
و یه نکته دیگه اینکه من در هدف گذاری امسالم ، هدف چهارمم را نوشتم : ” مهاجرت در نیمه دوم سال ” ولی واضح ننوشته بودم به کجا ، ایده هایی داشتم برای مهاجرت از کشور ولی نه شرایطش را داشتم و نه پولش رو ، فقط دلم میخواست این ایمان را در عمل بیارم و مهاجرت کنم
و یه نکته جالبتر اینکه ، قسمت آخر نوت گوشیم که درخواست هامو قبل از پیدا کردن خونه به خداوند نوشته بودم را یادم نبود ، که نوشته بودم خونه و محلی که میخوام چطوری باشه !!
فردا شب قرار داد یعنی 8 شهریور داشتم نوت گوشیم را چک میکردم و رسیدم به قسمت پایین اون صفحه که درخواستم های خودم را نوشته بودم و وقتی که خوندم اشکم در اومد ، چرا که همه اون خواسته ها و ویژگی ها را تیکش را زدم !!! چقدرررررر لذت بخش بود ، و همین الان که دارم تایپ میکنم بغض کردم ️
حتی همسرم هم در جریان نوشتن این خواسته ها نبود و بعد براش خوندم که ببین ، همه اش تیک خورد !
.
خلاصه بعد از 29 سال زندگی در شهر زادگاهم ، اولین مهاجرت خودم را انجام دادم اونم دقیقا در دومین روز نیمه دوم سال ، با خانواده هامون اومدیم و یک اسباب کشی لذت بخش را تجربه کردم و در حال حاضر بیشتر از یک ماه هست که در یکی از زیباترین و خوش مکان ترین قسمت های شمال کشور در استان مازندران با همسرم ساکن هستیم که هر روز که از خواب بیدار میشم این زیبایی را میبینم لذت میبرم و خدا را شکر میکنم ️
به خداوندی خدا که اگر بخوام زیبایی های اینجا را هر کدومو خیلی مختصر بنویسم ، بیشتر از همین کامنتی میشه که تا الان نوشتم !!!
خیلی از موارد و زیبایی ها و هدایت ها را ننوشتم ، چرا که دیگه خیلی خیلی طولانی میشد و الان با اشک چشم و ساعت 4:30 صبح به این قسمت از کامنت رسیدم
.
با عشق این راه تغییر زندگی ام را دوست دارم و امیدوارم هر روز بهتر و بهتر بتونم ادامه بدم ، کلی اتفاق های خوب دیگه هم داره برام میفته که دوست دارم جمع بشه ، نهایی بشه و در آخر روزشمار این فصل یا فصل های آینده اش بنویسم
دوستتون دارم و در پناه حق ️
سلام جناب صادقی کامنتتون اشکمووو دراورد .خدایا شکرت من زادگاهممم شماله کشوره و ارزوی خیلی ازدوستانه ارزشون معاجرت ب شماله واقعا شمال بهشته من خودم هرروز بابت طبیعت شمال خداوندووو هزاربارشکر میکنم اینکه وقتی چشم باز میکنم اسمون ابی پاک میبینم از یه مسیر رویایی میرسم ب دریا ازیه مسیر رویاییتر میرسم ب لب رودخونه شهررر .دوست عزیزممم چ انتخاب خوبی چ مهاجرت دلنشینی بهتون تبریک میگممم امیدوراممم از طبیعت شمال نهایت لذت وببرید
به نام یگانه خالق هستی
این چند روز اخیر تمرکز کردم روی جلسه قرآنی قدم اول و دوم و دو فایل دانلودی خداوند را بهتر بشناسیم ، قسمت 1 و 2
ترکیب آگاهی های این چهارتا فایل برای کسی که بخواهد به درک صحیحی از خداوند برسه و به درک عظیمی برسه که احساس گناه نداشته باشه، فوقالعاده است، البته استاد تأکید می کنند که خود قرآن هم فارسی مطالعه کنیم و در اون تعقل کنیم و من مدتی هست روزی دو سه صفحه معانی فارسی رو می خوانم و روی مفاهیم تأمل می کنم و گاهی اگر معنی کلمه ای رو هم نفهم در اینترنت جستجو می کنم… ترکیب همه این ها با هم این مدت حال من رو خیلی خوب کرده و باعث شده هدایت بشم به مسیری که حدود یک هفته است (پایین تر توضیح دادم چه مسیری رو شروع کردم) استارت زدم و حالم خیلی خوبه
تو جلسه قرآنی قدم دوم که استاد در مورد ماه رمضان و روزه و آیات مرتبط به این مفاهیم صحبت می کرد من پس از چند سال به لطف خدا تازه در مداری قرار گرفتم که دلیل روزه گرفتن رو فهمیدم و می خواهم امسال با عشق تمام روزه ها رو بگیرم
روزه گرفتن در قرآن سفارش شده چون به تقوی ، یعنی کنترل نفسم بی نهایت کمک می کنه و این یک ماه یه جورایی کلاس مخصوص مهارت کنترل ذهن هستش
به لطف خدا یک هفته است که دارم نماز ها رو هم با عشق می خوانم
با اینکه (نماز خواندن به شیوهی پیامبر، همین شیوه ای که تمام کسانی که شیعه هستند خداوند رو عبادت می کنند) این یکی از راه های تسلیم بودن در برابر خداوند هستش ، یکی از راه های فروتن بودن در برابر خداوند هستش ولی برای من بسیار بسیار کاربردی هست
مخصوصاً که مفاهیم تمام عبارات عربی ای هم که در نماز میخوانم رو می فهمم و شمرده شمرده با یه احساس خیلی خوب وصف ناپذیر نماز می خوانم
اصلا لطیف شدم و حالم به لطف خدا خیلی خوبه
داستان هدایت من به این صفحه و نوشتن این دیدگاه، الهام گرفتن از این دل نوشتهی زیبا از خانم رمضانی بود
قسمت اول دیدگاه ایشون، در این شعر توحیدی، خداوند داشت با من حرف میزد
abasmanesh.com
این یکی از زیبااااترین شعر هایی بود که خواندم
بیشتر از ده بار با عشق خواندم و لذت بردم و به مفاهیم ساده ولی عمیقی که داشت فکر کردم و فکر کردم…
و
منطق ذهنم، به شدت آروم شد که مسیری که میرم مسیر هدایت الهی و درسته.
من دقیقا از 15 سالگی که به قولِ معروف به سن تکلیف رسیدم… تا به امروز که 29 سالمه هیچ وقت درک صحیحی از نماز نداشتم حتی معانیش هم هیچ کدوم به غیر از بسم الله الرحمن و الرحیم بلد نبودم!! تازه همون رحمان و رحیم هم به درستی درک نکرده بودم و فقط لفظی بود!!
یعنی فقط یه خم و راست شدن بود و کلمات عربی و از سر زور پدر و مادر و ترس از خداوند!! و یک سال بعدش هم دیگه کلا نماز خواندن رو رها کردم! در صورتی که استاد در فایل خداوند را بهتر بشناسیم قسمت 2 به وضوح میگه که اگر دینِ شما بهتون احساس خوبی نمیده ، یعنی شما در مسیر غلطی هستی … بایست … بررسی کن … یک بار دیگه از نو دین رو و خدا رو برای خودت تعریف کن …
نمی توانم بگم الان، من به بهترین درک از توحید و خداوند رسیدم (چون رشد، یک مسیر تکاملیه و ما هرگز به کمال نمیرسیم، ما به سمت کمال حرکت می کنیم و هر بار به درک بهتری از خداوند و قوانین جهان میرسیم)
ولی می توانم بگم امروز با افتخار (در مداری قرار گرفتم که) به درکی از توحید و اسلام رسیدم که با سرِ پایین و به نیت یادآوری متواضع بودن و تسلیم بودن جلوی خدا (خدایی که بی نهایت قدرتمندِ و از بُعد مهربونی بی نهایتش از روح خودش در من دمیده تا من هم از این قدرت بی نهایت بهرهمند باشم و خالق زندگیام شوم) نمازم رو می خوانم. از اونجایی که معانی فارسی ارکان نماز هم بارها و بارها مطالعه کردم و تقریبا از حفظ شدم و هنوز هم مطالعه میکنم، درک می کنم دارم به خدا چی میگم و تک تک حرکت های فیزیکی که انجام می دهم مثل رکوع یا سجده برایم مفهوم داره و با لذت این نماز رو می خوانم
نماز خواندن
حالم رو خوب می کنه
ضربان قلبم رو تنظیم می کنه
غم ها رو از ذهنم پاک می کنه و شادی رو درونم تزریق می کنه
تازه من یک هفته است که این مسیر رو شروع کردم
و خدا میدونه هر چقدر رابطهام با این خدا زیبا تر بشه و توحیدی تر بشم چقدر حالم خوب و خوبتر میشه و این مسیر انتهایی نداره.
حااااال خوب، اون فاکتوریِ که همهی ما آدم ها می خواهیم، همه ما می خواهیم به خواسته های مشخص برسیم که حال خوبی رو تجربه کنیم دیگه…
تازه من هنوز ترمز هامو در مورد ثروت پیدا نکردم و انبوهی از ثروت وارد زندگیم نکردم، هنوز مسافرت های به دور ایران و بعدش هم سفرهای اروپا و آمریکا ام رو شروع نکردم
ولی از اونجایی که دارم می بینم چقدر خداوند به طرق مختلف از دست های مختلف هدایای ریز و درشت بهم میده، متوجه میشم که تو مسیر خلق ثروت هم هستم و همه این هدایا، ثروته که داره وارد زندگیم میشه و نشونه های خداوندِ …
و
از اونجایی که خداوند یک سیستم هستش و بدون قضاوت به فرکانس های خودم پاسخ میده و بی نهایت عادل هست
دیگه نگرانیای وجود نداره.
من تو دورهی کشف قوانین شرکت می کنم ، یاد میگیرم چطور کدهای درست رو بنویسم، و زندگی خودم رو فارغ ز غوغای جهان اون جوری که دوست دارم، خلق می کنم
همونجوری که استاد عباس منش خلق کرده، استاد عباس منش فرمودند که تا دوران نوجوانی به علت باورهای ضعیف در حوزهی مالی یه جفت کتانی نداشتند حتی در دوران دبیرستان، ولی ما تو سریال زندگی در بهشت دیدیم که 20 جفت کفشِ خوشگل از برند های مطرح جهان گذاشتن روی میز پینگ پونگ … و این موضوع رو به ما یادآور شدند که تمام رویاها دست یافتنی هستند، البته این یکی از مثال هاست که من الان یادم افتاد استاد عباس منش در تمام فایل های دانلودی و محصولات دارند این موضوع رو یادآوری می کنند
سپاسگزار خداوند مهربانی هستم که هدایتم کرد با دیدگاه یک دوست عزیز بیام اینجا و این دل نوشته رو مکتوب کنم
سپاسگزارم از شما دوستان عزیزم که دیدگاه های من رو خوانید و گاها برای من پاسخ می نویسید
نقطه های آبی ای که از شما دریافت می کنم بییی نهایت خوشحالم می کنه و سوخت و انرژی ای میشه برای من میشه که با قدرت این مسیر الهی و زیبا رو ادامه بدهم
استاد عباس منش عزیز ، خانم شایسته عزیز ، آقا ابراهیم مدیر فنی عزیز و خانم فرهادی عزیز ، شما بی نظیر هستید ، با قلبم دوستتون دارم و به خاطر زحمات شما سپاسگزارم و به خاطر وجودتون و وجود این سایت الهی خداوند رو بی نهایت شاکرم
خدا رو شاکرم که جزو بندگان صالح خداوند هستم و هدایت شدم به این مسیر زیبا و الهی
رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إِذ هَدَیتَنا وَهَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَهً إِنَّکَ أَنتَ الوَهّابُ
(خردمندان می گویند): پروردگارا! پس از آنکه ما را هدایت نمودی، دلهایمان را منحرف مگردان و از جانب خویش رحمتی به ما عطا کن؛ به راستی که تو بسیار بخشاینده ای
آل عمران(آیه: 8)
دوست عزیزم
محمدحسین جان
سلام و درود خداوند بر تو هم خانواده ای گرامی ام
از صمیم قلبم خوشحالم که ابتدای کامنت بنده در سریال سفر به دور آمریکا قسمت 130 که اونهم بخشی از یک سروده زیبا از ابوالقاسم حالت بود برات الهام بخش بود و اینجا برات کاملشو میذارم دوست عزیزم
برات دنیا دنیا سعادت و عشق و ثروت از خداوند میخوام
دوستان، آمده ام باز، که این دفتر ممتاز، کنم باز و شوم قافیه پرداز و سخن را کنم آغاز به تسبیح خداوند تبارک و تعالی که غفور است و رحیم است، صبور است و حلیم است، نصیر است و رئوف است و کریم است، قدیر است و قدیم است. خدایی که بسی نعمت سرشار به ما آدمیان داده، گهرهای گران داده، سر و صورت و جان داده، تن و تاب و توان داده، رخ و روح روان داده، لب و گوش و دهان داده، دل و چشم و زبان داده، شکم داده و نان داده، زآفات امان داده، کمالات نهان داده، هنرهای عیان داده و توفیق بیان داده و اینها پی آن داده،که از شکر عطا و کرمش چشم نپوشیم و زهر غم نخروشیم و زهر درد نجوشیم و تکبر نفروشیم و می از ساغر توحید بنوشیم و بکوشیم که تا از دل و جان شکر بگوییم عنایات خداوند مبین را.
آفریننده ی دانا و خداوند توانا و مهین خالق یکتا و بهین داور دادار، کزو گشته پدیدار، به دهر این همه آثار، چه دریا و چه کهسار، چه صحرا و چه گلزار، چه انهار و چه اشجار، اگر برگ و اگر بار، اگر مور و اگر مار، اگر نور و اگر نار و اگر ثابت و سیار.خدایی که خبردار بود از همه اسرار، غنی باشد و غفار، شود مرحمتش یار، درین دار و در آن دار، به اخیار و به زهاد و به عباد و به اوتاد و به آحاد و به افراد نکوکار، خدایی که عطا کرده به هر مرغ پرو بال، به هر مار خط و خال، به هر شیر بر و یال، به هر کار و به هر حال بود قبله ی آمال و شود ناظر اعمال، فتد در همه ی احوال از او سایه ی اقبال به فرق سر آن قوم که پویند ره خیر و نکوکاری و دینداری وهشیاری و ایمان و صفا و کرم و صدق و یقین را.
آرزومندم و خواهنده که بخشنده به هر بنده شکیبایی و تدبیر و توانایی و بینایی و دانایی بسیار که با پیروی از عقل ره راست بپوییم و زهر قصه ی شیرین و حدیث نمکین پند بگیریم ونصیحت بپذیریم و چنان مردم فرزانه بدان گونه حکیمانه در این دارجهان عمر سرآریم که از کرده ی خود شرم نداریم و ره بد نسپاریم و به درگاه خدا شکر گزاریم که ما را به ره صدق و صفا و کرم و عدل چنان کرده هدایت از سر لطف و عنایت که زما خلق ندارند شکایت. به ازین نیست حکایت، به از این چیست درایت، که ز حسن عمل ما به نهایت، همه کس راست رضایت، چه خداوندو چه مخلوق خداوند، به گیتی همه باشند ز ما راضی و خرسند و به توفیق الهی بتوانیم در این دار فنا زندگی سالم و بی دغدغه ای داشته باشیم و در آن دار بقا نیز خداوند کند قسمت ما نعمت فردوس برین را.
سلام سلام سلام
این فایل عالی بود. وقتی گوش دادم احساس کردم خدا رو بهتر درک میکنم. بیشتر این قوانین و سیستم رو میشناسم
و به قول انیشتین این اصل رو بیشتر درک میکنم
خداروشکر میکنم اینجا هستم. خدا من اینجا هدایت کرد تا این آگاهی های ارزشمند رو هر روز بیشتر درک کنم، بیشتر عمل کنم
و هر چی جلو میرم بیشتر به این گفته خانوم شایسته میرسم که من تازه دارم قانون رو درک میکنم!
واقعا همین هست
وقتی یکم میری جلوتر و یه کوچولو مقاومت کمتر میشه تازه یکسری حرف ها رو میشنوی
که قسم میخوری این فایل رو قبلا نشنیدی
یا استاد یه بروزرسانی زده روش که تو متوجه نشدی
در صورتی همه اینا بخاطر درک بهتر و بیشتر تو از قانون و خداوند هست
درک قوانین بدون تغییرش و عمل به این قوانین
به قول استاد ما میخایم نتیجه بگیریم
نمیخایم بحث الکی کنیم که نه سر داره نه ته
ما دنبال نتایج هستیم
و این نتایج هست که هر روز درک ما رو ظرف ما رو بزرگتر میکنه. اعتمادبنفسمون رو برای انجام کارهای بیشتر و بزرگتر بالا میبره
میگیم ععع میشود. داررررره جواب میده
داشتم این فایل گوش میدادم. متوجه شدم من الان بیشتر مشتاقم خدا رو بشناسم. بیشتر مشتاقم بیشتررررر درک کنم. عمیق تر بشم. توحیدی تر باشم و عمل کنم
فهمیدم دلیلش اینه من به میزانی از خواسته هام و ثروت رسیدم و بیشتر باور کردم این سیستمی عمل کردن جهان رو
فهمیدم همه چیز از همین توحید و شناخت خدا نشأت میگیره
اگر خدا یک انرژی هست که تو بهش شکل میدی
اگر باورت کمبود باشه همون رو تجربه میکنی
در صورتی میتونی به فراوانی توجه کنی و باور کنی و فراوانی رو تجربه کنی
و در اینجا اگر کمبود رو نسبت بدیم به همه چی و تجربش کنیم مقصر خودمون هستیم
اما در هنگام تجربش مقصر رو دیگران میدونیم. میگیم دولت نذاشت. خدا نخاست. و هزار تا بهانه میاریم
برای جبرانش روی بقیه حساب میکنیم
قدرت رو از خدا میگیریم
و در نهایت به شرک میرسیم
نگاه سیستمی باعث میشه همه چیز مشخص بشه. باعث میشه علت هر اتفاقی رو بفهمیم و درونمون جست و جو کنیم
دنبال عوامل بیرونی نگردیم.
خیلی در مورد بیماری این موضوع رو دیدم که هنوز در خودم برطرف نشده
یک مشکل حتی کوچیک پیش میاد ربطش میدم به آب و هوا
به ارث به اینکه من ارزشمند نیستم و در نهایت برای آروم شدن این فکر بیمار در حقیقت
نه جسم بیمار ، رو میارم به عامل بیرونی دیگه مثل قرص، مثل دکترهای مختلف و غیره
خداروشکر میکنم در مدار دریافت این آگاهی ها هستم
و البته این سفر بینظیر و آگاهی بخش
با آگاهی همین فایل ها متوجه شدم همه چیز برمیگرده به خودمون
عوامل بیرونی دخیل نیستند
مهم اینه تو چجوری نگاه میکنی و چه احساسی داری
در همین راستا دو روز پیش یه مشکلی پیش اومد و یکم دلم درد میکرد. هر زمانی دردم شدید میشد ذهنم رو کنترل میکردم و از بابت اعضا سالم بدنم سپاس گزاری میکردم و درد محو میشد. خیلی راحتتر و بهتر بودممم خیلی
و گفتم خدااای من
فقط کافیه دیدت عوض بشه و درک کنی که عامل تو هستی. نه کس دیگه نه چیز دیگه
اینا به نظرم شرکه. اینکه قدرت رو از خودت و خدای خودت بگیری و بدی بقیه
و اینجوری خودت رو از سلامتی، ثروت و خوشبختی دور میکنی
خودت، خودت رو محروم میکنی
خودت دست رد به این نعمت ها میزنی و خودت عامل هستی
واقعا ممنونم از مریم جان از استاد و از تمام بچه ها که کامنت های زیبا میذارن
خدایا شکرت منو به این خانواده، هم فرکانسی های نازنین هدایت کردی
در پناه رب
شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرررت باشید😊🥰
سلام
باز هم در مورد فایل چطور خدا رو بشناسیم نظراتی دارم.
من خودم تجربه کرده ام زمان هایی که خواسته ای دارم و به اون خواسته توجه کامل دارم و البته با تمام وجودم و مصرانه از خدا میخام بدون شک به خواسته ام میرسم و ایمان دارم که این جهان طبق قاعده خاصی آفریده شده و همه چی این جهان بهم ربط داره و برای رسیدن به اهداف باید با دید مثبت به اهدافمون توجه داشته باشیم و البته با تلاش و توکل بر خدا به اهدافمون برسیم.
من حرف های استاد در مورد قانون جذب، داشتن دید مثبت و توجه کامل به خواسته و هدف رو قبول دارم و بارها تجربه کرده ام.
اما بعضی از نظرات استاد برام قابل هضم نیست مثل این نظر که خدا سیستم است که توی کامنت قبل در مورد این موضوع نظرمو گفتم. نظر دیگه ایشون اینه که خدا انرژی است که این اصلا حداقل برای من قابل قبول نیست چون هر چه که وجود داره چه قابل دیدن باشه چه نباشه آفریده خداست. انرژی هم آفریده خداست و برای بقا و ادامه این جهان تا رسیدن به هدف آفریده شده. اعتقاد به این نظرات که خدا سیستم است و یا خدا انرژی است، نتیجه میده که ما خدا رو با ذهن محدود بشری خودمون می بینیم و خدا رو محدود به این جهان می بینیم چون سیستم و انرژی هر دو محدود به این جهانند. اما همه می دانیم که خدا ماورای جهان و طبیعت و در واقع خدا آفریدگار جهان و طبیعت است و آنچه ما میبینیم که در جهان پیرامون ما وجود دارد در حد درک ماست. در حالیکه خداوند قادر به خلق هر نوع موجود و همچنین خلق قوانین خاص و قابل درک برای آن موجود است.
در مورد معجزه هم با وجود اینکه خداوند این جهان رو سیستماتیک و قابل درک برای ما آفریده اما برای اینکه قدرت برتر خودش رو به ما نشون بده اون معجزات رو گذاشته تا ثابت کنه خدایی که رود رو آفریده دیگه شکافتن رود براش کاری نداره که، آفریده خودشه و هر کاری قادره باهاش بکنه. مثل سرد کردن آتش بر حضرت ابراهیم و…
در سوره یاسین هم اومده که خداوند اگر وجود چیزی رو بخاد کافیه بگه موجود باش بلافاصله موجود میشه و این قدرت مطلق خدا رو نشون میده.
در مورد حضرت ابراهیم هم در قرآن اومده که از ابتدا خداپرست بوده و برای اینکه به مردم نشون بده که ماه و خورشید پرستی شرک است در مقابل خورشید سجده میکرد و مردم میدیدن که خورشید غروب میکنه و به مردم نشون میداد که خورشید پایدار نیست و…
بهرحال من فکر میکنم استاد عباس منش به آیات اونطوری که باید توجه نکرده اند.
بنظر من هیچ قدرتی رو بالاتر از قدرت خدا نبینید، برای رسیدن به خواسته هاتون با دید مثبت و بقول استاد با فرستادن فرکانس مثبت که میتونه همون خوش گمانی به خدا باشه و توجه کامل به خواستتون و البته تلاش و توکل بر خدا پیش برید و مطمئن یاشید به همه خواسته هاتون میرسید.
منم با دیدگاه شما موافقم٫وقتی فایل خدا رو بهتر بشناسیم استاد رو گوش کردم نتونستم با خیلی از نظرات استاد رابطه برقرار کنم کلا با بسیاری از آیات خدا که نشانه قدرت لایزال خداوندی بود مغایرت داشت٫ بخصوص اونجا که میگفتن خداوند وقتی بجای کلمه من از کلمه ما استفاده میکنه منظورش مجموعه ای از انرژی هاس٫ اینکه خودش شرک محضه که کسی یا چیزی رو حتی انرژی در خلقت دنیا با اراده خداوند شریک کنیم٫ و همینطور که شما اشاره کردید بحث معجزه رورکلا زیر سوال برد٫ برای من باعث تعجبه که ایشون با این درک از قرآن چنین برداشتی رو داشته باشن٫ البته احتمالا این فایل مربوط به چند سال پیشه و حتما تا الان دردیدگاهشون تجدید نظر کردن
با شما موافقم
حرف های شما بیشتر از حرف استاد به دلم نشست
صحبت قبلیشون در مورد اینکه خدا را بهتر بشناسیم خیلی بهتر بود