هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی

در دوره ۱۲ قدم، من هدفی مشخص کردم با عنوان: افزایش سطح انرژی جسمانی.
به خاطر استمراری که برای تحقق این هدف داشتم و ذهنم را برای هدایت به ایده های بهتر باز گذاشتم، به مسیر تحقیقاتی‌ای هدایت شدم تا نحوه عملکرد سیستم بدن را بشناسم؛ ناهماهنگی بین سبک زندگی امروزه را با ساختار ژن های بدن تشخیص دهم؛ رابطه بین این ناهماهنگی و بیماری های قرن اخیر را بفهمم؛ نقش حیاتی هورمون ها را در عملکرد اندامهای حیاتی بدن را درک کنم و بر این اساس، هدایت شوم به طراحی سبکی از زندگی که هماهنگ با عملکرد بدن و ساختار ژن هاست. سبکی که بدن را در حالت تعادل نگه می دارد و به بدن فرصت میدهد تا هر روز خودش را پاکسازی و ترمیم کند.
دوره قانون سلامتی” نتیجه‌ی این هدفگذاری و استمرار من در تحقق این هدف بود.

این هدف نه فقط زندگی من بلکه زندگی میلیونها نفر را متحول کرده است. آنهم نه فقط در حوزه سلامتی بلکه درباره نگاه آن‌ها به امکان پذیر بودن هر خواسته‌ای.

ما در دوره قانون سلامتی، شاهد نتایج معجزه آسای دانشجویان این دوره بوده ایم؛ شاهد امکان پذیر شدنِ ناممکن های بسیار بوده ایم:
از خانم‌هایی که از نعمت مادر شدن محروم بودند، اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی رویای مادر بودن را تجربه کردند.
افرادی که بیماری خود ایمنی خود را غیر درمان می‌دانستند و پذیرفته بودند که تا پایان عمر باید درگیر دکتر و دارو باشند تا این بیماری کنترل کنند اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی درمان شده اند.
افرادی که به خاطر باور جامعه پزشکی، با مشکل دیابت نوع ۲ کنار آمده بودند و تزریق انسولین جزئی از  زندگی روزمره آنها بود اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به زندگی طبیعی و سلامت خود برگشته اند.
افرادی که بارها سراغ رژیم‌های غذایی یا ورزش های سنگین رفتند تا مشکل چربی‌های اضافه را حل کنند اما نه تنها به نتیجه پایدار نرسیدند بلکه حتی به مفاصل خود آسیب زده بودند و در نهایت چاقی را به عنوان مشکلی غیر قابل حل پذیرفته بودند اما در دوره قانون سلامتی بدون ورزش سنگین و بدون گرسنگی کشیدن، فقط با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی آب خوردن به تناسب اندام و سلامتی کامل رسیده‌اند.

سفری که از ۱۲ قدم تا دوره قانون سلامتی طی کردم، درس‌های سازنده‌ای برایم داشت درباره هدفگذاری و نقش سازنده‌ی آن در زندگی. می‌توانی این درس‌ها را در مسیر هدف‌گذاری و تحقق اهداف خود به کار ببری:

درس اول:  وقتی هدف واضحی برای خود مشخص می‌کنی و برای تحقق آن هدف متعهد می شوی، به افرادی قابل اعتماد، مثبت نگر و آنهایی که قضاوت‌گر نیستند، آن هدف را اعلام کن. این کار باعث می‌شود در زمان‌هایی که انگیزه‌های شما کم می‌شود یا نزدیک است ناامید شوی و می‌خواهی بی‌خیال تحقق آن هدف شوی، به یاد بیاوری که به دیگران اعلام کرده‌ای و باید به عهد خود وفادار بمانی.

درس دوم: با ایده‌های اولیه، قدم اول را بردار اما به آنچه عقل تو از قبل مشخص کرده نچسب. ذهنت را برای هدایت به راهکارهای بهتر باز بگذار و به جریان هدایت اجازه بده تو را به مسیری هدایت کند که عقل تو توانایی درک آن را ندارد. این نگرش موجب می‌شود به ایده ها و فرصت‌هایی هدایت شوی که در ابتدای مسیر هیچ ایده‌ای درباره آن‌ها نداشتی و نمی‌دانستی این راهکارهای ساده و عالی هم می‌تواند وجود داشته باشد.

درس سوم: وقتی ادامه می‌دهی، نتایج خیلی زود پدیدار می شود. اول به شکل احساسات خوب مثل: حس پیشرفت، شور و شوق، هدفمند زندگی کردن و… وقتی این احساسات سازنده را به چشم نتیجه نگاه می‌کنی، به آنها قدرت می‌دهی تا قوی تر شوند و آرام آرام در زندگی‌ات ظاهر شوند. سپس همین نتایج کوچک، موتور انگیزه شما می‌شود برای ادامه دادن مسیر. سپس این استمرار ورزیدن نتایج را بزرگتر می‌کند و نتایج بزرگتر دوباره انگیزه‌ها را تغذیه می‌کنند و نتایج را باز هم بزرگتر می‌کند.

درس چهارم: آگاهی از الگوهای سازنده: خیلی مهم است که آگاه باشی که این نتایج از چه مسیری رخ می‌دهد تا بتوانی با تکرار آن الگوها، نتایج را تکرار کنی.

درس پنجم: برای اینکه به مسیر قبلی بر نگردی و آدم قبلی نشوی، باید الگویی که شما را به این هدف رسانده، تبدیل شود به عادت رفتاری شما و شخصیت شما. چون اگر به عادت‌های آدم قبلی برگردی دوباره نتایج از دست می‌رود. این رمز پایداری نتایج است.

درس ششم: وقتی به هدف می‌رسی، فقط این شما نیستی که از نتیجه آن هدف بهره‌مند می‌شوی، بلکه جهان اطرافت را نیز از آن نتیجه بهره‌مند می‌کنی. مثل دوره قانون سلامتی که به آرزوی صدها هزار نفر برای زندگی در سلامتی و تناسب اندام، واقعیت بخشیده است.
وقتی شما به موفقیت مالی می‌رسی، الگویی از امکان‌پذیری می‌شوی برای دیگران؛ شغل ایجاد می‌کنی برای دیگران؛ آسایش فراهم می‌کنی برای خانواده و …


برای بهره برداری از پیام این فایل، به سوال زیر فکر کن و در بخش نظرات به آن جواب بده:

سوال: چند هدف که در زندگی خود به آن‌ها رسیده‌ای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟ مواردی مثل:

  • چطور انگیزه‌هایت را حفظ می‌کردی؟
  • چطور ذهنت را برای ایده‌های بهتر باز می‌گذاشتی؟
  • چه نگاهی کمک می‌کرد تا بتوانی هدایت‌ها و نشانه‌ها را بهتر ببینی و دنبال کنی؟
  • چطور نجواهای ذهن را کنترل می‌کردی و در مسیر می‌ماندی؟
  • دیدن چه الگوهایی ایمان شما را درباره امکان پذیر بودن آن هدف تقویت می‌کرد؟

یا استفاده از قوانینی مثل:

  • تجسم نتیجه‌‌ی نهایی؛
  • دیدن کوچکترین نکات مثبت و پیشرفتها در مسیر و سپاسگزاری برای آنها؛
  • مقایسه نکردن نتایجم با دیگران و رعایت قانون تکامل؛
  • پرسیدن سوالات جادویی‌ای چون: چطور از این بهتر، چطور از این ساده تر؛

سپس بنویس چطور می‌توانی از این الگوها برای رسیدن به هدف فعلی خود استفاده کنی؟


منابع بیشتر درباره پیام این فایل:

دوره 12 قدم

دوره قانون سلامتی

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی
    361MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی
    22MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

602 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدیه» در این صفحه: 1
  1. -
    مهدیه گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته

    این فایل نشانه امروز من هست امروز به تضادی برخوردم و وقتی داشتم از خونه میومدم بیرون توی راه به خودم گفتم زندگی تو رو باورهای قالب تو و فرکانس های تو می‌سازه ،وظیفه تو و تنها کاره تو دوتا چیزه ،اول اون چیزیو که میخوای اون خواسته ای که داری رو واضح و دقیق به خدا بگی ،بگی خدایا من میخوام فلان شرایط داشته باشم ،به آنقدر درآمد برسم یه رابطه رویایی و فوق العاده داشته باشم ،و دیکه بقیشو بسپری به خدا و دوم باورهات درست کنی که خودت درهارو باز کنی که خواسته هات بهت داده بشن ،که خودت جلوی ورود نعمت هارو به زندگیت نگیری پس وظیفه تو فقط همین دوتا کاره تو باید همین دوتا کارو انجام بدی و بقیش و چطوریش نه ربطی به تو داره نه ربطی به بقیه و اطرافیان

    مهم نیست کسی میخواد من به فلان خواستم برسم یا نه مهم فقط باورهای منه من باورام تغییر میدم و اون خواسته هام خود به خود وارد زندگیم میشن

    امروز به خودم گفتم من باید به اون خواستم برسم من حتما باید اونجوری که میخوام زندگی کنم بعد یه دفعه یکی از حرفای استاد اومد توی ذهنم انگار توی سرم باید صدای بلند تکرار شد و اونم این بود

    که اگر میخوای نتیجه متفاوت از بقیه بگیری باید متفاوت از بقیه عمل کنی

    نمیشه که مثل بقیه عملی کنی مثل بقیه زندگی کنی مثل بقیه فکر کنی بعد نتیجه متفاوت بگیری که

    بلافاصله بعد از این الهامات و این احساساتی که درونم به وجود اومد تعهدم خیلی بیشتر شد نسبت به اینکه روی خودم کار کنم تا باورهام عوض بشه و به خواسته هام اجازه ورود به زندگیم بدم چون من خودم با باورهای مخرب با عدم احساس لیاقت جلوی ورود اون نعمت هارو به زندگیم گرفتم

    همون موقع توی راه بودم ،اومدم توی سایت و زدم روی مرا به سوی نشانم هدایت کن و این فایل اومد و بعد از گوش دادن این فایل باز تعهدم خیلی خیلی بیشتر شد نسبت به اینکه متفاوت از بقیه عمل کنم تا متفاوت نتیجه بگیرم

    بعد از گوش دادن این فایل انگار یه جسارتی اومد توی وجودم و یه تعهد محکم تری نسبت به قبل که اگر میخوای زندگیت ،ازدواجت ،درامدت، سلامتیت ،حتی لباسی که میخری و میپوشی ،غذایی که میخوری با اطرافیانت فرق داشته باشه خیلی باکیفیت تر باشه خیلی درجه یک تر باشه و اونجوری باشه که تو دوست داری بایدددددد الان متفاوت زندگی کنی که شرایطت عوض بشه باید الان این شجاعت و این شهامت داشته باشی بمب باران کنی اون باورهای اشتباهتو تا نتایج زندگیت عوض بشه

    در اکثر مواقع فایل های دانلودی روکه میدیدم متن و هرچقدر از کامنت بچه ها که میتونستم میخوندم اما راجب اون متنی که درباره توضیحات فایل نوشته شد بود فکر نمیکردم و کامنت نمیزاشتم خداروشکر هرچقدر داره میگذره تعهدم و آگاهیم و عمل کردنم داره بیشتر میشه امروز این فایل دیدم و میخواستم برم سراغ نت برداری جلسه سوم دوره عزت نفس و کامنت گذاشتن روی سایت اما یه حسی گفت متن این فایل بخون و ببین استاد چی خواسته و انجامش بده بخوام صادقانه بگم برام سخت بود همین الانم همش به ساعت نگاه میکنم و نگرانم بابت اینکه زمان داره میره و من میخواستم نت برداری جلسه سوم دوره عزت نفس انجام بدم (شور و اشتیاق زیادی دارم برای اینکه تغییر کنم دوست دارم هی فایل هارو گوش بدم بشینه تو وجودم و باورهام عوض کنه) اما گفتم گوش میدم هرچی که هدایت بشم بهش انجام میدم هی ذهنم میگفت حالا ولش کن دوره عزت نفس واجب تره اما گفتم نه من همین امروز متعهد تر شدم من مگه همش نمیگم خدایا هرلحظه هدایتم کن هر لحظه بگو چیکار کنم خب الان داره میگه اینکارو بکن پس میکنم . و الانم دیگه به دوره عزت نفس فکر نمی‌کنم و هرچیزی که اینجا بهم گفته بشه رو مینوسم چون اینم یعنی کارکردن روی خودم دیگه

    یه چیزی دیگه که همین الان یعنی دقیقا همین الان بهم گفته شد اینکه تو بخاطر این نگرانی و به ساعت نگاه میکنی که فکر میکنی فایل دوره تاثیر گذار تر و مهم تر از فایل دانلودی و این یه باور مخربه و من به محض اینکه این موضوع بهم الهام شد خودم سریع بدون کوچک ترین مقاومتی تایید کردم و گفتم درسته آره درست میگی من خودم خوب میدونم که ارزش هر یه فایل رایگانی که توی این سایت هست نه یک میلیون نه ده میلیون بلکه میلیارد ها میلیارد ارزش داره و میشه روش قیمت گذاشت من خودم بارها و بارها شده یکی از فایل های رایگان روی سایت گوش میدم و میگم خدایا استاد توی این فایل چه حرفایی زد یعنی شاید باورتون نشه اما بعصی وقتا میگم بخدا همین یه فایل همین یه فایل که روی سایته و دانلودی هست ارزش اینو داشت که یک دوره مجزا باشه آنقدر که میشه دربارش فکر کرد حرف زد توصیح داد بازش کرد تمرین درآورد و نتیجه گرفت

    من خودم بالاتر گفتم که وقتی این فایل گوش دادم چقدر متعهد تر شدم یه جسارتی اومد توی وجودم که تا قبل اون نبود و واقعا تکونم داد حرفای استاد ،بارها شده با یه فایل دانلودی روی سایت مواجه میشم به این فکر میکنم که بخدا میشه ساعت ها و ساعت ها به این حرفا فکر کرد و کلی تمرین از دله حرفای استاد بیرون کشید و انجام داد و نتیجه گرفت یعنی خیلی وقتا خیلییی وقتا دلم میسوزه از اینکه نمیتونم تک تک ثانیه هامو به اون فایل گوش بدم و براش وقت بزارم چون میدونم اگر بشینم پاش کلی تمرین ازش درمیارم . دلم میخواد ببلعم حرفای استاد

    و البته خوده استادو

    درس اولی که توی متن این فایل نوشته شده اینکه راجب اون هدفمون با یه فرد مناسب صحبت کنیم

    خب من ترجیح میدم همین جا هدفم بنویسم پیش بچه های سایت که اعضای خانوادمن

    استاد توی اول این فایل یه حرفی زدن رفت توی عمق وجودم و دقیقا انگار ذره بین این حرف استاد رفت بالاسر اون هدفی که الان واجب بهش برسم و بهم نشون داد که اون هدف اصلی چیه ،استاد گفتن یه هدفی رو انتخاب کن که اگر بهش برسی ابعاد مختلف زندگیت تغییر میده با رسیدن به اون هدف کلی چیزای دیگه درست میشه با رسیدن به اون هدف کلی اعتماد به نفست زیاد میشه و ..

    هدفی که میخوام الان اینجا جلوی شما بنویسم اینه که به یه درآمد خوب (آنقدر…..)برسم

    اینو باید بگم که من تازه کارمو شروع کردم اما با یه چیزایی بصورت واضح مواجه شدم که فهمیدم من باورهای بسیار بسیار مخرب و داغونی راجب ثروت و خودم دارم و تا اون باورها درست نشه و من تعییر نکنم هرچقدرم مهارت کسب کنم نمیتونم به درآمد برسم

    و میخوام اون تضادها رو اینجا بنویسم ، سه بار سه تا ادم مختلف بهم پیشنهاد کاری دادن وقتی کارمو دیدن کلی از کارم تعریف کردن ،حتی شمارمو گرفتن اما هر سه تاشون به طرز عجیبی ناپدید شدن یعنی واقعا ناپدید شدن چون من در هفته اون آدم هارو توی دانشگاه میدیدم اما بعد از اون پیشنهاد کاریه هر سه تاشون محو شدن و اون پیشنهادات به ثمر نشست

    یا چندتا پروژه برای یه شخصی انجام دادم که اون شخص تا قبل از اینکه کارشو انجام بدم همیشه در دسترس بود و زنگ میزد اما تا کارش تموم شد اون طرفم محو شد و سه هفته طول کشید تا حسابشو تسویه کرد که آخرم بهای اصلی کارو نپرداخت و بهایی که پرداخت خیلی کمتر از کاری بود که من براش انجام دادم یعنی من چهار تا پروژه انجام دادم براش و اون طرف فقط پول یک پروژه رو پرداخت کرد و اون موقعیتم بهم بخورد یعنی خودم بهمش زدم و گفتم من دیکه اینجوری نمیخوام کار کنم

    یا یه مورد دیگه اینکه قرار بود برای سه نفر دیگه پروژه دور کاری انجام بدم یعنی پروزه رو آماده کنم و براشون بفرستم اما اون سه نفرم محو شدن منظورم از اینکه میگم‌محو شدن اینکه یه جوری غیبشون میزنه انگار اصلا این آدما دربه در دنبال یه شخصی نبودن که براشون پروژه انجام بده

    یعنی الان شرایطم اینجوریه و خودم یکی دوماه دست برداشتم از فکر کردن و تقلا کردن برای اینکه کار کنم وقتی به این موارد برخوردم مطمعن شدم که من یه مشکلی دارم که این ادما میان و محو میشن و الان دیکه هیچ اقدامی برای کارم نکردم و فقط تمرکزی روی دوره عزت نفس کار میکنم

    واقعا هم نمیدونم چه باوری دارم یا ایراد کارم کجاست که اصلا نمیتونم پول بسازم

    پس هدفم اینه (دوست ندارم بگم هدف امسالم چون احساس بدی بهم دست میدی وقتی اسم سال میاد روش من خیلی زودتر باید بتونم به درآمد برسم به یه درآمد خوب و ادامه دار که هی بیشتر بشه نه یه دفعه باشه یه دفعه نباشه )

    من برای شرکت در دوره عزت نفس انگیزه های زیادی داشتم و دارم اما اصلی ترین دلیلی که الان همه چیز ول کردم و چسبیدم به دوره عزت نفس اینکه باورهام تغییر کنه و این روند سینوسی و این چرخه معیوب تموم بشه که هم به درآمد برسم هم بیشتر برای پیشرفت توی کارم آموزش ببینم

    یکمم نگران هستم بخاطر اینکه همه چیز ول کردم چون قبل از اینکه همه چیو ول کنم هر روز برای پیشرفت توی کارم آموزش میدیدم اما الان حدود دوماه که تمام ویدئو های آموزشیم ندیدم و هم میترسم یادم بره (چون نرم افزاره و من تازه شروع کردم )هم اینکه میگم چه فایده من هی مهارتم بیشتر بشه وقتی نتونم باهاش پول بسازم به چه دردم میخوره (صادقانه بخوام بگم ناامید شدم از پول ساختن و خسته شدم از تقلا کردن ،بخاطر همین فعلا ندای درونم منو روی دوره عزت نفس نگه داشته و فقط میگه دوره

    اینم بگم اینکه تمرکزی دارم روی دوره کار میکنم بخاطر اینکه احساس میکنم این اتفاقات به دودلیله اولیش بخاطر باورهای مخربی که راجب ثروت دارم و دومیش و مهم ترینش که احساس میکنم جلوی ورود ثروت و پول به زندگیم گرفته باورهایی که راجب خودم دارم ،عدم احساس لیاقت ،باور نداشتن به اینکه میتونم و لیاقتشو دارم قشنگ زندگی کنم و خودم زندگیمو بسازم ،باورهایی از قبیل دختر عرضه هیچ کاری رو نداره و….اینا دستو پام و بسته

    حالا میخوام جواب سوالاتی که توی متن نوشته شده بود بنویسم .

    سوال: چند هدف که در زندگی خود به آن‌ها رسیده‌ای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟

    جواب : در جواب این سوال میخوام راجب مهارتی که برای کارم یادگرفتم بنویسم

    من خیلی از خدا میخواستم که هدایتم کنه که بفهمم واقعا عاشق چی هستم و چه کاری رو دوست دارم و واقعا خدا هدایتم کرد و قدم به قدم آروم آروم جلو رفتم توی زمینه نرم افزار های گرافیکی ،من واقعا اصلا اولش نمیدونستم که راهم قراره بیاد به این سمت چون هیچی از کامپیوتر نمیدونستم چه برسه به نرم افزار توی دوره عزت نفس راجب این موضوع کامنت گزاشتم ،من از کامپیوتر به اندازه پلی کردن یه آهنگ و باز کردن یه عکس می‌دونستم فقط همین

    از جزئیاتش که چیشد اصلا فهمیدم من به طراحی و نرم افزار های گرافیکی علاقه دارم الان نمیگم فقط درهمین مینویسم که انگار خدا منو برد به این سمت و این انید در دل من قرار داد که من میتونم توی این زمینه پیشرفت کنم و از پسش برمیام بعد که هی اومدم جلو کم کم شروع کردم از ویدئو های رایگان توی اینترنت به یادگرفتم ،لبتاپم نداشتم لب تاپ خواهرم گرفتم و واقعا اینم یه معجزه بود چون خواهرم اصلا سراغ لبتابش از من نمیگیره بعد جلو رفتم یادگرفتم با ویدئو های رایگان توی اینترنت بعد پولامو جمع کردم دوره آموزش حرفه ای خریدم و الان به جایی رسیدم که طراحی های عالی انجام میدم طوری که اکثر کارام واقعا عالی تر از کارهای استادم هست

    در طول مسیر با کانال یه استادی آشنا شدم که درآمد بالای 400میلیون از این زمینه داشت و سنشم کم بود یعنی اون استاد دوسال از منم کوچیک تره و 18 سالشه فقط انا انقدر تو کارش خوبه که بهش میگن استاد و هی که بیشتر با خودش و با شاگرادش آشنا شدم دیدم چقدر از زمینه ثروت های باورنکردنی میسازن جوری که یه بچه 13 ساله که شاگردش بود میگفت ماهی 30 درامدشه و اینا باعث شد برام باور پذیر بشه که پس میشه و منم میتونم یادبگیرم و ادامه دادم

    چطور انگیزه هایت راحفظ کردی ؟

    اگر بخوام جواب کامل به این سوال بدم خیلی باید بنویسم اما اصلی ترین هارو که یادم میاد مینویسم .اول اینکه من بخاطر اینکه درطول زندگیم از بچگی تا الان با این تضاد روبه رو بودم که مادرم به سختی از پدرم پول میگرفت و همیشه سره مسائل مالی باهم دعوا میکردن از بچگی از وقتی که خیلی کوچیک بودم این خواسته در من شکل گرفت که من بزرگ شدم خودم میخوام کار کنم و درامد داشته باشم و دستم توی جیب خودم باشه و این خواسته در من بینهایت شدید وقوی بود و هست و این موضوع اصلی ترین محرک من بود که باعث میشد بی‌هیچ عنوان پا پس نکشم یعنی خیلی جاها سخت بود برام یادگیری نرم افزار،یادمه یه بار خواهرم گفت چجوری میتونی اینارو بخونی و بفهمی (نه اینکه بگم خیلی سخت بودا نه مثل هرکاری سختی های خودش داره ) اما یه لحظه هم به این فکر نکردم که بیخیال بشم و دیکه ادامه ندم حتی یک لحظه این فکر به ذهنم خطور هم نکرد چون من یه اهرم رنج لذت توی این سال ها توی ذهنم ساخته شد بود که اگر خودت مهارت کسب نکنی و درامد نداشته باشی هم باید قید خواسته ها ت آرزوهای کوچیک و بزرگتو بزنی هم اینکه باید متکی به یه مرد باشی و به اون التماس کنی تا بهت پول بده (شاید این باور آخر باور بد و اشتباهی باشه شاید که نه حتما هست چون همه مردا که مثل پدر من نیستن و اکثرا با عشق بدون منت هوای همسرشون دارن اما من دائم مامانم جلوی چشمام بود و این اهرم رنج و لذت توی ذهنم ساخته شد بوده که اگر تو همینجوری ضعیف بمونی توهم میشی مثل مادرت و مسئله بعدی که بهم انگیزه میداد کسایی بودن که به درآمد های خیلی عالی رسیده بودن و این کار ویژگی های فوق العاده که من دوست داشتم داشت مثلا اصلا نیازی نیست حتما جای خاصی بری شرکت خاصی بری میتونی از این ور دنیا برای یه شخصی که اون سر دنیا زندگی میکنه کار انجام بدی و درامد های خیلی عالی داشته باشی یعنی آزادی زمانی و آزادی مکانی رو کامل داره و ….

    چطور ذهنت را برای ایده های بهتر باز میگذاشتی :

    من توی این مسیر از اول هیچی نمیدونستم هیچی و خودم اینو باور داشتم که من هیچی نمیدونم اصلا هیچ استادی نمیشناسم هیچ اطلاعاتی ندارم و انگار این که اینو باور داشتم که من هیچ علمی ندارم هیچ توانایی ندارم و هیچ اطلاعاتی ندارم باعث شده بود گوشام تیز بشه و همش منتطر باشم ببینم ندای درونم بهم میگه چیکار کن یعنی من هیچ کسم نداشتم که بهم بگه فلان کار بکن آموزش های فلان استاد ببین هیچ کس تمام قدم هایی که رفتم هدایتم شدم هدایت شدن به یه استاد خوب به آموزش خوب و کامل و جامع یعنی ایجوری بود تست میکردم آموزش های رایگان چند تا استاد دیدم بعد فهمیدن کدومشون به درد من میخوره و هدایت شدم به سایتش و خرید دوره آموزش نرم افزاری که میخواستم

    شاید باورتون نشه اما من وقتی برای اولین بار میخواستم یه پوستر طراحی کنم سره لب‌تاپ که بودم هی تو دلم‌میگفتم خدایا بگو چیکار کنم بگو چجوری طراحی کنم تو قدم به قدم بگو تو طرح که عالی میشه رو به ذهنم بیار بعد شروع میکردم هر چی که حسم میگفت برو اینجارو اینجوری طراحی کن اونجارو اونجوری طراحی کن انجام می‌دادم خیلی جاها مثل یه جاش خوب نمیشد هی پاک میکردم هی ایده های مختلفی که بهم الهام میشد انجام می‌دادم خوب میشد از نظرم نگه می‌داشتم خوب نمیشد میرفتم سراغ یه تکنیک دیکه و آنقدر ادامه می‌دادم تا طراحی تموم بشه و اولین پوستری که طراحی کردم فوق العاده شد یعنی به یه نفر نشون دادم طرف فکر می‌کرد من چندین سال توی این زمینه تجربه دارم و دارم کار میکنم

    یادمه یه بار داشتم یه پوستر طراحی میکردم طرحش اون جیزی که میخواستم نمیشد بعد شروع کردم به خدا با لحن طلبکارانه گفتم ،گفتم خدایا دیدی اگر توی بخوای میشه دیدی تو اگر کمکم کنی میشه اگر تو جواب بدی میشه اگر تو ایده به ذهنم بیاری میشه دیدی دفعه قبلی تو شدی انرژی دستام و اون پوستر چقدر خفن شد الان چرا نمیگی چیکار کنم الانم بگو دیگه الانم بهم بگو چجوری طراحی کنم

    اینو الان اینجا گفتم که بگم باورتون نمیشه خودم چقدر ذوق کردم ذوق میکنم و خداروشاکرم که دیدم من اینجوری به خدا امید دارم من اینجوری به خدا ایمان دارم که باهاش حرف میزنم میگم خدایا بگو دیکه بگو چیکار کنم بگو چجوری طراحی کنم و آنقدر خداروشاکرم آنقدر خوشحالم که من کِرِدیت و اعتبار اون طراحی هام به خودم نمی‌دادم نمیگفتم ووو من چه آدم خاص و با استعدادی هستم که چنین طرح های خفنی میزنم من‌چقدر خارق العاده چقدر با استعدادم من اعتبار و کِرِدیت اون طرح هارو میدادم به خدا و بهش میگفتم دیدی تو به دستام نیرو دادی شد پس بازم بده بازم بگو چیکار کنم و واقعا بخدا خدا جواب میده وقتی اینجوری بهش امید داری اینجوری ازش میپرسی و منتظری که جواب بدی خدا جوابتو میده

    اینم باز لطف و عنایت خداس نسبت به من که همچین رابطه ای باهاش دارم که انگار یه آدم زنده جلوم وایسته و من بهش میگم اینکارو برام بکن اون کارو برام بکن و اونم میگه چشم و واقعا انجام میده

    چه نگاهی کمک کرد تا بتوانی هدایت ها و نشانه ها را بهتر ببینی و دنبال کنی ؟

    جواب این سوال توی مطالب بالا نوشتم

    چطور نجواهای ذهن را کنترل می‌کردی و در مسیر می ماندی ؟

    جواب این سوالم در مطالب بالا نوشتم فقط اینو اضافه میکنم که دائم این جلوی چشمام بود که اگر من این مهارت یادبگیرم و توی این زمینه عالی بشم و به درآمد برسم باعث میشه چه اتفاق هایی بیوفته چقدر اعتماد به نفس و عزت نفسم میره بالا چقدر میتونی آزادانه هر چیزی که میخوام داشته باشم و به خواسته هام برسم و قدرت کسب کنم و ….

    دیدن چه الگو هایی ایمان شمارو درباره امکان پذیر بودن آن هدف تقویت می‌کرد؟

    جواب این سوالم تا حدودی توی مطالب بالا گفتم اما دیدن افرادی که نتیجه گرفته بودن خیلی و به درآمد های خیلی خوب رسیده بودن خیلی بهم انگیزه میداد و دوم چیزی که باعث میشد جا نزنم این بود که انگار یه باوری نسبت به خودم داشتم که من میتونم چون من خیلی وقتا خیلی چیزارو سعی کردم یادبگیرم که هیچ پیش زمینه توی اونا نداشتم اما خیلی توشون موفق عمل کردم منظورم هرکار کوچیک بزرگی هست از درست کردن غذا که هیچ پیش زمینه و تجربه ای از قبل توش نداشتم اما خیلی عالی میکنم تا موفق عمل کردن در رشته دبیرستانم که اونم هیچ پیش زمینه درش نداشتم و اولش خیلی هم برام سخت بود اما ادامه دادم و توش عالی عمل می‌میکردم

    من بالاتر گفتم که یکم ناامید و خسته شدم اما نه به این معنی که جا میزنم نه به هیچ عنوان من همین الان که اینجام و همین الان که دارم تمام جلسات دوره عزت نفس شخم میزنم و هی از دل حرف های استاد تمرین بیرون میکشم بخاطر اینکه میخوام اون باورهای مخربی که راجب خودم و ثروت دارم پیدا کنم و از بین ببرم تا خودم اجازه ورود نعمت به زندگیم بدم

    من میخوام خیلی خوب زندگی کنم میخوام غرق در نعمت و خوشبختی باشم

    چون من لایق بهترینام

    استاد دوست دارم خیلی زیاد بدنتون که میبینم کیف میکنم

    از خدا خواستم منو در زمان مناسب در شرایط کاملا مناسب و راحت هدایت کنه به دوره قانون سلامتی که این دوره یه معجزس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: