در دوره ۱۲ قدم، من هدفی مشخص کردم با عنوان: افزایش سطح انرژی جسمانی.
به خاطر استمراری که برای تحقق این هدف داشتم و ذهنم را برای هدایت به ایده های بهتر باز گذاشتم، به مسیر تحقیقاتیای هدایت شدم تا نحوه عملکرد سیستم بدن را بشناسم؛ ناهماهنگی بین سبک زندگی امروزه را با ساختار ژن های بدن تشخیص دهم؛ رابطه بین این ناهماهنگی و بیماری های قرن اخیر را بفهمم؛ نقش حیاتی هورمون ها را در عملکرد اندامهای حیاتی بدن را درک کنم و بر این اساس، هدایت شوم به طراحی سبکی از زندگی که هماهنگ با عملکرد بدن و ساختار ژن هاست. سبکی که بدن را در حالت تعادل نگه می دارد و به بدن فرصت میدهد تا هر روز خودش را پاکسازی و ترمیم کند.
“دوره قانون سلامتی” نتیجهی این هدفگذاری و استمرار من در تحقق این هدف بود.
این هدف نه فقط زندگی من بلکه زندگی میلیونها نفر را متحول کرده است. آنهم نه فقط در حوزه سلامتی بلکه درباره نگاه آنها به امکان پذیر بودن هر خواستهای.
ما در دوره قانون سلامتی، شاهد نتایج معجزه آسای دانشجویان این دوره بوده ایم؛ شاهد امکان پذیر شدنِ ناممکن های بسیار بوده ایم:
از خانمهایی که از نعمت مادر شدن محروم بودند، اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی رویای مادر بودن را تجربه کردند.
افرادی که بیماری خود ایمنی خود را غیر درمان میدانستند و پذیرفته بودند که تا پایان عمر باید درگیر دکتر و دارو باشند تا این بیماری کنترل کنند اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی درمان شده اند.
افرادی که به خاطر باور جامعه پزشکی، با مشکل دیابت نوع ۲ کنار آمده بودند و تزریق انسولین جزئی از زندگی روزمره آنها بود اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به زندگی طبیعی و سلامت خود برگشته اند.
افرادی که بارها سراغ رژیمهای غذایی یا ورزش های سنگین رفتند تا مشکل چربیهای اضافه را حل کنند اما نه تنها به نتیجه پایدار نرسیدند بلکه حتی به مفاصل خود آسیب زده بودند و در نهایت چاقی را به عنوان مشکلی غیر قابل حل پذیرفته بودند اما در دوره قانون سلامتی بدون ورزش سنگین و بدون گرسنگی کشیدن، فقط با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی آب خوردن به تناسب اندام و سلامتی کامل رسیدهاند.
سفری که از ۱۲ قدم تا دوره قانون سلامتی طی کردم، درسهای سازندهای برایم داشت درباره هدفگذاری و نقش سازندهی آن در زندگی. میتوانی این درسها را در مسیر هدفگذاری و تحقق اهداف خود به کار ببری:
درس اول: وقتی هدف واضحی برای خود مشخص میکنی و برای تحقق آن هدف متعهد می شوی، به افرادی قابل اعتماد، مثبت نگر و آنهایی که قضاوتگر نیستند، آن هدف را اعلام کن. این کار باعث میشود در زمانهایی که انگیزههای شما کم میشود یا نزدیک است ناامید شوی و میخواهی بیخیال تحقق آن هدف شوی، به یاد بیاوری که به دیگران اعلام کردهای و باید به عهد خود وفادار بمانی.
درس دوم: با ایدههای اولیه، قدم اول را بردار اما به آنچه عقل تو از قبل مشخص کرده نچسب. ذهنت را برای هدایت به راهکارهای بهتر باز بگذار و به جریان هدایت اجازه بده تو را به مسیری هدایت کند که عقل تو توانایی درک آن را ندارد. این نگرش موجب میشود به ایده ها و فرصتهایی هدایت شوی که در ابتدای مسیر هیچ ایدهای درباره آنها نداشتی و نمیدانستی این راهکارهای ساده و عالی هم میتواند وجود داشته باشد.
درس سوم: وقتی ادامه میدهی، نتایج خیلی زود پدیدار می شود. اول به شکل احساسات خوب مثل: حس پیشرفت، شور و شوق، هدفمند زندگی کردن و… وقتی این احساسات سازنده را به چشم نتیجه نگاه میکنی، به آنها قدرت میدهی تا قوی تر شوند و آرام آرام در زندگیات ظاهر شوند. سپس همین نتایج کوچک، موتور انگیزه شما میشود برای ادامه دادن مسیر. سپس این استمرار ورزیدن نتایج را بزرگتر میکند و نتایج بزرگتر دوباره انگیزهها را تغذیه میکنند و نتایج را باز هم بزرگتر میکند.
درس چهارم: آگاهی از الگوهای سازنده: خیلی مهم است که آگاه باشی که این نتایج از چه مسیری رخ میدهد تا بتوانی با تکرار آن الگوها، نتایج را تکرار کنی.
درس پنجم: برای اینکه به مسیر قبلی بر نگردی و آدم قبلی نشوی، باید الگویی که شما را به این هدف رسانده، تبدیل شود به عادت رفتاری شما و شخصیت شما. چون اگر به عادتهای آدم قبلی برگردی دوباره نتایج از دست میرود. این رمز پایداری نتایج است.
درس ششم: وقتی به هدف میرسی، فقط این شما نیستی که از نتیجه آن هدف بهرهمند میشوی، بلکه جهان اطرافت را نیز از آن نتیجه بهرهمند میکنی. مثل دوره قانون سلامتی که به آرزوی صدها هزار نفر برای زندگی در سلامتی و تناسب اندام، واقعیت بخشیده است.
وقتی شما به موفقیت مالی میرسی، الگویی از امکانپذیری میشوی برای دیگران؛ شغل ایجاد میکنی برای دیگران؛ آسایش فراهم میکنی برای خانواده و …
برای بهره برداری از پیام این فایل، به سوال زیر فکر کن و در بخش نظرات به آن جواب بده:
سوال: چند هدف که در زندگی خود به آنها رسیدهای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟ مواردی مثل:
- چطور انگیزههایت را حفظ میکردی؟
- چطور ذهنت را برای ایدههای بهتر باز میگذاشتی؟
- چه نگاهی کمک میکرد تا بتوانی هدایتها و نشانهها را بهتر ببینی و دنبال کنی؟
- چطور نجواهای ذهن را کنترل میکردی و در مسیر میماندی؟
- دیدن چه الگوهایی ایمان شما را درباره امکان پذیر بودن آن هدف تقویت میکرد؟
یا استفاده از قوانینی مثل:
- تجسم نتیجهی نهایی؛
- دیدن کوچکترین نکات مثبت و پیشرفتها در مسیر و سپاسگزاری برای آنها؛
- مقایسه نکردن نتایجم با دیگران و رعایت قانون تکامل؛
- پرسیدن سوالات جادوییای چون: چطور از این بهتر، چطور از این ساده تر؛
سپس بنویس چطور میتوانی از این الگوها برای رسیدن به هدف فعلی خود استفاده کنی؟
منابع بیشتر درباره پیام این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی361MB34 دقیقه
- فایل صوتی هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی22MB22 دقیقه
به نام خداوند بخشنده مهربان ،
سلام و صبح بخیر به استاد زیبا وخوش اندام
وبانو مریم شایسته عزیز ودوستهای خوب سایت ،عباسمنش،
اول ازهمه باید بگم ،استاد بدن بسیار بسیار زیبا وعضلانی ،دارین اصلا من دیوانه میشم این بدن زیبای شما رومیبینم ،
چقدر خوبه که وقتی تصمیم میگیری هدفی رو مشخص کنی وباعشق اون هدف رو پیش ببری،ودرنهایت به خواستت برسی .ونه تنها خودت سلامت ترمیشی حالت بهتر میشه ،زندگیت زیباترمیشه
بلکه انگیزه میشی برای خیلیها ودستی میشی برای اینکه اونها هم به خواستشون برسن……
تمام این فایل پرازمطالبی هست ،که بینهایت برای من در تمام امور زندگی به کارم میاد…… ،
خدای من اصلا من باشگاه میبینم ازخودم بیخود میشم ،
چه فضایی ،چقدر تمیز ،مرتب،چقدر تنوع دستگاه ،وچقدر رنگ دستگاهها زیبا بود ،
واقعا لذت بخشه تواون محیط ورزش کنی ،
من همینجا ازخدامیخوام ،منو هدایت کنه به باشگاههایی که اینقدر فضای بزرگ وپرازامکانات عالی داره ،ودستگاهاشم رنگهای زیبایی داشته باشه ،وتمیزوزیبا باشه وانقدر بزرگ باشه که هرجادلم خواست راحت تمرین کنم…..
استاد ازوقتی این بدن شمارومیبینم ،پوست صورتتون رومیبینم ،میگم خدایا استاد چقدر خوب هم تناسب اندامشون بهترشده وهم پوست صورتشون شفاف و روشن شده ،
خیلی تحسین میکنم این حد ازاراده وانگیزه وعشق شمارو در مورد رسیدن به اهدافتون،
وتمام خواسته هاتون .که همیشه شما در تمام این مسیرتوفایلها میبینم میگین ،
اصل رسیدن من به خواسته ام اون احساس بهتر هست ،
اینکه من حس خوبی داشته باشم ،انرژی خوبی داشته باشم .
چقدر خوبه که منم یادبگیرم .اگه به هدفی رسیدم ،
به یاد بیاورم چطور العان به این خواسته رسیدم .اون راههایی که منو به اینجا رسونده چی بود،
چه افکاروباورهایی بود ،
وسعی کنم جوری برای خودم اون هدف رو در ذهنم قرار بدم که راه رسیدن اون هدف بشه جزیی ازباورهام ،بشه سبک زندگیم ،بشه لایف استایلم ،
….وبتونم به گفته شما از همین روش برای بقیه خواسته هام استفاده کنم ….
خوب میخوام بگم چطور من انگیزه ام رو حفظ کردم درمسیر هدفم،
دقیقا
من ازاون سال 1400که به خاطر پندمیک مجبور شدم بمونم خونه وسرکارنرم ،
یک جورایی انگار هدفی نداشتم ،واحساس میکردم باید کاری انجام بدم ،
البته که اون اوایلش خیلی راحت بودم و استراحت میکردم ،ولی درکل من آدمی نیستم که بخوام شبها تا دیروقت بیدار بمونم وصبحها تالنگ ظهر بخوابم ،نه …
بلکه این عادت شبها سبک بخورم .صبحها زود بیدار بشم ازبچگی جزویی ارعاداتم بود ،
واسه همین همیشه آدم سروحالی بود ،
من خیلی اضافه وزن نداشتم ،درکل بدنم بدنبود ،ولی دوست داشتم بهترباشم ،
وازطرفیم من تابهحال هیچ ورزشی رو انجام نداده بودم،
تااینکه بعد از اینکه درحد خیلی خفیف این بیماری رو گرفتیم ،
من تواتاقم توقرنطینه بودم ،
وبرای اینکه حوصلم سرنره توگوشی ومجازی بودم ،
که پیجهای ورزشی رو نگاه میکردم .
خیلی برام ،حس خوبی داشت اون اوایل فقط نگاه کردن به اون تصاویر وحرکات …
باخودم گفتم خدایا من زود خوب بشم حالم بهتر بشه .ورزش رو شروع میکنم ..
وبه لطف خدا ،که حالم بهتر شد ،
اولین چیزی که باعث شد من اصلا شروع این ورزش برامانگیزه بشه این بود که دیدم ،وزنم کم شده درحد سه کیلو ،
من خیلی اضافه وزن نداشتم .درگذشته ام،
ولی هیچ وقت هم این طاقت وتحمل حالا این غذارو نخور واونو بخورروهم نداشتم ،
ووقتی دیدم وزنمم آمده پایین ،خیلی انگیزه گرفتم .
اصلا حالا به این فکر نکردم که چرا وزنم کم شده و ناراحت بشم حالا مریض بود من ،وخودمو تقویت کنم ،اصلا
ونه اینکه به لطف خدا این فکرهارو نکردم بلکه باخودم گفتم ،ببین مریم همین ورزش سیستم ایمنی بدنم رو بیشتر تقویت میکنه ومن خیلی بهترازقبلم میشم،
وامدم شروع کردم وهروز توی خونه ویه تایم مشخص گذاشتم که حالا این کارهام رو انجام میدم وعصرها میام روزی یک ساعت توخونه ورزش میکنم ،
واین اتفاق افتاد .اصلا من به حدی حالم بهتر شده بود واحساس خوبی داشتم
که به جرات میتونم بگم العان که میرم باشگاه .واینهمه امکانات دراطرافمهست .
من به همون اندازه توخونه بدون هیچ امکاناتی به حدی لذت میبردم ازورزش وتمرینم که واقعا این حس برابری میکنه با زمان باشگاه رفتنم ،
من تااین حد ازورزش توخونه لذت میبردم ،.
اونم منی که تابه حال توزندگیم حتی یکبارم ورزش نکرده بودم ،
من هرروز توی گوشیم پیجها و مطالب ورزشی رو دنبال میکردم .چون من که جایی نمتونستم برم باشگاهم که نمیرفتم حتی یک دوست ورزشکارم نداشتم اصلا کسی دوروم ورزش نمیکرد،
ولی همین دیدن این تصاویر و مطالب بهم انگیزه میداد که منم میتونم ،
اینکه هرروز احساس سبکی و راحتی و انرژی خوب رو تجربه میکردم ،خیلی بهم انگیزه میداد،
حتی آمدم موزیکهای ورزشی دانلود کردم .بعدامدم اونومیزاشتم تایم ورزشم اونم توی گوشیم گوش میکردم باصدای کم که راحت ورزش کنم ……
وباعشق ولذت ورزش میکردم عرق میرختم .اصلا فکرمیکردم من قهرمان ومربی وشاگرد خودمم .واین اتاق باشگاه کنه….
وکلی ازخودم لذت میبردم ،
العان که این مطالب رومینویسم یادحرف استاد افتادم که گفتن .
نمیتونن بگن که العان که توامریکا تو خونه ی بزرگ وزیباشون بااینهمه امکانات هستن
احساس خوشبختیشون بیشتر ازاون زمانیکه که توبندرعباس تواون گرمای وحشتناک بایه دمپایی داشتن خیابانهای بندرعباس رو میرفتن .
چون احساس خوب داشتن رو استاد همونجا داشتن …
ومن هم دقیقا که حالا دارم اینها رو میگم همین احساس رودارم
وچقدر برام جالبه که به حرف استاد اینقدر بدیهی وساده رسیدم ،خدایا شکرت ،
بعد هم اینکه کم کم یه سری مربیهارو درپیج پیداکردم وازشون برنامه گرفتم .
وهربار که من باتمرینات مربی جدیدم پیش میرفتم .احساس بهتری داشتم که آره دارم به هدفم نزدیک میشم .
چقدر حالم بهتره چقدر سالمترشدم ،بهترشدم ،
ومن به عینه دیدم که خدا ،
چطور راهرو نشونم داد .
هربار یه حرکت جدید یادمیگرفتم .کم کم حرکتهارو یادگرفتم بهتربزنم ،
وهمینطورکه جلو میرفتم ،
به این فکرنمیکردم که حالا چی میشه همش داشتم لذت میبردم وهمش داشتم چیزهای جدید یادمیگرفتم .
واصلا توخونه ای که من قبلا ازبودن توش دیونه میشدم ،
چون اول ازهمه روابط خوبی با همسرم نداشتم .
واصلا فکرمیکردم بدترین جای دنیاست ودرکل ازش بدممیومد
شده بود همه ی تفریح وبهترین جای دنیا برام .
واصلا کل روز رو به همه کارهام میرسیدم که بشه اون تایم من ورزشمو شروع کنم .
فقط خودخدا میدونه که من چقدر احساس خوشبختی میکردم .که دارم ورزش میکنم ،
روحیه ی من که سالها افسرده بودم عصبی بودم ،اصلا تغییر کرد ،
من همیشه میگم که انگار یه نیرویی درکناربود که من رو هل میدادواقعا همینطور بود ،
اصلا این نیرو به حدی قوی بود که من انگار نمیتونستم به حرکت بعدی حتی فکرکنم وفقط پیش میرفتم .
وقشنگ من دستهای خدارو توتک تک لحظات زندگیم دیدم .
که چطور منو هدایت میکرد تواین مسیر ،
اصلا آدمهایی رومیدیدم و مطالبی رو میخونم
که میومدن تومسیرم ،که اصلا قبلا نمیدیدم ونمیدونستم …
حدودا یک سال من مرتب توخونه هرروز ورزش میکردم .
حتی غذاهایی که میخوردم هم یه جورایی به دلم الهام میشد ،البته که اونموقع متوجه نمیشدم .وقانون والهامات خدارو به وضوح درک نمیکردم
.تازه تازه داشتم کتابهای موفقیت میخوندم .
ولی حالا که فکرمیکنم .
میگم خدایا چقدر من سپاسگذارتوهستم که اینجوری تودستهات منو گرفتی وفقط منو پیش بردی،
یکی از کارهایی که بهم کمک میکرد انگیزه داشته باشم .
این بود که همش حس میکردم اینکاروباید انجام بدم .
وخیلی عشق وشوروشوق داشتم براش ..
من خودم رو تو ذهنم اون جوری میدیدم که دوست داشتم ودارم،،،
واقعا لذت میبردم ازاین نگاهم به خودم
منی که حرف بقیه براممهم بود ولی ورزش بهم جسارت وشجاعت داد که فقط پیش برم ،وتوجه نکنم به حرفهای بقیه ،
یه چیزی که من متوجه شدم تووجودخودم .
ووقتی به حرف استاد فکرمیکنم ..
میبینم که عشق .فقط عشق وشوروشوق زیاد بود که من رودراین مسیر نگه میداشت ،
واین شوروشوق به حدی بود که اصلا هیچ چیز جلودارم نبود ،
ازبس که که من دوست داشتم این کارو انجام بدم براممهم نبود حرف بقیه …….
چون میدونستم ،اینکاربهم کمک میکنه سالمتر باشم .بهتر زندگی کنم .وشادباشم .
اخلاقم بهتر میشد وقتی ورزش میکردم ،
احساس میکردم انرژیم بالا رفته ،ومهمترازهمه اینکه به وضوح تاثیراتش رو داشتم تووجودم میدیدم واین خودش کلی بهم انگیزه میداد ،حال خوب که قبلا اصلا درکش نمکیردم….
حسی که بعد از اتمام تمرین داشتم فوقالعاده بود ،
اینکه هدف داشتم
اینکه احساس میکردم آدم بدرد بخوری هستم ،
دارم کاریو انجاممیدم که بعدها میتونم به خیلیها کمک کنم .
به خصوص خانمهایی که شرایط منو دارن ازم انگیزه میگیرن .
وقتی این بدن این حال خوبم رو ببینن…..
وخودم رو رها کرده بودم ودنبال این نبودم که حتما باید همین حالا برم باشگاه فلان وسیله رو بخرم .
وازاونحایی که من درکل آدم منطقی هستم .
این بهم کمک کرد
بیام به خودم بگم …..
بین مریم تو،دوتا زایمان داشتی .
چهل سالته وحالا میگیم سی ساله ورزش نکردی .
واین بدنته .
زمان میبره به شکل دلخواهت دربیاد .
همینطور که زمان برده این چربیها توبدنت جمع بشه .حالا هم زمان میبره تا کم کم ازبین بره وجاشو به عضله های زیبا بده ،
ومن خودم این اخلاق خوبمو تحسین میکنم که تویک سری مساعل عجول نیستم و به خودم وبدنم اعتماد میکنم وفرصت میدم ،
وازاین طرفم خداهم بهم جایزه میداد،
بعدیکسال که رفتم باشگاه .
به مدت دوهفته بعدش یه جوری خداکارهامو جورکردرفتم پیش مربیم ..
ووقتی ایشون منو دیدن اصلا باور نمیکردن من توخونهتونسته باشم یه همچین بدنی بسازم ،
وفکرمیکردن من مربی هستم وحالا دارم ایشون رو مسخره میکنم ،
.دقیقا ایشون من رو به شکلی دیدن .
که من بارها خودم رو به اون اندام دلخواه تصورکرده بودم ،
واونروز من اصلا ازخوشحالی نمیدونستم چیکارکنم
فقط خدارو شکر میکردم ..
همینکه من آمدم اینو به خودم گفتم که باید صبر کنم تا کم کم بدنم بهتر بشه ..
همین جمله اونقدربهم کمک کرد که من خودم رو باکسی مقایسه نکنم .
چون میدونستم براممنطقی شده بود هرکسی بدنش بااون یکی فرق داره ..
واصلا ماها قابل مقایسه باهم نیستیم .
بلکه به خودم میگفتم بدن من زیبایهای خاص خودش رو داره .
وهمین تفاوتها باعث میشه هرکسی با اون نوع تفکروباوری که داره اون بدنی روبرای خودش بسازه که منحصربه فرده خودشه ،
چقدر این فایل بهم کمک کرد تا،یاداوری کنم، برای خودم که چطور به اینجا رسیدم .
به خدا که اشک توچشمام جمع شده و داره همینجور میریزه روصورتم..
چون دیگه بهم ثابت شد .
خدامهر باورم رو برام زد تایید کرد ….
که مریم این رسالت توهستش .
وباید انجامش بدی تا بتونی هم خودت سالم وخوب زندگی کنی وهم جهانت رو گسترش بدی وجای بهتری بکنی .
استاد این فایلت این حرفهای شما
دونه دونش .حرفهای خود خدابود برام
که مریم یادت بیار ازکجا وچطور شروع کردی .
ویادت باشه هدفت چی بوده .چی خواستی،
استاد به طرز باورنکردنی
من تواین چند مدت اخیر کارهام به حدی آسان وراحت برام انجام میشه که خودم میمونم .
امروز میگم این کاراینطور بشه بهتره .
فرداش اتفاق میوفته .
ازخوشحالی دارم بال درمیارم،
اصلا افتادم رودور
….
خدایا صدهزارمرتبه شکرت .
العان که مدت زیادی نیست دارم ورزش میکنم وازوقتی آمدم توباشگاه یک سال میگذره ومن درحدود دوسال هست که عشق ورزش رو باتمام وجودم دارم باخودم نفس میکشم وزندگی میکنم .
خداوند هدایتم کرد .
ودارم دورهای مربیگری رو میرم .
که خود رفتن به این دوره اصلا به این نیت نبود ،که حالا بیام وبخوام فوری مربی بشم
گرچه که این یکی ازاهدافم هست .
ولی مهمترازاون درک این ورزش ودونستن مطالب بیشتر و آشنایی بیشتر با آناتومی بدن هست .
که به لطف خدا به راحتی دارمطی میکنم …
وچقدر خدا راه ها ودستهایی رو برام میفرسته که درکنار عشق واحترام بامن برخورد میشه ..
انگار فقط منم تواین دنیا .
انگار من مهمترین شخصیت اینجهانم .
وچقدر خدا رنگش وحضورش باورزش برام توزندگی ودردرون خودم واضح مشخصتر شده وایمانم قوی تر شده ،
چون اعجاز این ورزش وحضور خدا .ودرکوعشق این اتفاق باعث شد استاد رو دراین مسیر پیدا کنم باهاش هم مسیر بشم .
بشه معلم والگوی من .
وخدا منو هدایت کرد .
وگفت بیا مریم بیا میخوام همینطور که داری ورزش میکنی سلامتیت رو حفظ میکنی دستات رو بزارتودست عباسمنش این آدم مورد تایید منه تورو به بقیه خواستهات میرسونه .
ویادت باشه این مسیر مسیر توحیدیه .
مسیری ابراهیمی.
چون میخوام اینو درک کنی بفهمی چون خودت خواستی، که فقط باید منروبپرستی وفقط ازخودم کمک بخوای ،
یکتاپرست باش
ویکتا پرستی روترویج کن این مسیرته باورزش بهش پروبال بده باورهات رو تقویت کن .
وبا عشق وباحساس خوب شاد راهتو برو .من همراهت هستم،هرجا که خسته بشی ،دستت رو میگیرم .
چون ازم خواستی ،چون فقط به خودم گفتی ،
چطور عاشقت نباشم .
چطور ازخودت نخوام وقتی همه چیز توهستی ،
استاد من چقدر خوشبختم که اول صبح چشم بازکنم بیام سایت .
وخدابامن باکلام شما حرف بزنه،
من دیگه چی میخوام ،
ازاین واضح ترکه خدا بابندهاش حرف میزنه .
عاشقتم استاد
این مطالب باعث شد تا بیام وبرای خودم نتیجه بگیرم وبنویسم که چطور به اینجا رسیدم …..
اینکه برای خودم رویایی داشته باشم .دست یافتنی،
اینکه باورهای خوبی براش بسازم .
اینکه به خودم وخدای درونم اعتماد کنم قدم بردارم
اینکه ازمسیرم لذت ببرم .
شادباشم …
واسه هدفم شوروشوق داشته باشم .
عاشق هدفم باشم .
عشق خیلی مهمه ..
وباورداشته باشم بهش میرسم چطورش مهم نیست چون وقتی حرکت میکنی ،خداکمکت میکنه ،
یه وقت به خودت میای میبینی باادمهایی اشناشدی که اصلا ربطی به گذشتت ندارن
اینکه اگه نتیجه گرفتم حتی کوچیک خوشحال بشموسپاسگذار خداباشم
اینکه صبور باشمعحله نکنم …
به حرف کسی گوش ندم .که حالا تو نمیتونی سنت زیاده دیر شده ،نهپیش برم وخودم رو به چالش بکشم حتی اگه خیلی برام سخته چون یه کارجدیده و همین انجام دادنش بهم حس سرزندگی وجوانی میده …
اینکه تعهد داشته باشم ،به هدفم ،،،
اصل رسیدن به هدفم رو باید احساس خوب بزارم …
واین که ایمان بهخداداشته باشم .
وپیش برم ،خدا راههاومسیرهای جدید رو بهم میگه منو هدایت میکنه ..
حتی اگر یه جایی خسته شدم ،با خودممهربون باشم استراحت کنم ولی دوباره با انگیزه تر بلند بشم وشروع کنم ..
و خودمروتحسین کنم .خودمو دوست داشته باشم عاشق خودم باشم .
خواستهامو مدام تجسم کنم .
باخودم تکرار کنم .
مداومت داشته باشم تومسیرم .
واینکه مطالبی که لازمه بیشتر درمورد اون هدف وخواستم رو میخوام برم بخونم یادبگیرم تواینترنت سرج کنم ،
بارها و بارها تکراشون کنم تا بشه جزویی ازباورهام .
وهرروز خدارو شکر کنم به خاطر هدف وخواستم اینکه موفق شدم وتونستم انجامش بدم .
واین کارو بزرگش کنم برای خودم ،
حالا که به خودم نگاه میکنم میبینم همهی اینکارهارو من انجام دادم ..
چرا ….
چون عاشق ورزش هستم واین عشق اصلا معجزه کرده درمن …
ومن باید باهمین عشق وبا همین شوروشوق برای بقیه هدفم باید پیش برم ..
هم روابطم هم ثروتم هم سلامتی بیشترم .وهم روابطم باخدا …
چون استاد میگه هرچقدرم که خوب عمل کنی ،،،
بازم میتونی بهتر ازاون عمل کنی ،،
پس پیش به سوی بهترینها ..
استاد ازت سپاسگذارم فایلت بینظیر بود ..
عاشقتم .
در پناه خدا شاد سلامت خوشبخت ثروتمند وسعادتمند باشی ..
،