چرا خداوند بیشتر از ما می خواهد که ثروتمند شویم؟

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار آزادع عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد عزیزم خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای وجود دست قدرتمندی بنام آقای عباسمنش که خداوند منو در فرکانسش قرار داد و چقدر قشنگ و دقیق بیان کردید

من چند وقت پیش از روی عقل کل شروع کردم به نوشتن ترمزهای ثروت،تمام کامنتها رو با دقت خوندم و هرآنچه فکر میکردم کوچکترین مقاومتی برام ایجاد کرده رو نوشتم (حدود ۲۱۳ مورد نوشتم، البته گاهی یک ترمز رو به اشکال مختلف که بچه ها ذکر کرده بودن مینوشتم) بعد که خواستم باورهای قدرتمند کننده شو بسازم دیدم تا اصلی ترین ترمزم رو برطرف نکنم( که مربوط میشد به ایمان و درک قوانین ثابت و بدون تغییر جهان و دیدگاه اشتباهم نسبت به خدا) نمیتونم هیچکدوم از باورهای قدرتمند کننده رو بپذیرم چون در نهایت ته دلم به این ترمز میرسیدم و باز آرامشه نبود، پس تصمیم گرفتم روی این مورد کار کنم که سرچ کردم توی عقل کل و توسط کامنت چندتا از دوستان هدایت شدم به کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم”

و خداروشکر این کتاب رو قبلا با خواهرم خریده بودیم، پس شروع کردم با دقت به خوندن و نوشتنش( چون خیلی عادت به نوشتن دارم و بنظرم قلم خیلی مقدس و قدرتمنده)

هرچی میرفتم جلو سوالاتم بیشتر میشد و مقاومتهای قبلیم بیشتر میومدن که نزارن بپذیرم اما با همسرم صحبت میکردیم و اون قضیه رو به جالش میکشیدیم و حل میکردیم( چون ایشونم همزمان کتاب رو خوند) و هرچه به آخر کتاب میرسیدم به جواب سوالام میرسیدم و خیالم راحت تر میشد

میدونید استاد همیشه وقتی شما میگفتین جهان یه سیستمه و احساس خداوند دخیل نیست خیلی مقاومت داشتم و نمیخواستم بپذیرم که خدا اون آدم قدرتمنده زندگیم نباشه( ترمز عدم مسئولیت پذیری نسبت به وقایع زندگی)

نمیخواستم بپذیرم ناخواسته هام عذاب الهی نیست بلکه از فرکانس خودمه و میخواستم همیشه گردن خدا بندازم تا خودمو تبرئه کنم و اینجوری همیشه دید حال گیری به خدا داشتم که آره دوست داره حالمو بگیره یا مثلا با مظلوم نشون دادن خودم تو وقایع مختلف بگم خدا دیگه دلت نمیسوزه بسه دیگه..

خلاصه همش فرار میکردم از این دیدگاه شما اما وقتی دیدم انقدر این دیدگاهم عمیقه که نمیتونم بخاطرش رو باورهای دیگه م کار کنم ( مثل احساس ارزشمندی، باور فراوانی) تصمیم کرفتم برم تو دلش

برم ببینم حرف حساب خدا و دنیا چیه

و دیدم چقدررررررررررر خداوند عادل تر و با معرفت تر از چیزیه که فکر میکردم و این ترس از خدا در من تبدیل شد به ترس از فرکانسهای خودم

امیدم به اون خدایی که قدرتمنده و احساسی و ممکنه جواب اشک و آهم رو بده تبدیل شد به امیدواری به قوانین بدون تغییر خداوند،

یا یه جاش که گیر اصلیم بود این بود که نمیتونیتم بپذیرم خدا توجهی به من نداره چون همه ما آدمها ذاتا عاشق توجهیم عاشق تشویقیم و عاشق امیدوار بودن، میگفتم اگه خدا کاری به کارمون نداره و همه چیو سپرده به قانون( با دید انسان بودن خدا که چقدر سنگدله و بی تفاوت) پس من دید سیستمی بودن جهان رو دوست ندارم من خدای بی تفاوت دوست ندارم من خدای مهربون میخوام خدایی که دستمو بگیره و کمکم باشه ، پس من به چی امید ببندم وقتی خدا منو نمیبینه و فقط قوانینشو میبینه، اما الان فهمیدم که اتفاقا اکه من راه درست رو برم اگه حرکت کنم خدا هم بیشتر ازم حمایت میکنه( هوووراااا پس خدا منو میبینه و نسبت به من بنده بی تفاوت نیست اما نه از روی احساس(دید قبلیم) بلکه از روی قانون( دید فعلیم) یعنی طبق قانون جهان، خدا از رشد و پیشرفت بیشتر حمایت میکنه و رحمانیتش مخصوص مومنان و کسانیه که در فرکانس خوب هستند،

پس حالا که میدونم این قضیه ترمز بزرگم بود و درست کردنش میتونه برام انگیزه بزرگی باشه مدام به خودم میگم اگه خدا مهربونه رو میخوای اگه کمکشو میخوای اگه تشویق و حمایتشو میخوای برو تو فرکانس خوب ببین چه میکنه برات(نه فقط برای تو بلکه برای همه اونایی که این راهو رفتن و این یه قانونه نه یه احساس )

راستش هنوز صد در صد منطقیش نکردم و هنوزم گاهی یادم میره و اون مقاومتهای چندین ساله سراغم میان که خوب طبیعیه چون من چند روزه تازه اینایی که نوشتمو درک کردم و هنوز کلی باید تمرین کنم اما همینکه فهمیدم قضیه چیه خیلی احساس بهتری دارم و دیگه از شناخت خدا و قوانین فرار نمیکنم بلکه دلم میخواد برم تو دلش و هرروز انگیزه بیشتری برای حال خوب در خودم ایجاد کنم

صبحها به عشق کشف کردن قوانین و کار کردن روی ترمزهام بیدار میشم ( در حالیکه مدتها بود بی هدف شده بودم هدف داشتم اما با کلی ترمز که نمیذاشتن قدم از قدم بردارم، کلی ایده و استعداد که فقط تو وجودم خاک میخورد و بلا استفاده مونده بود اونم بخاطر وجود باورهای محدود کننده و عدم کنترل ورودیهام)

الان علت اینکه به این فایل هدایت شدم این بود که تو کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم توصیه کردید این فایل و گوش بدیم من به محض تموم کردن کتاب اومدم این فایل و گوش دادم چون میدانم اینها نشانه هستند میدونم که باید تک تک خرفاتون رو گوش بدم و با هر سرنخی که بهم میدین برم جلو و قدم به قدم باورهای قبلیو بشکنم و منطقی کنم

الان خیلی دلم خواست سیر تکاملی این چند روزمو کامنت بزارم چون شما گفتید قدرت کامنت نوشتن رو دست کم نگیرید

استاد من دیگه تمام سرنخ ها رو میگیرم چون به تضاد خوردم چون فهمیدم واقعا حرفاتون وحی منزله چون این حرفها بهتون الهام شده پس الان داره به منم الهام میشه و باید براش ارزش قائل باشم و اگه بازم بخوام مثل قبل فقط شنونده باشم و نه عمل کننده ، طبق قانون جهان و چیزی که خودم تجربه کردم حتی ثابت هم نمیمونم بلکه افت میکنم چون جهان در حال پویاییه نه سکون و ما یا در حال رشدیم یا افول، پس اگه حرکت نکنم اوضاع از اینم که هست ناخوشایندتر میشه

الان دیگه خاک روی هدفام داره کنار میره

بخدا دلم براشون خیلی تنگ شده بود و دارم تازه به یادشون میارم دارم بهشون بها میدم بهشون فکر میکنم بهشون ارزش میدم و ازشون میخوام منو ببخشن که سالها با وجود اینهمه توانایی و استعداد بهشون توجه نکردم، در واقع بهشون فکر میکردم اما در مسیر اشتباه و با باورهای اشتباه که دورتر و سخت ترشون میکرد ازم

الان بجای اینکه فقط طبق روال قبلم بهشون نگاه کنم و حسرت بخورم که چرا نمیتونم برم سمتشون و بخاطر همین ترجیح بدم بهشون فکرم نکنم

،دارم میرم سمتشون، چون میدونم اونا هدفهای منحصر به فرد خودمن. اونا منتظر من هستن که تو این دنیا متجلی شون کنم

و لبخند و شوقشونو برای بزودی متولدشدنشون تو این دنیا دارم حس میکنم

خدایا شکرت

وقتی سوال این فایل رو دیدم و تو دفترم نوشتم، قبل از شنیدن فایل شما جوابشو نوشتم:

«چون ما با ثروتمند شدن به گسترش جهان کمک میکنیم»

و وقتی شما جوابو گفتین کلی ذوق کردم مه خدایا شکرت قانون رو درست فهمیدم پس راهم درسته و همینو ادامه بدم

تو این فایل بازم قانون بدون تغییر خداوند رو یادآوری کردید بازم هم از مشیت الهی گفتید

و باز برام تکرار شد و تکرار موجب تثبیت میشه( تو کتاب گفتید تکرار تکرار و تکرار یکی از رموز قرآنه )

و نکته بسیار بسیار بینظیر تر این فایل برام این بود که :

« وقتی بدنبال تجربه کردن خودت باشی، بدنبال رشد و پیشرفت باشی و حرکت کنی، سیستم بشدت ازت حمایت میکنه،دیگه با انگیزه میخوابی و بیدار میشی، دیگه جهان کار الکی برات نمیسازه و همیشه حالت خوبه ، هم خودت از رسیدن به خواسته هات کیف میکنی هم خدا از گسترش جهان توسط تو»

الان میخوام طبق سرنخ بعدی شما برم کامنتهای کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو بخونم مطمئنم بچه های دوست داشتنی و عزیز سایت به لطف هدایت خدا کلی حرف قشنگ برام دارن و بازم بیشتر و بیشتر قانون برام تثبیت میشه و ترمزی اگه مونده باشه در این مورد هم برطرف میشه به امید خدا

قول میدم قدم به قدم سیر تکاملیم رو توی سایت یادداشت کنم

☘️خدایا ازت ممنونم که قدم به قدم کنارمی و منو در فرکانس آگاهی قرار دادی، منو در بهترین زمان در این دنیا قرار دادی و در بهترین کشور که تا چشم باز کردیم اسم تو بود و یاد تو

☘️استاد ازت ممنونم که قانونو بهمون یاد دادید، که عمر گذاشتین برای فهمیدن این قوانین و چه سخاوتمندانه دارید اونو با زبان بسیاااار ساده به ما انتقال میدید و شدید پیامبر زمان ما ( همیشه بچه بودم میگفتم اونا که زمان پیامبر زندگی میکردن چه خوش بحالشون بوده که یکی مستقیم حرفای خدا رو براشون میاورده و الان میدونم خودم در چنین دورانی هستم، البته که خداوند طبق قوانین جهان با هدایتش با تک تک ماها مثل پیامبر مستقیم صحبت میکنه اما اینارو به یمن حضور استاد عزیزمون فهمیدیم که دست خدا شدن و پیامبر زمان ما تا به این آگاهی برسیم)

و ممنونم که با این سایت فضایی مقدس ایجاد کردید که اجازه میده قدم به قدم سیر تکاملمو پیدا کنم و اینجا ثبت کنم( وقتی به این فکر میکنم که تو این سایت چه فرکانسهای قدرتمندی هر لحظه ثبت میشه دیدگاه من به این فرکانسا مثل قلبهاییه که تو لایو اینستاگرام پشت سرهم میان بالا حس میکنم اینجا همونجوری فرکانسا دارن مثل قلب پخش میشن دور و برمون و چقدر میتونه حضور در این سایت پرقدرت و ارزشمند باشه برای تک تکمون، خدایا شکرت)

☘️خانم شایسته عزیزم ازت ممنونم که سایت رو انقدر نظم دادید که راحت به هر فایل در هر موضوعی که مدنظرمونه به راحتی دسترسی پیدا کنیم و همچنین قلم درخشانتون تو سایت همیشه کلی برامون درس ارزشمند داره

☘️دوستان عزیز و ارزشمندم ازتون ممنونم که وقت میزارید و نظرات مقدستونو مینویسید و کمک میکنید که کنار هم بتونیم راحت تر مسیرو پیدا کنیم و طی کنیم

هدایت ویژه الهی،آرامش،ثروت ،موفقیت،سلامت و سعادتمندی رو برای تک تک مون میطلبم

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    275MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی چرا خداوند بیشتر از ما می خواهد که ثروتمند شویم؟
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

464 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «پریسا ولی زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    پریسا ولی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1218 روز

    درود بی کران به پدر عشق و آگاهی استاد عزیزم

    امروز چهارشنبه است و روز شکر گذاری من همینطور که گفتم هر هفته چهار شنبه از قسمت

    (من را به سوی نشانه ام هدایت کن)

    سیستم جهان هستی من رو با یک فایل دقیقاااااا مربوط با اون هفته انتخاب میکنه و من با خودم میگم آها پس جهان هستی این هفته برای من این موضوع رو در نظر گرفته خب حالا بریم سراغ سپاسگذاری های این هفتم که چقدر مرتبط با این فایل هست

    بخش اول حرکت = که میشه همون عمل گرا بودن به چیزی که شهود یا الهامت بهت میگه و اگه تو بهشون عمل کنی درهایی رو از نعمت و آگاهی و ثروت که میتونه (خود شناسی مالیسلامتی_روابط و …. باشه ) یعنی چیزهایی بهت میده که عمرا 10 سال هم فکر میکردی نمیتونستی به این نتیجه فوق العاده مصمر ثمر برسی حالا بیشتر که توضیح بدم متوجه میشید

    خب من بعد از یک سال تنهایی و فقط روی خودم کار کردن با استفاده از دوره عزت نفس و فایل های دانلودی استاد دیگه خودم رو اماده این دیدم که الان وقتشه وارد رابطه بشم و از خداوند خواستم من رو به رابطه ای هدایت کنه که حالا جدا از عشق و ارامش و لذت بتونم به خودشناسی بیشتر و شناخت نقاط ضعفم بشم چون من در مورد روابط احساسی بیش از حد مشکل داشتم من همیشه دختر به شدت وابسته ، بی ارزش، بدون احساس لیاقت،شکاک ، بد بین و در یک کلام آویزونی بودم که همیشه ترک شدن و خورد شدن و شکست عاطفی روابطم تکرار میشد و فقط آدم هاش عوض میشدن خب حالا میخواستم ببینم چقدر تعقییر کردم

    چون بعد از فهمیدن ،یادگیری،درک اون موضوع و بعد عمل کردن که نمیتونی بفهمی آیا تعقییر بوده یا فقط یه چیزی هست که یاد گرفتی دیگه

    من وارد رابطه ای واقعا هدایتی شدم البته این هم بگم که رابطم یکی از روابط 5 سال پیشم بود که برگشتیم دوباره بعد 5 سال به هم حالا بگم که واااقعا رابطم و حتی خود اون ادم انگار یه کس دیگه اس و خدارو شکر دیگه اون اتفاقات وحشتناک قبلی نیست اما خب دروغ نباشه هنووز هم یه چیز هایی کم رنگ درون رابطه میشه دید

    اینایی که دارم میگم میخوام متوجه بشید وقتی روی هررر موضوعی به قول استاد عباس منش عزیزم و قران کار میکنی تمرکز میکنی برای تعقییر برای عمل کردن برای درک بهتر وااااااقعا سیستم بهت کمک میکنه و تو رو حیرت زده میکنه حتی اگه روابط باشه حتی اگه برای شناخت بهتر خودت باشه جهااااان بهت کمک میکنه و با گوش دادن به استاد عزیز چقدر اسووون میشه واست همه چیز

    مثل خداوند که میگه (ما آسان کردیم آسانی را برای شما)

    عزیزانم ما وارد یک رابطه ای با احترام با عشق پر از احساس خوب ، دوست داشتن ، محبت، درک متقابل، شادی ، و کمک به پیشرفت هم دیگه شدیم چیزی که من میشه گفت 15 ساااال به دنبالش بودم و فکر میکردم مردها بد هستن و مشکل از اونهاس و قبول کردم که دیگه همه روابط اینطوره فقط با دوره عزت نفس و دانلودی ها تونستم به این رابطه دست پیدا کنم خب کم کم ، کم کم پاشنه آشیل های من و نقاط ضعف من که هموز در من وجود داشت و من فکر میکردم از بین رفتن ظاهر شدن

    مثل احساس عدم لیاقت : (دونه دونه بهتون توضیح میدم ) شروع کردم بهش شک کردن و به احساس بد رسیدم و مشکل رو از سمت اون دیدم که جرقه ای در من زده شد که یا حرف استاد افتادم اینکه (مسئولیت پذیر باش تو باید مسئولیت صد در صد روابط احساسیت رو بپذیری و بدونی که اگه مشکلی هست این تو هستی که مشکل داری ها نه اون طرف مقابل ) و من گفتم آها ببین مگه تو از خدا نخواستی تو رو به رابطه ای هدایت کنه که بتونی رشد کنی

    پس الان وقتشه و من بجای غر زدن و تقصیر رو گردن این اقا انداختن قبول کردم که مشکل از منه و اومدم نشستم نوشتم که چه چیزهایی در من باعث همچنین عکس العملی از طرف اون شد ؟

    من به چه چیزی فکر کردم ؟

    و اینکه الان که احساس من بد شده با این تفکر (شک) پس این نجوای ذهنی هست پس در واقع همچنین چیزی وجود نداره و اگر من همینطور به این شک ادامه بدم کم کم به وجودش میارم و روزی میرسه که واقعا این ادم بهم خیانت میکنه

    پس نشستم فکر کردم و دیدم اینها همه ساخته ذهن خود من هست بخاطر بکگراند روابط قبلم

    خدایا ازت سپاسگذارم که بهم یاد دادی چطور شکاک بودنم رو کنترل کنم

    مثل مثل وقت کم گذاشتن که :

    روزای اول رابطه ایشون واسم خیلی وقت میزاشت برای دیدنم اما کم کم به جایی رسید که کمتر واسم وقت میزاشت یعنی میگفت کار دارم باور کن سرم خیلی شلوغه و از این حرفا اما ایشون برای خودش وقت گذاشت ویک روز قراره بره سفر به ترکیه

    من اولش خیل ناراحت شدم اصلا حالم بد شد و گفتم ببین این ادم برای من یک روز وقت نداره ولی 6 روز میتونه واسه خودش وقت بزاره مغازشو ببنده و بره کشور دیگه بهش میگم و ازش گله میکنم ! اما وقتی دوباره نشستم با خودم فکر کردم و دوباره یاد حرف استاد که (مسئولیت پذیر باش تو باید مسئولیت صد در صد روابط احساسیت رو بپذیری و بدونی که اگه مشکلی هست این تو هستی که مشکل داری ها نه اون طرف مقابل ) افتادم دوباره نشستم فکر کردم که چرا نباید برای من همون کسی که واقعا خیلی دوستم داره وقت بزاره و دیدم که بله مشکل از اون جایی هست که

    آیا من برای خودم وقت میزارم؟

    من چقدر برای تفریح و حال خوب خودم وقت میزارم؟

    چقدر به دنبال این هستم که با خودم خوش بگذرونم سفر کنم تفریح کنم؟

    دیدم که من شاید شش ،هفت ماهی میشه که هر وقت خونواده گفته بریم بیرون قدم بزنیم گفتم نه الان وقتشو ندارم !

    دوستانم زنگ زدن بیایم دنبالت برسم تفریح گفتم الان وقت ندارم!

    جایی دعوت شدم کنسل کردم چون گفتم الان وقتش نیست!

    قبلا تنهایی میرفتم پارک چند ساعتی اونجا صبحونه میخوردم برای خودم چایی میریختم میرفتم دریاچه پرنده هارو تماشا میکردم تو پارک جنگلی شهرمون قدم میزدم از هوای تمیز اونجا از آواز پرنده ها از بدی سبزه و درختانش لذت میبردم ورزش میکردم و با هیچ هزینه ای فقط بلیط اتوبوس شهری برای خودم تفریح میکردم که روحم زنده میشد وقت نمیزارم چون میگم هوا سرده یا وقت ندارم یا هر وقت محاجرت کردم به شمال کشورم اون موقع برای خودم کلی تفریح میکنم

    دیدم من یه مدته که صبح تا شب شب تا صبح تو خونه ام و حتی وقت برای یه تفریح کوچیک برای خودم نمیزارم خب معلومه که اون ادم هم برای من وقت نمیزاره پس من بجای گله کردن از ایشون باید شروع کنم خودم برای خودم تفریح کنم با خودم لذت ببرم تا دیگران هم بخوان که با من خوش بگذرونن

    خدایا ازت سپاسگذارم که با کمک استاد عباس منش عزیزم بهم یاد دادی اول خودم باید برای خودم تفریح کنم وقت داشته باشم برای لذت بردن تا دیگران هم برای من با عشق وقت بزارن

    مثل حسادت و توقع داشتن :

    همینطور که گفتم زمانی که ایشون به من گفت میخواد بره سفر خارج از کشور من به شدت ناراحت شدم بهم ریختم حسادت کردم که چرا من رو با خودش نمیبره ، اون منو دوست نداره اگه ارزش داشتم منو با خودش میبرد (یه نکته جالب که بهتون خواستم بگم در این جور مواقع من میزارم ناراحتی هام یا همون نجواها با هام صحبت کنن بعد که صحبتش تموم شد مثل استاد میام میشینم با خودم صحبت میکنم و بعد به جواب های نجواهام گوش میدم و بعد دلیل و منطق واسش میارم و اون دیگه ساکت میشه و من هم به ارامش میرسم )

    حالا من نشستم بعد که کمی اروم شدم صحبت کردن با خودم .

    نجوا:اون چرا تو رو با خودش نبرد ؟ من: خب اون بنده خدا که پرسید پاسپورت داری گفتی نه! گفت که اگه داشتی تو رو هم یه میبردم نجوا: خب اون یه تعارفی زد حالا !من: اگه تعارف بود که بهت چند بار تکرار نمیکرد که برو پاسپورتت رو بگیر چرا اقدام نمیکنی و تو گفتی خب من که شرایطش رو ندارم برم سفر خارج از کشور و وقتی میگه برو بگیر بزار گوشه خونه سفر پیش میاد یعنی اینکه تو این فکر هست که باهات بره سفر و اینکه تو خودت هم میدونی که حتی اگه پاسپورت هم داشتی باهاش نمیرفتی چون با خودت میگی حداقل باید یه مقدار پول داشته باشی که تو سفر بخوای برای خونوادت یه چیزی بخری پولش رو داشته باشی حالا اون خرج سفرت رو بده دیگه هدیه برای خونواده که خوبه میگی دوست داری خودت بخری وقتی الان دستت خالیه پس اگه پاسپورتم داشتی مطمعام نمیرفتی نجوا: خب میخواست نره سفر ؟ من: چرا نره تو اگه خودت میبودی و از لحاط مالی تامین بودی وقت و شرایط رفتن به سفر خارج از کشور رو داشتی حتما میرفتی ، میرفتی و خوش میگذروندی پس چرا توقع بی جا داری که چون تو شرایطشو نداری اونم نباید بره . نجوا: اون میره اونجا خوش میگذرونه عشق و حال میکنه بعد تو اینجا نشستی تو خونه نه عشق و حالی نه هیچی !؟من : خب بره نوووش جونش پولش رو داره زحمت کشیده چرا استفاده نکنه چرا لذت نبره تو باید خوشحال باشی بجای حسادت تشویق کنی درس بگیری که ببین چقدر خوبه ادم پول داشته باشه به استقلال مالی برسه که بتونه اینقدر راحت به سفرهای خارج از کشور بره افرین بهش منم دوست دارم پس منم تلاش میکنم تا منم بتونم به جایی برسم که هروقت خواستم به هر کشوری سفر کنم و از پولم وقتم و زندگیم لذت ببرم و بعد حالم خوب شد و نجواها ساکت شدن و دیگه اون حسادت و اون ناراحتی ها نبود و اومدم چیکار کردم ؟ رفتم گوگل سرچ کردم مناطق تفریحی گردشگری اون شهر ترکیه رو و دیدم که عه من فکر میکردم شهر وان همش خاک و بیابونه به به چه جاهای دیدنی قشنگی داره چقدر طبیعت خوشگلی داره چقققدر مراکز خرید بزرگ و برندهای خوبی داره حالا بیام بجای این چیزا نکات مثبت این شهر رو ببینم و بعد متوجه شدم بخاطر اینکه ایرانی ها زیاد سفر میکنن چقدر مراکز خرید لوکسی زدن و با چه قیمت های خوبی پس بیام انتخاب کنم که واسم چی سوقاتی بیاره چه چیزهایی خوبی داره که ایرانی ها میرن کلی خرید میکنن پس اومدم اطلاعات هم از اون شهر هم اینکه چه سوغاتی داره کسب کردم و خودم رو به احساس خوب رسوندم

    خدایا ازت سپاسگذارم که بهم از طریق استاد عزیزم یاد دادی توانایی کنترل ذهن رو و اینکه چطور خودم رو به احساس خوب برسونم

    مثل احساس عدم لیاقت و شرک مخفی:

    دوست پسرم اون اوایل هر وقت به دیدنم میومد واسم گل میگرفت یه سره میگفت کجا دوست داری بریم من اومدم تا هر کاری که تو میگی بکنم تا بهت خوش بگذره یا چی لازم داری واست بخرم یا هر چی میخوای بگو به من دوست دارم کمکت کنم تعارف نکن با من یعنی هر بار منو میدید یا زنگ میزد میگفت چی لازم داری و من میگفتم هیچی‌ ، نه چیزی لازم ندارم

    بجایی رسید که بهم گفت آقا چرا هیچ درخواستی از من نداری چرا از من استفاده نمیکنی من وقتی پیشتم از استفاده کن هر چی میخوای بریم برات بگیرم هر جا دوست داری بگو ببرمت تو چرا اینقد با من تعارف داری ؟!

    و من با خودم میگفتم نه زشته ازش چیزی بخوام ، حالا اون یه چیزی میگه ، با اینکه چیزی میخواستم میگفتم بابا وقتی پیشمه کلی خرج میکنه میریم رستوران این ور اونور دیگه چقدر من باید ازش توقع بی جا داشته باشم نه گناه داره

    یه روز نشستم با خودم فکر کردم و دیدم من احساس لیاقت نمیکنم که من هم لایق این هستم که دوست پسرم که خودش با جون و دل میخواد برام هدیه ای بخره یا کاری بکنه و گناه داره بخواد منو ببره تفریح ببره سفر و این از کمبود احساس لیاقته که من خودوم رو لایق خوشحالی زیاد و اینکه یکی بهم اهمیت بده نمیبینم و باید این رو اصلاح کنم حالا نه اینکه ازش سواستفاده کنم اما الان که شرایط مالی خوبی ندارم و اون هم میدونی و همیشه میگه من دوست دارم کمکت کنم تا تو خوشحال بشی ، خوشحالی تو یه لبخند تو برای من یه دنیا ارزش داره من چرا نباید این ارزش رو برای خودم قائل بشم حالا نه اینکه زیاد روی کنم اما وقتی به چیزی نیاز دارم که خودم نمیتونم از عهده خریدش یا انجامش بر بیام چرا از اون نخوام که هم اون خوشحال میشه که تونسته به من کمک کنه هم من خوشحال بشم که کارم راه افتاده و اصلا و مهمتر از همه به قول استاد ( از کسی که کاری برای شما انجام میده ممنون باشید اما سپاسگذاری اصلی رو از خدای خودتون داشته باشییییید و کردیت اصلی رو به خداوند بدید ، این خداونده که دستان بی شماری داره و دستانش رو برای کمک به شما میفرسته ) و این که من درخواست نمیکنم از اون ادم بخاطر شرک من هم هست

    خدایا ازت سپاسگذارم که تو دستانت رو برای کمک به من فرستادی تا بتونی الان که هنوز درامدی ندارم کمک کنی تا بهتر به اهدافی که دارم برسم

    استاد عزیزم و عزیزانی که دارید این دیدگاه رو میخونید من میتونم سااااعت ها مثال از این قبیل بزنم واستون اما خب باید روزها بنویسم این هارو گفتم تا بهتر متوجه منظورم بشید

    من بجای به هر مشکلی برخوردن و انگشت اتهام گرفتن سمت دوست پسرم و اینک بگم اون ادم بدی هست که با من این رفتار رو داره و باهاش کات کنم مثل سابق و وارد یه رابطه دیگه بشم و همین چیزها رو تجربه کنم حالا با استفاده از صحبت های استاد عزیزم و عمل کردن بهشون توی همین رابطه میمونم و نقاط ضعف خودم رو پیدا میکنم و اصلاحشون میکنم و همین رابطم رو با عشق میسازم

    از وقتی وارد این رابطه شدم هر وقت هر جا به مشکلی بر میخورم متوجه میشم این نقطه ضعفی هست که باید درستش کنم و انقدر قشنگ خداوند راهنماییم میکنه که واقعا دارم یه زندگی سرشااار از عشق و آرامش رو تجربه میکنم و با چالش هایی که روبه رو میشم دیگه فهمیدم چطور باید حلشون کنم از وقتی که استاد عزیزم با این حرف شما که (مسئولیت پذیر باش تو باید مسئولیت صد در صد روابط احساسیت رو بپذیری و بدونی که اگه مشکلی هست این تو هستی که مشکل داری ها نه اون طرف مقابل ) حالا هر چالشی مسئولیت پذیر در تمام مراحل زندگیم شدم اصلا درهایی برام باز میشه که به رشدم کمک میکنه و اینها همه بگم که با عمل کردن و مرتبا گوش کردن فایلهاتون هست که به درستی حل میشه یعنی واقعا اینکه تو به هر هدفی کا داشته باشی برسی مهم نیس چی باشه وقتی برای رشد باشه واقعا سیستم بهت کمک میکنه و از یه جایی به بعد حتی در خودشناسی هم تسائد میزنی و دیگه نیازی به اون همه سختی کشیدن برای فهمیدن یک موضوع نداری و با یه یادآوری کوتاه اما پایدار و عمل کردن بهش مثل اب خوردن انجامش میدی

    و الان که دارم این دیدگاه رو مینویسم یه خبر خیلی خوب هم بهم رسید که دوست دارم بهتون بگم البته بگم که کامنت گذاشتن در این سایت خودش یعنی معجزه یعنی داری دو ساعت تمرکز کامل میکنی روی اتفاقات و نکات مثبت زندگیت و واست معجزه رخ میده همین الان مامانم گفت که داداشت گفت قراره پنج میلیون بهت بده گفته بهش میدم که با این پول چیزی که دلش میخواد رو انجام بده یعنی من الان صاحب 5 میلیون هدیه از طرف خداوند شدم خدایا شکرت بخاطر عظمتت

    و این هر روز داره بهم ثابت میکنه که جهان ، خداوند ، سیستم چطور عمل میکنه فقط کافیست تو بخوای واردش بشی و عمل کنی

    خدایا انقدر ازت سپاسگذارم که فکر کنم تک تک سلول های وجودم ازت با تمام وجود سپاسگذاری میکنن چرا که زندگیم باور نکردنی زیباست من همیشه فکر میکردم بهشت جایی هست که هیچ ناراحتی و چالشی نباشه اما الان میتونم بگم بهشت در این دنیا زمانی هست که تو با استفاده از تضادها رشد میکنی من واقعا بهشت زندگیم رو دارم تجربه میکنم البته با مداری که الان دارم بعد ها که مدارم بالاتر بره باز بهشت زندگیم هم ارتقا پیدا میکنه و الان از جایگاهی که هستم راضی هستم انشالاه که سیستم هم از من راضی باشه

    این تجربه فقط قطره ای از تجربیات من در این راهی که با کمک استاد عزیزم قدم برداشتم هست و این پیشرفت و رشد در تمام جنبه های زندگیم رو به سعود هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: