چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم

در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیاتی از سوره اعراف، مفهوم “هدایت” یا “گمراهی” را در عمل توضیح می دهد. گوش دادن به آگاهی های این فایل، از یک طرف ما را از افکار و باورهای محدود کننده ای آگاه می سازد که منجر به گمراهی ما از مسیر نعمت ها شده و به قول خداوند “برای سختی ها آسان کرده است” و از طرف دیگر، باورهای قدرتمند کننده ای را به ما می شناساند که پروراندن آنها در ذهن، موجب ورود به مدار خداوند، دریافت هدایت های این نیرو و ” آسان شدن برای آسانی ها ” می شود.

بخشی از سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • مفهوم فروتنی در برابر خداوند و ارتباط آن با ” احساس خود ارزشمندی درونی “؛
  • مفهوم غرور مخرب و ارتباط آن با “گمراه شدن از راه راست”؛
  • “مقایسه”، دروازه ورود به مسیر گمراهی است؛
  • “مقایسه”، فرد را از صلح درونی با خودش خارج می کند؛
  • راهکاری برای کنترل افکاری که منجر به “حسادت” یا “مقایسه” می شود؛
  • چقدر از اینکه “چه افکاری منجر به ایجاد چه احساسی در شما می شود”، آگاه هستی؟!
  • چه جنس افکار، احساس خوب را ایجاد می کند و چه افکاری، منجر به احساس بد می شود؛
  • “حسادت”، از کدام باور محدود کننده نشات می گیرد و به چه شکل فرد را از مسیر دریافت نعمت ها خارج می کند؛
  • ریشه “حسادت”، احساس بی ارزشی درونی است و منجر به تصمیمات و رفتارهایی می شود که فرد را به احساس بی ارزشی بیشتر می رساند؛
  • کلیدهایی هدایتگر در آیه 32 سوره نساء؛
  • مفهوم “تسلیم بودن دربرابر خداوند” و نتایج این ویژگی شخصیتی؛
  • “مغرور بودن در برابر هدایت های خداوند” و عواقب این ضعف شخصیتی؛
  • ساختن چه ویژگی های شخصیتی، موجب تشخیص و دریافت هدایت ها می شود؛
  • چرا تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند، نه تنها ضروری بلکه “حیاتی” است؟!
  • نقطه شروع تحول زندگی فرد؛
  • شیطان همواره از در “ناسپاسی”، وارد می شود؛
  • ارتباط “ناسپاسی” با “گمراهی”؛
  • ارتباط “سپاسگزاری” با “هدایت به صراط مستقیم”؛
  • چگونه از مدار شیطان خارج شویم و وارد “مدار خداوند” شویم؛
  • تفاوت فرکانس ” احساس سپاسگزاری ” با سایر احساس های خوب؛

این فایل آگاهی بخش را بشنوید، در آن آگاهی ها تامل کنید، سپس درسهای سازنده آن را در بخش نظرات با سایر دوستان خود به اشتراک بگذارید.

منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم


منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:

آگاهی های دوره احساس لیاقت

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
    980MB
    94 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
    93MB
    94 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

882 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجتبی محجوب» در این صفحه: 5
  1. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم که من تکه ای از خداوند هستم و خداوند به همین اندازه قدرت خلق زندگیم رو به من داده

    قدرت خلق زندگیم

    گفته برو زندگیت رو هر جور که میخوای خلق کنم

    از اون طرف هم شیطان گفته که من سر راهش میشینم و حمله میکنم و تو اونها رو سپاسگزار نمی بینی

    و به قول استاد که قشنگ این موضوع رو توضیح داد اینکه این نشون میده فرکانسی که به فرکانس خداوند نزدیکه فرکانس سپاسگزاری هست

    چون دقیقا مکالمه شیطان با خداوند و وسیله ای که شیطان ازش استفاده میکنه همین بحث سپاسگزاریه

    راست میگه

    خداوند در این آیه نگفته که اگر بری تو شغل املاک ، یا فلان شغل که میگن پول توشه ، یا بهمان شغل ثروتمند میشی و عامل اصلی ثروتمند شدن نوع شغله ، یا حتما باید بری در فلان مکان تا ثروتمند بشی،

    به شما در زمین مکانت دادم و تمام امکانات معاش شما رو فراهم کردم باشد که سپاسگزار باشید

    این بالاترین منطقی هست که نشون میده مکان خاص عامل اصلی ثروتمند شدن یا فقیر بودن نیست و هر مکانی در این کره خاکی پتانسیل بی نهایت ثروتمند شدن رو داره ، چون خداوند گفته که در زمین به شما مکانت دادیم و تمام امکانات معاش شما رو فراهمی کردیم

    پس خود این منطق به تنهایی کافیه برای اینکه مکان عامل نیست ،پس نتیجه میگیرم اگر من میخوام مکان رو بخاطر اینکه ثروتمند بشم تغییر بدم و عامل رو مکان بدونم و بگم اینجا بدرد نمیخوره و تهران خوبه برای ثروتمند شدن یا ایران خوب نیست و آمریکا خوبه برای ثروتمند شدن یعنی دقیقا خلاف حرف خداوند که رب آسمانها وزمین است و کلید گنج آسمانها و زمین در دست اوست حرف زدم و اینطور بوده که شاه بخشده و شاقلی نبخشیده

    الکی اومدم کارو برای خودم سخت کردم با این فکرم

    پس همین جایی که همین الان نشستم پتانسیل بی نهایت ثروتمند شدن رو داره

    دقیقا در همین جا روی همین صندلی پشت همین لپ تاپ ، یعنی حتی نیاز نیست که من از این اتاق برم اون اتاق که بگم اون اتاق عامل اصلی ثروتمند شدن منه

    پس اون باورهای من اشتباه بود که میگفتم حتما باید برم تهران که ثروتمند بشم ، الان نتیجه گرفتم و درک کردم و متوجه شدم که همین جایی که نشستم پتانسیل بی نهایت ثروتمند شدن رو داره ، آره دقیقا همین جا

    من سر راه آنها می نشینم و از هر طرف حمله میکنم به اونها و تو اونها رو سپاسگزار نخواهی یافت

    خدایی که به من یاد داده که تنها یه راه برای رسیدن به خدا وجود داره و اونم مسیر راست است ، مسیر کسانی که به اونها نعمت داده نه مسیری که به اونها غضب کرده و نه گمراهان

    و شیطان میاد میگه که من سر مسیر اونها میشینم و حمله میکنم و تو سپاسگزار نخواهی یافت اونها رو

    و وقتی که من سپاسگزار نباشم چی میشه ؟ از مسیر راست ، از مسیری که نعمت ها در اون هست و هدایت خداوند هست ، آرامش هست ، ثروت هست، الهامات هست ، خارج میشم

    همین منطق به تنهایی نشون میده که نه شغل عامل اصلی ثروتمند شدنه ، نه مکان ، نه سن و سال ، نه جنسیت ، بلکه فقط باورها هست

    چرا باورها هست ؟ چون که آیا فقط توسط شغل خاص میشه سپاسگزاری کرد؟ یا توسط مکان خاص ؟ یا اینکه جنسیت خاص؟ اصلا هیچ ربطی نداره

    سپاسگزاری عملی ذهنی هست

    و چه باوری باعث میشه که سپاسگزار باشی؟

    ایمان به خدا؟ و اینکه او رب است؟ و اینکه او قدرت خلق زندگی رو به من داده و من هر چی رو دلم بخواد خلق میکنم و او برام فراهم میکنه و فقط احساس همین باور آدم رو پر میکنه از سپاسگزاری

    پس نتیجه میگیرم که بجای اینکه به این فک کنم که چه شغلی توش پول هست که برم سمتش به این فک کنم که چطور باورهای سپاسگزای بسازم و تمرکز کنم روی خودم تا الهامات رو در حالت آرامش سپاسگزاری دریافت کنم و به اون عمل کنم اگر واقعا مرد عمل هستم

    و مطمئن باشم که عمل به اون الهام زندگی من رو جهت میده و متحول میکنه

    نه شغل خاص نه موقعیت خاص نه جنسیت خاص

    پس یادم باشه که اگر این دفعه اومدم بگم که جنسیت و شغل خاص و سن و سال و موقعیت خاص عامل اصلی ثروتمند شدنه جلوی خودم رو بگیرم و بگم که به یاد بیار که شیطان چی گفت به خداوند که من حمله میکنم از هر طرف و تو اونها رو سپاسگزار نخواهی یافت و من با این حرف و فکر که عوامل بیرونی عامل اصلی ثروتمند شدنه دارم با دست خودم ، خودم رو از مسیر راست دور میکنم

    و بگم که عامل اصلی ثروتمند شدن من باورهای من هست

    باورها هم

    نوع نگاه من به خداوند

    نوع نگاه من به موضوعات و اتفاقات

    نوع نگاه من به شغلی که درحال حاضر دارم

    نوع نگاه من به مسائل زندگی و واکنش های من

    نوع نگاه من به خداوند یعنی چی؟ یعنی آیا باور دارم و آیا یادم هست که خداوند از روح خودش در من دمید و این یعنی من قدرت خلق کنندگی پیدا کردم و من ارزشمند شدم

    یعنی به واسطه اینکه از روح خود در من دمین نقش عوامل بیرونی در موفقیت و ثروتمند شدن من صفر شد

    یعنی وقتی که خداوند از روح خود در من دمید یعنی من هرچی بخوام رو میتونم خلق کنم و دیگه دیگران نقشی ندارن در زندگی من و وقتی که من دستم رو جلوی دیگران به صورت مجازی و ذهنی دراز میکنم یعنی شرک ،یعنی باور ندارم که خداوند قدرت خلق رو به من داده و کی متوجه میشم زمانی که دیگه دیر شده و پرده از چشمم برداشته شده و فرشتگان از من میپرسند که در زمین چگونه بودی و من میگم که من مستضعف بودم

    و دیگه اونجا تا ابد در حسرت زندگی میکنم

    یعنی وقتی که خداوند از روح خود در من دمید یعنی اینکه وقتی که به دلیل رفتارها و کارهام و حتی نوع شغلی که برای امرار معاشم انتخاب کردم نگاه میکنم میبینم که همش از باورهای بنیادی درونم هست که به واسطه اهرم رنج و لذت دارن کار میکنن و چون من ازشون خبر نداشتم و راهی هم نداشتم و نمیدیدم و خبر نداشتم و اصلا بلد نبودم که به درونم رجوع کنم تا اینکه به لطف خدا هدایت شدم به سمت سایت و استاد تازه فهمیدم که باورها چی هست اونم بعد ازچند سال

    و فهمیدم که دلیل تمام کارهام افکار خودم هست و الان متوجه میشم ک چرا در روز آخر شیطان میگه که خداوند دعوت کرد و من هم دعوت کردم و خلاف کردم و از اینکه شما من رو به شریک خداوند قرار دادید بیزارم و ول میکنه و میره و ما رو میزاره در حسرت دائمی و بعد من متوجه میشم که ای دل غافل همش توهم بود و همش افکار خودم بود که جلوی من رو گرفته بود

    دو حالت داره

    یا الان باید بفهمم و در این مسیر استوار باشم و بمونم و تمام انرژیم رو بزارم که حرفهای استاد و تمرین جلسات رو انجام بدم و قطعا نتیجه بگیرم

    یا اینکه نه سرسری بگیرم و فقط راه بیفتم و حرف مفت به این و اون بزنم و یکم از این و یکم از اون کنم و بعدشم کار تمام شود در اخر با حسرت برم اون دنیا که از اینجا بدتر میشه

    نه

    من راه اول رو آگاهانه و با تعهد قبول میکنم و تسلیم میشم و بر میدارم

    خداروشکر امروز تونستم که سر مزار وقتی که دایی حسین برگشت کلی در مورد این آدمها گفت که اینها معلوم نیست چکار میکنن و فلان و بهمان و بعدش برگشت به من گفت تو هنوز خداقبولی ؟ و من هیچی نگفتم و جلوی خودم رو گرفتم و سکوت کردم ، و یاد حرف استاد افتادم که گفت کوچکترین بحث با هر کسی یعنی خروج از قانون و بعد از چند لحظه انگار همه چیز تموم شد و اصلا انگار ندیدمش

    و گفتم خدایا شکرت که تونستم ذهنم رو کنترل کنم ، دقیقا من با همین شخص حدود یک سال پیش سر خدا و این مسائل کلی بحث کردیم و چقد من به خودم فشار آوردم ولی این بار نه

    و به خودم احسنت گفتم که تونستم به اگاهی ها عمل کنم و یاد حرف استاد افتادم که گفت که دلیل موفقیت آدمها توانایی کنترل ذهنشون هست

    درس دیگه ای که گرفتم این بود که :

    امروز فهمیدم و جواب سوالم رو گرفتم ، منم خیلی شنیده بودم که شیطان از هر طرف حمله میکنه یعنی چی ولی وقتی که استاد توضیح داد گفتم ای دل غافل انقد ساده بوده و من نفهمیده بودم

    و چقد برام سپاسگزاری بهتر جا افتاد

    آخه همش قبلش این سوالم بود که سپاسگزاری چه فایده ای داره و هر چی هم که سپاسگزاری میکردم حالت الکی و حالت حرفی داشت و اصلا پی به اصل موضوع اینکه اصلا قدرت من در این دنیای خاکی همین توانایی سپاسگزاری کردن هست

    و اصلا همین که تو باور به این داشته باشی که سپاسگزاری کنی خودش کل مسیره

    تا الان درکم سطحی بود ولی الان عمقی شد

    و فهمیدم که حربه شیطان چیه

    خدایاشکرت

    استاد عزیزم بی نهایت ازشما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خدایا هر آنچه که دارم از توست

    خداروشکر که قدرت خلق زندگیم رو به من داده

    از این لحظه به بعد به خودم میگم که من با همه برابرم ، نه از کسی بالاترم ، نه از کسی پائین ترم ، و قول قرآن رو یادم بیارم که برترین شما کسی هست که تقوای بیشتری داره و کنترل ذهن بهتری داره

    در صورتی که من تا همین لحظه اشتباه فک میکردم ، فک میکردم که کسی که پول بیشتری داره و ماشین بیشتری داره و ملک و املاک بیشتری داره آدم بهتری است آدم برتری هست ،همین

    من به آدمها تا الان به خاطر پولشون و ماشینشون و ملک و املاکشون احترام میگذاشتم

    خدایا معذرت میخوام ازت ،من رو ببخش که خطا کردم، من نااگاه بودم، چقد انسانهای نازنینی در کنار من هستن که من اصلا نادیده میگرفتمشون

    و چقد این نگاه خوبه و به من آرامش و قدرت میده ،با این نگاه میتونم راحت در کنار افراد ثروتمند باشم، و دیگه خودم به خودم در مورد افراد ثروتمند نمیگم که اینها از من برتر هستن

    من حتی معتادان کنار خیابون رو میدیدم ناخودآگاه در ذهنم میگفتم که من از اینها خیلی بالاترم

    جالبه که من قبلا اگر چیزی در ناخودآگاهم میگذشت میگفتم که مهم نیست و چیزی که به زبان میارم مهمه در صورتی که کاملا برعکس فک میکردم

    نکته : شیطان به خاطر این نگاهش که مقایسه کرد،و خودش رو از دیگران برتر دید از درگاه خداوند رانده شد، پس من چرا باید بیام و راه شیطان رو برم و از درگاه خداوند خودم رو آگاهانه رانده کنم

    کارهایی که از این لحظه باید انجام بدم و ندم چیه؟

    به هیچ عنوان خودم رو با دیگران مقایسه نکنم و اگر این فکر اومد سریع به خودم یادآوری کنم که دارم با این کار از مسیر خداوند خودم رو خارج میکنم

    به هیچ عنوان سرم رو در زندگی دیگران نکنم که این حس بیاد که من برترم یا پائین ترم

    از این لحظه به بعد دیگه این فکر رو بندازم دور که ثروتمندان از من بالاترن و من آدم بدرد نخوری هستم

    و بگم که من ارزشمندم فقط بخاطر اینکه انسانم و به من قدرت خلق زندگیم داده شده ، خداوند از روح خودش که خلق کننده است در من دمیده و من ارزشمند شدم و بودم از اول ،نه اینکه به خاطر یه برچسب یا یه نوع شغل یا هر عامل بیرونی دیگه بیام به خودم برچسب بزنمکه من ارزشمندم یا نیستم

    من کلا ارزشمند هستم ، چه کاری انجام بدم چه ندم

    درسی که از استاد گرفتم

    چطور از مقایسه خودم رو نجات بدم

    استاد گفت که من هر وقت میرفتم در اوایل کار بقیه رو رصد میکردم و به احساسم توجه میکردم

    اینجا نکته داره ، چیزی که من بهش توجه نمیکنم ، من بارها شده که افکاری میاد تو ذهنم و احساسم بدم میشه ولی اصلا اهمیت نمیدم و میگم ولش کن و با اون فکر هم جهت میشم ، در صورتی که از این لحظه به بعد باید تمام سعیم رو کنم که به احساس بهتر برسونم خودم رو

    به داشته ها م توجه کنم ، فایل گوش بدم

    دقیقا استاد چی گفتی

    من در ذهنم این بود که اصلا استاد این احساس ها رو نداره و فقط این احساس بی عرضه گی و بدرد نخور بودن فقط برای من هست

    دقیقا منم در طی روز مخصوصا کسی از کسب و کارش صحبت میکنه من احساس بی ارزشی میکنم احساس بی عرضه گی احساس بدردنخور بودن

    دقیقا من هم این چند وقت پیش همین نتیجه رو گرفتم ، وقتی که کسی می اومد میگفت که فلانی به فلان جا رسیده من احساس بی عرضه گی میکردم ، در گذشته می اومدم هی میگفتم که آفرین به کجا رسیده ، و هی میخواستم که مثلا آگاهانه به نکات مثبت توجه کنم و تحسینش کنم ولی میدیدم که اون موقع متوجه نبودم ولی نیم ساعت یا یک ساعت بعدش در بعضی مواقع فرداش ، بسیار ناراحت و عصبی و افسرده میشدم که من چقد بی عرضه ام و ناامید میشدم از زندگی و میخوابیدم از شدت افسردگی

    ولی از چند وقت پیش اومدم و گفتم ولش کن اصلا ، بجای اینکه بخوام حتی به نکات مثبت اون توجه کنم و انگیزه بگیرم بیام روی چیزی که الان دارم و میتونم بابتش سپاسگزاری کنم توجه کنم و دیدم که خیلی این موضوع باعث شد احساسم بهتر بشه

    البته نجواها می اومد و میگفت تو داری مثل کبک سرت رو میکنی تو برف و نمیخوای از جامعه و پیشرفت خبری داشته باشی

    ولی گفتم که نیازی نیست اگر چیزی باشه خداوند به من میگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو به من داده

    از روح خودم در او دمیدم

    همین جا باید صبر کنم و تامل کنم ،

    از روح خودم در او دمیدم ، این خودش نشون میده که من خدا نیستم و بخشی از خدا هستم ، این نشون میده که من خود خدا نیستم و چون بخشی از خداوند هستم ، تمام قدرت خلق زندگی خودم دست خودم هست

    یعنی قدرت خلق زندگی هیچ کس دست من نیست ولی قدرت خلق زندگی من دست خودم هست

    پس شد خداوند کل جهان و کیهان و هر چه در آن هست رو خلق کرده و بخشی از روح خودش رو در من دمیده که اون بخشی میشه قدرت خلق کل زندگی خودم که به من داده شده ، و این تمام اون چیزی هست که من نیاز داشتم و دارم و در دسترسم هست، قدرت در دستان من هست ،من میتونم که خلق کنم اون چیزی رو که دلم میخواد و خداوند میسازه اون رو برای من

    سوال :

    چرا خداوند سوال میپرسه و اون سوال رو در قرآن میاره و میگه که ما قرآن رو مگه آسان نکردیم برای شما چرا تامل نمیکنید

    و چرا استاد میگه که بیایم یاد بگیریم از خداوند

    پس این نشون میده که من از خداوند باید درس بگیرم ببینم اون چطور رفتار میکنه منم همون کارو کنم

    در اینجا یاد میگیرم که از این به بعد اگر از موردی عصبانی شدم تمام تلاشم این بشه که خودم رو کنترل کنم و و واکنش نشون ندم ،چون من خیلی واکنش نشون میدم ، پس از این لحظه به بعد نباید واکنش نشون بدم و ذهنم رو کنترل کنم

    درس

    مشکلی که من دارم اینه که منم اصلا فرصت حرف زدن رو ندارم با همسر و فرزندم ، چون یا صبح تا شب سر کارم یا غروب هم که میام سرم تو کار خودم هست ،ولی خب رابطه ی ما که در همین حد خوب هست همش بخاطر قانون هست چون به خاطر قانون و عمل به قانون و سعی در کنترل ذهن هر مسئله ای هم پیش اومده من سعی کردم که بعد از چندین چک و لقد از جهان حلش کنم ولی خب الان چک و لقد ها کمتر شده و و وقتی که همسرم یه حرفی یا مشکلی رو عنوان میکنه سعی میکنم دفعه بعد حلش کنم و این باعث شده که رابطه ما بهتر بشه ولی این مشکل حرف نزدن همچنان هست

    خب چطور میتونم از این لحظه به بعد این قانون رو عمل کنم هم با فرزندم حرف بزنم هم با همسرم؟

    نجوا

    ول کن بابا تو همش درگیر کاری دیگه فرصت نداری که میخوای چکار چرا همه سختی ها رو به دوش میکشی ولش کن

    قانون

    همیشه راهی هست ، خداوند همه خواسته های من رو تا به الان به من داده ، اونهایی که باورم نسبت بهش خوب بوده ، پس از این به بعد هم میده چون من دارم روی باورهام کار میکنم

    اینجا خداوند داره درس میده

    گفت که من از اون بهترم

    همین جا اولین نکته اش مقایسه است

    همین جا درس میگیرم که هر کلمه و آیه قرآن چراغ راه است

    پس هر جایی که من فک کنم از بقیه بهترم یا از بقیه بد ترم یا در کل خودم رو با بقیه مقایسه کنم دقیقا در مسیر شیطان قرار گرفتم و از مسیر خداوند دور شدم ، از کدام مسیر؟ مسیر راست ، از مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ، از سعادت دنیا و آخرت،از ثروت از پول ، از آرامش ، از سعادت مندی، از لذت دنیا و آخرت، از خداوند

    درس گرفتم که کاری که قبلا میکردم اشتباه بوده

    من قبلا می اومدم میگفتم خب خداروشکر که من فلان چیز رو دارم و بقیه ندارن و یا فلان شخص رو میدیدم که بهمان چیز رو نداره و من از دورن احساس شادی میکردم که خب من دارم واون نداره

    الان درس گرفتم که این کار کاملا اشتباهه و درسی که از این لحظه به بعد حتی به اندازه ذره ای هم متعهد میشم که انجام ندم اینه که به اندازه کلمه ای ، لحظه ای در زندگی دیگران سرک نکشم یا اصلا کاری به دیگران نداشته باشم و اصلا هیچ حرفی هم نشنوم از دیگران و به هیچ عنوان مقایسه نکنم و اگر ذهن حمله کرد و من رو مقایسه کرد سریع یادآور بشم که از مسیر خداوند دارم دور میشم

    این نشون میده که اگر من دائم سرم تو کار خودم باشه و و دائم و در هر لحظه در حال تکرار باورهای خوب و توجه به داشته های خودم کنم عملا از تمرکز روی دیگران رها میکنم خودم رو

    درسی که گرفتم اینه که از این لحظه به بعد همه چیز رو با نگاه قانون نگاه کنم ،چون فهمیدم که هر چیزی در این دنیا و جهان هست فقط نشانه است از ثروت و فراوانی

    منبع هر آنچه که در زندگیت داری از خداونده

    سوال : چطور میتونم این رو در ذهنم ایجاد کنم ؟

    البته تا همین چند روز پیش دنبال این بودم که یه کاری کنم که مدیرم از کار من خوشش بیاد آخر سال درخواست اضافه حقوق کنم ازش و بگم انقد به من بده و اونم با منت بگه باشه ، به ظاهر این کار خوبیه ولی با چه باوری

    من این رو تو ذهن داشتم نه با این باور که من درخواست میکنم و خداوند به من میده ، با این باور که من درخواست میکنم و اون به من میده واگر اون نده کار من تمومه و من محکوم به ادامه زندگی به همین شکل هستم ، خب معلومه که این دیدگاه شرک آلود هست

    یه موقع هست من درخواست مکنم و تو ذهنم اینه که خداوند به نظرم قراره از این آدم به من روزی بده و خواسته من رو اجابت کنه و اگر شد که بهتر و شکر گذارم نشد بازم میگم شکر خدا احتمالا از شخص دیگه ای قراره که خواسته من به من داده بشه

    و هیچ ناراحتی نیست

    این میشه دائم روی خودت کار کردن و این میشه عامل اصلی ثروتمند شدن نه شغل خاص و نوع شغل و جنسیت و سن و سال و موقعیت مکانی

    درسی که گرفتم که از این لحظه به بعد عمل کنم اینه که منم بیام این رو هم تکرار کنم و هم ببینم در زندگیم

    که بگم خدایا من هر آنچه که دارم از آن توست

    بعدش سپاسگزاری هام رو بنویسم

    بعد خواسته هام رو از خداوند

    و بعد بیام هر کدام رو در شب بررسی کنم و تیک بزنم و از خداوند سپاسگزاری کنم و بگم که من اینها رو نداشتم و خداوند به من داد

    کار اصلی من اینه نه هر چیز دیگه ای

    کار اصلی من باور ساخت و باور کردن خداوند و کلا زندگیم رو از اون دونستن

    نجوا:

    ول کن الان وقت گفتن این ها نیست تو که چیزی نداری تو زندگیت ، بزار هر وقت وضعت خوب شده یه چارتا چیز اومد تو زندگیت اون وقت بگو

    تویی که هنوز کارمندی وخونه مستاجری داری و یه قرون ته حسابت نیست آخه چی داری برای گفتن ، الکی بیای بگی که من فلان و بهمان

    استاد که می بینی این حرف رو داره میزنه ، برای اینه که کلی چیز داره،ثروت و شهرت و محبوبیت داره، اون رو میگه که یه وقت گمراه نشه ،تو آخه چی داری ، اصلا خدا با تو کاری نداره ، خدا با کله گنده ها کار داره با دونه درشت ها ، تو پشه ام نیستی که بخواد با تو کار داشته باشه

    قانون:

    همون خدایی که میگی به تو نگاه نمیکنه اول آیه گفت که ما برای شما مکان دادیم و معیشت قرار دادیم ولی عده کمی شکر گذار هستن و اصلا اسمی از گروه خاصی نیاورد ،منظور همه است

    همین جا که استاد میگه که خداوند الهام کرده به من که یادت باشه که من از فضل خودم دارم میدم و فک نکنی که استعداد و توانایی داری که خبری باشه

    این نشون میده که عامل اصلی ثروتمند شدن این باورها هستن باور ما نسبت به خداوند و نه هیچ عامل دیگه ای

    نجوا

    تو بیچاره ای ببین ،ببین استاد چقد در زمینه ارتباطات غرور داره و تو چقد بی عرضه ای که اجازه میدی هر کسی هر چیزی و هر فضای فکری رو برای تو بوجود بیاره ، ببین چقد بیچاره ای تو

    قانون

    تو در حال یادگیری هستی

    درس:

    نخوای با غرور باهاشون برخورد کنی ،چون دیگران تکه ای از خداوند هستن ، نخوای تحقیرشون کنی، نخوای مسخره اشون کنی ،نخوای به احساسات اونها لطمه ایجاد کنی،حواست باشه که چه رفتاری داری

    این احساس رو من به خودم میدم بعضی جاها : مثلا وقتی که یه موقع هایی میرم در مناطق بالای تهران برای گردش یا برای دیدن پاساژها و این مسائل ، ناخودآگاه میگم که من آدم نیستم و اینها آدم هستن ، این در حالی هست که من در خیابون در حال قدم زدن هستم نه اینکه با کسی صحبت کنم ،و این نشون میده که فرکانسی که من ارسال میکنم از ناحیه شیطان هست و باعث فقر و بدبختی من میشه

    و خودم رو بی ارزش میکنم و میگم که چون من بی پولم پس آدم بدردنخوری هستم

    در صورتی که من تکه ای از خداوند هستم و خداوند از روح خودش در من دمیده و من چون ایمان نداشتم به خداوند و باورهای غلطی داشتم الان وضع مالیم این هست وگرنه که منم وضع مالیم خوب میشد و خب فرقی نداشتم

    پس یادم باشه تکرار کنم برای خودم که من ارزشمندم و همه ارزشمندن و اصلا کاری به کسی نداشته باشم و خودم رو با کسی مقایسه نکنم

    مثال هایی که استاد زد بسیار عالی هست

    من در مورد روستایی وشهری قبلا داشتم ، البته چون من خودم نسبت به خودم اینطور فک میکنم باعث شده که همه رو اونطور ببینم مثلا من چون در روستا زندگی میکردم و همیشه میگفتم اونهایی که در شهر زندگی میکنن آدم هستن و من آدم نیستم و اونهایی که در تهران زندگی میکنن آدم هستن و من که در روستا زندگی میکنم آدم نیستم ، این باعث شده که وقتی که به شهرستان ها میرم احساس کنم که من از تهران اومدم و آدم هستن و اینها بدخت و آدم نیستن

    ولی خداروشکر از زمانی که خودم رو بستم به فایلها این دیدگاه ها ضعیف تر شده ولی خب یاد گرفتم که باید تکرار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو به من داده

    آیه 11 سوره اعراف

    داره از قدرتی که به من داده و من دارم حرف میزنه

    اینکه خداوند میگه که ما شما رو آفریدیم و خلق کردیم و از روح خودم در شما دمیدم

    یعنی چی؟

    میتونی واقعا همین یه قسمت رو درک کنی؟

    من از روح خودم در تو دمیدم ، از خداوندی که کلید گنج ها وآسمان دست و اوست و هر چی در این دنیا هست و نیست و بعدا خواهد آمد ، از زمین آسمان و خورشید و کهکشان ها و ، سایه و آب و هوا رو خلق کرده ، میگه من از روح خودم در تو دمیدم

    میدونی با این حرکت چه قدرتی به تو داد

    اینجا دیگه شغل خاص و موقعیت مکانی خاص و سن و سال و جنسیت معنی نداره اصلا مفهومی نداره ، پس باز متوجه میشم که عامل اصلی ثروتمند شدن فقط باورهاست

    پس چی شد تا اینجا

    کلیه امکانات برای ما فراهم شد، ما خلق شدیم ، و خداوند از روح خالق بودن خود در ما دمید و به من قدرت خلق زندگیم رو داد ،من رو درخت نکرد، من سنگ نیستم من یه موجود دیگه نیستم ، من یه انسان هستم ، همین که من موجود دیگری به غیر از انسان نیستم تامل و تفکر نداره ، اگر درخت بودی و میدید که انسانها چکار دارن میکنن دلت نمیخواست که جای اونها باشی و عشق کنی وصفا کنی و خلق کنی و همه چیز در دستان تو باشه

    واقعا خوب نگاه میکنم متوجه میشم که چه قدرتی دارم و خودم با افکارم جلوش رو گرفتم و محدودیت رو باور کردم

    پس این نشون میده که فقط باورها هستن که عامل اصلی موفقیت یا فقیر بودن من هست نه شغل خاص و موقعیت مکانی و زمانی و سن و سال و جنسیت

    در تمام قرآن میبینم که خداوند میگه که همه دارن برای خدا سجده میکنن و اینجا میگه که به این آدمی که خلق کردم و این قدرت خلق کنندگی رو بهش دادم سجده کنید

    یعنی انقد من جایگاه بالایی در این دنیا دارم که انقد که پیرو گام های شیطان بودم فراموش کردم

    تازه متوجه میشم که چرا من به خودی خود ارزشمند هستم و اصلا نیازی نیست که کاری انجام بدم که ارزشمند بشم و همینطور که هستم فقط به صرف اینکه به این دنیا اومدم و خداوند از روح خود درمن دمیده و به من قدرت داده و به فرشتگان گفته که به من سجده کنن ارزشمند هستم

    من فقط به همین دلیل ارزشمند هستم که خداوند به این شکل قدرت خلق زندگیم رو به من داده نه بخاطر کاری که انجام بدم یا ندم ارزشمند باشم ، یا مثل دیروز که فلانی بگه که تو توانایی مدیریت فلان چیز رو نداری و من احساس بی ارزشی کنم و بگم که من بی ارزشم و بی عرضه ام و به این شکل ندونسته و ناخواسته به خودم برچسب بزنم و خودم رو از مسیر درست از مسیر راحتی و آرامش و ثروت و نعمت و خداوند دور کنم

    اینو باید دائم با خودم تکرار کنم که من همینطوری که هستم ارزشمندم فقط به صرف اینکه به این دنیا اومدم و انسانم ،و قدرت خلق زندگی به من داده شده ، خداوند از روح خلق کنندگی خودش در من دمیده ، فقط به این دلیل من ارزشمندم نه بخاطر برچسب هایی که جامعه و خودم به خودم میزنم

    پس باید یه راهی پیدا کنم برای ساخت این باورها ،هیچ راه دیگه ای برای ثروتمند شدن و موفق شدن به غیر از تغییر این باورها و ساخت باورهای قدرتمند کننده نیست

    پس چرا اهمیتی قائل نیستم من برای کار ،چرا از ارزشمند ترین وقتم برای ساخت باور استفاده نمیکنم

    چرا از وقت های مرده و در اوج خستگی خودم برای ساخت باورهام استفاده میکنم

    اشکالی نداره قرار نیست که از کارم بزنم و بیام بشینم رو باورهام کار کنم ، باید یه وقتی رو آزاد کنم و متعهدانه روی این باورها کار کنم

    نباید احساساتی عمل کنم ،همین که از درون متعهدانه میخوام که باورهام رو تغییر بدم این خودش نشون میده که مسیر رو دارم درست میرم و اگر به فراوانی فک کنم متوجه میشم که نباید عجله کنم واجازه بدم که خداوند من رو هدایت کنه و نشانه ها رو بیاره و من رو در مسیر درست هدایت کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  5. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر که میتونم با افکارم زندگیم رو خلق کنم

    بسیار سپاسگزار و قدردان استاد عزیزم هستم بخاطر آماده کردن این فایل ارزشمند

    قرآن ، سوره اعراف

    هیچ زجری در کار نیست :

    همین جا در این آیه خداوند قبل از اینکه من بخوام به دنیا بیام خداوند گفته که من برای شما مکان دادم ، درسته ، وقتی که من بدنیا اومدم در محیطی کاملا امن با امکانات بدنیا اومدم و دارم زندگی میکنم ، کلمه معیشت هم میگه ، پس این نشون میده هیچ زجری در کار نیست ، نگفته که برای معیشت باید بری زجر بکشی ، بدبختی بکشی ،

    پس نتیجه میگیرم که قبل از اینکه من بدنیا بیام امکانات فراهم بوده و هست طبق قانون

    هیچ زجری در کار نبوده و نیست برای رسیدن به خواسته ها طبق قانون

    و سپاسگزاری

    حالا من چی فک میکردم : من فک میکردم که خب اینها که خب بوده و هست دیگه ،ولی خداوند در اینجا نگفته که برای مومنین، برای کافرین ، برای مشرکین که ، برای همه ، نگفته برای کسانی که خدارو قبول دارن یا ندارن ، نگفته برای ثروتمندان یا فقیران ، هیچی نگفته و گفته همه شما، معیشت برای همه شما فراهم بوده و هست و خواهد بود

    و خب چیزی که فراهم هست از قبل و اعلام میشه و دقیقا میگه که هم مکان دادیم هم معایش ، این دیگه زجری نداره ، اگر زجری هست از طرف افکارو ذهن من هست، خب من بیام بجای اینکه این هم زجر بکشم و بدبختی بکشم بیام خدارو باور کنم

    منطق:

    منطقش اینه که ما هر چیزی بخواهیم فراهم هست و هر کاری بخوایم میتونیم انجام بدیم ، اگر محدودیتی هست در ذهن من هست که جلوی کار رو گرفته ، وگرنه من بیام بجای اینکه ناسپاس باشم و بجای اینکه زور بزنم و بجای اینکه تقلا کنم ،خدارو باور کنم روی این ایمان کار کنم

    من نمیدونم این تقلا چیه که من دوست دارم برم سمتش

    سوال :

    چرا استاد میگه ما ؟ چرا میگه ما هنوز نتونستیم کف اقیانوس رو کشف کنیم ؟ و نمیگه من ؟

    اینجا برام یه درس داره از نوع فک کردن من ، و محدودیت هایی که در ذهن من هست که باید تغییر کنه

    اینکه من فک میکنم که هر اتفاقی می افته باید مخاطب من باشم تا باور کنم ، چی گفتی ؟ گفتی باور کنم ؟ باز اینجا متوجه میشم و برام منطقی میشه که باورها دارن کار میکنن و من باید بجای زور زدن و تقلا کردن روی باورهام کار کنم

    تا باور کنم که درسته ،مثلا خدا داره میگه که ما برای شما مکان دادیم و کلیه معایش رو قرار دادیم و ذهن من بخاطر شنیده ها ، بخاطر ورودی های نامناسب میگه که کو امکانات ،کو پول ، به حسابت نگاه کن، به امکاناتت نگاه کن

    در صورتی که وقتی که به الگو ها نگاه میکنی می بینی که اون ها هم همین شرایط رو داشتن و بعضا و بیشتر نداشتن همین امکانات و شرایط رو ولی به خیلی چیزها رسیدن ، یعنی در این دنیا هیچ چیزی مال شخص خاصی نیست که کسی دیگر نتونه داشته باشه

    پس این نشون نشون میده که فراوانی هست و هر کسی هر چقد و هر چیزی رو که بخواد براش فراهم هست و فراهم میشه

    و اینجا دو مورد قابل تامل هست ،دو مسیر هست

    تقلا

    راحتی

    چرا از این دو مسیر من مسیر اول رو میرم و یه سری الگوها مسیر دوم رو میرن ، در انتهای هر دو مسیر ثروت و نعمت و آزادی و زمانی و مکانی و همه چیز هست ، چرا من از مسیر اول دارم میرم که به اون خواسته ها برسم ؟

    چرا از مسیر دوم نمیرم؟ چی باعث میشه که من از مسیر اول برم ؟ اصلا چی باعث میشه که من تقلا رو اول بنویسم و بشه مسیر اول و راحتی رو مسیر دوم بنویسم ؟ تمام اینها نشات از فکر من میگیره که تنظیم شده و برنامه ریزی شده برای تقلا کردن

    حالا وظیفه من اینه که با الگو ها و منطق ها و تعهد کامل و صد درصد به دوره اونها رو تغییر بدم

    نفت جدید

    خب همین نفت جدید تقریبا بی نهایت داره نشون میده که جهان پر است از فراوانی نشون میده که من باید باور کنم فراوانی رو

    و خب این فراوانی پاشنه بشدت آشیل من هست

    میگم ولی باور ندارمش که

    میگم فراوانی ولی دست و دلم میلرزه که خرج کنم و پولم کم نشه

    میگم فراوانی ولی میخوام یه جا میرم یه چیزی بخرم که دست خالی نرم از ترس تموم شدن دنبال چیز ارزون میگردم یا کلا نمیرم اون مهمانی رو

    میگم فراوانی ولی به زندگیم نگاه میکنم فقط کمبود می بینم

    میگم فراوانی ولی میخوام به همسرم پول بدم دست و دلم میلرزه که کم بدم که یه وقت پولم تموم نشه بمونم

    میگم فراوانی ولی میترسم خلوت کنم که یه وقت وقتم نره

    میگم فروانی ولی پنج شنبه جمعه که میشه همش نگرانم که تموم نشه که دوباره برم سر کار و این آزادیم و این خلوتم تموم بشه

    میگم فراوانی ولی به هر چیزی نگاه میکنم انقد که ورودی نامناسب داشتم اول کمبود رو میبینم و بعدش ناامیدی

    پس یادم باشه که فقط با یه خط نوشتن که نفت فراوانه گول نخورم که فراوانی رو باور کردم

    و این نشون میده که نوع شغل و شغل خاص و موقعیت مکانی و زمانی و کارمند و کارگر و شغل آزاد عامل اصلی ثروتمند شدن نیست و فقط باورها عامل اصلی ثروتمند شدن هست

    دقیقا استاد درست میگه ،من که اصلا نمی بینم تازه یه چند روزه که با تعهدداشتن روی دوره ثروت 1 و بودن در این سایت و دائم ورودی های مناسب دادن یه چن خط سپاسگزاری میکنم اونم از چیزهای کاملا شفاف و ملموس ، اونم با دیدن یه مشکل در بیرون که من ندارم ، یعنی اونم با این دیدگاه نه این دیدگاه که من همه نعمت ها رو در اختیار دارم

    و دقیقا اینم بخاطر باور کمبود هست که بد پاشنه ای هست

    همین ایالتی که استاد میگه رو ببینم چی در ذهن من هست

    من تا همین الان نسبت به این نعمت ها برچست داشتم تو ذهنم

    یعنی میگفتم که اونجا آمریکاست و مال آمریکایی هاست دیگه ، و من که لیاقتش رو ندارم و من که نمیتونم برم اونجا

    فقط همین سوال رو از خودم بپرسم

    چرا؟

    چرا فک میکنم که من نمیتونم اون نعمت ها رو داشته باشم و تجربه کنم ؟

    چرا؟

    آیا کسی یقه ام رو گرفته ؟

    چون باور دارم که نمیتونم و اونجا برای یه سری افراد خاص هست

    در صورتی که خداوند هیچ جا نگفته که اینجا مال فلانی ها هست و اونجا مال بهمانی ها

    گفته زمین خدا پهناوره چرا مهاجرت نکردید؟ چرا فقیر موندید؟

    همین سوال رو اگر دقت کنم متوجه میشم که خداوند چقد از من بیتشر میخواد که من ثروتمند باشم من پول دار باشم من آزاد و رها باشم

    هیچ جا خداوند از سختی و عذاب حرف نزده و به قول استاد چرا آیا های عذاب و سختی رو نمی خونید که بفهمید مفهومش چیه؟

    هیچ جایی خداوند نگفته که باید عذاب بکشید که به چیزی برسید هرجا کلمه عذاب رو آورده تهش به خودمون ظلم کردن اومده

    یعنی وقتی که من مشرک باشم تهش عذابه یعنی خودم با دست خودم این بلا رو سر خودم آوردم ولی خداوند برای من راحتی آسایش و نعمت و ثروت و پول بی کران خواسته و کامل هم در اختیارم گذاشته ولی من خودم با افکارم با شنیده هام خودم رو از نعمت ها دور کردم

    پس متوجه میشم که کار اصلی من کار کردن روی خودم و ایمان خودم هست نه طراح و فلان و بهمان که به خودم برچسب بزنم من فلان کاره ام

    من به خودم برچسب زدم و باورش کردم ، در صورتی که کار اصلی من ایمان آوردن به خداوند و پیروی از هدایت های خداوند هست

    و نه هیچ کار دیگه ای

    میشه راحت تر به خواسته ها رسید میشه لذت برد مثل مادر سه قلو ها که هر سال در سفر هستن و به قول خودش من یه خونه ویلایی 500 متری تو تبریز برای خودم خریدم و یه ماشین خوب من و یه ماشین همسرم داریم و این برای ما کافیه و هرچی که پول میسازن در کسب و کارشون هست و سفر ، و دائم در سفر ها هستن و میگه که میخوام کل دنیا رو بگردم

    بابا پس میشه راحت بود ،و راحت زندگی کرد، وقتی که خداوند گفته که من میدم به شما و شما فقط به من ایمان بیارید و پیروی شیطان رو نکنید که او به فقر دعوت میکند و من در تمام این سالها از شیطان پیروی کردم و این نعمت هایی رو هم که در زندگیم دارم اگر لطف بی کران خداوند نبود همین هم نبود

    ولی چرا برای خودم با ذهنم حصار کشیدم و دنبال چیزهای فرعی هستم برای بهتر کردن زندگیم ، مثل شغل خاص و نوع شغل و موقعیت مکانی و زمانی و سن و سال

    در صورتی که عامل اصلی موفقیت همین باورهای من هستن

    و من تمام تلاش و توانم رو باید برای ساخت باورهای قدرتمند کننده بزارم و اهرم رنج و لذت رو در اون راستا تنظیم کنم

    و از هر قدرتی که خدا به من داده برای ساخت ایمانم استفاده کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: