در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیاتی از سوره اعراف، مفهوم “هدایت” یا “گمراهی” را در عمل توضیح می دهد. گوش دادن به آگاهی های این فایل، از یک طرف ما را از افکار و باورهای محدود کننده ای آگاه می سازد که منجر به گمراهی ما از مسیر نعمت ها شده و به قول خداوند “برای سختی ها آسان کرده است” و از طرف دیگر، باورهای قدرتمند کننده ای را به ما می شناساند که پروراندن آنها در ذهن، موجب ورود به مدار خداوند، دریافت هدایت های این نیرو و ” آسان شدن برای آسانی ها ” می شود.
بخشی از سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- مفهوم فروتنی در برابر خداوند و ارتباط آن با ” احساس خود ارزشمندی درونی “؛
- مفهوم غرور مخرب و ارتباط آن با “گمراه شدن از راه راست”؛
- “مقایسه”، دروازه ورود به مسیر گمراهی است؛
- “مقایسه”، فرد را از صلح درونی با خودش خارج می کند؛
- راهکاری برای کنترل افکاری که منجر به “حسادت” یا “مقایسه” می شود؛
- چقدر از اینکه “چه افکاری منجر به ایجاد چه احساسی در شما می شود”، آگاه هستی؟!
- چه جنس افکار، احساس خوب را ایجاد می کند و چه افکاری، منجر به احساس بد می شود؛
- “حسادت”، از کدام باور محدود کننده نشات می گیرد و به چه شکل فرد را از مسیر دریافت نعمت ها خارج می کند؛
- ریشه “حسادت”، احساس بی ارزشی درونی است و منجر به تصمیمات و رفتارهایی می شود که فرد را به احساس بی ارزشی بیشتر می رساند؛
- کلیدهایی هدایتگر در آیه 32 سوره نساء؛
- مفهوم “تسلیم بودن دربرابر خداوند” و نتایج این ویژگی شخصیتی؛
- “مغرور بودن در برابر هدایت های خداوند” و عواقب این ضعف شخصیتی؛
- ساختن چه ویژگی های شخصیتی، موجب تشخیص و دریافت هدایت ها می شود؛
- چرا تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند، نه تنها ضروری بلکه “حیاتی” است؟!
- نقطه شروع تحول زندگی فرد؛
- شیطان همواره از در “ناسپاسی”، وارد می شود؛
- ارتباط “ناسپاسی” با “گمراهی”؛
- ارتباط “سپاسگزاری” با “هدایت به صراط مستقیم”؛
- چگونه از مدار شیطان خارج شویم و وارد “مدار خداوند” شویم؛
- تفاوت فرکانس ” احساس سپاسگزاری ” با سایر احساس های خوب؛
این فایل آگاهی بخش را بشنوید، در آن آگاهی ها تامل کنید، سپس درسهای سازنده آن را در بخش نظرات با سایر دوستان خود به اشتراک بگذارید.
منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم
منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم980MB94 دقیقه
- فایل صوتی چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم93MB94 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ «83» ابراهیم
پروردگارا مرا حکمت و دانش مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق کن
=============================
سلام بر استاد عزیز و مریم جان و دوستان نازنینم
الهی که حال دلتون عالی و روزگارتون بر وفق مراد باشه
خدایا هر انچه دارم از آن توست
خدایا شکرت برای نعمت روز دیگری زندگی و بندگی
خدایا شکرت برای نعمت ایمان و توحید
خدایا شکرت برای نعمت صلات و رکوع و سجود
که در برابرت اعلام بندگی، خشوع، خضوع، و اطاعت می کنم
خدایا شکرت برای تغییرات چشمگیر شخصیتیم
خدای نازنینم محبوبم توفیق سپاسگزاری قلبی افزون و افزونتر به من ببخش آمین
همه فایلهای استاد عالیه ولی این فایل یکی از اون فرد اعلاهاست انرژیش بشدت مثبته
دوست دارم زیرش کامنت بنویسم هر چند که ممکنه مرتبط به موضوع فایل نباشه
داستان از اونجا شروع شد که بعد از نهار تو آشپزخونه بودم ظرفها رو شستم آشپزخونه رو مرتب کردم و بعدش گفتم خدایا شکرت که آشپزخونه رو تمیز و مرتب کردم، بعد نگاهم به سرامیکهای سفید کف آشپزخونه افتاد دیدم چندتا لکه رو بعضیاش هست با خودم گفتم
باید اینا رو تمیز کنم
بلافاصله حرفم رو اصلاح کردم، گفتم
خوبه که اینها رو تمیز کنم، بهتره که اینها رو تمیز کنم
و لبخندی حاکی از رضایت از تغییرات مثبتم بر لبم نشست
خدایا شکرت من چقدر تغییر کردم، اونقدر که روی کلمه به کلمه حرفهام، و حتی فکرهام دقت می کنم، که اجبار توش نباشه چون من خالق اتفاقات زندگیم هستم، و کلاً بار منفی نداشته باشه
همون موقع حسی در درونم گفت بیا چندتا از اتفاقات خوب امروزت رو بیاد بیار و از زاویه تغییراتی که داشتی بهش نگاه کن، و زیر همین فایل کامنتش کن، تا رد پایی باشه برات، که هر زمان دوباره بخونیش شاد بشی و ازش انرژی بگیری و با شوق ادامه مسیر بدی
من هم گفتم چشششم ! چی بهتر از این!؟ یک تیر و دو نشان
امروز صبح مستأجر طبقه بالاییمون اسباب کشی کرد و رفت، در حالی که مدت قرارداد به پایان نرسیده بود، از قبل هم بما چیزی نگفته بود همین دو روز پیش بما خبر داد،
تو کارت همسرم به اندازه پول ودیعه ای که میخواستیم بهش پس نبود(همینجا دوباره نوشته بودم ودیعه ای که باید بهش پس بدیم، سریع کلمه باید رو حذف کردم و بجاش نوشتم میخواستیم، خدایا شکرت)
ولی خدا رو شکر تو کارت من پول بود، نه تنها به اندازه ای که پول ودیعه رو پوشش بده، بلکه از اونهم بیشتر
تو کارت من! منی که شاغل هم نیستم!
خیلی راحت شیک و مجلسی پولشو دادیم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
خدایا شکرت که آسانم کرده ای برای آسانیها
قبلاً اینجوری نبوده ها!
——-
بعد از رفتن همسایه، همسرم گفت برم بالا یه نگاهی بندازم گفتم منم میام، گفت هوا تو راه پله سرده یه ژاکتی چیزی بپوش بهش گفتم نیازی نیست مگه ندیدی راننده کامیون باربری رو، با آستین کوتاه توی حیاط ایستاده بود همسرم گفت اون جوون بود
خندیدم و گفتم ای بابا منم جوونم دیگه!!!
همسر جان گفت آره واقعاً، خدا رو شکر روحیه جوان و شادی داری، روحیه ات کمتر از 14 ساله ها نیست!
خدایا شکرت با این حرفش لبخند رضایت عریضی بر لبم نشست، و یکی خواسته هایی که تو دفتر تمرین ستاره قطبی نوشته بودم تیک خورد، نوشته بودم امروز میخوام من و عزیز دلم صحبتهای دلپذیری با هم داشته باشیم
خدایا شکرت
——–
رفتم جلوی پنجره هال و داشتم منظره های زیبای آسمون پهناور و کوههای اطراف و درختهای فراوون روبرومو تماشا می کردم یهو دیدم توی زمین همسایه یه کره اسب ناز و کوچولو دور و بر مادرش که سرگرم علف خوردن بود می پلکه بعدشم دیدم چسبید به مادرش و داره شیر میخوره خیلی منظره قشنگی بود خدا رو صد هزار مرتبه شکر
——–
از پنجره آشپزخونه نگاه کردم، کوه روبروی خونه مونو دیدم که فقط یک زمین کشاورزی با خونه ما فاصله داره، و آسمون خیلی آبی و زیبا، و کوههای دورتری که از برف سفید شدن
خدایا شکرت که وقتی خونه شهرستان هستم این منظره های زیبا چشم انداز هر روز منه،داشتم اینارو می گفتم و شکر می کردم یهو از کنار پنجره چشمم به گله گوسفندی افتاد که در دامنه کوه مشغول چرا بودن
خدایا شکرت عشقی زیباییهای بیشتری نشونم میدی
–‐—-
جاری ام زنگ زد خدایا شکرت که رابطه خیلی خوبی با هم داریم،مثل دوتا خواهریم درباره موضوعات مثبت حرف می زنیم، قبل از خداحافظی گفت یه مورد هست نزدیکشون که فردی نیازمنده و بیمارستانه و عمل کرده و برای ترخیص حدود ده میلیون نیاز داره، گفت اگر میتونید یه مبلغی کمک کنید،
این حرفش برای من نشانه ای از طرف خدا بود، بخاطر اینکه بعد از نماز صبح که قرآن می خوندم، یه آیه در مورد انفاق بود، ومن از دلم گذشت که من این ماه انفاق نکردم، یادم باشه این کارو انجام بدم،
و حالا بجای اینکه من دنبال موردش بگردم خدای مهربونم شسته و رفته از زبون جاریم مورد رو نشونم داد، و منم قبول کردم و مبلغی پرداخت کردم
بعد به خدا گفتم خدایا شکرت من این مبلغ رو در راه خودت و برای کمک به خودم دادم همونطور که در قرآن گفتی
مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ سوره بقره آیه 261
مثل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (طبق مشیتش) دو یا چند برابر مىکند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست.
——
بعد از نماز مغرب و عشا وسطای کامنت نوشتنم سمیه جونم زنگ زد و ارتباط تصویری برقرار کردیم طبق معمول هم نوه شیرین و عزیزم لیلیین کوچولوی ده ماهه خوشحال و خندان منتظر بود خاله هاشم وصل شدن خب لیلی مثل همیشه محور و مرکز توجه بود، یاد حرف فاطمه جانم افتادم که به سمیه گفته بود شما اصل تمرکز بر زیباییها تو بغل خودته
یه وسیله ای شبیه روروک داره لیلی جونم ولی روروک نیست چرخ نداره وقتی که یه ذره لیلی خودشو تکون میده مثل فنر بالا و پائین میره اینقدر منظم خودشو تکون میداد و بالا و پایین می پرید و می خندید که ما رو هم به شوق آورد و ما هم همراهیش کردیم خلاصه حدود یکساعت شاید هم بیشتر ما هم کودک درونمون فعال شد و بچه بازی کردیم و حظ ولذت فراوون بردیم
اینم تیک بعدی ستاره قطبیم که نوشته بودم میخوام اسکایپ خیلی خوبی با هم داشته باشیم خدا رو صد هزار مرتبه شکر
——-
آخرای صحبتمون با بچه ها دیدم پیام ایمیل بالای صفحه گوشیم نشون داده شد با عنوان فعالیت جدید سعیده شهریاری
منم بیخیال نوشتن ادامه کامنتم شدم گفتم برم ببینم سعیده جون چی نوشته…
واااای خدای من چه کامنت قرآنی نورانی و با شکوهی نوشته بود
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
قرآن رو آوردم و آیه هایی که تو کامنتش درباره الفوز العظیم نوشته بود رو دونه دونه صفحه هاشو باز کردم و همزمان با کامنت خوندم
همینجا از سعیده جونم تشکر می کنم تشکری فراوان و از صمیم قلبم
اینقدر با تمام احساس و وجودم در دریای آگاهیهای قرآنی کامنت غوطه ور شدم که از بعد زمان خارج شدم یهو ساعتو نگاه کردم دیدم دوازده نیمه شبه!!! باورم نمیشد نمی دونم چند ساعت مشغول کامنت بودم
یه چیز دیگه هم بگم که جالب و عجیب بود برام، در تمام مدتی که سرگرم کامنت سعیده جان بودم از خونه همسایه صدای بلند آهنگ میامد با صدای خواننده های مختلف، شاید باورتون نشه ، من صدایی واااضح شنیدم که دو بار گفت
الله اکبر الله اکبر
اولش فکر کردم شاید همسرم باشه رفتم دیدم خوابه خوابه
نمی دونم هرچی بود منو منقلب کرد
خلاصه کامنت سعیده جانم تیر خلاص خداوند بود که صبح ازش خواسته بودم یه رزقی بمن هدیه بده که از شدت شوق اشکام بریزه، و همینطور هم شد و خدا جانم ناک اوتم کرد
این بود ماجرای یک روز پر از اتفاقات زیبا در سایه هدایتهای خداوند و از زاویه دید تغییرات شخصیتیم
خدایا شکرت برای همه نعمتهام
خدایا شکرت برای وجود پر ارزش استاد عزیز و مریم جان و دوستان نازنینم
از خداوند رب العالمین همه خیر و خوبی های دنیا و آخرت رو برای خودم و همه شما خواستارم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ «10»
و همانا در زمین به شما تمکّن دادیم و براى شما در آن، (انواع) وسایل زندگى را فراهم ساختیم، (امّا شما) اندک شکرگزارى مىکنید.
=========================
سلام بر استاد عزیزم که پیام آور توحید راستین در این عصر و زمانه است
سلام بر شایسته ترین مریم در این روزگار
و سلام بر دوستان نازنینم با این کامنتهای بی نظیرشون
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا
شکرت
خدایا شکرت که این فایل توحیدی و پر از نور الهی رو رزق ناب و هدیه ویژه این دو روز من قرار دادی
خدااای من چه فایلی چه آگاهیهای نابی چه کلید های گنج طلایی ای هزاران بار شکرت
استاد جان دقت کردین که در این فایلهای اخیرتون چقدر هر بار کلامتون روحانی تر شده چقدر چهره تون معنویتر شده چقدر بیشتر آرامش از وجودتون میباره و ذره ذره بما تزریق میشه چقدر هر بار زیباتر بذر توحید و خدا شناسی رو در دلهای تک تک ما میکارید
این تصویری بود که همزمان با دیدن و شنیدن این فایل در ذهنم نقش بست،و بعد که کامنتها منتشر شد و خوندم متوجه شدم که این فقط تصور من نیست، واقعیتیه که خیلی از دوستان این نکته رو نوتیس کردند در دیدگاههاشون
استاد جانم من دیگه واقعاً کلمه ای پیدا نمی کنم که بتونه احساس سپاسگزاریمو بیان کنه
خدایا شکرت میلیاردها بار
خدااای من انگار هم استاد با این فایل بشدت توحیدی و هم دوستان با کامنتهای پر از هدایتها و همزمانیهاشون قرار نا نوشته ای با هم گذاشتن که ما رو دیوانه از عشق این خدای مهربون ونازنینمون کنن،
و چه دیوانگی ای قشنگتر و خواستنی تر از این
الهی صد هزار مرتبه شکر
خدایا شکرت که از روح خودت در ما دمیدی و ما بخشی از وجود خودت هستیم، و تا به اونجا مقام و منزلت مارو بالا بردی که به فرشتگان دستور دادی بر ما سجده کنند
ولی ما از ارزش خودمون غافلیم کمکمون کن قدر و منزلت خودمونو درک کنیم و متناسب با اون رفتار کنیم
خدایا شکرت که این روزهای من هم پر شده از توحید و سپاسگزاری
با هر کسی هم که صحبت می کنم و درباره هر موضوعی که باشه آخرش می بینم که منتهی میشه به خداوند و توحید و سپاسگزاری
چه همزمانی قشنگی بود دیروز برام که قبل از اینکه فایل رو ببینم دوش گرفتم و زیر دوش هی سپاسگزاری می کردم
خدایا شکرت برای نعمت آبی که در اختیارمون قرار دادی، که آب گرم داریم،شکرت برای شوفاژ که آب رو برای ما گرم می کنه شکرت برای دوش که راحتآب رو روی سرم میریزه شکرت برای شیر و لوله آب شکرت که حمام داریم شکرت برای بنایی که این حمام رو ساخته، شکرت که پول بما دادی که اصلاً تونستیم این خونه و حمام داخلش رو بسازیم و… و در این فایل استاد گفت قبل از ضبط فایل دوش گرفته و درباره سپاسگزاریهای فراوونی که میشه فقط در مورد همین یه دوش گرفتن انجام بدیم صحبت کرد
خدایا شکرت هر آنچه دارم از آن توست
خدایا من تسلیم تو هستم و به هر خیری که برام بفرستی نیازمندم خدایا قدرت سپاسگزاری بیشتر بمن ببخش
خدایا شکرت که در سیاره زیبای زمین زندگی می کنم و همه امکانات و ابزارهای لازم برای زندگی رو برام فراهم کردی
خدایا شکرت برای نعمت وجود استاد و مریم جان در زندگیم
خدایا شکرت برای نعمت وجود دوستان نازنینم در این سایت بهشتی
در پناه رب العالمین شاد سلامت و سرافراز باشید
سلام فاطمه جانم
فاطمه متعهد و عملگرا
دانشجوی نمونه و ممتاز استاد
فاطمه جان کامنتت رو چند بار خوندم و اشک ریختم
تحسین کمترین چیزیه که می تونم تقدیمت کنم
تحسین می کنم ایمانتو
تحسین می کنم توحیدی عمل کردنتو
چقدر شیرین و قشنگه این هدایتها و همزمانیها نوش جانت و بیش باد
امروز صبح بعد از نماز دوباره خوندم و باز هم اشکام جاری شد
ماجرای بیمارستان رفتن و جراحی آقا رسول منو یاد آذر ماه سال گذشته انداخت که با همسرم رفته بودیم ارمنستان (برای مصاحبه ویزای امریکا وقت سفارت داشتم)ما پرواز برگشتمون ظهر جمعه بود، و بامداد پنجشنبه مسئله مشابهی برای همسرم رخ داد با این تفاوت که اورژانسی بود و با آمبولانس رفتیم بیمارستان، بردنش قسمت icu و گفتند که وضعیتش خطریه فوری باید جراحی بشه، و دست بکار شدند،
خود اون دست بکار شدنشون هم یه چیز عجیب و استثنایی بود، که قبل از اینکه پولی به حساب بیمارستان واریز کنیم بما اعتماد کردند و عمل رو انجام دادند
موقعیت منو تصور کن، تو یه کشور غریب و نا آشنا، که نه من زبون اونا رو می فهمیدم و نه اونا زبون منو میفهمیدن، بیشترشون هم نمی تونستن انگلیسی صحبت کنن
داستانش خیلی مفصله و من چندین و چند مسئله رو باید حل می کردم که تو یه کامنتی قبلاً تعریف کردم،
با اینکه وضعیت خطری بود ولی قلبم آروم بود و به خدا سپردم…
وقتی به خدا سپردم، خدا دستانشو بسیج کرد برای کمک،
پزشک معالج همسرم یهو یادش اومد که تو این بیمارستان یه خانم دکتر ایرانی هست که البته تو یه بخش دیگه ای بود
باهاش تماس گرفت و خانم دکتر چند دقیقه بعد اومد، یه دختر جوون خیلی زیبا رو، که بعدش متوجه شدم سیرتش از صورتش هم زیباتره!
فرشته ای که خدا اونو مأمور کرده بود که همه کارهای منو انجام بده، آدرس یه صرافی ایرانی بمن داد که با کارت بانکی ایرانی کار می کرد، چون مبلغ زیادی باید به بیمارستان پرداخت می کردیم و ما فقط سیصد یا چهارصد دلار مونده بود از دلارهامون، با اپلیکیشن موبایل خودش برام تاکسی اینترنتی گرفت، همراه من تا بیرون از بیمارستان اومد و در تاکسی رو برام باز کرد تا سوار شم،
چند ساعت بعد از اون هم همراهم اومد و رفتیم یه صرافی نزدیک بیمارستان دلار رو چنج کردیم
تو بیمارستان هم کارهای همسرم رو پیگیری می کرد و با پزشک معالجش در ارتباط بود، به تشخیص دکتر، همسرم باید در ایران ادامه درمان میداد،
خانم دکتر بمن گفت گزارش کاری که بیمارستان بشما میده به زبان ارمنی هست و باید تو ایران بدین ترجمه کنن و این برای شما سخت میشه، بخاطر همین من یه گزارش کار به انگلیسی در مورد وضعیت همسرتون و کارهایی که براش انجام شده می نویسم تا شما بدون نیاز به ترجمه بتونین به دکتر و بیمارستانی که مراجعه می کنید نشون بدید
جمعه صبح هم اومد بیمارستان و تمام کارهای ترخیص رو که پروسه زمان بری هست خودش انجام داد و من فقط از این ساختمون به اون ساختمون همراهیش می کردم
بعد هم که کار ترخیص تموم شد دوباره برامون تاکسی گرفت تا بریم هتل وسائلمونو برداریم و بریم سمت فرودگاه، بازم مثل بار قبلی همراهمون اومد و در تاکسی رو برامون باز کرد، و سفارش کرد که حتماً بعد از رسیدن به ایران بهش پیام بدم و از وضعیت همسرم بهش خبر بدم
بماند که حتی اون صرافی ایرانی هم که رفتم بدون اینکه من چیزی بگم پایینتر از نرخ با من حساب کرد و اون هم برام تاکسی گرفت و دقیقاً همونجور با احترام در ماشین رو برام باز کرد تا سوار شم
خودت که بهتر از من می دونی فاطمه جان
وقتی به خدا میسپری خدا برات کار نمی کنه، شاهکار می کنه
یه مورد دیگه هم در ضمن این ماجرا بود که از یادآوریش احساس رضایت می کنم اینکه دو سه بار دخترا تماس تصویری گرفتند و من اونقدر طبیعی و عادی رفتار کردم که هیچ بویی نبردند، اون موقع سمیه باردار بود و من نمی خواستم خبردار بشه،اتفاقاً یه بار که تماس گرفتن من داخل بیمارستان بودم اونجا فوری دوربینو قطع کردم تا بچه ها فضای بیمارستانو نبیینن
———
فاطمه جانم بعد از یاد آوری این ماجرا ها ناگهان آیه ای که ابتدای کامنتت نوشته بودی در برابر چشمام نقش بست و …انگار خدا داشت بمن می گفت
قلیلاً ما تشکرون
قلیلاً ما تشکرون
قلیلاً ما تشکرون
دریافتم که ای وای من چقدر کم از خدا سپاسگزاری کردم
که از جان همسرم محافظت کرد
که الان همسرم در کنارمه
خدای من، من نمیخوام جزو قلیلاً ما تشکرون باشم
خودت قدرت سپاسگزاری بیشتر به من عطا کن
همونجا سر به سجده گذاشتم و از خدا تشکر کردم
باصدای بلند گریه می کردم و شکرگزاری می کردم
ازت ممنونم برای کامنت دلنشین و زیبا و درس آموزت
خدا رو شکر برای سلامتی آقا رسول، لطفاً سلام منو به ایشون برسون
روی ماهت رو میبوسم
از طرف من روی ماه محمد حسن جان و هلیسا جان رو هم ببوس
(یه شوخی اینجا بکنم،از طرف خودت هم آقا رسول رو ببوس که یه وقت شاکی نشه بگه چرا بچه ها رو بوسیدی و منو نبوسیدی خخخ)
الهی که خودت و خونواده توحیدی قشنگت سلامت و شاد و موفق باشین زندگیتون سرشار از نور و عشق الهی باشه و روز به روز به مدارهای بالاتر صعود کنید
ای جان سعیده جانم
ای جان فاطمه جانم
نور چشمی های عزیزم
خدایا شکرت که از دوتا از
بنده های خیلی خیلی خوبت
که خیلی خیلی دوسشون دارم همزمان نقطه آبی داشتم
(خدا کنه یاسی شاکی نشه دوباره!
چند وقت پیش بمن گفت مامی اینقدر شما قربون صدقه اینا میرین من داره حسودیم میشه!خخخ)
البته که شوخی می کرد خودشم خیلی شماها رو دوست داره
سعیده جان بقول خودت تلگراف خودت و فاطمه جان دیشب در بهترین زمان بدستم رسید و روز زیبامو قشنگتر و دلپذیرتر کرد
من دیروز صبح تو دفترم نوشتم خدایا امروز یه رزق ناب و مخصوص ازت میخوام بغیر الحساب بهم بدی که وجودم رو پر از شوق و ذوق کنه
خدای نازنینم قربونش برم انگار بمن گفت چرا یه دونه عزیزم من از رحمت و فضل خودم چندتا بهت میدم که حسابی شوق و ذوق وجودت رو پر کنه و سرریز بشه مثلاً:
خواهرم که مدتیه از نظر سلامتی یه کمی حالش ناخوبه، بمن زنگ زد و هم حالش بهتر بود و هم روحیه اش خیلی خوب بود و صحبتای خیلی خوبی با هم داشتیم خیلی خوشحال شدم
یا تل سرم که چند روز دنبالش می گشتم و پیدا نمی کردم، دیروز دوباره داشتم می گشتم و به خدا گفتم خدایا نشونم بده، به سومین بار نرسیده نشونم داد،تل سر ناقلا زیر پتوی مسافرتی که کنار تختم بود و استفاده نمی کردم مخفی شده بود!
از این رابطه زیبا، که ازش درخواست کردم و بلا فاصله جواب داد خیلی خوشحال شدم قند تو دلم آب شد
بعد از نماز مغرب و عشا با دعای کمیل مشغول عشقبازی با خداوند شدم مدتی بود نخونده بودم، خیلی خیلی حال داد چقدر هم مرتبط با موضوع همین فایل بود، خشیت و خضوع و خشوع و تواضع در برابر خداوند، پر از احساس ناب توحید شدم
همینکه دعام تموم شد سمیه زنگ زد،لیلی هم که فداش شم مثل همیشه خیلی خندان و حاظر و آماده منتظر ارتباط بود!به سمیه هم گفتم خیلی احساسم خوبه پر از حس سپاسگزاری ام
قشنگیش اونجا بود که تینا هم بود و با لیلی بازی می کرد، دوتا دست لیلی رو گرفته بود و راهش می برد لیلی هم خیلی خوشش اومده بود و می خندید
و بعد از خدا حافظی اومدم سایت و دیدم از شما و فاطمه جان نقطه آبی دارم، زیباییهای روزم کامل شد و همونجور که برام دعا کردی غرق احساس عمیق خوشبختی شدم
سعیده جان و فاطمه جان زندگی کردن با خدا خیلی قشنگه خیلی شیرینه، از خودش میخوام که هر روز بیشتر و بیشترطعم و لذت این شیرینی رو به همه ما بچشونه
عاشقتونم بینهایت
سلام به آقا اسد اله عزیز
از شما سپاسگزارم برای همه کامنتهای ارزشمندت
تحسینت می کنم خیلی زیاد
درسهای زیادی یاد می گیرم
امروز صبح ایمیل پاسخت به خانم لیلی اسفندیاری برام اومد و مطالعه کردم و هدایت شدم به کامنت دومت روی این فایل که نمی دونم چطور ندیده بودم حتماً زمان مناسبش الآن بوده، و برگشتم و دوباره این کامنتتو خوندم، من هم قبلاً احساس می کردم آدم سپاسگزاری ام ولی سپاسگزاری های قبلی من کجا و سپاسگزاری های این روزهای من کجا تفاوت از زمین تا ملکوت اعلاست
آره اسد الله عزیزم منم با اینکه چندین بار به این فایل گوش کردم و از روزی که روی سایت قرار گرفته هر روز دارم گوش میدم باز هم احساس نیاز می کنم و می بینم که تشنه شنیدنش هستم و شور شوقم برای شکرگزاری از خداوندم بیشتر میشه، شکرگزاری ای که از اعماق قلبم نشأت گرفته
چقدر این روزای من پر شده و زیبا شده از سپاسگزاریهای قلبی چقدر هر چیزی که می بینم و با هر چیزی که سر و کار دارم شکرگزاری میکنم چقدر همه اش در حال گفتگو با خدای مهربونم هستم و هر روز عاشقترش میشم
خدایا هزاران بار شکر برای این ارتباط قشنگم
چقدر این دیدگاهت زیبا بود و به جانم نشست که
دلیله این احساس نیاز؛ رشد کردن منه!
آره همین طوره که میگی هر چی بیشتر رشد می کنیم بیشتر احساس نیاز می کنیم
خدا رو شکر می کنم که دوستان ارزشمندی مثل شما دارم و از شما یاد می گیرم و خیلی برام عزیزین
الهی که هر روز سپاسگزارتر باشیم
از خدا میخوام که شاد سلامت خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلااام سلااام سعیده جانم
ازت ممنونم بینهایت بنده خوب خدا که با این کامنت توحیدی و پر از احساس ناب سپاسگزاریت اشکام رو جاری کردی و علاوه بر اون پیام هدایت الله رو برام آوردی
دوبار کامنتت رو خوندم و هر دوبار اشکام روون شد اشک شوق و سرگشتگی از عشق خدای نازنینم
اشکایی از سر احساس ناب و زیبای شکرگزاری، هم از خدای مهربون، و هم از استاد عزیزمون
خدایا شکرت بر این اشکهای پر از شور و شوق که این همه احساسمو خوبتر و خالصتر می کنه
تحسینت می کنم خیلی زیبا نوشتی و اون فضای روحانی سپاسگزاری رو بخوبی توضیح دادی انرژی و فرکانس مثبتش رو عالی دریافت کردم
خیلی زیبا و لطیف حس سپاسگزاری از استاد رو بیان کردی
و از همینجا میخوام به استاد عزیز بگم
استاد توحیدی ارجمندم این تشکر و سپاسگزاری خالصانه سعیده جان رو به نمایندگی از همه ما دانشجوهاتون پذیرا باشید
چقدر جالب و خوشایند بود این تیکه از کامنتت
هروقت پول می آورد خونه من دونه دونه پولها رو می بوسیدم و می گذاشتم روی پیشونیم مثل قرآن.
همونی که استاد میگه پول و ثروت رو چیزی ارزشمند و قابل احترام بدونیم، و اون باور مخرب رو که از جامعه یا خانواده یا از گذشتگان به خورد ما داده شده که پول رو باید تحقیر کرد و پول چرک کف دسته رو بکلی اذ ذهنمون بیرون کنیم
چه همزمانی زیبایی که من امروز صبح از خدا تشکر کردم و گفتم خدایا ممنونم که هر روز بیشتر تو رو در قلبم احساس می کنم خدایا شکرت بخاطر هدایتها و الهاماتت که روز بروز با وضوح بیشتری داری برام میفرستی
و شما هم به موضوع سپاسگزاری بابت الهامات قلبی و اتصال به خداوند اشاره کردی
خدا رو شکر این روزا خیلی زیاد با خدا گفتگو می کنم و از همصحبتی باهاش لذت میبرم، خیلی بیشتر سپاسگزاری می کنم شکرگزاریهام برای هر موضوعی عمیقتر و پرتعدادتر شده، و برای چیزهایی سپاسگزاری می کنم که تابحال نکردم
مثال قشنگی نیست ولی میگم، امروز من اولین بار برای ادرار کردنم و تخلیه مزاجم از خدا سپاسگزاری کردم
اینها نعمتهاییه که بدیهیه برامون و قدرش رو نمی دونیم ولی اگر خدای ناکرده از دستشون بدیم دچار بدبختی میشیم
سعیده جان باز هم از شما سپاسگزارم واقعاً لذت بردم از دوبار مطالعه کامنتت
خدا رو شکر که دنیای منو سرشار از وجود انسانهای شایسته ای مثل شما کرد
خیلی دوسِت دارم و روی ماهتو می بوسم
نوش جانت شنا کردن در دریای بیکران نور و عشق خداوند
شادکام و سلامت و متنعم از نعمتهای بیشمار رب العالمین باشی