در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیاتی از سوره اعراف، مفهوم “هدایت” یا “گمراهی” را در عمل توضیح می دهد. گوش دادن به آگاهی های این فایل، از یک طرف ما را از افکار و باورهای محدود کننده ای آگاه می سازد که منجر به گمراهی ما از مسیر نعمت ها شده و به قول خداوند “برای سختی ها آسان کرده است” و از طرف دیگر، باورهای قدرتمند کننده ای را به ما می شناساند که پروراندن آنها در ذهن، موجب ورود به مدار خداوند، دریافت هدایت های این نیرو و ” آسان شدن برای آسانی ها ” می شود.
بخشی از سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- مفهوم فروتنی در برابر خداوند و ارتباط آن با ” احساس خود ارزشمندی درونی “؛
- مفهوم غرور مخرب و ارتباط آن با “گمراه شدن از راه راست”؛
- “مقایسه”، دروازه ورود به مسیر گمراهی است؛
- “مقایسه”، فرد را از صلح درونی با خودش خارج می کند؛
- راهکاری برای کنترل افکاری که منجر به “حسادت” یا “مقایسه” می شود؛
- چقدر از اینکه “چه افکاری منجر به ایجاد چه احساسی در شما می شود”، آگاه هستی؟!
- چه جنس افکار، احساس خوب را ایجاد می کند و چه افکاری، منجر به احساس بد می شود؛
- “حسادت”، از کدام باور محدود کننده نشات می گیرد و به چه شکل فرد را از مسیر دریافت نعمت ها خارج می کند؛
- ریشه “حسادت”، احساس بی ارزشی درونی است و منجر به تصمیمات و رفتارهایی می شود که فرد را به احساس بی ارزشی بیشتر می رساند؛
- کلیدهایی هدایتگر در آیه 32 سوره نساء؛
- مفهوم “تسلیم بودن دربرابر خداوند” و نتایج این ویژگی شخصیتی؛
- “مغرور بودن در برابر هدایت های خداوند” و عواقب این ضعف شخصیتی؛
- ساختن چه ویژگی های شخصیتی، موجب تشخیص و دریافت هدایت ها می شود؛
- چرا تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند، نه تنها ضروری بلکه “حیاتی” است؟!
- نقطه شروع تحول زندگی فرد؛
- شیطان همواره از در “ناسپاسی”، وارد می شود؛
- ارتباط “ناسپاسی” با “گمراهی”؛
- ارتباط “سپاسگزاری” با “هدایت به صراط مستقیم”؛
- چگونه از مدار شیطان خارج شویم و وارد “مدار خداوند” شویم؛
- تفاوت فرکانس ” احساس سپاسگزاری ” با سایر احساس های خوب؛
این فایل آگاهی بخش را بشنوید، در آن آگاهی ها تامل کنید، سپس درسهای سازنده آن را در بخش نظرات با سایر دوستان خود به اشتراک بگذارید.
منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم
منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم980MB94 دقیقه
- فایل صوتی چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم93MB94 دقیقه
سلام به استاد عباسنمش نازنینم
2 ساعت پیش رفتم ساعت فروشی ساعت بخرم،همینجور که داشتم نگاه ساعت ها میکردم و فروشنده هی ساعتهارو نشونم میداد،یه آهنگ مغازه داره پخش کرده بود از استاد شجریان که داشت میخوند و شعرش این بوسلام به استاد عباسنمش نازنینم
2 ساعت پیش رفتم ساعت فروشی ساعت بخرم،همینجور که داشتم نگاه ساعت ها میکردم و فروشنده هی ساعتهارو نشونم میداد،یه آهنگ مغازه داره پخش کرده بود از استاد شجریان که داشت میخوند و شعرش این بود:
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم،نه عقل ماند و نه هوشم
و اشکام اومدن تو چشام و بغض کردم فقط برا اینکه بتونم خودمو کنترل کنم هی نگاه سقف میکردم و میرفتم اینور اونور مغازه که جلوی متشری ها و مغازه داره اشکام نریزند.
اونجا که شعر میگه
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم!!!
منو یاد آیات قرآن و اتفاقات زندگی خودم انداخت.
معنی عامیانه ی این شعر این میشه که
از وقتی که صورت تو رو دیدم نه عقلی برام مونده گه فکر کنم و نه هوشی که بتونم از فهم خودم استفاده کنم…
راست میگه
من دو روز پیش داشتم سوره ی فاتحه رو مرور میکردم و اوله سوره خدا اینجوری شروع میکنه که
(ستایش مخصوص خداست که فرمانروای جهانیان است)
از این دو روزه وقتی که به کلمه ی رب العالمین فکر میکنم اشکام بی اختیار میریزه
یعنی چی رب العامین آخه!
میگه من فرمانروا من همه کاره ی همه ی هرچی که هست،هستم!!!!بعد میگه ستایش فقط مختص اونه
حالا ستایش کردن یعنی چی!؟یعنی حمد و شکرگزاری و سجده کردن فقط از اون
یعنی نرسیدن فقط از اون
یعنی امید داشتن فقط به اون!
آیه بعد میگه بخشنده ی مهربان!!!
یعنی همونی که هرچی داری رو اون بهت داده!
اون بهت بخشیده!!!
و میره جلو تا اینکه آخر آیه میگه:
(مرا به راه راست هدایت کن،راه کسانی که به آنها نعمت دادی، نه گمراهان!!!)
اینجا داره مستقیما میگه راه راست ،راه خوشبختی و سعادت ماله افرادیه که بهشون نعمت دادم حالا کیا نعمت میده!
به کسانی که شکرگزارش باشن و اون رو ستایش کنن!
طبق آیه ی اول که خودش میگه ستایش مخصوص صاحب اختیار و فرمانروای جهانیان هست،اینجا داره از زبون من میگه که:
مرا به راه راست هدایت کن،راه کسانی که به آنها نعمت دادی،نه گمراهان!
یعنی ناسپاسان از گمراهان هستن!!!
سبحان الله
در جلسه ی اول دوره احساس لیاقت مفصلا در مورد مقایسه کردن صحبت شده و فکر نمیکردم مقایسه کردن اینقدر توهین به خداوند باشه!
وقتی من مثلا ظاهر یا روابط یا هر چیز کسی رو با خودم مقایسه میکنم و احساسم بد میشه این یعنی اینکه من به فهم ،به عدالت و به آگاهی خداوند اعتراض دارم!
این مقایسه کردن یعنی اینکه من راضی نیستم که چرا من شرایطم اینجوریه و اون شخص اززمن شرایطش بهتره!
و مقایسه کردن زمانی که شکل میگیره من دیییگه هیچ یک از نعمت های زندگیم رو دوست ندارم و دیییگه تمام!!!
مقایسه یعنی حسرت داشتنه داشته های دیگران.
من تصمیم گرفتم یه سوال از خودم بپرسم وقتی کسی رو با خودم مقایسه میکنم اونم اینکه آیا حاظری همین الآن با این شخص همه چیزت عوض بشه!؟
میبینم صصصد سال حاظر نیستم
حتی با بهترین آدم دنیا هم حاظر نیستم شرایطم رو و خودم رو عوض کنم پس این مقایسه لز نجواهای تخریب گر شیطان میادد:
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم،نه عقل ماند و نه هوشم
و اشکام اومدن تو چشام و بغض کردم فقط برا اینکه بتونم خودمو کنترل کنم هی نگاه سقف میکردم و میرفتم اینور اونور مغازه که جلوی مشتری ها و مغازه داره اشکام نریزن
اونجا که شعر میگه
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم!!!
منو یاد آیات قرآن و اتفاقات زندگی خودم انداخت.
معنی عامیانه ی این شعر این میشه که
از وقتی که صورت تو رو دیدم نه عقلی برام مونده که فکر کنم و نه هوشی که بتونم از فهم خودم استفاده کنم…
من حدا رو در اتفاقات زندگیم دیدم.
همین الان داشتم تو اتاق محل کارم غذایی که از رستوران سفارش دادم رو میخوردم
یاد روزی افتادم که تو همین اتاق از گشنگی دلم ضعف میرفت و همکارام فست فود سفارش دادن اما من چون پول نداشتم حتی یه ساندویچ سفارش بدم رفتم زیر پتو و خودمو زدم به خواب!
آره من از وقتی صورت خداوند رو دیدم دیگه به خودم بی اعتماد شدم
دیگه نمیتونم راحت انتخاب کنم چون نمیدونم چی برام خوبه چی بده
تنها خداست که عالم به غیب هست
مدت خیلی زیادیه که دیگه نمیتونم مثله آدمای عادی باشم
یعنی معیارهام خیلی فرق کرده
رفتارام خیلی فرق کرده
وقتی میخوام غذا درست کنم اولین چیزی که به فکرم میرسه اون غذا نیست،اینه که چه غذایی درست کنم که کمترین وقت رو ازم بگیره که بتونم بیشتر روی قرآن و دوره ی احساس لیاقت و سپاسگزاری کار کنم
وقتی میخوام برم پیشه پدر مادرم شهرستان یکی از اولویتهام اینکه یه جوری برم و بیام که بتونم بیشتر روی خودم کار کنم.
در محل کارم همکارانم هممممه بلا استثنا دنبال این هستن که کمتر تو جرثقیل باشن و بیشتر تو اتاق استراحت باشن،یعنی مهترین دغدغه ی کاریشون تنها و تنها این موضوع هست
اما من دددقیییقا برعکسم تمامه فکرم اینکه که بیشترین زمان تو جرثقیل باشم که بتونم تو خلوت خودم بیشتر روی خودم کار کنم با اینکه من مجردم و تمامه وقتم در اختیار خودمه!!!
اما چی میشه که به همچین ذهنیتی و تعهدی رسیدم!
چون من هیچی از خودم ندارم
میدونی صورت خدارو کجا دیدم که به قول شاعر ، نه عقل ماند و نه هوشم!؟
صورت خدارو اونجا دیدم که تو محل کارم یک بار 5 تنی،به بزرگی دوتا اتاق خواب با دمای 1000 درجه،تو ارتفاع 10 متری، بالای سر چند نفر داشتم جابجا میکردم و احتمال افتادن اون بار روی سر اون افراد 99٪ بود و احتمال نیوفتادنش 1٪ بود اما خداوند اجازه نداد!!!!
شما تصور کن یک درب قندوق که یک قوس بالاش داره رو با نوک یک خودکار جابجا کنی!!!
دقیقا مثله راه رفتن روی طناب!!!
اما من اونجا خدارو دیدم که رحم کرد!
من صورت خدارو اونجا دیدم که بدونه اینکه به زبون بیارم،تو دلم گفتم خدایا این چه همکاراییه که من دارم!!!همش یا فوش میدن یا سیگار میکشن یا شوخی زشت میکنن یا با ثدای بلند صحبت میکنن!
یکی مثله محمد عبادی همکارم قرار بده که قاری قرآنه!مؤدب و با فهمه و…
حالا محمد عبادی کی بود!؟
محمد عبادی کسی بود که سال 91 هم خدمتیم بود و از سال 91 تا سال 1401 من تنها چیزی که ازش داشتم چهره اش بود که تو ذهنم بود و 2 روز بعدش ،داداشم بهم پیامک داد که این شماره ی محمد عبادی هست من به صورت اتفاقی دیدمش گفتن شماره اش رو برات بفرستم!!!
من چجور خدارو روست نداشته باشم و یا شکرگزارش نباشم!!!
چند روز پیش همکارم بهم گفت یه تغییری کردی!!!خوشتیپ تر شدی!
چکار کردی!؟
گفتم رفتم آرایشگاه
دوباره یه نگاهی بهم کرد گفت نه!
بیشتر از این تغییر تغکردی خوشتیپ تر شدی!!!
1 ساعت پیش رفتن تو اتاق محل کارم دوباره بهم گفت خوشتیپ شدی!!!
من فقط گفتم ممنونم
اون فکر میکنه روی ظاهرم کار کردم اما نمیدونه از این چند روزه که دارم فقط به کلمه ی رب العالمین فکر میکنم درجا قلبم تکون میخوره
چند روز پیش پسرعمم که 10،12 سالشه
گفت دایی ابراهیم انصافا ععجججب زندگی داری…
تو دلم خندیدم
چون من همون ابراهیمم که حتی پدرم هم ازم آزرده بود،بقدری که با خشم نگام میکرد و بعنوان کسی که مایه ی آزار و دردسرش شده نگام میکرد!از بس ناااابود بودم،نمیدونم باور میکنین یا نه ، اما همین پدر هرررر هفته زنگ میزنه و پشت تلفن روزهارو یکی یکی جواب میکنه میگه امروز چه موقع کاری !؟
میگم عصر کار اول
بعد پوله کسی که چند بسته تراول 200 تمنی داره و میخواد بشمارشون،شوق میشماره و میگه خوب!
عصر کار اول،
عصر کار دوم
شب کار اول
شب کار دوم
به امید خدا 5 روز دیگه استراحتته میای پیشمون
میگم آره ایشالا برا استراحت اگه شرایطش باشه میام
دوباره 2 روز بعدش زنگ میزنه میگه بیا بیا برات کله پاچه خریدم خودمو پاپانت تمیزش کردیم گذاشتیم پخت،بسته بندی کردیم گذاشتیم فریزر هم بخوری هم با خودت ببری!
همین پدر که بخاطر مشکلاتی که براش درست کردم و بدهکار بودم و طلب کارا به بابام زنگ میزدن و میگفت کی میشه بمیرم راحت بشم دیگه
الآن همون پدر وقتی به شوخی بهش میگم شما برام غذا درست کنین من بهتون خدمات میدم،میگه ما در خدمت توایم همه چیز برات فراهم میکنیم!
همین پدر وقتی من میرم پیششون با شوق تا ساعت 3،4 صبح میشینیم با همدیگه صحبت میکنیم و کلی میخندیم و سربسرشون میزارم
من این عزت رو از کجا آوردم
من این اشکایی که داره از چشما میان رو آر کجا آوردم
مگه قلبا اشک از چشام نمیاومد
اما قبلش آرزوی مرگ میکردم
اما الآن روزی نیست که از عشق رب العالمین گریه نکنم
مهم نیست کجا باشم یا با چی!
شدم اونی که میگه
به هرجا بنگرم کوه و درو دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
بخدا من خدارو خیلی دوست دارم
اون منو دوست داره
من دو روز پیش داشتم سوره ی فاتحه رو مرور میکردم و اوله سوره خدا اینجوری شروع میکنه که
(ستایش مخصوص خداست که فرمانروای جهانیان است)
از این دو روزه وقتی که به کلمه ی رب العالمین فکر میکنم اشکام بی اختیار میریزه
یعنی چی رب العامین آخه!
میگه من فرمانروا من همه کاره ی همه ی هرچی که هست،هستم!!!!بعد میگه ستایش فقط مختص اونه
حالا ستایش کردن یعنی چی!؟یعنی حمد و شکرگزاری و سجده کردن فقط از اون
یعنی نرسیدن فقط از اون
یعنی امید داشتن فقط به اون!
آیه بعد میگه بخشنده ی مهربان!!!
یعنی همونی که هرچی داری رو اون بهت داده!
اون بهت بخشیده!!!
و میره جلو تا اینکه آخر آیه میگه:
(مرا به راه راست هدایت کن،راه کسانی که به آنها نعمت دادی، نه گمراهان!!!)
اینجا داره مستقیما میگه راه راست ،راه خوشبختی و سعادت ماله افرادیه که بهشون نعمت دادم حالا کیا نعمت میده!
به کسانی که شکرگزارش باشن و اون رو ستایش کنن!
طبق آیه ی اول که خودش میگه ستایش مخصوص صاحب اختیار و فرمانروای جهانیان هست،اینجا داره از زبون من میگه که:
مرا به راه راست هدایت کن،راه کسانی که به آنها نعمت دادی،نه گمراهان!
یعنی ناسپاسان از گمراهان هستن!!!
سبحان الله
در جلسه ی اول دوره احساس لیاقت مفصلا در مورد مقایسه کردن صحبت شده و فکر نمیکردم مقایسه کردن اینقدر توهین به خداوند باشه!
وقتی من مثلا ظاهر یا روابط یا هر چیز کسی رو با خودم مقایسه میکنم و احساسم بد میشه این یعنی اینکه من به فهم ،به عدالت و به آگاهی خداوند اعتراض دارم!
این مقایسه کردن یعنی اینکه من راضی نیستم که چرا من شرایطم اینجوریه و اون شخص اززمن شرایطش بهتره!
و مقایسه کردن زمانی که شکل میگیره من دیییگه هیچ یک از نعمت های زندگیم رو دوست ندارم و دیییگه تمام!!!
مقایسه یعنی حسرت داشتنه داشته های دیگران.
من تصمیم گرفتم یه سوال از خودم بپرسم وقتی کسی رو با خودم مقایسه میکنم اونم اینکه آیا حاظری همین الآن با این شخص همه چیزت عوض بشه!؟
میبینم صصصد سال حاظر نیستم
حتی با بهترین آدم دنیا هم حاظر نیستم شرای9طم رو و خودم رو عوض کنم پس این مقایسه از نجواهای تخریب گر شیطان میاد
خدا اشکت رو در بیاره که اشکمو در آوردی
میبینم که جمعتون جمعه!!!
شما،رسول خانکی،فاطمه خانم،پاکیزه جان،اسدالله !!!
خوب نیست یکیتون سراغ منو بگیره!
اینجوری میخوای بیای عروسیم!!!
به به
بنازم خواهریتو…
کجایی!!!
چکار میکنی!
اون بالا هوا خوبه!
خوش میگذره !
میدونم کجایی منم همون دور و ورام
اونجایی که دیگه چیزی ناراحتم نمیکنه!
جایی ام که دیگه هوا خنکه!
نه خنکه معمولی ها!
اون خنکایی که تو بدنت نفوذ میکنه!
آسمون پیشه من هر روز یه رنگه
درسته برا همه معمولیه اما اونجایی که من هستم رنگش فرق میکنه!
راستی آدما باهات چطورند!
پیشه تو هم دارن از همدیگه سبقت میگیرن که بهت خوبی کنن که تو در راحتی باشی!؟
پول چی!؟
چقدر پول داری!؟
تو هم دستگاه چاپ اسکناس زدی!؟
خواستم بگم منم مثله توام منم پول دارم
اینقدری دارم که 2 برای کل حقوق 3 سال پیشم پول دادم یه ساعت خریدم
اینقدری دارم که 15 برابر کل حقوق 3 سال پیشم پول دادم به بابام
اینقدری دارم که 5 براب حقوق 3 سال پیشم فقط گذاشتم کنار تو حسابم بمونه
هر چند اینا خاله بازیه
تو زرنگ تر از اونایی که گوله این چیزارو بخوری !
یه وقتایی با بعضی از آیه های قرآن ارتباط برقرار نمیکنم
اونجاهایی هست که میگه ما آدم خکبارو میبریم بهشت بهشون میوه میدیم و درخت و …
من تو ادامه ی اون آیه ها دنباله چیزای بهتر از اینا میگردم
اون خداهه رو میخوام
تو هم همینجوری آره!؟
میشششناسم جنستو که میگم
برا همین آماتور دارم که کجاهایی، تو چه فکرایی هستی
راستی سعیده!
این روزا یه چیزایی در مورد خدا فهمیدم نمیدونم تو هم میدونم با نه گفتم بهت بگم درجریان باشی
این خداهه هست همونی که پیششی !
سعیده این خدا رب العالمینه ها!
میدونستی!
بخدا من 2 روزه فهمیدم!
میدونی رب العالمین یعنی چی!؟
حالا اگه اشکا گذاشتن چارکلام ما بنویسیم
رب العالمین یعنی خودش رئیسه!
یعنی همممه پولا پیشه خودشه!
تااازه اینکه چیزی نیست!!!
حتی میتونه در دردی رو درمان کنه!
منظورم درده زانو یا سر درد نیستا!!!
اینا هیچن!
خدا میتونه دل درد آدما رو خوب کنه!
تو هم دل درد داشتی!
من که تقریبا 80٪ عمرم دل درد داشتم اما از وقتی که اجازه دادم بیاد تو خونه ام دیگه دل دردم خسیییلی کم شده !
چون خودش اصن تیکه کلامش اینه میگه که
فقط با یاد من دلها آرام میگیرد!
من یا برای پول دلم درد میکرد
یا برا اینکه آدما دوستم داشته باشن دلدرد داشتم
تازه ایما به کنار!
همیشه وقتی دل درد داشتم هیچکس نمیتونست خوبم کنه!
اتفاقا بر عکس پول و همون آدمه بدتر دردمو بیشتر میکردن!
داشتم در مورد رب العالمین میگفتم!
بیین رب العامین یعنی خدا هممممه کاری میتونه کنه!
اگه یکی بخواد بزنت نمیزاره میزنه تو دهنش
اگه یکی بخواد بدونه اطلاع تو واست دردسر درست کنه بدونه اینکه تو بدونی اون دردسر رو به خیر تبدیل میکنه برات!
بعد تو رو بزرگت میکنه !!!!
میدونی چی میگم!
کاری میکنه اسمت رو زبونا بیوفته!
کاری میکنه بقیه دوست داشته باشن!
خواب
خواب!
یه جووووری بغلت میکنه میخوابونت که صدتا مادر هم نمیتونه اینجوری بخوابونت!
تا حالا بغلش کردی بخوابی!
آخ آخ
وقتی بعدش میکنی که بخوابی اینقدر اروووووم
اروووووم خوابت میبره که وقتی بیدار میشی یادت میره کی خوابت برد
میگم وقتی بیدار میشی به تو هم میگن چرا چشات قرمزه!!!!
به من که میگن
البته اونا که یه جا دیگه ان بهم میگن مواد مصرف میکنی که هر وقت بیدار میشی چشات قرمزن!؟
اونا نمیدونن که قبل از اینکه بخوام بخوابم با خدا حرف میزنم
حتما مستحضر هستی که!!!!
وقتی آدم باهاش حرف میزنه این چشما شروع میکنن باریدن!!!
سعیده تو چجور باهاش حرف میزنی!
تو هم وسط حرف زدنت یهو قه قهه میزنی
تو هم یهو تهه دلت قنج میره!
میگم این خدا خیییلی بلده ها!
من تا حالا هرکدوم از کارامو بهش سپردم انصافا خراب کاری نکرده!!!!
خواهری!
از تو چه پنهون این روزا خیلی تغییر سایز دادم!
دیگه لباسای گذشته اندازم نیست!
هر دقیقه یه سایزم!
یه وقتایی که میفهمم چقدر باهمدیگه رفیقیم خییییلی بزرگ میشم در حد 4x لارج
اما بعضی وقتا هم که میفهمم من دارم با کی حرف میزنم و میبینم چقدر بزززززرگه اصن انداره ی دونه ی کنجد میشم!
بخدا!!!!!
این حدا خیییلی زور داره!
اینقدری زور داره که خودش گفته تو کتابش
دست من بالاترین دستهاست!!!
چیه!
چرا اینجوری کامنتم رو میخونی!
من تازه دارم میفهمم رب العالمین یعنی چی!
اینم من نفهمیدم
خودش بهم گفت
تازه ته همشو هم
اندازه ی فهمم
درمانی که فهم من هیچه!
به قوله مرحوم حسین پناهی:
تاره داشتم میفهمیدم که فهمه من چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش حریفه صدتا رستمه!
تازه داره حالیم میشه چکاره ام
میچرخم و میچرخم و سیاره ام
سعیده!
من بعد از 31 سااااال تاره دیروز ترک های پوست دستم رو دیدم!!!
باورت میشه!
من تا کی میرسم خدارو ببینم!!!
تا کی میرسم خودمو ببینم!
اونوقت آقای سید حسین عباسمنش فایل میزاره که شکرگزارش باشید!
من هنوز نتونستم بفهمم و حضم کنم که چه نعمت هایی دارم تا کی بتونم شکرگزارش باشم!!!!
من که دیگه آخرامه!
دارم تمام میشم
تو اگه چیزی میدونی بگو
خوب نشستی سر سفره اش هی جلوت خم و راست میشن بگو کجایی ما هم بیایم اونجا!!!
از کدوم مسیر رفتی!؟
لطفا لوکیشن
با مشخصات دقیققق!!!
میبینمت
سلام
ای رب العالمین بر قلمم جاری شو تا کلام تو قلب کسانی رو آروم کنه که به تو ایمان دارن و عملکرد نیک دارند.
سلام سعیده جان
شبت بخیر.
ساعت 2 شب کامنت من رو میخونی از اهواز!
دیشب خداوند بهم گفت در حال حاضر تو 4 تا مسؤلیت داری که باید انجام بدی
1/لذت بردن از زندگی با مسافرت و طبیعتگردی و پینگ پنگ و پیاده روی و…
2/کار کردن و اجرای دوره ی احساس لیاقت
3/شناخت خداوند در قرآن
4/نوشتن و تمرکز روی آنچه که دوست داری همسر آینده ات داشته باشه و باهاش تجربه کنی.
تازه داشتم سوره ی بقره رو بررسی میکردم!
رسیدم به یه آیه ای که وقتی خوندمش برای اینکه بتونم بیشتر حضمش کنم شروع کردم به قدم زدن تو خونه ام!
اون ایه این بود:
(کسانی که ایمان آورند، و کسانی که یهودی، مسیحی،و صابئین هستند،چنانچه به خدای بزرگ و روز آخرت ایمان داشته باشند و دارای عملکرد نیک و مفید باشند،پاداششان بر عهده ی خداوند است و نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند!)
قبل از هرچیزی بگم که قلبم گفت این آیه رو برا تو بفرستم
حالا میخوام برم سراغ آنچه که خدا بهم گفت در مورد تفسیر معنیه این آیه!
ببین!
اینجا خداوند 4 تا مورد رو پشت سر هم میاره
1/کسانی که ایمان آوردند به خدای بزرگ
2/کسانی که عملکردشان نیک و مفید است
3/پاداشپاداششان بر عهده ی خداوند است
4/آنها نه غمگین میشوند و نه میترسند!
متوجه شدی چی شد!؟
اول میگه کسانی که ایمان آوردند!
بعدش در ادامه میگه منطور از ایمان آوردن چیه!
(منظورش کسانیه که عملکرد نیک و مفید دارند)
کیا عملکرد نیک و مفید دارن!؟
کسانی که شکرگزار خدا باشن!
من تا الان فکر میکردم شکرگزاری یعنی اینکه بگن خدایا شکرت که دلفین دارم!
خدایا شکرت که شغل دلخواهم رو بهم دادی و خدا خوشش میاد و لبخند رضایت میشینه روی لباش و میگه آفرین
آفرین
بیشتر بگو
بیشتر بگو
در مورد خونه ات هم ازم تشکر کن!
اما نه اینجوری نیست!
وقتی که من بابت دلفین از خدا شکرگزاری میکنم دارم از صمیم قلبم با فروتنی اعتبار دلفین رو میدم به خدا!
و درواقع خودم رو محتاج تر به خداوند میدونم!
و فروتن تر میشم!
از طرفی بنظر من شکرگزار واقعی کسیه که بابت کوچکترین نعمت های زندگیش هم جوری شکرگزار خداوند باشه که برای بزرگترین نعمت هاش شکرگزاره!
حتی برای دمپایی دستشویی!
حتی برای چراغ حمام!
حتی برای قابلمه ای که باهاش غذا درست میکنه!
مگه نه خدا تو قرآن میگه
(هر خیری بهتون میرسه از منه)
پی مگه دمپایی دستشویی خیر نیست!
مگه قابلمه یا حتی پشه کش خیر نیست!!!!
چرا برا اینا شکرگزار خداوند نباشم!؟
و این شکرگزاری منو بیشتر و بیشتر محتاج و وابسته به خداوند میکنه تو ایخ هدی قبل همین سوره ببین چقدر قوم بنی اسرائیل گناه و خطا میکردن اما خداوند میگه (ما مهربانانه توبه ی سما را پذیرفتیم شاید شکرگزار باشید)
یعنی شکرگزاری از مهمترین اتصالات من به خداونده!
موضوع بعد در مورد افرادی که ایمان آوردند که نشونه ی این ایمان در ادامه ی آیه خدا میگه کسانی که عملکرد مفید و نیک داشتند،برمیگرده به اینکه ما تو عملکردهامون خدارو در نظر بگیریم!
یعنی چی!؟
یعنی اونجا که خدا میگه
من روزی دهنده ام
دست من بالاترین دستهاست
من میگم باش و موجود میشود
اختیار آسمانها و زمین دسته منه
خداوند به آنچه که پنهان میکنید و یا آشکارا انجام میدهید آگاه هست
او مردگان را زنده میکند
و…
من همه ی اینهارو در نظر بگیرم و در ادامه ی آیه خداوند میگه که
(پاداش آنها بر عهده ی خداوند است)
اینجا خدا داره ضمانت میکنه پاداش این افراد رو
چه افرادی!؟
برو سراغ جملات قبل
(کسانی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارند )
(و عملکرد نیک و مفید دارند)
بعد از این دو مورد خدا میاد ضمانت عملکردشون میشه و میگه
(کسانی که نه ترسی آنها را میگیرد و نه غمگین میشوند)
گرفتی چی،شد!؟
ییییییعنی تو تمامه آیات قبل از گناهان و خطاهای قوم بنی اسرائیل میگه، بعد میاد نشونه ی آدم های با ایمان رو میگه و در نهایت میگه
(آنها نه میترسند و نه غمگین میشوند)
یعتی چی!؟
یعنی ترسیدن و غمگین شدن دقققییییققققااااااا نقطه ی مقابله ایمان به خداوند و عملکرد مفیده!!!!
گرفتی چی شد!؟
یعنی میگه اگه تو میترسی یا غمگین بشی یعنی منو باور نداری!
کیو باور نداری!؟
همونی که خودش رو با آیاتش معرفی کرده!
جبار
غفار
رزاق
انا اقول له و کن فیکون
من میگم باش و موجود میشود
همون که میگه دست من بالاترین دست هاست!
وقتی من میترسم از هرررچی!
از تمام شدنه بنزین دلفین
از خراب شدنه دلفین تو جاده ی بیرون از شهر تو دله شب
از درگیری
غمگین میشم بابت رفتارم همکارم
و…
اینا همش نقطه ی مقابل ایمان به خداونده!
کدوم خدا!
همون خدایی که گفته من از همه چیز آگاهم!
همون خدایی که وقتی حضرت موسی خواست بره پیشه فرعون ،گفت گناهان از اونها بر گردنه منه!
خدا گفت ما میبینیم و میشنویم!!!
میدونی!
گرفتی قضیه رو!؟
سعیده خدا خیییلی داره به ما حال میده هاااا!
میگه تو اگه نترسی و غمگین نشی پاداش این شجاعت و ایمانت بر عهده ی منه!!!
به الله واحدی که میپرستم!
اگر من به اندازه ی سویچ مخفی دلفین که یک برقکار با 4،5 متر سیم برق 1/5 با یک سوکت برای دلفین گذاشت به خداوند ایمان داشته باشم در زندگیم هیچوقت نه غمی منو میگیره نه ترسی!!!
اگر من اندازه ی حساب دار شرکت فولاد خوزستان به خداوند ایمان بیارم که حقوقم رو میده رزق بینهایت زندگیم رو میگیره!
عاااااح خدایا شکرت!
یه شعری دارم میگه که
خداوندی که من دارم نگاهی مهربان دارد/برای آتش روحم دلی آتش نشان دارد/
خداوندی که من دارم خداوندیست بخشنده/من از دنبا خدا دارم خدا هفت آسمان دارد/مشو مغرور پیروزی که من این هستم و آنم/خدا در سرفرازی های تو دستی نهان دارد/
خیییییلی خوشحالم!
خییییلی ذوق زده ام!
قللللبم جون گرفت
بابا بیا بزنم به بیییخیالی!
به قوله رضا صادقی
به چیزی میشه دیگه!!!
اون خداهه که صاحب و مالکه همه چیزه میگه تو غمگین نباش!
تو نترس!
پاداش نترسیدن و غمگین نبودنت بر عهده ی منه!
باباااااااااا دیییگه چیزی بهتر از این!!!
کی این حرفو زده!
کسی که میگه
خداوند هرگز زیر قولش نمیزند!
کیست از خداوند وفادار تر به قولش!؟
اصن به ما چه ربطی داره!
مگه ما قدرت اینو داریم که از خودمون محافظت کنیم!
بابا من قدرت اینو ندارم اگه خوابیدم خودم خودمو بیدار کنم!!!!
برو سوره ی کهف رو بخون خدا میگه ما از این پهلو به آن پهلو میچرخاندیمشان!!!
ما حتی قدرت اینم نداریم چه برسه به مابقی چیزا!
این خدا بعضی آیاتش انسان رو به خودش میاره که چقدر حقیر و ناتوانه!!!
خدا تو قرآن میگه
(اگر آب روی زمین در دل زمین فرو رود چه کسی قدرت این را دارد که آن آب را بیرون بیاورد!!!)
یا قضیه ی اون دوتا باغبون تو قرآن که یکیش میگه من باغم فلااانه و بهمانه و…
آخرشم به غلط کردم افتاد!
خدایا دمتتت گرم!
به عزت و بزرگیت ممنونتم!!
منو میبینی!
امشب ساعت 22 روز جمعه خوابیدم چون فردا از ساعت 8 صبح تا 11 شب سرکارم هم کلاس دارم هم بابد برم سرکار!!!
از خواب بیدار شدم فکردم طرفای 6،5 صبح شده!
دیدم گوشیم زده ساعت 23:20 دقیقه!
اینقدر شوکه شدم که فکر کردم ساعت گوشیم عقب مونده!!!
یه دوش گرفتم و خوشحال شدم، گفتن بجای اینکه الان ساعت 6 صبح روز شنبه بود الان 2،3 ساعت از عمرم بیشتر میتونم زوی خودم کار کنم و اومدم سوره ی بقره رو کار کردم و الان دارم ضعف میگنن از گشنگی اما کامنت نوشتن رو به غذا خوردن ترجیح میدم و الان ساعت2:43دقیقه است!
یعنی حدودا 43 دقیقه است که من دست به گوشی ام!
هی میخوام کامنت رو ببیندم باز یا ه این آیه میوفتم که میگه
پاداش کسانی که ایمان آوردند بر عهده ی خداوند است!!!!
خدایا چی بت بگم!
فقط میتونم بگم منو ببخش که اینقدر داری التماسم میکنی که وظیفه ی تو لذت بردنه،وظیفه من فراهم کردنه شرایط اون لذت هاست اما بازم من بهت بی اعتمادم!!!
دیدی یه چیره خیییلی خوشمزه و ترش میخوای بزاری تو دهنه بچه ات یا کسی که میخوای بهش لذت بدی!؟
به طرف میگی چشاتو ببند میخوام به خوراکی بزارم تو دهنت!
حالا تو هی اسرار میکنی که بابا به قرآن چیزه بدی نیست سوپرایزه!
اما اون آدم با اینکه شخصیت تو رو میشناسه و با اینکه میدونه دوستش داری اما بازم با نگرانی وتردید دهنش رو باز میکنه و وقتی که اون خوراکی رو میزا ی تو دهنش با احتیاط مزه مزه اش میکنه!
حکایت ما و خدا هم همینه!!!
خدا میگه ارزشه ایمان به من اینه که ندونی میخوام چکار کم اما سکوت کنی و به من بسپاری و تسلیم باشی!
تسلیم بودنه که حاله خوب رو به دنبال میاره دیگه!
من امشب یه چیزیو فهمیدم اونم اینکه
نقطه ی مقابل بی ایمانی به خداوند، ترسیدن و نگران شدنه!!!
و کسیکه نترسه و غمگین نشه،پاداش این ایمانش بر عهده ی خداونده.!
خدایا شکرت
ممنونم که قلبم رو بروی فهم قرآنت باز کردی