چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

882 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1256 روز

    به نام خداوندی که هرچه دارم از آن اوست …

    میدونین چی میشه اینجا مینویسم که خودم بادم بمونه ، من هنوز این فایل و که وقت نکردم با دقت و تمرکز نگاهش کنم ولی از کامنتای بی نظیرش که خوندمشون و تعدادشون داد میزنه که چه فایلیه ،

    من وقتی از مسیر شکرگذاری ها بیرون میرم و دور میشم ازهماهنگ کردن ذهن و روحم میرم سراغ خوراکی ها ، میرم بیشتر میخورم تا جایی میخورم که معده خودمو اذیت میکنم ، این یکی از نشونه های دور شدن از مسیره که خودم به خودم میگم باید حواستو جمع کنی ،

    باید ورودی هاتو کنترل کنی عزیزم ،

    اماااااا ،

    جدیدا اصلا خودم و سرزنش نمیکنم چون به قول استاد جان این بدترین و مخرب ترین کاریه که میتونی انجام بدی ،

    من میتونم خودم و کنترل کنم و از خدای خودم کمک میخوام همش ،

    همون خدایی که گفت بنده ی من هرچی میخوای از خودم بخواه که من اجابت میکنم درخواست هر درخواست کننده ای را ،

    من نزدیکم بهش از رگ گردن نزدیک ترم ،

    فقط از‌خودم بخواه ،

    فقط کافیه یکمی بیشتر بیای پیشم ،

    یکمی بیشتر بهم دقت کنی،

    خدای من خودت منو به راه راست هدایت کن

    تا راه های درست توی دنیا انتشار پیدا کنه ،

    خدای بزرگم کمکم کن خودت …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1527 روز

    بنام خداوند دانا و توانا و عالم و قادر مطلق

    خدایا هر آنچه دارم از آن توست و از تو به من رسیده هزاران و ملیاردها و ترلیاردها بار شکر به درگاهت

    خدایا شکر برای شروع یک روز پاییزی با هوای فوق العاده مطبوع و آسمون قشنگ آبی و برگ‌های پاییزی رنگی رنگی که به اذن و فرمان تو میریزه

    خدای سپاس برای سلامتی جسم و جانم و‌روح و روانم

    الهی شکر برای بودن در این مسیر قانون جهان هستی و این فایل ناب توحیدی و تک تک کامنتهای دوستای هم مداری ام در سایت

    الهی سپاس برای رزق و روزی و برکت و تک‌تک نعمت هایی که در زندگی دارم و‌تو‌به من دادی

    خدایا شکرت برای وجود ارزشمندم که از روح توست و خودم خالق جهان زیبایم هستم .

    درود بر استاد جان ، استاد عشق و توحید ، پیام آور خداوندت و همراه و یار همیشگی شون مریم بانوی در صلح و آرامش

    ترکیب جادویی فوق العاده ، دو فایل اخیر ، در جان و دلم از دیشب که فایل و تصویری دیدم‌و 14 صفحه از این آگاهی ها نوشتم ‌و چه قدر سیمانهای کهنه ذهنم باز شد، یه چیزی تو ذهنم میگفت : سمیرا هیچ کاری دیگه انجام نده و فقط در هر شرایطی حتی تضادها سپاسگزار باش ، با این فایل تون انگار مفهوم شکرگزاری رو متفاوت از همیشه درک کردم و قراره عمل کنم. نجواهای شیطانی با ناسپاسی میاد …

    فایل قبلی : چطور با قرار گرفتن در فرکانس خداوند زندگی مون نرم و‌ساده و روان پیش بره؟

    این فایل و جواب اش : با شکرگزاری و احساس خوب و تقوی و کنترل ذهن ، در مسیر مستقیم هدایتهای خداوند قرار میگیرم .

    استاد چقدر ازتون سپاسگزارم برای این فایلهای هدیه ای که ملیاردها تومان واسمون ارزشمنده ، همیشه فکر میکنم اگر روزی از اتاق کوچکم مهاجرت کنم این دفترهایی که تا حالا پر کردم از رسد و بهبود فردی و شخصیتی ام ، مهم‌ترین دارایی من هست که دارم و با خودم میبرم .

    این فایل تون هم مثل فایل قبل و بارها گوش دادم و خودشون یک دوره بینظیر‌ارزشمندن ،

    نگاه متفاوت منطقی تون به سفر به مریخ و ماه خیلی واسم درس داشت از دید قانون ، همه چیزو میبینید و واسمون تحلیل میکنید .

    توجه نکردن به مسیر رقبا و نداشتن حسادت و بجاش تحسین موفقیت های اطرافیان

    ، سپاس از این فایل فوق العاده تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1337 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان…

    وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَإِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ ۖ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ

    إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ

    وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ

    لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ

    وَقُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ

    و ما اسمانها و زمین و انچه را میان دوتاست جز به حق و درستی نیافریدیم.به یقین قیتمت اندنی است،پس گذشتی نیکو داشته باش!..پس گذشتی نیکو داشته باش!

    بی تردید پروردگارت همان آفریننده داناست.

    همانا ما به تو سوره حمد و قرآن با عظمت را عزا کردیم

    به انچه که اصنافی از کافران را از ان بهرهمند ساخته اییم چشم ندوز !(خودتو مقایسه نکن)

    و برانان اندوه مخور،و مومنان را مورد محبت و فروتنی قرار ده..(در مسیر درستی و تکاملت قدم بردار)

    بگو! من هشدار دهنده ایی روشنگرم..

    سلام و درود خدا به استاد زیباییم..استاد عزیزشما تو فرکانس بالای منبع قرار گرفته ایین..ما هم پشت سر شما دارییم این مسیر گرانبها و ارزشمند رو”پیش میاییم..

    چقدر دقیقه الهامات خداوند ..دقیق مثل کمانی میمونه تو “وسط اون نقطعه قرمز میخوره..

    چقدر ما نیازمتد این اگاهیها هستیم..

    مخصوصا خودم!…چون واقعا نیاز به این باورهای قدرتمند کننده هستم..نیاز به اینجور تفکر اگاهانه قدرتمند توحیدی هستم..

    استادم انشالله منم جزو کسانی باشم که به وقت خودش هدایت بشم به دوره زیبای جدیدتون راجع بهمین مباحثها!…انشالله منم لایق همچنین پکیچی.توی تنور دراومده باشم.چقدر انرژیش مثبته!

    مخصوصا این فایلهای توحیدی..اینقدر مثل گوشت بریان کرده همون لحظه تو درونمون میشینه..که حد حساب نداره!…

    همین الان که الهام اومد ابن ایه زیبا رو بنویسم..نوری روی ایه ایی مدام داره برام چشمک میزنه..

    قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَىٰ أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ

    راجع به فرزند اوری ابراهیم توحیدیمان..

    که میگه!ایا در حالی که به سالخوردگی رسیده ام مژده می دهید؟به چه مژده می دهید…

    حساب کنید دیگه..فردی که اینهمه مسیر تکاملی رو پیش میبره..بتها رو میشکنه…

    دیگه اتش برش گلستان میشه…

    بهش مژده میدن.به عرزنداوری میگه من….مگه میشه؟

    خداشاهده چقدر تو خیلی از هدایتها قرار گرفتین!.خودمو میگم..گفتم مگه میشه!؟

    خدا هم گفته اره میشه!من میگم میشه فقط باید ادامه بدی!گفتم چجوری!؟گفته برو برو برو منم بهت میگم.

    اخخخخخ…چقدر این ذهن کوته مغزه!

    بعد ایه میاد…قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِینَ

    گفتند !به حق و درستی مژده می دهیم ،بنابراین از ناامیدان مباش…

    خداوند ما رو دعوت به حق میکنه ما رو دعوت به درستی میکنه بازم یه زره اون کرمها میخاد بیاد..روز از نو رو برامون شروع کنه..

    در ایه بعدی میگه!قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ

    گفت جز منحرفان چه کسانی از رحمت پروردگارشان ناامید می شوند؟!…

    واقعا…همینه!کسی که در گمراهی…ناامید میشه..

    میخام بگم…ابراهیمی که اینهمه تکاملهایی تو مسیر براش بوجود بیاد..در برابر این هدایت الهی..کم میاره..میگه مگه میشه..

    اینجاها…این ذهن نشون میده..که چقدر میتونیم گمراه بشیم..ولی ابراهیم دیگه مسیر رو بازم ادامه داد.تا به نقطعه ایی رسید…که گفت خدایی که این پسر بچه و اون حکایتهایی که بعداش بوجود میاد.و اینهمه معجزات الهی..و بعداش بازم الهام میشه که باید سر بچت ببری…

    میگه اره..من میپذیرم..من تو اون زمان نبودم..

    خودمو میگم..یه الهامی میاد.بهم میگه باید انجام بدی اولش یکم دلهره میگیرم.ولی میگم باید انجامش بدی.لطف خودش!شامل حالم شد..زود انجام شده..

    هر چقدر میخام این الهامات و لطف خدا رو نسبت بخودم بگم بخدا سپاسگزاریش”بازم احساس میکنم کمه… چون درهایی برویم باز شد..که ذهنم جز حال بد هیچی برام نداشت با حال بد قدم برمیداشتم.و هیچی نمیدونستم میخاد چی بشه..

    ولی از ته دلم میگفتم..تنها راه پیشرفت من خوسبخت و سعادتمندی من.من باید تسلیم خدا بشم..

    خداوند بهم گفت..اگه موفقعیت میخای و نتونی این چیزی رو که بهت میگم انجام ندی..چون به امروز فردا موکولش!میکردم..اگه انجامش ندی خبر از موفقعیتتت تو هیچ جنبه ایی نیست..یه کلام و بس..

    ولی واقعا…ترسی که ذهنم داشت ایجاد میکرد.با واقعیت زمین تا اسمون متفاوت بود..ولی الان خیلی به نسبت بهتر شدم.ترسم خیلی کمه..

    حدودا بعد از فایل قبلی و خوندن کامنت دوست عزیزم..گفتم خدایا من ازت هدایت میخام..منو هدایت کرد.و بازم یه پیاده روی طولانی حدودا 3 ساعت..دقیقا 3 تا از پاشنه هامو بهم نشون داد..

    یکیش..دقیقا 2 روز نصفه ایی..کاملا برطرف شد.

    و بقیه هم به لطف خدا برام واضحتر شد.و تونستم خیلی بهتر روش کار کنم.احساس میکنم پله های ترقیم بین این دو فایل.بازم زمین تا اسمون متفاوت شده..

    اصلا فکر نمیکنم دیگه یه انسان قبلیم و مانند دبگران هستم..چون اکثرا ادمها دغدغه هاشون مثل همدیگه هست..حالا تو وضعیت خانمها خیلی زیاده..و اون سبک زندگیاشون و چیزهایی که توی این فضای مجازی میبینیم..من دقیقا خودمو مقایسه میکنم.دارم هر روز بهتر میشم.

    ولی میدونم اگه بیفتم تو دامش..این افکار شیطانی مقایسه و حسادتها و این کتگوریها بازم منو تو دام عجله میندازه..

    من سعی کردم..این باور رو بیشتر برای خودم بجای اینکه بگم.خدایا من میخام امروز حتما مشتریا وارد بیزنسم بشن.من این چند تومن مول بسازم…

    بگم !خدایا هدایتم کن من روی شونهاتم.منو در زمان مناسب و مکان مناسب و اسانیها قرار بده.و ارامش!رو بر قلبم روانه کن…خدایا تو بهتر میدونی..همینجوری که تو این چند ماه خیلی از خاسته هامو..تو همزمانی خودش بهم داده ایی..ازت میخام..خاسته های بعدایمم مثل قرلیا تسلیمت باشم..

    من نمیدونم چی میخاد بشه..درسته این تضادها رو دارم ولی میگم خدایا اینا خیریتیه برای بزرگ شدنم..

    تو خودت هدایتم کن.تو خودت حمایتم کن.درهای رحمتتو رزقتو بروم باز کن..خودت همزمانیهای درستتو برام بفرس..

    وقتی خودمو به خدا میسپارم.و تسلیمش هستم.و اجازه بهش میدم خیالم خیلی راحتر میشه..

    و باور اینکه ..خدایا خودت منو تو مسیر راست ثابت قدم کن..من هیچی نمیدونم ..

    وقتی تو این کتگوریم این دام عجله خیلی کمتر میشه..دیگه ذهنم قانع میشه..

    ای دل قافل استادم..وقتی میام مرز براش میزارم.که نه من باید حتما امروز ابنقدر درامد داشته باشم یا این بیزنسم باید فلان مورد براش پیش بیاد…ذهنم میره دنباله مقایسه!ذهنم نیره دنبال مقصر..مخصوصا حسادت….

    حسادت که تا دلت بخد تو اینستا الگوهاش هست..که دیروز یه مورد رو دیدم ذهنم رفت برای مقایسه زود اومدم بیرون….

    خیلی خیلیا بخاطر همین نوع نگرش افتادن تو موارد مقایسه و سرزنش…

    من خودم خیلی باید مواظب باشم..

    چون ایده الهامی من تو بیزنسم..یه چیز خاصیه باید زمان بهش!بدم..ولی نجوا میاد.میگه نگاه فلان شخص کن..چه مرحله ایی هست.نگاه فلان کن..دارمم خودم میبینم این شخص سالها کار کرده یه باور دیگه ایی داشته…ولی ذهنم تو این مواارد..قت پتش..بیشتر میشه..همون گفتگوهاشو میگم..

    اینجا استاد.منم سعی میکنم که بیشتر از حرف شما تبعیت کنم.این گفته خداست..داره بهم تاکید میکنه..که فقط وقت بزارم روی خودم..

    خیلی روی کنترل ذهنم..چیزی که منو به این سمت میکشونه خارج کنم…

    و میخام دروازه ایی از شکرگزاری از داسته هامو بیام خالصانه و اگاهانه برای خودم بیشتر بولد کنم.و بابت تمام لحظاتم سپاسگزار باشم.

    اتفاقا چند شب..خداوند طبق یه الهامی تو یکی از موارد شخصی زندگیم.یه اتفاق پیش اومد که باید نفسمو میگرفتم.خداوند بهم نشون داد..که نگاه کن..اگه نفست گرفته بشه چکار میکنی..

    حتی ثانیه هم نمیتونستم تحمل کنم..

    واقعا ما خیلی فقیریم در برابر خداوند بزرگ.

    حتی وقتی نفسهام از طرف بینی ام گرفتگی ایجاد میشه تقلا میکنم که راه نفسمو باز کنم.

    انشالله هدایت بشم به دوره سلامتی این مشکلم برطرف بشه..خیلی گرفتگی بینی و دهان دارم.

    انگار مسدوده!.توی هوای سرد این مشکل براش پیش میاد..

    چقدر این نعمتها خوبه ..نعمت سلامتی.نعمت خوشبختی و سعادتمندی در هر جنبه ایی از زندگی..

    استاد عزیزم این فروتنی و خسوع که اینروزا داره تو وجودتون پروبال میگیره.بهتون تبریک میگم.انسالله ما هم بتونیم این مسیر راست رو همچنان با شما ادامه بدییم..

    چقدر تو این ایه خلقت انسان.و دلیل منطقهای شیطان.چه درهایی از شخصیتمو واسم بولد کرد..چقدر ما راحت انتقاد میکنیم.چقدر راحت قضاوت میشیم یا قضاوت میکنیم و یا هر چیز دیگه..

    دقیقا حکم این نوع شخصیتها انسان رو به تنش در میاره…چقدر من میتونم این نوع شخصیت رو در زندگی گذشته ام.به خودم یاداور بشم..

    چقدر این شخصیتها منو از اصل خودم دور کرد.همیشه مثل کبکی شده بودم که راه رفتن خودمم ،”یادم رفته بود..

    مثل الاغ ملانصرلدین و بچش شده بودیم..

    چقدر با همچنین نگرشی تنشزا زندگی کردیم..

    باید قدردان ثانیهای این سایت الهی بود.بخدا هر چقدر بخودم نهیب بزنم کمه…هر چی بخودم یاداوری کنم بخدا کمه.بخدا کمه بخدا کمه…

    ذهن نمیزاره!تکاملشو بگذرونه..و میخاد مدام عجله کنه..

    خداوند یه روز بهم الهام کرد.هنوز نوشتتش توی الهامتم سیو کردم..

    که یادت بمونه اتفاقات خوب تو زمان خودش برات اتفاق میفته.پس عجله نکن.

    این بزرگترین باوره برای من که همیشه نگاه اون تصویر کنم..که عجله نکن..

    عجله..تمام شخصیتهای فریب دهنده.مثل حسادت.مثل مقایسه.مثل مقصر دونستنم..همه رو بوجود میاره..

    و نکته بولد من توان تعققیری هیچکسی رو ندارم..

    و میخام این باور شما رو بخودم یاداور بشم..

    که هر کسی هر جا هست.جای درستش قرار گرفته..

    و من باید خیلی خیلی روی خودم کار کنم و اگاهانه نعمتهای زندگیم و این ارامشی که دارم…همه اینها نعمت خداونده..

    اتفاقا روز گذشته که داشتم با گلهای حیاطمون لذت میبردم بهشون اب میدادم.خداوند بهم الهام کرد..که من تو را برای خودم افریدم..برای خودم برگزیدم..دیدم اره…خدا بعد از اون تکاملی که موسی در جریان داشته…دیگه باید وارد مدار بالاتر میشده و به دربار فرعون میرفته…

    خداوند گفت نترس من بهاتم..و بهش گفت موسی..من تو را برای خودم برگزیدم..

    من تو را برای خودم افریدم…

    چه باوری از این قوی تر..که ما جانشین خدا روی زمین هستیم..ما از ان خداوندییم خدایی که سجده کردن رو بر ما”از ملایک خاسته.به شیزان خاسته..

    حالا من نوعی بیام.اون شیطان رو بپرستم.بیام دچار کشمکش نجوای شیطانی بشم..چقدر من احساس بی عرضگی میکنم.چقدر من تحقیر میشم.چقدر از بالا میفتم پایین.چقدر دچار غرور و منیت و سرکشی میشم.و دیگر بلاها که انروزه تا دلت بخاد اطرافمون هست…

    و اینا باید برامون بشه درست..که کجای مسیر قرار گرفتیم..

    امروز خداوند چند سال پیشمو بصورت تصویری برام واضح کرد..یه احساس خنده.و یه احساس بی ارزشی نسبت به افکار اون موقعم..چه داستانی رو برای خودم بوجود اوردم..

    استادم..این ایات این صحبتها..ره چند ساله داره..بخدا هر چقدر اینا رو بخودم یاداور بشم کمه..ولی میدونستم همین صحبتها باعث میشه من بیشتر حواسم .به این موردا باشه..که بتونم یه خود کنترلی قوی داشته باشم..

    یادمه روزهای اولی که هم قدم شما شده بودم…قرار بود با چند تا از دوستانمون یه هم نشینی داشته باشیم..شبش بهم الهام شد…باید بپرهیزی.و انجامش ندی..و بصورت درست و صحیح بهم گفته شد..

    و من دوری کردم الان سه ساله اون مسیر برام قطع شد.و میدونستم اگاهانه مسیرم درست نیست ولی خداوند خودش هماهنگ کرد که دیگه این مسیر رو ادامه ندم..

    مثل خوردن غذایی..که اگه یه ریگ کوچکم درونش باشه..زبانت اونو شناسایی میکنه.و بهم الارم میده..یه چیز ناجالبی تو دهنته بندازش بیرون..

    دقیقا این مسیر مستقیم..نخاله ها رو یک به یک به ما میشناسونه…

    سپاسگزار این دقت الهی هستم..که ما را هدایت کرد امروز بازم هم نشینی صحبت الهی شما باشیم..

    و تبریک میگم این مسیر خشوع و فروتنی را،”به شما استاد عزیزم..

    امروز نشانه من جشن و پایکوبی شما تو راه باورهای قدرتمند کننده ات بود..سریال زندکی در بهشت قسمت سوم3!

    تبریک تبریک تبریک..

    این جشن توحیدی رو با تمامی دوستانم تبریک میگم.

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    فریبا گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    به نام خداوند هدایتگر زیبایی

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستانم

    مدتها پیش قبل از کار کردن با شما، رابطه ی آگاهانه ای با خدا نداشتم.

    وقتی دوره ی یکی از اساتید رو شروع کردم کلی سوال برام بوجود اومد. اینکه چرا گاهی میگن جهان هستی داره این کارهارو برامون انجام میده و گاهی میگن خدا انجام میده. و اینکه توی دوره ی اون استاد فهمیدم که شکرگزاری به خاطر خواسته هایی که میخوام بهشون برسم باعث میشه که زودتر بهشون برسم. اون موقع من روش هارو انجام میدادم و درک درستی از قوانین و رابطش با خدا نداشتم. من شروع کردم به شکر گزاری ولی بعد از چند روز متوجه شدم این کاری که میکنم به شدت بی معنیه. چون من همیشه یه جای ثابت مینشستم و به یه نقطه ثابت خیره میشدم و حرفهای ثابتی میزدم. اون زمان این درخواست برام بوجود اومد که بتونم با خدا ارتباط بگیرم. روزها ازش میخواستم باهاش بتونم صحبت کنم ولی نمیتونستم. حق داشتم چون نقششو توی این جهان نمی دونستم و خداروشکر توی خونواده ی مذهبی هم بزرگ نشدم و کلا ازش تعریفی نداشتم.

    بعد از یه مدت دوباره هدایت شدم به شما، چون قبلا توی مدار شما نبودم و فقط توی سایت ثبت نام کرده بودم. وقتی اومدم سایت فایلهایی که درباره خدا بود توی مسیرم قرار گرفت، جواب سوالهام، یه مسیری که من تونستم بهتر خدا رو بشناسم. دیگه نیازی نیست که من زمان خاصی رو اختصاص بدم برای شکر گزاری، ناخودآگاه این کارو انجام میدم به خاطر هدایت هاش، به خاطر این مسیر، به خاطر یادآوری پیشرفت هایی که کردم و هر چیزی که دارم.

    میدونم خیلی هنوز باید بهتر بشم، میخام زمان بیشتری حالم خوب باشه، زمان بیشتری به نکات مثبت تمرکز کنم، بتونم زندگی رو حس کنم و با احساس سپاسگذاری بیشتر، این اتفاق میافته.

    از خدا میخام که بتونم توی این دوره با شما همراه بشم یا هر چیزی که برای مسیر من لازمه. ازتون ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 716 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    امروز که دیدم یه فایل جدید روی سایت اومده یه حسی بهم گفت هدایتی که چند روز پیش یعنی 1آذر ماه داشتم رو اینجا بنویسم

    چون مرتبط بود با موضوع فایل ، با اینکه خدا از پیام دوست آگاهم در سایت که به رد پای روز 18 آبانم نوشتن که مثل فرعون نباش بهم فهموند که مراقب باشم و من سعی میکنم عمل کنم

    اما 1 آذر انقدر مرحله به مرحله سه تا آیه از سه سوره رو بهم نشونه داد که قشنگ بهم گفت متواضع باش و هر لحظه باید به یادت بیاری که هیچی نیستی و هرآنچا داری از خداست

    که با این آیه سوره نازعات شروع شد

    وَأَغۡطَشَ لَیۡلَهَا وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا

    و شامش را تیره و روزش را روشن گردانید

    وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ دَحَىٰهَآ

    و زمین را پس از آن بگسترانید

    ساعت نزدیک 12 شب بود که بشه 1 آذر ماه

    کارامو که انجام دادم اومدم اتاقم و بارون خیلی خیلی زیبایی میبارید و رعد و برق میزد

    یه لحظه به صدای رعد و برگ ترسیدم

    گفتم خدایا چقدر تو عظیم و قدرتمندی

    در یک لحظه میتونی همه چی رو نابود کنی

    بعد اومدم بشینم یه لحظه به دلم افتاد که 1 آبان که دوره 12 قدم رو قدم اول رو خریدم و تا 7 آبان تا قدم 7 رو خریدم ، برم دفترمو بردارم و بعد یک ماه که من نتونستم جلسه اول رو چکاب فرکانسی رو بنویسم ،دیگه شروعش کنم

    قبلش به این فکر بودم که اگر این هفته فروشم خوب باشه قدم 8 رو بخرم و پس ذهنم این بود که الان برای تخفیف قدم بعدی 12 روز مونده اگر نگیرم باید با پول اصلیش تهیه کنم

    و مدام داشتم به پولش فکر میکردم

    و همه اینا یعنی من باور محدود دارم که دنبال تخفیفم

    باید سعی کنم باورای پشتشو پیدا کنم و باورای قوی بسازم و تکرار کنم

    و وقتی متوجه شدم گفتم نباید قدم 8 رو بخری

    تو از اول شروع کن یکی یکی تمرینات رو انجام بده و عمل کن ، بعد که به قدم 7 رسیدی مطمئن باش که بیشتر از اونچه که فکرشو میکنی خواهی داشت که بتونی چند تا رو رو خرید کنی و عمل کنی به آگاهی هاش

    پس عجله نکن

    وقتی به دلم افتاد الان پاشم و دفترمو بردارم و بیارم چکاب فرکانسیمو تکمیل بنویسم که نصفه مونده بود و روز 7 آبان نوشته بودم رو ، کامل کنم

    ویهویی دیدم مسجد کنار خونه مون قرآن گذاشت

    عجیب بود ساعت 12 شب بود و قرآن میذاشت

    اولش ترسیدم ، گفتم چرا این وقت شب یهویی قرآن گذاشتن ؟؟

    و یه فکری کردم گفتم نکنه قیامت شده

    و یاد حرفایی که از بچگی شنیدم افتادم و گفتم میگن وقتی قیامت بشه یه صدای خیلی زیادی میشنویم

    و باقی جریاناتش

    با خودم گفتم چرا ترسیدی طیبه؟؟؟

    و میدونم دلیل ترسم چی بود

    اینکه از رفتارها و عمل هایی که داشتم ترسیدم

    و این خودش باور محدوده که دارم و باعث ترس در من شد

    و من از استاد عباس منش شنیدم که

    خدا میبخشه و هر جوری که باشم خدا منو میبخشه اما وقتی اشتباهی از من سر زد خودمو سرزنش نکنم و بدونم که خدا منو بخشیده و احساسمو خوب کنم

    البته اینم گفت که به اینم فکر نکنید که هرچی دوست داشتین انجام بدین بعد بگین خدا میبخشه

    نه اینجوری نیست ،باید تلاش کنین کنترل کنین ذهنتونو ،اما اگر اشتباهی داشتین خودتونو سرزنش نکنید و احساستونو خوب کنید مطمئن باشید که خدا میبخشه

    همه اینارو تو اون چند لحظه که صدای قرآن اومد فکر میکردم

    وقتی سکوت کردم تا صدای قرآن رو بشنوم هیچی متوجه نشدم با خودم گفتم هیچ وقت تو این ساعت قرآن پخش نمیکنن ؟!

    و حس کردم یه پیامی برای من داره

    هرچی دوباره گوش دادم متوجه نشدم واضح تلاوت نمیکرد

    بعد دیدم یهویی قطع شد

    گفتم خدایا برای من پیام داشتی؟

    و بعد که دفترمو باز کردم تا چکاب فرکانسی جلسه اول دوره 12 قدم رو بنویسم ، یهویی از دلم این آیه تلاوت شد

    وَأَغۡطَشَ لَیۡلَهَا وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا

    و شامش را تیره و روزش را روشن گردانید

    وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ دَحَىٰهَآ

    و زمین را پس از آن بگسترانید

    اول فکر کردم چون ضحی داره سوره ضحی هست رفتم سوره ضحی رو باز کردم دیدم نه یه سوره دیگه هست

    آیه رو نوشتم و دیدم سوره نازعات آیه 29 هست

    معنیشو که خوندم گفتم خب! چه پیامی برای من داشت ،متوجه نشدم

    و دیدم من دارم آیات آخر رو میخونم معنی آیات رو

    یَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلسَّاعَهِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَا

    از تو سؤال کنند که قیامت کى بر پا شود؟

    إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخۡشَىٰهَا

    تو را جز این نباشد که اهل ایمان را هر کس از یاد آن روز هراسان مى شود به احوال آن روز آگاه سازی

    تا آخرین آیه که خوندم بازم هیچی نفهمیدم یعنی فهمیدم اما پیام اصلی رو نگرفتم

    یه دفه ترسم از گذاشتن تلاوت قرآن و فکر کردنم درمورد قیامت و افکار بعدش بهم یادآوری شد که چند دقیقه پیش بود این افکارم

    متعجب شدم

    گفتم ببین من اصلا نمیدونستم تو قرآن کدوم سوره معنیش درمورد قیامت هست که بخوام آیه شو ببینم و بخونم

    چقدر خدا دقیقه

    وقتی دید ترسیدم و سوالی پرسیدم

    کمی بعد به زبونم جاری کرد این آیه رو

    و من دیدم مرتبط بود با ترس من

    إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخۡشَىٰهَا

    تو را جز این نباشد که اهل ایمان را هر کس از یاد آن روز هراسان مى شود به احوال آن روز آگاه سازی

    این آیه رو دقیقا خدا به من گفت تا بگه دقتتو بیشتر کن در کنترل ذهن و خداگونه بودن و متواضع لودنت

    طیبه جان تلاشتو میبینم ولی بیشتر آگاه باش

    متواضع باش در برابر من

    چقدر خدا دقیقه

    درسته من جزء سی رو وقتی بچه بودم حفظ کرده بودم ،اما خیلی سوره ها فراموشم شده بود و اینکه فقط حفظ کرده بودم و هیچ وقت کسی نگفت معنیاشو بخون و منم از بچگی فقط جزء 30 رو حفظ کردم و مدرک دادن بهم اما بعد به کل خیلی آیات فراموشم شد

    و حتی وقتی این آیه به زبونم جاری شد فکر کردم سوره ضحی هست و وقتی دیدم نیست گفتم پس چه سوره ای هست

    که دیدم سوره نازعات هست

    و من این سوره رو اون موقع خیلی میخوندم

    و تقریبا تا حدودی تو خاطرم مونده

    الان که داشتم مینوشتم رفتم از اول بخونم و با چشمای بسته خوندم که ببینم تا چه حد حفظ موندم و یادمه

    و به آیات 17 به بعد که رسیدم دیدم یادم نیست

    و از یه آیه از رو دیدم دوباره ادامه دادم و یادم اومد

    به این آیه که رسیدم انگار یه نیرویی منو متوقف کرد که نخونم و ادامه ندم و معنی آیه رو خوندم

    فَحَشَرَ فَنَادَىٰ

    پس (با رجال بزرگ دربار خود) انجمن کرد و ندا داد

    فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّکُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ

    و گفت: منم خداى بزرگ شما

    فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ نَکَالَ ٱلۡأٓخِرَهِ وَٱلۡأُولَىٰٓ

    خدا هم او را به عقاب دنیا و آخرت گرفتار کرد

    معنیشو که خوندم گریه کردم

    متوجه اشتباهم شده بودم معذرت خواهی کردم از خدا

    چون من امروز یعنی 30 آبان دوباره افکاری مثل افکار فرعون داشتم ،که یه بار چند روز پیش ، آقای نارنجی ثانی تو سایت با نوشته هاشون بهم فهموندن که آگاه باش و مثل فرعون نباش که تو رد پای روز 18 آبانم طبق نوشته هام بهم گفتن دقت کن

    و گفتن که

    طیبه عزیز ، همه ما هدایت میشیم ولی آیا براه درست ؟

    نه ،بلکه هدایت میشیم به باورهامون ، به آنچه برای ذهنمون تثبیت شده.

    من با اینکه تو این یکسال از استاد این جملات رو با یه جمله بندی دیگه شنیده بودم ،اما انگار وقت درکش الان بود که مسیرم رو درست نرم و خدا از طریق آقای نارنجی ثانی بهم بگه و من سعی در اصلاحش تلاش کنم

    ولی اینبار چرا دوباره خدا با این آیه و سوره به من تکرار کرد ؟ اونم تو این تقریبا 10 روز به شکل های مختلف بهم گفت متواضع باش ،تو خدا نیستی این یادت باشه

    به خودم میگم ، طیبه ، مگه میشه خودمو نشناسم

    امروز دوباره چند بار افکاری اومد به ذهنم که گفتم من جمعه برم برای فروش تو جمعه بازار فروشمون بیشتر میشه، اگر من نرم مامانم نمیتونه بفروشه یا کم میفروشه

    و هی میگفتم من و بعد یادم آوردم که چی داری میگی طیبه تو هیچی نیستیا یکم پول دستت اومد فکر نکن قدرتی داری فکر میکنی تو داری این همه تو یه روز میفروشی که میخوای بگی

    من اگر با مادرم نرم و نفروشم فروشش کمتره

    و هی من ، من میکردم

    و اون لحظه ها که من ، میگفتم سریع یادم آوردم گفتم طییه چند روز پیش آقای نارنجی ثانی چی گفت بهت

    مراقب باش ،مثل فرعون نشی ،به عاقبتش دچار بشی

    تو خدا نیستی طیبه

    درسته با خدا یکی هستی ولی هیچی نیستی هیچی

    پس خیال خدایی برت نداره که تو جمعه میری و فروشتون بیشتر میشه

    آخه من با مادرم درمورد فروش گل سرا ،چند روز پیش تصمیمی گرفتیم که گفت یه مقدار از گل سرای منو با نقاشیات ، با آینه دستیات بفروش ، هرچقدر درآمد داشتی از فروشت که برای من گل سر فروختی یه مبلغی به عنوان فروشم، بهم پرداخت میکنه تا دو نفری که فروختیم بیشتر بشه فروخت و منم قبول کردم

    اما بعد این افکارم داشتم

    امروز دوباره همچین فکری کردم که منم که میرم و جمعه فروشم بیشتر میشه

    خدایا منو ببخش

    خدارو بی نهایت سپاسگزارم که وقتی میبینه متوجه میشم دارم اشتباه فکر میکنم ولی مقاومت دارم

    استاد تو همین فایل که جدید گذاشتن گفتن که

    همیشه متواضع باش مخصوصا در مقابل خداوند ، البته که بندگان خداوند هم قسمتی از خداوند هستن

    و باید حواست باشه که نخوای با غرور برخورد کنی

    حواست باشه چه رفتاری داری

    مخصوصا تو شرایط مالی

    اینارو که در این فایل جدید شنیدم و اینم شنیدم که استاد گفت شیطان مغرور شد

    به خودم گفتم ببین طیبه همه این نشانه ها رو قشنگ ببین

    حتی استاد وقتی گفتن که

    آدمایی که یکم شرایط مالیشون بهتر شد فکر کردن خدان

    وای اینارو که شنیدم تک تک اون سه تا سوره ، تک تک صحبت های آقای نارنجی ثانی ،همه این نشونه های این چند روز میش اومد به یادم

    و گفتم خدایا منو ببخش

    وقتی استاد ادامه داد تو فایل که یسری آدما ،انگار خدا بهشون فرصت میده خودشونو جمع و جور کنن

    خداروشکر میکنم که همین اول بهم فهموند که طیبه مراقب باش ، از همین اول راهت ،بهت تک تک آیاتی که لازم بود بگم رو گفتم ، تو الان تازه مدارت یکم بالا رفته و دو ماهه که داری فروش 10 میلیون فقط در روز جمعه رو داری که ببین چقدر راحت در یک روز درآمد داری

    پس حواست باشه که همه رو من برات عطا میکنم نه خودت

    همین اول راهت بهت میگم تا یادت باشه و خودتو اول راه جمع و جور کنی تا بعد پشیمون نشی طیبه

    خدا با بی نهایت نشونه هاش که الان آیه رو از قلبم جاری کرد تا بهم بگه مراقب باش

    متواضع باش

    خدای من

    ربّ من ، قلبم رو باز کن تا متواضع تر باشم در مقابل تو

    قلبم رو باز کن تا فقط و فقط تو رو ، ربّ و قدرتمند ترین بدونم و به خودم یادآوری کنم که هیچی ندارم و هیچی نیستم

    قلبم رو باز کن ، برای درک آگاهی ها در هر لحظه و عمل کردن و قدم برداشتن در راستای خداگونه بودن بردارم

    بی نهایت سپاسگزارم ازت

    میدونم که منو بخشیدی اما درخواستم اینه قلبم رو باز کنی تا بیشتر آگاه تر باشم به افکارم ،آگاه تر باشم به همه چیز در همه جنبه های زندگیم

    وقتی شب 1 آذر بعد تکرار شدن آیه سوره نازعات درک کردم و نوشتم ،بعدش گفتم بذار دوباره سوره نازعات رو بخونم با معنی

    فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَهࣱ وَٰحِدَهࣱ

    جز یک صداى مهیب نشنوند

    یاد حرف خودم افتادم که وقتی صدای اذان اومد از مسجدمون که ساعت 12 شب بود ، و گفتم تو قیامت یه صدای زیادی میاد که همه میترسن

    وای این یهویی گذاشتن اذان اونم تو این ساعت ،کار خدا بود خواست که من برترسم ، بترسم از مقام خدا ،که فکر نکنم خبریه و من کاری کردم

    میخواست به من پیامشو برسونه که متواضع باشم و چند وقتیه که هر روز صبحیادم میره و نمیگم و یادآوری نمیکنم که طیبه تو هیچی نیستی ، تا یادم باشه و کنترل کنم نجوای ذهنم رو سعی خودمو میکنم هر روز به خودم یادآوری کنم

    تویی قدرت مند ترین ربّ جهان هستی

    سپاسگزارم

    الان ادامه همون نشانه هارو که صبح بیدار شدم دوباره خدا هدایتم کرد

    اول آذر ماه خدا دوباره برای من تاکید کرد

    صبح که بیدار شدم شروع کردم به گفتن و صحبت کردن با خدا

    اینکه من هیچی نیستم و با توجه به تاکید خدا که دیشب یهویی ساعت 12 شب مسجد کنار خونه مون خود به خود قرآن گذاشت و منم مرحله به مرحله پیام خدا رو دریافت کردم

    صبح که بیدار شدم به خودم یادآوری کردم که هیچی نیستم و از خدا کمک خواستم به روش دعای حضرت موسی

    دوباره اومدم سایت تا رد پایی که دیشب از جریان قرآن و سوره نازعات نوشتم رو بخونم

    وقتی خوندم تموم شد

    دوباره یه آیه به زبونم جاری شد

    وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ

    اما هر کس بخل ورزید و خود را بى نیاز دانست

    وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ

    و نیکویى را تکذیب کرد

    خدای من متحیر بودم از این همه دقت خدا

    خدا داشت دوباره بهم میگفت مراقب باش این بار با سوره لیل

    البته اینم حس کردم که بهم این سوره هارو یادآوری کرد تا بهش فکر کنم و سعی کنم هر لحظه یادم باشه که هیچی نیستم

    و این آیه رو که خوندم

    فَأَنذَرۡتُکُمۡ نَارࣰا تَلَظَّىٰ

    من شما را از آتش شعله ور دوزخ ترسانیدم و آگاه ساختم

    لَا یَصۡلَىٰهَآ إِلَّا ٱلۡأَشۡقَى

    که هیچ کس در آن آتش در نیفتد مگر شقى ترین خلق

    وَسَیُجَنَّبُهَا ٱلۡأَتۡقَى

    و اهل تقوا را از آن آتش دور سازند

    این آیات برای من بودن که دقت کنم و این آیه

    إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ

    و البته بر ماست که هدایت کنیم

    که بهم فهموند تو وقتی اجازه دادی هدایتت کنم ،برماست که هدایت کنیم

    خیلی خوشحالم از اینکه خدا بیشتر از خودم مراقب ریز ترین افکارمه و وقتی میبینه مقاومت دارم در گرفتن پیام ، تاکید میکنه که طیبه آگاه باش از آتش دوزخی که خودت اگر کنترل نکنی افکارت رو ،خودت برای خودت مهیا خواهی کردآتش رو

    طیبه حواستو هر لحظه جمع کن

    خدای من کمکم کن ، میدونم که هر لحظه کمکم میکنی ،و با این نشانه هاست که قلبم رو آروم میکنی

    و میدونم که باید تکاملم هم طی بشه

    من هیچی نیستم تو کمکم کن در فروش و فراران ازم خرید کن

    تویی که به من رزق و روزی فراوان عطا میکنی

    قلبم رو باز کن برای دریافت آگاهی و درکش و عمل کردن و قدم برداشتن

    خدای من میدونم که افکاری که این چند روز داشتم و مثل فرعون فکر کردم رو بخشیدی ، سعیمو میکنم که اصلاح کنم خودم رو و بیشتر عمل کنم و بیشتر به یاد بیارم که تویی قدرتمند ترین ربّ .

    از خدا سپاسگزارم که آرامش قلبم هست و هر لحظه مراقبم هست

    و ازش میخوام ،فردا صبح که رفتیم جمعه بازار

    قلبم رو باز کنه برای دریافت نعمت بی نهایتش

    قلبم رو باز کنه برای آرامش

    و درخواست دارم ازش که فردا رو هوا خوب باشه چون من باید نقاشیامو بگیرم دستم و راه برم تا با گل سرا که با مادرم توافق کردیم و هرچقدر فروختم مبلغی برای خودم بردارم ، در هوای صاف و آفتابی راحت بفروشم

    ولی باز هم به یاد میارم که من درخواستمو گفتم ،اما هرچی که خیره و از خدا به من برسه من به اون خیر محتاجم

    هرچی تو بگی ربّ من

    بی نهایت دوستت دارم ربّ ماچ ماچی من

    وقتی این درکم رو هم تو سایت نوشتم خدا سومین بار دوباره هدایتم کرد این بار متفاوت تر و من نوشتم که در سایت :

    این سومین باریه که به ترتیب از دیشب تا الان خدا به من آیه ای رو یادآوری میکنه

    دیشب و صبح دوتا آیه

    یکی از سوره نازعات

    و یکی از سوره لیل

    و وقتی رد پامو نوشتم یکم بعدش دوباره این آیه به زبانم جاری شد

    یَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ

    از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان گرانبها بیرون آید

    نمیدونستم کدوم سوره هست وقتی تو قسمت جستجوی اپلیکیش قرآن نوشتم دیدم سوره الرحمن آیه 22 هست

    نمیدونم منظورش از این آیه برای من چیه

    دیشب و صبح با سوره نازعات و لیل گفت که مراقب باش و درمورد قیامت و مثل فرعون نبودن تاکید کرد

    اما سوره الرحمن و این آیه

    چه چیزی باید بدونم ؟؟

    در ادامه آیه ها

    این آیه

    کُلُّ مَنۡ عَلَیۡهَا فَانࣲ

    هر که روى زمین است دستخوش مرگ و فناست

    دوباره یادآوری کرد برای من

    تو هیچی نیستی طیبه

    وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ

    و زندۀ ابدى ذات خداى با جلال و عظمت توست

    و خداست که قدرت تمام جهان هستی هست

    دوباره داشت برای بار سوم آتش جهنم رو برای من یادآوری میکرد که بهم بفهمونه

    ببین قدرت من رو

    ببین تنها من قدرت دارم و ببین مرحله به مرحله دقیقا آیاتی از سوره هارو بهت نشونه دادم و به زبونت جاری کردم تا کل سوره رو بخونی و ببینی که چقدر دقیق دارم باهات صحبت میکنم

    بفهمی چقدر دقیق و بزرگ و قدرتمندم که انقدر دقیق میگم آیاتی رو که درمورد قیامت و جهنم و عذاب جهنم هست که اگر آگاه نباشی به افکارت و کنترل نکنی ذهنت رو

    و اعمالی انجام بدی ، و فکر خدایی در سر داشته باشی تو هم با اعمالت جهنم رو برای خودت خلق خواهی کرد

    پس دوباره تاکید میکنم

    تو هیچی نیستی طیبه

    همه کارهات رو بسپر به خدا به ربّ و صاحب اختیارت

    و بترس و عبرت بگیر از عاقبت فرعون و امثال فرعون

    تا کنترل کنی افکارت رو و در عمل توحیدی رفتار و اجرا کنی

    خدای من سپاسگزارم که انقدر دقیق و هوشمندانه به من پیامت رو رسوندی

    و باز هم به کمکت نیاز دارم

    قلبم رو برای آرامش و دریافت نور عظیمت باز کن

    و وقتی با این سه سوره من رو متوجه کرد تا بفهمم و آگاه باشم

    و به یکباره قلبم رو آروم کرد در ادامه آیات

    و وقتی ادامه سوره الرحمن رو خوندم

    بهم قوت قلبی داد که حالمو خوب کرد

    وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ

    و هر که از مقام خدایش بترسد او را دو باغ بهشت خواهد بود

    و انقدر بهشت رو زیبا گفت برای من که بی نهایت ازش سپاسگزارم و تمام سعیمو میکنم تا به یاد بیارم هر لحظه و متواضع باشم

    تَبَٰرَکَ ٱسۡمُ رَبِّکَ ذِی ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ

    بزرگوار و مبارک نام پروردگار توست که خداوند جلال و عزّت و احسان و کرامت است

    خدا توی این مدت بارها به من نشونه داد و با این یه سوره کامل بهم گفت

    تا فکر کنم و بعد در آخر بهشت رو به من نشونه داد که اگر کنترل کنی ذهنت رو و تقوا داشته باشی ، زندگیت بهشت میشه

    اما برای اینکه به بهشت در دنیا و آخرت نصیب بشی باید متواضع باشی

    هر روز و هر لحظه بگو که هیچی نیستی و هرچی داری از آن ربّ و صاحب اختیارت هست

    این فایل رو هم برای تو محیا کرده بودم با فایل قبلی ،ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی

    درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1 و 2

    آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟

    تسلیم بودن در برابر خداوند

    طیبه این فایلارو بیشتر گوش بده بیشتر حواست باشه

    اینارو مخصوص تو هست تا میتونی بیشتر گوش بده و عمل کن

    از استاد عباس منش عزیز سپاسگزارم که این فایل های ارزشمند رو از قرآن برای ما تو سایت میذارم تا یاد بگیریم و بفهمیم و عمل کنیم

    سعیمو میکنم که خوب گوش بدم و عمل کنم

    خدای من شکرت

    سپاسگزارم ازت ربّ من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    میثم شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    استاد عزیزم سلام و میلیارد بار سپاس بابت فایل های با ارزش تون

    من مثل اکثر دوستان هدایتی وارد سایت شدم موقع خواب بودم که همسرم خواست یه فایل براش دانلود کنم رفتم یه لحظه تو سایت دیدم یه فایل جدید اومد بالا وذوق کردم و گفتم فردا صبح روزمون رو با فایل جدید شروع میکنیم الان کامل فایل و دیدم و لذت بردم .خیلی عالی بود .ممنونم استاد

    من یه سوالی برام پیش اومد شاید اولین نفری نباشم که این سوال و میپرسه یا شاید اولین نفری باشم که این سوال به ذهنش اومده .

    من توی دوره دوازده قدم هستم و دوره فوق العاده ایی هستش و الان تو قدم دوم تو جلسات دو و سه ترمز کردم .

    چون متوجه یه موضوعی از شما شدم که با رها خودتون هم گفتید .

    شما الان هر آنچه که توی زندگی دارید تجربه میکنید ، از این قانون هستش و به خودم گفتم تا میثم عجله نداریم اصل همینه تا مسلط نشدی برای آگاهی های بیشتر قدم برنمیداری .

    تو این جلسات شما راجب تجسم کردن به خواسته آموزش میدید و میگید که به نتیجه فکر کنید و تصور کنید که تو اون شرایط هستید و دارید تجربه میکنید و سعی کنید به احساس آرامش برسید و باور کنید که میشود . چطوری شو به خدا بسپارید شما فقط درخواست کنید . حالا تمریناتی داره که اینجا فقط می خوام به سوالم اشاره کنم و مثال دوره رو زدم که تایید کنم آگاهی های این فایل رو

    من قبلا هر خواسته ایی داشتم که مسیرش از نقطه حالم دور تر بود .

    همیشه من به چطوری رسیدن تمرکز میکردم

    ( چطوری پولش و جور کنم، چطوری میتونم اون ماشین رو بخرم منی که هیچی ندارم نه کاری نه پسندازی ، پولی ندارم حتی یه دوچرخه هم ندارم

    .. )

    و انقدر که سخت میشد برام رسیدن به اون خواسته و راه رو برای خودم میبستم و بخاطر همین آرزو های من و خواسته های من دست نیافتنی شده بودن و باور کرده بودم که فقط یه عده خاص هستن که می تونم در اون شرایط باشن .ما که لیاقت نداریم

    استاد توی این فایل با ارزش درک کردم که این شیطان که داره به اون گفته خودش عمل میکنه و من رو از مسیر رسیدن به خواسته هام مسیری که باید راحت باش باید با آرامش باشه باید با حال خوب باشه.

    این مسیری که خداوند خودش وعده داده که از راحت ترین مسیر ها شما رو به خواسته هاتون میرسونم اصلا باید شما مثل آب خودن به خواسته هاتون برسید اگر مسیر دشوار بود اگر سختی میکشی مطمعن باش این مسیر من نیست اون مسیر شیطانه .و بدون تنها راه اینکه از مسیر من خارج نشی اینکه سپاسگزار باشی و ایمان داشته باشی که فقط من میتونم کمکت کنم شرک نورضی و در برابر الهامات من تسلیم باشی و حرکت کنی اینجوری الهامات شیطان کمرنگ میشه و پیغام من واضح میشه .

    و من با درک جدید خداوند خیلی بهتر از قبل تسلیم خداوند هستم الهامات و نشانه های خداوند رو با احساس قلبی لمس میکنم و جنس هدایت خداوند رو میفهم چون حرکت دارم به سمتش و عمل میکنم و وقتی نتیجه عمل کردنم رو میبینم عالی شده طوری که هیچ بنده ای توانایی نداشت اینجوری کارو برام در بیاره.

    این تجربه باعث میشه احساس و فرکانس خداوند رو بشناسم و هر چی بیشتر به الهامات عمل می کنم نشونا ها برام واضح تر میشه خدارو میلیاردبار شکر .

    و من خیلی جاها جنس حرف زدن شیطان که وسط اون مسیر نشسته و به حساب خیلی منطقی راهنمایی میکنه و از مسیر دورت میکنه رو میشناسم و میتونم از الهامات و نشونه های خداوند تفکیک کنم.

    کار داره بهتر بشم اما تا اینجا عالی دارم عمل میکنم و نتایجش هم تو زندگی و کسب و کارم مشتریان و اتفاقات عالی میبینم و دارم تجربه شون میکنم .

    اما سوال من اینه

    اونجا ‌که خداوند از روح خودش به انسان میدمه و فرمان میده به فرشتگان که به انسان تعظیم کنید و اونجا اگر شیطان از فرمان خداوند سرپیچی نمی کرد و تعظیم میکرد ! برنامه خداوند برای ما چی بود ؟

    خیلی دوست دارم نظرتون رو راجب این سوال بدونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      عاشق خدا گفته:
      مدت عضویت: 3355 روز

      سلام خدا دست بسته نمیمونه نامحدوده یه راه دیگه برای امتحان ما آدمها درست میکرد

      مثلا همین نفس که در درون شماست و به بدی ها امر میکنه

      نوعی دوقطبی بودن جهان هست بین نفس اماره و نفس لوامه یکی رو باید انتخاب کنی

      حتی اگه شیطان وجود نداشت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام استادِجانم سلام سلام

    وجودم پر از احساس لیاقت شد، چه لیاقتی خداوند نصیبم کرده ک گوشم محرم شنیدن چنین صحبت هایی بود، فقط تا همون قسمتی ک از غرور و خودبرتربینی صحبت کردید من گفتم الله و اکبر خداایا تو خودت منو داری تربیت میکنی.

    اره من غرور داشتم، من گاهی حس خودبرتربینی می اومد سراغم، قبلا ینی تا یکی دوهفته هفته پیش بیشترم بود، ک میگفتم من چون از قوانین آگاهم با همه ی اطرافیانم فرق دارم، من برترم من بالاترم، با من فقط حرفای باکیفیت وخوب بزنید، و هی اون خدای درونم میگفت خودبرتر بینی نداشته باش و بهم پیشنهاد میداد ک چه رفتارهایی کنم، میگفت از پولت ببخش.

    حالا میفهمم انفاق هم روشی هست برای کم کردن غرور، اینکه بفهمی تو این پولو خودت بدست نیوردی خدا بهت داده، گفتم چشم خدایا میبخشم و اصن اون پول برا تو بوده برا من نبوده، من چرا احساس مالکیت میکردم؟

    حالا میفهمم چرا منو قرنطینه کرد تو زیرزمین خونه مون، استاد یه واحد کامل در اختیارم گذاشته، دیشب تو اتاق گرم و نرمش تنها خوابیدم، بابام هیچی نگفت، ب مادرم زنگ زدم و گفتم میخوام تنها بخوابم و شبت بخیر.

    مامانم میگه میری پایین چیکار از صب تا شب، تو دلم میگم مامان جان میرم ک خدا بهم رفتار درست رو یاد بده، میرم ک یاد بگیرم سرِ تو زود عصبانی نشم، بهت بیشتر احترام بزارم، باهات بیشتر حرف بزنم، میرم چارزانو بزنم ب درگاه خدا بشینم بگم اره بخدا من هیچی نیستم.

    استاد این جمله تون منو دیوانه کرد غرور در مقابل بندگان خدا، یعنی غرور در مقابل خداوند

    همین خدا همیشه ب من میگه موقع پیاده روی از پارکبان ها تشکر کن،سلامی بگو، میگه ب مامورین شهرداری سلام بده و تشکر کن، میگه اگه یه آدم سطح پایین تر از لحاظ تیپ و ثروت دیدی فک نکن بی ارزشه، میگه اگه کسی جلوی تو کسی رو مسخره کرد بهش نخند، بهم گفت حق نداری بنده هامو مسخره کنی حق نداری حتی گوش بدی.

    همین خدا بهم گفت میری تو زیرزمین خودتو قرنطینه میکنی و از حاشیه و لغو و بیهوده گی ها خودت رو دور میکنی، ب خودت برمیگردی، ب من برمیگردی. استاد من عاشق این تنهایی و سکوت اینجام، بقیه میگن چرا میری چیکار میکنی تو تنهایی؟ چه طوری با خودت تنهایی میری بیرون میری پارک و کافه حوصله ات سر نمیره، استاد استاد اینا درک نمیکنن ولی شما خوب میدونی، من دیروز قهوه گرفتم دفترمو برداشتم رفتم پارک محل اولش نوشتم و نوشتم بعدش قرآن خوندم، اصن نگم براتون بهشتی رو تجربه کردم ک هزااار بار گفتم خدایا راضی ام کردی ب خدا، احساس عشقی تو قلبم بود ک منو بی نیاز از هرکس و هرچیزی کرده بود، هوای رویایی و نسیم پاییزی، خلوتی و سکوت، صدای چه چه مختلف پرنده ها، منو دفترم، منو آیه های قرآن ک بزرگی شو ب رخم می کشید، آزادی ام آزادی ام آزادی ام،

    واقعا دیگه چی میخواستم ک نداشتم!؟

    استاد من قبلا از زندان می ترسیدم، مثلا بچه بودم میگفتم وااای خدایا اگه من اشتباهی برم زندان زندگیم چی میشه نابود میشم( طبق فیلم هایی ک می دیدم) ، دوری خانواده رو چه جوری تحمل کنم، زندانیا بهم آسیب نزنن، عمرم هدر میره، حوصله ام تو تنهایی سر میره.

    ولی اون روز داشتم فکر میکردم میگفتم بابا زندانم جای خوبیه ک، فقط یه دفتر و یه قرآن ب من بدین من نهایت لذت رو از اونجا می برم، میدونین تو سکوت و تنهایی اش بشینی با خدا حرف بزنی، حتی اگه انفرادی هم باشی حال میده، خب اون ک بیشترم حال میده ؛)))

    دیشب ک داشتم در زیرزمین رو قفل میزدم حس زندانی ای رو پیدا کردم، ولی میگفتم خدایا من میخوام با تو توی زندان باشم اصن چه اشکالی داره، استاد چرا انقد عاشق سکوت شدم، عاشق تنهایی ام شدم، تا یه صدای ناموزن یا بلند می شنوم قلبم آلارم میده، خواهرم گفت چقد حساس شدی رو صداها، گفتم اره شاید. استاد این قلب فقط میخواد آروم باشه و ب صدای خدا گوش بده.

    استادجان این عشق و محبت آدما نسبت ب من چی میگه، دیوانه شدم همه جا پارتی دارم، همه رفتار پر از محبت و عشق ب من دارن، خانواده ام، پدرم، پدر پرغرورم، بخدا احترام و عشق ازشون میباره نسبت ب من، من هیچ کاری نکردم، تازه من میگم هنوز مشکل دارم توی روابط هنوز خیلی قدردان حضورشون نیستم احساساتم رو بروز نمیدم هنوز یادم میره خیلی جاها ازشون تشکر کنم، ولی چنان احترامی ب من میزارن، جلوی من حرف ناپسند نمیزنن، جلوی من طور دیگه ای رفتار میکنن اینو حس میکنم.

    آدما آدمای غریبه یه جور دیگه ای ب من نگاه میکنن، ک من همون لحظه وایمیستم نگاه ب سرتا پام میکنم میگم شاید یه چیزی هست ک توجه شون رو اینطوری جلب کرده، می بینم هیچی بخدامن لباسهام عادی ترینه، راحت ترینه. ولی نمیدونم چرا مردم نگاه متفاوت رفتار متفاوت دارن، اون روز تو پارک نشسته بودم سرم پایین بود می نوشتم و می نوشتم یهو سرم رو اوردم بالا دیدم یه پسره از دور برام با دستش قلب درست کرد. بعدش تو راه انقده خندیدم و گفتم خدایا مرسی ک برام قلب فرستادی از طریق این بنده ات میدونم عاشق می قربونت برم.

    استاد منی ک قبلا از پارک محل مون متنفر بودم و میگفتم اه چیه همش پسرا مزاحمم میشن، این روزا ک میرم پیاده روی و گاهی می شینم هستن پسرهایی ک جمع میشن ولی ولی استاد خدا بهشون اجازه نمیده حتی نزدیک قلمرو من بشن، انگار ی حاله ای دورِ منه ک نمیزاره بهشون اجازه نمیده می بینم ک چقدررر میخوان بیان حتی این خدا اجازه نمیده نزدیک من بشن و پیشنهاد بدن، حتی وقتی من رد میشم سکوت میکنن، بارها شده گفتم خدایا منو یه تایم های خلوت ببر پیاده روی نمیخوام کسی مزاحم منو تو بشه حواسم رو پرت کنه، می بینم ب اون افراد میگه پاشید برید دنبال کاراتون؛))

    وای خواب خواب، مثه بچه ها تا سرمو میزارم میخوابم، اصن نمیفهمم کی صبح میشه، ینی صبح پامیشم میگم خدایا شکرررت چه خواب دلچسبی شدم دیشب، انقده میچسبه like a baby, استاد اینا نتیجه است دیگه، پس چیه ؟ شاید اطرافیان بگن خب ب چی رسیدی ولی من خودم ک میدونم ب چی رسیدم.

    یه حسی هم هی بهم میگه ناعمه نمیخواد دیده بشی، تو نیازی نداری ب دیده شدن، فرکانسهات هستن ک کار اصلی رو انجام میده، ینی تا میخوام یه رفتاری کنم ک مثلا زیبا دیده بشم خودمو ب کسی نشون بدم شوآف کنم چه تیپ ام رو چه خودم رو، اون حس سریع بهم آلارم میده، میگه اینکارو برا خودت انجام دادی یا برا دیده شدن؟

    آهان استاد یه مطلب دیگه، استاد چه شاگردهای خوبی داریددددد، چقدر دارن ماشالله زیاد میشن، چقد کامنتا بوی توحید میده، بخدا همون یه نفری ک 5 خط کامنت شه هم از خدا توش گفته، چه میکنههه این هدایت الله، چه میکنیییی استاد، چه استادی چه استادِ جانی، چه فرکانس نزدیکی، چقد وصلی، مگه میشه کسی صدای آرامش بخش شمارو نشنوه و قلبش بهش اجازه بده ک گوشش نده؟؟ اون قلب مثه خوره می افته ب جونش میگه ببین این آدم خیلی راست میگه من گواهی میدم ک حرفاش اصل عه اصل.

    هرچه بیشتر میگذره دوستای جدیدتری تو سایت می بینم، میگم خدایا داری چه هدایتی میکنی، می دونید آدما ک چک میخورن از آدماش سریع میان اینجا، کاشکی بخدا هرچه زودتر همه چک بخورن بیان سایت شما ثبت نام کنن، بیان از این گنجینه بیشتر استفاده بشه ک هرچی بیشتر استفاده بشه گنج هاش بیشتر میشه. استاد دیدین این بچه ها چقد دارن توحید رو در عمل اجرا میکنن، بخدا یه انگیزه ای ب من دادن ک میگم حق نداری ثابت باشی چه برسه بخوای عقب برگردی، برو جلو تو فقط باید بهتر بشی، جمع خوبان جمعه، صالحین رستگاران السابقون السابقون. استاد میگم اینجا خودِ بهشت نیست؟ بهشت مجازی ؛)) خب دور و زمونه فرق کرده عصرِجدید اومده چه میدونم شاید شاید ههههه

    استاد چطور سپاسگزاری کنم از شما از خدا جانم نمیدونم، من یکی هنوز نتونستم سپاسگزار نعمت های زندگیم باشم، 20 درصدشم نتونستم، دیگه سپاسگزاری از آسمان و زمین و کیهان و کهکشان دیگه بماند، اصن بلد نیستم، دیروز غروب ک رفته بودم بالا پشت بوم آسمون بنفش میشد قرمز میشه، ماه اومد ستاره اومد، بعد گفتم خدایا تو میگی من هفت طبقه آسمون دارم، بعد اینی ک من دارم می بینم فقط طبقه اولشه، بعد اینو برا من تزئیینش کردی با ماه و ستاره و ابرهایی ک هر روز یه شکلن، با غروبی ک هر روز یه شکله، با خورشیدت، با ابرای پفکی و صاف، اصن من چه جوری باید شکرگزار همین نعمتت باشم ک مسخر من کردی ک فقط من ببینم بگم چه آسمون خوشگلی، بخدا فهم من در همین حده هنوز، سپاسگزاری من در همین حده ک عظمتت رو توی ماه ببینم، بلد نیستم هنوز ب اون درجه تفکر نرسیدم

    استاد من برم ادامه فایل رو ببینم، یکی از دوستان پیشنهاد دادن فایل رسالت منو ببینید در کنار این فایل، من تابحال ندیدم این فایل تون رو، توی یوتیوب هست، استاد من اومدم قرنطینه ببینم رسالت من چیه، اینم هدایت بعدی خدا، الله و اکبر، چه شودددد، فعلا خدانگهدااار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 580 روز

      سلام بر شما بنده خوب خدا ، با خوندن کامنت زیبا و سرشار از صمیمیت شما دلم پر کشید و واقعا خوشا به سعادت استاد عباسمنش که پیام آور عشق و مهربانی شده و ناخودآگاه این شعر مولانا رو به یا آوردم که میفرمایند :

      هر کجا بوی خدا می‌آید

      خلق بین بی‌سر و پا می‌آید

      زانک جان‌ها همه تشنه‌ست به وی

      تشنه را بانگ سقا می‌آید

      شیرخوار کرمند و نگران

      تا که مادر ز کجا می‌آید

      در فراقند و همه منتظرند

      کز کجا وصل و لقا می‌آید.

      و واقعا هم از این فایلها بوی خدا میآید که همه ما بی سر و پا به طرفش میدویم.

      درود به شما و احساس پاکتون و اینکه کامنت زیباتون من رو به فکر کردن دوباره واداشت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    آمنه رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 1819 روز

    بنام خداوندی که هر آنچه دارم از آن اوست ️

    سلام استاد عزیزم خانم شایسته نازنین و دوستان خوبم

    خدایا هر انچه که دارم از آن توست

    توحید توحید توحید

    من وقتی این فایل بی نهایت زیبا رو شنیدم این فکر اومد توی سرم در واقع خودم گذاشتم جای خدا

    که اومده این همه لطف کرده به ما

    این همه نعمت داده

    همه چیو به تسخیر ما دراورده

    هدایتش لحظه ای به ما میرسه

    این همه دستانش رو برای کمک به ما فرستاده

    راه رسیدن به خواستمون رو به ما گفته

    و از همه مهمتر اومده خودشو لطفهاشو قانونشو با مثالهای متعدد با شکلهای متعدد در آیه های مختلف برامون توضیح داده

    حالا ما چیکار کردیم حتی به خودمون زحمت ندادیم اون کتابی که برای هدایت ما فرستاده رو مطالعه کنیم و هر کس هر چی گفته رو باور کردیم و از خداوند یک موجودی توی ذهنمون ساختیم که انگاری فقط نشسته چوب لا چرخمون کنه !!!!

    من اگر جای خدا بودم واقعا این شرایطو داشتم چیکار میکردم با طرفم؟

    سه روزه این فایل اومده و من دانلود کردم ولی امروز تو مدارش بودم گوش کنم اونم به این دلیل که صبح بیدار شدم تا رفتم حاضر بشم و بیام بیرون فقط در مورد مهربانی خداوند با خودم صحبت کردم

    وقتی میشینی فکر میکنی میای برای خودت منطقی میکنی اصلا حرف کسایی که یک عمر به ما اشتباه گفتن رو نمیفهمی اخه با چه منطقی اومدن از خدا همچین شخصیتی ساختن؟

    نمونه بارزش : موهات معلوم بشه خدا آتیشت میزنه

    فلان کارو کنی دیگه کارت تموم خدا تو رو میسوزونه

    تو نباید زیاد بخوای از خدا

    خدا دوس داره صدای گریه فقیرها و بدبختها رو بشنوه

    کسی که مریض میشه و مریضی سختی داره خدا خیلی دوسش داره چون داره گناهاشو پاک میکنه تا ببرتش بهشت

    اگر یکم بخندی شک نکن پشت سرش مصیبت میاد

    برای امامها عزاداری کنید گریه کنید تا اون دنیا بیان شفاعت خواه شما بشن

    و ….

    خدا رو یک ظالمی که چوب گرفته دستش نشسته تا تو ی سوتی بدی پدرتو دربیاره به ما شناسوندن

    ی بار از خودم نپرسیدم خب مگه خدا کمبود داره که منو خلق کرده وحالا بخاد این همه منو عذاب بده؟ چه نفعی داره براش آخه؟

    اصلا چرا خدا مارو خلق کرده؟

    اصلا هدفش برای خلقت ما چی بوده؟

    امان از جهل

    مثلا تحصیلکرده هستم

    خدایاااا تو منو ببخش برای این همه قضاوتهایی که از روی جهل داشتم نسبت بهت

    بازم همون خدای بدی که توی ذنم بود منو هدایت کرد به مسیر درست

    خدایااا تو که هدایتم کردی به مسیر درست

    وصلم کردی به دستانت و این آگاهیهای اصل بازم هدایتم کن تا همیشه یکتاپرست باقی بمانم بشم ابراهیمت بشم محمدت خدایا از هر خیری که از تو برسه من فقیرم ی لحظه هم دست از هدایت من نکش من بی تو هیچم

    من هر انچه دارم از ان توست

    استاد این فایلتون بی نظیر بود خیلی حالمو عوض کرد فقط خودش میدونه چه حالی دارم

    شکرررررت همتای من

    شکرت وهاب من

    بازم مثل همیشه تو بگو چه جوری شکرت کنم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    سهیلا مسلمی گفته:
    مدت عضویت: 1413 روز

    خدایا شکرت ک منم درمدار اموزش . یادگیری و پرورش قرار گرفتم از سال 99خیلی اتفاقی .توی نا امید مطلق از بنده .وقتی کواقعا از ته دلم عجز شدم . بن بست گیر کردم .دلم خدا رو میخاست ولی نمیدونستم چطور پیدات کنم خدا.دلم بقول رضا صادقی اغوش خدا میخاس نمیدونستم چطور این اغوش رو پیداکنم .

    استاد پیدا کردم .بهترین و بینظرین ترین و شریف ترین انسان .استاد پیدا شد . یهو گفتم کجا بودی دورت بگردم بیا یادم بده .بهم بگو .استاد یادم داد اول خودمو دوس داشته باشم.بعد کاری بکاربقیه ندلشته باشم. خودمو باهیشکی مقایسع نکنم .ادمای بد گذشته م رو رها کنم چون گاری بهم میبندن

    ی چیز ی مدام میشنیدم ولی نمیفهمیدم .سطلم ظرفمو بزرگ کنم با سپاسگزاری .

    سپاسگزاری از تع دلم نبود . عصبانی ترم میکرذ

    میکف احساس خوب اتفاق خوب ولی احساسم نیم ساعت خوب بود

    عصبانیتهای مدام و همیشگی

    نا امیدیهام

    همه بدبیاریام تقصیر خدا بود ن من

    ادمای بد تقصیر خدا بود

    بقیع ثروت و پدر عالی و رفاه داشتن من نداشتم تقصیر خدا بود

    دورهها شرکت کردم

    ولی باز سیماتای مغز مگ اب میشد

    وارد دوره جدید استاد شدم همگام با مریم جون عزیز شدم هر روز فایلها رو گوش کردن و گوش کردن

    امروز بعد از این همه وقت امروز بعضی حرفای استاد رو گرفتم .ظرفم با سپاسگزاری . بزرگتر بشه

    تازه فهمیدم اوه زیپ دهن باید بسته یعنی چی . تازه فهمیدم ادمای بد گاری ب خودم مژبندم یعنی چی

    الن فهمیدم .خدایا شکرت ک پیدات کردم

    الن فهمیدم خدایا من چقد نمیدونم

    شکرت خدا ک دارمت .شکرت واسه صدای رسا واضح و شیوای تو ک استاد عباس منش صدلی واضح خداس برای من . شکرت ک استاد عباسمنش رو پیدا کرذم شکرت ک خدایا پیدات کردم

    این فایلو من میخاستم . چقد نیازش داشتم الن میفهمم ک باید سپاسگزاری کنم یعنی چی

    خدایا منو در مدار شاکران و سپاسگزاران قرارم بده

    خدایا به من بگو ویادم بده چطور شکر نعمتت رو بجا بیارم

    برای هر دم و بازدمم چطور سپاسگزاری کتم

    برای داشته هام

    چیکار کنم و چطور در مدار سپاسگزلری قرار بگیرم

    اینا همگی لطف و رحمت توست ک ب من میگی چیکارکنم .

    ممنون استاد چقددددددپختگی .متانت .ارامش.اعتماد. تسلط. و خداپرستی در وجودتون موج مینه

    ازت میخام خداکمکم کنی منم کنار شاگرد زرنگهای خودت واستاد عباسمنش قرار بگیرم

    شکرت شکرت شکرت ربالعالمین

    بوس ب صورت ماهت استاد

    بوس بصورت قشتگتون مریم گلی شایسته نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3171 روز

    به نام خدا

    سلام عرض ادب و احترام

    خیلی تشکر می کنم بابت تهیه این محتوی صمیمانه از شما استاد عزیز قدردان و سپاسگزارم.

    چقدر ایمانم به درستی خلق کردن با باورهام با دیدن و درک این فایل تقویت شد.

    و چه جالب ! چند روزه از روی کتاب معجزه سپاسگزاری خانم راندابرن دارم جلو میرم و امروز این فایل که تکمیل کننده و به جرات میگیم خیلی تاثیرگذارترم هست رو دیدم و نکته برداری کردم.

    خدای مهربان و قدرتمندترین سپاسگزارم که مرا در مدار و فرکانس این آگاهی ها قرار دادی.

    برداشته ها و نکاتی که یادداشت کردم و می خوام ردپا از خودم در سایت بجا بزارم:

    1. چقدر من سپاسگزاری رو فانتیزی و جهت احترام بکار می برم باید عمقی تر به سپاسگزاری فکر کنم.

    2. با اینکه کلی امکانات و سلامتی و موقعیت و احترام و … دارم ولی باز سپاسگزاری عمقی نمی کنم .

    3. چقدر با آیات سوره اعراف احساس لیاقت و ارزشمندیم بالا اومد جایی که استاد گفتن سجده تنها برای خداست و ما رو تا حد خودش بالا اورده که ملائکه به ما هم سجده کنن خیلی جای فکر داره خیلی جای تامل داره که ارزشمندی خودمون رو بفهمیم و مهتر از اون بتونیم حفظش کنیم.

    4. وقتی داستان شیطان رو میشنوم یاد جلسه های قدم اول استاد می فتم که اینقدر در کنترل ذهن مهارت کسب کن که شیطان برات دست بزنه و بگه برو ما که حریف نشدیم تازه بنفع ت هم کارساز میشه.

    5. چه کلیدی دادی استاد : ” هروقت فکر کردیم از بقیه بهتریم در مسیر شیطان می افتیم و نتیجه اش قطعا سقوطِ ”

    و چه باوری ساختین و به ما هم آموزش میدین

    خدایا هر آنچه ، که دارم از آن توست

    خدایا هر انچه ، که دارم از آن توست

    این رو می نویسم رو لپ تاپم می چسبونم که هروقت لپ تاپم رو باز کردم ببنمش

    خدایا هر آنچه ، که دارم از آن توست

    7. خیلی در مورد مقایسه در دوره احساس لیاقت صحبت کردین ولی هربار حرف تازه ای میاد وسط مثل ” مقایسه باعث حسادت میشه ”

    به شخص در نزدیکانم دیدم مقایسه ریشه حسادت شده و اتفاقات بسیار بسیار بسیار ناگواری بین افراد و حتی خانواده ها شده

    بیاد گفته یه قاضی دادگاه خانواده الان افتادم

    ازش سوال کردن بنظرتون چرا این همه طلاق زیاد شده؟

    در جا پاسخ داد اینستاگرام

    حالا بماند سوال کننده حرفش رو باور نکرد ولی من میدونستم منظورش قیاس و مقایسه اس.

    8. چقدر خوب میشه منم از استاد یاد بگیم ” برام خیلی مهمه بشه چه فکری ، چه احساسی در من بوجود میاره”

    سپاسگزار خدا و استاد عباس منش هستم چرا؟

    چون امروز مشغول کار جدیدی بود انرژی فکری بالا با تمرکز و سرعت عمل بالا نیاز داشتم و با این پارامترها داشتم کار رو قدم به قدم جلو می بردم که پچ پچ ها و غر زدن همکارام بلند شد صادقانه بگم چون تعداد همکارام زیاد بودن و من تک تنها با طرز تفکر عباس منش احساسم بد شد ولی بخودم گفتم تو کاری به حرف های همکارات نداشته باش کارت رو با همون دقت و انرژِی و سرعت انجام بده و با اینکه واقعا سختم بود ولی ذهنم رو کنترل کردم و تا دو سه ساعتی با همون جو ناسالم پیش رفتم و نور خدا اومد هدایت خدا اومد حمایت خدا اومد همون همکاران دستی از دستان خدا شدن و بدون اینکه بدونن کارهایی برام انجام دادن که کار یک هفته در یک روز انجام شد و بخودم گفتم ببین اینم نتیجه کنترل ذهن و احساسات و یه دمتگرم به خدا و استاد عباس منش تو دلم گفتم.

    9. واقعا حسادت قاتل روح انسانِ . خدای شنوا کمکمون کن مقایسه رو کنترل کنیم و بتونیم به تحسین واقعی در لحظه تبدیلش کنیم.

    10. سوره نسا ایه 32

    هیچ کلامی بر زبونم جاری نمیشه اینقدر احساساتی شدم

    یعنی خدا میگه اگه بکسی استعداد و توانایی و درخششی دادیم که به تو ندادیم نرو تو مقایسه احساست رو بد نکن در درونت خودزنی نکن ، بلکه به تو هم توانایی های منحصربفرد خودت رو داده خدا

    وای خدای من چقدر این روزها به این آگاهی و درکش نیاز داشتم

    دریچه ای از نور و آرامش در قلبم روشن شد .

    جمله طلایی استاد : هرکسی در هرجایی هست جای درستش همینه

    جلوگیری از حسادت و دل رحمی بیجا می کنه

    دیشب از یک کوچه طولانی در حال عبور بودم پیرزن ناتوانی دست جلوم بلند کرد و گفت منم تا انتهای کوچه ببر

    اولش این حس بم دست داد:

    ” تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز ”

    ولی سریع بخودم اومدم گفتم نه من کاری با تو نیکی میکن در دجله انداز ندارم

    من یه حسی بم گفت ببرش و هیچ منتی بش نداری حتی منتش هم روی خدا نمیزارم فقط سوارش میکنم انتهای کوچه پیداش میکنم و فراموش میکنم .

    و من هم همین کار رو کردم و الان یادم اومد که چقدر با کار کردن روی خودم تغییر کردم ولی اول راهم و هنوز خیلی کار دارم

    بله هرکس هر جایی هست جای درستش

    10. تسلیم بودن : دوره جهان بینی توحیدی چقدر قشنگ فکر کنم جلسه ششم مفهوم تسلیم بودن رو توضیح دادین و مثال الان تب رو بزن بخدا که من تسلیمم با تواضع و فروتنی فقط فرمانبردارم اینا جملاتی هستن که خیلی باید در ذهن در موقعیت مختلف زندگی تکرار بشه تا بشه باور واقعا جای تمرین و انرژی و تکرار داره

    11. آیه 16 که دیگه باید کلا ملکه ذهنم بشه خدا من رو گمراه نکرد خودم با ناتوانی هام و تقوا نداشتنم از مسیر خارج شدم خدا هدایت کننده اس

    بستگی به تو داره چه مسیری می خوای بری

    بازم یاد کار دیروزم میفتم : جایی ظهر مهمون بودم و علیرغم رودروایسی غذای زیاد صاحب خونه رو نتونستم پس بزنم البته دست پختش هم معرکه بود وسوسه خوردنم داشتم خلاصه با معده پر پر زدم بیرون . از دیروز ناهار تا همین الان شکم درد نفخ معده درد و کلی داستان برای خودم بوجود اوردم ولی بخودم یکبار گفتم خودت مقصری . درس ش رو بگیر و روی خودت کار کن هم نه گفتن رو یاد بگیر هم جلوی هوس هات رو بگیر و دوباره باید آگاهی های قانون سلامتی رو مرور کنم

    12.ما هستیم زندگیمون رو خلق می کنیم خداوند قسمتی از خودش رو در ما قرار داده که زندگیمون رو خلق کنیم

    واقعا این باور همون جایی هست که میشه انا اقول له کن فیکون

    وقتی بیاد میارمش باش هم جهت و همفرکانس میشم واقعا خالق بودنم رو حس می کنم باید تلاشم رو بیشتر کنم که این باور رو تقویتش کنم

    من هستم که با باورهام ، زندگیم رو خلق می کنم.

    13. چه نکته کلیدی طلایی و حیاتی:

    موقعی می فهمی از فرکانس خدا بیرون اومدی و وارد مدار شیطان شدی که سپاسگزاری رو میزاری کنار

    میدونستم شکرگزاری فرکانس بالایی داره ولی انگار شیطان با پرت کردن حواسم من رو از سپاسگزاری دور می کنه به قول قرآن و خدا فقط انسان های با ایمان واقعی از شر شیطان محفوظن

    این سایت جای خیلی خوبیه بیای روزانه نمازت رو بخونی و با خودت و خدای خودت و همفرکانسی هات تجدید قوای ایمان کنی

    14. مسیر کج ، مسیری هست که ناسپاسی توش هست

    در این مرحله می خوام با خودم از الان عهدی ببندم اگه موضوع ، حرفی ، مسئله ای احساس ناسپاسی بم میده یا فکری که احساس ناسپاسی بم میده

    استپ کنم بش فکر نکنم و به علاقه مندهام که فکرم رو مثبت می کنه فکر کنم

    مثلا تولد پسرم

    یا کیبورد ( ارگ شرکت کرگ)

    و ….

    و اگه بتونم حسم رو خوب کنم و شکرگزاری رو بزبون بیارم و حس ش کنم حتی ضعیف ، گل رو زدم

    یعنی این موضوع بارها برای من پیش اومده یه فکری حسم رو بد کرده ولی تو نطفه خفش کردم و حس ام اول معمولی بوده و بد رفته رفته بهبودش دادم

    و جواب گرفتم

    حالا استاد میگه ایمان جان یه مدار بیا بالاتر برس به حس سپاسگزاری

    تو الان به مرحله اش رسیدی

    جواب درخواست هات از طرف خدا رسیده

    انجامش بده عزیز من

    چون منطق داره :

    سپاسگزاری بالاترین فرکانس به فرکانس خداست

    همه دنبال حال خوبن

    همه دنبال گم گشته شون هستن

    نو هک استثنا نیستی

    برای اینکه در این دنیا با بالاترین احساس ممکن هر لحظه زندگی کن ، با سپاسگزاری شدنیه

    زیرک باش وقتی سپاسگزاری بالاترین فرکانس به منبع هست انجام بشه هر لحظه

    تکرار کن

    تکرار کن

    تکرار کن

    تا بشه گوشت و پوست و استخونت

    با شیطان کاری نداشته باش

    بچسب به سپاسگزاری تا نهالی که کاشتی تبدیل بشه به درخت تنومندی

    اونوقت هم خودت از سایه و میوه هاش لذت می بری هم افرادی که همفرکانس و هم مدارتن

    بقول خودم یه سیم برق نمره 1میلیمتری تو مجازی نهایتا 3 آمپر ازش برق بگیری ولی کابل نمره 300 تا 500 آمپر ازش می تونی برق بگیری

    حالا حسابش رو بکن من تعداد کابل های 300 رو بطور موازی کنم 4 رشته کابل اون وقت می تونم 2000 آمپر برق بگیرم اون تازه از هر فاز ( خخخ بحث تخصیصی برق شد)

    13. آیه 7 سوره ابراهیم رو خدایی زیاد تکرارش می کنم ولی الان با باور قشنگتری تکرارش می کنم هرکس سپاسگزار نعمت های خداوند باشد خداوند ظرف وجودش را می افزاید برای دریافت نعمت های بیشتر

    14.و این کلام

    و این کلام آخر

    جنس فرکانس سپاسگزاری فرق می کنه

    وقتی استاد گفتی احساس عشق قشنگه ولی سپاسگزاری جنس ش یه چیز دیگه اس

    خلع سلاح شد مغزم مثالی زدی و عین ش

    اینجاست که مفهمی در ناخودآگاهاته چی می گذره

    اینجاست که فکر می کنی میدونی ولی وقتی آگاهی قوی تر و محکمتری میاد میفهمی هنوز هیچی از قانون نمیدونی

    این جمله برای من دنیایی ارزش داشت احساس سپاسگزاری خیلی خیلی بالاتر از احساس عشق

    چهارساعت روی این برنامه و کامنت وقت گذاشتم ولی اصلا نمیدونم چطور گذشت

    و میدونم چندبار دیگه باید این فایل ارزشمند رو ببینم و استپ کنم و فکر کنم

    و کامنت های دوستان رو مطالعه کنم

    روح های مستقل ولی یک جنس هستیم

    روح هایی که از خدا هستیم و هر کدوم مون اومدیم خودمون رو تجربه کنیم.

    خدایا شکرت که من رو در مدار شنیدن و درک این آگاهی ها قرار دادی

    استاد از شما هم بی نهایت سپاسگزارم

    در پناه الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: