چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 32
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-23 04:47:072024-11-23 04:49:23چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود به همه خصوصا استاد عباس منش نازنینم که هر روز خوشگلتر و بهتر هم میشه از همه لحاظ این بهبود تو ظاهر هم خیلی عینیه
وای من این فایل رو چقدر دوست دارم چقدر پرباره نکته های خوب داره اموزنده ست و بنظرم یه هفته باید روش کار بشه نباید به سادگی ازش گذشت.
این دید متفاوت به جهان و کره زمین چقدر قشنگه واقعا امروز به تمام حرفاتون فکر کردم وقتی که افتاب ظهر بعد کلاس دانشگاه بهم تابیده بود چقدر گرمیش مطلوب و لذت بخش بود نه سوزان بود نه سرد خیلی متعادل و انرژی بخش اینکه کره زمین ما در میان سیارگان جوری قرار گرفته که دقیقا فاصله ش با خورشید متناسبه واقعا این چطوری میتونه اتفاقی باشه مگر اینکه فکر و تدبیر بسیار قوی پشتشه واقعا کسایی که ایمان ندارند خدا همین یه جمله رو میگه تعقل نمیکنند انسان وقتی فکر کنه پدیده های اطراف رو که تحلیل میکنه همه چی به طور منظم و بی نقصی تدوین شده و اینا مگه میشه اتفاقی به وجود اومده باشه؟ ادم متحیر میشه و همونجا سپاگزاری کردم بابت اینکه ما تو این کره ی قشنگ و پر منابع داریم زندگی میکنیم چقدر حسش قشنگ بود وقتی هرروز صبح از ماست و لبنیات خوشمزه استفاده میکردم ولی با دید امروز بهشون نگاه نمیکردم امروز جور دیگری سپاسگزار خدا بودم که ببین اومده حیواناتی رو برای ما خلق کرده که دقیقا نیازای بدن ما به پروتین و ویتامین هارو تامین میکنه و چقدر هم خوشمزه و لذیذه اخه شما تو کدوم سیاره میتونی این منابع و این میوه های خوشمزه رو پیدا کنی.وای باورم نمیشه منی که سیب بهم تعارف میکردن میلی به خوردنش نداشتم ولی امروز با لذت فراوانی خوردم اونو وقتی با این دید نگاه کردم که غیراز این کره خاکی هیچ جای دیگه ای همچین میوه ی خوش طعمی پیدا نمیشه.
خدایا شکرت واقعا فراموش کردیم فراموش کردم که چیا دارم از چه نعمت ها و ثروت هایی استفاده میکنم برای مغزم عادی شده که هر وقت رفتم حموم اب هست هر وقت صبح بیدار میشم روزه برای مغزم عادی شده که غذا همیشه هست خدایا شکرت چون همین روتین و کار هرروزمون و هر لحظه مون که شکرگزاریه میتونه به روش های مختلف و جالبتر انجام بشه.
میرسیم به بحث غرور واقعا هرجایی که برای چیزی احساس غرور جدا از خالقم کردم و حس کردم قدرتش دست من بوده خدا بهم نشون داده و بهم فهمونده که نگین یادت نره من بهت دادم من راهشو باز کردم یادت نره یه وقت و خدات رو فراموش کنی اگرم بخوام ازت میگیرم به سادگی
دقیقا یه مدته بخاطر اینکه از اموزه های استاد استفاده میکنم اینجوریم که میگم من چقدر از بقیه جلوم چقدر خوبه که میدونم اما خداروشکر هیچوقت به بدرفتاری و خدایی نکرده به این منجر نشده که با بقیه خوب نباشم.چون همیشه تحسین میکنم ادمهایی که تواضع دارن و دوسشون دارم
خداجانم انگار تمام این قوانین در یک قانون جمع میشه اینکه توحید رو درتمام ابعاد به کار ببریم اینکه قدرت رو جز به خداوند به هیچ عبد دیگه ای ندیم از خودش کمک بگیریم صحبت کنیم ایمان داشته باشیم به کارش به تدبیرش به عملش و صبور باشیم و اینکه هدایت هارو بپذیریم حرکت کنیم جسور باشیم همه ی اینها یعنی ایمان و تمام کنترل ذهن یعنی ایمان وقتی که سعی میکنی جوری به قضیه نگاه کنی تا احساست خوب باشه یعنی ایمان چرا؟ چون کسی که ایمان به خداوند داره دچار احساس بد نمیشه مثل مادره مثلا بچه ای با دوستش دعوا میکنه میره پیش مادرش میگه فلانی ادم بدیه اون مادر به بچه ش میگه ادم بدی نیست به این دلیل این اتفاق افتاده و اون بچه چون به مادرش اعتماد کامل داره باورش داره می پذیره حرفش رو و اروم میشه دقیقا اروم شدن ارام بودن رها بودن همه ی اینها ایمانه شجاع بودن نترس بودن عاشق بودن خدایا چقدر دوست دارم چقدر عاشقتم وقتایی که تنها میشم هیچوقت قلبم نمیگیره چون ایمان دارم تو دقیقا کنار دستمی دستمو گرفتی مثل یه رفیق پا به پام میای و هوامو داری من دلم قرصه به بودنت.
استاد از شما سپاسگزارم یک دنیا برای اینکه ایمان دارید و میاید فایل هارو ضبط میکنید و خداوند به جای شما شروع میکنه به صحبت کردن برای ما تا ما هدایت بشیم تا ما تعقل کنیم.
این فایل خیلی پر باره و میخوام هرروز یک دور ببینم دوباره بیام درمورد بخشی از اون کامنت بزارم.
ممنون از تمام دوستان عزیزی که میان اینجا و نظراتشون رو بیان میکنن تا ماهم استفاده ببریم و ممنون که نظر بنده رو خوندید
براتون ارزوی بهترین هارو دارم از ته دلم شما هرچقدر سالم تر سرحال تر و ثروتمند تر باشید من خوشحال ترم.
خدانگهدار به خدا میسپارمتون.
بنام یگانه خالق هستی من
سلام نگین جانم قربون شکل ماهت برم عزیزم
میدونی چیه از روزی که این فایل اومده تمام کار و زندگیم خلاصه شد تو کامنت خوندن این فایل تو کمتر از 20 روز 45 صفحه ،هر روز بیشتر میشه،
من تشنه این نوع فایل، نه من بلکه همه دوستان.
چون روح همه نون توحید صدا میزنه ،همه مون تکه ای از وجود همیم.
دارم دوره دستیابی به رویا ها رو کار میکنم جلسه 4 میگه تمرکزت روی یک چیز بزار باقی خط بزن.
من کلاس زبانم،بدنسازی،والیبال همه رو کنار گذاشتم و دیدم چقدر روحم آروم شد اونطوری انگار همش تو استرس بودم .
و وقتی این فایل گوش دادم دیدم هدف من هدف همه انسان ها فقط و فقط تو خود شناسی کسی که خودش بشناس همه هستی در خدمتش.
و مهر تایید اونجا خورد که خواهرم تکه ای از برنامه زندگی پس از زندگی امسال که آقای بود مریض بود موهاش ریخت اسمش نمیدونم رفتم سرچ کردم کل مستند دیدم
دیدم این آقا رفته اونجا پرسیده هدف اصلی انسان ها چیه و گفتن اولین هدف و مهم ترین هدف خدمت کردن به خودت و خودشناسی دومین هدف خدمت به چیزی یا کسی که بهت خیلی نزدیک.
این اصل تو قرآن هم اومده .
من رویا اگه بتونم خودم بشناسم یعنی محیط اطرافم شناختم.
هر روز صبح بعد رفتن همسر و بچه هام که به خدا میسپارمشون میام سراغ کامنت این فایل نشد که اشک شوق نریزم نشد که عطش نداشته باشم و از سر روتین بودن بیام.
من تشنه خدا شدم شناخت خودم شدم.
آره چه مثال خوبی زدید همین دیروز پسر بزرگم رفتم مدرسه دنبالش چندین بار بهم گفت یه دانش آموزی اذیتش میکنه و هر چقدر هم به معلم و معاون میگه اون دانش آموز کار خودش میکرد و پسرم فقط میخواست من برم انگار منو از معلم و معاونش بیشتر قبول داشت منم رفتم به اون بچه گفتم پسر قشنگم لطفا با امیرعلی دوست باش باهاش کاری نداشته باش دیدم تو چهره پسرم شوق و شادی میباره بهش گفتم خیالت راحت دیگ باهات کاری نداره.
من خودم یه موقع از چیزی اذیت بشم گاهی وقتها اشکم میاد با خدای خودم حرف میزنم به زبون بچگانه ،که مگه من یکی یدونه تو هستم تو قهرمان زندگی منی تو قدرتمندی ثروتمندی عالمی قادری توانایی میدونم هرچی بگم گوش میدی میدونم تو دل تضاد برام بهترینا رو میخوای و همین که حرفم زدم خیالم راحت راحت ،با اینکه در ظاهر کسی نیست ولی همون که من حرفم زدم تمام مهر تایید میخوره قلبم آروم میکنه.
اینجاست که تو قرآن میگه ای کسانی که ایمان آوردید به غیب ایمان دارن ما قلبشون آروم میکنیم.
راستی نگین جان من از تو کامنت دوستان خوندم که برنامه آیه در روز تو گوشی دارن هر روز رندوم یک ایه میاد .
به ربم قسم تو این چند روز آیه های که برام میاد اولش گفته ای کسانی که ایمان آوردید
بخدا من با همین پیان اولش که بهم میگه کسانی که ایمان آوردید یعنی منو جر کسانی که به خدا ایمان دارن گذاشته نه مردم،من همون اول اشکم میاد این روزا اشکم دم مشکم هست از سر شوق .
بعد با عشق مفهوم آیه بهم میگه .
یکی از خواسته هام این بود که آیات قرآن بفهمم و این آیه ها چون فقط یک ایه انگار قشنگ منظورش بهم میرسونه با اتفاقی که اون روز میافته بهم آگاهی میده.
نمیدونم چی شد چی نوشتم فقط خواستم حرف دلم ،حسم بیان کنم اول از همه به خودم بعد با نگین جانم که دستی شده تا من این کامنت زیر کامنت شما بزارم.
از رب بهترین ها رو برات میخوام عاشقتم
سلام بهت رویای قشنگم
امیدوارم که حال دلت عالی باشه همینطور خونواده و بچه های عزیزت
ببخشید که دیر جواب کامنتت رو دادم شرمنده به هر میزان که از سایت دور میشم سرم شلوغ میشه باکارای دیگه خدا میاد میزنه پس کلم که نگین داری چیکارمیکنی فراموش نکن اولویت همیشه کار کردن روی خودته
چقدر برات خوشحالم دقیقا چه حرف قشنگی زدی همه چی خلاصه میشه تو خودشناسی به قول استاد که میگفت چندبار بخاطر حرف بقیه کاری رو انجام دادی ما چقدر بخاطر خونواده همسر و بچه هامون از خودمون گذشتیم چون اونا دوست داشتن درصورتی که اولویت با خودمونه دقیقا چه خوب گفتی اولین و مهم ترین هدف اول خدمت به خودمونه بعد بقیه.
این برنامه ای که گفتی اتفاقا منم تو کامنتا دیدم اسمش چیه ؟ منم دانلود کنم چه خوبه که خداوند از در و دیوار داره باهامون حرف میزنه چقدر حس ارزشمندیه چقدر والاست
برات بهترین هارو ارزو میکنم مشتاقانه منتظر خوندن نتایجت هستم قشنگم
سلام قشنگم
صبح بخیر منو از شمال ایران خطه سرسبز بابل پذیرا باش
نگین جانم همه ما یه تایمی انگار سرگرم میشیمولی اینم قشنگه ،که خودمون متوجه میشیم و چه خدای بخشنده و بزرگی داریم که هر دفع بیای پیشش بازم بغلمون میکنه.
یکبار نشد بگه دیگ باهات قهرم برو به کارات برس،
خدا خودش از وجودمون خبر داره چون خودش خلقمون کرد و از اول میدونست ما خطاکار هستیم ما ناسپاس هستیم ولی بازم عاشقمونه.
اصلا انگار با همین اشتباه کردن ما و بخشیدن ما از طرف خدا ،بخشنده بودن و بزرگ بودنش مشخص میشه.
جان دلم
اسم این برنامه زندگی پس از زندگی که چندین سال ماههای رمضان از شبکه چهار پخش میشه
این قسمتی که من گفتم باید سرچ کنی برنامه سال قبل ،همین یه تیکه بزنی مردی که مریض بود و کچل خودش میاره.
منم دقت به اسم شخص نکردم میتونید قسمت های قبل و بعد هم ببینید .
از خدا براتون سراسر عشق و نعمت میخوام.
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیزم به مریم جان ودوستانم.
خدارا سپاس برای شنیدن این آگاهیها وقرار گرفتن در این راه.
اول فایل وترجمه آیه چه حس خوبی داشت اینکه انسان به دلیل خطا ومجازاتش نبود که به زمین اومد بلکه اومد تا زندگی کنه در زمینی با این همه ثروت و فراوانی که هنوز هم منابع ناشناخته بسیاری وجود داره.
ودر ابتدای سوره گفته می شه انسان آمد تا شکرگزار باشه و استاد مواردی رو می گن که به دلیل نا شکر بودن انسان مبتلا می شه ودر آخر فایل گفته می شه که به دلیل همین ناشکری از فرکانس خداوند خارج شده و فریب شیطان رو می خوره یعنی نزدیکترین فرکانس به خدا شکرگزاری هست.
اولین مورد اینه که بدونیم خداوند از روح خودش در ما دمیده پس ما خالق هستیم مثل خداوند می تونیم زندگیمون رو بسازیم و مهمترین چیز برای پیشرفت وقرار گرفتن در مسیر خداوند
قبول مسولیت زندگی هست
هر چه از شر وبدی به ما می رسه خودمون باعث شدیم وساختیم با باورها وافکارمون وانچه خیر می رسه از جانب خداست چون خدا منبع خیر وزیبایی هست و فقط خیر می رسونه.
پس شکرگزار خالق بودن و خلق زندگی به دستان خودمون باشیم.
(حالا در این مسیر باید تکامل رعایت بشه وقتی خداوند می گه ثم یعنی روندش طی بشه .)
حالا وقتی خودمون رو خالق زندگی بدونیم از یه سری مسائل دور می مونیم
قضاوت نمی کنیم عصبانی نمی شویم حسادت نمی کنیم مقایسه نمی کنیم
چون می دونیم هر کس هر جایی هست جای درستش هست پس می بخشیم تحسین می کنیم ومی دونیم با افکار و باور درست می تونیم به دست بیاوریم.
حالا اگر برامون سخته به داشته های دیگران توجه نمی کنیم تمرکز فقط روی خودمون وزندگیمون.
وقتی به این باور برسیم و ببینیم نعمتهای خداوند رو پس خاشع وفروتن می شویم در برابر خدا گردن کشی نمی کنیم ومی گیم
هر آنچه که دارم از آن اوست.
هم در برابر خدا مغرور نمی شویم هم در برابر انسانهای دیگر اگر برای داشتهامون مغرور شدیم فخر فروختیم سقوط می کنیم .
غرور نباید به معنای برتری از دیگران باشه بلکه به معنای اجازه ندادن به ورود افکار نادرست دیگران هست.
حسادت ورزیدن تهمت به دیگران برای به دست آوردن مال فقط به خودمون ضرر می رسونه و ما رو در این مدار قرار می ده که نمی شه مال رو از راه درست به دست آورد.
چرا شیطان وجود داره
برای وجود قطبها خوبی ها وبدیها تا ما حق انتخاب داشته باشیم.
مسولیت زندگیمون رو بپذیریم ومثل شیطان گردن خدا نیندازیم.
اگه مسولیت اتفاقات رو گردن خدا بندازی به خودت ظلم می کنی .
یشا در قرآن یعنی قانون جهان نه اینکه خدا برای کسی بخواهد وبرای دیگری نخواهد .
هر کس خودش با استفاده از قانون برای خودش اتفاقات رو رقم می زنه و هدایت می شه به مسیری که خودش می خواد.
اگر در مسیر فقر یا بیماری هستی خودت با باورهات ساختی وداری هدایت می شی.
پس همیشه شکرگزار نعمتهای خداوند باشیم و کنترل ذهن کنیم تحسین کنیم و به دنبال بهتر شدن باشیم.
شکرگزاری واقعا مسیر من رو تغییر داد.
خدارو شکر و هزاران بار سپاس برای قرار گرفتن در این مسیر واز خدا می خواهم همواره در صراط مستقیم راه کسانی که نعمت داده باشم.
استاد متشکرم.
چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ*
و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی
بنام خداوند وهابی که از فضل و. کرمش هر لحظه در مدار دریافت بهترینع بهترین دیده ها شنیده ها زیبایی ها آگاهی ها پول و ثروت و نعمت و برکت خیر و خوشی و سلامتی و عشق و نور الهی هستم خدایااا شکرت هر آنچه که دارم از آن توست چون انرژی و قدرت الهی در تمام جنبه های زندگیم همواره جاریست
درود مجدد خدمت استادان عزیزم نازنینم و همه ی دوستانی که در این فضای بهشتی ساکن هستند
قسمت پنجم در ادامه ی کامنت قبلیم .. چون این فایل 95 دقیقه ی پرمحتوایی بود و تا به الان 60 دقیقه را در چند روز قبل و در چند نوبت کامنت نوشتم و درک کردم و انشالله هم فهمیده باشم و در عمل بکار ببندم ..
چون این فایل استاد خیلی خیلی ارزشمند هست سعی کردم آگاهی های این فایل را برای خودم تقسیم بندی کنم و هر دفعه یک بخششو بنویسم و جرعه جرعه بشنوم و بفهمم و بهچهشم و درک کنم و تفکر کنم
استاد عزیزم در این قسمت توضیح دادن
این که چگونه میتوانیم زاویه ی دیدگاه مان را در برابر رشک و حسد و انتقادات دیگران تغییر دهیم تا به احساس خوب بهتری برسیم انصافا خیلی کار آسونی هم نیست که باید آنقدر روی افکارمون خوب کار کرده باشیم تا بتوانیم در مقابل حسادت و انتقادات دیگران از یک زاویه ی دیگر به موضوع نگاه کنیم که احساسمون رو خوب نگه دارم و به آرامش بیشتری برسم ..
اتفاقا چند روز پیش یک موضوعی برام پیش آمد.. حرفهایی از جانب نزدیکانم به من زده شد که من بعد از آن موضوع مدام داشتم خودخوری میکردم و توی ذهنم مدام داشتم میجنگیدم … ولی امروز با تمرکز بیشتری روی خودم کار کردم … و از زاویه ی الخیر و فی ماوقع به اون موضوع نگاه کردم . البته خیلی هم خوب شد.. خواسته و یا ناخواسته این کلام بر زبانم جاری شد تا طرز تفکر آن شخص برام آشکار بشه و در این صحبت ها فهمیدم انگار یکجورایی دوست دارند یک بلایی سرت بیاد و بشینن مسخره آت کنند و پشت سرت دست به تلفن بشن و به این و اون درموردم صحبت کنند .. خلاصه بعد از این حرفها و بعد از دیدن این قسمت از فایل استاد . بهم یادآوری شد و بخودم گفتم . خدا رو شکر این حرفها به من زده شد تا بیشتر خلوت گزینی کنم و بیشتر روی خودم کار کنم تا بتونم زودتر از آنچه که فکرش را میکنم با نتایجم صحبت کنم البته با نتایج مالی خوب ..و نه با زبان و کلام که همش حرفه مفته… با اینکه خودم میدانم که بعد از آن تضادهای مالی و ورشکستگی ها و تضادهای دیگری که ؟ همه ی جنبه های زندگیم را تحت شعاع خودش قرار داده بود و در تمام ابعاد زندگیم دچار ریزش و تضاد شده بودم بلطف آموزه های استادم و بلطف خدای بخشنده و مهربانم الان در بهترین وضعیت خودم در آرامش فوق العاده ای برای طی کردن این مسیر الهی هستم… اینکه شبها با آرامش سرمو بر بالینم میذارم و هر روز صبح به عشق دیدن سپیده دم صبحگاهی برای مراسم سپاسگذاری و مدیتیشن و دیدن فایل ها و نوشتن و خواندن کامنت های دوستانم در این سایت بهشتی بلطف خدا با آرامش بیدار میشم و تا شب با موفقیت از تمام لحظاتم استفاده میکنم . یک دنیا و هزاران هزار بار برام ارزشمنده … اینکه این سبک زندگی را خودم انتخاب کردم و این سحرخیزی های دلنشین من نه بخاطر شغل و کار و حرفه ای خاص و یا زور و جبر و اجباری است بلکه بخاطر عشقی است که از دیدگان و درک و فهم دیگران پنهان است .. و بدون هیچ اجباری از تمام لحظاتم دارم نهایت لذت را میبرم ..در صورتی که تمام این کارهای من برای دیگران مسخره آمیز ه است و با حرفاشون باعث برآشفته شدنم میشوند پس سعی کردم زاویه ی دیدگامو مثل استاد تغییر بدم تا به احساس خوب بیشتری برسم .. در واقع خیلی هم خوب شده که این حرفها را از نزدیکانم میشنوم چون سبب خیر شد که از وقت گرانبهام نخوام بزنم و هزینه کنم و برم پیششون و وقت طلایی مو صرف دیگران کنم … بعدشم بذار هر چی دوست دارند فکر کنند . هر چقدر دوست دارند مسخره ام کنند .. هر چی هم دوست دارند انتقاد کنند . اصلا برام مهم نیست . چون میدانم که وقتی نتایجم بزرگ بشه باید منو از اون دور تماشا کنند
در مثالی که استاد در مورد قانون سلامتی و متناسب شدن اندام زیباشون توضیح دادن .
واقعا آنقدر بعضی چیزها در نظر دیگران آنقدرررر بدور از ذهن و عجیب و بزرگ بود که اصلا براشون باور پذیر و امکان پذیر نیست و در حدس و گمان و قضاوت هایشان تنها راه رسیدن به چنین اندام ایده عال و متناسب اینه که حتما جراحی کرده که تونسته به چنین اندام زیبایی برسه .. چون داشتن چنین اندام متناسبی در ظرف مدت چند ماه برای دیگران یک رویاست!!!!
چقدر خوبع که استاد عزیزم زاویه ی نگاهشون هم به اندازه ی زیبایی اندامشان است!!!! ..
اینکه.. واقعا ساختن چنین تناسب اندامی چقدر حرکتی بزرگ بوده است که اینطوری دیده شده … چون قدم بزرگی بوده .. و این کار کوچکی هم نبوده ..
دوستان دیگری که از محصولات قانون سلامتی استفاده کردن بیش از استاد نتایج شاهکاری بدست آورند که تحسین کردن های استاد را در پی داشت .. اینکه بتوانی بدون هیچ دارویی و بدون هیچ مسعلع ای بدون جراحی و بدون افتادگی پوست بیش از 90 کیلو وزن کم کنی واقعا کار بزرگ و شاهکاریه .. واقعا قابل تحسینیه . جای تشویق و تحسین و تایید داره .
من که هر وقت کامنت های دوستان را در باره قانون سلامتی میخونم مدام تحسین شون میکنم که نه تنها در مورد کم کردن وزنشون نوشتن بلکه بسیاری از بیماری ها را با همین روش درمان کردن واقعا آفرین و هزاران آفرین و دست مریزاد به این عزم و جزم واراده ی دوستان عزیز و آفرین و هزاران آفرین و دست مریزاد برای خلق شدن این محصول قانون سلامتی توسط استاد عباسمنش عزیزم که اول از همه از خودشون و خواهرشون این قوانین را شروع کردن و نتایج بزرگی هم گرفتن خدایاا شکرت
و همیشه باید قانون را بخودم یادآوری کنم اینکه توجه به کنترل ذهن و توجه به زیبایی ها و نکات مثبت و ایمان و یقین و اعتماد و قدم برداشتن و حرکت کردن در مسیر درست
احساس خوب =اتفاقات و نتایج خوب را برای خودم رقم بزنیم..
اینکه اگر بواسطه ی آن چیزی که خداوند بفضل خودش به انسان داده نباید مغرور شد مثل شیطان که بواسطه ی اینکه چون از آتش آفریده شده مغرور شده شیطانی را که خداوند آفریده و شیطان خودش هیچ نقشی در این برتری نداشته و باید از فرمان خداوند برای سجده به انسان اطاعت میکرده
مانند انسان هایی که این نعمت چهره ی زیبا و یا قد و هیکل زیبا و یا پوست زیبا و یا هوش و استعدادی که از فضل و کرم خداوند بوده ولی ممکنه احساس غرور و خودپسندی و خودبرتری بهش دست بده و احساس کنه که از همه برتر است و یا بواسطه ی قدرت و ثروتی که به انسان داده شده این احساس برتری و غرور بهش دست بده ..
در صورتی که باید تسلیم اراده ی نیکوی خداوند باشیم چون ما هر آنچه که داریم از آن خداوند است
وقتی همانند مادر موسی تسلیم هدایت خداوند شویم .. خداوند خودش بقیه ی کارها را به آسانی انجام میدهد
در ادامه ی آیه قرآن میفرماید چون شیطان بخاطر این خود برتر بینی و خودپسندی و کبر و غرور تسلیم اراده ی خداوند نشد از درجاتی که داشت هم به زیر کشیده شد و از درگاه خداوند رانده شد
نکته طلایی که اینجا استاد تاکید داشتند اینکه چه وقت ما هدایت های خداوند را دریافت میکنیم؟؟؟؟؟؟؟
زمانی که ما تسلیم اراده ی خداوند باشیم
واقعا عجب حرف درستی است . من خودم بارها و بارها تجربه ی این تسلیم نشدن را داشتم .. البته قبلانا خیلی عجول بودم و یا اینکه میخواستم همه ی کارها را خودم بتنهایی و با اون عقل ناقص خودم انجام بدم ولی از وقتی با این مباحث آشنا شدم در هیچ چیزی عجله نمیکنم و با آرامش و صبوری منتظر هدایت های خداوند میشوم و وقتی به درونم مراجعه میکنم و از خداوند هدایت میطلبم خیلی راحت و آسان هدایت میشم و بقول استاد بهم گفته میشه .. و واقعا به بهترین شکل هدایت شدم حتی برای کوچکترین کارهام فقط از خداوند هدایت طلبیدم و بعدش دیدم چقدر چیدمان و پلن خوبی رو برام برنامه ریزی کرده .. یعنی قبل از اینکه خودمون رو بندازیم توی دردسر از خداوند هدایت بطلبیم و تسلیم اراده ی خداوند شویم و صبوری بخرج دهیم و ذهن مون رو کنترل کنیم و خودمون را به آرامش دعوت کنیم مطمعنان راهها به آسانی باز میشه و هدایت میشویم
در آیه ی 13 سوره اعراف میفرماید
قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿13﴾
فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (13)
به زبان ساده تر . خداوند به شیطان میگه تو لایق این جایگاه و منزلتی که من به تو دادم نیستی و باید چک و لگد بخوری و از اینجا بری آنجایی که لایقش هستی و خوار بشی
و این داستان دقیقا داستان قبل از آشنایی من به این مسیر درست و صحیح توحیدی است و خلاصه من با افکار نامناسبم با چک و لگد به قهقراء فرو رفته بودم ..
من از این آیه اینجوری درک کردم که جهان بر پایه ی قطب مثبت و قطب منفی پایه گذاری شده که قطب مثبتش را خدا نامگذاری کردند و قطب منفی اش را شیطان
در واقع این همان قانون کنترل ذهن است . یعنی هر اتفاقی را تجربه میکنیم بواسطه ی همون افکار و باورهای ماست وگرنه ما از همان اول در جایگاه و منزلت قطب مثبت خودمون قرار داشتیم ولی بواسطه ی افکارمون از اون منزلت و جایگاه مون پایین اومدیم و. در آیه ی بعدی اینکه آن شیطان و یا اون قطب منفی مهلت خواست تا ابد فرصت داشته باشد که بکار خودش مشغول باشه یعنی همون افکار منفی ومنفی بیشتر و بیشتر و مدارهای منفی تر تا بی نهایت ….
باز هم اینجوری درک کردم که حضرت محمد خیلی خیلی باهوش بوده که بخاطر جهل و نادانی و درک مردم آن زمان قوانین جهان هستی را درک کرده بود و فهمیده بود که این جهان بُعد منفی و بُعد مثبت داره یعنی همان قطب منفی و قطب مثبت و یا تیره و روشن . و یا تاریکی و روشنایی و یا روز و شب فقیر و غنی . و یا سیاه و سفید و این داستان ها و صحبت ها را خدا و شیطان نامگذاری کرده و از این طریق خواسته سیستم جهان هستی رو توضیح بده ..
در واقع من همیشه یک سوال بی جوابی داشتم و میخواستم بفههم خدا کیه ؟؟؟ یا چه شکلیه؟؟؟؟
یا چطوری خدا صحبت میکنه؟؟
چرا من صداشو نمی تونم بشنوم
از ما بهترون چیع و کیع ؟؟
و تناقض هایی که میشنیدم و میدیم و
و یا چرا خدا همش بلا سرمون میاره ؟؟؟
و یا اصلا چرا دوست داره ما رو بندازه توی آتیش جهنم ؟؟؟
و یا چرا دوست داره ما سختی بکشیم ؟؟
یعنی هیچوقت این خالق را نمی تونستم درک کنم .. اصلا دوسش نداشتم . چون میگفتم اگه این خداست که همش میخواد همه رو بندازه توی آتیش جهنم و بین بندگانش فرق میذاره دوست ندارم پس من نمی خوامش .. یعنی دین و مذهب هم خودشان هنوز هم خدا را نمی شناسند و حتی نمی توانند توضیح درستی از این انرژی جهان هستی اراییه بدهند و یک خدای ترسناک لولو خور خوره هیولا و درهم و برهمی را برامون شکل دادن که همش گمراهی و تناقض کلامشان و رفتارشان در پی داشت از هر طرف میرفتی به بن بست میخوردی ..
ولی الان خوب متوجه شدم که آتیش جهنم همون افکار منفی خودمونه که ما رو بسمت ناکجا آباد میبره .. که البته من این آتش جهنم را در دوران تضادهای مالیم قبل از آشنایی ام با استاد هدایتگرم کاملا به معنای واقعی دیدم و چشیدم …..
همانطوری که همه چیز دو قطبی است . مسیر زندگی من هم از همین دو قطب میگذره یعنی طبق قانون جهان هستی
اگر من مدام حواسم به افکارم باشه که به اصطلاح ذهن جایگاه شیطان و تفکر منفی را باید کنترل کنم و در واقع با شناخت ذهن مسولیت تمام کارها و اعمال و رفتار و واقعیت زندگیم را میپذیرم و میتوانم مسیر درست را تشخیص بدم و حرکت کنم و به اصطلاح بسمت اون نیروی برتر و آنرژی مثبت حرکت کنم یعنی من اختیار افکارم و ذهن و کلام و رفتارم را بدست گرفتم . این یعنی خدا ..
در واقع من همیشه فکر میکردم . به اصطلاح دو شخصیت دارند این جهان را پیش میبرند . یکی نامش خداوند است و دیگری نامش شیطان است که چنین طرز تفکری را به هیچ عنوان نمیشد بر زبان بیاوری …
ولی بعدها فهمیدم پر بیراهه هم نبوده .. در واقع آن یکی از آن دو نیرو و یا آن انرژی مثبت و یا آن نیروی خیر و نیروی برتر اسمش همان خداوند است که من باید با کنترل و اختیاری که دارم خودم را بسمت نور و روشنایی و نیروی مثبت بکشانم و با نیروی افکارم از درونم می توانم ارتباط تله پاتی با آنرژی همسوی خودم را برقرار کنم که این همان معنا و مفهوم هدایت طلبیدن است
که این دو قطب همیشه در جهان و تا ابد وجود دارند که در کشمکش هستند .. یعنی ذهن جایگاه شیطان و افکار منفی است و میخواهد با نا آرامی و جنگ و دعوا و خشم و کینه و ترس و نگرانی به همه چیز گند بزند و همه را از مسیر درست منحرف کند و قلب جایگاه قطب مثبت و الهام و شهود است که با احساس خوب و آرامش همراه است و می تواند من را در مسیر درست و مناسب هم سو و هم جهت هدایت کند و.. حالا انتخاب با خودمان است که کدام مسیر را انتخاب کنیم ..ما در یک دنیای مادی و فیزیکی زندگی می کنیم که با ارسال فرکانس مون و یا همان افکارمون زندگی مون رو خلق میکنیم
ما انسان ها و هر آنچه که در این دنیا وجود داره از جنس ماده و آنرژیه .. قانون ماده و انرژی چیه ؟؟؟ انرژی هیچوقت از بین نمیره بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشه !!
خب ما در این دنیا بخاطر بُعد فیزیکی که داریم وظیفه مونه که خوب زندگی کنیم و به خواسته هامون توجه کنیم و اگر بتوانیم احساس خوب داشته باشیم این احساس خوب ما هم گسترش پیدا میکند . یعنی از خوب به خوبتر و خوبتر و خوبتر .. الی آخر هدایت می شویم وقتی احساس ما بمراتب خوبتر و خوبتر شود یعنی روح ما هم از لحاظ معنوی رشد کرده و گسترش پیدا کرده . پس ما در این جهان مادی باید هم از لحاظ فیزیکی خودمون را بسازیم و هم از لحاظ روحی خودمون رو بسازیم و ارتقاء بدیم ..
خدایاا شکرت سپاسگزارم ازین که منو هدایت کرده ای به گفتن آنچییزی که برای آگاهتر شدنم مناسبه و از اینکه لحظه به لحظه در مدار هدایت های الهی تو هستم ممنون و سپاسگذارم
استاد عزیزم واقعا خداوند شما رو بما عطا کرد که در مدار آگاهی هدایت شویم و به مسیر نور و انرژی مثبت و قوانین درست و صحیح این جهان هستی حرکت کنیم . ممنون و سپاسگذارم برای این فایل ارزشمند که بلطف انرژی خداوند توانستم جزء به جزء کلام شما نکته برداری کنم و امیدوارم آنچیزی که شما می خواستید رو من درک کرده باشم و کج فهمیم در این راستا به راست فهمی تبدیل شده باشد
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
سلام رویا جانم هم اسم عزیزم
اول از همه خدا روشکر میکنم بابت این اسم زیبای زمینی که بهم عطا کرده من فوق العاده این اسم دوست دارم از بچگی بخاطر این اسمم به همه میگفتم معنی اسمم یعنی رویا و خیال،یعنی من تو رویا و خیالم هستم بهش میرسم و انگار یه باوری تو وجودم ساخته بود به هر چی میخوام میرسم و انصافه هر چی دارم فکر میکنم همه اش بخاطر رویاهام.
رویا جونم تحسینتون میکنم که انقدر فعال هستین و من شاهد خوندن کامنتتون تو اکثر فایل های دانلودی. سریال ها،دوره ها هستم.
چقدر به قول شما این سبک زندگی شخصی دوست دارم تو این مسیر بودم ولی گاهی اوقات کلاس های مختلف میرفتم بدو بدو میکردم فک میکردم برای دل خودم ولی از وقتی این فایل اومده و دقیق گوش دادم دیدم من اونا رو بخاطر اینکه به دیگران نشون بدم که من تو مسیر درستی هستم دارم لذت میبرم انجام میدم.
ولی یک هفته ای هست سرم خلوت کردم کلاس زبان،والیبال،بدنسازی فضای مجازی کلا گذاشتم کنار دیدم روحم انگار آزاد شد ،دیگه استرس و بدو بدو ندارم.
صبح ها با عشق بیدار میشم صبحانه بچه ها آماده میکنم شکرگزاری و ستاره قطبی مینویسم راهی رفتن به دنبال بچه ها میشم برای سرویس ،تو مسیر طلوع خورشید هر روز میبینم میام بچه هام میرسونم بعد میرم به پارک نزدیک مدرسه یک ساعت پیاده روی میکنم تو گوشم فایل گوش میدم کلی حس خوب میگیرم.میام خونه چای و قهوه رو میخورم کامنت میخونم مینویسم ناهار درست میکنم بعد دوباره دنبال بچه ها میرم با بچه هام تکالیف حل میکنیم کلی میخندیم گاهی وقت ها مسابقه فوتبال و برنامه نگاه میکنیم باهم میریم حموم با عشق میشورمشون.گاهی وقتها با عشق کنارشون میخوابم یکی اینطرف اونیکی اون طرف،بهم عشق میدن بوسم میکنن بهشون افتخار میکنم با همسرم گاهی شبها بعد خواب بچه ها صحبت میکنم.
و دیدم اینا چقدر برام لذت بخش.و همه اون مسیر ها تکامل ام طی کردم اون مسیر رفتم تا خدا بهم بگه تو دلت نمونه که من انجام ندادم که اگه اون کار ها رو نمیکردم همیشه حسرت بخورم.به قول استاد گذر از هر چیزی یعنی اینکه تو بهش برسی ازش سیر بشی بعد بگذری منم اون مدلی شدم.
الان یک حقوق ماهیانه دارم روزی 2 ساعت کار میکنم تعطیلات تعطیلم به همه کارهام میرسم ماهی 7 میلیون درآمد دارم خداروهزاران مرتبه شکر .البته شغل رانندگی واقعا دوست دارم چون با بچه ها هم سروکار دارم انرژی قشنگی بهم میدن تو مسیر هم فایل گوش میدم چی از این بهتر .
در واقع خواستم بگم همه این ها رو کنار هم گذاشتم گفتم رویا هدفت چیه چی بهت بیشتر از همه لذت میده خدا با این فایل بهم گفته فقط رسیدن به خدا اینکه درخواست بدی رها باشی خدا خودش جوابت میده من این روزا دارم این لمس میکنم و باعشق این مسیر ادامه میدم .
انگاری برام بدیهی شده که به فلان ماشین و خونه میرسم کار خاصی نداره من باید لذت ببرم
تو همین خونه نقلی ام کارهای جزئی که برای راحتی و لذت خودم انجام بدم از همسر و بچه هام لذت ببرم از شغلم لذت ببرم اونا داده میشه .
و این زندگی به سبک خودم چقدر دوست دارم و انگار رها شدم از اون بند و زندان اینکه مهم نیست دیگران چی میگن اینکه من فهمیدم بین همه مدل زندگی من این دوست دارم اینکه مسئله های کوچولو زندگیم یکی یکی با خدای درونم حلش کنم و در واقع سدی نبینم اتفاقا بهم انرژی میدن
رویا جان من به شما افتخار میکنم شما خیلی فوق العاده هستید شما تو مسیر الهی قرار گرفته اید شما جز افراد با ایمانید که به غیب ایمان دارید.
از رب توانمندم بهترین رو براتون میخوام
ایاک نعبد و ایاک نستعین
الهی به امید تو
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز !
از ارزش این فایل هر چی بنویسم کم است چون چند وقت میشد در حالت روز مره گی و حال بد رسیده بودم و خداوند از انجای که خیلی دوستم داره گوشم را پیچاند گفت به خود بیا کجا داری میری این مسیر که تو میری مسیری نا خرابات است به تو هیچی اضافه نمیکنه دیدی چطور حالت بد است قربونش برم بخاطر من استاد را بلند کرد که این فایل را ضبط کند وچیقدر این فایل تاثیر گذاشت برام و چیقدر نیاز داشتم که این فایل باید میدیدم ….
استاد در این فایل از سپاسگذاری و شیطان صحبت کرد دیدم با اینکه غرق نعمتم چیقدر نا سپاس شدم وای این شیطان با آدم چی میکند بلند شدم شروع کردم به سپاسگذاری از همون موقع نتایج شروع شد و دیدم با سپاسگذاری چیقدر حالم خوب شد چیقدر بدنم بهتر کار میکند چیقدر روحیه ام بشاش تر شد وای از این شیطان ….،،
دلیل دیگه که حال آدم بد میشه از مقایسه میاد که خود این مقایسه باعث حسادت میشه و این حسادت باعث قتل روح و روان میشه دیدم که من چند مدت خودم را درگیر مقایسه کرده بودم و حالم به این خاطر بد میشه تصمیم گرفتم که تا حد ممکن خودم را کنترول کنم که اول در شبکه های اجتماعی نرم فقط تمرکز بذارم روی این فایل دوره های استاد و این باعث پیشرفت و موفقیت من میشود…..،
مینویسم که یادم باشه چیقدر حالم بد بود بخاطر اینکه مقایسه کردم ، حسادت ورزیدم و شبکه های اجتماعی بدون هدف رفتم ……. یادم باشد که از موقع که دوباره خداوند هدایت کرد گوش کردم به این فایل و سپاسگزاری کردم نتیجه شروع کرد به اتفاق افتادن خب این مسیر که درسته و نتیجه میاد حالم خوبه ، بدنم فوق العاده کار میکند آرامش دارم پس چرا هر روز تو این سایت نباشم پی چرا هر روز دوره ها را کار نکنم مگ چیقدر زنده ایم ببینیم که هیچ لذت از این دنیا نبردیم اونم با دستان خودمون خودمون را از مسیر لذت دور کردیم
خدایا کمک ام کن تسلیم تو باشم
خدایا کمک ام کن در مسیر درست باشم
خدایا کمک ام کن باور درست ایجاد کنم
خدایا کمک ام کن به ثبات فرکانسی برسم
خدایا کمک ام کن بیشتر با خودم حال کنم
الهی به امید تو
استاد و بچه های سایت خیلی دوست تون دارم
انشالله از در و دیوار براتون سلامتی ثروت نعمت خیر و برکت ببارد 🫶
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان
سلام استاد قشنگ من سلام استاد نازنین من
استاد از کجا بگم از چی بگم
کامنت قبل گفتم دلم تنگ شده برای پدرم و مادرم اما به پلن خدا اعتماد کردم ولیمه کربلا داداشمو نرفتم بدون واکنش و ناراحتی با اطمینان و ایمان گفتم خدا پلن بهتری داره .
استاد امروز چهارشنبه هدایت شدیم به لطف پروردگارم همین الان تو ماشینم در حال تایپ اگر بدونید من همین الان چقدر بمب انرژی هستم اگر بدونید من الان چقدر در فرکانس لذت و شادی و حال خوبم .
استاد توراه داشتیم میومدیم ساندویچ گرفتیم همسرم بجای آب نوشابه گرفت تو ماشین من گفتم حسین چرا آب نگرفتی من آب میخام یجا وایسا آب بخر اینجا وایسا اونجا وایسا گفتم حسین توروخدا یجا نگه دار درخت باشه من میخام لذت ببرم .
صبح تو دفتر نوشتم خدایا میخام فقط لذت ببرم میخام شادی کنم میخام در فرکانس خداوند باشم خدایا میخام این فرکانسی که توش هستم بالاتر و بیشتر بشه .از طرفی چند رووزی یکی از درخواستهای ستاره قطبی من اینه که در زمان و مکان مناسب باشم .
خلاصه که همسرم نگه داشت آخ استاد نم نم بارون آخ استاد سرمای دلچسب پاییزی برگ های زرد پاییزی و کوه ها درختان بارون ابرها ماشینها مغازه ها همه و همه داشتند بامن صحبت میکردن استاد باورتون میشه من فقط لبخند میزدم غرق هیجان و لذت بودم اونقدر هیجان داشتم ک پشت هم میگفتم خدایااا شکرت خدایاااا شکرت .
رفتم سمت درختا انگار خدا داشت بهم میگفت برو برو رفتم رسیدم به یک چشمه ی آب زلال ، زیر درختای پاییزی بارون و سرما وای خدا اصلا باور کردنی نبود اصلا نمیدونستم چطور خدا را صدا بزنم نمیدونستم چطور لذت ببرم بسکه خوب بود با خدا حرف میزدم عشق بازی کردم اما سیر نشدم همسرم اومد گفتم حسین اگر بدونی چقدر خوب خیلی لذت بردم خیلی رویایی بود قلبم باز شد .
گفت میخای اینجاوایستم من قلیون بکشم شما برین پایین چشمه ست ؟ گفتم آره آره چرا که نه ، استاد من 15 سال دارم از جاده هراز میریم و میام هیچوقت هیچوقت به اندازه الان من لذت نبردم ااصلا ندیدم این مسیرو ندیدم این رودخونه رو ندیدم این زیبایی را ؟ نشنیدم چنین پیشنهادی از سمت همسرم ، ندیدم چنین همراهی و هماهنگی از سمت همسرم ،این همسرم بود یا خدا؟ این همسرم بود یا خدایی که در کالبد همسرم داشت بمن مهربونی میکرد ؟
زدیم کنار هوا سرد بود بارون بود مگه من سرما فهمیدم ؟ مگه من بارون دیدم ؟ من فقط خدا را دیدم من فقط هدایتو دیدم من فقط صدایی را میشنیدم که میگفت برو لذت ببر برو کیف کن ، منو دخترم و پسرم رفتیم پایین یه تپه ای که رودخونه ای زیبا بود وای خدای من وای خدای من استاد من حین رفتنمون فیلم گرفتم دقیقا همین دیالوگا بود دقیقا همین شور و شوق و هیجان بود …
وای خدای من وای خدای من خدای من باورکردنی نیست خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا من عاشقتم خدایا چقدر اینجا قشنگه خدایااا چ رودخونه ای چ. آب زلالی چقد تمیز چ برگای پاییزی قشنگ خدایاااا چقدر بزرگ خدایا چقدررر زیباااااا ذوق ذوق ذوق هیجان لذت اصلا نمیدونم چطور توصیف کنم ک اصلا اون لحظه باید باشی و حس کنی ک اون لحظات ،معمولی نیستن اون لحظات ملکوتی و روحانی و معنوی هستن که خداوند درخت زمین رودخانه آب و هوا و طبیعت را به تسخیر تو در آورده که تو فقط لذت ببری خداوندی که با تو همقدم شده با تو همراهه که تو فقط لذت ببری تو فقط بخندی ..
خدای من ، من بچه ی شمالم من بارها رودخونه های شمالو رفتم ولی احساسی که امروزو این لحظه تجربه کردم این زیبایی این لذتی که امروز تجربه کردم هرگز توی عمرم ندیدم و تجربه نکردم .
استاد من قدم پنجم هستم دقیقا توی جلسه چهارم جلسه ی قرآنی دقیق همین امروز متوجهی همین جمله شدم با اینکه دیروز پریروزم گوش داده بودم امروز تو مدارش قرار گرفتم که گفتید..
اونجایی همه جواب رد به اون پیرمرد دادن به این خاطر بود که گندم دریافت کنه و گندمش بریزه به گنج برسه و یوقتایی تو زندگیمون یچیزایی هست بهمون داده میشه ما فکر میکنیم بَده خوب نیست اما اتفاقا از طریق همون هدایت میشیم به همون خواسته و همون چیزی که میخاستیم
همسرم نوشابه گرفت و خداوند منو هدایت کرد درخواست آب کنم و هدایت خداوند بود که همسرم نوشابه بگیره و من تو ماشین که یجایی که همون جای خوبه هست رودخونه و زیبایی عست درخواست آب کنم و لذت ببرم .یعنی از طریق نوشابه ای که فکر کردم خوب نیست رسیدم به زیبایی و لذتو خواسته ی من ..
خدایاااا سپاسگزارم برای اینهمه زیبایی خدایاااشکرت برای اینهمه نعمت خدایااا شکرت برای استاد عزیزم خدایااا شکرت برای این مسیر نور برای مسیر هدایت مسیر دانش و رشد که من را قرار دادی
خدایاااا من سپاسگزارم که من را از جهل و نادانی نجاتم دادی که امروز قدر نعمتها را بدونم و چشم بینا بمن عطا کردی زیبایی ها را ببینم خداوندا سپاسگزارم برای دوازده قدم خداوندا سپاسگزارم برای اینکه بمن قدرت دادی ادامه بدم بمن امید دادی انگیزه دادی که ادامه بدم خدایا شکرت ک هوامو داشتی و داری که با اینکه خسته شدم ولی ادامه دادم دستمو ول نکردی تنهام نذاشتی خدایااااشکرت برای فرکانس اینروزهام که بیشتر و بیشتر احساست میکنم بیشتر و بیشتر حضورت را میفهمم
خدایا شکرت که اینروزها پاکی و خلوص دل دارم
خدایا شکرت که ناخالصی ها را داری از وجودم پاک میکنی
وجودم را با حضورت نورانی کردی
خدایااا سپاسگزارم
استاد عزیزم من دور شما بگردم لحظه به لحظه لذت بردنم یاد شما و خانم شایسته بودم و تمام مدت میگفتم جذب کردم زیبایی های سفرنامه را جذب کردم خدایاااا شکرت
استاد نور به قلب شما بباره
که امروز این پاکی و خلوص دل را با حضور خداوند بمن عطا کردید…
بعد تقریبا هفت ماه کار کردن نتایج دونه دونه دارن میان ، استاد اینروزها خیلی خیلی زندگیم قشنگ شده من خودم کاملا احساس میکنم این نتایج این نزدیکی به خداوند را من با همه ی وجودم احساس میکنم استاد این زندگیم قابل مقایسه نیست زندگی با خدا زندگی بی خدا
زمین تا آسمون فرقشه حاضرم بنویسم امضا بزنم تا لحظه ای که جون در بدن دارم ادامه بدم میخام که ادامه بدم امیدوارم که خداوند حمایتم کنه که
هر چه دارم از آنِ اوست…
خدایاااا شکرت
سلام و درود فراوان به همه ی خانواده صمیمی عباسمنش
خدا رو شکر هر روز به جمع خانواده عباسمنش اضافه میشه دلیش شکرگزاری استاد و بچه هاست
هر روز با احساس خوب شکرگزاری میکنم می فهمم حالم خوبه
ولی گاهی وقتها فکر میکنم زندگیم تکراری هست خودم میفهمم دور شدم از مسیر
وقتی تحسین میکنم حس ام عالیه حسادت گاهی وقتها میاد ولی باید با شکرگزاری کنترل ذهن کرد خدا رو شکر حسادت کمرنگ شده قضاوتم کم رنگ شده مقایسه ام کمتر شده وقتی همسرم با بقیه مقایسه میکردم چقدر همسرم بدش میومد الان میفهمم چقدر مقایسه بده
به لطف خدا دارم کنترل ذهن میکنم ولی مثلا همسرم اخبار همیشه روشن میکنه من هم گاهی وقتها میشنوم حالم بد میشه شبها خواب بد میبینم
نمیدونم شاید من هنوز هم فرکانس اش هستم
ولی خیلی اذیت میشم دنبال نمیکنم
اگه بنویسم حالم خوبه ولی همسرم خونه هست نه می تونم بنویسم نه فایل گوش بدم میام کامنت می خونم میگه چرا همش سرت تو گوشیه میگم دارم کتاب می خونم دوباره میگه تو سن ات بالاست چرا تو گوشی هستی خودمو به نشنیدن میزنم میگم ای بابا این که نمیدونه چقدر این کامنت ها با ارزش سن چیه چهل و شش سال مگه عیبه بخونی تجربه کسب کنی آگاهی داشته باشی
نمیدونم چکار کنم این که قوانین بلد نیست خبر نداره قبول نداره
از خدا هدایت می خوام بهم وقت بده همسرم بفرسته سر کار به محض این که بره بیرون یا گوش میدم یا می خونم یا می نویسم
من شکرگزار خداوندم دوستانی مثل شما دارم سایتی به این با ارزشی دارم
می دونم خداوند دوستم داره که منو دعوت کرده توی این جمع
شبها وقتی می خوابم تو ذهن ام سپاسگزاری میکنم میگم دوستت دارم خدا جون باز هم کمکم کن
شاید هنوز اون قدر ایمان ندارم صداش بشنوم
گاهی واقعا خسته میشم زندگی برام تکراری میشه ولی باز به خودم میگم خدا که هست برام پدری میکنه خیلی وقتها هوامو داشته باز هم دستم میگیره
خدایا چقدر برام معجزه کردی یاد خودم میارم تا از مسیر دور نشم
خدایا کمکم کن همیشه سپاسگزار تو باشم
خدا جان این آرامش از تو دارم درسته مستاجرم ولی حالم از کسانی که میشناسم خونه دارن سپاسگزار نیستن بهتره چون اعتماد دارم می خواد بهترش بده
حداقل صاحب خونه خوب دارم
درسته شغل ندارم اما مادر خوبی برای بچه هام هستم دوستم دارن
درسته همسرم بد زبان هست ولی خیلی بهم اعتماد داره بارها خودش گفته
درسته گاهی وقتها قرس می خورم کمرم آی پام ولی یک حسی بهم میگه تو با قانون سلامتی خیلی سرحال میشی ایمان دارم روزیم میشه مثل دوازده قدم که یک روزی آرزوم بود نباید برام عادی بشه
خدایا سه سال پیش تمام خون بدنم رفته بود فقط روحم بود ولی تو کمکم کردی تا زنده بمونم برایم معجزه بود همه میگفتن
خدایا گوشی نداشتم بهم دادی سپاسگزارم
دخترم تو بهترین دانشگاه قبول کردی سپاسگزارم
خدایا چقدر ترسیدم الکی تو پشتم بودی
خدایا سپاسگزارم بابت تمام نعمتهای پیدا و پنهان
در پناه خداوند باشید
سلام و درود فراوان خدمت شما
خدا رو شکر که در این مسیر موفقیت در حرکت هستین
توی زندگی کم و کاستی های زیادی وجود داره وتا وقتی که ما همه اینا رو بر طرف کنیم شاید مدت زیادی طول بکشه و شاید همیشه باشه
پس بهترین کار همینه که الان شما دارین انجام میدین و شکر گذار هستین و یاد خدا رو در دل دارین
زیبایی زندگی به همین اتفاقات مختلف است که باعث میشه قدرتمند تر بشیم،،،و سپاسگزار تر
وشما هم با امید به خداو احساس خوب و حال خوب ،،وسپاسگزاری کردن ادامه بدین
صد در صد اتفاقات عالی واستون میفته ،،فقط حالتون خوب نگهدارین
شاد و پیروز و سربلند باشید
سلام مریم عزیز.
من چون یکم تجربه مشابه شمارو داشتم و به لطف و هدایت خداوند تونستم حلش کنم دوست داشتم تجربه مو با شما به اشتراک بذارم.
من هم همسرم و حتی فرزندم یکم مقاومت داشتند که من فایل گوش کنم یا کامنت بخونم و خلاصه تو این مسیر الهی باشم و خب من هم از طرفی بهشون حق می دادم. آخه کسی که ندونه این مسیر چیه و هم فرکانسش نباشه اونو وقت تلف کردن میبینه.
من اول اومدم وظایف روزانه مو نوشتم بعد گفتم خدایا چجوری میتونم مدیریت کنم که هم به وظایفم برسم هم به کار کردن روی خودم؟
هدایت من اینجوری بود که اومدم یه ساعت مشخصی رو انتخاب کردم و گفتم این چند ساعت رو میذارم تعهدی روی باور ها و اهدافم کار میکنم و خارج از این ساعت ها به وظایف روزانه م میرسم و با خانواده وقت میگذرونم . اما خب چون تابستون ها که دخترم خونه بود و همسرمم دیر تر میرفت سر کار خیلی پیش میومد که وقتمو میگرفتند. بازم از خدا هدایت گرفتم که خدایا چیکار کنم گفت خیلی محکم و روراست بهشون بگو این تایم برای منه و دوست دارم برای خودم باشم.خیلی محکم بهشون گفتم من از ساعت مثلا 9 تا 12 رو میخوام برای خودم باشم و هدف خودم رو دنبال کنم مابقی روز میتونم به وظایفم برسم و با شما وقت بگذرونم.
راستش قبلا هم چندین بار به طرق مختلف این قضیه رو بهشون گفته بودم ولی با حس بد (عصبانیت ،حس قربانی شدن…،اینکه من میخوام ولی اونا نمیذارند) ولی اینبار از خدا کمک خواستم و گفتم خدایا خودت به بیان من قدرت و گیرایی بده .
و با آرامش و بدون احساس بد و خیلی محکم و روراست به هر دوتاشون گفتم و اونا هم کاملا پذیرفتند. و از همون روز تا آخر تابستون واقعا تو اون تایم با من کار نداشتند.
البته تو پرانتز بگم مشکل اینجاست که به قول استاد ما خیلی وقتا خودمونم دقیقا نمیدونیم که چی میخوایم چرا میخوایم و دقیقا با چه مشخصه ای میخوایم.چرا که اگه چرایی مشخص باشه به چگونگی هموار هدایت میشیم.شمارو نمیدونم ولی برای من که اینجوری بود من خودم تکلیفم با خودم مشخص نبود یه برنامه ی مشخص و دقیقی برای کار کردن روی خودم نداشتم.ولی وقتی اومدم به خودم تعهد دادم که روزانه چند ساعت از وقتمو بذارم برای کار کردن روی خودم و با توجه به شرایط زندگیم اون چند ساعت رو تعیین کردم که از این ساعت تا این ساعت باشه بقیه هم هماهنگ شدن با من ،به قول استاد جهان کرنش میکنه در مقابل شما. خیلی راحت پذیرفتند و اصلا تو اون تایم با من کاری نداشتند منم خارج از اون ساعت باهاشون وقت میگذروندم که حساس نشند.
الانم که پاییز هست که برای من شرایط خیلی رویایی تر هم شده شکر خدا.صبح دخترم میره مدرسه همسرمم میره سر کار و من به راحتی میتونم روی خودم و اهدافم کارکنم .و جوری مسئولیت هامو برنامه ریزی کردم که صبح ها هیچ حاشیه ای نباشه ،فقط من باشم و این مسیر زیبا .
و این نوید رو هم بهتون بدم که واقعا بعد از یه مدت که آدم رو خودش کار میکنه به صورت مستمر و تعهدی و درک میکنه قوانین رو درک میکنه بحث مهم هدایت رو
بحث عجله نکردن رو ،بهبود های کوچیک اما تکرار شونده رو ،تکامل رو ،قانون تمرکز رو … ،فرکانسش هماهنگ میشه با فرکانس خداوند ،خداوند خودش همواری و هماهنگی شرایط بیرونی رو بیشتر و بیشتر میکنه.
من تجربه ی خودم رو گفتم امیدوارم که بدردتون بخوره.
خدارو شکر میکنم که در این مسیر رویایی دارم قدم برمیدارم.
سلام و درود به سحر عزیز و دوست توحید ممنونم که کامنت منو خوندی و برام نقطه آبی گذاشتی و از تجربیات خودت گفتی خیلی لذت بردم و خوشحال شدم من هم باید مثل شما برنامه ریزی کنم همسر من میگه زمستان کار نمیکنم فقط بهار و تابستان کشاورزی میکنه مثلا فایل بزارم گیر میده هر چه از دهنش در میاد میگه دو سه روز پیش فایل فقط رو خدا حساب کن گذاشتم همش میگفت این چیه ببند گفتم همین جوری نگفتم استادم هست… وگرنه دیونه حساب میکنه… خداوند کمکم کنه گاهی وقتها از دست اخبار گرفتنش خسته میشم
روی مخم هست از بس تو خونه بی کار مینشینه
با خوندن کامنت زیبای شما امیدوار شدم
امیدوارم من هم مثل شما یک تایم به خودم اختصاص بدم اگه من در مسیر درست باشم خداوند بهم وقت میده چون این مسیر خیلی زیباست از وقتی اومدم تو این مسیر آرامش ام بیشتر شده …اگه بیشتر کار کنم نتیجه بیشتر می گیرم
انشاالله همیشه بدرخشید
.
سلام و هزاران سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی شایسته
و سلام به خانواده بزرگ عباس منشی
بنده دست به قلم نیستم و نمی توانم آنقدر توضیح و تفسیر بدهم که از نتیجه اصلی دور شوم.
دوست دارم فقط و فقط نتیجه را بگم و بس.
استاد عزیز دیشب این فایل را گوش کردم.
واااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من :
استاد عزیز کولاک کردید …..
استاد عزیز غوغا کردید ….
استاد عزیز سنگ تمام گذاشتید …
خدا را شکر می کنم قبل از مرگ این آیات بی نظیر خداوند را با معنی بسیار بسیار ساده و معنادار می شنوم و درک می کنم و امیدوارم که بتوانم عمل کنم.
زبان قاصر است از این نعمت بی نظیری که عطا کردی.
زبان قاصر است از این مسیر زیبایی که هدایت مان کردی.
شاید بتوان با اشک و تحسین و سجده در برابر عظمت خداوند شکرگزار این هدایت بی نظیر باشم.
خدایا شکر و سپاس بخاطر این مسیر زیبایی که مرا هدایت کردی و در این سن جواب همه سوالاتم را از عدم فهم قرآن میگیرم.
خدایا شکرک بخاطر وجود استاد عزیز
خدایا شکرت بخاطر بودن در این مسیر
زبان قادر به شکرگزاری این نعمت نیست. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت.
همگی را به دستان پرقدرت خداوند بخشنده و مهربان می سپارم.
سلام استاد عزیزم خیلی ممنون بابت تهیه این فایل واقعاً لذت بردم
دوست داشتم که یه سوالی ازتون بپرسم اونم اینه که مگر تقوا خودش رو در نتایج نشون نمیده؟ یعنی هر کسی که تقوای بیشتری داشته باشه از نتایجش مشخصه نتایج بیشتری میگیره!
اگر اون به خداوند ارزش قائل نشده پس چرا ما باید براش ارزش قائل باشیم؟
اگه ما به همه انسانها ارزش قائل باشیم
اون وقت نمیتونیم تشخیص بدیم
که با کی رابطه داشته باشیم
یا با کی رابطه نداشته باشیم
توی قرآنم خدا میفرماید که دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا ما این دشمنی یا دوستی رو میتونیم از نتایج تشخیص بدیم
ولی شما توی این فایل میگید که ما باید همه انسانها را ارزشمند ببینیم ارزش رو بر اساس وضعیت مالی اندام یا هر وضعیت خوب دیگهای مشخص نکنیم
من خودم موافقم نباید ارزشمندی انسان هارو بر اساس ویژگی هایی که کسب نکردن مشخص کنیم
ولی واقعا سوالم اینه که هرکسی شرایط اکتسابی بهتری داره به نظرم انسان ارزشمند تریه
اگر ارزشمند نبود به این جاها نمیکشید خودشو
ولی موافقم بازهم در نهایت همه ما برابریم
حتی با کسایی که ویژگی اکتسابی کمتری دارن
چون همه ما از قدرت خلق برخورداریم
ولی منم از وقتی که رشد کردم احساس میکنم آدم بسیار ازشمندی هستم و آدم خیلی خوبی هستم البته یادمه روزایی که هدایت میخواستم به خدا میگفتم خدایا خودت هدایتم کن من نمیدونم
و خداوند هدایتم کرد
مغذمو خاموش کردم
خدا هدایتم کرد
ولی با این حساب خیلی چیزا میره زیر سوال
اونوخت ما نباید لذت ببریم از وجود خودمون
مثل قدیمیا همش بگیم منکه چیزی نیستم بقیه باید بگن
خدا باید بگه
اگه من از خودم تعریف کنم خوب نیست
ولی خب فک کنم این تعریف کردن به خاطر اینه که ما باور کنیم لایق دسترسی به هدایت خداوندیم
لایق شنیدن الهامات خداوندیم
لایق پاکی هستیم
ولی خب آدمایی که رشد نکردن ارزشمند نیست که به هدایت دسترسی پیدا نکردن
و به کمک خدا رشد نکردن
برای همین وقتی که باهاشون حرف میزنم
یجوری میشم حالم بد میشه
هم به ای خاطر که میترسم از کسی که نمیترسد از خدا و میترسم که باورهای منفی به ذهنم بده
هم به خاطر اینکه یه انسان بی ارزشی هست حالم بد میشه
هم به خاطر اینکه به خاطر اینکه میدونم خدارو اونقدری که باید باور نکرده
متنفر میشم ازش
خداوند کمکم کنه تا بفهمم آیا این افکار افکار درستی هستن؟
البته این افکار به من کمک کرده گیر آدمهای نامناسب نیوفتم…
ولی بازهم میدونم که من از اونا بهترم اگر نبودم اینهمه به خداوند توکل نمیکردم
اینهمه تلاش نمیکردم برای رشد خودم از طریق خداوند
بنام الله
درود دوست عزیز
هانیه جان شما دارید تو ذهنت آدمها رو قضاوت می کنید مگر شما از گذشته این آدمها واتفاقاتی که پشت سر گذاشتند ومحیطی که در آن بزرگ شدند اطلاع دارید اینجوری فرض کنید این افراد در محیطی بزرگ شدند که در طول روز فقط ورودیهای غلط ،باورهای اشتباه را به خورد ذهن خود دادند حالا آگاهانه یا نا آگاهانه وقطعا نیاز هست بیشتر روی خودشون کار کنند تا به این مسیر هدایت شوند
بعد هم همه چیز بر میگرده به افکار وباورهای شما واینکه شما چقدر با تعهد در این مسیر قدم برداشتی وقتی شما به اندازه کافی رشد کنید دیگه با چنین افرادی برخورد نداری که بخوای از آنها متنفر باشید
چرا من باید از پدر ومادرم متنفر باشم چون آنها در این مسیر قرار ندارند وبا قانون آشنا نیستند،آنها طبق روش پیشینیان خود رفتار می کنند واگر بهتر از این بلد بودندبهتر از این عمل می کردند
مورد بعدی هانیه جان همه چی بر میگرده به باورهای ما ،من خودم از بچگی ذهنم مقاومت داشت از اینکه ائمه را واسطه قرار بدم تا شفاعت من رو بکنند وخداوند حاجت من را برآورده کند ولی دارم میبینم اطرافیان نزدیکم که اینقدر این باور در ذهن آنها قوی هست که با اولین درخواست از ائمه حاجتشون روا میشود
استاد در دوره قانون آفرینش بخش اول می گویند که مدام آنچه که دوست دارید رو با خودتون تکرار کنید مثل اینکه من آدم خلاقی ام در ابتدا ذهن مقاومت دارد ولی وقتی شما هرروز وهرروز تکرار کنید این باور میشه ملکه ذهنتون وخودتون هم باورتون میشه وآنوقت ایده ها به شما گفته میشود
وقتی شما به اندازه کافی رو خودتون کار کنید رفتار شما گفتار شما شخصیت شما را نشون می دهد
هرکسی به طریقی به اصل ومنبع خود وصل هست کسانی که نتایج بزرگتری دارند چون باورهای مناسب تر ایمان وتوکل بیشتری دارند وبرعکس
موفق باشید
یاحق
سلام و درود دوست عزیز
بنا نداشتم که پاسخی برای کامنتتان بنویسم ولی وقتی کامنتتون رو خوندم متوجه شدم کامنتتون رو لایک کردم و این نشانه ای بود که براتون پاسخی بنویسم.
هانیه عزیز، اینو بدونید که با بودن در این مسیر، پاسخ تمام سوالاتتون رو دریافت خواهی کرد.
اما کی؟
وقتی که در مدارش قرار بگیری.و این هم نیاز دارد به تکامل.
تا وقتی که تکاملمان را طی نکنیم و در مدار ش قرار نگیریم، حتی اگر پاسخی دریافت کنی ممکنست آنرا درک نکنی یا نپذیری!
سوالتون جنبه های مختلفی داره که اگه ساعت ها در موردش بنویسم باز مطمئن نیستم که توانسته باشم منظورم را منتقل کنم. امیدوارم استاد در فایلی پاسخ سوالاتتان را بدهد.
قبل از اینکه پاسخ کامنتت رو بدم محصولاتی که تهیه کردید رو نگاه کردم و متوجه شدم تا قدم دوم دوره 12 قدم رو تهیه کردید. مطمئنا با ادامه دادن به قدم ها و تهیه دوره احساس لیاقت جواب سوالاتتون رو دریافت خواهید کرد.
برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و شادابی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق
ما کسیو قضاوت نمیکنیم قضاوت مخصوص خداست و قرار هم نیست با هرکی از راه رسید رابطه داشته باشیم یا حرفاشو قبول کنیم مسائل رو قاطی نکنیم. باید به همه احترام بذاریم اما احترام گذاشتن به معنی پذیرفتن اون افراد و افکارشون نیست. بحث دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا هم همینطوره دوستی کردن با رفتار محترمانه و انسانی داشتن فرق داره و دشمنی کردن هم با دشمن خدا باید باشه نه کسی که حالا نتونسته آگاه بشه و ایمان درستی داشته باشه تعریف دشمن فرق میکنه. ما باید از آدمای سمی فاصله بگیری برای حفظ خودمون از سمی شدن اما نباید مغرور بشیم که من ازون بهترم و من بالاترم نه شاید چرخ روزگار چرخید و اون از من بهتر ایمان آورد. تقوای من برای من برتری نمیاره فقط کرامتم پیش حضرت حق بیشتر میشه( ان اکرمکم عند الله اتقیکم). وقتی با یکی برخورد میکنم که افکارش سمیه و تشخیص میدم که این افکار خطرناکه نباید نگاهی از بالا به پایین داشته باشم که آره من هدایت یافته ام و برترم نه من این افکار رو نادرست میدونم پس با حفظ احترام استوپش میکنم همین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام هانیه عزیز
این آیه به ذهنم اومد البته میخواستم چیز دیگه ای بنویسم منتهی خداوند هدایتم کرد که این آیه رو براتون بنویسم ….
امیدوارم خدا کمکم کنه بتونم اون چیزی که درست هست و در مسیر هدایت هست رو بتونم بیان بکنم….
وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
و بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند.
رحمن بودن خداوند همون رحمت عام خداوند هست که نسبت به همه داره….
در قرآن عبادالرحیم نداریم که جلوه رحیم بودن خداوند و مهربانی خاصه رو نمایان کنن ولی عباد رحمان داریم….
مگه نه این که شاگرد باید پاش رو بذاره جای پای استاد؟!
خدا اینجا همون استاده هست حالا اگه ما واقعا عبد او هستیم و شاگردش هستیم باید این ویژگی رحمان بودنش یعنی مهربانی عامه رو داشته باشیم نسبت به مخلوقاتش فارغ از هر اعتقاد و یا موردی….
یه مورد دیگه اینکه ما اصلا حق قضاوت کردن نداریم که به بقیه برچسب بی ایمانی بزنیم و یا برچسب مرتد و این حرفا ….
اگه به قضاوت من و شما باشه که عمرا حضرت موسی رو بیایم و پیامبری رو بهش بدیم….
دوست عزیزم اونی که مسیر رو اشتباه رفته ناآگاه بوده و از روی جهل این مسیر رو داره میره بجای این که بیایم و حالمون ازش بد بشه بجاش بیایم رو کنیم به خدا بگیم خدایا من نمیدونم این بنده خدا تو چه شرایطی بوده که این طور فکر میکنه ولی خدایا میدونم که این یکم از حقیقت فاصله گرفته خودت هدایتش کن به مسیر درست…
مگه نبوده زمانایی که خود ما در مسیر اشتباه بودیم و بعد خدا دستمون رو گرفت….
ایمان ما که در حد خدا نیست ما یا متمایل هستیم بسمت ایمان یا به سمت کفر و شرک اگه این طور بود که باید پیامبر از هرکس مثل خودش اون درجه از ایمان و توکل رو نداشت باید دوری میکرد نه …شاید اون بنده خدا ها دارن سعی میکنن اون حد از ایمان و توکل رو داشته باشند اما هنوز نتونستن به اون حد برسن بجای اون ما باید بجای هر قضاوتی بیام و بگیم خدایا خودت هدایتش کن به مسیر درست….
البته با اون جملات اولیه شما که گفته بودین ایمان باید نتیجه داشته باشه موافقم و اگه نتیجه ای نیست لابد ایمانی نیست و باور خیلی خوبی ایجاد کردین در این موضوع که حقیقت محضه …
چون کسی که با وجود این خداوندی که همه شرایط رو برای رشد مهیا کرده ثمره ای ایجاد نکرده در واقع داره ظلم میکنه البته نه به خدا چون در هر صورت این جهان رشد خواهد کرد بلکه در واقع داره خودش رو محروم میکنه از برخورداری از شرایط مناسب….
شما وقتی کسی رو میبینیم که ایمان دار هست و در جهت ایمان داره حرکت میکنه این طور ببینین که شاید هنوز به اون حد که نتیجه حاصل بشه نرسیده و در مسیر ایمان هستش و خدا دستش رو میگیره …به این فکر کنید که مثلاً در ضربه 51میخ میره تو دیوار ولی هنوز این بنده خدا توی ضربات اولیه هست و به وقتش نتیجه حاصل میشه و این ما نیستیم که تعیین کنیم که چه موقع باید نتایج رقم بخوره و ایمانش نتیجه بده….
حضرت ابراهیم هم از شک به حقیقت رسید…
موسی بعد از کلی در به دری تسلیم شد
شاید این بنده خدا هم نیازه که با این تفکرات و باوراش تو سرش بخوره تا به خودش بیاد و در مسیر قرار بگیره و ایمانی گونه تر رفتار کنه….
سوره هود:
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ ﴿74﴾پس وقتى ترس ابراهیم زایل شد و مژده [فرزنددار شدن] به او رسید در باره قوم لوط با ما چون و چرا میکرد (74) إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ ﴿75﴾زیرا ابراهیم بردبار و نرم دل و بازگشت کننده [به سوى خدا] بود (75) یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ ﴿76﴾اى ابراهیم از این [چون و چرا] روى برتاب که فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى که بى بازگشت است خواهد آمد (76)
دقت کردید در آیه 74 خداوند میفرماید إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ
بی شک ابراهیم بردبار و دلسوز و بازگشت کننده بود
دقیقا مثل پیامبر خودمون که خداوند می فرماید لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ
به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
بعد در ادامه میگه
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ
پس اگر روى برتافتند، بگو: «خدا مرا بس است. هیچ معبودى جز او نیست. بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.»
آیا گفت پیامبر ازشون متنفری باش ،گفت بزن دخلشون رو بیار …نه …فقط گفت تو به خدا بسپارشون و راتو بکش برو….
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ۚ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا
و از این پیش، در این کتاب بر شما نازل کردهایم که چون شنیدید کسانى آیات خدا را انکار مىکنند و آن را به ریشخند مىگیرند با آنان منشینید تا آنگاه که به سخنى دیگر پردازند. وگرنه شما نیز همانند آنها خواهید بود. و خدا همه منافقان و کافران را در جهنم گرد مىآورد.
دقت کردید نمیگه باهاشون بحث کنید یا بزنید مجلس رو بهم بزنید یا بیان قانع شوند کنید یا متنفر بشید ازشون بلکه میگه
فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ۚ
باهاشون نشنید تا این که بحثشون عوض بشه یعنی وقتی بحثشون عوض شد شما هم برو و در کنارشون بشین و مشکلی نیستش….
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در میاید متولد بشویم
هیجان ها را پرواز دهیم
روی ادرک؛ فضا؛ رنگ؛ صدا؛ پنجره؛ گل؛ نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
از چنار؛ از پشه؛ از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم
قَالَ فَمَنْ رَبُّکُمَا یَا مُوسَىٰ
فرعون گفت:رب شما دو تا کیه؟!
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ
گفت: رب ما همان کسى است که آفرینش هر چیزى را به او ارزانى داشته، سپس هدایتش کرده است.
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَىٰ
گفت: حال اقوامى که از این پیش مىزیستهاندچیست؟(تکلیف اونایی که از این موضوع خبر نداشتن چی میشه پس)؟
موسی گفت: علم و دانش به [حال] آنان در کتابی [مانند لوح محفوظ] نزد پروردگار من است، که پروردگارم [بر پایه آن در پاداش دادن و کیفر نمودن] نه اشتباه می کند و نه از یاد می برد.
بجای این قضاوت کردنا مثل حضرت عیسی به خدا بگیم:
إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
اگر آنان را عذاب کنى، بندگان تو هستند و اگر آنان را بیامرزى، تو پیروزمند و حکیمى.
و در آیه بعدی میگه :
قَالَ اللَّهُ هَٰذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ ۚ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
خدا گفت: این روزى است که راستگویان را راستى گفتارشان سود دهد. از آن آنهاست بهشتهایى که در آن نهرها جارى است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. و این کامیابى بزرگى است.
خداوند به همگی ما برکت بدهد
سلام
دوست عزیز
سوالات و تأملات شما بسیار عمیق و قابل توجهاند و
نشاندهنده ارتباط جدی شما با خداوند و جستجوی حقیقت است. بیایید این موضوع را از جنبههای مختلف بررسی کنیم:
1. آیا تقوا از نتایج مشخص میشود؟
تقوا، به معنی خداترسی و پایبندی به اراده و قوانین الهی، بیتردید نتایجی را در زندگی فرد ایجاد میکند. این نتایج گاهی به شکل برکات مادی و گاهی به شکل آرامش درونی، هدایت معنوی، یا رشد شخصیت بروز میکنند. اما نتایج ظاهری همیشه معیار کاملی برای سنجش تقوای دیگران نیستند. در قرآن آمده است که خداوند به برخی افراد برای آزمایش، نعمت میدهد و به برخی دیگر برای تربیت، سختی. بنابراین، نتایج ظاهری نمیتوانند معیار قطعی برای ارزشگذاری انسانها باشند.
مثال
حضرت یوسف (ع) نمونهای عالی از فردی است که تقوای او نتایج عظیمی به بار آورد. او با تقوا و پایبندی به اصول الهی، از آزمونهای سخت گذشت و به مقام وزیر در مصر رسید.
«وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا * وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ»
(سوره طلاق، آیات 2-3)
“و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و از جایی که گمان نمیبرد، به او روزی میرساند.”
این آیه نشان میدهد که تقوا نهتنها راهگشای مشکلات است، بلکه منبع برکات و نعمتهای غیرمنتظره نیز میباشد.
هر که گیرد پناهِ تقوا را
گو مَزن گردِ سایهٔ بلا را
(مولانا)
مولانا تأکید دارد که تقوا همچون سپری در برابر بلاها عمل میکند و انسان را در پناه امنیت الهی قرار میدهد.
2. آیا باید همه انسانها را ارزشمند بدانیم؟
هر انسانی به واسطه خلق الهی خود ارزشمند است، چون حامل بخشی از روح الهی است. خداوند در قرآن میفرماید:
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ…»
یعنی، همه بنیآدم (بدون استثنا) گرامی هستند. اما ارزشگذاری اخلاقی یا تصمیمگیری برای ارتباط نزدیکتر با دیگران میتواند بر اساس تقوا و رفتارهای آنها باشد. اینجاست که معیارهای خداوند وارد میشوند: دوستی با اهل خدا و دوری از دشمنان خدا.
مثال
حضرت محمد (ص) با رفتار کریمانه و محبتآمیز خود با همه انسانها، حتی کسانی که دشمنی میکردند، نشان داد که ارزش ذاتی انسانها نباید نادیده گرفته شود. داستان بخشش مردم مکه در فتح مکه نمونه بارز آن است.
«وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَمَ»
(سوره اسراء، آیه 70)
“ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.”
این آیه نشان میدهد که خداوند به همه انسانها کرامت بخشیده است و این کرامت مختص یک گروه خاص نیست.
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
(سعدی)
سعدی به ارزش یکسان انسانها اشاره میکند و یادآور میشود که همگی از یک گوهر الهی خلق شدهاند.
3. احساس برتری یا خودارزشمندی پس از رشد معنوی:
اینکه شما پس از رشد خود احساس ارزشمندی میکنید، نشانه خوبی است، زیرا خداوند نمیخواهد بندگانش احساس حقارت کنند. اما این احساس نباید به تکبر یا قضاوت دیگران منجر شود. در قرآن و احادیث، تاکید شده که اگر کسی در مسیر حق قرار دارد، باید شکرگزار باشد و بداند این هدایت از فضل الهی است، نه صرفاً از لیاقت خودش.
مثال
حضرت موسی (ع) با وجود اینکه پیامبر خدا بود، هرگز احساس برتری نکرد و وقتی خداوند از او خواست به فرعون برود، با فروتنی درخواست کمک از برادرش هارون کرد.
«قُل إنَّما أنا بَشَرٌ مِثلُکُم یُوحَى إلَیَّ أنَّما إلٰهُکُم إلٰهٌ واحِدٌ»
(سوره کهف، آیه 110)
“بگو من تنها بشری مثل شما هستم که به من وحی شده است که معبود شما خدای یگانه است.”
این آیه نشان میدهد که حتی پیامبران با وجود مقام معنوی، فروتنی خود را حفظ میکردند.
به توفیق حق باید از خاک سر
که تا او نماید سرت تاجور
(حافظ)
حافظ تأکید دارد که افتخار و برتری از تواضع در برابر خداوند حاصل میشود و نه از تکبر.
4. چرا از برخی افراد دوری میکنیم؟
دوری از افراد منفیاندیش یا کسانی که ایمان و اخلاق ضعیفی دارند، میتواند یک تدبیر حکیمانه برای حفظ باورها و آرامش شما باشد. اما این دوری نباید به نفرت یا قضاوت درباره ارزش ذاتی آنها تبدیل شود. هر انسانی فرصت رشد و تغییر دارد و گاهی شما میتوانید با رفتار محبتآمیز و راهنمایی درست، الهامبخش تغییرات درونی در آنها باشید.
مثال
حضرت ابراهیم (ع) با وجود محبت به پدرش، به دلیل بتپرستی او از او فاصله گرفت و اعلام کرد که نمیتواند در این مسیر با او همراه باشد.
«وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»
(سوره هود، آیه 113)
“و به کسانی که ستم کردهاند متمایل نشوید که آتش [دوزخ] شما را فرو میگیرد.”
این آیه هشدار میدهد که نزدیک شدن به افراد ظالم میتواند انسان را در معرض گناه و عواقب آن قرار دهد.
دور شو از بدان و بدی، زان که نی
آتش و پنبه را همنشینی خوشی
(مولانا)
مولانا توصیه میکند که از افراد ناپسند دوری کنیم، زیرا ارتباط با آنها ممکن است موجب آسیب به شخصیت معنوی ما شود.
5. آیا تعریف کردن از خود ناپسند است؟
تعریف کردن از خود زمانی ناپسند است که به خودستایی و تکبر منجر شود. اما وقتی این تعریف از سر شکرگزاری و تأیید هدایت الهی باشد، نهتنها اشکالی ندارد، بلکه نشاندهنده شناخت نعمتهای خداوند است. مثال پیامبران نیز همین است؛ آنها بدون تکبر، به نعمت هدایت و رسالت خود افتخار میکردند.
مثال
حضرت سلیمان (ع) هنگام مشاهده عظمت پادشاهی و نعمتهای الهی، نهتنها آنها را به خداوند نسبت داد، بلکه در کمال شکرگزاری، نعمتهای خود را یادآور شد. او میگفت: «هذا من فضل ربی»، یعنی “این از فضل پروردگار من است.”
«وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»
(سوره الضحی، آیه 11)
“و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن.”
این آیه تأکید میکند که یادآوری و بازگو کردن نعمتهای الهی ناپسند نیست، بلکه نوعی شکرگزاری محسوب میشود، به شرط آنکه از روی خودستایی و تکبر نباشد.
گفت ما را شکر نعمتهای اوست
نعمتش افزون ز گفت و گوی ماست
(مولانا)
مولانا به این نکته اشاره دارد که شکر نعمتهای خداوند، از جمله تعریف کردن از هدایت و رشد خود، نوعی عبادت و شکرگزاری است و موجب افزایش آن نعمتها خواهد شد.
راهکارها:
1. شکرگزاری مداوم: هرگاه احساس برتری یا قضاوت درباره دیگران به شما دست میدهد، به یاد بیاورید که همه هدایت و رشد شما از لطف خداوند است، نه فقط تلاش شخصی.
2. دعا برای دیگران: به جای تنفر یا قضاوت، برای هدایت و رشد معنوی دیگران دعا کنید. این کار هم قلب شما را آرام میکند و هم میتواند تأثیری مثبت بر دیگران بگذارد.
3. توجه به نیتها: هرگاه حس کردید از کسی دوری میکنید، نیت خود را بررسی کنید. آیا این کار از روی حکمت و حفاظت از ایمان شماست یا از روی نفرت و تکبر؟
4. تواضع در عین ارزشمندی: ارزش خود را بشناسید، اما به یاد داشته باشید که این ارزش از خداوند است. تواضع حقیقی از شناخت این حقیقت ناشی میشود.
نتیجه:
افکار شما نشانه بلوغ و جستجوی رشد معنوی است، اما بهتر است روی قضاوتهای خود کار کنید تا از تأثیرات منفی بر روابطتان جلوگیری شود. خداوند هدایتکننده واقعی است، و هرگاه برای درک این مسائل به او توکل کنید، قطعاً شما را به مسیر درست هدایت خواهد کرد.
سلام استاد عزیزم البته تنفر من از بعضیا به خاطر خودم هست
چون باور دارم که بی ایمانی این شخص روی زندگیم تاثیر میزاره
در واقع به خاطر باورها و حرکت های شرک آلودم هست
وگرنه حتی اگه نزدیک ترین شخص هم باشه من باورها و حرکت های توحیدی داشته باشم با این رفتارها نتایج موجه نمیشم حتی و روم تاثیری ندارن
در چنین مواقعی متنفر میشم
اما در برخورد با آدمهایی که میدونم تاثیری ندارن
میدونم زیاد نمیبینمشون
فقط اون احساس بد به سراغم میاد
که میدونم طبیعیه
اگر این احساس بد نبود
اصلا آدم نمیتونست تشخیص بده
کجابره کجا نره
شما خودتونم خیلی جاها من شنیدم گفتین از فلان شهر بدتون اومده
گفتین اینجا جای ما نیست
یا مثلا با خیلیا رابطه عمیقی برقرار نکردن از امریکایی ها در حد مثلا یروز دوروز باهاشون بودید
و این نزدیک نشدن زیاد به آدمها به خاطر حفاظت از ایمان و باورها و تقواتون هست
به نظرم بحث غرور رو با قانون روابط در جهان که آدم اگر احساس لیاقت میکنه باید هرجایی نره با هرکسی حرف نزنه
قاطی نکرد
همه ما احساسات داریم و این احساسات برای محافظت از ماست
ماانسان های ساده لوحی نیستیم
اونوخت هرکسی سرشو میندازه پایین وارد زندگیمون میشه
به قول خانم شایسته که میگه هرکسی وارد پردایس نمیشه
ولی خب در نهایت چون باور دارم کبوتر با کبوتر باز با باز هرکسی که باهاش صحبت میکنم رابطه دارم سعی میکنم نکات مثبتشو یاد آوری کنم تا به انسان های بهتر هدایت بشم…
و به خاطر باورهای مثبت و نتایج مثبت
جلوی احساسات شدیدم گرفته میشه باید خود به خود گرفته بشه نه اینکه من تلاش کنم
و اون احساسات بد جزیی از نظرم اشکال نداره و لازمه
سلام هانیه خانم
ممنون از کامنت زیباتون
اما استاد تو فایل های مختلف بسیار تاکید می کنند که اگر ما براساس تلاش که در عمل به هدایت خدا میکنیم، باعث میشه مدار بالاتری داشته باشیم و در مدار بالاتر اتفاقات و افراد و نتایج بهتری هستند، اما همینجور که ما تو شیمی داریم، این مدار، یک خط نیست ، بلکه یک تلورانس تو اون ناحیه است و ممکنه شما برخورد بکنی به افراد با مدار حتی بسیار پایین، اما همینجور که با کنترل ذهن خودت رو رسوندی به اون مدار، با کنترل ذهن و توجه به اینکه این فرد به ذات، جز خداست، میتونی تو اون آدم زیبایی پیدا کنی و حتی اگه نخواستی براش وقت بذاری، چون برخورد کوچیک باهاش دارید، میتونی ازش بگذری و در نهایت به روند رو به رشد خودت ادامه بدی و آدم های با کیفیت تر وارد زندگی ات کنی
سلام هانیه جانم
قربون شکل ماهت که انقدر متعهدانه روی خودت کار میکنی و فعالی.
مطمئنن جواب این سوال یا الان تو کامنتهای بچها میگیری و متوجه میشی یا به وقتش خدا هدایتم میکنه شک ندارم.
من براساس درک و فهم خودم میگم.اگه من هنوز با این آدم ها ارتباط دارم یعنی هنوز فرکانسی تغییر نکرده یا اینکه هنوز قبول ندارم هرکسی جای خودش.به قول استاد جهان به همه جور آدم نیاز داره .همون آدم بی ارزشی که از نظر ما بی ارزش همون تکه ای که ما از خدا داریم که روح خداست اونم داره .فقط ظرف وجودیش کمه یا ما اون نقطه از بی ارزشی رو میبینیم از اون شخص.
اینجاست که هر چقدر میفهمیم در واقعه انگار چیزی نمیدونیم این همون خصوصیت افراد با ایمان که تو قرآن اومده.
من در کمال اینکه خیلی چیزها رو میدونم و درک کردم نمیتونم بفهمم که چرا این آدم با ارزش نیست چرا من با ارزشم.
چون ارزش انسان من تایین نمیکنم فقط خداست.
اون شخص شاید ارزشش جای دیگ تو برخورد کسی دیگ نشون میده ،اینجا ارزش من مشخص میشه که آدم ها رو با چه دیدی میبینم اینجاست که من اگه کنترل ذهن کنم و خودم مقایسه نکنم خودم یا دیگری برتر از کسی دیگه ندونم یعنی کنترل ذهن کردم.
هر خصوصیتی که تو یاران هست من قبول ندارم مطمئن باش ما هم داریم ما هم تو شرایط فلان آدم بودیم همون رفتار نشون میدادیم ما هیچ وقت نمیتونم جای دیگری باشین حتی بچه مون که از ت. شکم ما زاییده شده .من شرایط خودم داشتم بچه ام یک شرایط دیگ. چه برسه شخص دیگه ای باش.
امیدوارم اول از همه خودم به این حرف ها گوش بدم کتاب نیمه تاریک وجود از خانم دبی فورد خیلی تو این زمینه کمکم کرد پیشنهاد میکنن بخونید
از رب بزرگم میخوام بهترینا سهمتون بشه
سلام استاد عزیززم
ممنونم بابت این فایل فوق العاده
هرچند من هنوز نصفه شو گوش دادم ، اخه یه چیزی تو ذهنم جرقه زد، دو تا باگ خیلییی مخفی شخصیتی خودم ، که این چندروزه بهش فک کردم و بلاخره تو ذهنم منسجم شد و الان دوست دارم بنویسمش
من همیشه از بچگی و نوجوانی همیشه تو هر جمعی که میرفتم بزرگ و کوچیک دوست داشتن باهام ارتباط برقرار کنن و باهام حرف بزنن و پیششون باشم ، که فک میکردم این انرژی درونیمه
ولی بخاطر اینه که از اول ناخودآگاه وقتی کسی باهام حرف میزد شنونده ی خوبی بودم و توجهمو بهش میدادم، پیش هرکی بودم بهش احساس ارزشمندی میدادم و اینکه خوبی های دیگران رو میگفتم ، یه جورایی عشق بی قید و شرط میدادم به دیگران کاملا غیرارادی بود الان وقتی بعضی وقتها مطلبی در مورد اصول رفتار با افراد و میخونم میبینم من از اول ناخودآگاه همشو رعایت میکردم، در مورد اینکه اگه کسی اشتباه یا رفتار بدی میکرد هم اکثر مواقع شرایطشو نگاه میکردم و سعی میکردم بفهمم دلیل پشت این رفتارش چیه و درکش میکردم ، خب همه چیز تا اینجا به نظر خیلی خوبه
ولی مخصوصا بعد ازدواج که به هر حال آدم مجبور به رفت و آمد زیاد با خانواده های جدید میشه ، اونا هم منو خیلی دوست داشتنا و اگرم ناراحتم میکردند من میدیدم بخاطر یه سری شرایط سختشونه ولی اذیت میشدم و اینکه اون رفتارها هم عوض نمیشد و بدتر هم میشد، بعد نگاه کردم دیدم که آره من تو روبط دوستی و فامیلی قبلی هم این شرایطو تجربه میکردم ولی چون راحت حذفشون میکردم و همیشه هم آدمای جدید میومدن تو زندگیم این اتفاق تکرارشونده رو نمیفهمیدم ولی اینجا نمیتونستم حذف کنم چون تازه عروس بودم اصطلاحا
بعد افتادم رو این دور که اصلااا نمیخوام ارتباط جدیدی داشته باشم و خیر بقیه رو نخواستم شر نرسونن
و چون عاشق تنهاییم هیچ مشکلی ندارم و انصافا این چندسال عشق کردم تنهایی فقط ارتباطم در حد پدر و مادر و خواهر برادر خودم و همسرم و دیگه گاهی مهمونی و عروسی که نمیشد نری و همه چیز خوبه
از طرفی تو ارتباط با همین نزدیکانمم دیگه وقتی رفتار اشتباهی میکردن سعی نمیکردم و نمیخواستم درکشون کنم و برخورد میکردم و اون همدلیمو خیلی گذاشته بودم کنار و بخاطر رفتار سردمم خب اونا سعی میکردن اشتباهی نکنن و یه جاهایی هم که اوضاع بد میشد با رهایی و اعراض قضیه حل میشد واقعاا اینکه مشکلتو بپذیری و ناتوانیتو درک کنی و بسپری به خدا مشکلات حل میشه ولی ریشه ای حل نمیشد ،
ولی میدونستم این درست نیست، مخصوصا که استاد هم الان گفت باید برای آدما ارزش قائل شد ، ولی من واقعا برای بعضی از همین ادمای دورمم دیگه ارزش قایل نبودم صرفا چون نزدیکم بودن سعی میکردم اون مدت که پیشمن درست رفتار کنم که داستانی پیش نیاد(آشغالارو کامل داده بودم زیر فرش و صورت مسئله رو حذف کرده بودم ) فهمیدم که مننننن وقتی میام آدمارو درک کنممم، وقتی میام شرایطشونو بفهمم بعدش میرم تو فاز دلسوزی ، میخوام کمکش کنم ارومش کنم خوشحالش کنم از سر دلسوزی
بخاطر همینه که بعد یه مدت میبینم انقدر انرژیم داره تحلیل میره،خودمو خدای حل کننده مشکلات میبینم، انقدر اون طرفو ضعیف میبینم که خودش نمیتونه مشکلاتشو حل کنه که اون وجه سمی اصطلاحا افرادو میبینم و انقدر ازم انتظار پیش میاد
پس باید رو این ریشه دلسوزی کار کنمم که تو کل زندگیم هر ضربه ای خوردم ازین خدا و توانا دیدن خودم تو زندگی بقیه خوردم خودمو مسیول حس خوب بقیه دیدنه، ترمزی که جفت پامه گرفته و نمیزاره جلو برم
حالا این قضیه سرد شدنم باعث شده بود که حرف هیچ کسو قبول نداشته باشم، من واقعا از بچگیم هی بهم گفتن تو چقد عاقلی تو چقد باهوشی چقد میفهمی این رفته تو درونم که اگه یکی رو قبول نداشته باشم بهم نظرشو بگه شاید تو ظاهر بگم اره بهش فک میکنم ولی درونم شدیدااا گارد میگیرم و اصلا بهش گوش نمیدم و فک میکنم خودم بهتر میدونم، اینو اصلا خودم تا الان نمیدونستم ولی دیدم آرهه چقد این رفتارم بده
این چند روزه همسرم یا هرکی بهم چیزی میگه نظرشو میگه و تو ذهنم میام گارد میگیرم به خودم میگم آروم باش نظرشو با احترام گوش کن شاید درست میگه، بهش فک کن، هرچند هنوز هم به نظرم ادم باید با شهود و تصمیم خودش بره جلو ولی احترام گذاشتن به کسی که داره باهام حرف میزنه و گوش دادن و فک کردن به حرفش یه آرامشی تو وجودم گذاشته که انرژیشو تو آدمای اطرافمم حس میکنم
میدونم این حس مال بچگی و مال چیزایی که باید با زور به دست میاوردم در من ایجاد شده، بخاطر همین به خودم سخت نمیگیرم
امروز که رفته بودم پارک پیاده روی دیگه از شلوغیش اذیت نشدم و انقدررر حسم به آدم ها خوب بودد که بخاطر پیدا کردن این باگهام مخصوصا اولیه
خیلی خوب شد که نوشتم چون باز هم برام واضحتر شد
در مورد این موضوع که خداوند نیازی نداره که ما سختی بکشیم که لایق بشیم هم خداوند منطق هایی رو در ذهن من روشن کرده که توضیح میدم:
اولا که اگر آدم این خدایی که توی قرآن هست رو باور کنه و گوش بسپاره به صحبتاش متوجه میشه که انقدر غنی و صمد و بی نیاز و بخشنده و دارا و صاحب نعمت هست خداوند که هرگز دچار کمبود نشه که نگران این باشه که اگر ببخشم حسابم خالی میشه…
اول باید این خدا رو درست شناخت،ما دریافت کننده ی نعمتیم و خداوند صاحب نعمت
خداوند دستش تنگ نیست و کمبود منابع و ثروت نداره،خداوند آفریننده ی آسمان ها و زمینه و هر چیزی که بینشون هست
اول بدونیم که با همچین پروردگاری طرفیم و دید مادی بهش نداشته باشیم و فکر نکنیم که مثل یک آدمه و محدوده و میخواد نگه داره برای روز مبادا و پس انداز کنه نعمتاشو و به ما نده ک کم نشه منابعش
خداوند تواناست که همیشه هر چیزی بیافرینه و بی نیاز از هر چیزیه
قدم دوم در ادامه ی همین نکته ی قبلیه
خداوندی که بی نهایت نعمت و ثروت داره و هیچ موقع هم کم نمیشه نعمتش و اصلا بی حد و اندازس نعمت هاش و چیزی هم ازش کم نمیشه و نگران چیزی هم نیست چرا براش سخت باشه که نعمت بده؟اون که بی نهایت داره و هر چقدرم ببخشه کم نمیشه که
مگه دوست داره اذیت کنه یا با ما دشمنه که بخواد سختی بده بهمون و پوستمونو بکنه؟
اگر این هم نمیپذیرید یه قدم برمیگردم به عقب
یک سوال دارم خدایی این دیگه خیلی منطقیه
مگه خداوند برای این قلب و این ریه و این مغز و این جهانی که پر از نعمت و اکسیژن و …است و برای تک تک سلولایی که وظیفه ی خاص خودشونو به درستی دارن انجام میدن و مسخر شدن و برای پدر و مادر و برای خواهر و برادر و دوست و رفیق و…چه زحمتی به ما داده؟
سوالم اینه که ما برای اینها چه تلاشی کردیم چه زحمتی کشیدیم چه عرقی ریختیم که(لایق)شدیم؟
خداوند قبل از اینکه اینا رو به ما داده چه طلبی از ما کرد که الان ما فکر میکنیم برای هر نعمتی که خداوند میخواد بهمون ببخشه باید پوستمون کنده شه تا لایق بشیم؟مگه برای اینکه خداوند از روح خودش در ما بدمه ما چه تلاشی کردیم؟کدوم لیاقت رو کسب کردیم؟ما چقدر باید زحمت میکشیدیم که لایق رچاین میشدیم که خداوند از روح خودش در ما بدمه و آیا هر کاری میکردیم واقعا میتونستیم اصلا به این حد از لیاقت برسیم؟میتونستیم انقدرررررر زحمت بکشیم که لایق روح خداوند بشیم؟
خداوند همین الانشم کلی نعمت به ما داده که بدون منت بوده و هیچ نیاز و انتظار و توقعی نداشته که ما کاری براش بکنیم ک لایق بشیم
خداوند معامله نکرده و نمیکنه نعمتاشو با ما
تنها انتظارش اینه که شرک نورزیم که یادمون باشه روح اون توی وجودمونه و قدرت همه چیز رو با اون روحه به ما بخشیده و آلوده به شرکش نکنیم همین این کل معیار ارزشمندی و کل خواسته ی خداونده که تازه همینم نتیجه ش آرامش و اطمینان قلبیه خودمون و سختی نداره و زحمت نداره بلکه باعث میشه سختی نکشیم و چرخ زندگی روون تر بچرخه
اینا رو به خودم گفتم و نوشتم تا یادم بمونه و مرور شه برام
خدایا ما را به راه راست،به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای؛هدایت کن
لازمه ش چیه؟
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم
سلام دوست عزیزم
کامنته خوبی گذاشتید
واقعا همینه ماها وقتی مریض میشیم خیلی راحت از خدا درخواست سلامتی میکنیم چون خودمون لایق سلامتی میدونیم و تو ذهنمون این موضوع نقش بسته که بدون هیچ تلاشی از طرف ما خدا باید به ما سلامتی بده
ولی راجب ثروت روابط عاشقانه و یک عالمه نعمت دیگه اینجوری فک نمیکنیم یعنی در واقع احساس لیاقتمون تو این خواسته ها کمه که کمتر وارد زندگیمون میشن
منطقی که مثال زدید خیلی به جا و کمک کننده بود
ممنونم ازتون
سلام دوست عزیز
نعمتهای الهی به قدری وسیع و بیکران هستند که هیچ تلاشی از سوی انسان نمیتواند آنها را به طور کامل جبران کند یا لیاقت آنها را اثبات کند. این نعمتها از رحمانیت و کرم بیانتهای خداوند سرچشمه میگیرند و صرفاً به دلیل فضل و بخشش او به ما داده میشوند. تلاشهای ما صرفاً ابزاری برای نشان دادن شکرگزاری و بندگی ماست، نه معیاری برای سنجش شایستگی ما برای دریافت این نعمتها. این واقعیت تأکیدی بر این است که تمام زندگی ما به خداوند وابسته است و باید همیشه در برابر او تواضع و قدردانی داشته باشیم.
خداوند خود در قرآن میفرماید:
“وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ” (سوره نحل، آیه 18)
اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز نمیتوانید آنها را به طور کامل احصا کنید.
این آیه تأکیدی است بر بیپایانی لطف و کرم الهی که ما را فرا گرفته است.
1. چرا خداوند به ما نعمت داده است؟
خداوند بیپایان رحمان و کریم است خداوند نعمتها را به ما داده است تا به وسیله آنها به رشد روحانی و معنوی خود برسیم. هر نعمت فرصتی است برای درک بیشتر از عظمت خداوند و به یادآوری اینکه همه چیز از اوست. این نعمتها نه تنها بهمنظور راحتی و آسایش ماست، بلکه برای هدایت و ارتقاء ارتباط ما با خداوند طراحی شدهاند. وقتی از نعمتها بهدرستی استفاده کنیم، میتوانیم درک بهتری از قوانین کیهانی، هدف زندگی و هدف خلقت پیدا کنیم. در حقیقت، نعمتها به ما یادآوری میکنند که خداوند همواره در کنار ماست و ما را به سمت رشد درونی و نزدیکتر شدن به حقیقت هدایت میکند.
.
مثال
بسیاری از انسانهای موفق مانند مهاتما گاندی، از سادهترین شرایط زندگی استفاده کردند تا پیام عشق و محبت را به جهان برسانند. گاندی با کمترین امکانات توانست میلیونها نفر را به سوی عدالت و حقیقت هدایت کند.
“اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ” (سوره ابراهیم: 32)
“خداوند همان کسی است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرستاد که از آن میوهها را برای روزی شما بیرون آورد.”
خداوند در این آیه نشان میدهد که نعمتها به ما داده شده تا از آنها استفاده کنیم و راهی برای شناخت او باشند.
“این همه لطف و کرم از تو شگفت
گرنه مستحق لطفی، پس چرا؟”
(سعدی)
سعدی بیان میکند که نعمتهای خداوند فراتر از شایستگیهای ماست و این همه بخشش تنها از سر لطف اوست.
2. آیا ما چیزی برای خداوند انجام دادهایم؟
ما نمیتوانیم ادعا کنیم که شایسته نعمتهای خداوند بودهایم، چرا که خداوند نیازی به اعمال ما ندارد. خداوند خود بینیاز است و همه نعمتهایی که ما داریم از رحمت و فضل اوست. تلاشهای ما برای شکرگزاری و قدردانی نیز بخشی از نعمتهای او هستند، زیرا خداوند به ما توانایی و ظرفیت انجام چنین کارهایی را داده است. این نشاندهنده عظمت خداوند و بینهایت بودن لطف و رحمت اوست که حتی به ما توفیق شکرگزاری میدهد. در واقع، ما در هر لحظه از زندگیمان در حال دریافت هدایت و نعمتهایی هستیم که خداوند به ما ارزانی میکند، و شکرگزاری حقیقی از این است که همواره به یاد داشته باشیم که تمام اینها از اوست.
مثال
استیو جابز، با وجود چالشها و موانع، از استعدادها و فرصتهای خدادادیاش بهره برد تا به جایگاه بزرگی برسد. خودش همیشه میگفت: “من تنها ابزاری بودم که خداوند از طریق آن ایدهها را به جهان آورد.”
“وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ” (سوره ذاریات: 56)
“من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند.”
عبادت و بندگی خداوند هدف اصلی زندگی است؛ اما این بندگی نه برای سود خداوند، بلکه برای رشد و تعالی ماست.
“هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست”
(حافظ)
حافظ اشاره میکند که نعمتهای خداوند محدود نیست، بلکه ما انسانها خودمان محدودیتهایی ایجاد میکنیم و سزاوار نیستیم.
3. هدف از دریافت نعمتها چیست؟
هدف از دریافت نعمتها، رشد و کمال انسانی است. خداوند با اعطای نعمتها به ما، نه تنها به دنبال ارائه رفاه و راحتی مادی است، بلکه قصد دارد ما را در مسیر تکامل روحی و معنوی هدایت کند. نعمتها فرصتی برای یادگیری و ارتقاء شخصیت هستند، بهطوری که ما از آنها به عنوان وسیلهای برای شناخت بیشتر خداوند و درک حکمتهای او استفاده کنیم. در این فرآیند، شکرگزاری به عنوان یک عمل درونی، ما را به یادآوری نعمتها و تقویت ارتباطمان با خداوند میکشاند و ایمان ما را در آزمونهای زندگی میسنجند.
مثال
عبدالستار ادهی، یک انساندوست پاکستانی، زندگی خود را وقف خدمت به دیگران کرد. او از نعمتهای محدود خود برای ایجاد تغییرات بزرگ استفاده کرد و ثابت کرد که نعمتها وسیلهای برای خدمت و رشد انسانیت هستند.
“لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ” (سوره تکاثر: 8)
“به یقین، در آن روز از نعمتها بازخواست خواهید شد.”
این آیه تأکید دارد که نعمتها تنها برای لذتبردن نیستند، بلکه باید از آنها در مسیر درست استفاده کنیم.
“شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند”
(مولانا)
مولانا تأکید میکند که شکرگزاری از نعمتها باعث افزایش آنها میشود و ناسپاسی، موجب از دست رفتنشان.
4. آیا باید برای دریافت نعمتها تلاش کنیم؟
نعمتها از طرف خداوند به ما داده میشوند و به شایستگی ما بستگی ندارند، بلکه از رحمت و محبت اوست. اما ما باید در استفاده از این نعمتها تلاش کنیم. این تلاش به معنای آماده شدن برای دریافت نعمتها نیست، بلکه یعنی باید از آنها به درستی استفاده کنیم. تلاش ما باید در جهت شکرگزاری و رشد شخصی باشد تا نشان دهیم که از نعمتها قدردانی میکنیم و آنها را به نفع خود و دیگران به کار میبریم. در واقع، ما مسئول استفاده صحیح از نعمتها هستیم و این تلاش، بخش مهمی از مسیر رشد و تکامل شخصی است.
مثال
هلن کلر، با وجود نابینایی و ناشنوایی، از استعدادها و نعمتهای درونی خود بهره گرفت و به یکی از الهامبخشترین افراد تاریخ تبدیل شد. او ثابت کرد که تلاش ما برای استفاده از نعمتها، نشاندهنده سپاسگزاری ماست.
“وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا” (سوره قصص: 77)
“در آنچه خداوند به تو داده، آخرت را بجوی و سهمت را از دنیا فراموش مکن.”
خداوند از ما میخواهد که نعمتهای مادی را در خدمت اهداف الهی و معنوی قرار دهیم.
“آنچه تو کردی به کرم، هیچ سزاوار نبود
کاش میبود سزاوار و تو میکردی باز”
(سعدی)
سعدی به این نکته اشاره دارد که خداوند از سر لطف به ما نعمت میدهد، نه به خاطر لیاقت ما.
نتیجهگیری منطقی:
نعمتهای الهی، که از رحمانیت و کرم بیپایان خداوند به ما داده میشود، همواره ما را در مسیر رشد معنوی و تعالی قرار میدهند. این نعمتها، که در قرآن به بیکرانگی و بیحساب بودنشان اشاره شده است، نه برای خوشبختیهای ظاهری ما بلکه برای یادآوری حقیقتی عمیقتر به ما اعطا میشوند: اینکه همه چیز از خداوند است و ما هیچگاه نمیتوانیم لیاقت کامل این نعمتها را نشان دهیم. درک صحیح از این نعمتها و استفاده درست از آنها نه تنها شکرگزاری را در دل ما به بار میآورد، بلکه به ما کمک میکند تا در مسیر تعالی انسانی و روحانی گام برداریم.
چه حاصل از این درخت نیکو؟ جز می،
گر نخوردی، خود نبود، از آن شکوه.”
(حافظ)
حافظ به این نکته اشاره میکند که تنها با بهرهبرداری از نعمتها و بهکارگیری آنها در راستای رشد معنوی، میتوانیم از شکوه و زیبایی زندگی بهرهمند شویم.
“مردان بزرگ کسانی هستند که نه تنها از نعمتهای خود بهره میبرند، بلکه با شکرگزاری و درک صحیح از آنها، راه رشد و خدمت به دیگران را میسازند.” (سقراط)