شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

خیلی از ما، خواسته هایی داریم که معتقدیم با اینکه باورهای لازم برای رسیدن به آن خواسته را ساخته ایم و حتی هر ایده ای که به ذهنمان رسیده را اجرا نموده ایم و از هیچ تلاشی فروگذار نکرده ایم، اما هنوز هم به آن خواسته نرسیده ایم و نمی دانیم اشکال کار کجاست!

خواه آن خواسته درباره ازدواج با فرد دلخواهت باشد یا رسیدن به استقلال مالی، کسب سلامتی و…

در واقع دلیل رخ ندادن اتفاق مورد انتظار ما، وجود یک یا چند مانع ذهنی است که مثل سدّی مانع جاری شدن نتیجه باورهای قدرتمند کننده ای شده است که ساخته ایم.

در دوره کشف قوانین ذهنی، ما نام این موانع ذهنی را “کدهای مخرب” یا “ترمز ها” نامیده ایم.

ترمز ها، همان موانع ذهنی پیش روی خواسته ها هستند که آنقدر نامحسوس در تار و پود وجودمان نفوذ می کند و آنقدر مخفی است که گاهی نه تنها چهره ی یک مانع را ندارند بلکه یک فضیلت هم به حساب می آیند.

تمرکز دوره کشف قوانین زندگی، آموختن نحوه شناسایی این موانع ذهنی و رفع آنهاست. زیرا به محض اینکه موفق به شناسایی این موانع می شوید و در جهت رفع شان اقدام می کنید، به یکباره ثمره ی باورهایی که ساخته اید و اقداماتی که در راستای آن باورها انجام داده اید، وارد زندگی تان می شود.

در همین راستا، تصمیم به طرح سوالی گرفتیم برای: «شناسایی و رفع ترمزهای ذهنی در برابر تجربه ثروت»

تفکر به این سوال، پاسخ به آن و مطالعه پاسخ های دوستانی که به این سوال در بخش نظرات پاسخ داده اند، به شما کمک می کند تا ترمزهایی را در ذهن خود پیدا و رفع کنید که درهایی از نعمت و برکت را در همه جنبه های زندگی بر روی شما می گشاید.


یک سوال به عنوان تمرینی برای «به شناخت رسیدن درباره ی ترمزهای ذهی تان درباره ثروت»:

ایده افراد زیادی برای ثروتمند شدن این است که، از خداوند بخواهند به آنها ثروت زیادی ببخشد تا آنها با مقداری از آن ثروت در جهت انجام کارهای خیر استفاده نمایند. مثلاً بیمارستان، مدرسه، خیریه، مسجد و … بسازند یا به پدر و مادرشان رسیدگی کنند یا مقداری از ثروت شان را صرف تأمین نیازهای بیماران سرطانی و … نمایند.

به عبارت دیگر، افراد زیادی در اولین قدم برای ثروتمند شدن، وارد چنین قراردادی با خدا می شوند که به آنها ثروت ببخشد تا آنها به افراد نیازمند کمک کنند.

در این موضوع و جملاتی که شرح داده شد، یک سری ترمزهای ذهنی در برابر خواسته ی “ثروتمند شدن” وجود دارد. به نظر شما آن ترمزها چه می توانند باشند؟ آنها را در بخش نظرات همین صفحه بنویس.


مهمترین نتیجه و پاداش انجام این تمرین:

پاداش انجام این تمرین و رسیدن به چنین حدی از شناخت درباره ی برنامه ریزی ذهن تان درمورد ثروت و تفکر و تأمل برای شناسایی موانع در ذهن تان -که تا کنون درهای برکت و ثروت را به زندگی تان بسته است- می تواند

تجربه استقلال مالی و آزادی زمانی برای انجام هر کاری و پرداختن به هر علاقه ای و زندگی در هر مکانی و هر شرایطی باشد.
رسیدن به خودشناسی و خداشناسی و باور خودت به عنوان خالق زندگی ات باشد.
خلق زندگی دلخواه ات، به کمک هماهنگی با قوانین خداوندی باشد که قدرت خلق زندگی ات را به تو بخشیده است. خداوندی که: سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولا «منزه است پروردگار ما که وعده‏ هایش انجام شدنى است.»

و این جنس از به شناخت رسیدن درباره ی ذهنت، اولین و مهمترین گام برای باز کردن درهای نعمت و ثروت به زندگی ات است.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    0MB
    9 دقیقه
  • فایل صوتی شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت
    0MB
    9 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمدرضا احمدی» در این صفحه: 10
  1. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3107 روز

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیز.

    من برای پاسخ به این سوال به چند تا باور رسیدم اما آن چیزی که برای خودم هم پاشنه ی اشیل است و مد نظر من است آخرین باوری است که توضیحش خواهم داد:

    1)ارزش قائل نشدن برای خود و احساس لیاقت ثروت زیاد را نداشتن:این باور این موضوع را میرساند که من ارزشمند نیستم ولیاقت ندارم که همینطوری ثروتمند شوم،باید یک کار خیری انجام بدهم با آن ثروت تا به من داده شود، وگرنه من همین طوری ثروتمند نمیشوم.

    2)احساس گناه داشتن:این باور را داریم که اگر پول رابخواهیم تا با الان مثلا فقط ماشین و خانه بخریم وفقط وفقط فقط خودمان لذت ببریم وکیف کنیم و با ان هیچ کار خیر یا حسنه ای انجام ندهیم،حتی با این فکر در ما احساس گناه بوجود میاید و احساس می کنیم که گناهکار هستیم و این کار گناه است و نباید اینطور باشد.

    3)پول و ثروت را چیزی جدا از خداوند دانستن:برای من بارها اتفاق افتاده است و به احتمال زیاد برای شما هم اتفاق افتاده است که یک رابطه ی عاشقانه قشنگی را تجربه می کنیم و در ذهنمان میگذرد که این خود خداوند بود که از طریق این فرد به من عشق ورزید یا اینکه این خود خداوند بود که به این شکل به من عشق ورزید و این در مورد سلامتی هم است سلامتی مان را جلوه ای از خود خداوند میدانیم اما چرا در مورد پول اینطور نیستیم و وقتی که پول و ثروتی وارد زندگی مان میشود از خداوند تشکر میکنیم که به ما پول و ثروت داد!!نمیخواهم ادای متفکران بزرگ را در بیاورم که خیلی حرفهای خاص میزنند اما این یک نکته ی ریز است،حتی در رابطه هم ما از خداوند در خواست عشق میکنیم اما در گوشه ی ذهنمان این هست که اون عشق خود خداست و شکلی از ان انرژی است اما در مورد پول این طور نیست و این موضوع در گوشه ی ذهنمان هم نیست و چیزی جدا از خدا و ان انرژی است و حتی اگر خواسته ای داشته باشیم که قیمتش زیاد باشد واز خداوند در خواست میکنیم، ته دلمان میگوئیم که این قیمتش خیلی زیاد است!خدا چطوری میخواهد به من بدهد و با این کار شرک میورزیم و پول را مانعی برای خداوند میدانیم.

    4)ثروتمند شدن یک کار بد و مادیگرایانه و نا پسند است:ما با این کار که بخواهیم بخشی از این ثروت را ببخشیم، توجیحی درست میکنیم که به ثروت برسیم، با اینکه قلبا ثروت و ثروتمند شدن را دوست داریم و این بخاطر این است که باورمان این است که پول کلا خوب نیست.

    5)هدفی از ثروتمند شدن نداریم:یعنی اینکه نمیدانیم که بعد از ثروتمند شدن چه کار میخواهیم بکنیم(چه چیزهایی میخواهیم بخریم؟مسافرت کجا میخواهیم برویم؟و…)و میائیم یک هدف میسازیم که وقتی ثروتمند شویم به این کمک می کنیم، دست فلانی را میگیریم و اصلا هیچ هدفی را در ابتدا مشخص نمیکنیم، بلکه میگوئیم قول میدهم که وقتی ثروتمند شدم با مقداری از ان پول به فلانی هم کمک بکنم، نمیگوئیم که قول میدهم ثروتمند شوم تا ان خانه را بخرم و… ، بعد اگر خواستم به ان فرد یا سازمان کمک کنم.

    6)پول یک چیز کثیفیه و بااین کار تمیزش می کنیم:اعتقاد و باور ما این است که پول ذاتش سیاه و کثیفه، شیطان پول را بوسیده استو… ، اما از انجا که ما ثروتمند شدن را دوست داریم و میخواهیم که ثروتمند شویم واز انجا که پول چیز کثیفی است، ما قول میدهیم که در کارهای درست(انچه که به ما گفته شده) از ان استفاده کنیم.خدایا تو فقط پول رو به ما بده من قول میدهم که در کارهای خیر از ان استفاده کنم.نه فقط در مورد پول، در مورد ماشین و خانه و چیزهای دیگری که ثروتمندان فقط میتوانند ان را تهیه کنند هم این موضوع صادق است،مثلا میگوئیم که فلان خانه ی چند صد متری را میخرم تا درونش مجلس و هیئت برگزار کنم یا اینکه فلان ماشین گران قیمت را میخرم تا پدر و مادرم را به مسافرت ببرم و اگر چیزی باشد که نمیتوانیم از ان در کارهای خیر(انچه که ما شنیده ایم)استفاده کنیم، ان را تهیه نمیکنیم یا ان مقدار پول را نمیسازیم. ان چیزی که درون خود من بود این بود که ثروتمند شوم تا مثلا در روز عید قربان یا عید غدیر کل محله های فرمانیه و کامرانیه و نیاوران را غذا بدهم..تازه جالبترش این بود که با خودم میگفتم که سالهای بعدش هم محله ها را گسترش میدهم.

    کار دیگری که انجام میدهیم این است که خمس میدهیم، بچه ها میدونستید که این بحث خمسی که ما به ان اعتقاد داریم(که باعث تطهیر وافزایش مال میشود)حتی یک ایه در قران از ان نیامده است و اصلا به ان اشاره ای نشده است.آن موضوعی که از خمس امده است در مورد غنیمت جنگی خنگ پیامبر با کفار است.بیائیم این باور را بسازیم که پول و ثروت جلوه های پاک و مطهری از ان انرژی پاک و بی نهایت هستند.

    7)خواسته هایمان را ارزشمند و خوب نمیدانیم:به همین دلیل هم علت اینکه ما میخواهیم ثروتمند شویم این است که به دیگران کمک کنیم، نمیگوئیم که ثروتمند شوم تا به این خواسته ها برسم بعد اگر خواستم کمک کنم.

    8)ترس از ثروتمند شدن:از ثروتمند شدن میترسیم و فکر میکنیم که بخواهیم ثروتمند شویم چه اتفاقاتی می افتد!!! که ریشه ی ان هم این است که اگر ثروتمند شوم یکسری اتفاقات بد می افتد و یکسری چیرها را باید از دست بدهیم و بخاطر این ترس این دلایل و توجیه هارا میاوریم تا شاید خداوند این اتفاقات را سرمان نیاورد و ترسهایمان کمتر شود و خیالمان هم راحتتر شد از ثروتمند شدن.

    9)جلب توجه دیگران:میخواهیم ثروتمند شویم که به دیگران کمک کنیم وکارهای خیر انجام بدهیم و به این وسیله در چشم و نظر دیگران قرار بگیریم که دیگران بگویند که ببین!آدمهای ثروتمند خیّر هم پیدا میشوند.چه انسان شریفی،چه انسان شایسته ای،خدا رو شکر که هم چنین انسانهایی هم هستند(این قضیه کاملا ناخود آگاه است، با اینکه شما تمام قصد و نیتتان از ان کار واقعا خیر است( به باورهای اشتباه بر میگردد)اما ته دلتان بدتان نمی اید که از شما تعریف کنند واینکه ثروتمند بودنتان به فقرا و دیگر افراد ثابت شود و متوجه ثروتمند بودن شما شوند.

    10)باور کمبود:چون فکر میکنیم که اگر ثروت زیادی وارد زندگی ما شود،یک جای کار ایراد دارد و فکر میکنیم که انگار داریم حق فقرا و نیازمندان راهم میخوریم،چون فکر میکنیم که کم است و بخاطر جبران این کار اشتباهِ(خداوند)چنین کاری میکنیم.

    11)ایمان نداشتن به عدل خداوند و درک نکردن این سیستم و قوانین جهان و دلسوزی کردن:

    چون اینطور درک کرده ایم که درست است که ما دوست داریم ثروتمند شویم اما این کاری است که سبب میشود تا حق دیگران را بخوریم و دیگران هم سهمی در این موفقیت ما دارند،بالاخره بنی ادم اعضای یک پیکرند دیگر!!! و ما باید این ثروت را با دیگران تقسیم کنیم نمیشه که همه اش مال خودمان باشد و اگر این کار را انجام ندهیم انسان خود خواه و خود پسندی هستیم و اینکه من ثروتمند شوم فقط بخاطر اینکه دنبال عشق و حال خودم بروم و به دیگران کاری نداشته باشم یک کار نا جوانمردانه است،آدم وقتی بجایی میرسه و ثروتمند و موفق و مشهور میشوداتفاقا باید بیشتر به دیگران کمک کندو مسئولیت دارد در قبال این مقام و جایگاهی که دارد در برابر مردم و گرنه از او گرفته میشود(انگار که مردم این مقام را به ما داده اند!!!!!!!!)پس بخاطر خودم هم که شده باید این کار را انجام بدهم،اگر که میخواهم در این مقام و جایگاه بمانم اگر هم که نمیخواهم که هیچی!!وهر چه قدر هم این کار را بهتر انجام دهم جایگاهم بالاتر میرود و موفقیت و ثروت و شهرت بیشتری کسب میکنم این باوری است که بیشتر از 95-96 درصدافرادی که موفق و ثروتمند و مشهور شده اند و در فعالیتهای خیر خواهانه(!)عضو شده اند و کمک میکنند وجود دارد،برای یکسری ها بیشتر و برای یکسری ها کمتر.

    13)باورهای شرک آلود داریم:چون فکر میکنیم و باور داریم که فقط با تعهد دادن برای انجام آن کار میتوانیم ثروتمند شویم و با این کار قدرت میگیریم؛یعنی قدرت رابه دست چنین کارهایی داده ایم تا به خواسته هایمان برسیم درست و دقیقا مثل نذر کردن که شرک مطلق است،برای همین هم با اینکار احساس زندانی بودن می کنیم.قدرت فقط وفقط وفقط از ان فرکانسها و ارتعاشاتمان است وبس، چه تعهد بدهیم وچه تعهد ندهیم، اگر فرکانس هایمان ثروت افرین باشد بدون شک ثروت وارد زندگی مان میشود.فکر میکنیم که ان کار سبب ثروتمند شدن ما میشود در حالی که اینطور نیست،باورهایمان است که سبب این کار شده است.

    14)معنای ریشه ای و خام خَیَرَ/حَسَنَ/بِرّ(کسره زیر باء)/صَلَحَ:چه کسی میداند که معانی خَیَرَ و حَسَنَ و صَلَحَ و بِرّ چیست؟مثل کار خیر یا عمل حسنۀ یا عمل صالح یا کار برّ.دوستان معنای این چهار کلمه هیچ ربطی به آن معانی ای که ما از این چهار کلمه میدانیم، و به ما گفته شده است، ندارد. همانطور که استاد گفته اند معنای کلمات قران و کلماتی که پر کاربرد هستند تک کلمه ای دقیق و مشخص نیستند،بلکه یک مفهوم کاملاً گسترده است و به یک معنی خاص اشاره ندارد و یک موضوع گسترده را مشخص میکند که برای هر کس میتواند متفاوت باشد(و به نظر من هم این یکی از شاهکارهای قرآن است).

    به نظر من اگر این مسئله حل شود و آن باورهای مذهبی در مورد کارخوب و خیر شکسته شود و تغییر کند خیلی از مسائل زندگیمانکه پول وثروت هم جزو ان هستتا حد زیادی حل میشود و احساس آزادی فوق العاده ای که فارغ از هر دین ومذهبی بودن است به ما دست میدهد،اما تا موقعی که زنده هستیم این باورها کار دارند(حد اقل برای من اینطوری است)دوستان قران از طرف کسی امده که انسان نیست و این احساسات و عواطف انسانی را دارا نیست وفقط کل قضیه و ان چیزی که فقط هست را میبیند نه ان چیزی که میخواهد ببیند را ببیند.

    *کلمه ی خَیَرَ:196بار در 55سوره و در 178 آیه در قران تکرار شده است وبه معنای خواسته و آن چیزی است که از لحاظ نفع و استفاده برای من نوعی بهتر است که شاید برای دیگری بهتر یا حتی مفید وخواسته نباشد.این نه به معنای خوب مرسوم است و نه به معنای بد مرسوم که برای هر کسی ممکن است متفاوت باشد.کلمه ی مقابل ان شَرَرَ(شرّ)است که 31بار و در 22سوره و در30 ایه در قران تکرار شده است که به معنای ناخواسته است و آن چیزی است که به نفع من نوعی نیست که این هم به معنای خوب و بد مرسومی که ما میدانیم نیست.

    *کلمه ی حَسَنَ:194بار در50 سوره و در 177 آیه در قرآن تکرار شده است وبه معنای ان چیزی است که سبب شادی و اشتیاق و ذوق درونی شما شود و این به معنای ان کار نیکی که ما میدانیم نیست و مقابل ان سُوء قرار دارد که 167بار در 45سوره ودر151آیه درقران تکرار شده است که به معنای آن چیزی است که سبب اندوه و حزن شود و این هم به معنای آن گناه و کار بدی که ما میدانیم نیست،اصلا هیچ ربطی ندارد به هیچ وجه و به هیچ عنوان.

    *کلمه ی بِرّ:11بار در7سوره و در4ایه و کلمه ی ابرار 6بار در 4سوره و در 6آیه در قرآن تکرار شده است و اصل کلمه ی بِرّ(کسره زیر باء) به معنی آن چیزی است که مفید است و سبب گستردگی و گسترش میشود که کلمه ی مخالف آن إثم است که48 بار در 21 سوره و در42 آیه در قرآن تکرار شده است که به معنای آن چیزی است که ضرر میرساند و مانع میشود که هر دوی این مفاهیم به معنای خوب وبد مرسومی که ما میدانیم نیستند که برای هر کسی میتواند این دو مفهوم متفاوت باشد فکر کنم متوجه شده اید که معنی ابرار چیست.یک سؤال،آن کار برّ، سبب گسترش و گستردگی چه چیزی میشود؟!!!وابرار چه چیزی را گسترش میدهند واز چه طریقی گسترش میدهند؟!!! و چرا در خواست اولی الالباب که همواره و در همه حال در خلقت آسمانها و زمین تفکر میکنند بعد به این نتیجه میرسند که اینها بیهوده خلق نشده است،(تَوَفَّنا مَعَ الاَبرار)است،اصلاً ریشه ی وَفَیَ به چه معنی است ،آیا به معنی مردن است یا… ؟ باید به این سؤالات اساسی فکر کرد.

    *کلمه ی صَلَحَ:180بار در 54سوره و در170 آیه در قرآن تکرار شده است و کاری است که سبب هماهنگی وتعادل میشود که نتیجه ی آن آرامش و احساس خوب است و کلمه ی مقابل آن فَسَدَ است که 50بار در 23سوره و در47آیه در قرآن تکرار شده است که به معانی به هم ریختگی و از حد تعادل خارج شدن است که نتیجه ی آن پریشانی و احساس بد است،که اینها هم به معنای خوب وبد مرسومی که ما میدانیم نیست.یک سؤال،چرا در قران بعد از ایمان، عمل صالح آمده است واینکه نشانه ی ایمان ویاد خداوند آرامش قلبی است چه ربطی به عمل صالح دارد؟اصلا این هماهنگی و تعادل چیست و به چه معنی است؟

    پس نتیجه میگیریم که کار خیر،عمل حسنه،عمل صالح و کار برّ انچه که ما به سبب باورهای مذهبی و جامعه ی محدودکننده که ما میدانستیم نیست،بلکه خودمان باید انتخاب کنیم که چه چیزی خیر ما و عمل صالح ما و کار برّ ما و عمل حسنه ی ما است. شاید سؤالی پیش بیاید در مورد بِرّ که در قران امده است که هرگز به بِرّ نمیرسید مگر اینکه از انچه که دوست دارید ببخشید یا اینکه مالتان را به فقرا و مساکین و… ،بدهید. خُب آقا محمدرضای گُل،شما که درمورد بِرّ اینطور فرمودید ،پس این قضیه چه طور جمع میشود؟

    دوستان با توجه به معنی برّ(انچه که مفید است و سبب گسترش میشود) ایات میگویند که اگر میخواهید رشد کنید و سود ونفع به دست بیاورید و به گسترش برسید از انچه که دوست دارید ببخشید(که ایه ی دوم زیر مجموعه ی ان قرار میگیرد)که هر چیزی میتواند باشد، میخواهد پول وثروت باشد،یا عشق باشد و… هر انچه که مفید است نه انچیزی که خودتان نمیخواهید و ضرر است برای شما.شما باید این کار را انجام بدهید، تا به گسترش برسید تا ظرفتان بزرگتر شود؛اما ما در سوال میخوانیم که من از لحاظ مالی به گسترش برسم وبعد مقداری از آن را می بخشم و این دقیقا مخالف با این ایه و قانون بخشش و طبیعت جهان هستی است و نکته ی دیگر این است که ما با خداوند قرارداد نمی بندیم، بلکه قانونش این است که دی اکسید کربن را میدهیم تا خودمان اکسیژن بدست بیاوریم تا ششهایمان بازتر و بزرگتر شوند،آبی که در سطلمان مانده است را میدهیم تا باران با آب تازه آن را دوباره جایگزین کند و اصلاً کاری به ان فرد نداریم همین طور در مورد ساخت بیمارستان یا…،بخاطر انها این کار را نمیکنیم، بخاطر خودمان است با این کار هم ظرفمان بزرگتر میشود و هم اب درونش تازه میشود و هم اب بیشتری درونش جای میگیرد.اینطوری نیاز به جلب توجه دیگران هم نداریم ومنظورم از اب باران فقط پول وثروت نیست،بلکه تمام نعمتهای خداوند است.درمورد عشق هم همین طور است، مااز انچه که از درون ما سرزیر میشود و به ان نیازی نداریم را می بخشیم به کسی که عاشقش هستیم تا عشق بهتر و تازه تری را دریافت کنیم و جایگزین شود و ظرفمان هم بزرگتر شود،نه فقط بخاطر طرف مقابل صرفاً.

    حالا با این درک کار خیر چه چیزی است؟اینکه ثروتمند شویم و به خواسته هایمان برسیم،یا اینکه ثروتمند شویم تا با پول ان به دیگران کمک کنیم.کدامش احساس شادی واقعی را درونمان ایجاد میکند؟کدامش سبب گسترش میشود؟کدامش آرامش بیشتری و احساس سپاسگزاری بیشتری به ما میدهد؟کدامش سبب هماهنگی بیشتر مابا خودمان میشود و به طبع سبب هماهنگی ما با جهان و اطرافیانمان میشود؟.

    اصلاً اینطور فرض کنیم که سؤال هیچ اشکالی ندارد و ما باید یک قول بدهیم تا ثروتمند شویم،چرا درخواستمان از خداوند این نباشد که خدایا انقدر به من ثروت(پول،روابط عالی و…) بده که من بتوانم بالذت بردن از تک تک لحظاتم و از نعمتی که به من میدهی و ان احساس شادی و عشق وارامشی که تجربه میکنم،دستی از دستان پربرکت تو شوم تا وارد جهان و زندگی افرادی شود که میخواهند به این خواسته ها برسند و در این مسیر حرکت کنند و سبب انگیزه و الگو و امید شوم که اگر من توانستم شما هم میتوانید.

    کلاً بی خیال تمام حرفهایی که زدم شوید،خدا با کدومش بیشتر حال میکنه و زود تر به شما ثروت میده؟

    دوستانی که هنوز قرآن را مطالعه نکرده اید ازتون خواهش میکنم که حداقل بروید واینها رو در قران سرچ کنید و مطالعه کنید،من میخواستم آیه بیاورم اما گفتم که هر کس که خودش واقعا بخواهد و درمدارش باشد میرود و می بیند.اگر با این درک سراغ قرآن بروید و ایه ها رو نگاه کنید متحیر میشوید و خشکتان میزند!!من قسم میخورم و متعهد میشوم و قول شرف میدهم که این اتفاق برایتان می افتد و نگاهتان به کل تغییر میکند و انگار که یک پرده از جلوی چشمانتان و ذهنتان برداشته میشود و ذهنتان باز میشود و تازه متوجه میشوید که قضیه چی بوده و چقدر راحت بوده و به ما چی گفتند و چه قدر سخت گرفتند!!!!.

    اصلاً به این حرفها شک کنید و بروید برای اثبات حرف خودتان بخوانید.?????

    هر کجا هستیم در پناه خداوندی که بخشش از حد بگذرد،سرشار از ثروت و نعمت و سلامتی وعشق و آگاهی و همه ی چیزهای خوب باشیم. ??????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3107 روز

    سلام خدمت برادر عزیزم اقا میلاد دوست داشتنی.

    اگر کسی بین حب و علاقه به دنیا و حب وعلاقه به خداوند و یاد خداوند فرقی قائل بشود هنوز اون انرژی و جهان شکل گرفته از اون رو باور نکرده و درست متوجه نشده.ثروتمند شدن و پیشرفت کردن از لحاظ مالی هیچ منافاتی با رشد شخصیت و رشد توانمندی ها و ارزشهای ما نداردواصلا چون از لحاظ شخصیتی وتوانمندی و ارزشی رشد میکنیم(ظرفمان بزرگترمیشود) ثروت واقعی وارد زندگی مان میشود.

    موق باشید برادر عزیز و دوست داشتنی ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3107 روز

    سلام آقا فاروق برادر دوست عزیزم،بهتون تبریک میگویم برنده شدنتون رو در مسابقه .نظرتون عالی هست خیلی خوشحال شدم خیلی خیلی زیاد.

    در مورد مطلب ارزشمند ی که نوشتید خواستم بگم که خداوند و جهان هم مسؤلیتی در قبال انسان ها نداره که بخواد کمکشون کنه،چون این تفکر سبب میشه که در مواقع مشکلات ما کس دیگری رو مسؤل بدونیم.فقط و فقط ما مسؤل تمام جنبه های زندگیمون هستیم.

    موفق باشید دوست عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3107 روز

    سلام آقا فاروق.

    از عزت نفستون لــــــــذت میبرم.بســــــیار عالیه.احساس ذوق و شادی به من دست میده ،آفرین بی نهایت بار آفرین به شما برادر عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3107 روز

    سلام خدمت آقا معین گل، حالت چطوره عزیزم؟ خوبی؟ حالت خوبه؟

    هیچ کس توی زندگی تو مانع نمیشه مگر خودت و باورهای خودت، قدرت مطلق زندگیت خودت هستی و این کتاب هم صاحب داره ، قدرت رو به دست مترجمان و یکسری معنی نده، قرار نیست که معانی ما رو هدایت کنه که، یکی دیگه قراره ما رو هدایت کنه، تو با نیت خالص برو سمتش، تو تصمیم بگیر که تمام ذهنت و تعصباتت رو پاک کنی، تو خودت رو بسپار بهش،اونوقت میبینی که اون از طریق همون معانی هم هدایتت میکنه.

    حالا خوبه ما قرآن رو داریم،پس حضرت ابراهیم چی کار میکرد وقتی که وسط بت پرستا بود و قرآنی هم نداشت؟

    تو فقط پای در راه بنه و هیچ مپرس? خود راه بگویدت که چون باید کرد

    یـــه دونه باشی آق معین?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: