شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

خیلی از ما، خواسته هایی داریم که معتقدیم با اینکه باورهای لازم برای رسیدن به آن خواسته را ساخته ایم و حتی هر ایده ای که به ذهنمان رسیده را اجرا نموده ایم و از هیچ تلاشی فروگذار نکرده ایم، اما هنوز هم به آن خواسته نرسیده ایم و نمی دانیم اشکال کار کجاست!

خواه آن خواسته درباره ازدواج با فرد دلخواهت باشد یا رسیدن به استقلال مالی، کسب سلامتی و…

در واقع دلیل رخ ندادن اتفاق مورد انتظار ما، وجود یک یا چند مانع ذهنی است که مثل سدّی مانع جاری شدن نتیجه باورهای قدرتمند کننده ای شده است که ساخته ایم.

در دوره کشف قوانین ذهنی، ما نام این موانع ذهنی را “کدهای مخرب” یا “ترمز ها” نامیده ایم.

ترمز ها، همان موانع ذهنی پیش روی خواسته ها هستند که آنقدر نامحسوس در تار و پود وجودمان نفوذ می کند و آنقدر مخفی است که گاهی نه تنها چهره ی یک مانع را ندارند بلکه یک فضیلت هم به حساب می آیند.

تمرکز دوره کشف قوانین زندگی، آموختن نحوه شناسایی این موانع ذهنی و رفع آنهاست. زیرا به محض اینکه موفق به شناسایی این موانع می شوید و در جهت رفع شان اقدام می کنید، به یکباره ثمره ی باورهایی که ساخته اید و اقداماتی که در راستای آن باورها انجام داده اید، وارد زندگی تان می شود.

در همین راستا، تصمیم به طرح سوالی گرفتیم برای: «شناسایی و رفع ترمزهای ذهنی در برابر تجربه ثروت»

تفکر به این سوال، پاسخ به آن و مطالعه پاسخ های دوستانی که به این سوال در بخش نظرات پاسخ داده اند، به شما کمک می کند تا ترمزهایی را در ذهن خود پیدا و رفع کنید که درهایی از نعمت و برکت را در همه جنبه های زندگی بر روی شما می گشاید.


یک سوال به عنوان تمرینی برای «به شناخت رسیدن درباره ی ترمزهای ذهی تان درباره ثروت»:

ایده افراد زیادی برای ثروتمند شدن این است که، از خداوند بخواهند به آنها ثروت زیادی ببخشد تا آنها با مقداری از آن ثروت در جهت انجام کارهای خیر استفاده نمایند. مثلاً بیمارستان، مدرسه، خیریه، مسجد و … بسازند یا به پدر و مادرشان رسیدگی کنند یا مقداری از ثروت شان را صرف تأمین نیازهای بیماران سرطانی و … نمایند.

به عبارت دیگر، افراد زیادی در اولین قدم برای ثروتمند شدن، وارد چنین قراردادی با خدا می شوند که به آنها ثروت ببخشد تا آنها به افراد نیازمند کمک کنند.

در این موضوع و جملاتی که شرح داده شد، یک سری ترمزهای ذهنی در برابر خواسته ی “ثروتمند شدن” وجود دارد. به نظر شما آن ترمزها چه می توانند باشند؟ آنها را در بخش نظرات همین صفحه بنویس.


مهمترین نتیجه و پاداش انجام این تمرین:

پاداش انجام این تمرین و رسیدن به چنین حدی از شناخت درباره ی برنامه ریزی ذهن تان درمورد ثروت و تفکر و تأمل برای شناسایی موانع در ذهن تان -که تا کنون درهای برکت و ثروت را به زندگی تان بسته است- می تواند

تجربه استقلال مالی و آزادی زمانی برای انجام هر کاری و پرداختن به هر علاقه ای و زندگی در هر مکانی و هر شرایطی باشد.
رسیدن به خودشناسی و خداشناسی و باور خودت به عنوان خالق زندگی ات باشد.
خلق زندگی دلخواه ات، به کمک هماهنگی با قوانین خداوندی باشد که قدرت خلق زندگی ات را به تو بخشیده است. خداوندی که: سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولا «منزه است پروردگار ما که وعده‏ هایش انجام شدنى است.»

و این جنس از به شناخت رسیدن درباره ی ذهنت، اولین و مهمترین گام برای باز کردن درهای نعمت و ثروت به زندگی ات است.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    0MB
    9 دقیقه
  • فایل صوتی شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت
    0MB
    9 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد ابراهیمی» در این صفحه: 6
  1. -
    محمد ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 3929 روز

    سلام.

    من اوایل آشناییم با سایت از فایلای رایگان استفاده کردم و احساس خوبی داشتم.

    یکی از دلایلش این بود که میگفتم پول میاد.

    مثلاً یه بار سوار تاکسی شدم و فکر میکردم کرایش ۲ هزار تومنه و من ۳ هزار تومن دادم و راننده گفت زیاد ندادی و ناخودآگاه گفتم پول هست ،پول میاد.

    بعداً فهمیدم کرایه اون مسیر هزار تومن بوده.

    یا یادمه که‌ تو آرایشگاه بودم و دمه عید بود

    یکی اومد داخل مغازه و آکاردوان زد و شعر خوند

    منم رفتم کنارش وایسادم شعر رو باهاش خوندم و دست زدم و با عشق ۵ تومن گذاشتم توی جیبش.

    اما این خصلتو فراموش کردم و موقع پرداخت حس خوبی نداشتم.

    (به قول قرآن انسان فراموش کاره)

    در واقع داشتم با اینکار خودمو از ثروت دور میکردم.

    ممنون که به یاد من آوردید این قانون مهم رو.

    براتون از خدای متعال درخواست ثروت در تمام جنبه ها دارم.

    دمت گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    محمد ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 3929 روز

    سلامی دوباره

    استاد من نظرمو تو کامنت قبلی بیان کردم

    یه چند تا نکته بود که فراموش کردم بگم

    اول اینکه بعد از اینکه فایل تموم شد برامون از ویلاتون و اسبتون “براونی” فیلم گرفتید که این خیلی عالیه و پیشنهاد میکنم تو فایلای رایگان و حتی سایر جلسات کشف قوانین این کارو بکنید

    چون باعث میشه تاثییر فایل چند برابر بشه و خیلی برای ما لذت بخشه

    نکته دوم اینکه اگه میشه این مسابقه رو برای موضوعات مختلف بزارید

    مثلاً الان مسابقه برای اینه که ترمزهای ثروت رو بگن دوستان

    در مسابقه بعدی ترمزهای سلامتی و در یک مسابقه دیگه ترمز روابط عاشقانه خوب و….

    این هم به همه مون کمک میکنه ترمزها رو بهتر بشناسیم.

    شاد و پیروز و ثروتمند باشیم و ایشالا منم زودتر بیام آمریکا پیش خودت استاد ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    محمد ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 3929 روز

    با هر چه عشق میتوان نام تو را نوشت/ با هر چه رود میتوان نام تو را سرود

    عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت تمامی دوستان و استاد عزیز و همکاران گرانقدرشون.

    و سپاسگذار خداوندی هستم که منو به این مسیر هدایت کرد.

    ترمزهایی (باورهای محدود کننده) که باعث میشن علیرغم میل شدیدمون به یک خواسته که اینجا ثروتمند شدنه به اعتقاد من به قرار زیراند:

    ۱-اگه ثروتمند بشم از خداوند دور میشم

    (یکی از آشناهای من این باور رو داشت. شغلش ساخت کابینت و کارای چوبی ساختمان بود. تعریف میکرد برام که من میرفتم کار میگرفتم و همه چی هم خوبب پیش میرفت و کار توی مراحل آخر بود و میرفت واسه تکمیل شدن که پولو بگیرم. بعد یه حسی میگفت فلانی داری به جهنم نزدیک میشیا.بعد میگفت میرفتم سر کار و با کارگر بد برخورد میکردم و میزدم همه چیو خراب میکردم و نمیزاشتم کار تا مرحله آخر پیش بره و پولو بگیرم. بعد بعضی از این کارگرا که فامیلمون بودن به همسرم میگفتن چرا فلانی این کارو میکنه و همسرم میومد باهام صحبت میکرد که تو چِت شده؟ چرا همه چیو خراب میکنی؟ چرا اینجوری رفتار میکنی؟ بعد منم با همسرم درگیر میشدم یا با بچه ام درگیر میشدم و هی داد میزدم. لگد میزدم به در و…..

    بعد توضیح داد که این اتفاقات اینقدر تکرار شد که من به یک خلاء رسیدم و اومدم این خلاء رو با مواد مخدر پُر کردم. خلاصه معتاد شدم. توی خونه خودم بودم ولی میرفتم بالا پشت بام و اونجا شبا میخوابیدم و عملاً توی خونه خودم کارتن خواب شده بودم. میگفت اعتبارمو به خاطر مواد از دست دادم ، خیلی دوستامو از دست دادم و در نهایت یکی گفت برای ترک اعتیاد برو انجمن معتادان. میگفت رفتم و اونجا در مورد قدرت فکر و این مورد که همه چی خودتی صحبت میکردن. یه سری کتابها رو داشت میخوند و گفت به این نتیجه رسیدم که من اگه ثروتمند بشم از راه خدا دور نمیشم و بستگی به خودم داره.

    این دوستمون یه مدت خوب بود. برادرش یه مغازه داد دستش کار میکرد تا اینکه رنج مواد نکشیدن باز هم مجبورش کرد بره سراغ مواد و باز هم تو این منجلاب فرو رفت.)

    میخوام بگم قدرت یک باور مخرب تا چه حده که زندگی یک شخص رو میتونه نابود کنه.

    این یه نمونه واقعیه که در عمل اتفاق افتاده و من به چشم دیدم.

    حالا استاد میگه ما یک سری ترمز داریم که اون ترمزا نمیزارن به خواسته برسیم داستانش اینه.

    تو روند رسیدن به خواسته ها این ترمز ها رو دست کم نگیرید بچه ها.

    و بریم سراغ ترمز بعدی

    ۲-اگه این همه پول دربیارم اطرافیانمو فراموش میکنم و از خود بی خود میشم

    مثلاً طرف پیش خودش فکر میکنه (توی ناخودآگاهش)که من اگه پولدار شم میرم کفش گرون قیمت میخرم یا غذای خوب میخرم میخورم و اونی که فقیره و نداره اگه دست من ببینه من دچار گناه میشم. در نتیجه با خودش میگه اگه من پولدارم بشم چه فایده؟ چرا؟ چون نمیتونم ماشین دلخواهمو بخرم یا نمیتونم لباس و کفش دلخواهمو بپوشم چون دیگران ندارن و دست من اینا رو ببینن و دلشون بخواد دچار گناه میشم. در نتیجه اصلاً به سمت ثروتمند شدن پیش نمیره یا اینکه اگرم بره و اقدامی بکنه با شکست مواجه میشه

    ۳-اگه ثروتمند بشم و مردم بفهمن چقدر پول دارم، چشمم میزنن.

    این باور مخرب رو یکی از آشناهام داره بازم. این آدم درآمد خوبی داره و پول خوبی درمیاره. و حتی عاشق پرادو هستش اما میگه اگه پرادو بخرم مردم بگن اَه تمومه کارم.

    و این آدم کسیه که پول داره ولی به خاطر این باور مخرب همش تو سایه هستش. همش از مردم قایم میکنه کاراشو و پولاشو و همیشه ماسک روی صورتشه.

    این نمونه واقعی آدمیه که تازه پول داره ولی اینجوری

    حالا خیلیا به خاطر این باور اصلاً به سمت ثروتمند شدن پیش نمیروند.

    میگن پول دربیارم که بشم مثل فلانی خب از همین اصلا نمیرم دنبالش و خودمو خسته کنم و به خودم استرس بدم که چی؟

    اگه پولدار بشم که چشم بخورم و مریض بشم چه فایده ای داره؟

    ۴-اگه ثروتمند بشم باید صبح تا شب تایم بزارم و به خانواده و بچه هام نمیرسم و اونا دچار کمبود عاطفه و احساس میشن

    این الگوها رو من قبلاً زیاد میدیدم. ولی از وقتی که روی باورهام کار کردم کم شدن.

    مثلاً یادمه ما سال ۸۸ بود که میرفتیم کلاس کنکور.

    دبیرهای کنکورمون رو میدیدم که پول خوبی میگیرن از آموزشگاه اما صبح تا شب سر کلاس هستن ، یه روز این شهر یه روز شهر دیگه و اینقد کار میکنن که حتی روزه هم نمیتونستن بگیرن.

    یا مثلاً یادمه که یکی از استادامون جشن تولدش بود و به خاطر همین موضوع کلاس صبح رو نیومده بود. (چون خونش تهران بود و ما قزوین بودیم)

    یا یکی از اساتید چهار تا شغل داشت.

    مثلاً یه مساله ریاضی میداد ما حل کنیم. تا ما اون مساله رو حل کنیم اون همش گوشی دستش بود و به کارگرا و مهندسهای ساختمان دستور میداد یا به فروشنده ها میگفت که فلان ساختمونم ۱۰۰ تا سیمان ببر و …(یکی از شغلاش ساخت و ساز بود)

    خب همینه اینا این باور رو در ما شکل میده که خُب پس منم بخوام پولدار بشم باید صبح تا شب کار کنم و از کار و زندگی و ورزش و تفریح و خانواده جا میمونم. پس بیخیال ثروت. بزار کمتر پول دربیارم در عوض چیزای دیگه رو هم داشته باشم و شاد زندگی کنم و استرس نداشته باشم.

    ۵-یه جمله معروف هست که میگه: صبح و شب به هم بدوزی خدا نمیدهد اضافه روزی

    خیلیا این موضوع رو باور کردن که اگه تو خودتو بکشی هم فایده نداره و باید خدا بخواد.

    اگه خدا نخواد پس نمیشه. و کلاً تلاشی هم نمیکنن و حتی خواسته ای هم ندارند.

    مثل پدر خودم.

    بهش میگم بابا چی میخوای؟

    میگی هیچی؟

    هر چی خدا بخواد و بهم بده راضیم به رضای خودش. و همون بهترین چیزه برام.

    بعد بهش میگفتم اینقد نماز و قرآن میخونی ینی نمیگی فلان پولو فلان ماشینو به من بده و جواب میدونید چیه؟

    آفرین. جواب میده که هر چی خدا بخواد همون بهترینه.

    و بقول استاد خداوند اون چیزی رو برای تو میخواد که خودت میخوای.

    بعضیها هم آیات قرآنی میارن برای این موضوع از جمله پدر خودم.

    این دسته از دوستان توصیه میکنم فرق بین یشاء و یرید رو توی قرآن مطالعه کنن و خود استادم در این مورد توضیح فراوان دادن.

    این یکی از باگهای منم بود که با توضیح استاد در زمینه فرق یشاء و یرید در قرآن حل شد.

    ۶-خیلیا باور دارن اگه ثروتمند بشم ممکنه به همسرم خیانت کنم

    چرا این باورو دارن؟ چونکه بارها تو فیلما دیدن که مرده پولدار شده بعد یواشکی رفته یه زن دیگه گرفته یا با یه زن دیگه رابطه داشته.

    یا برعکس خانومه مثلاً اومده شهر و رفته سر کار و مستقل شده و از همسرش حدا شده و یا خیانت کرده.

    این باورو خیلی در زمینه مهاجرت دارن و میگن اگه بریم یه کشور دیگه اونوقیت اونجا من رو زنم یا شوهرم کنترول ندارم و بهم خیانت میکنه یا ازم جدا میشه و این ترمز نمیزاره مهاجرت کنن علیرغم اینکه سالها در صف مهاجرت اند و یکی از هدفهای مشترک زندگیشونه.

    ۷-خیلیا میگن ثروت زیاد مسئولیت زیادم میاره و بدنبال اون استرس و تنش وارد زندگیم میشه و به دنبال اون انواع بیماریهای روحی و حتی ممکنه به سمت مواد کشیده بشم

    مثل همون دوستم که بالا گفتم

    یا مثلاً تو مثالی که استاد تو ویدیو زدن طرف میگه پولدار شم مسجد میسازم

    ممکنه پیش خودش بگه هر کی پولدار شه دیگه هیچکیو نمیشناسه، پس منم پولدار شم مسجد نمیسازم و خدا رو هم بنده نیستم

    یا مثلاً بگه که من حالا چطوری مسجد رو بسازم. اگه پول بدم کسی مسجد رو بسازه ممکنه پول منو بالا بکشه یا کم کاری کنه و‌…

    بازم یه مثال واقعی بزنم که پری روز دوستم گفت

    میگفتش از بچه گی ، پدرم میگفت که پول رو نباید خرج کرد. مثلاً اگه واسه یه چیزی پول میدیم و زیاد باشه میگه چرا پولتو حروم کردی.

    شاهد مثالش خودم بودم.

    ما تو قزوین دو سال پیش رفتیم یه جایی غذا بخوریم.

    از یه سایت تخفیف غذا بُن تخفیف گرفتیم و یه مرغ بریان و سیب زمینی که شد ۱۳ تومن.

    تازه ما رفتیم یه جای متوسط.

    آقا از پله ها رفتیم بالا و گارسون گفت جمع کردیم و غذا نداریم.

    ما هم برگشتیم و رفتیم یه جای دیگه.

    به خاطر اینکه این بُن سوخت نشه دوستم میگفت من خانواده رو برداشتم و رفتیم همون رستوران.

    میگفت پدرم فهمید که پول غذا چقدر شد و شروع کرد به غُر زدن که چرا اینقد پولش زیاده چرا پولتونو واسه این چیزا حروم میکنید و…

    این دوستم گفت من خیلیا وقتا مجبورم که قیمتای واقعی چیزایی که میخرم رو به پدرم نگم.

    البته خودش میره سر کار و پولشم خودش درمیاره.

    پری روز گفت که من میخوام ماشین مدل بخرم اما میدونم الان این ماشینه رو بخرم پدرم ناراحت میشه. به خاطر اون تا الان اقدام نکردم برای خریدش.

    تو مثال استاد ممکنه ترمز به این شکل باشه که طرف پولدار که شد بخواد به خانوادش کمک کنه اما از طرفی هم بگه که اگه خانوادم بفهم میگن این پولو از کجا آوردی؟ حتماً از راه نادرست بدستش آوردی و حرومه. یا حتی ممکنه بگن حروم نیست ولی بگن چرا این همه خرج کردی و واسه ما هدیه های گرون خریدی مثل دوست من.

    یا مثلاً این فکر تو ذهن طرف مقابل باشه که اگه پول زیاد بدست بیارم خانوادم از من فاصله میگیرن(به خاطر باورهای غلطی که خانواده دارن)

    ۸-خیلیا چون خودشونو لایق نمیدونن ثروتمند نمیشن

    این باور ممکنه به شکلهای مختلفی خودشو نشون بده

    مثلاً مادر خود من شخصاً خیلی دنبال پوله

    اما وقتی بهش میگم بیا توی کسب و کارای جدید یا چند تا کتاب بخون میکه من نمیتونم این چیزا رو یاد بگیرم.

    چون این باور رو داره حتی امتحانم نمیکنه و توی کار خودش داره به سختی و مشقت چندر غاز در میاره با تلاش فیزیکی و تایم زیاد.

    اما همه ما میدونیم که انسان تا موقع مرگش هم توانایی یادگیری داره.

    یا مثلاً ممکنه طرف بگه این زندگیا و پولا ماله از ما بهترونه. من که آدم نیستم و….

    یا ممکنه ترس از تغییر و ناشناخته ها داشته باشه.

    ۹-اگه ثروتمند بشم دشمنای زیادی پیدا میکنم یا دوستام دشمنم میشن یا خانواده و اطرافیانم به خاطر پول دوسم دارن

    این باور رو صاحب خونه من داشت

    این کارخونه داشت و به دلیل یک سری از باورها با اطرافیانش و همسر و … درگیر بود.

    یه خونه ویلایی داشت که طبقه ویلاییشو مادرش و خواهرش مینشست و طبقه پایینشم داده بود به ما اجاره (من دانشجو بودم) که مادرش و خواهرش تنها نباشن.

    خلاصه این با همه درگیر بود.

    بعضی وقتا میومد پیش من و صحبت میکرد.

    یا بار گفت وقتی بقیه به خاطر پولت بخوان تو رو دیگه حالت از خودت بهم میخوره.

    و این بنده خدا هم به خاطر همین درگیریها تنها شده بود، همسرش رفته بود خونه مادرش و بچه هاشم که پیش مادرشون.

    و گه گُداری به خاطر اینکه آروم بشه مواد هم میزد.

    و در کل همه رو یه جورایی دوستان دروغین خودش میدونست حتی خانوادشو.

    ۱۰-اگه ثروتمند بشم و برم خواستگاری ممکنه طرف ازم مهر زیاد بخواد یا ممکنه همسرم مهرشو بزاره اجرا و ازم جدا بشه

    یا ممکنه دخترها یا پسرها به خاطر پولم باهام دوست بشن و هرگز نتونم عشق واقعیم رو بدست بیارم.

    پس گور بابای پول. اینجوری حداقل آرامش دارم

    ۱۱-یا مثلاً طرف میگه من که دانشجو هستم و وظیفم درس خوندنه. من الان فقط باید بچسبم به درسم و درگیری ذهنی ای که پول برام میاره منو از هدفم دور میکنه.

    این یکی از باورهایی بود که پدرم توی ذهن‌ من کاشته بود.

    یادمه که من تهران بودم و خونه اجاره کرده بودم. دوستام که اتفاقاً دانشجو هم بودن میومدن یک سری کتاب صوتی دانلود میکردن و میریختن روی سیدی و یک سری پکهایی رو درست میکردن و زمانیکه نمایش کتاب تهران تو مصلی برگزار میشد میومدن تهران و اون سیدیها رو به عنوان کتاب صوتی میفروختن. و شبا چون جایی نداشتن میومدن پیش من.

    فرصت پول درآوردن جلوی من چشمک میزد اما من به خاطر این باور محدود کننده نمیدیدمش.

    حتی یه بار هم که تهران بودم میخواستم برم تو شغل مشاور املاک و در کنار درسم اون کارم انجام بدم

    اما به خاطر همین باورهای محدود کننده نرفتم که اگه میرفتم الان حداقل دو سه تا خونه داشتم که دو سه میلیارد ارزشش بود.

    ۱۲-اگه ثروتمند شوم مردم فکر میکنن این ثروت رو از راه دزدی بدست آوردم.

    این ترمز رو من اینجور مهار کردم که حرف مردم برام مهم نیست و اینکه اگه همه ثروتمندا از راه دزدی به ثروت رسیدن پس خدیجه زن پیامبر و همه امامان ما که ثروتمند بودن دزد بودن.

    در صورتیکه حضرت علی میگه از هر دری که فقر بیاد از همون در ایمان میره بیرون.

    ۱۳-اگه ثروتمند بشم خسیس میشم

    ۱۴-ثروتمند بشم که بدم وَرَثه بخوره؟

    ۱۵-ثروتمند بشم مجبورم به خواسته اطرافیان تن در بدم

    مثلا ممکنه زنم ازم پول بخواد برای طلا و آرایش و … و با این کار مردای غریبه ببینن و عاشقش شن و از دستش بدم. یا اینکه ممکنه بهش پول ندم که نره آرایش و اینا کنه و هی بره روی اعصابم و اعصابمو خورد کنه.

    یا ممکنه بچه ام ازم پول بگیره بره ماشین بخره و بره پارتی های شبانه یا دخترم بره پارتیهای شبانه. بعد دخترا یا پسرای دیگه مخ بچه هامو بزنن و ازشون سوء استفاده کنن. یا بچه هام موادی بشن و از راه درست منحرف بشن.

    یا ممکنه از من چیزای مختلف بخوان من بگم براتون مناسب نیست و با من شروع کنن به دعوا کردن و اعصاب خوردی.

    یا ممکنه اطرافیانم انتظاراتشون از من بره بالا و من باید همه پولمو خرج اونا کنم که از من راضی باشن. مثلا تولدشون اگه باشم ازم انتظار دارن کادوی ده میلیون به بالا ببرم

    گور بابای پول. اینجوری حداقل آرامشه رو داریم اونجوری همونم ندارم.

    ۱۶-اگه ثروتمند بشم بچه هام از من پول میگیرن و مُفت خور بار میان و نمیتونن در آینده دماغشونو بکشن بالا.

    دوستان اینا مشتی از خروار باورهای محدود کننده بود

    شاید در مورد شما هزار تای دیگه باشه. من نمیدونم.

    اما همین باورهای ریز و به ظاهر کم اهمیت زندگیتونو از این رو به اون رو میکنن.

    ایشالا همگی موفق باشیم و منم اقامت آمریکا رو بگیرم بی دردسر و مهاجرت کنم برم پیش استاد و اونجا سوالای همتونو خصوصی از استاد بپرسم?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: