شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

خیلی از ما، خواسته هایی داریم که معتقدیم با اینکه باورهای لازم برای رسیدن به آن خواسته را ساخته ایم و حتی هر ایده ای که به ذهنمان رسیده را اجرا نموده ایم و از هیچ تلاشی فروگذار نکرده ایم، اما هنوز هم به آن خواسته نرسیده ایم و نمی دانیم اشکال کار کجاست!

خواه آن خواسته درباره ازدواج با فرد دلخواهت باشد یا رسیدن به استقلال مالی، کسب سلامتی و…

در واقع دلیل رخ ندادن اتفاق مورد انتظار ما، وجود یک یا چند مانع ذهنی است که مثل سدّی مانع جاری شدن نتیجه باورهای قدرتمند کننده ای شده است که ساخته ایم.

در دوره کشف قوانین ذهنی، ما نام این موانع ذهنی را “کدهای مخرب” یا “ترمز ها” نامیده ایم.

ترمز ها، همان موانع ذهنی پیش روی خواسته ها هستند که آنقدر نامحسوس در تار و پود وجودمان نفوذ می کند و آنقدر مخفی است که گاهی نه تنها چهره ی یک مانع را ندارند بلکه یک فضیلت هم به حساب می آیند.

تمرکز دوره کشف قوانین زندگی، آموختن نحوه شناسایی این موانع ذهنی و رفع آنهاست. زیرا به محض اینکه موفق به شناسایی این موانع می شوید و در جهت رفع شان اقدام می کنید، به یکباره ثمره ی باورهایی که ساخته اید و اقداماتی که در راستای آن باورها انجام داده اید، وارد زندگی تان می شود.

در همین راستا، تصمیم به طرح سوالی گرفتیم برای: «شناسایی و رفع ترمزهای ذهنی در برابر تجربه ثروت»

تفکر به این سوال، پاسخ به آن و مطالعه پاسخ های دوستانی که به این سوال در بخش نظرات پاسخ داده اند، به شما کمک می کند تا ترمزهایی را در ذهن خود پیدا و رفع کنید که درهایی از نعمت و برکت را در همه جنبه های زندگی بر روی شما می گشاید.


یک سوال به عنوان تمرینی برای «به شناخت رسیدن درباره ی ترمزهای ذهی تان درباره ثروت»:

ایده افراد زیادی برای ثروتمند شدن این است که، از خداوند بخواهند به آنها ثروت زیادی ببخشد تا آنها با مقداری از آن ثروت در جهت انجام کارهای خیر استفاده نمایند. مثلاً بیمارستان، مدرسه، خیریه، مسجد و … بسازند یا به پدر و مادرشان رسیدگی کنند یا مقداری از ثروت شان را صرف تأمین نیازهای بیماران سرطانی و … نمایند.

به عبارت دیگر، افراد زیادی در اولین قدم برای ثروتمند شدن، وارد چنین قراردادی با خدا می شوند که به آنها ثروت ببخشد تا آنها به افراد نیازمند کمک کنند.

در این موضوع و جملاتی که شرح داده شد، یک سری ترمزهای ذهنی در برابر خواسته ی “ثروتمند شدن” وجود دارد. به نظر شما آن ترمزها چه می توانند باشند؟ آنها را در بخش نظرات همین صفحه بنویس.


مهمترین نتیجه و پاداش انجام این تمرین:

پاداش انجام این تمرین و رسیدن به چنین حدی از شناخت درباره ی برنامه ریزی ذهن تان درمورد ثروت و تفکر و تأمل برای شناسایی موانع در ذهن تان -که تا کنون درهای برکت و ثروت را به زندگی تان بسته است- می تواند

تجربه استقلال مالی و آزادی زمانی برای انجام هر کاری و پرداختن به هر علاقه ای و زندگی در هر مکانی و هر شرایطی باشد.
رسیدن به خودشناسی و خداشناسی و باور خودت به عنوان خالق زندگی ات باشد.
خلق زندگی دلخواه ات، به کمک هماهنگی با قوانین خداوندی باشد که قدرت خلق زندگی ات را به تو بخشیده است. خداوندی که: سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولا «منزه است پروردگار ما که وعده‏ هایش انجام شدنى است.»

و این جنس از به شناخت رسیدن درباره ی ذهنت، اولین و مهمترین گام برای باز کردن درهای نعمت و ثروت به زندگی ات است.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    0MB
    9 دقیقه
  • فایل صوتی شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت
    0MB
    9 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سپیده» در این صفحه: 9
  1. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    استاد خوبم سلام…

    جالبه من این فایل رو قبلا دیده بودم و کامنت های این فایل رو هم که ماشاالله بینهایته (فراوانی توی این سایت موج میزنه)تا حد زیادیش رو خونده بودم…

    وقتی امروز این فایل رو دوباره دیده بودم اصلا یادم نبود که من این فایل رو قبلا دیدم و وقتی ک شروع کردم ب خوندن کامنت ها دیدم هم این فایل رو دیدم هم کامنت هاسو خوندم هم کامنت گذاشتم و هم اینکه جواب کامنت بچه هارو هم داده بودم…

    ولی خوشحالم…چون فهمیدم مدارم رفته بالاتر و درکم نسبت ب قانون از قبل بیشتر شده.با اینکه تایم زیادی نیس از زمانی که قبلا این فایل رو دیده بودم…

    من امشب دوباره به سوال فکر کردم و درموردش حرف زدم و یادم اومد ک من چقدر چقدر چقدددر از این معامله ها با خدا میکردم…

    که خدایا تو به من بده من فلان کار خوب رو میکنم.

    دوستان امشب ک درموردش با همسرم صحبت میکردم یادم اومد ک خدای من ، من چقدر شرک هایی داشتم ک ظاهرش واقعا خداپسندانه بود…

    و الان خوشحالم ک میتونم بگم این این نوع نگاهم به ثروت واقعا تغییر کرده..

    الان درک کردم ک من مسئول زندگی دیگران نیستم..

    الان فهمیدم که هر کس نون باورهاشو میخوره..

    الان فهمیدم ک خدا به همه رزق ب حساب میده فقط کافیه که هر کسی روی خودش و ایمانش کار کنه…

    الان فهمیدم که برای بعضی ها تضاد لازمه برای رشدشون مثل خود من ک تضاد باعث شد ک من به خودم بیام.(به قول یکی از دوستان که گفتن اگه بقیه کمکم میکردن من الان ب این درک وقدرت نمیرسیدم).

    الان فهمیدم که خدا خودش خدایی کردنش رو بلده من نمیخواد به جای خدا خدایی کنم…

    و حس بد دلسوزی رو واقعا میتونم بگم تا حد حیلی زیادی در خودم کم کردم….

    امشب که با همسرم در این مورد صحبت میکردم من فهمیدم که این نگاه ک خدایا تو ب من بده منم کمک میکنم ب بنده هات این نگاه از بچگی در ناخوداگاه من ذخیره شده بوده…

    دوستان پدر من آدم ثروتمندی بود نسبت به اطرافیان و آشنایان دورو ورمون…

    خب پدر من آدم دست و دلبازی بود و خداییش به خیلی ها خیلی کمک ها کرد و همه اش تعریف میکردن و حتی الانم که فوت شده همه یادش میکنن و میگن که اصلا خیلی آدم خوبی بوده و از بقیه برادراش هم حتی این بهتر بوده و از اینجور حرف ها…

    خب منم تو ذهنم این بود که منم از این کار ها بکنم که آدم خوبی بشم و بقیه ازم تعریف کنن(عدم اعتماد بنفس)

    بچه بودم از اینکارا زیاد می‌کردم برای بقیه..

    و این طرز فکر در من بود و بزرگ تر که شدم میگفتم خدایا تو به من پول بده ببین چ کار هایی میکنم..

    بچه ها یه پروژه هایی تو ذهتم داشتم ک الان که بهش فکر میکنم میبینم ای وای بر من، من چقدر مشرک بودم و چقدر وقت و انرژی و پولم رو میگفتم میخوام صرف چ کارهایی بکنم اونم با چ نیتی واقعاااا…

    نیتم دیده شدن و عوض کردن زندگی دیگران بود….

    ولی چقدر حوشحالم ک نگاهم خیلی تغییر کرده و اون فکرا خیلی خیلی خیلی کم شده تو ذهنم و هر وقتم ک از این شرک ها میاد تو ذهنم سریع خاموشش میکنم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    چ جالب من دو روزه دارم ب این فایل و حرف های استاد و کامنت بچه ها فکر میکنم…

    و امروز یادم اومد از یه خاطره ای ک مربوط ب زمان بچگی من میشد…

    این احساس عدم لیاقته ک باعث میشه ما برای خدا شرط و شروط بزاریم ک تو بهم پول بده منم یکمشو میدم ب فلانی یا اینکار خیر رو انجام میدم و از این جور حرف ها…

    این باور از بچگی تو ما پرورش دادن

    من یادم بچه بودم شاید ۱۰ یا ۱۱ ساله بودم ک با یه جمعی بازار رفتیم و مامان بابام همراهم نبودن ولی بهم پول دادن ک هر چی خواستم برا خودم بخرم ک خوب من با اون جمع تو هر مغازه ای ک میرفتم نگاه میکردم ک چی داره ک برا مامانم بخرم یا برا بابا یا خواهرم الان اصلا یادپ نیماد ک من برای خودم چیزی خریده باشم..

    این پردسه بازار رفتن یه دو سه روزی ادامه داشت ک خب شب اول ک رفتیم خونه من وسایلی ک برای خانواده ام خریده بودم رو بهشون دادم و یادم میاد چقدر من رو تشویق کردن ک ببین سپیده هیچی برا خودش نخریده تو هر مغازه ای ک میرفته نکا میکرده ببینه چی برا مامانش یا بقیه خانواده اش داره برای اونا خریده و شایدم ی چیز کوچیکی برا خودمم خریده باشم ولی بیشتر تمرکزم رو این بود ک برا اونا چیزی بخرم و از تشویقشون از حرفاشون من فکر میکردم ک هر جا میرم باید ی همچین کاری بکنم و اردو میرفتیم دقیقا همینجوری بود نگا میکردم ببینم چی داره ک مثلا براشون چیزی بخرم یا مثلا موقع تعطیلات ک میخواستیم بریم شهرستان از قبلش من پولامو جمع میکردم ک میریم اونجا با بچه ها خوراکی بخریم چون وضع مالی ما بهتر بود یا وسایلم رو میبردم میدادم ب فامیلامون ک باهم رابطمون صمیمی تر بود ک مثلا این یادگاری باشه از طرف من برای تو…

    الان ک نگاه میکنم میبینم ک توی این رفتارم احساس گناه بوده ک مثلا فلانی ک خیلی باهم صمیمی هستیم از لحاظ مالی وضعش اینجوری و من تو راحتی هستم اینجوری سعیرمیکردم یکم این حس نانوبررو از خودم دور کنم و در کل من خودم رو لایق این همه ثروت و راحتی نمیدونستم

    ک خوب اینها از محیطی ک توش بزرگ شدم و طرز فکر خانوادمم دقیقا همینجوری بود و الان متوجه میشم ک چ باور های نادرستی در من شکل گرفته و میدونم خیلی بیشتر از این هاست ولی این خاطره یه دفه تو ذهنم اومد گفتم بیام اینجا ثبتش کنم تا هم برای شما کارامد باشه هم خودم بفهمم ک این بورم از کجا داره اب میخوره…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    سلام دوست هم فرکانسی عزیزم

    مچکرم ک دیدگاه خودت رو اینجا ثبت کردی

    من با خوندن نظر شما متوجه ترمزی ک خودم دارم شدم…

    من همیشه توی تقویر ذهنی ک از اینده ام دارم همیشه خانواده یا حتی فامیل های دورتر هم توی تصویر های اینده ام هستن…

    الان متوجه شدم ک من اصلا نمیتونم خودم رو تنها توی خونه ای ک میخوام داشته باشم یا توی سفری ک میخوام تجربه اش کنم ببینم همیشه توی تجسماتم یه چند نفری رو هم دنبال خودم راه انداختم…

    و این برمیرده به اینکه من لایق این نیستم ک از این نعمت ها استفاده کنم و حتما این نعمت ها رو با بقیه شریک میشم اونا هم از این عمت هایی ک دارم لذت ببرن..

    و یکی از دلیل های دیگم کمبود اعتماد ب نفسه…

    الان ک دارم اینا رو مینویسم بهم گفته شد ک اعتماد ب نفستم پایینه ک خودت رو لایق تنها سفر کردن نمیدونی

    یا اینکه باورتون میشه من همیشه توی تصویرسازی هام از ماشینی ک عاشقشم همیشه یه نفر کنارم هست یعنی من اینقدر اعتماد ب نفسم پایین و اینقدر حس لیاقتم پایینه ک حتی نمیتونم خودم رو تنها تپی اون ماشین ببینم…

    الان متوجه این ترمزم شدم و مرسی برای دیدگاهتون ک دیدگاه من رو ب مسائل زندگیم وسیع تر و ریز بین تر کرد…

    این طرز فکرم خودشون کار خوب جلوه میداد توی ذهنم ک میخوام نعمتم رو با بقیه شریک بشم ولی الان فهمیدم ک از کجا این فکرم اب میخوره …

    مچکرم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    چ نگاه قشششنگی …

    خدای من لیاقت سپاسگزاری رو داره و من لیاقت دریافت نعمت ها …

    چ جالب دقیقا همین امروز ک من تصمیم گرفتم تمرکزم رو ب صورت لیزری بزارم روی شکر گزاری تا نعمت های بیشتری رو دریافت کنم باید کامنت شما رو بخونم….

    خیلی لذت بردم از اینکه خدای من در هر لحظه داره نعمت میده، در هر لحظه ذاره هدایت میکنه

    و من در هر لحظه لایف دریافت نعمت ها و هدایت های بیشتر هستم

    و شکرگزاری یعنی یاداوری اینکه خدای من لایق سپاسگزاری هست و من لایق دریافت نعمت های بیشتر….

    سپاسگزاری یادم میندازه ک این خدایی ک ذات بخشیدن نعمت هست این همه بهت نعمت داده و باز هم میده ….

    سپاسگزاری یعنی یاداوری اینکه من لایق دریافت نعمت ها هستم همینجور ک تا الان این نعمت های فراوان رو دارم و لیاقت بدست اوردنشون رو داشت از این ب بعد خدایی ک ذاتش بخشیدن هست بیشتر از این ها رو برای منی ک لایقشم میبخشه….

    چقدر این نگاه ب شکرگزاری قشنگ تر بود و چقدر این نگاه توحیدی تر و با ارامش تر هست …

    منم متوجه شدم ک توی شکرگزاری هامم احساس عدم لیاقت بوده حس داد و ستد بوده ک خدایا من دارم شکرگزتری میکنم پس بیشتر بهم بده …

    خدارو شکر میکنم ک ب کامت شما هدایت شدم …

    چقدر این بهشت(سایت) سرشار از اگاهی هست…

    و چقدر خدای بخشنده ام رو سپاسگزارم ک من رو هدایت کرد ب این بهشت چون لیاقتش رو داشتم….

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    سلام دوست هم فرکانسی عزیزم…

    چ جالبه واقعا این همزمانی ها هم مکانی هایی ک خداوند قادرم برام انجام میده واااقعا شگفت زده میشم…

    دقیقا من الان چند روزی هس ک خونه مامانم هستم و وقتی ک رفتارهاشون و وضعیتشون رو میبینم ب جای اینکخ دلسوزی کنم با بحث کنم ک این رفتار تا فکر های شما درست نیس(کاری ک قبلا انجام میدادم ) سکوت میکنم و توی ذهنم همش میگم ثروت و موقعبت بی نهایته و هر کدوممون خالق زندگی خودمون هستیم،هر کدوممون داریم نتایج فرکانس ها و باور های خودمون رو میگیریم…

    باورتون نمیشه از وقتی ک کامنتون رو خونده بودم تا نجوا های ذهی میاد ک دلسوزی کنم برای خانواده ام یا اینکه پولی دستم بیاد ک کمکی بکنم سریع میگم نه من مسئول زندگی هیچ کسی جز خودم نیستم و واااقعا الان قشنگ میفهمم ک چقدر قشنگ جهان داره ز فرکانس ها و باور های ما پاسخ میده و تا باور هاتو عوض نکنی دقیقققا همون نتیجه تای قبلی رو میگیری من این رو عینا توی زندگی خودم و اطرافیانم دیدم…

    و خیلی جالبه از روزی ک دارم روی باور احساس لیاقتم دارم کار میکنم مخصوصا وقتی ک کامنت شما رو خوندم فهمیدم من باور عدم لیاقت دارم چقدر اتفاقات جالب داره برام میوفته و چقدر ساز و کار این جهان ثابت و جالبه ک اگ فرکانسی هم راستا با تجربه هایی ک میخوای داشته باشی رو بفرستی چقدر قشنگ میتونی زندگیتو اونحوری ک میخوای خلق کنم…

    و من از خدای عادل و قادرم سپاس گزارم ک من رو ب این مسیر و ب این بهشت هدایت کرد

    و از شما دوست خوبم ممنونم ک کامنت امروزتون مهر تایید خداوند عزیزم بود ب مسیری ک اگاهانه توش هستم…

    بهترین ها رو براتون ارزومندم چون شما لایق بهترین هایید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    دوست خوبم سلام

    دقیقا همینطوره من کامنت شما رو خوندم یاد ایه های قران افتادم ک خدا میگه بابا تو مسئول هیچ کس نیستی تو ب خودت بپرداز

    ب قول استاد ک میگه ما خالق زندگی خودمون هستیم و هیچ کس نمیتونه ب ما سود یا ضرری برسونه ما هم همینطور نمیتونیم ب کسی سود یا زیانی برسونیم

    اگ همین حرف رو باور کنیم دیگ نمیگیم ک خدایا ب من پول بده من ب فلانی کمک میکنم چون من در جایگاهی نیستم ک بخوام ب کسی کمک کنم خدا خودش خدایی کردنش رو بلده خودش داره فرکانس های هر کسی رو دریافت میکنه و طبق همونم بهش جواب میده .

    من اگ بخوام ب کسی هم کمک کنم ب این نیت کمک میکنم ک ظرفم بزرگ تر بشه برای جریان انداختن انرژی تو زندگی خودم ب کسی کمک میکنم ن اینکه بخوام زندگی فلانی رو تغییر بدم.

    یا این که‌بخوام شخص خاصی رو نشانه بزارم که خدایا تو به من پول بده که مثلا به مامانم کمک کنم و اونو میفرستم فلان مسافرت و براش فلان چیز رو میخرم نه.

    اگه اون تو مدار دریافت باشه چ از طریق من چ از طریق هر دست دیگه خدا میتونه این نعمت ها رو دریافت کنه.

    من قبلا که می‌دیدیم که مثلا خانواده ام فلان مسئله رو دارن ناراحت میشدم میگفتم خدایا اگه الان من پول می‌داشتم بهشون کمک میکردم در حالی که نمیدونستم دارم شک می‌ورزم نمیدونستم که با این حرفم دارم به خدا میگم خدایا تو که خدایی کردم بلد نیستی تو که نمیتونی به خانواده ام کمک ک کنی تو میتونی ولی این کار رو نمیکنی حداقل به من بده من خودم بهشون کمک کنم(ولی بر من برای این شرکی ک داشتم)

    ولی الان اصلا ناراحت نمیشم و میگم هر کی داره نتیجه باور ها و فرکانس های خودشو میگیره و اتفاقا میبینم که قانون چقدر داره کار میکنه و ناراحت میشم میگم شاید این تضاد ها برای رشدشان لازم هست من که خبر ندارم ولی خدا هست که خبر داره از همه چی. اون خودش بلده چجوری باید خدای که و چندی باید هدایت کنه و همه چیز رو سپردم به خودش و الان فوق العاده آرامش دارم و دیگه احساس بد که نتیجه اش میشه اتفاقات بد رو ندارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    دوست خوبم سلام

    چ جالب که گفتین اگ کسی کمکتون میکرد به این درک و قدرتی که الان داریم نمیرسیدین….

    من خودم برای این که حس بد دلسوزیم رو نسبت به اطرافیانم رو به حس خوب تبدیل کنم میگم که این شاید این تضاد ها برای رشدش لازم هست و سعی کنم کاسه داغ از از اش نشم.و خدا خودش خدای کردنش رو بلده…

    و این نگاه شما که گفتین اگه کسی کمکتون میکرد به این درک و قدرت نمیرسیدین ک الان با توجه به تضاد ها به این مرحله از درک و قدرت ررسیدیین…

    جالبه منم الان که دارم به خودم فکر میکنم میبینم یه سری تضاد ها باعث شده که تو این مسیر بیام وچقدر راضی هستم واقعا…

    خدا رو شکر میکنم که به کامنت شما هدایت شما تا دید باز تری نسبت این مسئله داشته باشم..

    ممنونم از شما برای ثبت دیدگاهتان در این بهشت پر از آگاهی….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    رابعه عزیزم سلام

    من دارم روی این باور که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست و خدا عاشق ثروتمندان هست دارم،اینکه ثروتمند شدن یه کار خداپسندانه هست دارم کار میکنم…

    الان توی کامنت شما با توضیحی که دادید که(کسی که ثروتمنده ب خدا نزدیک تره چون از ثروت خدا داره استفاده میکنه)

    با این حرفتون مقاومت دهنم کمتر و کمتر شد در برابر اینکه ثروتمند شدن یه کار خدا پسندانه هست…

    و اینکه گفتین ما در برابر زندگی دیگران مسئولینی نداریم، پس بزاریم دیگران زندگیشون رو بکنن، و اینکه خود خدا هم تو زندگی دیگران دخالتی نداره این حرفتون هم برام درس داشت من خودم هم وقتی میخوام دلسوزی کنم میگم هرکسی نتیجه باور های خودش رو داره میگیره و این تضاد برای رشدش لازم هست،

    ولی از این به بعد وقتی نجوا اومد تو ذهنم ک خواستم دلسوزی کنم علاوه بر آن حرف ها میگم من مسئول زندگی بقیه نیستم خود خدا هم تو زندگی بقیه دخالت نمیکنه پس منم دخالت نمیکنم و اینجوری نجوا رو خاموش میکنم..

    مچکرم رابعه عزیزم کامنتت خیلی برای من مفید بود‌..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    سپیده عزیزم سلام…

    چقدر از کامنتت لذت بردم واقعا…

    اینکه گفتی احساس لیاقت باید داشته باشیم تلنگری زدی بهم ک برم و روی این باورم که مدت هاست میخواستم روش کارکنم،شروع کنم ب کار کردن و دنبال الگو های مناسبش بگردم.

    در مورد حس لیاقت من کسی رو میشناسم که خیلی روی این موضوع روی خودش کار کرده و همچنین روی باور های دیگه اش هم زیاد کار کرده و ادم موفقیه و توی زمینه هی زیادی هم کسب و کار داره…

    یکی از کسب و کار هاش رو مثال میزنم این ادم اینقدر روی لحسا لیاقت و فراوانیش کار کرده ک وقتی میخواد کارش زو ارائه بده از جنس عالی استفاده میکنه در جالی ک خیلی ها هستن ک از جنس های ضعیف تر استفاده میکنن و لی این ادم میگه باید کیفیت کار من بالا باشه من مشتری خودم رو دارم و ادم های زیادی هستند ک براشون کیفیت مهمه و قیمتلشم ب طبع بالاتره از جاهای دیگه ولی این ادم به راحتی تمام محصولاتس رو میفروشه و تولیدش رو گسترش داده و هی انبار اضافه میکنه….

    خب قطعا این ادم یکی از دلایل موفقیت این احساس لیاقتیه ک گفتی ….

    درمورد کیفیت ک گفتی یادم اومد از استاد ک رفته بودن توی فروشگاه خرید که قیمت هارو برای یه ماه کارگر دربیارن..

    خب استاد گفت اینجا وقتی روی ی جنس مثلا اب انار یا ابلیمو یا عسل و … نوشته صد درصد طبیعی واقعا طبیعیه و فیک نیس…

    خب میبینم ک او مردم حس لیاقت استفاده از جنس باکیفیت رو دارن و اگ میگن اونجا گرون هست دارن جنس باکیفیت میخرن ک خب صددالبته درامد ها هم بیشتر میشه وقتی جنس باکیفیت با قیمت بالاتر میفروشی مثال چیپسی ک شما زدین،اونوقت ادم از اون وسیله ای ک داره استفاده مسکنه یا از اون چیپس یا اب انار طبیعی ک داره میخوره واقعا لذت میبره و احساس رضایتمندی داره.نه اینکه جنس بی کیفیت بخره کارایی لازم رو نداشته باشه یا مثلا اب اناره مزه خوبی نده و حس نارضایتی ب ادم دست بده و میشه احساس بد =اتفاقات بد

    دوست خوبم ممنونم برای کامنت پر از درسی ک اینجا ثبتش کردی…

    من لایق زندگی با کیفیتی رو دارم چون خدای من خدای با کیفیتی هست و این جور زندگی ، زندگی طبیعی هست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: