شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 167
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
باسلام خدمت استادعزیزوهمه دوستان
من نظرم رو براینکه طولانی نشه تیترواربراتون مینویسم
۱.احساس عدم لیاقت ثروت.به خاطراینکه درازای درخواستمون ازخداقول دادیم یه کاری انجام بدیم یعنی اگه کاری انجام ندیم لیاقت ثروت رو نداریم
۲.توجیه بخشش نکردن وضعیت الانم: یعنی من چون الان ثروتمندنیستم نمیبخشم .یعنی وضعیت من قابل توجیه و مشکلی نیست
۳.اگه ثروتمندبشم حتماباید دروغ بگم چون اونهاوقتی معامله میکنن حتماباید دروغ بگن تا پیروزبشن
۴.اگه ثروتمندبشم همسرم به من خیانت میکنه!
۵.اگه ثروتمندبشم همه ازمن توقع کمک خواهندداشت.مخصوصا نزدیکانم که آدمهای فقیری هستند اگه صلاح ندونم یا به هرعلتی کمک نکنم از من دلگیرخواهندشد.
۶.اگه ثروتمندبشم پسرم با آدمهای ناباب دوست خواهدشدوممکنه سلامتی اش به خطر بیافته
۷.اگه ثروتمند بشم دزد به خونه ام دستبرد میزنه وممکنه جونم به خطربیافته
۸.اگه ثروتمندبشم کلی وسیله خواهم داشت که وقت استفاده از اونهارو پیدانخواهم کردواینجوری عذاب وجدان میگیرم.
۹.اگه ثروتمندبشم انقدرسرم شلوغ میشه که دیگه وقت آزادبرای خودم و خونواده ام نخواهم داشت
۱۰.اگه ثروتمندبشم همه میخوان سردربیارن چقدر درآمد دارم یا درآمدمو چیکار میکنم ومیخوان توکارم دخالت کنن
۱۱.هرکه بامش بیش برفش بیش.من که الان این همه مشکل دارم که نمیتونم حلش کنم اگه ثروتمند بشم زیر بارمشکلات له خواهم شد.
۱۲.اگه ثروتمندبشم باید همیشه رسمی باشم نمیتونم خود واقعی ام باشم.حتی اونها وقتی ناراحتن درمورد ناراحتی شون حرف نمیزنند وفقط میگن خسته ام.
۱۳.از بازاریابی ونه شنیدن خوشم نمیاد.ثروتمندان بایدهمیشه خودشون روتبلیغ یابازاریابی کنن
۱۴.ثروتمندان آدمهای طماعی هستند ازآنجا که انسانهای دروغگو دنبال انسانهای طماع هستند پس اگه گول بخورم و ورشکست بشم چی؟
۱۵.اگه ثروتمندبشم نمیتونم نماز بخونم یا روزه بگیرم آخه ثروتمنها این کا هارو نمیکنن اگه من انجام بدم میگن ریاکاریه یا مسخره میکنن.
۱۶.اگه ثروتمندبشم هر دفعه که لباس یا وسیله گرون قیمت بخرم عذاب وجدان خواهم داشت آخه فقرا نمیتونن خرید کنن
خیلی باورهای ترسناک دیگه هم نوشتم که الان میفهمم چرا این همه مدت هست که دارم روی خودم کارمیکنم ولی نتیجه نمیگیرم.مطمئنم با کار کردن روی این ترمزهام میتونم سریعتر به جواب برسم.تشکر میکنم ازاستاد برای این شفاف سازی که فهمیدیم مشکل کار از کجاست.
باسلام خدمت استادعزیزوهمه دوستان
من نظرم رو براینکه طولانی نشه تیترواربراتون مینویسم
۱.احساس عدم لیاقت ثروت.به خاطراینکه درازای درخواستمون ازخداقول دادیم یه کاری انجام بدیم یعنی اگه کاری انجام ندیم لیاقت ثروت رو نداریم
۲.توجیه بخشش نکردن وضعیت الانم: یعنی من چون الان ثروتمندنیستم نمیبخشم .یعنی وضعیت من قابل توجیه و مشکلی نیست
۳.اگه ثروتمندبشم حتماباید دروغ بگم چون اونهاوقتی معامله میکنن حتماباید دروغ بگن تا پیروزبشن
۴.اگه ثروتمندبشم همسرم به من خیانت میکنه!
۵.اگه ثروتمندبشم همه ازمن توقع کمک خواهندداشت.مخصوصا نزدیکانم که آدمهای فقیری هستند اگه صلاح ندونم یا به هرعلتی کمک نکنم از من دلگیرخواهندشد.
۶.اگه ثروتمندبشم پسرم با آدمهای ناباب دوست خواهدشدوممکنه سلامتی اش به خطر بیافته
۷.اگه ثروتمند بشم دزد به خونه ام دستبرد میزنه وممکنه جونم به خطربیافته
۸.اگه ثروتمندبشم کلی وسیله خواهم داشت که وقت استفاده از اونهارو پیدانخواهم کردواینجوری عذاب وجدان میگیرم.
۹.اگه ثروتمندبشم انقدرسرم شلوغ میشه که دیگه وقت آزادبرای خودم و خونواده ام نخواهم داشت
۱۰.اگه ثروتمندبشم همه میخوان سردربیارن چقدر درآمد دارم یا درآمدمو چیکار میکنم ومیخوان توکارم دخالت کنن
۱۱.هرکه بامش بیش برفش بیش.من که الان این همه مشکل دارم که نمیتونم حلش کنم اگه ثروتمند بشم زیر بارمشکلات له خواهم شد.
۱۲.اگه ثروتمندبشم باید همیشه رسمی باشم نمیتونم خود واقعی ام باشم.حتی اونها وقتی ناراحتن درمورد ناراحتی شون حرف نمیزنند وفقط میگن خسته ام.
۱۳.از بازاریابی ونه شنیدن خوشم نمیاد.ثروتمندان بایدهمیشه خودشون روتبلیغ یابازاریابی کنن
۱۴.ثروتمندان آدمهای طماعی هستند ازآنجا که انسانهای دروغگو دنبال انسانهای طماع هستند پس اگه گول بخورم و ورشکست بشم چی؟
۱۵.اگه ثروتمندبشم نمیتونم نماز بخونم یا روزه بگیرم آخه ثروتمنها این کا هارو نمیکنن اگه من انجام بدم میگن ریاکاریه یا مسخره میکنن.
۱۶.اگه ثروتمندبشم هر دفعه که لباس یا وسیله گرون قیمت بخرم عذاب وجدان خواهم داشت آخه فقرا نمیتونن خرید کنن
خیلی باورهای ترسناک دیگه هم نوشتم که الان میفهمم چرا این همه مدت هست که دارم روی خودم کارمیکنم ولی نتیجه نمیگیرم.مطمئنم با کار کردن روی این ترمزهام میتونم سریعتر به جواب برسم.تشکر میکنم ازاستاد برای این شفاف سازی که فهمیدیم مشکل کار از کجاست.
سلام باورهای منفی خوبی اشاره کردید
دورود بر شما
سلام به استاد عباس منش عزیز و همه دوستان عضو این سایت من حدود یکسال است که بطور مداوم فایلهای رایگان و بعضی از محصولات استاد رو دنبال میکنم و اولین باره که نظر میزارم
یکی از باورهای غلط من از سالها قبل این بود که به اطرافیانم که از نظر مالی پیشرفتی نداشتن کمک مالی زیادی میکردم اما الان چند ماهی میشه که فهمیدم این باور غلطی در وجود من بوده، کمکهای من نه تنها اون ها رو به جایی نرسونده بلکه بیشتر به افرادی مبدل شدن که فکر میکنن همیشه دیگران باید به اونا کمک کنن و خودشون حرکتی نمیکنن و متوجه شدم که هر چه من به این افراد بیشتر توجه میکنم و کمک بیشتری میکنم تعداد افرادی که در اطرافم به کمک احتیاج دارن روز بروز بیشتر میشه، بطور مثال من اوایل یعنی حدود 20 سال پیش فقط به یک داییم که وضع مالی ضعیفی داشت کمک میکردم بعد از چند سال برادر بزرگترم که تشکیل خانواده داده بود هم اضافه شد و بعد از چند سال برادر دیگرم و هرچه میگذشت این افراد ضعیف اطرافم بیشتر میشدند تا اینکه در یکی از فایلهای رایگان استاد به نام به کبوترها غذا ندهیم متوجه شدم اینکارم اشتباه بوده و هر روز افراد ایچنینی را به خودم وابسته میکرده ام، الان مدتی است دارم با این باور اشتباه مبارزه میکنم چون متوجه اشتباه خود شده ام
ما نباید بجای خدواند تصمیم بگیریم بقول استاد در حقیقت اگر به کسی کمک کنیم به خود کمک کرده ایم ضمن اینکه اگر به کسی کمک میکنم بهتر است بطور ناشناس کمک کنبم تا طرف مقابل را به خودمان وابسته نکنیم
میبخشید که طولانی شد
سپاسگزارم
سلام و درود خدمت همه ی دوستان و استاد عباس منش و همکاران خستگی ناپذیرشون???
دنیای این روزای آشنایی با این قوانین و تغییر باورها حس جالبی بهم داده که اولین کامنتمو اینجا میذارم…ی لحظه ش خنده س ی لحظه ش گریه…همش تو ذهنم در حال بازی با افکارم هستم…همش دنبال نشونه هام بین همه ی باورهای درست و غلطی که پیش رومه کدومو انتخاب کنم و روش کارکنم…بیشتر از تنهاییام لذت میبرم…نتایج ریز و جالبی گرفتم…ولی ترمزهام خیلییییی زیاده…و بعضا خنده دار و ناراحت کننده…ول یشک ندارم که تهش همه چی عالی میشه…??
?در رابطه با سوالتون چیزایی که به ذهنم رسید بیشتر بحث عدم لیاقت بود…اینکه خداجون من که لایق نیستم این پولو به من بدی شاید هنوز به اون مرحله نرسیدم که این همه پول داشته باشم ولی تو بخاطر کارای خوبی که قراره با این پول انجام بدم و بخاطر اون افرادی که قراره بهشون کمک کنم پولو بهم بده ی جورایی باج دادن میشه دیگه….و اینکه هنوز تو ذهنمون هست که پول زیاد برا آدم بداس… برای اینکه بگیم آدم خوبه ی قصه ایم و ثروت زیاد ما رو از خدا دور نکرده باید حتما ی قسمت از پولمونو خرج خیرات و کمک به بقیه کنیم …خودمون حواسمون نیست ولی همین موضوع انگیزه ی رسیدن ب ثروت رو کمتر میکنه چون واسه بقیه میخوایم دیگه…اینکه خودمون رو مسئول زندگیه بقیه میدونیم و فک میکنیم خدا حواسش به بقیه نیست و فقط خدای ماهاس…اگه به ما پول بده بقیه فراموش میشن و خزانه ی خدا خالی میشه پس ما جبرانش میکنیم..ی چیزای دیگه ای هم هست به نظرم که ثروت رو از ما دور میکنه … اینکه خیلیامون یاد نگرفتیم و هنوز نمیدونیم با پول زیاد میشه چه کارای دیگه ای کرد؟ته هدفامون چی بوده؟ این همه پولو الان داشته باشیم بعدش چیکار کنیم؟
کلا حس میکنم این طرز فکرا ما رو برده تو ی قاره ی جدید?? امیدوارم همه مون پازلای زندگیمونو خیلی قشنگ کنار هم بچینیم و ی تصویر زیبا نمایان بشه.??
سلام استاد بینظیرم و دوستان توانمندم
دارم فکر میکنم چرا من باید به خدا بگم بهم پول بده تا ببخشم؟!
چون خدا رو مثل یک انسان میبینم که در برابر هر کمکی به من ازم انتظار جبران داره ولی اگر خدا رو سیستمی ببینم که جهان همه خود خداست و همه چیز از آن خودشه و در واقع خود خودشه، پس اگر من پولی رو ببخشم ، باید به خودم بگم به کی بخشیدم؟ به خدا بخشیدم؟ پول خودش رو به خودش بخشیدم؟
یه کم پیچیده و در عین حال مزحک شد?
پس من مالک چیزی نیستم و نمیتونم از کیسه خلیفه ببخشم
خداست که مالک زمین و آسمان و هر آنچه بین آنهاست میباشد و من هر چیزی در این دنیا به دست بیارم خدا به من داده از فضلش و طبق سیستمش که جهان رو با اون مدیریت میکنه،
پس من به اندازه ای که به قوانین عمل کنم به دست میارم نه با گفتن این حرف به خدا
و در واقع این حرف نشون دهنده شرک درون قلب منه
که ۱: قصد کمک و هدایت انسانها رو دارم به جای خدا
۲:نزدیکی خدا به تمام انسانها ( خدا گفته از رگ گردن به همه انسانها نزدیکتره) رو باور ندارم
۳: و مهمترین اصل رو فراموش کردم که من اومدم در این دنیا که شاد باشم و از مواهب الهی لذت ببرم
شاد و موفق و سربلند باشیم?
سلام خدمت استاد و همه دوستان فعال
گفتم قبل از اینکه نظر دوستان رو بخونم اول دیدگاه خودم رو بزارم بعد نظرات دیگران رو بخونم تا اینجوری برداشت خالص خودم رو نوشته باشم.
اولین باور اشتباهی که بنظرم رسید برمیگرده به عزت نفس ، یعنی ما برای خودمون بتنهایی ارزش قائل نیستیم که به خدا همچین قول هایی میدیم که فلان کار خوب رو میکنیم یعنی این منظورو میرسونیم که من برای خودم که نمیخوام فقط یا من زیاد مهم نیستم، مهم اون کارای خوبیه که میخوام انجام بدمه ، مهم اون آدماها و بیچاره هایی هستن که میخوام کمکشون کنم یا منتظر کمک من هستن، من زیاد مهم نیستم.
دومین باور اشتباهی که با توجه به فایل های استاد به ذهنم رسید اینه که خدا رو هنوز توی ذهنمون مثل یه آدم با احساسات انسانی تصور میکنیم که میخوایم با همچین قول هایی یه جورایی راضیش کنیم که ثروتمندمون کنه یا سرش شیره بمالیم که فلان پولو برام جور کن منم این کارا رو در عوضش میکنم.
با تشکر از همه دوستان و استاد گرامی.
به نام خداوند رحمن و رحیم
سلام به همگی…راستش من خودم اصلا این طرز فکر رو نداشتم از ابتدای هدفگذاریم…و الحمدلله الان ک فهمیدم اینا ترمز ها هستن خب خوشحالم که نداشتمشون
فکر میکنم دلیل اصلیش ذهن شرطی ادماس… اونقدر که این شرطی بودن رو ب همه چیز حتی خدا تعمیم دادن…..دوستت دارم به شرطِ…(تو هم منو دوس داشته باشی و ب حرفام گوش کنی)
درس میخونم به شرطِ….(حتمن یه شغل عالی پیدا کنم با مدرکم و ..)
بهت پول میدم و کمکت میکنم به شرطِ….(بهم خدمت کنی…)
کار خیر انجام میدم به شرطِ….(برم بهشت…)
یعنی دقیقا خوبی ها رو شرطی کردیم..عشق بی قید و شرط نمیورزیم…واس دل خودمون واسه عزت نفسمون واسه حال خوب خودمون کاری نمیکنیم…یا عزت نفس و حال خوب خودمون رو شرطی کردیم….مشروط بر خیلی چیزا
و فک میکنیم خدا هم همینگونه عمل میکنه….بهت نعمت میدم به شرطِ….(زکات بدی کار خیر کنی مدرسه بسازی و ….)
ولی نه!نه!وَسِعَت رحمته کلّ شیء! رحمتش شرطی نیست!او عشق بی قید و شرط رو خوب بلده….
و این ریشه ی بی عزت نفس بودنه…این در ناخوداگاه ما باور فراوانی نعمت رو به خطر میندازه….این همچنین باور شرک امیزیه!انگار ما هم در خداوندی خدا شریکیم اگه ما پول داشته باشیم و کار خیر نکنیم پس شرط رو رعایت نکردیم….نعوذ بالله…
این باور شرطی سازی دریافت نعمات یکیش این موضوعیه که استاد مطرح کردن..جاهای دیگه هم سایه میندازه مثل روابط و با قید و شرط عشق ورزیدن..و در تمام حوزه ها اگ حواسمون نباشه رخنه میکنه…
خدایا حفظمون کن از شرک…
سلام
من اگر خودم رو لایق اون ثروت و عطای خدا میدیدم ، که پیش خدا برای خودم شرط نمیگذاشتم (خدا شما به من ثروت رو بده من هم قول میدم خیرات کنم).
من روی احساس لایقت خودم کار کرده ام . اما الان فهمیدم که فقط روی بخش لایقت خودم در میان انسانهای دیگر کار کرده ا م .
و روی لایقت خودم در نزد خدا کار نکرده ام .
سلام خدمت دوستان و استاد عزیز.
من برای پاسخ به این سوال به چند تا باور رسیدم اما آن چیزی که برای خودم هم پاشنه ی اشیل است و مد نظر من است آخرین باوری است که توضیحش خواهم داد:
1)ارزش قائل نشدن برای خود و احساس لیاقت ثروت زیاد را نداشتن:این باور این موضوع را میرساند که من ارزشمند نیستم ولیاقت ندارم که همینطوری ثروتمند شوم،باید یک کار خیری انجام بدهم با آن ثروت تا به من داده شود، وگرنه من همین طوری ثروتمند نمیشوم.
2)احساس گناه داشتن:این باور را داریم که اگر پول رابخواهیم تا با الان مثلا فقط ماشین و خانه بخریم وفقط وفقط فقط خودمان لذت ببریم وکیف کنیم و با ان هیچ کار خیر یا حسنه ای انجام ندهیم،حتی با این فکر در ما احساس گناه بوجود میاید و احساس می کنیم که گناهکار هستیم و این کار گناه است و نباید اینطور باشد.
3)پول و ثروت را چیزی جدا از خداوند دانستن:برای من بارها اتفاق افتاده است و به احتمال زیاد برای شما هم اتفاق افتاده است که یک رابطه ی عاشقانه قشنگی را تجربه می کنیم و در ذهنمان میگذرد که این خود خداوند بود که از طریق این فرد به من عشق ورزید یا اینکه این خود خداوند بود که به این شکل به من عشق ورزید و این در مورد سلامتی هم است سلامتی مان را جلوه ای از خود خداوند میدانیم اما چرا در مورد پول اینطور نیستیم و وقتی که پول و ثروتی وارد زندگی مان میشود از خداوند تشکر میکنیم که به ما پول و ثروت داد!!نمیخواهم ادای متفکران بزرگ را در بیاورم که خیلی حرفهای خاص میزنند اما این یک نکته ی ریز است،حتی در رابطه هم ما از خداوند در خواست عشق میکنیم اما در گوشه ی ذهنمان این هست که اون عشق خود خداست و شکلی از ان انرژی است اما در مورد پول این طور نیست و این موضوع در گوشه ی ذهنمان هم نیست و چیزی جدا از خدا و ان انرژی است و حتی اگر خواسته ای داشته باشیم که قیمتش زیاد باشد واز خداوند در خواست میکنیم، ته دلمان میگوئیم که این قیمتش خیلی زیاد است!خدا چطوری میخواهد به من بدهد و با این کار شرک میورزیم و پول را مانعی برای خداوند میدانیم.
4)ثروتمند شدن یک کار بد و مادیگرایانه و نا پسند است:ما با این کار که بخواهیم بخشی از این ثروت را ببخشیم، توجیحی درست میکنیم که به ثروت برسیم، با اینکه قلبا ثروت و ثروتمند شدن را دوست داریم و این بخاطر این است که باورمان این است که پول کلا خوب نیست.
5)هدفی از ثروتمند شدن نداریم:یعنی اینکه نمیدانیم که بعد از ثروتمند شدن چه کار میخواهیم بکنیم(چه چیزهایی میخواهیم بخریم؟مسافرت کجا میخواهیم برویم؟و…)و میائیم یک هدف میسازیم که وقتی ثروتمند شویم به این کمک می کنیم، دست فلانی را میگیریم و اصلا هیچ هدفی را در ابتدا مشخص نمیکنیم، بلکه میگوئیم قول میدهم که وقتی ثروتمند شدم با مقداری از ان پول به فلانی هم کمک بکنم، نمیگوئیم که قول میدهم ثروتمند شوم تا ان خانه را بخرم و… ، بعد اگر خواستم به ان فرد یا سازمان کمک کنم.
6)پول یک چیز کثیفیه و بااین کار تمیزش می کنیم:اعتقاد و باور ما این است که پول ذاتش سیاه و کثیفه، شیطان پول را بوسیده استو… ، اما از انجا که ما ثروتمند شدن را دوست داریم و میخواهیم که ثروتمند شویم واز انجا که پول چیز کثیفی است، ما قول میدهیم که در کارهای درست(انچه که به ما گفته شده) از ان استفاده کنیم.خدایا تو فقط پول رو به ما بده من قول میدهم که در کارهای خیر از ان استفاده کنم.نه فقط در مورد پول، در مورد ماشین و خانه و چیزهای دیگری که ثروتمندان فقط میتوانند ان را تهیه کنند هم این موضوع صادق است،مثلا میگوئیم که فلان خانه ی چند صد متری را میخرم تا درونش مجلس و هیئت برگزار کنم یا اینکه فلان ماشین گران قیمت را میخرم تا پدر و مادرم را به مسافرت ببرم و اگر چیزی باشد که نمیتوانیم از ان در کارهای خیر(انچه که ما شنیده ایم)استفاده کنیم، ان را تهیه نمیکنیم یا ان مقدار پول را نمیسازیم. ان چیزی که درون خود من بود این بود که ثروتمند شوم تا مثلا در روز عید قربان یا عید غدیر کل محله های فرمانیه و کامرانیه و نیاوران را غذا بدهم..تازه جالبترش این بود که با خودم میگفتم که سالهای بعدش هم محله ها را گسترش میدهم.
کار دیگری که انجام میدهیم این است که خمس میدهیم، بچه ها میدونستید که این بحث خمسی که ما به ان اعتقاد داریم(که باعث تطهیر وافزایش مال میشود)حتی یک ایه در قران از ان نیامده است و اصلا به ان اشاره ای نشده است.آن موضوعی که از خمس امده است در مورد غنیمت جنگی خنگ پیامبر با کفار است.بیائیم این باور را بسازیم که پول و ثروت جلوه های پاک و مطهری از ان انرژی پاک و بی نهایت هستند.
7)خواسته هایمان را ارزشمند و خوب نمیدانیم:به همین دلیل هم علت اینکه ما میخواهیم ثروتمند شویم این است که به دیگران کمک کنیم، نمیگوئیم که ثروتمند شوم تا به این خواسته ها برسم بعد اگر خواستم کمک کنم.
8)ترس از ثروتمند شدن:از ثروتمند شدن میترسیم و فکر میکنیم که بخواهیم ثروتمند شویم چه اتفاقاتی می افتد!!! که ریشه ی ان هم این است که اگر ثروتمند شوم یکسری اتفاقات بد می افتد و یکسری چیرها را باید از دست بدهیم و بخاطر این ترس این دلایل و توجیه هارا میاوریم تا شاید خداوند این اتفاقات را سرمان نیاورد و ترسهایمان کمتر شود و خیالمان هم راحتتر شد از ثروتمند شدن.
9)جلب توجه دیگران:میخواهیم ثروتمند شویم که به دیگران کمک کنیم وکارهای خیر انجام بدهیم و به این وسیله در چشم و نظر دیگران قرار بگیریم که دیگران بگویند که ببین!آدمهای ثروتمند خیّر هم پیدا میشوند.چه انسان شریفی،چه انسان شایسته ای،خدا رو شکر که هم چنین انسانهایی هم هستند(این قضیه کاملا ناخود آگاه است، با اینکه شما تمام قصد و نیتتان از ان کار واقعا خیر است( به باورهای اشتباه بر میگردد)اما ته دلتان بدتان نمی اید که از شما تعریف کنند واینکه ثروتمند بودنتان به فقرا و دیگر افراد ثابت شود و متوجه ثروتمند بودن شما شوند.
10)باور کمبود:چون فکر میکنیم که اگر ثروت زیادی وارد زندگی ما شود،یک جای کار ایراد دارد و فکر میکنیم که انگار داریم حق فقرا و نیازمندان راهم میخوریم،چون فکر میکنیم که کم است و بخاطر جبران این کار اشتباهِ(خداوند)چنین کاری میکنیم.
11)ایمان نداشتن به عدل خداوند و درک نکردن این سیستم و قوانین جهان و دلسوزی کردن:
چون اینطور درک کرده ایم که درست است که ما دوست داریم ثروتمند شویم اما این کاری است که سبب میشود تا حق دیگران را بخوریم و دیگران هم سهمی در این موفقیت ما دارند،بالاخره بنی ادم اعضای یک پیکرند دیگر!!! و ما باید این ثروت را با دیگران تقسیم کنیم نمیشه که همه اش مال خودمان باشد و اگر این کار را انجام ندهیم انسان خود خواه و خود پسندی هستیم و اینکه من ثروتمند شوم فقط بخاطر اینکه دنبال عشق و حال خودم بروم و به دیگران کاری نداشته باشم یک کار نا جوانمردانه است،آدم وقتی بجایی میرسه و ثروتمند و موفق و مشهور میشوداتفاقا باید بیشتر به دیگران کمک کندو مسئولیت دارد در قبال این مقام و جایگاهی که دارد در برابر مردم و گرنه از او گرفته میشود(انگار که مردم این مقام را به ما داده اند!!!!!!!!)پس بخاطر خودم هم که شده باید این کار را انجام بدهم،اگر که میخواهم در این مقام و جایگاه بمانم اگر هم که نمیخواهم که هیچی!!وهر چه قدر هم این کار را بهتر انجام دهم جایگاهم بالاتر میرود و موفقیت و ثروت و شهرت بیشتری کسب میکنم این باوری است که بیشتر از 95-96 درصدافرادی که موفق و ثروتمند و مشهور شده اند و در فعالیتهای خیر خواهانه(!)عضو شده اند و کمک میکنند وجود دارد،برای یکسری ها بیشتر و برای یکسری ها کمتر.
13)باورهای شرک آلود داریم:چون فکر میکنیم و باور داریم که فقط با تعهد دادن برای انجام آن کار میتوانیم ثروتمند شویم و با این کار قدرت میگیریم؛یعنی قدرت رابه دست چنین کارهایی داده ایم تا به خواسته هایمان برسیم درست و دقیقا مثل نذر کردن که شرک مطلق است،برای همین هم با اینکار احساس زندانی بودن می کنیم.قدرت فقط وفقط وفقط از ان فرکانسها و ارتعاشاتمان است وبس، چه تعهد بدهیم وچه تعهد ندهیم، اگر فرکانس هایمان ثروت افرین باشد بدون شک ثروت وارد زندگی مان میشود.فکر میکنیم که ان کار سبب ثروتمند شدن ما میشود در حالی که اینطور نیست،باورهایمان است که سبب این کار شده است.
14)معنای ریشه ای و خام خَیَرَ/حَسَنَ/بِرّ(کسره زیر باء)/صَلَحَ:چه کسی میداند که معانی خَیَرَ و حَسَنَ و صَلَحَ و بِرّ چیست؟مثل کار خیر یا عمل حسنۀ یا عمل صالح یا کار برّ.دوستان معنای این چهار کلمه هیچ ربطی به آن معانی ای که ما از این چهار کلمه میدانیم، و به ما گفته شده است، ندارد. همانطور که استاد گفته اند معنای کلمات قران و کلماتی که پر کاربرد هستند تک کلمه ای دقیق و مشخص نیستند،بلکه یک مفهوم کاملاً گسترده است و به یک معنی خاص اشاره ندارد و یک موضوع گسترده را مشخص میکند که برای هر کس میتواند متفاوت باشد(و به نظر من هم این یکی از شاهکارهای قرآن است).
به نظر من اگر این مسئله حل شود و آن باورهای مذهبی در مورد کارخوب و خیر شکسته شود و تغییر کند خیلی از مسائل زندگیمانکه پول وثروت هم جزو ان هستتا حد زیادی حل میشود و احساس آزادی فوق العاده ای که فارغ از هر دین ومذهبی بودن است به ما دست میدهد،اما تا موقعی که زنده هستیم این باورها کار دارند(حد اقل برای من اینطوری است)دوستان قران از طرف کسی امده که انسان نیست و این احساسات و عواطف انسانی را دارا نیست وفقط کل قضیه و ان چیزی که فقط هست را میبیند نه ان چیزی که میخواهد ببیند را ببیند.
*کلمه ی خَیَرَ:196بار در 55سوره و در 178 آیه در قران تکرار شده است وبه معنای خواسته و آن چیزی است که از لحاظ نفع و استفاده برای من نوعی بهتر است که شاید برای دیگری بهتر یا حتی مفید وخواسته نباشد.این نه به معنای خوب مرسوم است و نه به معنای بد مرسوم که برای هر کسی ممکن است متفاوت باشد.کلمه ی مقابل ان شَرَرَ(شرّ)است که 31بار و در 22سوره و در30 ایه در قران تکرار شده است که به معنای ناخواسته است و آن چیزی است که به نفع من نوعی نیست که این هم به معنای خوب و بد مرسومی که ما میدانیم نیست.
*کلمه ی حَسَنَ:194بار در50 سوره و در 177 آیه در قرآن تکرار شده است وبه معنای ان چیزی است که سبب شادی و اشتیاق و ذوق درونی شما شود و این به معنای ان کار نیکی که ما میدانیم نیست و مقابل ان سُوء قرار دارد که 167بار در 45سوره ودر151آیه درقران تکرار شده است که به معنای آن چیزی است که سبب اندوه و حزن شود و این هم به معنای آن گناه و کار بدی که ما میدانیم نیست،اصلا هیچ ربطی ندارد به هیچ وجه و به هیچ عنوان.
*کلمه ی بِرّ:11بار در7سوره و در4ایه و کلمه ی ابرار 6بار در 4سوره و در 6آیه در قرآن تکرار شده است و اصل کلمه ی بِرّ(کسره زیر باء) به معنی آن چیزی است که مفید است و سبب گستردگی و گسترش میشود که کلمه ی مخالف آن إثم است که48 بار در 21 سوره و در42 آیه در قرآن تکرار شده است که به معنای آن چیزی است که ضرر میرساند و مانع میشود که هر دوی این مفاهیم به معنای خوب وبد مرسومی که ما میدانیم نیستند که برای هر کسی میتواند این دو مفهوم متفاوت باشد فکر کنم متوجه شده اید که معنی ابرار چیست.یک سؤال،آن کار برّ، سبب گسترش و گستردگی چه چیزی میشود؟!!!وابرار چه چیزی را گسترش میدهند واز چه طریقی گسترش میدهند؟!!! و چرا در خواست اولی الالباب که همواره و در همه حال در خلقت آسمانها و زمین تفکر میکنند بعد به این نتیجه میرسند که اینها بیهوده خلق نشده است،(تَوَفَّنا مَعَ الاَبرار)است،اصلاً ریشه ی وَفَیَ به چه معنی است ،آیا به معنی مردن است یا… ؟ باید به این سؤالات اساسی فکر کرد.
*کلمه ی صَلَحَ:180بار در 54سوره و در170 آیه در قرآن تکرار شده است و کاری است که سبب هماهنگی وتعادل میشود که نتیجه ی آن آرامش و احساس خوب است و کلمه ی مقابل آن فَسَدَ است که 50بار در 23سوره و در47آیه در قرآن تکرار شده است که به معانی به هم ریختگی و از حد تعادل خارج شدن است که نتیجه ی آن پریشانی و احساس بد است،که اینها هم به معنای خوب وبد مرسومی که ما میدانیم نیست.یک سؤال،چرا در قران بعد از ایمان، عمل صالح آمده است واینکه نشانه ی ایمان ویاد خداوند آرامش قلبی است چه ربطی به عمل صالح دارد؟اصلا این هماهنگی و تعادل چیست و به چه معنی است؟
پس نتیجه میگیریم که کار خیر،عمل حسنه،عمل صالح و کار برّ انچه که ما به سبب باورهای مذهبی و جامعه ی محدودکننده که ما میدانستیم نیست،بلکه خودمان باید انتخاب کنیم که چه چیزی خیر ما و عمل صالح ما و کار برّ ما و عمل حسنه ی ما است. شاید سؤالی پیش بیاید در مورد بِرّ که در قران امده است که هرگز به بِرّ نمیرسید مگر اینکه از انچه که دوست دارید ببخشید یا اینکه مالتان را به فقرا و مساکین و… ،بدهید. خُب آقا محمدرضای گُل،شما که درمورد بِرّ اینطور فرمودید ،پس این قضیه چه طور جمع میشود؟
دوستان با توجه به معنی برّ(انچه که مفید است و سبب گسترش میشود) ایات میگویند که اگر میخواهید رشد کنید و سود ونفع به دست بیاورید و به گسترش برسید از انچه که دوست دارید ببخشید(که ایه ی دوم زیر مجموعه ی ان قرار میگیرد)که هر چیزی میتواند باشد، میخواهد پول وثروت باشد،یا عشق باشد و… هر انچه که مفید است نه انچیزی که خودتان نمیخواهید و ضرر است برای شما.شما باید این کار را انجام بدهید، تا به گسترش برسید تا ظرفتان بزرگتر شود؛اما ما در سوال میخوانیم که من از لحاظ مالی به گسترش برسم وبعد مقداری از آن را می بخشم و این دقیقا مخالف با این ایه و قانون بخشش و طبیعت جهان هستی است و نکته ی دیگر این است که ما با خداوند قرارداد نمی بندیم، بلکه قانونش این است که دی اکسید کربن را میدهیم تا خودمان اکسیژن بدست بیاوریم تا ششهایمان بازتر و بزرگتر شوند،آبی که در سطلمان مانده است را میدهیم تا باران با آب تازه آن را دوباره جایگزین کند و اصلاً کاری به ان فرد نداریم همین طور در مورد ساخت بیمارستان یا…،بخاطر انها این کار را نمیکنیم، بخاطر خودمان است با این کار هم ظرفمان بزرگتر میشود و هم اب درونش تازه میشود و هم اب بیشتری درونش جای میگیرد.اینطوری نیاز به جلب توجه دیگران هم نداریم ومنظورم از اب باران فقط پول وثروت نیست،بلکه تمام نعمتهای خداوند است.درمورد عشق هم همین طور است، مااز انچه که از درون ما سرزیر میشود و به ان نیازی نداریم را می بخشیم به کسی که عاشقش هستیم تا عشق بهتر و تازه تری را دریافت کنیم و جایگزین شود و ظرفمان هم بزرگتر شود،نه فقط بخاطر طرف مقابل صرفاً.
حالا با این درک کار خیر چه چیزی است؟اینکه ثروتمند شویم و به خواسته هایمان برسیم،یا اینکه ثروتمند شویم تا با پول ان به دیگران کمک کنیم.کدامش احساس شادی واقعی را درونمان ایجاد میکند؟کدامش سبب گسترش میشود؟کدامش آرامش بیشتری و احساس سپاسگزاری بیشتری به ما میدهد؟کدامش سبب هماهنگی بیشتر مابا خودمان میشود و به طبع سبب هماهنگی ما با جهان و اطرافیانمان میشود؟.
اصلاً اینطور فرض کنیم که سؤال هیچ اشکالی ندارد و ما باید یک قول بدهیم تا ثروتمند شویم،چرا درخواستمان از خداوند این نباشد که خدایا انقدر به من ثروت(پول،روابط عالی و…) بده که من بتوانم بالذت بردن از تک تک لحظاتم و از نعمتی که به من میدهی و ان احساس شادی و عشق وارامشی که تجربه میکنم،دستی از دستان پربرکت تو شوم تا وارد جهان و زندگی افرادی شود که میخواهند به این خواسته ها برسند و در این مسیر حرکت کنند و سبب انگیزه و الگو و امید شوم که اگر من توانستم شما هم میتوانید.
کلاً بی خیال تمام حرفهایی که زدم شوید،خدا با کدومش بیشتر حال میکنه و زود تر به شما ثروت میده؟
دوستانی که هنوز قرآن را مطالعه نکرده اید ازتون خواهش میکنم که حداقل بروید واینها رو در قران سرچ کنید و مطالعه کنید،من میخواستم آیه بیاورم اما گفتم که هر کس که خودش واقعا بخواهد و درمدارش باشد میرود و می بیند.اگر با این درک سراغ قرآن بروید و ایه ها رو نگاه کنید متحیر میشوید و خشکتان میزند!!من قسم میخورم و متعهد میشوم و قول شرف میدهم که این اتفاق برایتان می افتد و نگاهتان به کل تغییر میکند و انگار که یک پرده از جلوی چشمانتان و ذهنتان برداشته میشود و ذهنتان باز میشود و تازه متوجه میشوید که قضیه چی بوده و چقدر راحت بوده و به ما چی گفتند و چه قدر سخت گرفتند!!!!.
اصلاً به این حرفها شک کنید و بروید برای اثبات حرف خودتان بخوانید.?????
هر کجا هستیم در پناه خداوندی که بخشش از حد بگذرد،سرشار از ثروت و نعمت و سلامتی وعشق و آگاهی و همه ی چیزهای خوب باشیم. ??????????
برادر ارجمندم جناب آقا محمد رضا احمدی عزیز،
از نوشته ی زیبا و عمیق و جامع شما لذت بردم.سپاسگزارم
بهترین ها را برای همه از خداوند بخشایشگر خواهانم
با سلام خدمت شما اقا محمد رضا
و ممنون به خاطر دیدگاه زیبایی که نوشتید
من خیلی دوست دارم قران رو مطالعه کنم ولی اخه این قران با این معانی که در دست ما هست بیشتر مارو گمراه میکنه تا این که مسیر درست رو بهمون نشون بده
وگرنه خیلی دوست دارم قرآن رو بخونم و حتی سوره بقره رو خوندم ولی اون ارتباطی که بهم حس خوبی رو بده برقرار نکردم
اگاهی شما در مورد قران رو خیلی دوست داشتم
سلام خدمت آقا معین گل، حالت چطوره عزیزم؟ خوبی؟ حالت خوبه؟
هیچ کس توی زندگی تو مانع نمیشه مگر خودت و باورهای خودت، قدرت مطلق زندگیت خودت هستی و این کتاب هم صاحب داره ، قدرت رو به دست مترجمان و یکسری معنی نده، قرار نیست که معانی ما رو هدایت کنه که، یکی دیگه قراره ما رو هدایت کنه، تو با نیت خالص برو سمتش، تو تصمیم بگیر که تمام ذهنت و تعصباتت رو پاک کنی، تو خودت رو بسپار بهش،اونوقت میبینی که اون از طریق همون معانی هم هدایتت میکنه.
حالا خوبه ما قرآن رو داریم،پس حضرت ابراهیم چی کار میکرد وقتی که وسط بت پرستا بود و قرآنی هم نداشت؟
تو فقط پای در راه بنه و هیچ مپرس? خود راه بگویدت که چون باید کرد
یـــه دونه باشی آق معین?
سلام به استاد و دوستان عزیز
من ترمز اینگونه درخواستها را در این میبینم که:
وقتی ما داریم برای خدا شرط تعیین میکنیم یعنی اینکه کلا این قوانین رو قبول نداریم و اگه هم قبول داریم باور قلبی نداریم
وقتی من میگم مثلا خدایا به من یک میلیارد پول بده در عوض من هم مثلا 10 ملیون به جایی یا کسی کمک میکنم یعنی اینکه خدایا اول تو به من این درخواستم رو بده و اگه من دیدم که دادی و قبول کردم که این قوانین درست هست و میشود از این طریق به خواسته هامون برسیم اون وقت من هم به بقیه کمک میکنم و اگر تو به من درخواستهام رو ندی من هم قبول ندارم و کمک نمیکنم
در صورتی که چه به درخواستهامون برسیم و چه نرسیم باید این باورها رو داشته باشیم و شرطی در رسیدنش تعیین نکنیم
سلام
به دلیل اینکه این افراد به قانون فراوانی اعتقاد ندارند و نمیدونن که ثروت به اندازه زیاد هست و خیلی از افرلد ثروتمند هم به نیازمندان کمک میکنن و نیازی به این قرارداد با خدا نیست