شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 192

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینت چهارپاشلو گفته:
    مدت عضویت: 2747 روز

    سلام و درود خداوند بر همگی

    من نمیخوام جواب سوال استاد را بدم و یا باورهای مخربم را بگم من پذیرفتم که خیلی باورهای مخربی دارم و فکر میکنم پذیرشم قدم اولم برای موفقیت هست.من یک ساله که رو باورهام کار میکنم و هنوز هیچ نتیجه ای نگرفتم و الان با خوندن تعدادی از نظرات دوستان متوجه ترمزهای اساسی خودم شدم من همیشه تصور میکردم که دارم به اطرافیانم کمک میکنم از لحاظ مالی و خیلی کارهای دیگه ولی الان تصمیم گرفتم که اینگونه باشم.

    * خودخواه باشم: یعنی ثروت را فقط و فقط برای خودم بخوام مگه من الان دارم طعم نداری خیلی چیزها را میچشم کسی اومده بهم کمک کنه که من کمک کنم.خدا خودش بنده هاش را خلق کرده خودش هم میدونه چه جوری روزیشون را بهشون برسونه .

    *جاه طلب باشم: فقط پیشه خدا جاه طلب باشم و ازش اینقدر ثروت میخوام که اصلا نتونم بشمارمش و هر چی دلم خواست بخرم ، هرجا دلم خواست روی این کره زمین برم، همه چی درجه یک داشته باشم ، چون همشون حقه منه و از شیر مادرم حلالتر هستش

    *انفاق: هم داشته باشم در هر شرایط با توجه به وضعیت همون شرایطی که هستم و موکول نکنم به زمانهای دیگه و فقط با این نیت که با این کارم جریان ثروت و خیر و برکت زندیگیم بیشتر شه اون آدمها هم محتاج کمک من نیستن محتاج خداوند هستن

    *نزدیکی به خداوند: ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست و به من احساس آرامش میده و خیلی از دغدغه هام کم میشه و در این احساس آرامش و آزادی وقت میتونم رها باشم وبه خییلی چیزهای دیگه فکر کنم و روی خودم وباوررهام کار کنم تا هر روز زندگیم قشنگتر و باشکوهتر و لذت بخشتر از روز قبل باشه به خدای درونم هر لحظه نزدیک و نزدیکتر شوم

    وای که خودم چقد کیف کردم از این تصمیماتی که گرفتم انشاءالله با لطف الله و تلاش واراده ی قوی خودم و همچنین این سایت به نتیجه های عالی میرسم.

    همه ایهنا با خوندن چند صفحه از نظرات در وجودم شکل گرفت و خدا را شکر که اینقدر زیادن کا تا دو ماهه دیگه کار دارم تا بخونمشون و چن هر روز تکرار میشن حسابی در من تاثیر خواهند گذاشت .

    استاد حالا حالاها اگه فایلی نذاشتی اشکال نداره ما با همین فایل خیلی کار داریم

    شاد باشید و دلی را شاد کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      علی زارع گفته:
      مدت عضویت: 2969 روز

      درود بی نهایت به شما زینب خانوم

      که چه عشق و لذتی بردم از خوندن جمله های فوق العاده و ارزشمندی که

      به واسطه ذهن زیبای شما ، به چشم دل و ذهن من میرسه و

      تو این لحظه ها شدید دستی از بی نهایت دست خدا تو زندگی انسانی من

      بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و ثروت ئ عشق و لذت رو از خداوند براتون آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    کانی کورد گفته:
    مدت عضویت: 2529 روز

    سلام

    دوست بزرگوار جناب رحمان نژاد عزیز تبریک عرض میکنم…انتخاب شما واقعا بجا بود…البته دوستان همگی نظراتشون فوق العاده بود…من از تحلیل و ریزبینی شما لذت بردم باور میکنین همون لحظه اول که صفحه شما رو خوندم گفتم احسنت و هزاران آفرین به این همه آگاهی..و چندین بار دیگر هم خواندم.حتی به همسرم هم گفتم این نظر سراسر آگاهیه و خیلی جامعه..

    ان شاالله شاهد دیدن و شنیدن موفقیتها و سربلندیهای بزرگتر و بیشتر از طرف خداوند در زندگی شما بزرگوار باشیم

    سعادتمند و ثروتمند و سربلند و سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    ندیم گفته:
    مدت عضویت: 2915 روز

    سلام و درود بر دوستان

    نکته خیلی مهم در این نوع درخواست این است که درخواستی که از خدا داریم از روی ضعف است

    یعنی ما به مانند یک انسان یا رئیس یک اداره به خدا نگاه میکنیم که باید با حس بد از او درخواست کنیم و ناراحت باشیم و تضرع کنیم تا او درخواست ما را بپذیرد و این ناراحتی و حس ضعف و پایین بودن باعث نتیجه های برعکس میشود یعنی ما میخواهیم به آن هدف برسیم ولی پایمان روی ترمز است چون از روی ترس و حس بد عمل میکنیم . یعنی میترسیم که شاید خدا به من آن خواسته را نده و ما برای رسیدن به آن خواسته به خدا رشوه میدهیم . و این یعنی ضعف . یعنی برای خدا شریک قائل شدن و شرک بزرگترین گناه است….. وای یه نکته خیلی مهم دیگه اینه که ما از درون شک داریم که خدا هدف هامون را به ما بده و ما چون شک داریم نذر میکنیم و چون شک داریم میگیم اگر خدا این را به من بده من این کار را میکنم ….. و کاری که بر پایه شک باشد به نتیجه نمیرسد

    خودمان را لایق آن هدف ها نمیدانیم به همین خاطر با این حرف ها میخواهیم خودمان را به خدا ثابت کنیم و لایق تر کنیم

    به طور خلاصه : 1- حس بد داریم

    2-میخواهیم به خدا رشوه بدهیم که این یعنی شرک

    3-شک داریم که خدا هدف هامون را به ما میده

    4-خودمان را لایق هدف ها نمیدونیم و در نتیجه نمیرسیم

    5- باور نداریم که به آن میرسیم به همین خاطر تبصره روی آن میگذاریم که نتیجه بدهد

    با این که زمان مسابقه تمام شده است

    ولی حس درونی ام میگه بهترین جواب را دادم بدون خواندن جواب های دیگران و فقط 10 دقیقه روی این موارد فکر کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    مرتضی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 3065 روز

    الا بذکر الله تطمن القلوب

    به نام خدایی که آرامش بخش قلبهاست

    به نام خدایی که عاشقه

    عاشق مخلوقاتش مثل مادری که عاشقه بچه هاشه

    مادری که بین بچه هاش هیچ فرقی نمیذاره و خوشبختی هرکدوم به یه اندازه خوشحالش میکنه

    سلام به استاد عزیز ، مهربان و با مهرم

    ضمن تشکر ویژه جهت راه اندازی چنین فضای پرانرژی و باحالی ارزوی سلامتی روزافزون و وطول عمر با عزت از خداوند منان را دارم .

    سلام به دوستای گل و دوست داشتنی

    امیدوارم سالیان سال در کنار هم باشیم و با تیک زدن اهدافمان گرما بخش قلبهای یکدیگر باشیم .

    آدمی زنده به امید است ، امید که داشته باشی واسه خودت هدف تعیین میکنی ، هدفهای گنده گنده ، میاریشون رو کاغذ و بهشون پروبال میدی و باهاشون زندگی میکنی کم کم راهکارها نمایان میشن ، دوتا ندا میاد سمتت یکیش قلبته که میگه دلتو به دریا بزنو استارتشو بزن تو میتونی یکی دیگه هم صدای عقلته یا همون منطق که خطرات احتمالی رو بهت گوش زد میکنه ( باگ اول : نجواها ) کم کم معطل میکنی تا فرصت ها یکی پس از دیگری از بین میرن ( باگ دوم : تنبلی ) ، یکم که رو خودت و باورهات کار کنی این دوتا کد مخرب رو رد میکنی .

    کارتو شروع میکنی اما نجواها هنوز هستن ( افراد دور و برت که خودشون نتونستن به جایی برسنو و به هر نحوی شده میخان تورو هم ناامید کنن و شاید هم از روی دلسوزی که میگن هروقت جلوی ضرر رو بگیری خودش منفعته ) یه جاهایی کمی خسته میشی و میشینی با خودت فکر میکنی و میبینی از 100 درصده اهدافت کلا به 5 درصد نهایتا رسیدی میگی خداجون من که کمتر از بقیه بنده هات گناه کردم ادم به نسبت خوبی هم بودم ( باگ سوم : هنوز احساس گناه داری ) من از این به بعد هرچی درامد داشته باشم به فلان خانواده نیازمند کمک میکنم ( باگ چهارم : عزت نفس پایین و کم ارزشی) خدا هم میگه باشه بزار یه حالی بهش بدم یه چند ماهی درامد میره بالا بعد که میخاد کمک کنه یه حساب سرانگشتی که میکنه میبینه کارای واجبتری از دید خودش داره و میگه بزار حالا اینکار واجبه رو انجام بدم ماه اینده کمک میکنم ( باگ پنچم : اعتقاد نداشتن به رزاق بودن و وهابیت خداوند و کلا محدودیت و عدم اعتقاد به فراوانی ) و همینجور که پیش میره احساس گناه به اینکه هنوز به قولش عمل نکرده در مقابل قرارمداری که با خدا گذاشته روزی و درامدش کم و کمتر میشه تا جایی که دیگه روی درخواست از خداوند رو هم نداره و در نهایت به آخرین و مخربترین باگ میرسیم که ناامیدی از رحمت خداونده …

    دعا میکنم که شماها هیچوقت مثل من به این نقطه نرسید اما اگه رسیدید امیدوارم با خوندن این شعر از حضرت مولانا که منو واقعا تکون داد تلنگری هم برای دوستانم باشه

    نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم

    در این سراب فنا چشمه حیات منم

    وگر به خشم روی صد هزار سال ز من

    به عاقبت به من آیی که منتهات منم

    نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی

    که نقش بند سراپرده رضات منم

    نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی

    مرو به خشک که دریای باصفات منم

    نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو

    بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم

    نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند

    که آتش و تبش و گرمی هوات منم

    نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند

    که گم کنی که سرچشمه صفات منم

    نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت

    نظام گیرد خلاق بی‌جهات منم

    اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست

    وگر خداصفتی دان که کدخدات منم

    در آخر آرزوی خوشبختی ، سعادت در دنیا و اخرت برای همه مردم دنیا را از خداوند عزیزم خواستارم

    آمین یارب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      علی زارع گفته:
      مدت عضویت: 2969 روز

      درود به آقا مرتضی عزیز و باحال

      که چه حالی کردم تو این پاراگراف محکم و خفن و آتشینت که چه به دلم نشست و

      حسسسسابی نشون دادی که که چه کارها کردی رو ذهنت و

      چه خوب فهمیدی قضیه رو

      و به عنوان یه شاگرد خوب ، واسه کامنت اولت اینو خوب نشون دادی که چقدر میتونه نوشتن و رسوندن جوابها و عصاره هایی که بهشون رسیدی ، خوب و کارآمد و جواب واسه فکر خیلی هامون

      مرسی

      و خدا حفظت کنه دست خدا

      Nice GOD; Good GAME

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    Maryam R گفته:
    مدت عضویت: 3241 روز

    با سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    با اینکه این مسابقه مهلتش تموم شده ولی چون اولین سوال هست که فکر میکنم جوابش و شاید بدونم دلم میخواست جوابش و بنویسم…و بعد فایل بعدی استاد و گوش کنم….

    من سه تا مورد تو این طرز فکر میبینم….

    ۱. احساس گناه از ثروتمند شدن باعث میشه که تو ذهنمون بخوایم برای جبرانش کار خیری انجام بدیم و به دیگران کمک کنیم.

    ۲. توی ذهنمون لیاقت داشتن و لذت بردن اینهمه ثروتی که میخوایم و نداریم… و نمی تونیم بپذیریم همه ثروتی و.که میخوایم و تنها برای خودمون استفاده کنیم … برای همین میخوایم با دیگران قسمتش کنیم.

    ۳. شاید خودمون و مسول ادمای نیازمند اطرافمون میبینیم و ذهنمون میگه اگه تو ثروتمند و خوشبخت باشی پس اطرافیانت چی میشن… بهت عذاب وجدان میده و این گاهی بخاطر شرک هم هست چون خودمون و بجای خدای آدما میذاریم و یادمون میره اونا هم خدایی دارن و ما نباید براشون خدایی کنیم. (این یکی در مورد خودم صدق میکنه…و ضربش و هم دیدم…)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مرضیه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار و خانواده صمیمی استاد عباس منش

    آقای فاروق رحمان نژاد بهتون تبریک میگم بهترین هارو از خداوند براتون خواستارم

    موفقیتتون رو تو این مسابقه بزرگ تحسین میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رها لطفی گفته:
    مدت عضویت: 2922 روز

    سلام

    جناب فاروق رحمان نژاد عزیز

    سپاسگزارم

    و تبریک میگم

    عالی گفتید و نوشتید

    لحظه هایتان سرشار از ثروت

    بارها و بارها نظرتونو خوندم و خواهم خوند

    باورهاتون عمیقتر

    دلتون شادتر

    ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سمانه ام گفته:
    مدت عضویت: 4028 روز

    سلام به روی ماه همه تون

    به نظرم باید جهت فلش ها رو تغییر بدیم …………. همه میگن کار+ تلاش+اراده = موفقیت بعد فلش میزنن که موفقیت هم باعث شادی و زندگی بهتر میشه

    در حالیکه به نظر من درستش اینه که شادی اولین قدمه و شادی آخرین قدمه ……. شادی = انگیزه داشتن …….شادی = لذت بردن از زندگی ……..شادی = کار کردن با شادمانی ………….. و همه ی اینها رو میتونیم فلش بزنیم و بگیم در نهایت وقتی شادی داری تو زندگی به هر آن چیزی که میخوای میرسی پس یعنی موفقی

    یه جایی خوندم نوشته بود موفقیت هایت از مسیر شادی هایت میگذرد ………..

    به نظرم اگه میخواییم باغبون بشیم باید بتونیم همین الان دو تا گیاه تو خونمون پرورش بدیم ………… به نظرم اگه آرزو داریم یه روزی ثروتمند بشیم باید بتونیم 1000 تومنمون رو به 2000 تومن تبدیل کنیم ………..به نظرم اگه هدفمون اینه که خیاط ماهری بشیم باید بتونیم دو تا چیز کوچولو موچولو رو بدوزیم ………. حداقل باید تلاش کنیم …………اگرهم میخواییم یه روزی اون قدر ثروت داشته باشیم که به دیگران ببخشیم باید بتونیم همین الآن هم ببخشیم ………….. به نظرم محاله آدمی پیدا بشه که چیزی برای بخشیدن نداشته باشه ………….همه ی ما یه چیزی و البته که هزاران چیز برای بخشیدن داریم ………… اگه میخواییم یه روزی ثروتمند بشیم که خدا تو به من پول بده که منم مدرسه بسازم یا به دیگران کمک کنم …….. خب از همین الان بیاییم حسن نیتمون رو نشون بدیم به خدا خخخخخخخخخ همین الان بیاییم 10 درصد از ورودیمون رو ببخشیم ………..حالا چه درآمدمون 10 هزار تومنه چه 10 میلیارد تومن …….. فرقی نمیکنه به هر حال 10 درصدش سهم خداست ……….. مال بخششه ……. خدایا من نمیگم تو به من پول بده تا منم به دیگران کمک کنم ……… خدایا من همین الان سهم بخشش رو میذارم کنار تو هر چه قدر به من بیشتر بدی سهم بخشش هم بیشتر میشه خخخخخخخ

    منم یه روزایی بود سهم بخششم مبلغ کمتری میشد و حالا سهم بخششم بیشتر و بیشتر شده …….. وقتی دارم اون پول بخشش رو خرج میکنم هم ذوق اینو دارم که من تونستم این ماه هم سهم بخشش رو پرداخت کنم الهی شکر و هم اینکه وقتی میبینم سهم بخششم بیشتر شده این یعنی درآمدم و ورودیهام بیشتر شده ………….این خیلی خوشاینده ………… خیلی وقتا سهم بخششم رو هم برای خانواده ام خرج میکنم ……..گاهی هم بهم الهام میشه که سهم بخششم رو در یه راه خاص خرج کنم ………….. یه روز دیدم یه پیرمردی کنار خیابون نشسته …………. من رد شدم با ماشین ……..یهو یه حسی از درون بهم گفت برو براش غذا بخر …………من رد شده بودم ……… به حسم گفتم من رد شدم حالا ولش کن ………….بعد اومدم مثلا اعراض کنم خخخخخ گفتم خب شایدم یکی دیگه همین الآن براش غذا بخره …………. ولی حس درونم خیلی قوی بود …………. رفتم براش غذا خریدم ………….. اومدم نشستم تو ماشین اشک تو چشمام جمع شده بود ……..گفتم خدایا اون بنده ت بهت چی گفته بود که تو منو مامور کردی که با اینکه از اون مسیر رد شده بودم بازم دور بزنم و برم براش غذا بخرم …………… گفت بنده جان این همه آدم رو مامور کردم که به تو کمک کنن و دستهایی از طرف من برای تو باشند ……..حالا تو افتخار اینو داشتی که دستی باشی برای من که اون بنده سیر شه …………. من معمولا از دستفروشای خیابونی چیزی نمیخرم و به فقرا کمک نمیکنم و دلسوزی نمیکنم …………… تو دلم گفتم خدایا اون بنده ت بهت چی گفته بود که تو منو مامور کردی ………… شاید باورتون نشه ….. ولی خدا گفت: هیچی اون بنده خیلی راحت بهم گفت گرسنمه …………… یهو من یه ترمزی توی ذهنم شناخته شد …………ترمزم این بود که فکر میکردم باید راههای سخت رو پشت سر بذارم ……….. فهمیدم منم باید به خدا بگم خدایا من فلان چیزو میخوام …………. همین …………… انگار خواست بهم بفهمونه که بنده جان به همین راحتیه ……… فقط به من بگو که چی میخوای ………… خیلی آسونه ………….. بازی اون قدر آسونه که بیشتر آدمها جدی نمیگیرنش …………چرا ما میخواییم با خدا معامله کنیم ؟ چرا میخواییم یه چیزی بدیم یه چیزی بگیریم ؟ چرا بگیم خدایا تو به ما پول بده ما هم به دیگران میبخشیم ؟ وا اگه این طوریه خب خدا چرا بیاد به ما بده ؟ راه کوتاهتر رو میره ……. میره پولو میده به همون دیگران دیگه خخخخخخخخخخخخخخ خدایی درست میگم دیگه خخخخخخخ به نظرم ما باید بخشش رو شروع کنیم ……… اون وقت جهان میگه این داره میبخشه اگه میخواییم بخشیدن رو گسترش بدیم باید به این بنده پول بدیم تا بتونه بیشتر و بیشتر ببخشه ………….

    من یه روزی داشتم به این فکر میکردم که خدا و جهان بلاخره ماها رو امتحان میکنه ………… دیدم این باور که بلاخره ما آزموده میشیم خیلی توی من قوی هست ………….. اومدم گفتم خدایا باشه منو امتحان کن ولی فقط منو با خوبیها و شادی و تفریح امتحان کن …………. بهم یه عاااااااالمه خوشی و لذت بده ببین اون موقع هم به یاد تو هستم یا نه ………….. اگه به یادت بودم که دمم گرم … خیلی بنده ی خوبی هستم ………………..اگرم اون موقع به یادت نبودم اشکالی نداره وظیفه ی تو هست که یادآوری کنی بهم ………….بهم بگی بنده جان به یاد من باش خخخخخخخخخخخخخ این طوری میتونی منو امتحان کنی خخخخخخ خلاصه زندگی خیلی لذت بخشه وقتی هم ریش و هم قیچی دست خودمونه …………. زندگی خیلی خوبه وقتی میدونی که خدا همیشه میگه بله ………. تو باید درخواستهاتو درست کنی ………چون جواب خدا همیشه بله هست ………….. به جون عزیز خودم دوستای خوبم اینا رو دارم مینویسم که خودم یادم بمونه ………….. میدونید گاهی که میرم نظر میذارم تو سایت ……….. بعد یه اتفاقی میفته با خودم میگم سمانه اگه الآن تو بخش عقل کل یکی این مشکل رو مطرح میکرد تو چه جوابی بهش میدادی؟ حالا همین الآن خودت به همون جواب خودت عمل کن …………..یادمه یه بار تو بخش عقل کل واسه یکی از دوستان در جواب سوالش نوشتم: که دوست من باید بتونی خودتو کنترل کنی وگرنه اونی که تو رو عصبی میکنه در واقع تونسته کنترل تو رو توی دستاش بگیره و این اصلا خوب نیست …………. بعد فرداش یه موقعیتی پیش اومد که من دقیقا داشتم تو دلم میگفتم : سمانه حالا وقتشه که به چیزی که دیروزگفتی عمل کنی ………. همونجا عصبانیتم تموم شد و آروم شدم ………… عالی بود ………… این روزا گاهی با خودم میگم سمانه میدونم شاید سخته اما ببین قانون چی میگه ……….. از نظر قانون کدوم کار درسته ……… همونو انجام بده ……… به این نتیجه رسیدم که یه قانون بیشتر تو زندگی وجود نداره و اونم شادی کردنه …………..شادی کردن و شادی کردن …………….یادمون باشه وظیفمون لذت بردن از زندگیه

    شاداب باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  9. -
    مرضيه محمديان گفته:
    مدت عضویت: 3201 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان خوبم

    راستش اول که این سؤال رو مطرح کردین هیچ إشکالی تو این جملاتی که گفتین ندیدم همش به خودم میگفتم اینا که خوبه و خیلی هم بهش فکر نکردم ولی تو فایل بعدی که گفتین بشینید فکر کنید تا آشغالارو بیرون بریزید ، گفتم بذار ببینم من چه باورهایی در مورد ثروت دارم اولیش اینه که همیشه به ما از بچگی گفتن تن سالم دل خوش کافیه ثروت به چه درد میخوره اگه اینا نباشن هیچوقت به این فکر نکردم خوب من همه چیزو در بهترین حالتش می خوام آره من هم تن سالم می خوام هم دل خوش هم ثروت همه رو باهم کی گفته همش باهم نمیشه و حالا که تن سالم و دل خوش دارم پس باید به همین راضی و شاکر باشم و رو ثروت فکوس نکنم ،من شاکر همه نعمتام هستم ودر عین شاکر بودن چیز های بیشتری رو طلب میکنم

    دومیش این بود که من هنوز که هنوز ه با اینکه فکر میکنم رو خودم خیلی کار کردم ولی از حضور تو جاهای لوکس و مکان هایی که افراد ثروتمند در اون زیادن خودداری میکنم خیلی به مرکز خریدای خاص نمیرم همش سعی میکنم با دوستانم که اوضاع مالی خیلی خوبی دارن خیلی معاشرت نکنم وقتی میبینم مثلا بنز میخرن یا خونه خیلی قشنگه دارن تو ذهنم میگم خدا بیشترش کنه من باید خوبی ها رو تحسین کنم تا کائنات به من هم عطا کنن ولی خوب که فکر میکنم میبینم با اینکه من میگم خدا زیادش کنه مبارکشون باشه ولی ته وجودم دارم حسادت میکنم نمیرم خونه ی دوستانم چون میگم من در حد اون آدما نیستم من چی بپوشم چطور رفتار کنم که ضایع نشم چرا اون داره من ندارم نکنه ترحم کنن ،این فکرا در حالی در وجود منه که همیشه از بچگی هر چه که خواستم رو داشتم بدون اینکه خیلی زحمتی براش بکشم سطح مالی متوسطی داریم ولی ١٠کشور مختلف رو دیدم یا اگه برند خاصی رو خواستم حتما خریدم همیشه هر چه که خواستم رو بدست آوردم ،ولی با این وجود همیشه نگران پرداخت شهریه هام هستم با اینکه هر بار خیلی راحت پرداخت کردم ،خوب که فکر میکنم میبینم خدا از اول خیلی هوامو داشته زندگی خوبی دارم گاهی وقتا میگم خدا منو ناز پرورده کرده همش میگه تو بخواه من بهت میدم ،من تو باقی جنبه های زندگی ام به نتایج خیلی خوبی رسیدم هر روز عشق بی کرانی رو تجربه میکنم واقعا از زندگی ام و رابطه ام با همسرم لذت میبرم و امسال رو با تغییراتی أساسی شروع کردم با انجام کارهایی که هیچوقت شهامت انجامشون رو نداشتم کارم که استرس زیادی توش داشتم رو کنار گذاشتم شروع کردم به یادگیری نقاشی .زبان و کلی شخصیتم رو ارتقاء دادم ولی خوب میدونم تو بحث جذب ثروت خیلی باورهای اشتباه و ترس های مسخره دارم ،حالا دارم اون ترمزهایی که استاد گفتن رو میشناسم اصلیترین دلیل اینکه من ثروت و رفاه دلخواهم رو ندارم اینه که من خودم رو لایق و شایسته ثروت نمیدونم همش میگم مگه چیکار میکنم که انتظار ثروت زیادم دارم ،حالا که نوشتم دیدم چقدر خجالت آور و در عین حال کفر آلوده تفکراتم ،منی که ادعا دارم که دارم رو خودم کار میکنم ،حالا فهمیدم که إیمان ندارم و فقط حرفش رو میزنم .

    حالا میدونم اول باید خیلی خوب به زندگیم نگاه کنم و ببینم چقدر تو این ٢٩ سال خدا بهم نعمت داده

    چقدر هوامو داشته چقدر برام مایه گذاشته تا من همه جوره لذت ببرم و إیمان بیارم که من لایقم ،لایق داشتن زندگی که همه چیز در اون در أوج کمال و رفاه و آرامش در جریان است .

    تا من خودمو لایق ندانم آب از آب تکون نمیخوره .

    استاد ممنونم که وادارم کردین فکر کنم ،قول میدم به زودی از موفقیت هام براتون بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    جواد بلوچ گفته:
    مدت عضویت: 3602 روز

    سلام دوستان گرامی واستاد عزیز

    ممنون بابت نظرات بسیار ارزشمند شما تعدادی از نظرات رو خوندم برام روشن شد که

    ۱ چرا از ما خواسته شده انفاق کنیم؟

    ۲ با انفاق وبخشش چه باوری در وجود ما تقویت میشود؟

    در بخشش تجربه عشق به انسانهی دیگرکه لذتی بسیار بزرگ است وجود دارد

    از ما خواسته شده در هر وضعیتی وبه هر وسیله انفاق کنیم برای اینکه باور فراوانی در خودمون تقویت کنیم

    ولی زمانی که اینها در عوض رسیدن به یکی از هدفهام انجام بدم در واقع باور کمبود در جهان رو تقویت میکنم

    شاد وسلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      SMZQ گفته:
      مدت عضویت: 2199 روز

      دیدگاه بسیار بسیار عمیقی رو به جا گذاشتید، نیت باید چی باشه؟ این که من نیکی می کنم به این جهان و خدا خودش می دونه چه طوری به زندگی من برگردونه!

      دیگه چه طوری معنی پیدا می کنه؟ چقدر کجا از چه راهی در چه زمانی چه میزان و …

      بارک الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: