شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 230

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد مهدی خارکن گفته:
    مدت عضویت: 2309 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    استاد عزیزم سلام و وقتتون بخیر

    من بازم برگشتم با یه کامنت فوق العاده عالی

    خب سوال از این قراره که خیلی از آدم هارو دیدم که مثلا یک فرد ثروتمند رو میبینن میگن اگر مثلا خدا اندازه این شخص به من پول میداد من مثل فلانی رفتار نمیکردم و در ازاش میرفتم انقدر ساختمون میساختم خدایا یه پولی به من بده من قول میدم فلان کار خوب رو انجام بدم و همه مردم ببینن که من بخاطر تو اینکارو کردم

    خب مطمئن هستم اولین باور مخرب این افراد باور عدم احساس لیاقت هستش

    اگر کسی لیاقت خودش رو بهبود بده و افزایش بده مطمئن هستم که میگه اقا من درآمد خوبی دارم و خداوند به من کمک میکنه و منم از اینکه خداوند به من ثروت های بیکران که هستش سپاس گذارم

    وقتی کسی خودش رو لایق ثروت ندونه و فکر نکنه که میتونه ثروت بسازه اصلا نیازی نداره که بخواد قرارداد ببنده با خدا که اقا اگر من ثروتمند بشم فلان کارو میکنم

    موضوع بعدی اینه که این اشخاص باور فراوانی ضعیفی دارند اگر میدونستن که ثروت اندازه اکسیژن در هوا هستش که اصلا چرا تقلا کنن و بخوان بگن خدایا مارو پولدار کن ما مدرسه میسازیم؟

    هرچند که خود من هم دائم دارم روی این موضوع کار میکنم و خدایی از بس در بچگی به ما گفتن این مسائل رو که تو وجود ما رفته

    مگ نیست بسیاری از آدما میگن اقا اگر خدا فلان بخت ما رو باز کنه ما چایی میدیم

    نزری میدیم

    یا حتی گوسفند قربانی می کنیم

    10 هزار صلوات به نیت شفای مثلا فلانی

    اصلا ما کلی قرارداد با خداوند داریم

    خداوندی که گفته اقا من اجابت میکنم درخواست همه رو فرقی نداره چه دین و مذهبی داری یا یک ساعت پیش چیکار کردی

    ولی ما کلا روی قرارداد کار میکنیم با خداوند

    که اقا اگر فلان ارزو منو براورده کنی من این کارو میکنم

    اگر من کنکور قبول بشم کل مدرسه قبلیمو شیرینی میدم یا هزاران موضوع دیگ

    پس تا اینجا شد 2 تا باور غلط

    عدم احساس لیاقت

    عدم فراوانی

    موضوع بعدی اینه که ما زمانی که اینطوری برخورد میکنیم تسلیم خداوند نیسیم

    شما زمانی که یک درخواستی از خداوند میکنی و بعد میگی ببین خدا اگر من کنکور قبول بشم برای مادرم یا خانوادم یا دوستانم فلان کارو میکنم دائم تو ذهنته که حالا اینکارو میکنم فلان میکنم

    بعد که این اتفاق نمیوفته شاکی میشیم از خدا که مگ من بنده خوبت نبودم مگ من نگفتم اگر این بشه من فلان کار خوب رو انجام میدم؟

    این یعنی چسبیدن به یک موضوعی که خب صددرصد بهش نمیرسیم

    مخصوصا که اون موضوع خیلی برای ما مهم باشه

    مسئله بعدی که داخل باور ها هست اینه که ما میشینیم تا خداوند کارهارو برای ما انجام بده فارق از اینکه ما بخواهیم عملی انجام بدیم

    خب شما توجه کنید کسایی که میگن خدایا منو پزشکی قبول کن من ماهی 100 بیمار رو رایگان ویزیت میکنم خب اصلا نمیره بخونه درسش رو برای کنکور اماده بشه

    فقط میگه خدایا من قبول بشم

    خب عزیز من بلند شو یه اقدامی بکن خدا وظیفشه به تو نعمت و برکت برسونه

    ذات جهان پیشرفت به سمت خوبی هاست چرا داری قرارداد میبندی دوست عزیز؟

    این چیزی بود که به من الهام شد تا بگم

    خدایا شکرت که این همه عاشقانه دوستت دارم

    و مرسی از بابت استاد و دوستان که هرروز زحمت میکشند تا ما داخل سایت بتونیم فضای ساده و راحت تری رو تجربه کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1409 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته بزرگوار

    من یه زمانی خیلی پای مِنبَر آدم های مختلف میشستم و به حرف هاشون گوش میدادم بهتره بگم به باورهایی که داشتند گوش میدادم چیزی که جزو باورهای من شد این بود که من اگر بخوام پولدار بشم باید بخشی از پولمو به انسان های نیازمند بدم تا پول های بیشتری رو دریافت کنم یعنی فکر می کردم تنها راه ثروتمند شدن دادن پول به آدم های دیگه ست چون اینجوری خدا بیشتر بهم میده در حالیکه هر کسی میتونه از خدا طلب روزی کنه و اصلاً احتیاجی به پول دادن من نیست و من هم هر چقدر که دوست داشته باشم میتونم از خداوند ثروت درخواست کنم ، مثل این میمونه که برای اینکه ناهار بخورم شام نباید بخورم یا اگر خواستم ناهار و شام بخورم صبحانه نباید بخورم در حالیکه صبحانه و ناهار و شام که صحله میان وعده هم میتونم بخورم ، همه اینا رو کی میده بهم خب خداست که بهم میده دیگه ، پس درخواست ثروت هم به همین شکل هست من امروز هر چقدر از خدا پول بگیرم فردا میتونم ۱۰ برابرش رو بگیرم و همینجوری تا ابد ادامه پیدا میکنه هیچ وقت خدا نمیاد بگه که امروز چون ناهار خوردی پس شام نباید بخوری ، نه همه رو با هم می تونم داشته باشم و تمام نعمت ها رو به همین صورت خیلی عادی و بدهی میتونم هر چی باشه از ماشین و خونه گرفته تا کلی پول و کشتی و هواپیمای شخصی داشته باشم

    خداروشکر که این موضوع رو متوجه شدم مرسی از استاد عزیزم در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    آرین بیرامی گفته:
    مدت عضویت: 1535 روز

    روز بخیر همواره به دوستان هم فرکانسی

    آرزوی ثروت و شادی لذت برای تک تک شما دارم

    استاد جواب از نظر من اینه که وقتی اینجور از خداوند درخواست میکنیم و یه شرط بعدش میزاریم که اگه اینقدر بدی من این کارو میکنم برای این و اون نشون میده ما اون چیز برای خودمون نمیخوایم و تمرکز و کانون توجه امون هنوز روی مشکلات هست درسته مشکلات دیگرانه اما کانون توجه مارو به خودش جلب میکنه

    باید از خدا بخوایم برای خودمون و وقتی خودمون ثروتمند شدیم از نظر مالی لب ریز شدیم اون وقت کمک های بزرگ کنیم ولی برای کمک میتونیم همون تمرین 10 درصد از درامد به نیاز مندان بدیم اونم افراد نزدیک خودمون

    پس وقتی از خدا ثروت میخوایم و بعد میگیم خدایا ثروت به من بده تا من بتونم کمک کنم به ینفر دیگه نشونه این عدم لیاقت و تمرکز به مشکلات هست

    ما باید روی خواسته هامون تمرکز کنیم نه مشکلات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    مهسا پناهپوری گفته:
    مدت عضویت: 1420 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته ی زیبا و آروم و دوست داشتنی خودم

    و همه ی دوستان🌸🌸🌾🌾

    من فایلی رو که گفتید بچه ها برید کامنت های پست شناسایی ترمز های ذهن رو پیدا کنید و بخونید رو دیدم اول و از خدا خواستم تا هدایتم کنه این فایل رو پیدا کنم

    و در کمتر از ۲۴ ساعت به صورت تصادفی این فایل برای من پلی شد و واقعا خدا هدایتم کرد🕋

    استاد من یکی از ترمزهای ذهنی م اینه که هر چیزی یه بهایی داره و میام میگم خدایا فلان چیز رو بهم بده اگه بهاش بخشیدن بخشی از اون ثروت باشه

    باشه من میبخشم که تو راضی باشی

    مثل اینکه خدا به من یه چیزی بخواد بده

    اما من بیام بگم نه خدا نمیشه که اینجور من رایگان اینو بگیرم

    تو فلان چیزو بده به من

    من برای تشکر و پرداخت بهایی در قبال خواسته م

    انقدر ش رو از خودم میگیرم و میدم به دیگری

    که چی ؟

    که این باور که از بچگی تو ذهن من ساختن هر چیزی یه بهایی داره و باید بهاش رو پرداخت کنی حتی اگه از خدا چیزی میخوای باید بهای اون چیز رو بدی

    و در جواب این ترمز ذهنی همیشه میام یک نمونه از باوری که ساختم رو به ذهنم میدم تا دریافت کنه و جایگزین اون ترمز ذهنی بشه

    در جواب این ترمز ذهنی میگم خدا انقدر ثروتمنده که نیازی نداره از چیزی که به من میده و برای منه من بیام به بقیه بدم چون خدا خیلی ثروتمنده و میتونه به همه ی آدم‌های روی زمین به همون اندازه که به من یه چیزی رو بخشیده به بقیه هم بده و حتی بیشترش رو

    ترمز دیگه ی ذهنی به ما یاد دادن که تا اون چیزی که تو دستت داری رو ندی فلان چیزو نمیدم بهت

    و یاد گرفتیم تا خدا چیزی ازمون نگیره اون خواسته ی دلخواه منو نمیده بهم

    در صورتی که اصلا این باور اشتباه به نظر من

    مثلا من بخوام ماشینم جدید کنم حتما باید بگم خدایا تو اینو بگیر ماشین فعلی منو فلان ماشین بهم بده

    مبادله ی کالا به کالا با خدا ؟!!!!!!!!!!

    اصلا یه باور غلطه چرا نگم خدایا در کنار ماشین فعلی م بهم فلان ماشین رو بده خودت میدونی از چه راهی و کی و کجا اما بهم بده چون تو میتونی

    و تو به من خواسته م رو میدی

    چون من اومدم این دنیا لذت ببرم از چیزایی که برای من مهیا کردی نه اینکه حسرت ش رو بخورم

    تو به هر کسی که ازت نعمت خواسته بهش اون نعمت رو دادی

    میگم به ذهنم تا ببینه و باور کنه

    میگم ببین فلانی ماشینش این بود الان شده این

    یا ببین آقای فلانی همین جور میام توی آشنا غریبه شنیده ها به ذهنم نشون میدم تا باور کنه می شود

    که خدا یه چیزی رو از من نگیره اما خواسته م رو بده

    چون خدا نیازی به اون داشته ی فعلی من نداره

    و مورد بعدی اینه که خودم رو مسئول میدونم که آرزوی تک تک اعضای خانوادم رو برآورده کنم و نیاز های مالی اقوام رو برطرف کنم

    مگه من خدام که بخوام به همه کمک کنم؟

    مگه من اومدم این دنیا تا نیاز ها و خواسته های دیگران رو بر طرف کنم ؟

    مگه من مسئول زندگی دیگران هستم که خوشبخت شون کنم ؟

    من کی باشم ؟ یه بنده ی خدا

    و میام میگم من مسئول زندگی خودمم هر کس برای خودش خدا داره میتونه با خدای خودش صحبت کنه انقدر صحبت کنه تا بشناسه از خداش چه جوری درست تقاضا کنه تا خدا خواسته ش رو کامل عطا کنه

    البته این ذهنیت الان من یک شبه ساخته نشده

    من همیشه میگم هر کی بیشتر از من به فکر حل مسائلش هست ‌میگم بذار بره طرف مسئله شو حل کنه تا یه تجربه ای کسب کنه و اصلا از کجا معلوم که آینده ی اون در آینده نزدیک عالی نباشه

    اومدیم خدا براش از جایی زندگی شو تغییر داد که همه تو حیرت بمونن من که خدا نیستم از کارش سر در بیارم پس تو کار خدا دخالت نمیکنم

    گاهی میگم شاید خواست خدا اینه تو یه موقع و زمان خاصی طرف رو به مسیر هدایت بیاره و الان هنوز طرف آماده نیست و زمانی که هدایت بشه خدا از خزانه ش خیلی خوشگل به اون نعمت میده

    گاهی برای یه آدم‌ها یه زمان و مکان درستی هست برای اینکه مسئله شون حل بشه که اون زمان و‌مکان

    رو‌ خدا بهتر میدونه کی هست و یا همون جهان هستی

    هر کسی داره تکامل خودش رو طی میکنه ‌‌من بهتره بذارم خدا خودش برای اون طرف معجزه کنه نه من

    …..»

    باید دست از سر اینکه من باید به همه کمک کنم تا نگن فلانی به پول رسید کاری برای ما نکرد بردارم

    این یه ترمز ترس از حرف های مردم

    ترس خودش یه ترمزه که نمیذاره حرکت کنیم و سر جامون با ترس وایسادیم

    خیلی موردها هست که میتونم بگم

    و اینکه اگه ما بفهمیم که بذاریم هر کسی طبق میل خودش زندگی شو زندگی کنه خیلی قشنگ تره

    و به زور نخوایم چیزی رو برای اونا درست کنیم که فقط باعث‌میشه خودمون از مسیرمون عقب بمونیم

    بذاریم هر کسی زندگی شو زندگی کنه اگه جایی هم التماس مون کردن بهمون کمک کن تا زندگی منم خوب بشه فقط بگیم میخوای زندگیت عوض بشه

    اگه میدونی لایقش هستی و آماده ای برو ببین تو سایت استاد عباسمنش میتونی حرفاش درک کنی

    اگه درک کنه یعنی تو مسیره

    اگه درک نکنه یعنی هنوز آماده نیست برای تغییر

    و خلاصه کلام این که خدا بهتر از ما میدونه به چه کسی کِی و‌کجا چه چیزی براش مناسب تا بهش بده و اون طرف آماده دریافت هست

    اگه ما بتونیم بگیم دادمش دست خدا و اعتماد کنیم خدا از ما برای بقیه بیشتر خیر میخواد

    دیگه تمرکزمون روی خودمون هست

    و همیشه حالمون خوب هست و به مسیر خودمون ادامه میدیم

    امیدوارم خدا همه رو هدایت کنه به مسیر هدایت الهی

    شاد و سالم و موفق و سعادتمند و ثروتمند باشید در پناه الله یکتا به قول استاد عزیزم🕋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    امیرحسین خواجوی گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیزم

    من فکر میکنم باور عدم احساس لیاقت داشتن ثروت باعث میشه از خداوند چنین تقاضایی کنیم

    یعنی در ناخوداگاه خودمون رو لایق ثروت نمیدونیم و بخاطر اینکه خودمون رو لایق بدونیم به خدا میگیم خدایا تو به من پول بده من به بنده هات و در راه خیر خرج میکنم و همین ترمزی هست به نام عدم احساس لیاقت

    یعنی خودمون رو لایق نمیدونیم

    باور قدرتمند کننده این باور هم اینه که من لایق ثروت و فراوانی هستم من ازشمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فرشید حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3599 روز

    من هم دقیقا همین فکر رو میکردم

    اولا که به این فکر نکرده بودم که اون انسان‌هایی که من قصد کمک بهشون دارم رو خدا هدایت میکنه و من اصلا کاره ای نیستم و این که هر کس در هر جایگاهی هست جایگاه درستشه

    دوما من یا کسی که این فکر رو میکنه به باور فراوانی ایمان نداره فروانی ثروت و نعمت در این جهان و فرمانروا بودن خداوند یا قدرتمند بودن خداوند که خدا میتونه با هدایتش هر انسانی رو به هر جایگاهی برسونه، اگر اون شخص در مدار درست باشه (برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی‌افتد)

    سوما و مهم تر از همه(ریشه این فکر)

    این که عزت نفس من مشکل داره

    یعنی میگم من که لایق نیستم به من نعمت بدی به خاطر اون افراد بده و خنده ام میگره از خودم که چطور فکر میکردم تا همین چند دقیقه پیش

    عجب هدایتی

    استاد عاشقتم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    حسین هارونی گفته:
    مدت عضویت: 1532 روز

    سلام من حسین هارونی هستم و اولین کامنتم رو میخوام بنویسم

    نظر من در این باره اینکه

    خدایا من که جنبه ثروت رو ندارم و لایق لطف بخشش تو هم که نیستم تو حالا یه پولی به من بده من قول میدم همش رو خودم استفاده نکم بیشترش رو به دیگران ببخشم و یه بخش کمیش رو هم خودم استفاده کنم

    یااینکه خدایا من میدونم ثروت،نعمت،فرصت کمه حالاتو یکاریش کن یه پولی یه درامدی یه چیزی برای من بفرصت از اون بالا من قول میدم همش رو خودم استفاده نکنم و بیشترش رو با بقیه تقسیم میکنم که به اونها هم برسه تا از دست من راضی باشی

    یا اینکه خدایا منکه میدونم این دنیا ارزش تلاش و رسیدن به اهداف رو نداره و من منتظر بهشتم که بیام اونجا تمام نعمت هارو بهم بدی حالا تو این دنیا هر جور خودت صلاح میدونی اگه یه پولی دادی منم میبخشمش تا از دستم راضی باشی

    الله جان بازم خرجور خودت میدونی اگه من اوکی ام لایقم وجنبه اش رو دارم که اون ثروت زیاد رو به من بده اگرم نیستم که تو بهتر از من میدونی چی به صلاحمه حتما یه حکمتی داره

    از شماممنونم این فرصت رو به من دادین

    و ممنونم برای این همه اگاهی

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    مریم زارع گفته:
    مدت عضویت: 1705 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم دوست داشتنی♥️♥️

    منم خواستم نظرمو بگم که چرا منم اینطور فکر میکردم… چون خودمو لایق نمیدونستم چون فکر میکردم قراره ما ادمای کارای خوب کنیم و از خدا امتیاز بگیریم و این شامل باج دادن به خداست که تو به من بده منم میدم به فلانی… اخه یکی نبود بگه به من که مگه خدا خودش نمیتونه بده بهش .. منتظر منه الان، و‌یا اینکه خدا داره امتحان میکنه مارو که رومونو کم کنه پس ما میگیم دیدی بهم دادی منم رفتم دادم به فلانی!!!!! یه جور حس خدایی بهمون دست میده که اینگار منتی هم داریم میزاریم سر خدا…

    چقدر این باورها مخرب هستن و همون خدایی که منو به اینجا هدایت کرده همون خدا هم راهنمای من و همه دوستانم باشه تا به مسیر درست قدم بزاریم و عمل کنیم🌸🌸🌸

    استاد عزیزم سپاسگزارم که چراغدار این محفل شدین♥️🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    بهاره رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1485 روز

    سلام به خانواده بزرگ عباسمنش

    با اینکه چند وقتی میشه که دارم روی باورهای ثروت ساز خودم کار میکنم اما امشب چیزی از ذهنم گذشت که واقعا برام عجیب بود

    داشتم تلویزیون تماشا میکردم، صحنه های از حرم حضرت شاه عبدالعظیم رو نشون میداد، یهویی مادرم گفت می‌دونی چند وقت میشه که من حرم نرفتم، داشت با خودش می‌گفت خداکنه زودتر بیماری تموم بشه که بتونه یه دل سیر بره حرم و زیارت کنه….

    یهویی این فکر از ذهنم رد شد که خدایا کمکم کن بتونم زودتر ماشین بخرم که مادرمو ببرم شاه عبدالعظیم

    اما تو همین لحظه فکر کردم که چرا من این دعا رو کردم و دیدم بزرگترین ترمزم احساس دلسوزی بیش از حد برای دیگران هست و همیشه از خودم به خاطر بقیه کم کردم تا اونا شاد باشن و لذت ببرن اما خیلی جاها خودم اذیت شدم

    احساس دلسوزی هیچی جز خراب کردن حال خودت و دور شدن از مسیر درست نداره، آخرش هم هیچی دست تو نمیگیره

    ترمز بعدی که من دارم اینه که همیشه فکر میکنم باید کسی کنارم باشه تا بتونم کاری رو انجام بدم، انگاری تنهایی از پیش بر نمیام یا فکر میکنم کسی باید بهم بگه که چه کاری رو انجام بدم، البته اینم از کمبود عزت نفسم میاد

    یکی دیگه از ترمزهام که خیلی مهم هم هست عجول بودنم هست که اصلا صبر ندارم، با اینکه می‌دونم باید تکامل خودمو طی کنم و فقط روی باورهام کار کنم اما بازم گاهی یادم میره و شروع میکنم به پرسیدن از خودم که چرا اتفاقی نمیوفته؟

    چرا نتیجه نمی‌گیرم؟ چرا ایده ای به ذهنم نمیرسه؟ و کلی سوالای دیگه که در اون لحظه جوابی براشون ندارم

    اینجور موقع ها میرم سراغ فایل های استاد و چشمامو میبندم و یکی رو انتخاب میکنم و میبینم جواب تمام سوالاتم توی اون فایل هست، دلم آروم میگیره و دوباره ادامه میدم….

    ترمز دیگه ام تمرکز نداشتن روی خودم هست

    آنقدر که به کارها و نتایج بقیه توجه میکنم به خودم توجه ندارم، در حالی که می‌دونم فقط و فقط باید تمام تمرکز روی خودم باشه، نه حتی کسانی که دارن روی خودشون کار میکنن

    مورد بعدی این هست که همش منتظرم یکی بیاد بهم پول بده

    یعنی مثلاً همسرم کار کنه و از درآمدش بهم پول بده، یعنی چشمم به دست یکی دیگه باشه، فکر میکنم توانایی ساختن پول رو ندارم

    و از همه اینا خطرناک تر منتظر بودن برای رسیدن به خواسته هام هست که واقعا نمی‌دونم چطور باید باور درستش رو بسازم

    من از بچگیم همیشه و برای هرچیزی منتظر بودم

    قانون تکامل یکم بهم کمک کرد اما این باور نادرست بدجوری تو ذهنم ریشه داره

    و آخرین ترمزی که به ذهنم میرسه اینکه فکر میکنم حتما باید کاری انجام بدم تا پول وارد زندگیم بشه

    روزایی که کار نمیکنم یا حتی به کارم فکر نمیکنم همش این موضوع تو ذهنم میاد که چون امروز یا این هفته یا این ماه کار خاصی یا گاها زیادی انجام ندادم درآمدم کم شده

    تا اینجا اینا ترمزهایی درباره خودم بود که البته می‌دونم خیلی بیشتره ولی اینا اصلی ها و به قول استاد پاشنه های آشیل من هستن

    می‌دونم که با کار کردن روی خودم و توکل به خدای مهربان و طی کردن تکاملم به تمام خواسته هام میرسم

    در پناه خدای هدایتگر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    میثم گفته:
    مدت عضویت: 2022 روز

    سلام خدمت استاد عزیز ❤️

    و

    تمام دوستان هم خانواده عباس منشی🌹

    این دقیقا موضوعیه که تقریبا همه مون برامون آشناست و تجربه اش کردیم

    مثلا خود من بارها شده گفتم خدایا انقد پول بمن بده من انقدشو میدم به نیازمند

    یا فلان چیزو به من بده من فلان کارو در قبالش میکنم

    یا اگه فلان ماشینو بدی بهم نذر میکنم بار اول برم باهاش مشهد زیارت امام رضات

    و…

    مثلا چند سال پیش که من با یکی از دوستانم کار فروش بیمه انجام میدادیم دوستم مدام میگفت اگر تو این کار ثروتمند شدیم من خیلی دوس دارم لباس تمیز و وسایل حمام و نظافت برای کارتن خواب ها بگیرم

    منم میگفتم من هم اگه به پول برسم حتما کلی ساندویچ خوشمزه میگیرم و تو طول ماه چندین بار بین بچه های کار و زباله گردا پخش میکنم تا لذت خوردن بهترین غذاهارو بچشن و…

    درسته که انجام این کارا خوب و قشنگ میتونه باشه اما نیت ما تو این مسایل خیلی مهمه

    من فکر میکنم در مورد خودم مهمترین چیزی که باعث مشروط کردن خواسته ام از خدا به انجام فلان کار و بهمان کار بود موارد زیر باشه؛

    اولیش و مهمترینش احساس عدم لیاقت

    یعنی اینکه خدایا من که لیاقت ندارم این مقدار پول و ثروت رو بهم بدی، حالا بیا و بده منم باهاش این فلان کارایی که مورد پسند تو هست رو انجام میدم پس لطفا اجابت کن خواستمو

    دومین چیز برمیگرده به نگاه غلط من به خداوندم، انگار اونو یه آدم گونه فرض کردم که میخام یجورایی احساساتشو برانگیزم که تحریک بشه و کارمو بواسطه اون قولای خوبی که بهش میدم راه بندازه

    مورد بعد اینکه ما خودمون مسول بقیه میدونیم و فکر میکنیم ما باید اگر پولی بدست میاریم باهاش بدبختیای دیگرانم سر و سامون بدیم حتما

    مورد دیگه که الان به ذهنم رسید اینکه ما خودمونو نزدیک به خدامون نمیبینیم و همش دنبال یه چیز یا یه واسطه دیگه ایم که ما رو به اون وصل کنه، مثلا فکر میکنیم اگر من الان خودم اینهمه ثروت یا فلان خونه یا فلان ماشینو بدون واسطه و مستقیما خودم برای خودم از خدا بخوام که نمیشه پس باید یه سری چیزا رو این وسط درگیر کنم که بتونم وصل شم به خدا و اونم بخاطر اون چیزای دیگه هم که شده احتمالا خواسته مو بپذیره

    و اینکه انگار من خوشبختی رو حق خودم نمیدونم، دنبال اینم یجورایی سر خدا رو گول بزنم که انگاری این لالویا به منم یه چیزی بده حالا

    برای خودم انگار شان و منزلتی قایل نیستم در حدی که مثلا زندگیم ده برابر بهتر ازینی که هست باشه و میخام بواسطه کارای خوبی که به خدا وعده میدم اونم در ازاش شرایط زندگی منو بهتر کنه

    انگار عادت کردم به دارایی های حداقلی فعلیم و یجورایی دور و خارج از دسترسم میبینم داشته های بهتر و ارزشمند تر رو و میگم یه چیزی به خدا بگم که بلکه به اون خاطر یه لول ببرتم بالاتر

    انگار ظرف خودم کوچیکه و خودمو ناتوان از بزرگ کردن ظرفم میدونم میخام بیشتر از ظرفم بهم بده خدا منم سر ریزشو بذارم تو کارای دیگه در عوض خودمم از سر ریزش مستفیض بشم

    انگار معامله دارم میکنم با خدای خودم و سببشم نداشتن نگاه فراوانی نعمته انگار، یعنی نعمتو اونقدی فراوان و زیاد نمیبینم که بشه شامل همه قرار بگیره و مخصوص یه عده خاص میدونم که یه ویژگیهای خاصی دارن منم با مشروط کردن انجام اون کارای خوب میخوام یجورایی تو اون دسته خاصه قرار بگیرم

    یجورایی شیتیل دارم میدم به خدا، اونم شاید برا اینه که نگاه ادم گونه به خدا داریم و چون تو جامعه زیاد دیدیم که اگر یه چیزی بخوای باید یه چیزی بدی به ازاش تا اون گیرت بیاد

    نبود عزت نفس، من کیلو چندم، بیا بخاطر اون کار خوبا که انجام میدم بهم فلان چیزو بهمان چیزو بده

    راحت نبودن با خدا و یکی ندونستنمون با او، انگار فاصله زیادی احساس میکنیم بین خودمون و خدامون و یه چیز دیگه ای بیرون از خود ما باید این فاصله رو پر کنه

    استاد من نه خیلی اهل حرف زدنم نه خیلی اهل نوشتن

    اینارو به عشق خودت که اینهمه وقت و انرژی میذاری برای ما زور زدم 😅 و واقعا زور زدم تا نوشتم😄😄

    دوستتون دارم، امیدوارم به لطف الله یکتا برای خودم و دوستانم مفید واقع بشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: