شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 250

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جواد گفته:
    مدت عضویت: 1099 روز

    سلام و درود به همگی

    بنظر من افرادی که چنین درخواستی دارند و خودم هم قبلا داشتم فکر می‌کنند خدا قابل معامله است یعنی یک درواقع خصوصیت انسانی را به خدا نسبت می‌دهند و ازبس که در زندگی خودشان هرچیزی را بدست آوردند با معامله و دادوستد بوده فکر می‌کنند خدا هم اهل معامله است یعنی برای بدست آوردن چیزی حتما باید چیزی بدهند بخاطر همین اینطور درخواستی از خداوند دارند و ترمزهای زیادی فکر میکنم وجود داره باید از بیخ و بن خراب بشه این شخصیت و دوباره ساخته بشه.

    اینطور دیدگاه و این مدل درخواست‌ها پر از نگاه‌های شرک آلود هست. ترمز تنبلی وجود داره ترمز نشناختن خودش و خدای خودش وجود داره ترمز غرور وجود داره چون فکر میکنه خدا توجهش به این شخص بیشتره که اینطوری ثروتمندش میکنه ترمز خدای فقرا بودن وجود داره و خودشو منجیه ضعفا میدونه انگار اونها دسترسیشون به خدا کمتره در صورتی که هرانسانی به محض اینکه ثروتمند بشه به جهان کمک کرده و تمام اطرافیانش شروع به تغییر میکنن و به خدا نزدیکتر میشن. هر انسانی با شرایطی محاصره میشه که بیدار بشه از خواب غفلت آگاه بشه که خودش داره زندگیشو خلق میکنه یعنی اتفاقها انسانها و مسائل متناسب با فرکانس‌های ارسالی خودش و به گونه ای که شخص بیدار و هدایت بشه اتفاق میفته من خودمو مثال میزنم فرکانس‌هایی رو در سال‌های طولانی غفلت و بی‌خبریم ارسال کرده بودم که باعث شده بود زجر بکشم درتمام تقریبا زمینه ها من زجر میکشیدم احساس ضعیف بودن هی اتفاقاتی رو که بهم ثابت میکردضعیفم برام بوجودمیاورد باتمسخر کردن این و اون هی تو موقعیت‌های تمسخر شدن قرارمیگرفتم و باز ضعیفتر میشدم ترس و نگرانی بیش ازحد و فکر کردن به ناخواسته ها و اتفاقات ویرانگر در بیشتر ساعات روز باعث خلق ناخواسته هایی میشد که هی منو از زندگی ناراضیتر می‌کرد و باعث می‌شد من بیشتر غر بزنم و از زندگیم ناراضی تر بشم و چیزی که بیدارم کرد تلنگری که دیگه نتونستم ادامه بدم به اون زندگی و باعث شد من به این مسیرها هدایت بشم ازدواج با زنی بود که از هر ویژگی منفی خودم صدبرابرش رو داشت یعنی اگه بدبین بودم به همه کس و همه چیز خانومم صدبرابرشو تحویلم میداد اگه زورگویی میکردم اگه حسادت داشتم اگه قضاوت میکردم اگه کینه داشتم تو قلبم و سخت می‌بخشیدم آدما رو اگه توهین میکردم اگه بی احترامی میکردم ازهرکدوم ازینا صدبرابرش در کسی بود که باهاش ازدواج کرده بودم و اینجا بود که دیگه بیدار شدم یعنی جهان بد سیلی ای بهم زد تا بیدارم کنه و الان به آدمی تبدیل شدم که هیچ چیز نمیتونه نگرانم کنه هیچ چیزی نمیتونه ازشرایطم ناراضیم کنه من دائما درحال سپاسگذاری و قدردانی از خدام و به هیچ چیز جز خدا قدرت نمیدم که بتونه منو نگران کنه یا ناراضی کنه یا بترسونه و در کمال آرامش و خوشبختی با همون همسرم دارم زندگی میکنم میخواستم بگم که اتفاقای زندگی هر انسان که توسط فرکانس‌های خودش خلق شده فقط و فقط درمسیر هدایتش هست در مسیر بیداریش اتفاق میفته که کمی عمیق بشه درین اتفاقا بیداربشه و پی ببره به این چرخه اتفاقات تلخ که مدام درحال تکرار شدنن. واقعا اگه یه خیر و ثروتمند دست منو می‌گرفت و هرچی میخواستم برام مهیا می‌کرد هرررررچی که ناراحتم می‌کرد از سر راهم برمی‌داشت چه اتفاقی می افتاد؟؟ من به این قدرت و درکی که الان دارم می‌رسیدم؟؟ کجا میتونستم این شادی و خوشبختی و آرامش و یکتاپرستی که الان داشتمو داشته باشم؟؟؟ درسته که هنوز درزمینه پول تغییر زیادی نداشتم ولی بخدا قسم احساس میکنم پولدارترین انسان روی زمینم بس که لذت میبرم ازین آرامش و شادی ای که از یکتاپرستیم و دادن قدرت به دستان خدا تو تمام جنبه های زندگیم نشات گرفته بنابراین وقتی فکر می‌کنیم که باید ما پولداربشیم و کمک کنیم به انسانهای ضعیف دقیقا همین کمک ما اونها رو نابود میکنه و بیشتر دورشون میکنه از مسیر درست….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1404 روز

      دوست خوبم سلام

      چ جالب که گفتین اگ کسی کمکتون میکرد به این درک و قدرتی که الان داریم نمیرسیدین….

      من خودم برای این که حس بد دلسوزیم رو نسبت به اطرافیانم رو به حس خوب تبدیل کنم میگم که این شاید این تضاد ها برای رشدش لازم هست و سعی کنم کاسه داغ از از اش نشم.و خدا خودش خدای کردنش رو بلده…

      و این نگاه شما که گفتین اگه کسی کمکتون میکرد به این درک و قدرت نمیرسیدین ک الان با توجه به تضاد ها به این مرحله از درک و قدرت ررسیدیین…

      جالبه منم الان که دارم به خودم فکر میکنم میبینم یه سری تضاد ها باعث شده که تو این مسیر بیام وچقدر راضی هستم واقعا…

      خدا رو شکر میکنم که به کامنت شما هدایت شما تا دید باز تری نسبت این مسئله داشته باشم..

      ممنونم از شما برای ثبت دیدگاهتان در این بهشت پر از آگاهی….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        جواد گفته:
        مدت عضویت: 1099 روز

        سلام به شما دوست هم فرکانسیم

        ما مجموعه ای از انسانهای هم فرکانس هستیم که خواستیم هدایت بشیم و خدا ما رو به این سایت و این انسان بزرگ هدایت کرده که باید یکی از سپاسگذاری های هر روزمون باشه. من همین امروز با چند نفر از آدم‌های اطرافم حرف میزدم و متوجه شدم که هیییییچ درکی ندارن ازین صحبت‌ها و هزاران کیلومتر فاصله داره برداشتها و درکشون از زندگی بنابراین ما باید قدر بودن تو این فرکانس تو این درک و تو این محیط رو بدونیم و نذاریم تکراری بشه برامون یا ارزششو یادمون بره و با شکرگزاری به یاد بیاریم نعمتِ داشتنِ این آگاهی‌ها و پیدا کردن مسیر درست رو و با قدرت ادامه بدیم. ممنونم از شما بخاطر دیدگاهتون و امیدوارم در پناه خدای یکتا در جاده خوشبختی هرروز با قدرت پیش برین.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رابعه گفته:
    مدت عضویت: 1247 روز

    سلام به همه همراهان عزیزم

    خب من چون قبلا درمورد باورهای مخرب ثروت که صرفا فقط پول نیست کار کردم این کد ها رو پیدا کرده بودم اما چون استاد اصرار داشتند که کامنت های این صفحه رو بخونیم اومدم کامنت ها رو خوندم و گفتم که نظر خودمو بگم

    خب بله دوستان مهمترین دلیل و باور مخرب عدم حس لیاقت است و اینکه من لایق نیستم بابا مارو چه به ثروت و رابطه خوب و یه جورایی خودمونو اونجا راحت نمبینیم و احساس میکنیم جای ما در جایگاه ثروتمنذان نیست در صورتی که به قول دوست عزیزمون اونایی که تو بچگی در ناز و نعمت بزرگ شده اند هرگز نگفته اند که آیا من لایق هستم یا خیر ؟؟؟

    و با این موضوع راحت بودند و زندگی کردند.

    پس دوستان اگر ما احساس حس لیاقت داشته باشیم میگیم که بله منم بنده خدا هستم و اتفاقا ثروت حق طبیعی منه و اگر من ثروتمند نباشم این عجیبه و جای سوال داره .؟؟؟؟؟؟؟؟

    چون من آفریده شدم تا با عزت زندگی کنم با غرور و بی نیازی و اینکه بهترین هارو تجربه کنم و یک زندگی عالی داشته باشم. در خانه ای شیک و با وسایل شیک و راحت بدون اذیت شدن و ناراحتی و اینکه اینو ندارم یا اونو ندارم و…….. نداشته باشیم و اینکه به بچه هامونم یاد بدیم که ثروت خوبه و از بچگی آموخته های خودمونو به اونا هم منتقل کنیم .

    بعدی اینکه وقتی روی حس لیاقت و عزت نفست کار میکنی اونوقت وقتی به ثروت رسیدی تعجب نمکینی و با آغوش باز میپذیری و میگی بله بله خوش اومدی

    اتفاقا من منتظرت بودم و بریم با هم زندگی رو واقعااااااااا زندگی کنیم نه اینکه فقط زنده باشیم .

    بعدش اینکه دوستان ثروت واقعا خوبه در صورتی که از بچگی به ما گفتند که ثروت خوب نیست و ثروتمندان دزد هستند یا ….

    اما کسی که ثروتمنده اتفاقا به خدا نزدیکتره چون از ثروت خدا نصیبش شده و اون هم با حس لیاقت پذیرفته

    پس این بهتره یا فقیری که از خدا دوره و برای نون شب محتاجه و این چه ارتباطیه بین فقیر و خداوند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ارتباط مشکوکیه خلاصه …….یه پای قضیه میلنگه .

    در ضمن ما نسبت به دیگران مسئولیتی نداریم دوستان

    اونقدررر ثروت و فراوانی در دنیا زیاده که به همه میرسه اما اونی که فقیره باورهای مخربی داره که اگر درستش کنه قطعا زندگیش درست میشه.

    پس بزارید دیگران هم زندگیشونو بکنن تا کم کم به مسیر هدایت بشن.

    حتی خدا هم در زندگی دیگران دخالت نمیکنه

    ما که جای خود داریم

    در ضمن با ثروتمند شدن وقتی اطرافیان زندگی ما رو ببینند اونا هم دلشون میخواد و تشویق میشن و میتونیم راه رو بهشون نشون بدیم .

    ضمن اینکه من قبلا این باور مخرب رو داشتم که خب اینهمه ثروت قراره از کجا بیاد بعد همیشه ذهنم میگفت به من چه از کجا میاد من وظیفه چگونگی رو بر عهده ندارم و دیدم بله از همین شغلی که الان دارم یکی یکی داره درها باز میشه و به قول استاد از همین جایی که نشستم ثروت شروع شد به سرازیر شدن به زندگیم .

    و دیدم که به راحتی برام پول میاد خدایا شکرررررررررررررررررت

    و اینکه من با پول رفیقم باهاشون صحبت میکنم

    دوسشون دارم

    خوش آمد بهشون میگم و براشون برنامه دارم

    مثلا عوض کردن ماشینم

    خرید طلای بیشتر

    خرید خانه

    جهیزیه

    و هزاران کار دیگر

    پس میبیند همیشه پول لازمه و براش برنامه خواهیم دااااااشت

    امیدوارم کامنتم براتون مفید بوده باشه

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1404 روز

      رابعه عزیزم سلام

      من دارم روی این باور که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست و خدا عاشق ثروتمندان هست دارم،اینکه ثروتمند شدن یه کار خداپسندانه هست دارم کار میکنم…

      الان توی کامنت شما با توضیحی که دادید که(کسی که ثروتمنده ب خدا نزدیک تره چون از ثروت خدا داره استفاده میکنه)

      با این حرفتون مقاومت دهنم کمتر و کمتر شد در برابر اینکه ثروتمند شدن یه کار خدا پسندانه هست…

      و اینکه گفتین ما در برابر زندگی دیگران مسئولینی نداریم، پس بزاریم دیگران زندگیشون رو بکنن، و اینکه خود خدا هم تو زندگی دیگران دخالتی نداره این حرفتون هم برام درس داشت من خودم هم وقتی میخوام دلسوزی کنم میگم هرکسی نتیجه باور های خودش رو داره میگیره و این تضاد برای رشدش لازم هست،

      ولی از این به بعد وقتی نجوا اومد تو ذهنم ک خواستم دلسوزی کنم علاوه بر آن حرف ها میگم من مسئول زندگی بقیه نیستم خود خدا هم تو زندگی بقیه دخالت نمیکنه پس منم دخالت نمیکنم و اینجوری نجوا رو خاموش میکنم..

      مچکرم رابعه عزیزم کامنتت خیلی برای من مفید بود‌..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رابعه گفته:
        مدت عضویت: 1247 روز

        سپیده نازنینم سلام خوشحالم که کامنتم مفید بوده و الهی شکر که در مسیر آگاهی و عشق هستیم .

        بله منم وقتی کامتت دوستان رو میخونم خیلی مقاومت ذهنم کم میشه مخصوصا یکی از دوستان نوشته بود بچه های خانواده های ثروتمند وقتی متولد شدند هیچوقت نگفتن آیا من لایق این ثروت هستم یا خیر ؟؟ اونا ذاتا خودشونو لایق دونستن پس ما چرا خودمونو لایق ندونیم ؟؟ امیدوارم روز به روز آگاهتر و رهاتر بشیم موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسن گفته:
      مدت عضویت: 941 روز

      به نام خالق یکتا

      سلام رابعه خانوم

      کامنت شما بسیار زیبا و عالی بود

      اونجا که نوشتین حتی خدا تو زندگی دیگران دخالت نمیکنه ما که جای خود داریم ، تلنگری بود برام تا بیخود نگران دیگران مخصوصاً اطرافیان ام نباشم وبدونم که هر کسی نتیجه باورهاشو میبینه و همه‌ی ما به یک اندازه به خدا ونعمت هایش دسترسی داریم

      باز هم از شما ممنون و متشکرم و سپاسگزارم که این موضوع بسیار مهم و به من و همه دوستان سایت یادآوری کردین

      در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مهدی نامجوفر گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    به نام خدای مهربان

    من تصوراتم این بود که با ثروتمند شدنم آدم نادرستی میشم که مسیر غلط زندگیم بیشتر از مسیر درست زندگیم و سالها هم در تفکراتم این رو خودم می شاختم که اگر پولدار بشم فلان جا باغ میخرم و همش پارتی می کنم و همش در گیر این جور فکرای پوچ بودم که در آموزهای استاد عزیزم فهمیدم که ای بابا اگر من تو زندگیم به جای بالاتری نتونستم برسم علتش همین باور غلط بود

    یکی دیگه از ترمزهای من این بود که همش فکر میکردم آدم های ثروتمند حق امسال من رو خوردن که ثروتمند شدن و از کلاهبرداری و خلاف به پول رسیدن این مثال برای من واضح تر بود چون پدر بسیار عزیزم یک دوستی داشت که این بند خدا خیلی ثروتمند بود و بعد پدر من هی می گفت این موضوع رو که نحوه آشنا شدنش با این انسان واقع شریف به این شکل بود که پدر من چون پلیس مواد مخدر بود می گفت این بابا یعنی دوستش رو اوایل انقلاب با کلی تریاک دسگیرش کردن و بعد براش حکم اعدام داده بودن پرونده این بنده خدا میرسه دست پدر من و یه جورای با جریمه نقدی موضوع ظاهرا حل میشه و پدر من سالها هی می گفت که اره این بابا جونش رو به من بدهکاره و واقعا دوستای خوبی با هم بودن و چقدر هم به پدر من کمک می کرد تا جای که فرکانس های یک انسان با افکار فقر نمی تونه در کنار فرکانس افکار ثروتمند قرار بگیره به شکل عجیب و تاسف باری جهان بعد از سالها دوسای این دو نفر رو از هم جدا کرد یعنی پدر من و اون بابا که واقعا من عاشقانه دوستش دارم و الان بیشتر درکش کردم چرا چون این بنده خدا معتاد بود به تریاک و از اونجای که واقعا ثروتمند بود و مهماندار هم بود خوب طبیعی بود که مثل یم آدم معتاد فقیر ده هزار تومن جمس نمی خرید مثلا چمی دونم شاید نیم کیلو برای مصرف شخصی خودش بوده و همین موضوع باعث شد من از خیلی بچه تر بودنم فکر کنم که اره دیگه ثروتمندتن آدم های مواد فروش و قاچاقچی هستن اما خدا می دونه این انسان چقدر مرد بزرگی بود چقدر شریف و پاک بود خیلی خیلی از خداوند برای ایشون سلامتی و ثروت بیشتر می خوام و این هم بگم من پدرم واقعا انسان پاک و درستی بود و هست و من به ایشون افتخار می کنم اما خوب افکار و باورهای فقر باعث چنین تفکراتی شده بود که تا الان ترکش هاشو از استخوان هام دارم بیرون می کشم

    و یا اینکه من یه شوهر خاله ثروتمند تر از مابقی باجناق هاش دارم که این انسان تا به حال به هیچ کسی تو نگفته به هیچ کسی بی احترامی نکرده صداش بالا نمی رفت حتی در اوج عصبانیتش اما تو فامیل فقیر ما تا این بنده خدا می رفت خارج مثلا چین تا جنس بیاره کار ایشون چرم بود که تعریف می کرد پدرم که از آب زرشک تو خیابون های طهران فروختن به این ثروت رسید که باورهای ثروتمندی داشت و حتی از اقوام خودشون هم ثروتمند تر بودن از برادرها و خواهراشون خلاصه تا ی صفر خارجی داشت یه عده می گفتن خوب رفت خارج عشق و حال معلوم نیست با چه خانمی الن هست حتی به دروغ گفتن عکساش لو رفته خدایا تو چقدر بزرگی و این آدم هر روز ثروتمندتر می شود و دیگران همونجا که بودن درجا میزدن

    و من باور کرده بودم که اگر ثروتمند بشم میرم برای عشق و حال و فلان و این هم ترمز من شوده بود اولش واقعا نمی دونستم چی باید بنویسم اما تا الان اینا امد و خدارو شکر که بیرون زد این ترمزها و من فهمیدم

    که

    که

    که

    معنوی ترین کار دنیا ثروتمند شدنه

    با فظیلت ترین کار دنیا ثروتمند شدنه

    اگر میخوام خدا از من راضی باشه خانواده خوشبخت بشن مثل همسرم فرزندم و مهم تر خودم وظیفه ای جز ثروتمند شدن ندارم

    باشکوه ترین کار دنیا ثروتمند شدنه

    اگر می خوام متین باشم آرام باشم با شخصیت باشم با ادب باشم کاری ندارم جز ثروتمند شدن

    خداوند از انسانهای ثروتمند حمایت می کند خدا وند عاشق انسان های ثروتمنده خداوند حامی انسان های ثروتمنده

    خدایاشکرت که در این خانه بهشتی هستم در کنار این همه رفیق درجه یک با افکار مثبت با قلب باز و پاک با صداقت

    خدایا شکرت به خاطر وجود استاد عزیزم و عزیز دلشون که عزیز دل همه ما هست

    خدایا شکرت

    خیلی خیلی سپاسگزارم که کامنت من هم خوندین امیدوارم این ترمزها بیرون بزنه تا همه ما به استقلال مالی به استقلال مکانی و استقلال زمانی برسیم

    و این هم در آخر بگم همیشه می گفتم که خدایا به من پول بده برای خواهرم ماشین ۲۰۶ بخرم ذوق کنه حتی تجسم هم می کردم با اشک شوق اما نه تنها نمیخرم بلکه به من چه ربطی داره ایشون هم بره روی باورهاش و به خداش ایمان بیاره و خودش از خداش بگیره

    زمانی بخشش دارم که خودم از ثروت بگذرم به استقلالش رسیده باشم البته هدیه دادن رو دوست دارم و هدیه می دم اما نه دیگه با اون باور که به من بده من به خانواده ام بدم

    اینم یه ترمز دیگه بود

    این هم اضافه کنم که من خدا بودم یعنی چی یعنی برای همه دلسوزی می کردم برای دوست دخترم ماشین ۲۰۶ تیپ ۵ خریده بودم خدایا چرا من اینجوری بودم چون گفتم بدبخته بزار کمکش کنم همون آدم مادرش و خالش ماشینای من رو بت لگد لح کردن خدایا توبه که هر چی خوردم از خودم خوردم و شرک مخفی درونم بود خدایا توبه دوستان این بخش کوچیک کوچیکی از شرک های من بود ها چون نمیخوام گذشته ام خیلی یادم بیاد فقط در همین حد که تازه دارم درک می کنم مهم تر از خودمون کی هست در این جهان تازه خودم رو شخصیتم رو همه چیزم رو دارم از نو نو می سازم باورکنید بو نوی میدم انقدر سفت و سخت دارم میام جلو خدارشکرش

    خیلی سپاسگزارم دوستای عزیزم که وقت گذاشتین کامنت من رو خوندین

    خیلی سپاسگزارتم استاد که کامنت من رو خوندین امریکا گردی به شما خوش بگزره که ماهم با دیدن فیلم های شما آمدیم امریکا که دیدگاه من به همه چیز با شما تغییر کرد مرد بزرگ الگوی من در تمام ابعاد زندگیم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    طاهره ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1070 روز

    به نام خداوند فراونی ها

    با سلام خدمت استاد و دوستان

    من تازه یک ماهی هست وارد سایت شدم ولی یک سال بود که تو اینستا استاد رو با فایل های انگیزشی شون دنبال میکردم و واقعا انرژی میگرفتم وخدا روشکر میکنم که به استاد نزدیک شدم از طریق سایت ودر حال حاضر دارم فایل های دانلودی رو تک به تک گوش میدم و با خودم این ویژن رو گداشتم که با تغییر درآمدم شروع کنم به تهیه محصولات سایت

    من یکی از ترمز هایی که دارم همین عدم داشتن لیاقت درآمد بالا توسط خودم هست .

    دوم این که فکر میکنم راه ها برای من بسته هست و شاید این حکمت خدا هست که شاید برای من اتفاق نمیوفته

    سومین ترمز من عدم عزت نفس و اعتماد به نفس من هست که اجازه حرکت رو به من نمیده وهمچنین ترس هایی که دارم

    ولی با هدایتی که شدم شروع به خوندن قران با تمام جزئیات کردم وهر روز با یک فایل خودم رو آماده برای تغییر کردن میکنم

    ممنون از استاد و بستری که اینجا فراهم کردن

    خدایا بینهایت متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    هانیه ریاضت گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همچنین دوستان هم فرکانسم

    قبل از اینکه کامنت هارو بخونم گفتم نظر خودم رو بیان کنم

    من خودم دقیقا همین خواسته و قرارداد رو با خدا داشتم و بیشتر برای مادرم بود که براش فلان ویلا رو بخرم ماشینو بخرم ببرمش کشورهای مختلف و ازین دسته ارزوها

    بنظرم ترمز مخفی ای که توی این خواسته وجود داره دلسوزیه

    و دلسوزی یعنی به عدالت خدا شک داشتن

    یعنی اون انسان یا انسان ها خدا ندارند و من میخوام بشم خدای اون ها و کمکشون کنم و یه شرک خیلی مخفیانه ته این باور هست که بهش اگاه نیستیم

    در صورتی که خدای مهربان خدای همست وهرکس خدارو در درونش داره وهرکس مسئول زندگی خودشه

    میشه گفت ما با پیشرفتمون فقط و فقط به خودمون کمک میکنیم نه به هیچ کس دیگه ای

    و چیز دیگه ای که هست اینه که ار بچگی تو سر ما کردن که ادم خوب ادمیه که خیر باشه و پولشو مدام ببخشه به کسایی که ندارن به افرادی که مریضن و ثروتمندی که به فقرا کمک نمیکنه ادم پستیه و خیلی خودخواهه

    الان که دارم این جمله هارو مینویسم ذهنم مقاومت شدیدی داره و انگار که احساس گناه دارم و دارم میفهمم که این باور مخرب رو دارم

    نمیدونم این دیدگاهم درست هست یا نه پس میرم واسه خوندن کامنتا تا بیشتر متوجهش بشم

    موفق باشید😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیه فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.

    «آنها که اموال خود را، شب و روز ، پنهان و آشکار، انفاق می‌کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‌شوند».

    —————————————————————————

    سلام

    عرض ادب و احترام، خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته محترم و تمامی دوستان موحّدم.

    استاد این فایل رو بارها طی ۲سال اخیر من دیدم و یکی دوتا کامنت گذاشتم، و هر بار که میبینم آگاهیهای جدیدی ازش دریافت میکنم.

    سپاسگزارم از شما بخاطر تمام زحماتی که در مسیر بهتر و پربار تر شدن سایت میکشین و خدا رو شکرگزارم بخاطر نعمتی بنام استاد عباسمنش 🙏🌺❤️

    من معمولا سالی دوبار خون اهدا میکنم، و این اهدای خون یک درس بی نهایت بزرگ در راستای انفاق کردن داره، و اون اینه که، بدن انسان هیچوقت بیش از نیاز بدن، هرگز خون تولید نمیکنه، ینی اگه واسه بدن من ۳لیتر خون لازمه، بدون شک همیشه اون سه لیتر مقدارش ثابته، ولی جالب اینکه، وقتی من میرم و ۴۵۰میل (سایز کیسه بزرگ اهدای خون) ، خون اهدا میکنم، بدن توی ۴۸ساعت این کمبود رو به راحتی، بدون اینکه من به زحمتی بیوفتم و یا با مشکلی مواجه شم، خودش تعمین میکنه، با این تفاوت که من به بینهایت فواید پزشکی هم در این میان رسیدم، و این میتونه مثالی باشه برای اینکه با اهدای داشته هامون، جهان به ما برمیگردونه به اضافه فواید و سودی که در حد و مقام انفاق ماست.

    البته ترمزی که میتونه در این میان باشه، که چرا من نباید انفاق کنم و منتظر این باشم که خداوند بهم بده، بعدا من انفاق کنم، عدم باور به فراوانیه، که از دو راه به ذهن من میتونه برسه، یکی اینکه من کلا آدم شکاکی باشم و به کرم و لطف و عنایات خداوند وهاب شک کنم، در این صورت من انفاق نخواهم کرد، که نکنه من بدم، پولهام کم شه، از اون ور خدا نده و خودم معطل بمونم، دومین علت این میتونه باشه که من با باورهای سست و ضعیف با ترمزهای ذهنی، یکبار بیام انفاق کنم، چون باورام درست نبوده، خودم بعدا با مشکل مالی مواجه بشم، بعد با خودم بگم که دیدی؟ دیدی تو این دنیا هرکی هرچیزی داره باید دو دستی بهش بچسبه، دیدی خواستی ثواب کنی، کباب شدی و …

    موفق و پیروز باشید

    ❤️🌺🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      نسرين خالقي گفته:
      مدت عضویت: 1330 روز

      سلام اقا جمال ،

      واقعا چقدر جواب ها و هشدار های این سایت به موقع و به جا أست . چند وقت پیش همسر من مبلغ قابل توجهی به فردی که گرفتار مشکلی شده بود کمک کرد ، البته با مشورت و رضایت من اینکار را کرد ، کلا ادم بسیار بخشنده ای أست و در همه حال فقط به خدا توکل داره ، این در حالی أست که خودش در این روزها اوضاع کاریش کساد شده و اصلا رونقی نداره ( البته این مشکل هم به خاطر این أست که دائم پیگیر اخبار های منفی و فضای مجازی أست )

      خلاصه اینکه بعد از مدتها از این موضوع امروز صبح نجواها ی شیطان امد که الان خودش بیکاره، چرا بخشید و … . من هم در تلاش که ساکت کنم این ذهن چموش را و یکی از ایه های قران را به یاد اوردم که اگر انفاقی کردید ، منتی نگذارید ( نمی دانم کدام سوره ) و خیلی جالب أست که امروز این کامنت شما را دیدم که افراد به بخشش و قدرت پرودگار ایمان ندارند و نگران هستند ، واقعا هم همین أست این نجوا ها و نگرانی ها از کم ایمانی أست .

      سپاس از کامنت زیبای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سپیده احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1710 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته ی دوست داشتنی و همه ی دوستان گلم در این بهشت یگانه پرستی

    من اولین چیزی که به ذهنم رسید

    ۱.عدم لیاقت

    بود .

    ببینید بچه ها بعضی بچه ها از زمانی که چشم باز کردن تو یک خانواده ی ثروتمند بودن و فکر میکردن خب همیشه باید همینطوری باشه مثلا برای بچه ای که سوار ماشین لکسوس پدر میشه و از زمانی که به عقل و هوش اومده پرستار و خدمتکار و آشپز همیشه در منزل بوده بهترین لباسها رو پوشیده پول تو جیبی شاید در حد حقوق ماهانه ی پرستارش بهش داده شده بهترین مدارس رفته بهترین مسافرتها و و و اون بچه فکر نمیکنه هیچوقت که آیا من لیاقت اینها رو دارم ؟البته ممکنه اگر درگیر بعضی حواشی بشه این سوال رو به اشتباه از خودش بپرسه -الان که من تا حدی با آموزش های استاد آشنا شدم میگم اشتباه قبلا میگفتم اوج وجدان داشتنه پرسیدن این سوال ولی الان به این آگاهی رسیدم که نه تنها اون بچه ی ثروتمند عزیز نوش جونش و لیاقتش رو داره و باریکلا ب اون پدر و مادری ک این ثروت رو ساختن و باریکلا به اون بچه اگر ادامه دهنده ی راه اونها باشه،بلکه همه ی ما از اون بچه ای ک آدامس میفروشه تا من ک دارم این نوشته رو مینویسم و در خانواده ای متوسط در شهرستانی نه چندان بزرگ و مطرح بزرگ شدم هم لیاقت چنین زندگی ای رو داریم-ولی در حالت درست و طبیعیش این سوال رو نمیپرسه و فکر میکنه باید همینطور باشه مثل پسرخاله ی من ک از زمانی که چشم باز کرد پول سرازیر در زندگیش وجود داشت و باریکلا به شوهرخاله ام ک تونست این ثروتو بسازه و یا دختر عموهام در خارج از کشور ک از کودکی در رفاه چشم باز کردن و باریکلا ب عموم ک تونست این ثروتو بسازه .

    بچه ها دخترعموها و پسرخاله ی من هیچوقت از خودشون نمیپرسن خدایا ما لیاقت این ثروت رو نداریم چون از اول همونطوری بوده مثل من و شما ک تو هر خونواده ای بزرگ شده باشیم فک میکنیم حالت طبیعیش همینه باید همینجوری باشه یا فکر میکنیم همه همینن حداقل من اینجوری ام.

    میخوام به اینجا برسم که احساس لیاقت علت نمیخواد بچه ها و اول از همه دارم به خودم میگم.

    دختر عموها و پسر خاله ی من هییییییچ استعداد و توانایی ای یا ویژگی ای ندارن که از من بیشتر باشه یا اگرم هوش زیادی مثلا دارن وقت نکردن هنوز به ظهور و بروز برسوننش قبلش این همه ثروتو تجربه کردن قبل ۱۰،۱۵ سالگی

    موقعی ک داشتن بازی میکردن و مثل من خیلی طبیعی مدرسه شونو میرفتن

    واقعا چه خصوصیت بیشتری از من دارن

    هییییییچ

    حالت طبیعیش اینه

    من هم لیاقت اون همه فراوانی و ثروت رو دارم

    بدددددوووون هیچ دلیلی ک بخوام دنبالش بگردم

    فقط به این دلیل که انسانم

    بچه ها ما هممون لایقیم

    بدون دلیل

    مگه اون شخصی ک تو رشته ی خودم مثال میزنم مثلا برای طراحی ۱ لوگو ۱۰۰ ملیون تومن یا حتی ۵۰۰ ملیون تومن میگیره چقدررررر از لحاظ تکنیک با یه طراح لوگو که ۱۰ میگیره فاصله داره؟

    بچه ها واقعااااا اگرم باشه خیلی ناچیزه وگرنه شاید حتی تکنیکش پایین ترم باشه

    پس چه چیزی این تفاوت رو ایجاد کرده

    یا محمد رضا گلزار مگه چقدر تو توانایی بازیگری یا نمیدونم ظاهر یا هر چیز دیگه ای ک ما فکر میکنیم تفاوت ایجاد میکنه با بازیگران مطرح دیگه ی سینمامون فاصله داره؟شاید حتی تکنیک کمتری هم داشته باشه که بنظرمن همینطوره ولی چه چیزی باعث میشه انقدر تفاوت در دستمزد وجود داشته باشه؟

    واقعا چه چیزی؟

    به جز احساس لیاقت چی میتونه باشه؟

    بی دلیل!

    بچه ها بی دلیل احساس لیاقت کنیم!

    بی دلیل احساس کنیم با همین چیزی ک هستیم همین اندامی ک داریم همین چهره ای که داریم همین حصوصیات اخلاقی ای ک داریم لایق یک رابطه ی عاطفی عالی هستیم با شخصی ک عاشقشیم و عاشقمونه باهمه ی خصوصیاتی که میخوایم داشته باشه ما لایقیم و لیاقت ما از “..لقد کرمنا..”میاد

    من بچه ها مدتها -هنوزم دارم کار میکنم روی خودم-بسیار قیمتهای پایینی روی پروژه هام میذاشتم درحالیکه همکارانم میگفتن نکن این کارو

    ولی من احساس لیاقت نمیکردم به اندازه ی کافی

    چراکه نه

    چرا نباید ۵ برابر اون مقدار میگرفتم برای پروژه ای ک اصلا سیستم قیمت گذاری درستی نداره

    واقعا چرا

    بابا مهران مدیری عزیز یه بار مصاحبه کرد گفت من اوایل کارم سر یه کاری وقتی میخواستم مبلغ تعیین کنم گفتم بذار الکی فلان قدر زیادو بگم گفتم و درجا قبول کردن !!

    بچه ها مهران مدیری احساس لیاقت کرد ک اون مبلغ رو گفت وگرنه توانایی های مهران مدیری در حد افراد متوسط جامعه س بنظرم

    چرا؟

    چون هر فردی چندین توانایی و استعداد مهم درخودش داره ک اگر احساس لیاقت کنه میتونه اونها رو به منصه ی ظهور برسونه بعضیا این لیاقتو حس میکنن در خودشون پله پله پا میذارن رو ترسها میرن جلو پله پله و خی بیشتر و بیشتر احساس لیاقت میکنن

    همینطوری ها

    نه اینکه حتی تفاوت قابل ذکری با بقیه داشته باشن نه!

    فقط جرات نشون میدن جسارت نشون میدن میرن دنبال تمایلاتشون-بجای عشق و علاقه از تمایل ترجیح میدم استفاده کنم چون خودم مدتها دچار وسواس در مورد علایقم شدم-همین!

    پس به نظرم اولین مورد ک یه احساس کاملا طبیعیه ک خداوند هم از ما میخواد ک همینطور احساس کنیم احساس لیاقت زیاد “بی قید و شرط” برای داشتن ثروته

    ۲.شاید دومین مورد این باشه که من فکر میکنم خرج کردن زیاد و داشتن بهترین چیزها چیز بدیه و نبخشیدن

    نه !چه کسی گفته ؟چرا بد ؟بقول استاد عزیز وقتی ما خرج میکنیم داریم ب گسترش جهان کمک میکنیم اگر من اون لباس با جنس عالی و دوخت زیبا رو نخرم دیگه کی اون طراح لباس ترغیب میشه لباسهای زیباتر طراحی کنه یا اون تولید کننده ی مواد غذایی ب ذهنش میرسه از مواد مرغوبتر برای تولید کالاهاش استفاده کنه

    بچه ها فک کنید ما الان قیمت هر چیپسمون یا پفکمون ۵۰۰ هزارتومان بود و مثلا یه خونواده ی ایرانی ماهیانه ۱ ملیارد حداقل درآمدش بود فکر میکنید همین الان ها همین الان

    بعد فکر میکنید اون پفک و چیپس با چه کیفیتی تولید میشد

    اصلا همه چیز کیفیتشون سوپر میشد کلییییییی فرق میکرد تمام رنگها رو طبیعی استفاده میکردن بستنی ها بود اسکوپی ۱۰۰ هزار تومن ولی بجای رنگ زرد یا اسانس زرد با انبه ی واقعی درست میشد

    این رو تعمیم بدیم به همه چیز

    چقدر زندگی ها با کیفیت تر میشد

    به تبعش سلامتی ها بهتر میشد

    احتمالا عمرها طولانی تر میشد

    و و و

    پس خرج کردن مقدسه

    زیاد خرج کردن و فقط چیز درجه یک خریدن عین کمک به بهترشدن و گسترش جهانه

    پس هیچ اشکالی نداره و بلکه “باید”من خررررج کنم پولامو بایدددددد چیزای درجه یک بخرم بجای اینکه ابروهامو خودم مرتب کنم یاموهامو خودم با قیچی بزنم درحالیکه خیلی هم ذوق یا حداقل وقتش رو ندارم برم آرایشگاه

    بهترین آرایشگاه تا اینکارو انجام بده برام تا برای هنر اون هم من پول پرداحت کنم و ارزش بدم به هنرش

    بچه ها داشتن پول و خرججججج کرددددن پول هرچقددددررررر ک بخوای هر چیزی ک بخوای بهتریننن چیزاااا رو خریدن اینا همه نه تنها جایزه بلکه مقدسه اصلا اگر من دنبال لباس ارزون نباشم اون کارخونه دار هم دنبال کارگر ارزون نیست بسگاری نمیکشه از کارگراش

    تو شرکت قبلی خودم اگر برای هر پکیج گیف مشتری بجای ۱ ملیون تومن ۱۰ ملیون تومن میداد خب قطعا حقوق من هم از ۶ ملیون تومن میشد ۶۰ ملیون

    اگر برای همین مهارت فعلی من انقدر پرداخت میشد من چقدر مرفهانه تر میتونستم زندگی کنم و بعد باز من هم به کسب و کار بقیه کمک کنم با خرججججج کردن و چقدر در آرامش و با انگیزه ی بیشتر برای بهتر شدن کارم و بروز بیشتر خلاقیتهام وقت بگذارم.

    خلاصه ش شد دو دلیل از طرف من:

    ۱.احساس لیاقت

    ۲.این باور که صرف داشتن و خرج کردن پول مقدسه

    در پناه رب العالمین

    احترامات و عشق تقدیم به استاد و خانم شایسته و تمام بچه های عزیز سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      رابعه گفته:
      مدت عضویت: 1247 روز

      سلام دوست عزیز و ارزمشند و بالیاقتم

      واقعا از خوندن کامنتت لذت بردم و بی نهایت ممنونم عزیزم

      چه جالب که اشاره کردین که اون بچه های ثروتمند از همون اول چشم باز کردن و ثروت وفراوانی رو دیدن و خودشونو لایق دیدن

      و هیچوقت سوال نکردن که من لایق هستم یا خیر ؟؟؟؟؟؟؟؟

      من کودکی خیلی خیلی خیلی سختی داشتم ولی از همون بچگی میگفتم این حق من نیست

      چرا باید این همه سختی بکشم و مدام تلاش میکردم تا زندگیمو بهبود ببخشم ولی خب راه رو بلد نبودن و خیلی بیراهه رفتم تا کم کم با کمک خدای مهربان با خودشناسی آشنا شدم.

      پس خیلی خوبه که آدم همیشه از خودش بپرسه آیا این زندگی که من دارم حق منه و من لایقش هستم یا نه ؟

      من لایق بهترین ها هستم و هررررررررگز به کم قانع نمیشم .

      استاد یه فایلی دارن با عنوان احساس لیاقت و ارزشمندی که میگن تو لایقی بدون هیچ دلیلی بدون اینکه بخوای کار خاصی بکنی و این حس لیاقت به نظر من مهمترین و مهمترین و مهمترین دلیل فاصله بین ما و خواسته هامونه.

      خدارو شکر میکنم که تونستم یکه و تنها با کمک خدای مهربان روی این حس لیاقت کار کنم و خودمو بکشم بالا

      طوری که راحت به خواستگارهایی که یه زمانی فکر نمیکردم از من خواستگاری کنند جواب رد بدم

      نظر دیگران برام مهم نباشه

      آدم ها رو گنده نکنم

      در مقابل ادم های دیگه استرس نداشته باشم

      و بچسبم به زندگی خودم و فقط خودم

      چهره خودمو همینطور که هست دوست بدارم و خودمو لااااااااااااااااایق بهترین ها بدونم

      خدارا هزاران مرتبه شکر

      هنگام دیدن سریال های سایت بی نهایت لذت ببرم و خودمو اونجا تصور کنم

      .

      بله ممنونم از کامنت بی نظیر شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سپیده احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1710 روز

        سلام رابی عزیز

        خوشحالم عزیزم و امیدوارم همینطور روز بروز احساس لیاقتت بره بالا و بالاتر احساس لیاقتو بنظرم هر روز باید تمرین کرد.

        من‌بدون دلیل لایقم

        مرسی ک فایل استادو بهم معرفی کردی حتما گوشش میدم

        چقدر خوب ک روی احساس لیاقتت داری کار میکنی

        روزی ی سانتی مترم جلو بری تهش میبینی کیلومترها جلوتری از خود الانت

        ایولای خدا بر تو عزیز :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهسا گفته:
      مدت عضویت: 1821 روز

      سپیده ی عزیزم فوق العاده از کامنت زیبات لذت بردم عزیزم و سیوش کردم که بارها بخونمش

      و چقدر این منطق میتونه کمک کنه تا ذهنم باور کنه و بپذیره که ثروت باید یه صورت طبیعی وارد زندگیم بشه و نه تنها پول و ثروت بد نیست بلکه وظیفه ی من ثروت ساختنه تا بتونم به رشد و پیشرفت جهان کمک کنم

      ممنونم دوست عزیزم

      شاد و سلامت و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1404 روز

      سپیده عزیزم سلام…

      چقدر از کامنتت لذت بردم واقعا…

      اینکه گفتی احساس لیاقت باید داشته باشیم تلنگری زدی بهم ک برم و روی این باورم که مدت هاست میخواستم روش کارکنم،شروع کنم ب کار کردن و دنبال الگو های مناسبش بگردم.

      در مورد حس لیاقت من کسی رو میشناسم که خیلی روی این موضوع روی خودش کار کرده و همچنین روی باور های دیگه اش هم زیاد کار کرده و ادم موفقیه و توی زمینه هی زیادی هم کسب و کار داره…

      یکی از کسب و کار هاش رو مثال میزنم این ادم اینقدر روی لحسا لیاقت و فراوانیش کار کرده ک وقتی میخواد کارش زو ارائه بده از جنس عالی استفاده میکنه در جالی ک خیلی ها هستن ک از جنس های ضعیف تر استفاده میکنن و لی این ادم میگه باید کیفیت کار من بالا باشه من مشتری خودم رو دارم و ادم های زیادی هستند ک براشون کیفیت مهمه و قیمتلشم ب طبع بالاتره از جاهای دیگه ولی این ادم به راحتی تمام محصولاتس رو میفروشه و تولیدش رو گسترش داده و هی انبار اضافه میکنه….

      خب قطعا این ادم یکی از دلایل موفقیت این احساس لیاقتیه ک گفتی ….

      درمورد کیفیت ک گفتی یادم اومد از استاد ک رفته بودن توی فروشگاه خرید که قیمت هارو برای یه ماه کارگر دربیارن..

      خب استاد گفت اینجا وقتی روی ی جنس مثلا اب انار یا ابلیمو یا عسل و … نوشته صد درصد طبیعی واقعا طبیعیه و فیک نیس…

      خب میبینم ک او مردم حس لیاقت استفاده از جنس باکیفیت رو دارن و اگ میگن اونجا گرون هست دارن جنس باکیفیت میخرن ک خب صددالبته درامد ها هم بیشتر میشه وقتی جنس باکیفیت با قیمت بالاتر میفروشی مثال چیپسی ک شما زدین،اونوقت ادم از اون وسیله ای ک داره استفاده مسکنه یا از اون چیپس یا اب انار طبیعی ک داره میخوره واقعا لذت میبره و احساس رضایتمندی داره.نه اینکه جنس بی کیفیت بخره کارایی لازم رو نداشته باشه یا مثلا اب اناره مزه خوبی نده و حس نارضایتی ب ادم دست بده و میشه احساس بد =اتفاقات بد

      دوست خوبم ممنونم برای کامنت پر از درسی ک اینجا ثبتش کردی…

      من لایق زندگی با کیفیتی رو دارم چون خدای من خدای با کیفیتی هست و این جور زندگی ، زندگی طبیعی هست…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    علیرضا خشاب نیا گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    سلام به استاد عزیز و سرکار خانوم شایسته…

    خیلی ازتون سپاسگذارم بابت این همه اگاهی بی نظیر و خدارو شکر میکنم ..

    من وقتی این سوال فکر کردم خودم رو به اندازه کافی لایق نمیدونم و حتماً باید یکسری شرکت ها در من اجرا بشه تا من لایق دریافت نعمت های خداوند باشیم و حتی نگاه انسانی نسبت به خودم ندارم حس می کنم خداوند به اینجوری راحت تر میتونم گول بزنم و درخواستم رو اجابت شون رو بگیرم و دیدم که انگاری به اندازه کافی ثروت وجود نداره که به همه برسه و من مجبورم بخشی از این ثروت رو ببخشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    امیرحسین بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1087 روز

    بنام خالق زیبایی ها و فراوانی ها

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    من خودم همینجور ازخدا خواستم و اگه یروز ‌‌‌‌‌‌‌‌ تو دفترم نمینوشتم احساس گناه میکردم که عه اگه خدا ثروت بهم بده و من به کسی کمک نکنم یا الان که ننوشتم بهم ثروت نمیده یا خدا ثروتو به کسی میده که ببخشه به دیگران

    بنظرم اولین ترمز ذهنی احساس کمبوده

    یعنی ما میترسیم که از خدا ثروت بخوایم برای خوشبختی خودمون

    یعنی اول دیگرانو میبینیم بعد خودمون

    یعنی ترس اینو داریم اگر بهمون ثروت برسه انقد باید کمک کنیم به دیگران تا پول و ثروتمون تموم بشه

    دومین ترمز احساس گناهه

    یعنی اگر ما از خدا ثروت میخواییم و در خواسته مون ذکری از فقرا نیازمندان یا کمک به دیگران نباشه کار خلافی کردیم و خدا به اینجور ادم ها و اینچنین خواسته ها جوابی نمیده

    بطور صریح میشه خواسته+تقسیم آن بین مردم=مستجاب شدن خواسته

    خییییلی اشتباهه این باور و من حین نوشتن این متن به ذهنم اومد

    ترمز سوم هم عدم لیاقته

    یعنی ما انقدر خودمون رو ارزشمند نمیدونیم که برای خودمون ثروت بخواییم و میترسیم اگه ثروتمند بشیم و از ثروتمون به دیگران نبخشیم بین مردم آدم بدی میشیم و حتی خودمون قبل ثروتمند شدن فکر میکنیم ثروتمندشدن بیشتر به دیگران کمک میکنه و بیخیال ثروتمندی میشیم

    یه ترسی تو وجودمونه که اگه پولدار بشیم و به کسی کمک نکنیم دنیا از ما خوشش نمیاد و ادم ثروتمندی که به بقیه کمک نکنه بی لیاقته و ثروت برازنده ی اون فرد نیست

    ترمز چهارم عدم توحید در خواسته مونه

    ما میگیم خدا به ما ثروت بده تا به فقیرا و بدبختا کمک کنیم فلان مسجد فلان مدرسه فلان مطب رو بسازیم

    که اگه به همین تفکر فکر کنیم میفهمیم ما در خواستمون نوعی شرک وجود داره و خودمون رو عامل رفاه مردم میدونیم و اصن فک نمیکنیم که خدا روزی رسونه منبع تمام ثروت و ارامش جهان در دستان خداونده

    اخه من در جایگاه خدا نیستم که ازش ثروت بگیرم به بنده های دیگش بدم

    پس خدا وظیفش چیه؟درست فکر کردی

    وظیفه خداست که به هرکی که ازش بخواد ثروت بده

    به ما چه اخه؟چرا فک میکنیم خود خدا نمیتونه کاری کنه مدرسه ساخته بشه خونه به نیازمندان داده بشه یا کلی کار خیر دیگه،بابا خدا قدرت مطلق در جهانه و ما اگه ثروت میخوایم باید برای خوشبختی در دنیا و آخرت خودمون بخوایم

    این ترمز ،همون ترمز دستی ماشینه که بدجور هممون توش گیر داریم

    ترمز پنجم عدم باور به قانونمندی جهانه

    یا بقول دیگه باور ما ذاتاً اینه که چون ما راه ثروتمند شدن رو با قانون الهی درک کردیم الان میتونیم خدارو متقاعد کنیم انقد به ما بده که ما همه رو پولدار کنیم

    یعنی چی؟یعنی اینکه برداشت ذهنی ما از عدالت در جهان بصورت دیگه هست

    عدالت در جهان یعنی هرکس با باور قدرتمند و ایمان به خداست که میتونه ثروتمند بشه یا حداقل در رفاه باشه

    این کار ما که از خدا بگیریم اونم با زحمت وارسال فرکانس های مثبت بصورت مداوم که به راحتی هم بدستمون نیومده و براش با عشق تلاش کردیم و تقسیم کنیم بین کسانی که هیچ به خدا ایمان ندارن هیچ کاری برای باوراشون نکردن و هیچ اقدام و عملی در جهت خواسته هاشون برنداشتند

    کاملا مغایر با قوانین خداونده و خدا به کسی که اینجور ازش بخواد پاسخ منفی میده

    چون اون پوله از دست تو که لیاقتو در خودت بوجود اوردی میرسونی به دست کسی که تو و خدا و قوانین خدا و کل جهانو مسخره کرده و ایمان هم نداره و قصد مخفی ما که خبرهم نداریم از اینجور طرز خواسته ها اینه که خدارو مسخره کنیم

    خدارو تو جهان کمرنگ کنیم و بگیم ما ازش گرفتیم و این ماهستیم که عدالت در جهان رو برقرار میکنه

    ترمز ششم هم اصل متن خواستمونه

    یعنی چی؟

    یعنی توی نوشتن و درخواست کردن چنین خواسته هایی از کلماتی به کار میبریم که تایید میکنه فقر و عدم فراوانی و بدبختی و …تو جهان هست و وقتی میگیم خدایا پول بده منم مدرسه میسازم ،داریم فرکانسی رو ارسال میکنیم که یعنی مدرسه ها درجهان خیلی کمه و فراوانی در اون دیده نمیشه

    و به همین راحتی خواسته مون اجابت نمیشه

    دوستان من چنتاشو گفتم الان و خودم اصلاااا از قبل نمیدونستم چی بگم و فقط از خدا خواستم هدایتم کنه و منم شروع کردم به نوشتن

    و این اگاهی های ناب رو خودم الان متوجه شدم

    درود بر خدا درود بر استاد عزیز و دوستان همراه در این سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    مهدیه الوندی مهر گفته:
    مدت عضویت: 1070 روز

    سلام به استاد عزیز و

    کسانی که این متن رو میخونند

    اینکه ما از خدا بخوایم بهمون ثروت بده و ما در ازاش به بنده هاش کمک کنیم انگار داریم خودمون و خدا رو توی یه بازیه دادو ستند و بده بستون میبینم و خدارو در جایگاهی قرار میدیم که در ازای چیزی که میده چیزی دریافت می‌کنه

    یعنی نمیتونیم خدارو بخشنده ی صرف درنظر بگیریم، فکر میکنیم خدا هم مثل آدم ها عمل می‌کنه و اگه چیزی به ما میبخشه به این دید میبخشه که ماهم باید چیزی برگردونیم، بخاطر همین یا اون بخشندگی رو از خدا نمی‌بینیم یا اگه حتی ثروت هم بسازیم با فکر اینکه اگه چیزیشو نبخشم خدا ازم نعمتمو میگیره خودمونو نگران میکنیم

    خیلی از ماها الان از لحاظ مالی به جای خاصی نرسیدیم ولی از همین شروع راه نگران اینیم که اگر روزی ثروتمند شدم حواسم باشه به اطرافیانم و دیگران ازش ببخشم وگرنه مستحق اون ثروت نخواهم بود و آدم بدی خواهم بود

    در کل انگار پولدار بودن و چیز بدی میدونین که با انجام کاره خوب و بخشیدنش سرپوش بذاریم رو اون بدی

    انگار پول درآوردن کار بدیه و ما باید به بقیه کمک کنیم که این کاره بدمونو جبران کنیم

    انگار پول دار بودن حرامه و ما باید با بخشیدن بخشی ازون حلالش کنیم

    و اینها همه و همه و همه باور هایی هستند که نمیذارن ما به دید بزرگ تر و حقیقی تری راجب ثروت و ثروتمندی برسیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: