شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 295

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 531 روز

    به نام خدای مهربان

    صدونودوپنجمین تعهد

    شما یه سری خواسته داری کلی هم براش کار کردی تجسم کردی نوشتی در موردش عبارت تاکیدی کار کردی هر ایده ای هم به ذهنت رسیده انجامش دادی اما هیچ اتفاقی نیفتاده هیچ موفقیتی کسب نشده دلیل این داستان اینه که چندتا کد مخرب توی ذهنت هست که بهش میگن ترمز یعنی پاتو روی گاز گذاشتی ولی ازینور پات رو ترمزه مسلمه که حرکت نمیکنی

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ای مهربان ترین مهربانان

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست از خود بطلب هرانچه خواهی تویی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    آتنا محبی گفته:
    مدت عضویت: 1725 روز

    سلام به تمام دوستان عزیزم.

    این فایل نشانه ام بود.

    من میخوام ثروتمند بشم چون میخوام به تمام نیازها و خواسته های خودم برسم.یعنی مهم ترین دلیلش اینکه با اینکه استاد توی قدم دوم گفتن که نیازهای شما همون مراحل اولیه برآورده میشه ،و اینکه شما باید با این دید ثروت بسازین که من میخوام کار خدایی انجام بدم ،ثروتمند شدن وظیفه الهی منه و باورای دیگه.

    دومین دلیل اصلی من برای ثروتمند شدن تغییر دادن کلی زندگی پدر ومادرمه یعنی یه خونه جدید بزرگ براشون بخرم کلی وسیله نو بخرم ماشین جدید بخرم به بهبود وضع سلامتیشون حسابی کمک کنم ،ببرمشون سفر چون از نظر من اونا گناه دارن و حقشون این وضع زندگی نیست ،برم برای برادرم یه ماشین سنگین بخرم که الان توی سن 32 سالگیه تا از این حیرونی بیکاری در بیاد تازه شریکی باهم کار کنیم پول وماشین از من کار از اون ،برم به یه خیره توی شهرمون که زنان بی سرپرست هستن کمک کنم که از نزدیک در جریان زندگی یکیشون هستم که فکر کردن به شرایط خانوادگی اون دختر حالمو بد میکنه که اینجا دقیقا توجه کردن به ناخواسته و داشتن احساس خیلی بد،وبا خودم میگم بعد از درست شدن این مسائل حالا میرم سفر برا خودم میرم کلی تفریح (بازم خانوادم میبرم به سفرهایی که دلشون میخواد مخصوصا مامانم) و تجربه کردن شرایط دلخواه دیگه.

    خب من میخوام با ثروتمند شدم به جای خدا برای خانوادم و دیگران خدایی کنم میگم خدا که براشون انجام نداده بزار من انجام بدم،در واقع میخوام شرایط زندکیشون رو بهبود بدم ،عوض کنم،همیشه برای سوال بوده که چرا مامانم با اینکه خانم بسیار زیبایی بوده الان شرایط زندگیش براش سخت ودشوار شده!

    هنوز این باور در وجودم نهادینه نشده که من توانایی تغییر دادن زندگی کسی رو ندارم ،من خدا نیستم،من نمیتونم کسی رو خوشحال یا بدبخت کنم اونا هم مثل من فرکانس و باور دارن و از همه مهمتر خدای همه ماها یکیه و اینکه 100درصد باور عدم لیاقت و باورهای شرک الود توی باوراهم ریشه های عمیق دارن که من هدایت نمیشم به ساختن ثروت .

    امروز توی تمرین ستاره قطبیم از خدا خواستم بهم دوتا باور در مورد ثروت ساختن بگه ،که هدایت شدم به پیدا کردن ترمزای مخرب.

    الهی شکرت که اینقدر تو زیبا و دقیقی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    میترا محسنی گفته:
    مدت عضویت: 302 روز

    به نام خدایی که رب العالمین فرمانروای کل عالم وجود است

    سلام بر استاد عزیزم و مریم خانم و همه ی دوستان عزیزم

    قسمت 100 شناسایی ترمزهای مخفی ذهن درباره ی ثروت

    راستش استاد من خودم همیشه این حرف میزنم که اگر ثروتمند بشم حتما کمک میکنم به خانواده ام و مسجد و حسینیه ی روستای پدری ام که نوسازی و تمکیل بشه

    بیمارستان های شهرم حتما کمک مالی میکنم

    کمک میکنم به خانواده هایی که میشناسم و توان مالی ندارند

    یعنی همیشه به خدا میگفتم من ثروتمند بشم و اول از همه خودم تجربه کنم ثروت رو خودم هرچی رو دوست داشتم داشته باشم بخرم هرجایی که دوست داشتم سفر کنم برم بعد برای بچه هام بهترین وسایل تهیه کنم وبعد از مازاد ثروتم کمک کنم

    این چیزی بود که من فکر میکردم بهش

    ولی الان ذهنم مشغول این سوال شد که چرا من همچین حرفی میزدم آیا این یک جور معامله کردن با خدا بوده که بهم ثروت بده منم به بنده هات میدم؟

    یا باور احساس لیاقت در وجودم کمرنگ بوده که در قبال ثروت میخاستم بذل وبخشش کنم به دیگران

    برام جالب شد ببینم قضیه چیه

    رفتم سراغ کامنتا و تا الان هفت تا از کامنتای دوستان رو از صحفه آخر خوندم

    نکات ریز قشنگی خوندم از همین هفت تا کامنت

    تعداد 5005 تا کامنت برای این فایل اومده و خدا کمک کنه بتونم بخونم همه رو تا کشف کنم او ترمز مخفی که حتما در وجودم هست و من ازش بی خبرم

    همیشه گفتم خدایا من لایق تجربه ثروت و فراوانی جهانت هستم من مانند سلیمان نبی باور دارم انک انت الوهابی بخشنده ی بی منت هستی

    پس به منم ببخش از برکت و نعمات جهانت

    چون من لایق دریافت هستم

    ولی الان بخش دوم درخواست خودم سواله برام

    چرا خاستم من کمک کنم مگر بقیه ی بنده های خدا نمیتونن برای خودشون درخواست کنند که من باید حتما واسطه بشم این وسط

    مگر خدا خودش نمیتونه مستقیم به دیگران خیر ونعمت برسونه که نیاز به کمک من هست؟

    و کلی سوالات دیگه الان اومدن به ذهنم

    پس برای یافتن جواب باید برم سراغ کامنتای پر از آگاهی دوستان

    و حتما ترمزهای مخفی خودم پیدا میکنم و میام دوباره کامنت میزارم اینجا

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زاووش❤️❤️ گفته:
    مدت عضویت: 613 روز

    سلام خدمت استاد عزیز،بانو شایسته مهربان و هم مدارهای نازنین در این سایت الهی

    در پاسخ به این سوال اول باید بگم که این فکر و ذهنیت در من وجود داره کم و بیش و ترمزهایی که به ذهنم رسیده با توجه به مداری که در آن قرار دارم و به نسبت درکی که از قوانین جهان هستی دارم اینها هستند

    اول:نگاه سیستمی به خداوند مهربان ،فکر میکنیم که خدا فرد هست و با معامله با او و با یک بده بستان میتوانیم به خواسته هایمان برسیم

    ترمز دوم:باور کمبود هست ، مصداق این جمله که تا چیزی از دست ندی چیزی بدست نمیاد یا اینکه همیشه شنیدیم برای بدست آوردن چیز بهتر باید یسری چیزا از دست بدیم ،یا همه چی با هم که نمیشه،و ناشی از باور کمبود هست

    ترمز سوم:احساس عدم لیاقت،میخوایم اینجوری به خدا ثابت کنیم که آدم خوبی هستیم ،اگه پولدار باشم بخشندم ،و این باور میاد که الان که توانایی بخشیدن ندارم پس آدم خوبی نیستم

    ترمز چهارم:کوچک شمردن خدا، فکر میکنیم خدا حتما در قبال چیزی یه لطفی به بندش میکنه و اگر چیزی نبخشیم دیگه خدا به ما لطف نداره در صورتی که خدا بی حساب بخشنده است که اگر میخواست با حساب و کتاب به ما ببخشه از آغاز هممون نیست و نابود میشدیم

    این موارد به ذهن من رسید و امیدوارم خدا منو به فرکانس ها و مدارهای بالاتر هدایت کنه

    در پناه خدای یگانه و یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ساناز نوری زاده گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام

    روز شمار تحول زندگی من روز صدم از فصل چهارم

    سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم

    بریم سراغ نشانه های الهی امروزم

    خدایا شکرت بابت سلامتیم

    خدایا شکرت بابت حال خوبم

    خدایا شکرت بابت اینکه امروز یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی

    خدایا شکرت بابت هر قدمی که برروی زمین می‌گذارم

    خدایا شکرت بابت هر نفسی که میکشم

    خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه و رایگانی که خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت اینکه برای ناهار مرغ پلو با ماست موسیر و کباب کوبیده خوشمزه خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت اینکه رفتم به ماشینم گاز زدم

    خدایا شکرت بابت هوای فوق العاده امروز

    خدایا شکرت بابت اینکه با خواهرم رفتیم فروشگاه کوروش و بستنی شکلاتی نیم لیتری دومینو خریدیم و رفتم ماشینو نگه داشتم توی پارک جدید بهشت فاطمه که چراغ های پروژکتور جدید پرنوری نصب کردند اونجا و خوردیم و لذت بردیم

    خدایا شکرت بابت چراغ های هیولای پارک جدید

    خدایا شکرت بابت اینکه بابت زیبایی های پارک سپاسگزاری کردم

    خدایا شکرت بابت چمن های کات شده زیبای پارک خدایا شکرت بابت بوی زیبای چمن ها که دیوانم کرد

    خدایا شکرت بابت آسمان زیبا و خوش رنگ در ساعت دور و ور 8 آبی تیره میشه و خدایا شکرت بابت ستاره های قشنگی که دیدم تو آسمون

    خدایا شکرت بابت چمن های مصنوعی زیبای پارک

    خدایا شکرت بابت اینکه تو پارک قدم زدم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت ماشین های سنگین شهرداری تو پارک خیلی خفن و هیولا بودن میخوان اونجا رو آسفالت کنند ماشین بزرگ قیرگونی اینا بود که نمود فراوانیه

    خدایا شکرت بابت اینکه خواهرزادم و بچه ها داشتند بازی می‌کردند که من رفتم بدون اینکه به نظر دیگران اهمیت بدم سوار سرسره شدم با خواهرزادم و کلی لذت بردم و این اولین بارم بود از وقتی بزرگ شده بودم سوار سرسره نشده بودم

    خدایا شکرت که مامانم و خواهرم رو رسوندم خونه خالم و من نرفتم و با دوستم رفتیم بیرون و کلی خوش گذشت

    خدایا شکرت بابت اینکه خالم برا من و پدرم غذای رشته پلو با مرغ خوشمزه فرستاده بود و خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت مشتری هایی که بابت پودر زعفران پیام دادند

    خدایا شکرت بابت اینکه 100 قسمت از روز شمار رو متعهدانه ادامه دادم

    و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ

    شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت

    استاد میگه : یه خواسته ای رو من توی بچه ها میبینم که یه ترمز مخفی توشه

    میخوام ببینم دوستان میتونند این ترمز رو پیدا کنند

    تو دوره کشف قوانین زندگی ما چیکار میکنیم؟

    شما یه سری خواسته داری کلی روش کارکردی

    تجسم کردی و درموردش نوشتی و عبارات تاکیدی کار کردی و …

    حالا درمورد ازدواجه کاره ثروته روابطه و هر چی که هست برسی

    یه مدت زیاده هم کار می‌کنی 

    هر ایده ای هم به ذهنت رسیده انجام دادی اما هیچ اتفاقی نیفتاده هیچ موفقیتی کسب نکردی

    دلیل این داستان یه کد مخرب یا چند تا کد مخرب توی باورهای شماست که ما به اصطلاح بهش میگیم ترمز

    یعنی شما پاتو روی گاز گذاشتی ولی یه پای دیگه شما رو ترمزه

    موتور داره کار میکنه فشار بسیار زیادی داری به موتور وارد میکنی بنزین و سوخت زیادی داره مصرف میکنه اما ماشین هیچ حرکتی نمیکنه

    سوال مسابقه اینه که

    خیی از دوستان قبل از اینکه به خواسته ای برسند یه همچین چیزی از خدا میخوان :

    خدایا به من انقدر ثروت بده من میخوام اینو برای مامانم برای دوستام بخرم من میخوام خیر مدرسه ساز بشم و به بیماران سرطانی کمک کنم و…

    خلاصه خدایا یه پولی به من بده من میخوام اینو کمک کنم به بنده هات

    خیلیاتون وقتی به ثروت فکر کردید یه همچین قراردادی رو با خدا بستید

    یه سری کد مخرب توی این درخواست هست

    حالا شما بگید این کدهای مخرب چه هستند؟

    من که میگم خدایا به من ثروت بده تا اون ثروت رو کمک کنم به دیگران ،یکی از کدهای مخرب باور عدم لیاقته که خدایا من به خودی خود لیاقت ثروت رو ندارم تو به من بده من نمیخوام اون ثروت رو برای خودم نگه دارم من میخوام به دیگران اون ثروت رو بدم این از باور عدم لیاقت و خود کم بینی و عدم عزت نفس میاد

    من اگه برای خودم ارزش قائل باشم و لیاقت بالایی رو درخودم ایجاد کنم میگم خدایا تو به من ثروت بده ثروت بی نهایت بده همونجوری که به سلیمان نبی دادی من و سلیمان نبی هیچ فرقی باهم نداریم میگم خدایا به من ثروت زیادی بده تا جهان رو گسترش بدم با ثروتم نه اینکه به این و اون بدم ثروتم رو میگم خدایا به من ثروت زیاد بده تا تجربه های لذت بخش بیشتری رو داشته باشم

    یکی دیگه از ترمز ها یا کدهای مخرب این هست که رابطه بین ثروت و خدا رو از هم دور میبینم اگه این درخواست رو دارم یعنی خدایا به من ثروت بده و اون ثروت رو برا خودم نگه نمیدارم من خدایی هستم و آدم خوبی هستم و چون ثروت رو برای خودم نگه نمیدارم و میدم به بقیه و…. خدایی میشم آدم خوبی میشم چون اونوقت ثروت ندارم

    درحالی‌که توی قرآن خیلی دیدم رابطه خداوند با نعمت های بی نهایت ارتباط مستقیمی داره و اینکه خداوند  زمین و آسمان رو مسخر ما کرده

    من هر چقدر به ثروت برسم به خدا نزدیک تر میشم

    من هرچقدر به خدا نزدیک تر بشم ثروتمند تر میشوم

    یکی دیگه از کدها یا ترمزهای مخرب اینه که من خداوند رو سیستم نمیدونم و دارم با خدا معامله میکنم

    آخه مگه خدا نمیتونه ببخشه اونوقت میگم خدایا تو به من ثروت بده من به دیگران ببخشم خدایی که ثروت رو به تو میده به هر کی که توی مدارشه میبخشه تو نمیخواد با خدا معامله کنی که خدایا به من ثروت بده من دلسوزی کنم و ببخشم این یعنی اینکه به عدالت خداوند شک داری و باور داری هیچ چیز سرجای خودش قرار نگرفته

    درحالیکه یه نظم دقیقی توی جهان  برقراره که هرکی هرجایی هست جای درست خودشه تو نمیخواد بگی خدایا بهم ثروت بده من این ثروت رو به دیگران بدم

    خیلی از این دعاها کردم تو محرم و تاسوعا و عاشورا و خیلیا قرارداد میبندن با خدا حتی با امامان که تو اینو بهم بده منم از خودم یه چیزی رو کم میکنم نذری میدم

    ترمز دیگه ای که هست اینه که فکر میکنیم باید یه چیزی از ما کم بشه تا آدم خوبی بشیم

    چرا فکر نمیکنیم اتفاقا باید نعمت ما هرروز بیشتر و بیشتر بشه تا انسان خوبی بشیم تا تجربه های جدیدی داشته باشیم تا لذت ببریم

    ترمز دیگه ای که هست اینه که خودمونو مسئول زندگی دیگران میدونیم که اگه من نباشم فلانی میخواد چیکار کنه اتفاقا خدا هوای همه رو داره تو فقط مسئول زندگی خودتی

    وقتی میگی خدایا بهم ثروت بده تا مثلا به بیماران سرطانی کمک کنم یعنی خودتو مسئول زندگی دیگران میدونی

    ترمز دیگه ای که هست اینه که در ذهن من باور کمبود هست که به خدا میگم تو به من ثروت بده تا به دیگران بدم یعنی ثروت محدوده ثروت کمه و از ثروتی که خدا به من میده من کمک میکنم

    ترمز دیگه ای که هست اینه که باور ندارم به این که من خودم خالق زندکی خودم هستم من فرکانس میفرستم و اون فرکانس ارسالی اتفاقات رو برای شخص من به وجود میاره نه دیگران پس اگه به اینکه من خالق زندگی خودم هستم باور داشته باشم دیگه هرگز از خداوند همچین درخواستی رو نمیکنم من خودم خالق زندگیمم دیگران هم خودشون خالق زندگی خودشونن

    ترمز دیگه ای که هست اینه که باور دارم خداوند ظلم میکنه به بنده هاش و باور ندارم به اصل بقای اصلح که ضعیفا از بین میرن قوی ها میمونند اینکه انقدر به ما گفتند به ضعیفا و فقرا کمک کنید انگار جهان خداوند بی عدالته هرکسی نتیجه اعمال خودشو میگیره هیچ دلسوزی در کار نیست ما تو داستان پیامبران میبینم مثل جنگ های پیامبر و داستان حضرت نوح

    ترمز دیگه ای که هست اینه که من تاثیر دارم تو زندگی دیگران اینو باید آویزه گوشمون کنیم که ما هیچ تاثیری تو زندگی دیگران نداریم که فکر کنیم اگه خدا بهمون ثروت بده ما به دیگران کمک کنیم و این کمک ما میتونه زندگی دیگران رو متحول کنه

    من ثروتمند میشم و الگو میشم برای دیگران و دیگران هم منو می‌بینند باور می‌کنند و ثروتمند میشند من اینجوری میتونم به دیگران کمک کنم اینطوری جهان گسترش پیدا می‌کنه ن اینکه بگم خدایا بهم ثروت بده این ثروت رو کمک کنم به دیگران 

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به اسناد عزیزم و مریم جان شایسته

    سلام به همراهان دوست داشتنیم

    سلام به یک روز پر برکت دیگر

    جواب این سوال چند تا ترمز را رو می کند

    اول باور نداشتن به سیستمی بودن عملکرد خدا و جهان

    چون وقتی خدا را دارای احساسات ببینی، فکر می کنی با گرو کشی یا ناله و زجه یا جلب ترحمش میتونی چیزی ازش بگیری.

    غافل از اینکه خدا فقط به فرکانس های هر لحظه ما پاسخ می دهد .به هر چی می خواهی برسی باید بتوانی فرکانس درستش را بفرستی ، جهان مطابق آنچه که فرکانسش را فرستادی ، بهت بر می گردونه.

    اساس و اصلش ،همسنگ و هماهنگ

    دوم اینکه ذهن شرطی شده ما را نشان میدهد که اگر هر چیز خوبی می خواهی باید یک کار خوبی که از نظر بقیه را انجام می دادی تا بهت بدهند

    یعنی تو به خودی خود لایق دریافت نعمت ها نیستی. مگر اینکه یک جوری اثبات بکنی یک شرط و گروهی بگذاری تا پذیرفته بشوی

    سوم عادت های اشتباه فرهنگی که باهاش بزرگ شدیم ودر ما نهادینه شده را نشون می‌دهد

    اینکه این قدر مغرور نباش یکم به فکر بقیه باش .

    آدم خوب اونی است که خیرش به بقیه می رسد

    همین عبارت معروف عبادت به جز خدمت خلق نیست

    الان یکی بیاد به من بگوید جف بیزنس بیشتر خدمت به بشریت کرده یا خیریه ها

    ایلان ماسک با این همه اشتغال و چرخوندن چرخ های اقتصادی بیشتر خدمت کرده یا یا تشکل های فقر زدایی.

    پس اگربحث خدمت هم باشد انسان پولدار به ذاته در حال خدمت است درعین حالی که هیچوقت ادعای خدمت رسانی و نجات گرسنگان بیافرایی و جنگ زدگان و سیل زدگان را هم نداشتن

    اون ها فقط دنبال ایده ها و علایق خودشون رفتن بدون انتظار از خدا که تو بده من قول می دهم آدم خوبی باشم به بقیه بنده هات بدهم

    چهارم مشکل مذهبی واسطه خیر شدن . اصلا خدا برای رساندن بنده هاش به من و اون محتاج است برای همین حالا که قرار است یکی این وسط باشد ما بیاییم خودمون را بندازیم وسط ،ثواب جمع کنیم .

    انگار دلالیه

    ثواب اصلی رسیدن به حال خوب است رسیدن به مقام لعلک ترضی است باور کردن قدرت بی نهایت خداست، اعتماد به قدرت خداست. باور به عدالت خدایت که هر کسی هر جایی هست جای درستش است و تضادها همه خیر هستند چون جهانِ خداوند برپایه خیر است.

    حتی اگر بحث انفاق هم تو قران آمده، برای ایجاد حس خوب و فراوانی است .

    اینکه چیزی قرار نیست کم بشود اگر ببخشی .البته که اول باید خودت پر بشوی که تا با خیال آسوده ببخشی .

    پنجم اینکه خودم را ، نیاز هام را مقدم بدونم .

    هیچوقت خدا نگفته غیر معقول ببخش همیشه گفته از مازادتون بعد صرف تمام هزینه هاتون اگر خواستید ببخشید، اجبار هم تو انفاق نیست . و تازه اگر هم می بخشی اول به نزدیکانتان ، همون دور و اطرافیانتون که حس بهتری باز به خودتون برگردد.

    و بدون انتظار و چشم داشت . فقط لوجه الله باشد

    کی اینجوری می‌شود، وقتی‌ که از سر ریز مالت ببخشی.

    خداوندا با تمام وجود سپاسگزارم که به این راه هدایتم کردی ،خداوندا کمکم کن در درک بهتر و اجرای درست قوانینت

    مرا سپاسگزار تر با ایمان تر و پر آرامش تر کن

    منو غرق خودت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    رحمت الله غزنی گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان که هر چه دارم از آن اوست

    روزشمار تحول زندگی زیبا و ارزشمند من به سمت بینهایت ثروت و نعمت روز100

    خدایا صدهزاران مرتبه شکر که توفیق دادی فرصت دادی در جهت رشد شخصیت ام گامی بردارم

    اما اگر من بخواهم جواب این سوال را بدم بدون شک باورهای مخرب خیلی زیادی میتواند پشت این نگاه باشد اولین اش فکر کنم بر میگردد به کمبود احساس لیاقت اینکه ما خود را لایق ثروت و نعمت نمیدانیم اگر بگم که بخشی از این ثروت را به دیگران کمک میکنم آن وقت ممکن است خداوند به من ثروت بدهد

    دوم این باور میتواند باشد که من در قبال دیگران مسئولیت دارم باید به دیگران کمک کنم که در نهایت ریشه آن برمیگردد به شرک و بی ایمانی اینکه ما فکر می کنیم با کمک کردن به دیگران میتوانیم مشکل دیگران راحل کنیم

    باور بعدی ثروت و نعمت را معنوی نمیدانیم فکر می کنیم اگر برای خود بخواهیم باعث میشه آدم بد به نظر برسم از راه خدا دور شوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فرهود موسوی گفته:
    مدت عضویت: 143 روز

    درود بر یگانه فرمانروای عالمیان، آنکه هر گاه میخوانمش، قلبم پر از نور میشود

    درود بر استاد عزیزم جناب عباس منش و مریم خانم و درود بر همه شما دوستان عزیزم.

    استاد اول از شما تشکر میکنم بابت طرح این سوال و دوم اینکه بچه ها عاااااااااشقتونم، بابا چقدر باورهای عالی نوشتید، چقدر شما کار درستید، انصافا کلی با انرژی و با انگیزه میام میشینم و کامنت ها رو میخونم.

    من یه مثال دارم که همین الان به ذهنم رسید:

    فرض کنید شما یه لباس فروشی دارید و ینفر وارد مغازه میشه و روبروی رِگال شلوار جین می ایسته و میگه سلام، من شلوار پارچه ایی می‌خوام، بعد شما بهش میگید رِگال شلوار پارچه ایی اونجاست، رنگبندیش کامله، اینقدر شیک و خوشگل چیدم اینجا خدمتتون، بعد دوباره مشتریه همونجا روبروی شلوار جینا ایستاده و میگه مثل اینکه متوجه نشدید من شلوار پارچه ایی می‌خوام و دوباره شما بهش توضیح میدید که دوست عزیز لطفا اونجا رو نگاه کن، اونجا چیدم خدمتتون و دست آخر طرف میگه اصلا شما متوجه نمی‌شید و می‌ذاره می‌ره.

    هم شما زمانتون گرفته شده چون داشتید واسش توضیح میداید و هم انرژیتون هدر رفته.

    اون مشتری مثال افرادی هست که ما می‌خوایم بهشون کمک کنیم و واسشون توضیح بدیم که جهان پر از نعمت هست، پر از ثروت هست، پر از ایده هایی هست که هنوز استارت نخورده و ثروت هایی که آماده خلق شدنه؛ آیا این افراد متوجه میشن؟ آیا درک میکنن؟ خیر هرگز.

    اصلا کسی که ثروتمند باشه که نیازی به کمک ما نداره‌ و اونی هم که هنوز ثروتمند نشده، یه موضوع شخصیه، اینجوری نیست که من بهش کمک کنم تا موفق بشه، اصلا چرا راه دور بریم خود فرایند رشد و تمرین های ما، چی باعث شده الان ما اینجا باشیم؟ کلی بالا و پایین رفتن ها، کلی مسیر های اشتباه و درستِ پی در پی، کلی هدایت ها که ما بهشون گوش نکردیم و یه جا، یه لحظه که یه کوچولو آماده بودیم، جهان ما رو با استاد عباس منش آشنا کرد.

    ما نباید به پیله افراد ضربه بزنیم که زودتر پروانه بشن، این منجر به مرگشون میشه، چه افرادی بودند که لیاقت داشتنِ ده میلیون تومان رو نداشتن، یهو یه ارث یک میلیاردی بهشون رسیده و گَند زدن به زندگیشون، باید بذاریم در جریان زندگی یواش یواش رشد کنند.

    من واقعا در این جهان هستم که روی خودم کار کنم اگه قرار بود توی این جهان کنترل چند نفر رو داشته باشم، خداوند چندتا بدن و چندتا روح بهم میداد، اما خداوند عزیزم یه روح و یه بدن به من داده، خودش از همون اول راهنماییم کرده که فقط حواست به همین باشه و اگرم جایی کمکی از دستم بر اومد که واسه کسی انجام بدم، بازم من چیکاره ام؟ خداوند خودش هدایتم می‌کنه و کمکش میکنم.

    حالا باور اشتباه خودم رو بگم:

    بچه ها من سالهای سال اهل مطالعه کردن بودم، تا یه ذره پول دستم می اومد سریع میرفتم کتاب می‌خریدم ، همیشه سعی میکردم دانشم رو بروز نگه دارم و به همین واسطه هم انصافا اطلاعاتم از بقیه بیشتر بود، یادمه توی همه‌ی این سالها درخواستم از خداوند این بود که:

    « خدایا من دوست دارم به افراد کمک کنم و کمکم کن که در زندگیشون تاثیر گذار باشم » ، در واقع به واسطه توهمِ دانشم، همش دوست داشتم اینو با بقیه به اشتراک بذارم، فکر میکنید چی شد؟

    توی روابط کاری، عاطفی، دوستانه، همکاری، دقیقا آدم هایی سر راه من سبز میشدن که یا باید کلی وقت واسشون میذاشتم و یه موضوع رو توضیح میدادم که فکر میکردم با توضیح دادن من یاد میگیرن، یا از نظر مالی ضعیف بودن و من باید کمک میکردم، یا هرچی اما بصورت کلی آدمهایی که یه سر و گردن از شرایط من پایین تر بودن رو جذب میکردم.

    همیشه ی خدا هم شاکی بودم که خدایا چرا یه آدم درست و حسابی سر راه من سبز نمیشه، غافل از اینکه پسر خوب، خودتی که داری درخواست می‌کنی و خدا هم میگه باشه فرزندم، درخواستت اجابت میشه.

    بچه ها الان که دارم اینا رو می‌نویسم اشکام می‌خوان سر ریز بشن، چون واقعا دیگه خسته شده بودم از این وضعیت و این حالو دوست نداشتم و همین چند دقیقه پیش با خوندن یه کامنت یهو این باورو تو خودم پیدا کردم و بهش آگاه شدم، اشکم واسه اینه که دیگه خسته شده بودم و دو اینکه الان شوق دارم که باور سازی کنم و آماده اتفاقات بی نظیر باشم بزودی.

    امشب بازم بهم یادآوری شد که انسان ها در زندگی من هیچ کاره هستن و منم که دارم زندگیمو با باورام و فرکانسام خلق میکنم.

    شاد و پیروز و ثروتمند و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    هادی اقدم گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    من همیشه این فکر رو توی مخیله خودم پرورش میدم که مثلا پولدار شدم و یه خونه برای داداشم اینا خریدم (درحالی که الان حتی قدرت اینو ندارم که یه خونه اجاره کنم) داداشا و مادرم رو بفرستم برن دور دنیا رو بگردن (تازه خودم هم باهاشون نمیرم درحالی که خودم حتی شهرمونو هم درست حسابی نگشتم، شمال نرفتم توی عمرم و درواقع میتونم بگم هیچ جا نرفتم.) یا همیشه به خدا میگم که خدایا تو به من پول بده من این پولو ببین چجوری در راه تو و بنده های نیازمند تو خرج میکنم. همیشه فکر میکنم که پولدار شم و مادرمو بفرستم همه‌ی جاهای زیارتی رو از مشهد بگیر و کربلا و سوریه و مدینه و مکه …. همه جا بفرستم بره تازه خالم و حتی همسایه بالاییمون رو هم بفرستم باهاش برن که بیشتر خوش بگذره بهش. (حالا بماند که مامان من توی مقاطع دشوار زندگیم که اگه یکم بهم کمک میکرد زندگیم از این رو به اون میشد، نکرد درحالی که مامان من کم پول نداره!) الان که دیدم این سوالو مطرح کردید و گفتید که باور درستی نیست (تازه هنوز فایل مربوطه رو گوش ندادم و قبل از دیدن یا گوش دادن فایله که دارم کامنت میذارم) من با کمی تفکر و تألم به این نتیجه رسیدم که من خودم رو لایق داشتن نعمتهای خدا نمیدونم. من خودم رو لایق ثروتمند شدن نمیدونم. من نمیتونم متصور شم که خدا بهم پول بده و من همشو برای خودم نگه دارم (حداقل تا زمانی که زندگی خودم رو از هر لحاظ ساختم و مشکلات خودمو مرتفع کردم، نه وقتی که هنوز خودم هشتم گرو نهمه) من این حقو برای خودم قائل نیستم که فقط به فکر خودم باشم، من اهمیت ندارم، من ارزش اینو ندارم که به فکر ثروتمند شدن و غنی شدن خودم باشم. من فکر میکنم خدا حتما در قبال کاری به من پول میده، نمیتونم متصور شم که خدا بدون اینکه بخواد منم متقابلا کاری براش و برای بنده هاش انجام بدم بهم پول و ثروت میده. نمیتونم خودم رو لایق دوست داشته شدن از طرف خدا بدونم (با کمی فکر به این نتیجه میرسم که حتی خودمو لایق دوست داشته شدن از جانب جنس مخالف هم نمیدونم) به این نتیجه میرسم که در کل عزت نفس و احساس خود ارزشمندی و احساس لیاقت خیلی پایینی دارم و خدا رو مثل یک انسانی میبینم که بهش میگم تو فلان کارو بکن منم قول میدم فلان کارو کنم واست جبران کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه رنود گفته:
      مدت عضویت: 720 روز

      سلام دوست عزیز صحبتی که داشتید عالی بود ممنون بابت آگاهی که به اشتراک گذاشتید

      منم قبلا این طور بود ولی الان که کمی روی احساس لیاقت و عزت نفسم کار کردم و به قول استاد پامو از روی ترمز برداشتم اتفاقات عالی پشت سر هم داره برام اتفاق می‌افته

      امید وارم این حس با خدا بودن رو همه تجربه کنن

      این که با خدا مثل رفیق جون جونیت صحبت کنی و اونم برای پاسخ

      تو رو هروز با اتفاقات عالی و بی‌نظیر سوپرایز کنه باعث بیش تر شدن احساس لیاقت تون میشه

      در پناه خداوند شاد،سلامت، سعادتمند و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    راضیه گفته:
    مدت عضویت: 1031 روز

    سلام.استاد جان و مریم جان عزیزم.

    بسیار ازتون سپاسگزارم که این سوال رو مطرح کردید و دوستان چه پاسخ هایی دادند از همه دوستانم هم تشکر می کنم.

    من یک تعداد از جواب دوستان رو که خوندم باگی رو پیدا کردم توی ذهنم که دیدم آره منم خداوند رو با احساسات انسانی دارم میبینم.سخت گیر و بیرحم بر خلاف اونچه که تا حالا داشتم مدام می گفتم و تکرار می کردم و می نوشتم.

    و اون سخت گیر بیرحم منم که نه اینکه از کودکی برای تائیید و تحسین گرفتن و حتی برای محبت دیدن باید حرف گوش کن می بودیم حالا به محض اینکه احساس کنم جایی کوچکترین اشتباهی کردم و یا نه اون کار اصلا اشتباه نیست فقط انجام ندادن یک کار درست تره.مثل یک معلم سخت گیر و بیرحم خودم رو نمی بخشم وخودم رو کافی و ارزشمند نمی دونم برای دریافت ثروت.این در حالیه که من تا همین جا هم مسیر زیادی رو در جهت شغل مورد علاقم طی کردم و به اندازه کافی لیاقت ساختم. و من چقدر برای خودم قید و شرط گذاشتم چقدر به خودم سخت گرفتم.در حالی که جهان طبق قانون و طبق سیستم عمل می کنه. و خداوند بسیار غفور و بخشنده است. و من انسانم و ما همه انسانیم و هیچ کسی کامل نیست

    مگه اونایی که ثروتمند شدن بدون ایرادن مگه اشتباه نمی کنند.ولی ثروت به افرادی داده میشه که خودشون خودشون رو لایق و ارزشمند میدونند با همه خوبیها و بدیها و با همه نقص هاشون.

    ومن باید یادبگیرم مانند خداوند غفور و مهربان باشم با خودم و این شخصیت کمالگرایانه رو بشکنم .

    توی مباحث نداشتن احساس گناه اصلا این موضوع رو متوجه نشده بودم و حالا خیلی خوشحالم که پیداش کردم.انگار یک معلم سخت گیر بد اخلاق پشت همه کارها و رفتارهام وایستاده تا به خاطر کوچکترین ایراد من رو تنبیه کنه.

    خدایا شکرت.شکرت شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: