شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 46

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    سلام به جناب عباس منش عزیز و بقیه دوستان گرامی

    اولین چیزی که بعد از این سوال اومد تو ذهنم

    عزت نفس بسیار پایین و احساس عدم شایستگی فردیه که حس می کنه لایق داشتن بهترین ها نیست و خدا فی نفسه برای وجود او ارزش چندانی قایل نیست پس باید با عملکرد خوب حالا در قالب کمک به دیگران و…خودش رو به الله یکتا ثابت کنه…

    دومین مورد احساس گناه هولناکیه که فرد در روان خودش حمل می کنه…

    این فرد حس می کنه اگه پولدار بشه داره به دیگران توهین می کنه! یا فکر می کنه چرا اون باید خوشحال و سعادتمند باشه در حالی که دیگران در فقر و نابسامانی زندگی می کنند؟؟

    سومین مورد اینه که مثل برخی از آدم ها توهم این رو داره که “رسالتی بر دوش داره” و باید انسان ها رو شاد، خوشحال و خوشبخت کنه و به نوعی به سر منزل مقصود برسونه!!

    و چهارمین مورد که بسیاری از ما دچارش هستیم

    اینه که احساس می کنیم به تنهایی برای لذت بردن کافی و کامل نیستیم.

    به ما در دوران کودکی در قالب کنترل های بیش از حد، سرزنش ها، تحقیرها و…دیکته کردند که تو ارزشمند خواهی بود به شرط ها و شروط ها..!!!

    و ما هم فکر می کنیم با کمک از سر دلسوزی و برآمده از عقده های درونی و نه انسانیت و عقلانیت ناب

    شرط کافی برای دریافت و داشتن ثروت رو در خودمون ایجاد می کنیم…

    عزیزان کمک کردن عالیه…

    اما خداوند صرفا به دلیل اینکه ما وجود داریم و هستیم

    هرچه بخوایم بهمون عطا می کنه

    چون ذات ما عین ذات خدای بزرگه و عملکرد ما هر چند ضعیف خدشه ای به اون وارد نمی کنه…

    ما ارزشمند آفریده شدیم.

    موفق و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    Yas گفته:
    مدت عضویت: 2562 روز

    با سلام و خداقوت خدمت استاد عزیزم و هم فرکانسی های جان

    از وقتی این فایلو دیدم خیلی بهش فک کردم و میخام از زوایه های مختلف بهش نگاه کنم

    من متوجه شدم که 99/99% آدمای دورو بر من حداقل، همشون (که خودمم شامل این همشون که گفتم میشم) یه همچین اعتقادی داریم. راه دوری نرم پدر خودم از زمانی که یادمه همش میگه خدا تو به من بده که من به بنده هات بدم. از نظر من یه نوع شرک خفیه یعنی خود خدا بلد نیست به بنده هاش بده؟؟؟؟؟؟ به من بده که من بهشون بدم؟؟؟ یعنی قدرت و ربوبیت خدا رو زیر سوال بردن.

    از یه منظر دیگه که بخام نگاه کنم اون بحثی که استاد در مورد نگاه سیستمی به خدا میگن با این باور که خدا به من بده تا من به بندهاش بدم خیلی در تضاده چون فک میکنیم خدا مث پدر مادر و دیگرانی هستند ک بشه به این طریقا تحت تاثیر قرارشون داد

    و از یه زاویه ی دیگه این جور باور یه عدم احساس لیاقته یه سوالی که پیش میاد اینکه ما تاوقتی که چیزی رو برای خودمون نخاییم چه جوری میتونیم واسه بقیه بخاییم یا ببخشیم. میشه ما مثلا یه چیزی که مال کس دیگه ای هست رو به بقیه ببخشیم؟ مث این میمونه که به یه آدمی بگیم تو پولتو یا هرچیز دیگه ای رو به من بده تا من ببخشم به بقیه؟ میشه؟؟

    یا یه ترس عمیق از اینکه ثروتمند بشم شاید آدم بدی بشم با این قول و قراری که میزاریم بین خودمون و خدامون یه جور سرپوش گذاشتن رو این احساس ترسه که خودمون رو راضی کنیم که من اگه پول دار بشم ادم بدی نمیشم که بازم دنیا نگاه نمیکنه تو چی میگی قانون به فرکانسمون جواب میده و این یعنی ترمز.

    غافل از اینکه خدا و هیچ کدوم از بنده هاش نیازی به ما ندارن هر کس اگر به خدای خودش ایمان بیاره ایمانی که از نظر خدا ایمانه ایمان واقعی و خدارو باور کنیم همه نعمتاشو بهمون میده و از فضلش و بدن هیچ شرط و شروطی بهمون میده و وقتی تو این فرکانس باشیم و بمونیم ما هم میشیم یکی از دستان خدا که به طرق مختلف به بقیه کمک میکنیم. من این باوررو میخام داشته باشم که دستی هستم از دستان خدا نه اینکه به زور یا التماس یا ترحم برانگیختن یا هر باور اشتباه دیگه ای بخام دست خدا باشم چون ما همین الانم دستی از دستان خدا هستیم و نیازی نیست چیزی رو که هستیم بخاییم به وجود بیاریم ما همین الانشم به همه کمک میکنیم یا آگاهانه یا ناآگاهانه

    وقتی اینجوری با خدا حرف میزنیم باید بفهمییم ک پا که بماند یه سنگ چندین کیلویی گذاشتیم رو ترمز و همش میگیم چرا من نمیتونم جلوتر برم.؟؟

    جوابشو باید در درون خودمون پیدا کنیم

    ممنون از استاد عزیزم که این سوالو پرسیدن و مارو دعوت به فکر کردن کردند

    البته این برداشتایی که من داشتم فقط از روی گوش دادن به فایلای رایگانه و کتاب رویاها

    مطمعنا دوستانی که قوانین رو کاملتر از من میدونن جوابشون پخته تر هست

    امیدارم کمکی کرده باشم اول به خودم بعد به همه ی دوستان عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    الهام نوری گفته:
    مدت عضویت: 2740 روز

    با نام مهربان آفریدگار هستی

    این تفکر که با خداوند برای رسیدن به خواسته هامون معامله کنیم ازین باور نشات میگیره که:

    1- ایمان نداریم که خداوند مهربانترین جهان هستیه و تا وعده چیزی ندیم به ما نمیبخشه

    2- خودمون رو سزاوار این نمیبینیم که بدون وعده و از راه راحت تر ثروتی کسب کنیم و احساس میکنیم حتما باید معامله ای در کار باشه

    3- طبقه قدرت خداوند رو به مراتب پایین آوردیم و شرک خفی ورزیدیم و مثل یک انسان وارد معامله شدیم

    4- قانون فراوانی نعمت رو نقض کردیم و باید بدانیم برای اون افراد هم در جهان بینهایت ثروت وجود داره و باید مدارشون تغییر کنه

    5- خودمونو حاکم بر سرنوشت و خوشبخت کردن دیگران قرار دادیم و باور داریم با ثروتمند شدن ما باید دیگران هم ثروتمند شن

    6- احساس کردیم در حال حاضر فقیریم و توان ثروتمند شدن و بخشیدن نداریم در حالیکه باید طوری ببخشیم که با ایمان بدونیم همین الانم همونقدر ثروتمندیم و منتظر رسیدن به مرحله خاصی نباشیم( یاد مثالی از اسکاول شین افتادم که زنی که با مقدار بسیار اندکی که پول داشت دیگری رو مهمون به صرف ناهار کرد و با اعتماد تموم پولشو بخید چون ایمان داشت ثروتش در راهه و بیشتر از اون بهش خواهد رسید و مثل یک ثروتمند برخورد کرد)

    7- ایمان کامل نداریم که قراره غنی بشیم و میترسیم الان ببخشیم چون پول خودمون حتما تموم میشه و با این باور نمیبخشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مروارید شاکر گفته:
    مدت عضویت: 3060 روز

    سلام و عرض ارادت خدمت استاد عباس منش عزیز وهم چنین سلام به دوستان گرامی

    خوب به نظر من این درخواست از خدا چند تا باور اشتباه داره که بهش اشاره می کنم:

    1- باور محدودیت: اینکه دیگران نمی تونن به پول و ثروت فراوان دسترسی داشته باشن و از دستیابی به ثروت و خوشبختی محرومند

    2- نادیده گرفتن قدرت باور و فرکانس افراد: اینکه اگر افراد پیرامون ما در هر شرایطی هستن حاصل باورها و فرکانس خودشون هست و اونا می تونن با کار کردن روی خودشون و اصلاح باورهاشون به خواسته هاشون برسن . بنابراین من مسئول شادی و ثروتمند کردن و خوشبختی دیگران نیستم ، من فقط مسئول شادی و خوشبختی و ثروتمند کردن خودم هستم

    3- نادیده گرفتن قدرت لایتناهی خدا: اینکه خدای متعال خودش تو قرآن می فرماید من از رگ گردن به شما نزدیک ترم و هر کس به من توکل کند من برای او کافی هستم. و اینکه یک برگ بدون اذن من به زمین نمی افتد. بنابراین فکر می کنیم خدا استغفرالله خودش بلد نیسنت به اونا ثروت بده یا اونا رو فراموش کرده و از اونا دوره ، ولی من می تونم اونا رو به خواسته هاشون برسونم. (شرک) خود خدا تو قرآن می فرماید: من به هرکس که ( خودش بخواهد) میدهم، پس اگر آنها هم با ادبیات هستی و کائنات آشنا بشن و در خواست کنن، پادشاه جهان( به قول مولوی) به اونا هم از فضل و کرمش عطا می کنه همون جور که به ما داده .باید یادمون باشه این خدای من ، خدای اونا هم هست و همه ما امتداد خدا هستیم و دی ان ای خدا در وجودمون هست و مقدسیم، فقط باورها و فرکانس های ما باعث تفاوت در زندگی هامون شده.

    4- توجه به ناخواسته ها به جای توجه به خواسته ها: یا به عبارتی توجه به نکات منفی به جای توجه به نکات مثبت ، یعنی من اگر ثروت می خوام باید بگم من با کار کردن روی باورهام و توکل به تنها قدرت جهان (خدا) می خوام ثروتمند بشم که خونه و ویلاهای بزرگ و زیبایی را برای خودم در اقصی نقاط جهان داشته باشم تا ازشون استفاده کنم و لذتشو ببرم . می خوام کلی طلا و جواهر گران قیمت داشته باشم .می خوام کیف و کفشهای مارک و گران قیمت برای خودم داشته باشم. می خوام ماشینهای متعدد و لوکس و گران قیمت داشته باشم تا وقتی سوارشون میشم کیف دنیا رو بکنم . می خوام قایق شخصی و هواپیمای شخصی داشته باشم. می خوام سفرهای متعدد زیادی به تمام نقاط جهان داشته باشم تو بهترین و لوکس ترین هتلها و با جاهای دیدنی و فرهنگ و افراد مختلف این دنیا آشنا بشم و از اونا چیز یاد بگیرم و وسعت دید پیدا کنم و ایده بگیرم و تجربه کسب کنم و به قدرت خدا پی ببرم.می خوام بهترین رستوران ها برم و آسوده خاطر غذاهای خوشمزه و متنوع و گران قیمت رو تجربه کنم و … و از این همه نعمت و روزی فراوان خدا بهره ببرم و لذتشو ببرم و شاد باشم و شکر خدا رو کنم.

    5- دلسوزی برای دیگران: یادمون باشه ما با دلسوزی برای دیگران فقط خودمونو به فقر نزدیک می کنیم ضمن اینکه نمی تونیم اونا رو با دلسوزی ثروتمند کنیم. ما اگه خودمون با باور های درست و ثروت ساز ثروتمند بشیم ، اون وقت از سرریز ثروت مون می تونیم به دیگران ببخشیم ، در مورد همه چیز همینه ، اول ما باید خودمون پر بشیم تا بتونیم دیگران رو پر کنیم . اما این ایده ، نباید باور اصلی ما جهت ثروتمند شدن باشه

    6- عدم توجه به پروسه تغییر دیگران: اگر زمان تولد دوباره و تغییر و تحول دیگران فرا رسیده باشه و اونا از شرایط بدشون به ستوه اومده باشن و همچنین شاهد تغییرات ما باشن از ما می پرسن که چه جوری موفق شدیم و ما به اونا راهکار میدیم بدون اجبار و پیگیری نتیجه اونها ، ما فقط با نتایج عالی خودمون هست که می تونیم الگو باشیم برای دیگران نه با کمک کردن های مقطعی، چون این جوری فقط ماهی گرفتن رو به اونا یاد میدیم نه ماهیگیری رو . یادمون باشه یه روزی ما هم تو شرایط بد اونا بودیم و با کار کردن روی خودمون و در مدار درست قرار گرفتن، تونستیم ثروتمند بشیم. بنابراین اگه ما تونستیم اونا هم می تونن

    7- معامله با خدا: ما داریم با این درخواست با خدا معامله می کنیم!!! حال آنکه خدا به معامله با ما نیاز نداره و خودش گفته درخواست کردن و رسیدن به خواسته هامون طبیعی ترین نیاز ماست و اصلا برای همین ما رو خلق کرده که ما هم زندگی و خواسته های خودمون رو خلق کنیم و تمام ابزار و پتانسیل این خلق کردن رو هم سخاوتمندانه در اختیار ما قرار داده، بنابراین لازم نیست برای یک امر بدیهی که میشه از مجرای طبیعیش صورت بگیره وارد معامله و فریب و نیرنگ با خدا بشیم ، ما می خوایم با این درخواست به خواسته مون ( ثروتمند شدن ) برسیم اما با فریب خدا و حتی فریب خودمون .

    8- عدم هم ارتعاشی ما با خواسته مون : ما برای ثروتمند شدن باید ذهنمون رو ثروتمند کنیم . ما برای ثروتمند شدن باید با ثروت هم ارتعاش بشیم و باورهای قدرت کننده و ثروت ساز رو در خودمون بسازیم تا ثروت رو جذب کنیم . اما به جاش داریم وارد فاز کمک و دلسوزی به دیگران میشیم که در این فاز ، نه تنها بویی از ارتعاش ثروت نمیاد بلکه بوی ارتعاش کمبود و محدودیت و فقر و بدبختی و منفی نگری میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    پیمان پرنیان گفته:
    مدت عضویت: 3575 روز

    با سلام به همه فرکانس خوبااااااااااااااااااااا

    ترمز شماره 1 : اینکه تا ثروتمند نشده ام نمی توانم آدم خوبی باشم و کمک کنم به دیگران.

    ترمز شماره 2 : اینکه ثروت زیاد خواستن (دقیقاً مشخص نشده است که چه مقدار ثروت و در چه زمانی ) این ثروت را داشته باشد.

    ترمز شماره 3 : اینکه تا زمانیکه ثروتمند نشده ام نمی توانم به کسی یا کسانی کمک کنم.

    ترمز شماره 4 : اینکه فکر میکند که خدا هم مثل افراد دیگر می ماند که از انسان برای انجام بیشتر کارها ” توقع ” داشته باشد.

    ترمز شماره 5 : خدا را انسان پنداشته و می خواهد با او وارد معامله شود.

    شاد ، سلامت ، ثروتمند در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    فرزانه فاتحی گفته:
    مدت عضویت: 3509 روز

    سلام خدمت دوستان عزیزم من برای اولین بار که پیام میذارم و درواقع هیجان هم دارم.

    ترمز اولی که ب ذهنم رسید احساس لیاقت هستش که انگار ما خودمون رو لایق نمیبینیم که خداوند ثروت زیاد بهمون بده مگر اینکه بهش قول بدیم که از این ثروت برای کمک به دیگران استفاده میکنیم .

    و ترمز دیگه اینکه فکر میکنیم خدا واسه دادن نعمتهاش به ما توضیح و دلیل میخاد و اینکه ما حق نداریم تمام نعمتش رو واسه خودمون بخایم.

    درسته ک با بخشش نعمتها برای ما بیشتر و بیشتر میشه ولی این دلیلی واسه دادن نعمت خداوند نیس.امیدوارم تونسته باشم مفهوم حرفمو رسونده باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    رقیه گفته:
    مدت عضویت: 2912 روز

    سلام به استاد گرامی و همه ی دوستان

    وقتی فایلو گوش میکردم همش با خودم می‌گفتم وااای این حرف هایی که من هر روز با خودم و خدا میزنم که اگه فلان قدر پول داشته باشم به همه ی اطرافیانم کمک میکنم

    همش فکر میکردم عجب آدم خوبی هستم

    ولی الان که یکم دقیقتر بهش فکر کردم متوجه شدم که یک باور که دارم اینه که خودمو لایق اون پول و ثروت نمیدونم پس اگه هم بهش برسم باید ببخشم تا لایق بشم

    خدا خودش میتونه. و قدرتمندتر از همه هست تا به انسانها کمک کنه پس یه جورایی شرک داشتم که من میتونم این کارو کنم

    از خدا ی مهربون ممنونم که منو به این راه هدایت کرد تا بتونم خودمو و افکارمو بشناسم وبه بهترین شکل تغییرش بدم

    استاد عزیز از شما ممنون بابت این آگاهی های ارزشمند

    خدایا شرکت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    سالو لام گفته:
    مدت عضویت: 2671 روز

    به نام خدا

    با سلام و احترام حضور همه دوستان و همراهانم

    سوال مطرح شده حقیقتاً در مورد شخص من بسیار چالش برانگیز بود. چرا که واقعاً مهمترین موردی بود که با افزایش توان مالی برای خودم متصور بودم. برای همین، شب گذشته خیلی به این موضوع فکر کردم. طوری که در عالم خواب هم به دنبال جواب بودم. بیدار می شدم ،جوابی را که در خواب دیده بودم بررسی می کردم و… به همین شکل شبم سپری شد. می گویم چالشی بود چون واقعاً بسیار علاقمند هستم که به دیگران علی الخصوص خانواده ام کمک کنم. البته که پیدا کردن ترمزهای ذهنی و باورهای غلط برای من بسیار اهمیت دارد و مطمئناً چنانچه به جواب صحیح برسم در صدد تغییر باورهای مربوطه بر می آیم. قبل از هر چیز باید یادآوری کنیم که احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و احساس بد مساوی است با اتفاقات بد. این موضوع خود، سرنخی است که به ما کمک می کند باورهای غلط را شناسایی کنیم. اما موارد مرتبطی که به ذهنم خطور کرد به قرار زیر است:

    1- معامله کردن با خدا و تاکید بر این موضوع که چنانچه مرا به ثروت برسانی، جبران خواهم کرد، خواه ناخواه احساس تعهدی را در ما ایجاد خواهد کرد که مدام فکر ما را درگیر کرده و بابت آن استرس داریم. بدین ترتیب که زمانی که نشانه های رسیدن به خواسته ها را مشاهده می کنیم، ناگهان یادآوری تعهدی که داریم و ناچاریم به محض رسیدن به خواسته، بخش عمده ای از آن را ببخشیم، ممکن است به ما احساس بدی بدهد و به این ترتیب به عنوان ترمزی بر سر راه رسیدن به خواسته عمل کند. یعنی ما احساس می کنیم که مجبوریم چیزی را از دست بدهیم تا بتوانیم چیزی را به دست آوریم. بنابراین، تعهداتی اینچنینی که استرس زاست می تواند سدی بر سر راه رسیدن ما به خواسته هایمان باشد.

    2- اصولاً فکر کردن به این موضوع که در صورت رسیدن به ثروت، وظیفه خود بدانیم که به دیگران(اعم از آشنا یا غریبه) کمک کنیم، از باور احساس دین هم می تواند نشات بگیرد. احساس دین نسبت به پدر، مادر، خواهر، برادر و حتی اجتماع، احساس ناخوشایندی است که خود می تواند به عنوان سد و ترمز عمل کند. حال ممکن است این احساس دین به خاطر کوتاهی ما در گذشته نسبت به خانواده باشد و یا حتی این حس پنهان که چنانچه ما به ثروت برسیم، ممکن است در حق جامعه اجحاف شده باشد! که خود می تواند به باورهای کمبود و یا باور به دست آمدن ثروت از طرق نادرست(در اینجا خوردن حق دیگران) نیز مرتبط باشد.

    3- این احساس که هر چقدر به ثروت برسیم از آن سو مخارج و هزینه های ما برای دیگران باید افزایش یابد، خود می تواند مصداقی از سوراخ بودن سطل ما باشد. حس اینکه هر چقدر درآمد داشته باشیم و هر چقدر نعمت دریافت کنیم، از آن سو سطل سوراخ ما اجازه جمع شدن این نعمات را به ما نمی دهد، احساس بدی است که منجر به اتفاقات خوب و وصول خواسته ها نمی شود.

    4- می توانیم با فکر کردن به این موضوع، به باور پنهان دیگری نیز پی ببریم و آن شناسایی این باور پنهان است که:” ثروتمندان اصولاً انسانهای خوبی نیستند” و در واقع با تاکید بر این موضوع، به گونه ای به خداوند قول می دهیم که ما مثل بقیه ثروتمندان، بد نخواهیم بود و قول می دهیم در صورت ثروتمند شدن، به دیگران کمک کنیم و به طریقی خداوند را متقاعد کنیم که ما استثنا خواهیم بود و با بقیه ثروتمندان فرق خواهیم داشت. این موضوع خود به باور خطرناکی اشاره دارد که به آن اشاره شد.

    5- موضوع دیگری که ممکن است در ما چنین خواسته ای را ایجاد نماید، اهمیت نظر مردم در مورد ماست. علی الخصوص اگر قصد داشته باشیم در ملا عام چنین کمک ها و اعاناتی را صورت دهیم. کمک کردن به خانواده و نزدیکان هم می تواند به خاطر این موضوع صورت گیرد که نظر مساعد آنها را نسبت به خودمان جلب کنیم. منشا همه این موضوعات، اهمیت نظر و حرف مردم است. کسی که نظر و حرف دیگران برایش اینقدر اهمیت دارد، در اضطراب دائمی برای جلب نظر دیگران است و این یعنی احساس بد.

    6- و آخرین موضوعی که فعلاً به ذهنم رسید این است که اصلاً ممکن است دیگران در مدار دریافت چنین موهبت هایی نباشند. اصرار ما برای اینکه با رسیدن خود به ثروت، آنها را به موهبت های اینچنینی برسانیم، خود می تواند زنجیره ای از اتفاقات ناخوشایند را ایجاد نماید که کائنات برای نرسیدن ما به ثروت و خواسته هایمان رقم می زنند. زیرا ما نمی توانیم کسی را به زور از مدار فقر خارج کنیم و به مدار ثروت برسانیم.

    در نهایت مشتاقانه منتظر انتشار کامنت های دوستان آگاه و مطلع از قوانینم هستم که بتوانم پاسخ صحیح را دریافت کنم و انشاالله در تصحیح باورهای نادرستم به کار گیرم. شاد و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    یونا مهر آفرین گفته:
    مدت عضویت: 4041 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیزم

    این روزها فکرم درگیر همین مساله بود که چرا هر وقت دارم به افزایش درامدم فکر می کنم بلافاصله و قبل از اینکه به این فکر کنم که با افزایش درامدم چه امکاناتی برای خودم فراهم میشه ، سریعا به این فکر می کنم که به چه کسانی باید کمک کنم ، چقدر کمک کنم و …. حتی همین الان هم بخشی از درامدم رو می بخشم و اگر یک ماه این کار رو نکنم عذاب وجدان میگیرم که این پول حق دیگران بود ولی نبخشیدم، و یک ندایی از درون بهم میگفت نباید عذاب وجدان داشته باشم اما زیاد توجه نمی کردم بهش و بیشتر اجازه میدادم عذاب وجدان درگیرم کنه. سوالی که استاد مطرح کرد باعث شد عمیق تر بهش فکر کنم.

    دلایل مختلفی تو ذهن من هست که همه اش رو میگم و در نهایت اصلی ترین دلیل رو میگم.

    1-احساس گناه: چون بحث کمک کردن به دیگران در جامعه اسلامی ما خیلی بولد شده، به جای اینکه یک کار نیک باشه تبدیل به وظیفه شده و اگر انجام نشه گناه کردم . انگار من در ناخوداگاهم قبول دارم که وقتی ثروتم معنوی میشه و خدا از این ثروت راضیه که در راه خدا بخشش کنم وگرنه چه فرقی با قارون دارم که مال اندوزی کرد و به کسی کمک نمیکرد . اگر نبخشم احساس گناه می کنم. و اینها ناشی از این باوره که من فکر می کنم ثروت خوب نیست و ثروتمندا ادمای خوبی نیستن ولی حالا که من مصرم ثروت بدست بیارم با بخشیدنش به بقیه خیالم راحت میشه که من ادم خوبیم و اون حس بد و احساس گناه از خودم دور می کنم.

    2- احساس عدم لیاقت : دیگران بیشتر از خود من لایق پولی هستند که من برایش تلاش کردم چه تلاش فیزیکی و چه ذهنی ، اونها اینقدر لایق هستند که می تونن بدون ذره ای تلاش خیلی راحت پول بدست بیارند اما من چنین لیاقتی ندارم و حتی اگر با تلاش کردن پولی بدست اوردم وقتی میتونم ازش استفاده کنم که اول به بقیه کمک کنم حتی اگر از اون بقیه واقعا خوشم نیاد و صرفا به این دلیل که فامیل و خانواده هستند باید بهشون کمک کنم. انگار تا ادم خوب و مهربونی نباشم حق استفاده از پول هم ندارم. ولی بقیه هرچقدر هم بد باشند وظیفه منه بهشون کمک کنم. اشتباه من اینه که پول رو به اخلاق ربط میدم باور دارم تنها در صورتی که مهربون و خوب باشم حقمه پول داشته باشم (که کاملا غلطه).

    3-عدم باور به فراوانی : شاید باور کنم که برای من بی نهایت ثروت هست اما این ثروت برای بقیه وجود نداره و خدایی که به من ثروت داده به بقیه نمیده و این فراوانی در دسترس اونا نیست پس من باید به اونا کمک کنم. البته شرک هم هست: درسته من خدا رو منبع رزق خودم میدونم اما خدا رو منبع رزق بقیه نمیدونم بلکه خودمو منبع رزق بقیه میدونم (چه شرک بزرگی هم هست!!!!!)

    4- اما مهم ترین دلیل اینه که ، من عمیقا و در سطح ناخوداگاهم باور ندارم بدست اوردن پول کاملا طبق قوانین و سیستمی هست . یادم میره که هر کسی نتیجه افکار و باورهای خودش رو میگیره و اون کسی که فقیر به خاطر باورهای خودش فقیر مونده و از بد شانسی اش نبوده. یادم میره هر کسی همون جایی قرار داره که باید باشه (طبق باورهاش). یادم میره خداوند عادله و جهان در نهایت عدالت داره اداره میشه و به کسی ظلم نمیشه یادم میره که هیچ چیز شانسی و تصادفی نیست همه چیز همونطوری هست که باید باشه

    من روی رابطه عاطفیم با همسرم اونقدر کار کردم که رابطه مون به جایی رسیده که کاملا با هم هماهنگ هستیم و وقتی فایل مصاحبه استاد در مورد رابطه شون با دوست شون رو شنیدم این نوع زندگی کاملا برام بدیهی و عادی می امد چون همین الان دارم این نوع زندگی رو زندگی میکنم. رابطه ای سراسر ازادی هماهنگی عشق احترام بدون هیچ درگیری و بحث و مجادله ای در نهایت ازادی و بدون وابستگی ولی با عشقی بی نظیر در کنار هم زندگی میکنیم به همین دلیل وقتی زوجی رو می بینم که رابطه شون خوب نیست اصلاااا دلم نمیسوزه حتی زبانم به دعا کردن یا حتی راهنمایی کردن شون نمیره اصلا ذهنم درگیرشون نمیشه به راحتی از کنارشون می گذرم. چون کاملا باور دارم که مشکلات شون به خاطر افکارشون هست کافیه افکار رو تغییر بدن زندگی شون تغییر میکنه دل سوزی کردن نداره که.

    اما در مورد پول این تکامل رو طی نکردم و این باور در من عمیق نشده که میزان پول فقط به افکار و باورهای ما بستگی داره به همین دلیل دلم برای فقرا میسوزه و دلم میخواد کمک شون کنم. اون فقرا در واقع ایینه افکار خودم هستند. من خودم رو در اون فقرا می بینم خودی که ناتوان در بدست اوردن پول هست و باید برایش دل سوزاند. وگرنه مثل ادمهایی که رابطه خوبی ندارند اصلا به چشمم نمی امد فقر بقیه. با این نوع معامله کردن با خدا فکر می کنم به فکر بقیه هستم اما در واقع من دلم به حال اونها نمیسوزه دلم برای خودم میسوزه که شانس نداشتم پولدار باشم و این یعنی باور نکردم که

    ” زندگیم رو خودم خلق میکنم با فرکانس هایی که می فرستم ”

    ممنون که صحبت های منو خوندید

    در پناه قانون خداوند شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    زهرا فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3124 روز

    سلام

    استاد حالا فهمیدم که چرا بعضی وقتهایی که اینجوری دعا میکردم و از خدا ثروت میخواستم حس بدی داشتم و این احساس رو میکردم که دارم خدا رو گول میزنم.

    استاد چقدر اگاهیهایی که به ما میدید ارزشمنده و فوق العاده است , به این راحتیها نمیشه به این شناخت از خود و باورها دست پیدا کرد .

    از نظر من این خواسته ثروتمند شدن (در واقع معامله با خدا)چند مانع(ترمز)برای رسیدن به آن دارد که شامل موارد زیر است :

    ۱-این خواسته هدف قدرتمندی نیست که در ما شور و اشتیاق ایجاد کند تا برای رسیدن به آن قدم برداریم.

    ۲-میخواهیم احساس دلسوزی و ترحم را در خدا ایجاد کنیم تا این ثروت را بدون هیچ تلاشی و راحتتر از بقیه بدست آوریم.

    ۳- این خواسته نشان از باور کمبود دارد که چون ثروت در جهان کم است و ما به هیچ طریقی نمیتوانیم ثروتمند شویم پس با خدا شرط میگذاریم که چون میخواهم به بیماران و نیازمندان و یتیمان و ….کمک کنم به من ثروت بدهد و اگر ثروت داشته باشم میتوانم به دیگران کمک کنم و کارهای خیر انجام بدهم و اینطوری می‌توانم رضایت خداوند را برای ثروت زیاد دادن جلب کنم.

    ۴-عدالت خداوند را زیر سوال میبریم که خدا به همه بندگانش به راحتی ثروت نمیدهد مگر اینکه بنده ای بخواهد بخشش کند و کارهای خیریه انجام دهد تنها در این صورت است که خداوند ثروت میدهد و فکر می‌کنیم که هر چه بخششمان به دلسوزانه ترین بخشهای نیازمند جامعه (بیماران سرطانی و معلولین و یتیمان…) باشد خداوند خوشحال میشود و ثروت بیشتری به ما میدهد در واقع خدا را مانند یک انسان میبینیم که میخواهیم با او معامله کنیم.

    ۵-احساس لیاقت نمیکنیم که بتوانیم از راه درست ثروتمند شویم چون احساس میکنیم که ما لیاقت ثروتمند شدن را نداریم ولی اگر بخواهیم کارهای خیر انجام دهیم خدا به ما ثروت زیاد میدهد.

    ۶-شرک ورزیدن به خداوند با این احساس که خدا که به همه بندگانش ثروت نمیدهد و فقط به یک عده خاصی از افراد میدهد پس اگر به من ثروت بدهد من هم به دیگران کمک میکنم تا بی روزی نمانند و احساس شادی در انها ایجاد کنم و در واقع جا پای جای خدا میگذاریم.

    سپاسگزار خداونم که ذاتش خلق کردن است و فقط عشق و ثروت و نعمت و خیر و خوبی را در حد بینهایت خلق کرده و می کند و اراده کرده تا این اگاهیها در بین بندگانش اشکار بشود تا بتوانند راه درست را بیابند و خدا و خودشان را بهتر بشناسند.این از فضل پروردگار من است.

    استاد سپاسگزارم بابت این همه ریز بینی و نکته سنجی شما که نشان از شناخت خوب خداوند و قوانین دارد که به خوبی میتوانید خودتان و باورهایتان را تجزیه تحلیل کنید و به شناخت عمیقی از قوانین برسید و راههای ساده تر و سریعتر برای زندگی بهتر را به ما نشان دهید .

    دلتان خوش و لبتان خندان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: