بررسی حجاب در قرآن | قسمت 1

سلام بر استاد عزیزم و دوستای پایه سایت.

استاد نمیدونم این آگاهی بزرگ رو چطوری توصیف کنم. و چطوری از شما بابت این نکته سنجی که با ما به اشتراک گذاشتید تشکر کنم. من در خانواده ی کاملا مذهبی به دنیا اومدم و تربیت شده بودم. وقتی برای اولین بار پا به دنیایی فراتر از محیطی که در اونجا بزرگ شدم، گذاشتم، با عقاید مختلفی روبه رو شدم و برای اولین بار این سوال به ذهنم رسید که چرا این همه تفاوت هست. من سنی بودم و 5 وقت نماز اونم کامل میخوندم ولی میدیدم برا اهل تشیع 3 وقت نماز خوندن اوکی هستش. برام اونموقع خیلی عجیب بود وباخودم میگفتم کدوم درسته؟!!! بعد اینکه دانشگاهم تموم شد و به شهرمون برگشتم سریعا به کلاسای قرانی رفتم تا بفهمم ولی چیزهایی دیدم که عطشم برای فهمیدن و درک حقیقت بیشتر شد. هر روز از خدا میخواستم این مسائلی که تو ذهنم رژه میرفتن رو برام حل کنه. همونموقع بود که با شما آشنا شدم . شما اونموقع یکی از بزرگترین مسائل زندگیم رو برام حل کردین. انموقع من در کلاس قران افرادی رو میدیدم که به راحتی تمام غیبت میکردن و به راحتی تهمت میزدن حتی تو مسجد. با وجود اینکه آشکارا میگفتن که غیبت بده ولی هیچ راهکار یا دورهمی برای رفع این مشکل بین خودشون نمیکردن. یه چیزی که ذهن منو درگیر کرده بود این بود که، انها میگفتن غیبت کردن مثل خوردن گوشت برادر مردس. من با شنیدن این حرف و باورش هر بار که احساس میکردم دارم غیبت میکنم، خودمو کنترل میکردم ولی میدونستم باید یه راه حل اساسی براش باشه، در مسجد ولی اینقد راه کار که راجب حجاب میگفتن و راجب اعمال فیزیکی و جسمی، راجب تقویت بعد روحی نمیگفتن. همین شده بود که من بیشتر مشتاق بودم. حتی نحوه ی قرآن خوندن هم برای اونا یه جور دیگه تعریف شده بود و من اینو برای اولین بار وقتی که قرآن رو با یه صوت آهنگین و شاد خوندم، فهمیدم. چون تذکرات بسیاری به من دادن که بهتره قرآن همراه با یه صوت غمگین خونده بشه. خلاصه خیلی سوال داشتم خیلی . تا اینکه یه فایل راجب حق الناس دیدم و دنیای من عوض شد. فهمیدم میتونم به راحتی به همه آدما عشق بورزم و اینجوری دیگه تو دلم کینه ای نباشه که بخوام حتی راجب اون آدما غیبت کنم. فهمیدم برای اینکه کینه رو حذف کنم از قلبم میتونم به اون آدمایی که قلبم نسبت بهشون سرد هستش، عشق و علاقه بفرستم تا دوباره مودت شکل بگیره . بعدش یه سری ادمایی دیدم که اصلا نماز نمیخوندن . باز برام سوال پیش اومده بود که چرا اینا اصلا نماز نمیخونن و ایا نمیترسن و این حرفا. خیلی جالب تر این بود که این ادمها ادم های بسیار خوبی بودن و من خیلی باهاشون احساس راحتی داشتم تا با ادمای مذهبی. این بود که خیلی فرکانسی با استاد زبانم آشنا شدم و یه تحول اساسی تو من شکل گرفت. ایشون تنها حرفی که گفته بود این بود” فعل یقیمون الصلاه به صورت مضارع اومده” که این نشون میداد ما اگر بخواهیم طبق دستور قران پیش بریم، باید همراه در حال نماز خوندن باشیم که این با نماز فعلی فرق داشت خیلی هم فرق داشت. این جمله عین یه تکمیل کننده پازل برای من بود که حسل باید بری تو دنیایی که بدون محدودیته و رشد کنی. حس خیلی خوبی داشتم وقتی این جمله رو شنیدم . بعدها استاد به مضارع بودن فعل یومنون و … هم اشاره کرده بودن که همه ی اینا راهی برای رستگاری من باز کرد. به من نشون داد که همه ما انسان ها پیش از اینکه ملیت یا مذهب یا رنگ پوست و… خاصی داشته باشیم، از یه ذاتیم. و زمانی این ذات رو درک میکنیم که بذاریم تا سوال پیش بیاد. بذاریم که ببینیم و هی سوال کنیم تا برسیم به جواب . از همه مهمتر یکم از محیط و لاک خودمون دربیایم تا ببینیم و درک کنیم. بدون تعصب و وابستگی گوش کنیم و فکر کنیم. این فایل و اون آیه کلیدی سوره آل عمران عین اون آیه ای که استاد زبانم سرکلاس گفته بودن، منو تکون داد. سری رفتم ایه رو سرچ کردم. تمام بدنم یه لحظه تو شوک بود. یه لحظه کل بدنم سرتاسر آگاهی شده بود. الان بیشتر از قبل تشنه فهمیدن و درک کردن شدم و باز برام سوال پیش اومده . البته الان سوالاتم خیلی سطح بالاتر شده و دنبال رشد بیشتره. خداروشکر میکنم که من رو با استاد عزیزی همچون شما آشنا کرد. استادی که دریچه امید رو به من نشون داد. خداروشکر میکنم بابت این فایل و بابت هدایت هاش که از طریق استاد عزیز و فوق العاده مهربون به سمت من روانه میکنه. خدایا شکرت و دوستت دارمممم