آیات قرآن به اندازه ی کافی، واضح و قابل فهم هستند و به قول قرآن به زبان عربیِ واضح (َ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبین) بیان شده است. به همین دلیل من هیچ علاقه ای به تفسیر آیات قرآن ندارم.
نگاهِ من به قرآن این است که:
من آدمی با ذهنی خالی از مذهب و اعتقاداتِ مذهبی، در جزیزه ای در یک اقیانوس تنها هستم و کتابی پیدا کرده ام به اسم قرآن.
من می خواهم این کتاب را بفهمم و تنها راهی که برای فهم این کتاب دارم، خواندنِ محتوای این کتاب است.
به عبارت دیگر، من نه هیچ پیش فرضی درباره دین و نگاه مذهبی دارم و نه به فردی دسترسی دارم که این کتاب را به من بفهماند. آنچه که می تواند به من در فهم این کتاب کمک کند، فقط و تنها فقط خودِ این کتاب است.
«این نوع نگاه نسبت به قرآن» به من کمک کرده تا بتوانم ذهنم را از باورهای محدودکننده ای پاک کنم که از پدرانِ من در طی دوران دربارهی مذهب، خدا و قرآن به من رسیده است و بتوانم با ذهن خالی، وارد وادی قرآن بشوم.
من به این شیوه، توانسته ام کلام خداوند را بفهمم، قوانینش را بهتر درک کنم و به اندازه ی این درک، زندگی ام نیز در تمام جنبه ها، با کیفیت تر شده است.
به همین این نتایج قوی و واضح است که می گویم، وقتی ذهنت را از هر پیش فرضی خالی می کنی و به منظورِ هدایت شدن و شناختنِ قوانین خداوند سراغ قرآن می روی، از همان لحظه شروع، به آرامش می رسی و زندگی ات شروع به بهبود می کند.
بعنوان قدم بعدی در ادامه ی مبحث حجاب، آیات 31 و 32 سوره نور را بررسی می کنیم که می تواند به مبحث حجاب مربوط باشد.
نکته مهم این است که در هیچ یک از آیاتی که در باره حجاب بررسی شد، خداوند درباره ی رعایت نکردن حجاب، از هیچ عذابی صحبت نکرده است. اما این آیات کلیدی در دست ما می گذارد، که قدم بعدی را در این باره برایمان واضح می کند.
این کلید، کلمه «زینت» است.
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD207MB13 دقیقه
- فایل صوتی بررسی حجاب در قرآن | قسمت 212MB13 دقیقه
باسلام خدمت استاد و خانم شایسته
روز 162
به نظر من،خیلی واضح و روشن قلبه ادم ،به ادم میگه که چه پوششی داشته باشه
کجا پوشیده باشه بهتره،کجا لباس راحت تر بپوشه مشکلی نداره و …
خیلی واضح وروشن ،میشه فهمید…
اصلا هیچ مقاومتی نیس
اینک من وسط جنگل،هر دوساعت یه ادمم نمیبینم که گذر کنه،راحت شلوارک میپوشم و پیمایش میکنم
ولی توی خیابون ،ممکنه جوره دیگ پوشش داشته باشم
اینک توی عروسی مختلط،چه پوششی داشته باشم ک خودم راحتترم با اینک توی عروسی وجشن مخصوص بانوان چی بپوشم راحتترم
واقعا توی مسیر درست باشم،قلبم واضح میگه
و این عمل به صدای قلب،فرکانس خالصی داره و قطعا بدون شک،محیط بیرون امن و هیچ مقاومت یا حس بدی از بیرون بهم منتقل نمیشه
بارها شده پدرم گفته ندا جان،طلای بابا،روسریتو سر کن پشت فرمون
و من انگار در معرض فحش قرار گرفتم با یه مقاومتی،شروع کردم به نه اخه چرا،جرا شما اینجورین،وکلی حس بد…
در صورتی ک از وقتی روی خودم کار میکنم ،از خودم میپرسم این یه تیکه شال ،اذیتت میکنه یا فرقی واست نداره؟؟ جوابش این بوده ک فرقی نداره
در مقابل هم ،نشنیدم پدرم بهم گوشزد کنه و گاها وقتی بیرون هم بودیم من ازادو راحت بودم
همه چی به اون مسیر درست و نیت قلبمون و فرکانس خودمون بر میگرده
و خیلی واضحو روشنه که برای امنیت خودم،کجا چیو بپوشم
بدون مقاومت
اینم باز چسبیدن به فرع و فرار از اصل داستانه،ک قران به وضوح طبق فرامین استاد،اشاره کرده
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
-حجاب در قرآن به معنای کاربرد کنونی آن نیست
-آیاتی که با اشاره به آنها حجاب را رواج داده اند عبارت است از:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ
به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه تر است، قطعاً خدا به کارهایی که انجام می دهند، آگاه است.
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ ۖ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
و به زنان با ایمان بگو: چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ کنند، و زینت خود را مگر مقداری که پیداست آشکار نکنند، و [برای پوشاندن گردن و سینه] پارچه ای به روی گریبان هایشان بیندازند، و زینت خود را آشکار نکنند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران شوهرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان شان، یا بردگان زر خریدشان، یا خدمتکارانشان از مردانی که ساده لوح و کم عقل اند و نیاز شهوانی حس نمی کنند، یا کودکانی که [به سنّ تمیز دادن خوب و بد نسبت به امیال جنسی] نرسیده اند. و زنان نباید پاهایشان را به زمین بزنند تا آنچه از زینت هایشان پنهان می دارند شناخته شود. و ای مؤمنان! همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید.
-تفاوتی بین زن و مرد در قسمت اول و دوم آیات وجود ندارد
-هیچ عذابی در این آیات مطرح نشده است
-برای زنان تنها اشاره به حفظ زینت شده است
-در هیچ آیه ای در مورد زینت توضیح داده نشده است
-خمر تنها پارچه است و به معنای چادر نیست
-حجاب در این آیات تنها به معنای پوشاندن اندام جنسی و نداشتن نگاه شهوت آلود برای مرد و زن به صورت یکسان است
-زنان تنها می توانند زینت خود را به افراد اشاره شده در آیه ی بالا نشان دهند
-نگاه ما به قرآن باید درک مفهوم درست آیات آن برای هدایت شدن و یافتن راه صحیح باشد
-تنها راه هدایت ما به مسیر صحیح درک درست آیات قرآن با مطالعه ی دقیق آن است
-ذهن خود را از باورهای گذشته ی منفی و نامناسب پاک کنیم
-بررسی کنیم ریشه ی زینت چیست که باید آن را حفظ کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام برخدای نازنینم و استاد عزیزم، چقد اگاهی های این دوره نم مثل هر دوره ای بینظیر بود
من خودم در خانواده مذهبی هستم
جوری که درمورد حجاب به ادم گیر میدن که طبق گفته استاد این کتاب فقط برای حجاب فرستاده شده
از صبح تا شب غیبت هست میون کل ادم ها
از صبح تا شب تهمت هست
از صبح تا شب قضاوت هست حسادت هست جدال هست بدبینی هست شهوت هست و….
هزاران چیزی که قران بخاطرش تاکید داشته و گفته با انجامش عذاب شدید هست جدی نگرفتن و الان براشون روزمره شده
وحالا نپوشیدن چادر و نداشتن حجاب شده کافر بودن
واقعا من بعضی مواقع میگم جوری که این دولت ایران به حجاب قائم شده و داره تاکید میکنه اگه واقعا دنبال دین اسلام بود و غیبت نکردن و تهمت نزدن و قضاوت نکردن و… رو منع میکردن و براش مجازات میزاشت کل ایران اباد و در صلح بود
( البته این دولت فکر نمیکنم بحاطر دین انجام بده چون دولت به برمردم و مردم به دولت و همگی به هم دارن جدال میکنن که مثال ادم درست حسابی هستن)
جوری که خانواده ما مارو به حجاب قائم کردن که اقا حجاب نداشته باشیم مردم مارو میخورن و نمیدونم به ما نگاه شهوتی دارن
و ما هروقت حتی باحجاب باشیمم به یه جنس مخالف نزدیک بشیم افکار بد( شهوتی) و خراب تو ذهنمون میچرخه
یعنی واقعا بخاطر حجاب این نوع ذهنیت به بچه هات دادن رو میپسندی؟؟؟؟
اونم حجابی که حتی خدا براش عذابی نگفته؟؟؟
نمیدونم چیبگم فقط خدا هدایتشون کنه، وسلام
واقعا صد هزار مرتبه سپاسگزارم که اماده دریافت این اگاهی ها بودم
و از خدا میخوام که منو در راه درست و واقهی حمایت و هدایتم کنه ( همانطور که پیامبران خودش رو هدایت کرد و اهالی این سایت رو هدایت میکنه)
خدایا عاشق بودنتم
162گام روزشمارزندگی الهی.
به نام خدا وسلام به خدا.
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.
خداراشاکرم بابت سلامتی خودوخانواده ام ونی نی عزیزم.
دیروز سر مزار مادرم نشسته بودم.
یکی ازخانمهای هم دوره ای خودم ولی ازمن بزرگتره دیدم صداش کردم اشاره کردم آمدجلو ومنم رفتم جلو. بعدازتبریک وقبولی عبادات گفتم:فاطمه خانم من ازچادرپوشیدنت خیلی لذت میبرم!!!!
چندوقتیه همیشه توفکروذهنم هستی وبرات دعای خیردارم!!!!!خندیدوگفت :خدایاشکرت چه عجب یکی منوتشویق کرد.
من خودم، خواهرهام، خانم برادرهام وخیلی ازاقوام ودوستان چادربودیم وخیلی هاچادری هستند.
ولی الان ما4تاخواهرمانتویی معمولی هستیم.
اصلا این خانم چادرپوشیدن وچادرگرفتنش برام دلنشینه حتی خواهرهای این خانم هم دوستام هستندوهم چادرین.
اصلا هیچ کدوم مثل این خانم دلچسب نبوده.
بعددرجوابم گفت : چراخودت چادرسرت نمیکنی!!!؟؟؟؟؟
ودرادامه گفت:انشالله که از این به بعد چادربپوشی¡!!!!!!!
سریع گفتم: نه! من که قصدپوشیدن چادرندارم.وخدا
خودش توقرآن گفته :که خدا انسان رو آزادآفریده وقدرت انتخاب دارد.
بعدگفت: نه! آیه نازل شده که چندتاکلمه، مثل زینتهن جلابیبهن توقرآن گفته: خودتونوبپوشونید.
گفتم آره به پیامبراین دستورآمده برای زنهای پیامبرو….
تامیخواست ادامه بده سریع بحث روعوض کردم وتمامش کردم.اصلا اجازه حرف زدن ندادم.چون ازاین خانمهای پامنبری س.
امیدوارم بتونم همون ارثی که ازمادرم به یادگاردارم یک کم رعایت کنم.آمین برای هرشخصیت ودین ومذهب دعای خیردارم. فقط من فهم ودرک وعمل کردنم بالابره ونتیجه ببینم چکاربه حجاب احمدومحمود دارم والاّ!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
عاشقتونم براتون آرزوی سعادت وسربلندی دارم.
بنام خدایی مهربان
سوره نور
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَٰرِهِمْ وَیَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا یَصْنَعُونَ(٣٠)
به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ کنند، این براى آنان پاکیزه تر است، قطعاً خدا به کارهایى که انجام مى دهند، آگاه است.
سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم
خداره صدهزار مرتبه شکر برای یک فرصت دیگری کامنت نوشتن
روز شمار تحول زندگی من روز بیست و سه
چقدر عالی موضوع حجاب را واضح ساختید استاد عزیز و با یک دیدگاه کاملا متفاوت تر از چیزیکه تا حالا شنیدیم در مکتب و مدرسه و خانواده و جامعه .
من تفسیر این آیت را در قرآن دیدم حالا که ترجمه آن کاملا مطابق دیدگاه های اکثریت مردم بوده ، که حتی با آشکار شدن یک تار موی احساس گناه میگیرند.
درحالیکه اصلا گناهی برای این مسئله نیامده اما ما اینقدر جدی میگرفتیم.
خداره صد هزار مرتبه شکر
به نام خدای بزرگ و بزرگی ها
سلامو خداقوت به شما استاد عزیز و خانومشایسته
موضوع حجاب یه موضوع مهم در بین خانواده های مذهبی تر ایران هست که هر کسی به نحوی و با توجه به شنیده و دیده ها این موضوع رو برای خودش تعریف کرده و طبق اون عمل میکنه
یکی اونقدر سخت گیر که به اصطلاح خشکه مذهب گفته میشه و یکی اصن اهمیت نداره
ممنون استاد که اینقدر زیبا مفهومایات قران رک برای ما روشن میکنین
چقدر درک قشنگی پیدا کردم نسبت به تعریف حجاب و اصن جایگاه خودم به عنوان یه مرد و وظیفه ای که قران برام مشخص کرده و اگاهی از حد و حدودم و همچنین جایگاه یکزن و حد و حدودی که مشخص شده برای پوشش و به اصطلاح حجابش
چقدر این دیدگاه کمکمیکنه تا از سختگیری ها کم بشه و واقع بینانه تر عمل بشه نسبت به این موضوع
بحث خیلی مهم و اذیت کننده ای که در این مورد در بین بعضی افراد هست بد دلی و گیر دادن و محدود کردن خانوم یا همسر هست بیش از حد تا جایی که با آزار و اذیت و دعوا در رابطه ختمبشه
من جمله پدر خودمکه از اینور بود افتاده بود و خیلی بد دل بود نسبت به مادرم و من بعدها فهمیدم که این خصلت بد رو ناخواسته از پدرم دریافت کردم و یه حساسیت های بی جا و بی اهمیتی رو دارم
و سریعا نسبت به اصلاحش اقدام کردم
واقعا ممنون استاد که اینقدر به جا و زیبا دید مارو بزرگو واضح میکنین
دمتون گرم در سایه نگاه پر عشق و محبت خدای عزیزمباشین🫡
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام خدمت شما استاد عزیزم
خوشحالم ک هرروز مدت زمان فعالیت من درسایت بیشتر میشه و اگاهیهام بیشتر میشه و قدمهای جدیدتری برمیدارم
جسارتم بیشتر میشود
این فایل چندبار نشانه من بود بی تفاوت میگذشتم ازش
اما جدیدا ب این حرف شما میرسم ک هرجا ک دیدی خیلی مقاومت داری همونجاست پاشنه اشیل داری وباید روش کار کنی
خصوصا در مورد حجاب هیچگونه نمیخام بپذیرم ک هرچی شنیدم اشتباه بوده
بااین فایل قدیم برام مرور شد
من سراین چادر سر کردن وحجاب با پدرم چندسال قهر بودم وب شدت مشکل داشتم
پدرم ب زور واجبار میگف باید چادر سرت کنی
وگرنه تو دختر خوبی نیستی یا کلا بچه من نیستی
یادمه 18 سالم بود ودوره دبیرستان بودم یکروزه پدرم همچین تصمیمی گرف
ومن بشدت مقاومت داشتم وخیلی گریه میکردم
من در شهر جنوب ایران زندگی میکردم خیلی شرجی وگرم بود
همونجوری هم تحمل مانتو مقنعه بزور بود چ برسه ب چادر
خلاصه با بد خلقی ومیگف هرچی من میگم وگرنه مدرسه ای درکار نیس
من روز بعد چادر سرم کردم
و وقتی رفتم ناراحت بودم دوستام ازمن تعریف کردن
چقد خوشکل شدی امروز با چادرت بااینکه اونا چادری نبودن
اما من ته قلبم اصلا حس خوبی نداشتم ب این موضوع وتا سالها وهنوزهم میگم ای پدر چرا اجبارم کردی ب همچین پوششی
فک میکردم اگر ازدواج کنم راحت میشم از چادر
برعکس با همسرم ازدواج کردم روز بله برون گفتن باید چادر سرکنه ک مادرم سریع پرید دخترم چادریه
درصورتیکه من چادری نبودم فقط زمانیکه میرسیدم دم در خونه چادرمو از ماشین در میوردم سرم میکردم تا بابام ببینه وخیالش راحت باشه بقول شما اشغالو زیر مبل میذاشتم حتی توی موضوع حجاب برای راضی کردن پدرم بود بجای اینکه بیام حلش کنم
والبته راه حلی براش نداشتم هنوزهم ندارم
وهمسرم ب اسم اینکه من چادری هستم چندساله چادر سرم هست ودوسه بار بحث میکردم اوایل ازدواجم میگف خودتون گفتید ک چادری هستی
و نمیدونم چرااینقد واسه پدرم همسرم مهمه من چی بپوشم
واصلا جوری شده نگاه من هم به خانمهای بی حجاب البته ن مانتوییها
بی حجاب میگم اصلا نمیتونم یکجا باشم ببینم یک خانمی لباسش خیلی ازاد باشه اونم توی جمعی ک مرد هست
و سریع ذهنم میگه حالا این مرد چ نگاهی بهش داره یا درمورد من هم اینجوری فکر میکنه ک من هم اندامم اینجوریه
اصلا یکجور خجالت میکشم
واین بخاطر حرفایی ک از پدرم شنیدم یا فک وفامیل واهل محلی ک درانجا زندگی میکردم
چندین ساله ازون شهر مهاجرت کردم ب مشهد
و خانوادم شهر دیگری مهاجرت کردن
اما بازنگاه اونها بااینهمه خانم مستقل وازاد میبینن بازهم اینجوریه البته ک بهتراز قبل شدن
و الان برعکس هست وقتی میرم مسافرت خونشون دیگه اهمیت چادر سرکردن من کم میشه واصلا برای پدرم مهم نیست ومن اصلا چادر سر نمیکنم توی این مدتی ک خونشون موندم وبیرون وتفریح میریم
این موضوع 18 سالم بود شروع شد الان 30 سالمه
وذهنم میگه هیچ راهی برای خلاصی ازین چادر سر کردن اجباری نداری
دیگه الان خیلی وقته ذهن من پذیرفته من چادری هستم و تموم و ته قلبم خوشم نمیات ازش
همش میگم من چ فرقی دارم با بقیه خانمها
توی خاسته هام نوشتم دوست دارم مانتویی بشم برای همیشه
وسعی میکنم تحسین کنم خانمایی ک ازادن اماذهنم نمیتونه بپذیره من هم میتونم اینجوری بشم یا اصلا حجاب چیز مهمی نیست بخاطر سالها تلقین های اشتباهی ک بهم شده
جوریکه حتی خانواده شوهرم اوایل ازدواجم با وجود اینکه با حجاب بودم همش توجهشون ب این بود لباس من جذب نباشه یک تار مو بیرون نباشه
انگار این حجابه ب شخصیت من وصل میشد
و دیگه نخاستم براش انرژی بذارم واوقات خودم وزندگیمو تلخ کنم بخاطر یک چادر
چندساله با همسرم دراین مورد هیچگونه حرفی نزدم وعادی شده همه چیز
و تمرکز گذاشتم روی چیزهای دیگه ای ک دوست دارم بهشون برسم
وحقیقتش نمیتونم یکدفه یک شبه تصمیم قطعی بگیرم ک اقای همسر من از فردا چادرمو میذارم کنار چون فشار اجتماعی روی من زیاد میشه و هیچ اتفاقی نمیفته جز اینکه ذهنم منو مجاب ب انجام همون کار میکنه
چون چیزی ک ذهن پذیرفته دیگه
اگر کسی این مسعله رو داشته وحل کرده برام بنویسه تا از تجربه اش استفاده کنم
میدونم خدا بوقتش منو هدایت میکنه یکی یکی مساعل این چنینی حل میشن
اشغالهای زیر مبل در میارم وپاک میکنم
و خوشحالم نشانه بود ک قران رو بخونم هم دراین مورد هم کلا ادامه بدم از جاییکه چندروز پیش خونده بودم وتفکر کنم
سپاسگذارم استاد جان
هدایت شدم ب این صفحه و کامنت خودم ک دی ماه پارسال نوشتمش
هیچ ایده ای براش نداشتم
و نوشته بودم خدا هدایتم میکنه
و اصلا فکرشم نمیکردم همچین کامنتی نوشته باشم یادم رفته بود
چقد خدا هدایت گر هستش واقعا
کافیه بخای ی خاسته ای رو
بهش اعتماد کنی
روی خودت کار کنی
ب اون خاسته گیرندی
چقد راحت تیک میخوره اجابت میشه توسط خدای مهربان
خدایا هزاران مرتبه شکرت این خاسته من بود چادر بذارم کنار
و چقد راحت بعداز نوشتن این کامنت ک دی نوشتم فروردین اتفاق افتاد و خدا ذهنیت من رو آماده کرد
منی ک 10 سال چادری بودم
یک شبه ب شوهرم گفتم من چادر سر نمیکنم دیگه
واقعا فهمیدم محدودیت از ذهن من بوده
توی روابط
توی سلامتی
بحث مالی ک خیلی باید روش کار کنم
بحث حجاب
همشو خودم ایجاد کردم
این منم ک هربار طرز. فکرمو فکرمو عوض کنم باز یک در جدیدی از خوشبختی بروی من باز میشه
به نام رب العالمین
سلام خدمت شما استاد دانا و آگاه و خانم شایسته ی مهربان و تمام دوستان حاضر در این سایت بهشتی…
بقول قرآن اونایی که تو دلشون مرض دارند اون قدر این آیات رو تغییر داده اند و اونقدر فلسفه و منطق برای گفته هایشان داشته اند که ما هم نا آگاهانه حتی بدون ذره ایی تفکر و تعقل قبول کرده بودیم ولی همیشه ته قلب انسان با این چیزا مخالفت داره و اون برمیگرده به اون اصل وجودیش که هنوز اونجا سو سو میزنه!
وقتی این همه رشد و پیشرفت رو در جوامع غربی و بدون حجاب می بینیم اولین چیزی که به ذهنمون می رسه اون آزادی و بدون محدودیت بودنشون هست که فارق از هیچ برچسبی هر کسی در هر جایگاهی و دارای شوهر ثروتمند همگی در حال کار و تلاش هستند و این باعث میشه که اون نگاه جنسیتی از روی این مردم برداشته بشه و هر کسی در هر جایگاهی و جنسیتی مشغول باشه و این یعنی ثروت ،یعنی گسترش،یعنی هر کسی هر خواسته ای داره وابسته به شخص خاص نمیشه خودش ،در راستای برآورده کردن خواسته هاش قدم برمیداره،یعنی ایمان دارند به خالق بودن خودشون،یعنی بیشتر از مایی که حجاب کشیدیم بر ذهنمون خدا رو درک کرده اند و دارند زندگی رو به معنی واقعی زندگی می کنند!
یعنی توحید در عمل رو نه به صورت ظاهری و برچسب ،بلکه به صورت عملی و با ایمان کامل انجام میدند…
این مردم اونقدر خدا رو تو قلبشون باور کرده اند که بدون کوچکترین هرزگی و چشم چرانی در کنار هم چه مرد و چه زن زندگی می کنند و برخلاف جوامع محدود هیچ گونه تعرض و تجاوزی در کارشون نیست…
1403/9/22روز159
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل
خدایا شکرت بخاطر یک روز عالی و یک فایل بی نظیر
چقدر قشنگ گفتید استاد اینکه انگاری وسط جزیره هستی و هیچ کس هم نیست و هیچ ذهنیت قبلی هم درمورد دین و مذهب نداری و فقط یک قرآن هست و از طریق این کتاب میخوایید خدا و قوانین رو بشناسید
وقتی اینو گفتید یهو یاد یه باور و یه حرفی افتادم که قدیما شنیده بودم اینکه اصلا چی میشه که خیلی ها توی جامعه ایی که من هستم به سمت قرآن هدایت نمیشن یه باوری که بود بهمون میگفتن هیچوقت با سنی ها بحث نکنید اونا قرآن و ازحفظ هستن یهو یه چیزی میگن شما نمیتونی جواب بدی بعد از راه دین و اسلام گمراه میشی این یه دلیل بود وجالبه اصلا نمیپرسیدیم که چرا؟ و…..
خنده داره واقعا یه بار نمیدونم درمورد چه مساله ایی کاری با یکی از کارفرماهام صحبت میکردم اشاره کردم به قرآن و گفتم رفرنس من قرآن و …
و چون جوابی نداشت به من بگه برگشت به من گفت ما شیعه هستیم و به امامت اعتقاد داریم من نفهمیدم یعنی چی و دیگه ادامه ندادم . الان میفهمم که انگاری یه ترسی هست که مثلا غیر شیعه ها و …. فقط به قرآن استناد میکنن بخاطر همین پناه میبرن به خرافه و باورهای اشتباه یا اینکه من خودم به شخصه فکر میکردم نمیتونم قرآن و درک کنم و حتما بایداز کسی که علمش و داره بپرسم چقدر این باور اشتباه بود و یا اینکه برم تفسیر بخونم و…. اصلا نمیدونستم که خود خدا گفته ما درک قرآن و آسان کردیم اصلا نمیدونستم که این قرآن میتونه هدایت کنه فقط فکر میکردم این قرآن کتابی که میتونه محافظت کنه این قرآن کتابی که فقط توی دادگاه ها باهاش قسم میخورن و …
خدایا شکرت که هدایتم کردی که بشناسمت
سلام عسل جان
بازهم ب کامنتهای قشنگت برخوردم
آره منم هربار اسمی از قرآن میوردم همه اطرافیانم میگفتن ن تو باید مرجع تقلید داشته باشی باید از کسیکه سالهاست علم قرانی خونده
بپرسی
مگه علکیه تفسیر قرآن
چقد این باورها باعث دوری من از قرآن میشد
و چقد انسان با باورهاش ب خودش ظلم میکنه واقعا
خودش خودشو محدود میکنه توی تمام جنبه ها
الان مدتهاست حرفی جلو کسی نمیزنم ک بقول استاد دست نکنن تو مغزم
حیف نیست اینهمه کار میکنم رو خودم بعد اجازه بدم یکی بیات یک مشت چرت پرت بهم بگه و باورهایی ک تازه جوانه زدن رو ازبین ببره
منکه پدرم مادرم پدرشوهر و مادرشوهرم بشدت اعتقاد ب این مسائل. مذهبی وحجاب دارن
سعی میکنم حواسم جمع باشه حرفی درمورد این چیزا نگم اگه هم اونا بگن. ساکت بشم ک زود موضوع بشه
خودم این روزها میگردم هرخانمی ک پوشش راحتتری داره رو تحسین میکنم باهاش حرف میزنم میخندم و از دایره امنم خارج میشم و هربار ب خودم. میگم مردم رو قضاوت نکن مراقب باش
چون قبلا بشدت فک وفامیل ما
و هنوز مادرشوهرم یا جاریم یک خانمی رو میبینن قضاوت میکنن چی پوشیده و چرا اینو تنش کرده حتما فرد مناسبی نیست
دارم تلاش میکنم برای تغییر این باور مخرب
اینقد امروز حالم خوبه ک الهامات میات
بهم گفته شد هیچوقت نگو فلانی گناه داره
ک. این جمله احساس گناه و حس دلسوزی برات میاره
و گفتم راست میگه این چ جمله مسخریه آخه بجاش یاد بگیر تعریف کن از نکته مثبت اونطرف
نمیدونم حسم گفته بنویسم
برات آرزوی سلامتی و موفقیت وشادی فراوان دارم عزیزم
سلام به دوست نازنین و همیشگی من
چقدر خوشحالم کردی با نوشتن کامنت برام ممنونم ازت
این روزا که عمیق دارم روی باورهام کار میکنم متوجه خیلی چیزا شدم اینکه ما هیچ چیزی و خودمون انتخاب نکردیم که برای هرچی یه ورودی از قبل داریم و همونو هم تکرار میکنیم .
درمورد اعتقادات مذهبی و قرآن و … که یه تعصب هم داریم.
کامنتت منو یاد یه اتفاقی در گذشته انداخت .
من بچه بودم فکرم 8یا9ساله ایام محرم توی شهر ما هرشب عزاداری بود و شام میدادن هیچوقت یادم نمیره من همیشه با دوستانم منتظر بودیم که شب بشه و زود بریم حسینیه و عشق و حال کنیم . اینقدر باحال بود اون حسینه حالت خیمه داشت یعنی چادری بود بعد اذان مغرب یجورایی اکتیو میشد و بچه ها میومدن و کمک میکردن یا بازی میکردن ماهم هم میرفتیم کمک هم بازی خیلی خیلی دلچسب بود ایام محرم که هنوز که هنوز خاطرات شیرینش یادمه
و یه نکته جالبی که وجود داشت من اصلا از همون که بچه بودم آخرشبای مراسم که گریه وزاری بود و دوست نداشتم و هیچوقت هم تا به امروز نتونستم توی این مراسم های عزاداری زانوی غم بغل بگیرم و گریه کنم. جالب و خنده دار میدونی من بارها بارها زور میزدم که گریه کنم اما نمیشد بچه که بودیم ادای این زنارو که جیغ و داد میکنن و در میوردیم مثلا آب دهن میزدیم به پایین چشمامون که مثلا گریه کردیم وای الان که دارم اینو مینویسم چقدر خنده ام گرفته از این کارای که میکردیم ولی میدونی این یه مثال خیلی خوبی که بفهمم که چطور الگو برداری میکردیم با اینکه وجود من حس من میگفت که این درست نیست اما سعی میکردم تقلید کنم .
توی همه باورهامون این جوری شده بازور الگو برداری میکنیم و کردیم شاید بارها روح ما فریاد کشیده که این درست نیست ولی چون ما دیدیم که اکثریت دارن این کارو میکنن پس یعنی درسته
اصلا من خودم تا همین چندوقت پیش باورم همین بود که اگر یه نفر از یه مسیری رفته و موفق شده باید منم همون راه و برم و رفتمو با مخ خوردم زمین
و اصلا اینکه هر کسی منحصربه فرد هست و راهش هم منحصر به فرد و ازهمه مهمتر اینکه هدایت الله اصلا شناختی نداشتم که بخوام ازش استفاده کنم .
اونم بخاطر اینکه اصلا تا حالا الگوی ندیده بودم که درمورد اینکه خداوند همه رو هدایت میکنه و من نباید از کسی تقلید کنم من باید ازخداوند هدایت بخوام .
الان دوباره یادم اومد یه نکته دیگه :
از دوران راهنمایی ودبیرستان به ما گفتن که باید مرجع تقلید داشته باشید و …. من هیچوقت با این موضوع نتونستم ارتباط بگیرم و اصلا نمیفهمیدمش که یعنی چی؟ یه چندوقت میگفتم مثلا فلانی مرجع منه اما بعد یه مدت دیگه گفتم ول کن بابا مرجع یعنی چی و میگفتم ندارم .دوباره یه حسی در درون من میگفت که تو نیازی به واسطه نداری برای وصل شدن به خدای مهربونم .
خدایا شکرت که دوستان فوق العاده ایی دارم
بهترین ها سهم تو باشه عزیزم