بررسی حجاب در قرآن | قسمت 2

آیات قرآن به اندازه ی کافی‌، واضح و قابل فهم هستند و به قول قرآن به زبان عربیِ واضح (َ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبین‏) بیان شده است. به همین دلیل من هیچ علاقه ای به تفسیر آیات قرآن ندارم.

نگاهِ من به قرآن این است که:

من آدمی با ذهنی خالی از مذهب و اعتقاداتِ مذهبی‌، در جزیزه ای در یک اقیانوس تنها هستم و کتابی پیدا کرده ام به اسم قرآن.

من می خواهم این کتاب را بفهمم و تنها راهی که برای فهم این کتاب دارم‌، خواندنِ محتوای این کتاب است.

به عبارت دیگر‌، من نه هیچ پیش فرضی درباره دین و نگاه مذهبی دارم و نه به فردی دسترسی دارم که این کتاب را به من بفهماند. آنچه که می تواند به من در فهم این کتاب کمک کند‌، فقط و تنها فقط خودِ این کتاب است.

«این نوع نگاه نسبت به قرآن» به من کمک کرده تا بتوانم ذهنم را از باورهای محدودکننده ای پاک کنم که از پدرانِ من در طی دوران درباره‌ی مذهب‌، خدا و قرآن به من رسیده است و بتوانم با ذهن خالی‌، وارد وادی قرآن بشوم.

من به این شیوه‌، توانسته ام کلام خداوند را بفهمم‌، قوانینش را بهتر درک کنم و به اندازه ی این درک‌، زندگی ام نیز در تمام جنبه ها‌، با کیفیت تر شده است.

به همین این نتایج قوی و واضح است که می گویم‌، وقتی ذهنت را از هر پیش فرضی خالی می کنی و به منظورِ هدایت شدن و شناختنِ قوانین خداوند سراغ قرآن می روی‌، از همان لحظه‌ شروع‌، به آ‌رامش می رسی و زندگی ات شروع به بهبود می کند.

بعنوان قدم بعدی در ادامه ی مبحث حجاب‌، آیات 31 و 32 سوره نور  را بررسی می کنیم که می تواند به مبحث حجاب مربوط باشد.

نکته مهم این است که در هیچ یک از  آیاتی که در باره حجاب بررسی شد‌‌، خداوند درباره ی رعایت نکردن حجاب‌، از هیچ عذابی صحبت نکرده است. اما این آیات  کلیدی در دست ما می گذارد‌، که قدم بعدی را در این باره برایمان واضح می کند.

این کلید‌، کلمه «زینت» است.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


بررسی حجاب در قرآن | قسمت 1

بررسی حجاب در قرآن | قسمت 3

بررسی حجاب در قرآن | قسمت 4

بررسی حجاب در قرآن | قسمت 5

بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    207MB
    13 دقیقه
  • فایل صوتی بررسی حجاب در قرآن | قسمت 2
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

266 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «کتان نوری» در این صفحه: 1
  1. -
    کتان نوری گفته:
    مدت عضویت: 3479 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته خوش قلم

    میخوام از شکل گیری باورای حجابم بگم

    باور یه فکری که زیاد تکرار میشه

    حالا فرض کنیم این فکرو کسی که خیلی واسمون مهم و عزیز ایجاد کنه

    و چون صاحب فکر برامون بزرگ و محترم اون فکر بارها و بارها تو ذهن ما بصورت ناخوداگاه و خودآگاه تکرار میشه و اون میشه باور قوی که داره ریشه میزنه

    ی دختر 12 یا 13 ساله که تازه ب بلوغ رسیده لوحش آمادس و معلمای مدرسه هم واسش عزیز و محترم

    حالا اون خانم معلما بیشترشون میان میگه یه تار مو بیرون باشه یعنی خریدن تمام و کمال جهنم یا اینکه به چشم نامحرم نگاه کردن حکمش شدیدترین عذابها رو داره

    (معلمای عزیزم طبق باور خودشون تلاش کردن ما بهترین باشیم و سعی کردن مارو هدایت کنن من عاشق همشونم از بس نازنینن اما باوراشون محدود بود)

    من کل دوران تحصیلم تلاش میکردم فقط از عذاب جهنم دور باشم اصلا مهم نبود به هدفام برسم یا نرسم حالا لابلای نگرانی واسه مو و مچ دستم که معلوم نباشه و به نامحرم نگاه نکنم اگه وقت میکردم کتابمم میخوندم چون ترس از اون عذاب باعث شده بود من کل تمرکزم رو آخرتی باشه که توهمی با اون شرایط بیش نبود

    در حدی این باور در من قوی شده بود زمانی که مدرس دانشگاه شدم و کل شاگردام آقا بودن فقط باید به سقف نگا میکردم و اتاق اساتید هم پر بود از همکارای آقا و این برای من بشدت سخت بود و باعث شد زیاد ادامه ندم

    باور کرده بودم نجابت یعنی پوشاندن مو و کل جسم و این باور با ندایی در درونم مخالفت میکرد همیشه ندایی در من میگفت خدا نگاه جنسیتی نداره

    باور کرده بودم نجابت یعنی حفظ کردن چشمام در حدی که خیلی از سوالها رو از اساتید دانشگاهم نپرسیدم چون نباید به اونها نگاه میکردم و طبق باورای غلطم اگه نگاهم به چشم استادم بیافته جهنم رو نصیب خودم کردم

    این تضاد در من بحدی شدید بود که خداوند منو به سمت آگاهی های این سایت هدایت کرد با سایت استاد آشنا شدم و خیلی از محدودیت ها رو درهم شکستم

    اولین قدمها به من الهام شد و شروع کردم به اجرای عملی این قدمها و وارد شدن به دل ترسهام

    خانواه من بخاطر یادگیری مهارت مورد علاقه من در تهران همراه من بودن و زندگی در تهران برای من بسیار جذاب بنظر میومد امااین جذابیت بسیار زودگذر بود واینجا یه تضاد بزرگ رخ داد که به من درک واضحی از محیط زندگیم داد که محیط تهران مورد دلخواه من نیست و اینقدر به خواستم توجه کردم و از آنجایی که روحیه من با طبیعت و شهر کوچک و محیط آرام بسیار سازگار بود و اینقدر درخواستم قوی بود دوباره به شهرمون برگشتیم

    اما با دید دیگه و اینبار من عاشق خونه و شهرمون شده بودم وتمام خونمون و شهرمون که گذشته همه نق من بخاطر محیط محدود من بود الان شده شهر مورد علاقه من با مردمان بینظیر و دوست داشتنی و سرشار از باور فراوانی مردمانی که بشدت برای خودشون ارزش قایل هستن و بهترین خوراکی ها و بهترین امکانات برای خودشون تهیه میکنن

    خداروشکر برای این همه تغییرات در زاویه دید من

    چیزی عوض نشده ظاهرا نه مردم شهرم نه محیط شهرم و نه معلمهام

    من تغییر کردم زاویه دیدم به دنیای اطرافم تغییر کرده باعث شده دنیام بسیار زیبا و دوست داشتنی باشه

    و تعریفم از خدای خالق جهنم چنان تغییر کرده که این خدا عاشقانه برای من فقط بهشت رو در نظر گرفته و میگه فاطمه عزبزم تو فقط رها باش با من باش پادشاهی کن خداروشکر برای این همه آگاهی های نابم و شکرتر برای فرصت زندگیم که این آگاهی ها رو بکار میگیرم و نتیجشون رو در غالب آرامش و سلامتی و ثروت و لذت بردن دارم لمس میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: